Web Analytics Made Easy - Statcounter

زن علی دایی کیست؟ حرف های جدید علی دایی در مورد دنیز و حقیقت ازدواجش

به گزارش اقتصاد آنلاین، دنیز، دختر علی دایی، متولد دهه هشتاد است و در ایران زندگی نمی کند. او به طور جدی حرفه رقص را دنبال می کند.  دختر علی دایی فعالیت زیادی در اینستاگرام دارد؛ به طوری که به دلیل فرهنگ و نوع پوششی که دارد هر از گاهی حواشی در رسانه ها به راه می افتد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

چندی پیش دختر علی دایی به مناسب تولد 18 سالگی اش با انتشار عکسی قدیمی نوشته بود: امروز داشتم به این فکر میکردم که چیزی نمونده که ١٨ سالم بشه و نشستم عکسای بچگیمو دیدم که اینو پیدا کردم که خیلی هم دوستش دارم

حالا او در پستی اینستاگرامی خود عکس جدید همراه با مادرش منتشر کرده است که گذر زمان تقریبا ۱۷ ساله را نشان می دهد. عکس های قدیمی تر از این مادر و دختر در ادامه نیز آمده است.

زن علی دایی کیست؟

مونا فرخ آذری که همانند علی دایی اصالتا اهل اردبیل است سال ۱۳۵۶ در تهران به دنیا آمده و کارشناس ارشد مهندسی صنایع غذایی است.

دایی و همسرش اردیبهشت ماه ۸۴ یعنی سه ماه بعد از عقد، مراسم ازدواج خود را برگزار کردند که مراسم بسیار مفصل و باشکوهی بود.

شهریار فوتبال ایران یک سال پیش از عقدش همسرش را در یک مهمانی خانوادگی دیده بود. علی دایی در خصوص انتخاب همسرش گفت: همسرم را هم من انتخاب کردم و هم مادرم. علی دایی در ادامه می‌گوید: همسرم فرزند اول خانواده است.

نکته جالب در مورد ازدواج دایی مهریه همسرشان است. «از آنجا که خانواده همسرم دارای اعتقادات ارزشمند اسلامی هستند، مهریه‌شان مثل مهریه حضرت فاطمه (س) « آب» است.

خیلی‌ها فکر می‌کردن که مهریه همسرم سکه‌های زیادی است، به قول این جدیدی ها! … اما با تفاهمی که بین ما بود، مهریه ضامن خوشبختی نیست، بلکه صداقت‌ها و حسن نیت ها، زمینه ساز یک زندگی مشترک است»

حرف های جدید علی دایی در مورد دنیز و حقیقت ازدواجش

من در زندگی ام فقط یک بار ازدواج کردم و این مسئله که دو بار ازدواج کردم به هیچ عنوان درست نیست. ما سال ۸۳ ازدواج کردیم و دو دختر دارم؛ این دو تا دختر همه چیز من هستند. دختر بزرگم دنیز ۱۶ ساله است و در انگلیس درس می خواند. نورا هم ۱۱ سال دارد و کنار من است.

منبع: اقتصاد آنلاین

کلیدواژه: ثبت نام سایپا ثبت نام ایران خودرو علی دایی دختر علی دایی علی دایی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.eghtesadonline.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «اقتصاد آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۲۱۶۰۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم

به گزارش خبرآنلاین چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.
به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.
قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!
ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.
چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.
قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟
آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.
آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.
ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.
قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

23302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901198

دیگر خبرها

  • جست‎جو برای یافتن دختر ۴ ساله در کلاله
  • جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
  • دست‌درازی به دختر خردسال توسط پدر | مادر با مفتول شوهرش را کشت!
  • جزئیات تسیهلات ازدواج و فرزندآوری
  • قتل دختر اصفهانی مبتلا به اتیسم به دست مادرش
  • راز قتل دختربچه ۱۱ ساله اصفهانی فاش شد
  • جنجال مدال اهدایی و عکس یادگاری یک دختر با علی دایی +تصویر
  • جنجال مدال اهدایی یک دختر به علی دایی