منافقین؛ یک روز منتقد امام، یک روز در آغوش دشمنان انقلاب
تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۲۵۸۵۳۶
سازمان مجاهدین خلق ایران از گروهی از جوانان عضو در نهضت آزادی تشکیل شد که رویه سران این نهضت را در مبارزه قانونی با رژیم پهلوی، ناکارآمد میانگاشتند و چاره کار را در مبارزات مسلحانه میدیدند. آنان به مرور در استنباط از مبانی دینی نیز خود را مستقل یافتند و به گونهای خودبنیاد عمل میکردند. این رویکرد، زمینهساز التقاط با مکتب چپ و تاکتیکهای مبارزاتی آن شد و نهایتا به تغییر ایدئولوژی در آغازین سالیان دهه ۵۰ انجامید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در سال ۱۳۵۱، بنیانگذاران سازمان دستگیر و اعدام شدند و گروهی از اعضای درجه ۲ و ۳ سازمان ـ که به ظاهر هنوز به رویکرد اسلامی وفادار مانده بودند ـ داعیهدار تداوم مسیر سازمان و رهبری آن شدند که مسعود رجوی در زمره آنان به شمار میرود.
رفتار سران سازمان پس از آزادی از زندان و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، به گونهای بود که نشان میداد آنان به کمتر از در اختیار گرفتن سیستم سیاسی جامعه و حکومت بر آن، قانع نیستند و همین امر موجب اصطکاک آنان با نظام تازهتاسیس اسلامی و رهبری آن شد. رهبران و بسیاری از اعضای سازمان پس از وزنکشی سیاسی در سالهای ۵۸ تا ۶۰، از ایران خارج و تعدادی از اعضا و هواداران آنها نیز دستگیر و محاکمه شدند.
برای واکاوی رفتار سازمان مجاهدین خلق در آستانه ۳۰ خرداد، سالگرد حرکتهای آشوبطلبانه منافقین با حجت الاسلام والمسلمین روحالله جلالی، پژوهشگر تاریخ معاصر به گفتگو نشستیم. نیک میدانید که درگیریهای خیابانی منافقین، همزمان با طرح عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور وقت در مجلس شورای اسلامی روی داد و توسط سازمان مجاهدین خلق سازماندهی شده بود.
حجتالاسلام روحالله جلالی، پژوهشگر تاریخ
ما در تاریخ انقلاب شاهدیم که سازمان مجاهدین خلق، نیروهایی را گرد خود جمع کرده بود که به زندان میرفتند، شکنجه میشدند و حتی در راه مبارزه از جان خود میگذشتند. اما این سازمان از مجاهدت برای خلق به مجاهدت برای صدام حسین متجاوز به ملت ایران رسید و از شعار محوری و اصلی مبارزه با امپریالیسم به آلت دست جمهوریخواهان آمریکا مبدل شد. دلایل این همه افول و سقوط چیست؟
بهوجود آمدن پدیدهها تابعی است از مولفههای متغیر و متکثر و نمیتوان با یک علت به ریشهیابی پرداخت. یکی از این مولفههای مهم، شرایط و فضای حاکم بر جامعه است. در واقع وقتی درباره گروهها و احزاب تحلیل میکنیم، عینک ۱۴۰۰ را باید از چشممان برداریم و به آن دوران توجه کنیم. سازمان مجاهدین خلق در شرایط استبداد حاکم و دخالت قابل توجه ابرقدرتها در ایران و ظهور گروههای مبارز مارکسیستی در فاز مسلحانه بهوجود آمد. اینها جوانان جویای حقیقت و عدالت بودند.
حنیفنژاد از بنیانگذاران سازمان در اوائل دهه ۴۰ در بازجوییهای خود میگوید که زندگی من و مادرم در زیرزمین نموری بود که به همین دلیل وی بیماری سختی گرفت. اینها ستمدیده بودند و این مساله آنها را مستعد مبارزه میکرد. برخی از اینها در جلسات قرآن مسجد هدایت مرحوم طالقانی شرکت میکردند و دوستان و همراهان خود را تشویق به مطالعه مستمر قرآن و حدیث میکردند.
۱۳۴۰. محمد حنیف نژاد (بنیانگذار سازمان مجاهدین خلق) در دوران سپری کردن خدمت سربازی. به اذعان او اندیشه تاسیس سازمان در این دوره در ذهن وی قوت گرفت
یعنی در آغاز مشکلی در تولد سازمان نیست؟
سازمان را نمیتوان یکپارچه تحلیل کرد. سازمان قبل از ضربه ساواک در سال ۵۱ و بعد از ضربه متفاوت است، اما بزرگترین مشکل سازمان در تولد، نوع معیارگیری است.
در آن زمان سازمان تحت تأثیر مبارزان مذهبی و البته ملی مثل نهضت آزادی بهخصوص مرحوم بازرگان است. بازرگان فردی متدین و ریشهدار بود، اما عالم دینی نبود. در جوی که دین و علم را در مقابل هم تعریف میکرد، ایشان و اطرافیانش در دانشگاه، بهدنبال تفسیر علمی یا بهتر بگوییم علمزده از دین بودند. قصدشان خیر بود، اما عاقبت بدی داشت. خود این مساله سبکی در انسان ایجاد میکند که انحرافآفرین است. بچههای سازمان تحت تأثیر بازرگان بودند.
مهندس مهدی بازرگان در دوران تحصیل در فرانسه
پس چرا مجاهدین مثل بازرگان و نهضت آزادی فکر نمیکردند و به دنبال مبارزه رفورمیستی یا پارلمانتاریستی نبودند؟
اصلا ابتدا فاز مسلحانه و نام مجاهدین خلق روی اینها نبود و از اصطلاح سازمان استفاده میکردند. اعضای سازمان بیشتر به دنبال زیربناهای مطالعاتی و فکری بودند. از ۱۵ خرداد به بعد و برخورد قهری رژیم با مبارزان، گروههای مسلح متولد شدند. یعنی به این نتیجه رسیدند که ماجرای اصلاحات و انتخابات در این رژیم تمامشده است و باید ضربه زد. سازمان هم مشی نظامی را در پیش گرفت.
لطفالله میثمی در خاطرات خود میگوید که با حنیفنژاد به قم رفتیم و با علما از جمله آقایان شریعتمداری و بهشتی ملاقات کردیم که حنیفنژاد گفت برویم از قم چیزی نصیب ما نمیشود.
به نظرم یکی از مهمترین دلایل افول سازمان در بحث حجتگیری است. یعنی وقتی میخواهیم برای فعالیت خود، آن هم در سطح مبارزه و کار سازمانی به دنبال معیار و حجت شرعی باشیم، چه منبع و مرجعی را انتخاب میکنیم. سازمان در این رابطه، روحانیت را کنار گذاشت.
یعنی سازمان مجاهدین در انتخاب معیار و به قول شما حجت شرعی از ابتدا به دنبال روحانیت نرفت؟
در عمل خیر. این مسأله به مرور پررنگتر شد. سازمان در فهم دین احساس استقلال میکرد و این سبک را از مرحوم بازرگان به ارث برده بود. بعد از اعدام کادر اولیه و میدانداری مسعود رجوی، تقی شهرام، موسی خیابانی و بهرام آرام، ما با سازمان جدیدی مواجه هستیم که بُعد منافقانه و چپگرای سازمان پررنگ میشود.
نشسته تقی شهرام از اعضای مرکزی سازمان درسال ۱۳۵۴. او پس از گرایش سازمان به مارکسیسم، متولی بخشی از تصفیههای درون گروهی شد
تقی شهرام در آذر ماه ۱۳۵۳ مقالهای در حدود ۱۰۰ صفحه به نام «پرچم مبارزه ایدئولوژیک را برافراشتهتر سازیم» بین سازمان توزیع کرد. همین جزوه سبز و امثال اینها ابتدا افکار نیروها را از حجتمحوری دینی خالی کرد و سپس راه انحراف و قرائتهای عجیب را هموار ساخت.
عزت شاهی در خاطرات خود میگوید وقتی در زندان از رفتارهای ناصحیح کادر رهبری به کاظم ذوالانوار شکایت کردم، گفت: عزت! کادر مرکزی سازمان، اعتقادی به مرجعیت و روحانیت ندارد.
آیتالله طالقانی چطور؟ نمیتوانیم ایشان را روحانی مورد علاقه سازمان بدانیم؟
آیتالله طالقانی به دلایل مختلف منجمله زندانی بودن به اینها دسترسی نداشت. اعضای سازمان حتی ایشان را تهدید به قتل کردند و گفتند تو را میکشیم و این مساله را به گردن رژیم میاندازیم! چون با برخی از اعمال سازمان مخالف بود و به شدت نهی میکرد، اینها تحمل نمیکردند. در واقع سازمان از دین و روحانیت استفاده میکرد امام تمسکی نداشت. اصلا امام در نجف به همین دلیل از اینها احساس خطر کرد.
بهمن ۱۳۵۷. دیدار آیت الله طالقانی با مجاهدین آزاد شده در منزل خلیل الله رضایی. هزینه کردن از وجهه دینی و انقلابی آیت الله، همواره در زمره رویکردهای تبلیغی سازمان بود
این تمسک، خطر زیادی دارد. تفاسیر منعندی واقعا سر از فرقانیسم در میآورد و البته حماقت. سازمانیها در فقدان تمسک به فقها و مجتهدین، در فهم تکالیف خود سردرگم بودند.
دلایل دیگر افول سازمان چه بود؟
قطعا مباحث مفصلی قابل عرض است، اما اگر بخواهم خلاصه بگویم، غیر از تولد لیبرال یا غیر حوزوی و تفاسیر به رأی و نفوذ امثال تقی شهرام، خیلی باید روی عنصر نتیجهگرایی سازمان تاکید کرد. برخی نیروهای جوان انقلابی ما هم باید از این انحراف سازمان عبرت بگیرند. روحیه سازمانیها بهشدت نتیجهگرا بود. یعنی بهجای حساسیت روی تکلیف و فدا نکردن تکلیف به خاطر نتیجه گرفتن، هر راهی برای رسیدن به نتیجه، از نظر سازمان حلال و بلکه واجب بود. همین نتیجهگرایی از رفتار تند و غیرمنطقی با دشمن شروع شد و به دوستان رسید.
مجاهدین، امامخمینی را تحقیر میکردند؛ چراکه به زعم آنها ظرفیت و توان لازم برای مبارزه با امپریالیسم را ندارد! اما الان علنا در آغوش جان بولتون که حتی ترامپ تروریست هم تندرویهایش را تحمل نکرد، افتادهاند، چرا؟ چون برای رسیدن به نتیجه، هر ابزاری را مباح میدانند؛ حتی اعدام فجیع شریفواقفی را. یا با رژیم صدام همکاری اطلاعاتی و عملیاتی کردند و غیر از ترورهای وسیع و قتل و شکنجه مردم عادی و پاسداران کشور، دستشان به خون هزاران ایرانی آغتشه شد.
اینها برای نتیجه گرفتن ابایی نداشتند که اطلاعات ایران را از طریق اعضای نفوذی خود به عراق لو بدهند و جوانهای مردم به سادگی پرپر شوند.
نکته دیگر این بود که سازمان، برخلاف ادعای خود، تمامیتخواه و قلدر بود. مسعود رجوی به قانون اساسی رای نداده بود و به دلیل رد صلاحیت از کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری عصبانی بود.
خب تو که قانون اساسی منتخب ملت را قبول نداری، میخواهی با چه مبنایی رئیس جمهور کشور شوی و چه چیزی را اجرا کنی؟ مردم هم به سازمان اقبال نداشتند و سازمان غافلگیر شد و انتقام این مساله را از مردم ایران گرفت. یعنی سازمان در مجلس خبرگان قانون اساسی و مجلس شورا هم رأیی نیاورد.
مطرح میشود که حرفهای مجاهدین شنیده نشد و به آنان میدان داده نشد تا از خود دفاع کنند و این در جدایی آنها موثر بود.
اتفاقا من اعتقاد دارم امامخمینی به قدری با اینها مدارا کرد که شاید برای خود مسئولیت ایجاد کرد. نشریه مجاهد اینها تا آخر به فعالیت ادامه داد و هر آنچه سمپاشی و اهانت به امام و یارانش امکان داشت نثار کرد. این نشریه در سراسر کشور توزیع میشد. اعضای سازمان مرتب همهجا سخنرانی و میتینگ و بیانیه داشتند. البته دستشان هم خالی بود و از شانس بدشان در مقابل افراد فصیح و منطقی مانند شهید بهشتی و سایر یاران امام، مشتشان باز میشد. به نحوی که دعوت تلویزیون برای مناظره را بارها به بهانههای مضحک رد کردند. مثلا میگفتند شما برای جان برادر مسعود تضمین بدهید! خب این چه مجاهدی است؟ اصلا موسی خیابانی یا نماینده دیگری میفرستادند، اما نفرستادند، چون شرکت در یک مناظره تلویزیونی خصوصا اگر مقابلشان کسی مانند مرحوم شهید بهشتی قرار میگرفت، برایشان حکم تیر خلاص در افکار عمومی را داشت.
منبع: فارس
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: منافقین انقلاب اسلامی سازمان مجاهدین خلق اعضای سازمان تقی شهرام حنیف نژاد آیت الله
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۲۵۸۵۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا می شناسیدش؟
آیت الله سید مهدی امام جمارانی، و تو چه دانی او کیست؟
عالمی فرهیخته و دانا
سیدی جلیل و فروتن
جلوه ای از خلق خوش محمدی
با سابقه ای طولانی در خدمتگزاری برای عامه مردم
مورد احترام همه جناح ها
میزبان امام خمینی (ره)
کسی که خانه شخصی خود را در جماران برای سکونت امام خمینی در اختیار قرار داد
خانه ای که قبل از انقلاب مأمن انقلابیون بود
و حسینیه ای را که جد او بانی اش بود محل ملاقات های عمومی امام خمینی کرد.
با این همه سوابق نسل جدید او را نمی شناسد و حق دارد
چون بیش از پانزده سال است در صدا و سیما نه نامی از او برده می شود و نه تصویری
ضد انقلاب هم که از او خوشش نمی آید تا او را معرفی کند
پس جوان بیست ساله ایرانی از کجا او را شناخته باشد؟
چه می گویم، اصلا در این روزگار چه نیازی به شناخت چنین افرادی هست؟
امثال پناهیان و صدیقی کافی هستند تا شب و روز، شام و سحر، جمعه و غیر جمعه همه شبکه های صدا و سیما دربست در اختیار آنان باشد تا هرگونه اراده می کنند راجع به پیامبر و اسلام و امام زمان سخن بگویند و دین پاک و خالص مردم را دستکاری کنند.
زمانه عجیبی است، سید مهدی امام جمارانی که از باب « اهل البیت ادری بما فی البیت» صدها خاطره شنیدنی و آموزنده از مصاحبت با امام خمینی در سینه دارد باید سکوت کند و مردم نباید در مناسبتها و سالگردهای رحلت امام و یا پیروزی انقلاب راجع به شخصیت و دیدگاه های امام از او بشنوند. بلکه شخصیت امام خمینی را در صدا و سیما از زبان کسانی باید آموخت که در تمام عمرحتی یک جلسه با امام همصحبت نبوده اند. چرا؟ پاسخ روشن است، تا امام را آن گونه معرفی کنند که در مسیر تحقق اهداف شان مفید و کارساز باشد و برای نسلی که باید برای اهداف خاص تربیت شوند کاربرد داشته باشد. امامی خشن، گوشت تلخ، وجودش پر از خشم مقدس نسبت به ملتهای جهان حتی به مردم خودش.
ولی امام جمارانی که از نزدیک شاهد رفتار و سیره امام بوده روایتهایی کاملا متفاوت دارد. یک بار ایشان برای ما نقل می کرد در ملاقاتهای پاریس یک روز دختر خانمی حدود بیست ساله با روسری و لباسی که نوعا ما اینگونه افراد را بد حجاب می نامیم از میان جمع برخاست و دو سؤال و تقاضا کرد. اول اینکه مشخص فرمایید مقصودتان از حجاب چیست؟ پاسخ امام خمینی یک جمله کوتاه بود فرمود همین که شما دارید. تقاضای دوم این بود که من مایلم با شما ازدواج کنم. با این سؤال عجیب توجه حاضران به چهره امام جلب شد که به عنوان یک مرجع تقلید و رهبر یک انقلاب بزرگ چه برخوردی خواهد داشت. امام با خنده ملیحی فرمودند پس خانم چی (امام همسرشان را همیشه با کلمه«خانم» خطاب می کردند) آن دختر بیست ساله گفت من در خدمت خانم خواهم بود. امام در میان خنده حضار فرمودند نه، ولی من دعا می کنم که یک همسر خوب و مورد پسند نصیبتان شود.
رفتار امام خمینی، بنیانگذار انقلاب اسلامی کجا و برخوردهای کسانی که امروز به نام اسلام و انقلاب و امام و شهیدان با مردم دارند کجا!
آری بیان اینگونه وقایع از سیره امام خمینی، از نگاه فرهنگی حاکم بر جامعه امروز، بدآموزی دارد و نباید مطرح شود.
اما چند روز پیش سعادت یار شد و به همراه دو تن از دوستان شفیق به زیارت آقای امام جمارانی نایل شدم.
محضرش شیرین و جذاب و سخنانش مثل همیشه دلنشین و سودمند بود
حسرت خوردم چرا باید جامعه از چنین شخصیتهایی محروم باشد
چرا نزدیکترین یاران امام باید یا محصور، یا محبوس، یا ممنوع التصویر و یا منزوی باشند؟
بگذریم، اگر خداوند توفیقی را بر این قلم عنایت کند زوایای ناشناخته ای را از راز انزوای یاران نزدیک امام خواهد نوشت. والسلام
محمدعلی خسروی