عباس عبدی: به خاتمی گفتم کنار بکش!
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۲۷۲۸۷۸
عباس عبدی ضمن ارائه پیشنیهای از سابقه اصلاحطلبان و چگونگی پیروزی آنها در انتخابات ۷۶ معتقد است که در برهه فعلی اصلاحطلبان نیازمند یک پوستاندازی هستند و این پوستاندازی مانند زایمان دردآور است.
به گزارش مشرق، عباس عبدی فعال سیاسی اصلاح طلب از پیش از دوم خرداد ۷۶ با این گروه همراه بوده و اشراف کاملی بر تشکیلات و ساختار اصلاحطلبی دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ادامه بخشهای مهم از گفتگوی عباس عبدی را خواهید خواند:
** بخشی از رویکردهایی که اصلاحطلبان در باره امور گوناگون در دوره انقلاب داشتند با توجه به تجربه پس از انقلاب در سالهای ۶۲ تا ۶۸ تغییر کرد. این بدان معنا نیست که همه اینطور بودند. البته بعدها با جریان سقوط اتحاد جماهیر شوروری این تغییر تشدید شد.
** مثلاً ببینید در انتخابات سال گذشته، من هیچوقت نگفتم کسی شرکت نکند اما خودم شرکت نکردم و از کسانی هم که شرکت نکردند، دفاع کردم و آنهایی هم که شرکت کردند را میفهمم. اما معتقدم که اتفاقاً شرکت کردن در انتخابات و اعلام برای شرکت کردن میتوانست معنای بدی داشته باشد. چون ارادهای در سیستم شکل گرفته بود -درست یا غلط را کاری ندارم- برای اینکه یک نوع یک دستی کامل را در امور ایجاد کند.
** در وضعیت سال ۹۲ این تصور وجود نداشت بنابراین رای دادن به روحانی و حمایت کردن از او یک نوع اقدام اصلاحطلبانه محسوب میشد اما این بار نمیتوانستم بفهمم به کسی غیر از آقای رئیسی رای دهم و تصویر اصلاح طلبی داشته باشد؛ در عین حال که قطعاً به آقای رئیسی هم رای نمیدادم برای اینکه میدانم اصلاً جواب نمیدهد. اما همیشه به این فکر میکنم که این میتواند یک فرصتی را ایجاد کند برای یک دستی سیستم؛ تا اگر مسئله کشور حل شد که خب چه بهتر، مسئلهای نیست، چون نشان میدهد ما اشتباه میکردیم. اما اگر حل نمیشود... که مطمئنم حل نخواهد شد، بنابراین زمینهای را فراهم میکند برای اینکه نیروها بتوانند به این نقطهای که شما میگویید، برسند. به نظرم مشارکت کردن در این انتخابات با هدف رای آوردن علیه نامزد رسمی اقدامی غیراصلاحطلبانه بود. در صورت موافقت مردم با این سیاست نتیجه مثل سال ۸۸ میشد.
** اینکه شما بخواهید یک سیاستمدار اصلاح طلب باشید ولی در قدرت نروید و قدرت نگیرید، کاری عبث و بیهوده است مردم هم نمیپذیرند. شما به عنوان یک فرد حقیقی یا یک روزنامهنگار میتوانید این گونه رفتار کنید. مثلاً به عنوان فرد تحلیل بنویسید درباره اصلاح طلبی؛ خیلی از افراد هم هستند که اندیشمندند یا به عنوان روزنامهنگار و روشنفکر همین مسیر را دارند. میتوانید در این طریق نقد کنید و ایده بدهید. اما به عنوان سیاستمدار نمیتوانید. سیاستمدار یعنی رفتن در قدرت و کسب آن؛ مردم هم همین را میخواهند. سیاستمدار بدون هدف کسب قدرت مانند رانندهای است که ماشین نداشته باشد. سیاستمدار کارش این است و این اساساً نه تنها نامطلوب نیست که لازمه سیاستورزی است.
** اصل ورود و حضور اصلاح طلبان در قدرت را ایراد نمیبینم. ایرادشان در اینجاست که میآیند و به حضورشان اصالت دایمی میدهند در حالی که اصل این حضور ناپایدار است. سال ۸۰ به آقای خاتمی گفتم نمیخواهد شما بیایید مگر این شرط بگذارید و هیچ اتفاقی هم به نظر من نمیافتاد. البته چون الان این اتفاق نیفتاده میتوانیم درباره آن راحت تحلیل کنیم. شاید اگر نمیآمد یک عده میگفتند میآمد بهتر بود؛ اما ایشان در عمل نپذیرفت و آمد و ان واکنش را هنگام پایان دولتش نشان داد. اصالت دادن به حضور در قدرت بدون الزامات حضور در آن اشکالاتی را بوجود آورد که در سال ۸۴ به یک شکل و در سال ۸۸ به شکل دیگر خود را در رفتار ایشان نشان داد. این ناپایداریهای سیاست است که اشکال دارد والّا حضور در قدرت از سوی سیاستمدار اشکال ندارد. اصلاً کارش این است؛ عین فوتبالیستی که باید برود و به توپ ضربه بزند.
** بین مجموعه اصلاحطلبان. باید درون خودشان گفتوگوی آزاد داشته باشند. آنهایی که میگویند بمانیم حرفشان را صادقانه و بدون سانسور بزنند. آنهایی هم که میگویند از این مرحله به بعد برویم کنار حرفشان را بزنند و جمع نهایتاً به یک تصمیم برسد و آن را انجام دهند.
** در برنامه کوی دانشگاه تهران در سال ۷۸ قطعاً اصلاحطلبها اشتباه کردند. چرا که وظیفه اصلاحطلبها بود که آن ماجرا را با قدرت مردمی خودشان جمع میکردند و بعد رسیدگی هم میکردند. با تمام آن کسانی که ماجرا را ادامه دادند، برخورد میکردند؛ برخورد در چارچوب موجود و از نوع قدرت و اعتبار سیاسی و مردمی خودشان و نه برخورد فیزیکی.
** ببینید من تا به حال ندیدم که کسی بگوید نواصلاحطلبی یعنی چی! ما با کلمات که نمیخواهیم بازی کنیم. شاید در اصولگرایان تفاوتهای روشنی با نواصولگرایان دیده شود. گرچه آنجا هم ممکن است این تفاوتها به لحاظ تئوریک به اندازه کافی توصیف نشده باشد. ولی در اصلاحطلبان اینگونه نیست. من کلمه «نواصلاحطلبی» را اصلاً نمیفهمم یعنی چی؟ لذا در موردش چیزی نمیتوانم بگویم، حرف خودم این است که معتقدم اصلاحطلبی به همان مفهوم گذشته کماکان در ایران زمینه دارد.
** اکنون نیروی اصلاحطلب به لحاظ تئوری مشکلی ندارند. بلکه به لحاظ عملی مشکل دارد. نیروی اصلاحطلبی که بتواند رفتاری انجام دهد که این دو نیرو، یا حداقل یکیشان که حکومت است را، با اصلاحات همراه کند و انجام اصلاحات را برای آنان نیز مقرون بصرفهتر از ادامه وضع موجود کند، در این صورت تحلیل شخصیام این است و نظرسنجیها هم فکر میکنم این را خوب نشان میدهد و شواهدی نیز وجود دارد که نشان میدهد مردم همراهی خواهند کرد و اصلاحطلبی را فارغ از آن که اصلاحطلبان آن چه کسانی باشند، میتوان بازسازی کرد.
** اصلاحطلبان باید پوستاندازی کنند و این پوستاندازی مانند زایمان دردآور است.
** بیمعناست که اصلاحطلبان با براندازان مرزبندی نداشته باشند؛ این مرزبندی مثل مرز میان آتش و آب است.
** نظرم را به خود آقای خاتمی هم قبلاً شاید حدود ۳ سال قبل گفتم که ادامه این وضع از سیاستورزی بیمعنی است و معتقد بودم که ایشان میتواند کلاً سکوت کند و کنار بکشد و بگذارد اصلاحطلبان هرکاری که میخواهند انجام بدهند.
منبع: تسنیممنبع: مشرق
کلیدواژه: بازار خودرو تحولات اوکراین قیمت سید محمد خاتمی عباس عبدی اصلاح طلبان نو اصلاح طلبی مهدی کروبی خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت اصلاح طلبان پوست اندازی اصلاح طلبی عباس عبدی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۲۷۲۸۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
امام صادق (ع) در پی کسب و حفظ قدرت با هر شرایطی نبود
بنیعباس در آغاز کار به امام صادق (ع) پیشنهاد پذیرش خلافت دادند اما حضرت خلافتی که از مسیر بنی عباس و آدمکشی، جنایت، دروغ و خدعه به دست بیاید را نپذیرفت. این یکی از تفاوتهای ائمه با دیگران است که دنبال این نیستند که تحت هر شرایطی به قدرت برسند. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم سعید طاووسی مسرور، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در نشستی با عنوان «امام صادق(ع) و مسئله حکومت» طی سخنانی افزایش تعداد شیعیان در زمان امام صادق (ع) و سیره آن حضرت در مواجه با قیامهای آن دوران پرداخت.
بخشهایی از سخنان این استاد دانشگاه را میخوانید:
ولادت امام صادق(ع) در سال 80 هجری و شهادت ایشان در سال 148 هجری رخ داد. از سال 83 تا 132، مصادف با دوره بنی امیه و خلفای ستمگری است که البته بعد از هشام، بنی امیه دچار ضعف شده و در سال 132، بنی امیه با کشته شدن مروان حمار ساقط میشود.
نکته مهم این است که دوره ضعف بنیامیه برای امام صادق (ع) بسیار مغتنم بود چون آنها دیگر نمیتوانستند فشار زیادی به امام بیاورند لذا امام صادق(ع) هم از سقوط بنی امیه و هم تثبیت بنی عباس، نهایت استفاده را کردند چون فرصت ارزشمندی برای ایشان رخ داد.
گسترش مکتب شیعه در دوران امامت امام صادق (ع)
در زمان امام صادق(ع) تعداد شیعیان زیاد شد در حالیکه این تعداد مثلاً در زمان امام حسن (ع) کم بود تا جایی که فرزندان آنها حتی امکان ازدواج با شیعه را نداشتند. بنی عباس، سالها از هر راهی حتی راههای غیرشرعی و خدعه و نیرنگ استفاده کردند تا بتوانند بنیامیه را کنار بگذارند. آنها از روایات نبوی نیز سوء استفاده میکردند و حتی شروع به کشتار سادات کردند.
بنابراین لازم است این دشمنان اهل بیت (ع) را به خوبی بشناسیم که البته افراد بیسوادی نبودند و بسیاری از آنها از جمله مهدی، هادی و هارون، محدث بودند و برخی از آنها با علما مناظره میکردند.
کار قرآنی در شمار مبارکترین کارهای اسلامی و جهادی است
بنیعباس، موقع روی کار آمدن به امام صادق (ع) پیشنهاد پذیرش خلافت دادند اما امام(ع)، خلافتی که از مسیر بنی عباس و از راه آدمکشی، جنایت، دروغ و خدعه به دست بیاید را نمیتواند بپذیرد چون اگر پیشنهاد آنها را میپذیرفت چه جوابی در قبال تاریخ داشت؟ این از تفاوتهای ائمه ما با دیگران است که قدرت برای آنها موضوعیتی ندارد و دنبال این نیستند که تحت هر شرایطی به قدرت برسند و آن را حفظ کنند.
اگر امام حسن (ع) صلح کرد به این دلیل بود که اگر چنین کاری انجام نمیداد تشیع از بین میرفت هرچند که برخی از افراد، او را به خوار کردند شیعیان متهم کردند اما این سیاستی مثبت از جانب ایشان بود. بنابراین نباید سیاسیکاری به معنای منفی انجام دهیم چراکه واقعیت این است که خلافتی که از مسیر بنیعباس به دست بیاید مشروع نیست. از سوی دیگر مردم آماده پذیرش چنین چیزی از جانب امام صادق (ع) نبودند.
قیامهای سادات حسنی علیه عباسیان
بنده تعجب میکنم که سر کلاس درس، برخی دانشجویان میگویند در چنین شرایطی هدف وسیله را توجیه میکند اما شهید بهشتی میگوید، با استفاده از پلکان حرام، کسی به پشت بام حلال نمیرسد. مطلب دیگر اینکه قیامهای سادات حسنی علیه عباسیان را در آن دوران شاهد هستیم که میگفتند اینها دروغ گفتند و خدعه و نیرنگ به کار بردند و اسم اهل بیت(ع) را آوردند و عنوان ما را غصب کردند بنابراین قدرت باید در دست خاندان علی باشد نه آل عباس. البته امام صادق(ع) در قیامهای محمد نفس زکیه و برادرش ابراهیم شرکت و همراهی نمیکند.
بعد از واقعه عاشورا، برخی گمان کردند تنها درسی که میشود از حسین بن علی(ع) گرفت فقط مبارزه مسلحانه است که زیدیه نمونه بارز آنهاست اما مگر امام حسین (ع) در تمام زندگیاش فقط قیام مسلحانه داشته است؟ این انسان، 57 سال عمر کرد و بیست سال از آن را در صلح با معاویه بود.
چه کسی گفته است در هر شرایطی باید قیام کرد؟ ما باید ببینیم آیا چنین قیامی، نتیجهای در پی دارد؟ امام حسین(ع) وقتی مشاهده کرد خلافت در حال تبدیل به سلطنت است قیام کرد و شهید شد. بنابراین مسیری که ائمه ما رفتند ادامه فکر و فرهنگ و معرفت حسینی بود اما مسیری که زیدیه در پیش گرفت این بود که در هر حالی باید قیام کرد و این منطقی نیست لذا امام صادق(ع) قیام زید را تأیید نکرده است.
اسرار موفقیت امام صادق (ع) در تقویت بنیانهای وحدت امت اسلام
پشتوانه معرفتی در قیامها
خط امام در آن زمان خط قیام نبود در حالیکه زیدیه میگفتند امامی که در خانه بماند و درس بگوید به درد نمیخورد. آنها میگفتند جعفر بن محمد، اعتقادی به جهاد ندارد در حالیکه امام صادق(ع) میگفتند من به جهاد اعتقاد دارم اما علم خودم را در کنار جهل آنان نمیگذارم. در قیام فخ در زمان امام کاظم(ع)، یکصد سید به شهادت رسیدند اما آیا در مکه و در حرم خدا، کسی قیام میکند آن هم در مقابل لشکر عباسی؟ بنابراین قیامهای بدون معرفت، کور و بیهدف و سطحی، اثری در پی ندارد.
زمانی که زیدیان وارد قیام شدند از نظر فقهی وابسته به مکتب ابوحنیفه شدند. خود زید میگفتند امام صادق (ع) فقط در احکام، امام ماست. آنها در کلام یعنی عقاید نیز وابسته به معتزله شدند چون باز هم از اهل بیت(ع) فاصله گرفتند. پشت هر قیامی باید یک معرفت باشد مثلاً انقلاب اسلامی بر اساس پشتوانه معرفتی ولایت فقیه شکل گرفت لذا موفق شد.
فرض کنید اگر شرایط مهیا بود و امام صادق(ع) در دوران پس از بنیامیه به خلافت میرسید آن وقت چه اتفاقی میافتاد؟ در روایت شریفی از امام صادق آمده است بنی امیه و بنی عباس نمیخواهند دین را در جامعه رواج دهند. حال آیا امام صادق اگر به قدرت میرسید میتوانست با استفاده از همان روشها، دین را در جامعه ترویج کند؟ در این صورت چه تفاوتی بین امام صادق (ع) و بنی امیه وجود دارد؟ شیخ صدوق در کتاب شریف «الخصال» این حدیث را نقل کرده است و نکات مهمی هم در آن وجود دارد.
گفته شده آنهایی که بالاترند باید بر آنهایی که پائینتر هستند آسان بگیرند و با مدارا رفتار کنند. سپس به این داستان اشاره میشود که شخصی مسلمان میشود و سپس دوست مسلمانش به او میگوید برویم نماز صبح بخوانیم و پس از نماز میگوید حالا تعقیبات نماز را بخوانیم، سپس شروع به مباحثه میکنند تا اینکه نزدیک نماز ظهر و عصر میشود، این روند ادامه پیدا میکند تا اینکه نوبت به نماز مغرب و عشاء میشود. طرف ناراحت میشود و میگوید این چه دینی است که شما دارید؟
امام صادق (ع) میگوید این گونه نکنید چون باعث میشود مردم از دین زده شوند. این کاری است که بنی امیه انجام داده و با شمشیر با مردم سخن میگفتند اما ما نباید تصویری خشن از اسلام به نماش بگذاریم. در سکانس آخر فیلم «محمد رسول الله» از مصطفی عقاد که مربوط به فتح مکه است ابوسفیان میگوید این پیروزی از قلبها وارد شد نه از دیوارها.
انتهای پیام/