پشت صحنه خلق «آمدم ای شاه، پناهم بده» | مرحوم کریمخانی چگونه یکی از تأثیرگذارترین آثار مداحی ها را رقم زد؟
تاریخ انتشار: ۱ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۲۹۵۴۵۸
به گزارش همشهری آنلاین، صدای مداحی استاد محمدعلی کریمخانی، با شعر معروف «مستان همه افتاده و ساقی نمانده»، چنان روی تصاویر مربوط به پیکر شهدا نشسته بود و چنان دل را تکان میداد که آن را ضبط کردم و بارها شنیدم؛ بعدها فهمیدم که نه فقط من، بلکه بسیاری از مردم این دیار و دلدادگان اهلبیت(ع)، با شنیدن صدای او، منقلب میشوند و اشک میریزند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
استاد محمدعلی کریمخانی، بعدها با مداحیهای پرجذبهتری در حافظه مردم ماندگار شد؛ «من آمدم ای خدا»، «ای نازنین برادرم»، «من که غلتان به خون روی زمینم»، «دارم سودای حسین» و شاهبیت این غزل، قطعه «آمدم ای شاه، پناهم بده». او در میان ناباوری دوستان و علاقهمندانش، در آستانه روز مخصوص زیارتی ثامنالحجج(ع)، دارفانی را وداع گفت و به دیدار معبود شتافت.
آرزویی که برآورده شدزندهیاد، مرحوم استاد محمدعلی کریمخانی، زاده سال ۱۳۲۹ در روستای «نرجه» از توابع شهرستانِ تاکستان بود؛ ناحیهای که امروزه بخشی از استان قزوین است و مردمان خونگرمش، تُرکزبان هستند. استاد، مداحی را از کودکی آغاز کرد؛ معلم قرآن دبستانش مشوق او در این مسیر بود.
خودش در جایی گفته بود: «از کودکی قرآن میخواندم و مداحی میکردم. در واقع، معلم قرآن دبستانم، مشوّق اصلیام برای خواندن بود. در هر هیئت و محفلی هم که میخواندم، همه تشویقم میکردند و میگفتند: صدای این جوان خوب است.» خوب بودن صدا فقط یک بهانه بود؛ محمدعلی کریمخانی میخواست خادم اهلبیت(ع) باشد، مخصوصاً علاقه ویژهای به امام رضا(ع) داشت. ۱۴ ساله بود که در سفری به مشهد، از آقا خواست که او را در این مسیر یاری کند و با عنایتش، دست وی را بگیرد؛ همانجا بود که یک آرزو هم کرد: «به حضرت عرض کردم: میشود عنایتی کنی تا مدحی بخوانم یا اذانی بگویم در حَرَمَت که ماندگار شود؟» و امام رضا(ع)، سالها بعد، حاجتش را داد؛ فکر نمیکنم کسی در میان ما باشد که مداحی «آمدم ای شاه پناهم بده» را بشنود و از سر شوق، اشک بر گونههایش روان نشود.
عیار والای هنریبا وجود آنکه صدای استاد کریمخانی، صدایی خاص و ویژه بود، اما بزرگانِ هنر و هنرشناسان نامی خیلی دیر او را شناختند؛ شاید دلیل اصلی این دیر شناختن، آن بود که کریمخانی اصولاً میلی به شهرت نداشت. نخستین بار، محمد اصفهانی او را به رادیو برد؛ نزد زندهیاد حسین صبحدل که در عرصه تولید موسیقی و نغمات مذهبی، ید طولایی داشت.
محمد اصفهانی در اینباره میگوید: «راجع به این هنرمند با صبحدل صحبت کردم و قرار شد او از کریمخانی تست بگیرد. این آزمون در سبزهمیدان ارگ و در یک جای دنج انجام شد و او دو بیتی را برای صبحدل خواند، در حالی که ساعت ۱۰ صبح بود و صبح خواندن برای خواننده کار بسیار سختی است. اما هنگامی که صبحدل همان نیم بیت اول را با صدایش شنید، گفت: کافیه! برویم استودیو.» صدای استاد کریمخانی، خیلی زود نزد آشنایانِ با صوت و لحن و موسیقیدانانِ بزرگ ایران، شناخته و محبوب شد؛ آنقدر که همایون شجریان چند سال بعد، در ۱۳۹۷، در آلبوم «ایران من»، قطعه «من کجا، باران کجا» را بر اساس آوازی از استاد کریمخانی تنظیم و به او تقدیم کرد.
همایون شجریان در جلسه رونمایی از این آلبوم، در ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، به ذکر خاطره مشترک محمد اصفهانی و پدرش، زندهیاد استاد محمدرضا شجریان درباره استاد کریمخانی پرداخت و گفت: «من آواز «من کجا، باران کجا» را بر اساس آواز استاد کریمخانی تنظیم کردم.
چند سال قبل که صدای او را شنیدم، مبهوت شدم و کارهای او را دنبال و آوازی را طراحی کردم بر اساس قواعدی که ایشان آواز خود را خوانده بودند. در ادامه استاد محمد اصفهانی وقتی ارادت من را متوجه شدند، خاطرهای تعریف کردند از سالها قبل که در شرکت ما، همراه با استاد کریمخانی ملاقاتی با پدرم داشتند. پدر، استاد کریمخانی را نمیشناختند. [اما میگفتند:] وقتی او میخوانْد، تمام شیشههای اتاق میلرزید. پدر میگفتند در سبک اوجخوانی، باید شکلی باشد که شنونده احساس ضعف نکند و این در صدای کریمخانی مشهود است.»
روح حاکم بر آثار استاد کریمخانیبا این حال، استاد کریمخانی دغدغه موسیقی نداشت، نه اینکه نسبت به آن بیتفاوت باشد؛ اما وظیفه اصلی خودش را مداحی میدانست؛ همیشه میگفت: «گریه مردم برای امام رضا(ع)، بهترین ثمره زندگی من است».
محمد اصفهانی در مراسم رونمایی از آلبوم «ساقی سرمست» (۲۲ آبان ۱۳۹۱)، کار مشترک استاد کریمخانی و آریا عظیمینژاد، با محتوای سوگواری شهیدان کربلا، به این دغدغه استاد اشاره کرده و گفتهاست: «او همیشه از کار با موسیقی نگران بود و میگفت: من مداح اهلبیت(ع) هستم و با موسیقی نمیدانم چه کار کنم؟» استاد کریمخانی به فضایی وارد نمیشد که در آن، رد و نشانی از محبت به اهلبیت(ع) و به طور کلی، فضای مذهبی وجود نداشتهباشد؛ او پیونددهنده راستین دین و هنر بود. در کارهایی که انجام میداد، همیشه این اصل را لحاظ میکرد که بدون برقراری پیوند و ارتباط قلبی با اهلبیت(ع)، نمیتواند حق مطلب را درست ادا کند.
روایتِ شگفتِ تولدِ «آمدم ای شاه، پناهم بده»استاد در جایی، ضمن یادآوری خاطرات ساخت آلبوم «ساقی سرمست»، گفته بود: «ساقی سرمست سه سال طول کشید تا ما بخوانیمش. ۱۲ قطعه پنج، شش دقیقهای است و برایش خیلی زحمت کشیدیم. باور کنید من میخواندم و میآمدم خانه، آریا [عظیمینژاد، آهنگساز آلبوم] زنگ میزد، میگفت آقای کریمخانی یک تُک پا بیایید، این جایش ایراد دارد و دوباره از سر میخواندم. من یک قطعه «السلامعلیک یا علیابن موسیالرضا» را ۳۶ دفعه خواندم و یک دانهاش را برداشت.»
آشنایی استاد کریمخانی و عظیمینژاد، به واسطه دوستی مشترک با محمد اصفهانی رقم خورد و شکوهمندترین کار استاد کریمخانی، یعنی قطعه «آمدم ای شاه، پناهم بده»، با شعر زیبا و تأثیرگذار زندهیاد استاد حبیبا... چایچیان، حاصل همین آشنایی است. روایت ساخت این قطعه هم، مانند اثرش شگفتانگیز است.
آریا عظیمینژاد میگوید: «اول آقای کریمخانی خواند. خُب، نگرفت. اصلاً یک جوری شد که ما داشتیم ضبط را تعطیل میکردیم. کار درست درنمیآمد. کریمخانی حالِ خوبی نداشت. خیلی ناراحت شد. من برای اینکه کمی آرام شود، برایش چای آوردم و گفتم: مهم نیست؛ گاهی پیش میآید و اصلاً کار هنری همین است دیگر، گاهی نمیشود. کریمخانی این حرف را که شنید، شروع کرد به گریهکردن و گفت: یعنی من اینقدر لایق نبودم که یک کار برای ارباب بخوانم؟ فضای عجیبی درست شد. سکوت برای مدتی بین ما حاکم بود. چای را که خوردیم، ناگهان به من گفت: دوباره بخوانم؟ گفتم: بخوان! و خواند، آن هم چه خواندنی؛ اصلاً باورم نمیشد. دیگر به قطعه دست نزدم. وقتی تمام شد، کریمخانی را نشاندم و برای خودش پخش کردم و او در تمام مدت، به پهنای صورتش اشک میریخت.»
پیامهای تسلیت به مناسبت درگذشت استاد کریمخانیدر پی درگذشت استاد محمدعلی کریمخانی، جمعی از مقامات کشوری و شخصیتهای علمی و فرهنگی با انتشار اطلاعیههایی، این ضایعه را تسلیت گفتند.
محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، محمد مهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و علیاکبر صالحی، معاون پژوهشی و قائم مقام فرهنگستان علوم از جمله منتشرکنندگان پیام تسلیت بودند.
رئیس مجلس، در پیام تسلیت خود، ضمن ابراز تأثر و تأسف از درگذشت استاد کریمخانی، آوردهاست: «نوای دلنشین و ملکوتی خادم الرضا علیهالسلام، مرحوم کریمخانی تا همیشه در ذهن و ضمیر محبان و شیعیان اهل بیت علیهمالسلام ثبت و ضبط خواهد شد و باقیات صالحات ارزشمندی برای آن مرحوم خواهد بود.»
وزیر ارشاد نیز، در پیام تسلیت خود، مرحوم کریمخانی را «نواگر نغمههای ولایی و عاشق و شیفته سالار شهیدان» خواند و نوشت: «چه سعادتی از این بالاتر که مردم چهره و صدای او را با امام رضا(ع) میشناختند و با قطعه «آمدم ای شاه پناهم بده» اشک میریختند و حاجت خویش را به امام مهربان عرضه میکردند.»
کد خبر 685179 منبع: خراسان برچسبها محمد باقر قالیباف اهل بیت خواننده - همایون شجریان مداحی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: محمد باقر قالیباف اهل بیت خواننده همایون شجریان مداحی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی استاد محمدعلی کریمخانی استاد کریمخانی مرحوم کریمخانی همایون شجریان محمد اصفهانی آمدم ای شاه عظیمی نژاد استاد محمد امام رضا ع پناهم بده اهل بیت ع زنده یاد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۲۹۵۴۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
روزنامه اعتماد- بهاره شبانکارئیان- طی چند هفته گذشته خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. پس از این ادعا سعی کردم با خانواده این کارگردان و فیلمنامهنویس مشهور سینمای ایران صحبتی داشته باشم. همسر و خواهر مرحوم پوراحمد حاضر به گفتگو نشدند، اما دخترمرحوم حاضر شد گفتوگویی داشته باشد، آن هم پس از پیگیریهای مکرر و چندین روزهام. لازم به ذکر است که عنوان کنم این گزارش صرفا بر اساس گفتههای دخترمرحوم کیومرث پوراحمد تنظیم شده است و انتشار آن از سوی روزنامه به معنای تایید یا رد صحبتهای مصاحبهشونده نخواهد بود. همچنین در مورد عنوان این گزارش نیز لازم میدانم توضیح دهم که «پرونده باز است» نام آخرین فیلمی است که به کارگردانی و نویسندگی کیومرث پوراحمد ساخته شده و موضوع آن برگرفته از پروندهای جنایی و پرحاشیه در دهه ۸۰ است.
«ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد برای «اعتماد» است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است...؛ و این در حالی است که تصویری از حلقآویز شدن این کارگردان سینما نیز نشان میدهد؛ آثار جراحت روی دو دست او وجود داشته است. همچنین اطلاعات جدیدی به تازگی در مورد ثبت شکایت خانواده شنیده شده که «اعتماد» آن را صد درصد تایید نمیکند، اما این اطلاعات حاکی از آن است که خانواده پوراحمد شکایتی با موضوع مرگ مشکوک مرحوم پوراحمد ثبت کردند. ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ اخباری ضد و نقیض در رسانهها و مجلات هنری منتشر شد. ابتدا برخی رسانهها نوشتند؛ کیومرث پوراحمد، کارگردان و فیلمنامهنویس مشهورایرانی در ویلایی در بندر انزلی بر اثر ایست قلبی درگذشت، اما ساعاتی بعد یک مجله هنری دلیل مرگ کیومرث پوراحمد را خودکشی اعلام کرد.
مرکز اطلاعرسانی پلیس نیز در اطلاعیهای در مورد مرگ کیومرث پوراحمد اعلام کرد: «در پی اعلام یک فقره خبر فوت مشکوک فردی سالخورده در دهکده ساحلی بندر انزلی به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ موضوع در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بندر انزلی قرار گرفت. با توجه به اهمیت رخداد، پلیس آگاهی برای بررسی صحت و سقم موضوع در محل حادثه حضور پیدا کردند که با جسد بیجان کارگردان نام آشنای کشورمان کیومرث پوراحمد مواجه شدند. یافتههای پلیس حاکی از آن است که در کنار جسد مرحوم پوراحمد نوشتهای کشف شده است که متاسفانه حکایت از اقدام او به خودکشی دارد.»
با این حال و با گذشت یکسال از این ماجرا در فروردین ماه ۱۴۰۳، توران پوراحمد؛ خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی اعلام کرد که برادر او به قتل رسیده وآثار جراحت بر بدن او مشهود بوده است.
پس از اظهارات خواهر کیومرث پوراحمد «اعتماد» سعی کرد با یکی از اعضای خانواده پوراحمد گفتوگویی داشته باشد.
پدرم میدانست
چه بلایی میخواهد سرش بیاید
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
او در پاسخ به اینکه آیا مرحوم قبل از مرگشان پیگیر فیلم «پرونده باز است» بوده، نیز میگوید: «فیلم «پرونده بازاست»، هنوز تمام نشده بود و تدوین آن مانده بود. همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.» ....
۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ فلاح میری، دادستان مرکز گیلان در رابطه با نامه کشف شده در محل فوت کیومرث پوراحمد و خبر فوت او اعلام کرد: «نوشتهای که همراه مرحوم پوراحمد کشف شده، نوشتهای کاملا شخصی، خصوصی و خانوادگی است. مرحوم در انتهای نامه تاکید کرده غیر از خانوادهاش کسی از محتوای نامه باخبر نشود و با توجه به اینکه خانواده مرحوم از محتوای نامه مطلع هستند در صورت صلاحدید محتوای آن را منتشر خواهند کرد. همچنین به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شد و با بررسیهای اولیه نظر برخودکشی این کارگردان سینما داشت که واکاوی جزییات، مستلزم رسیدگی دقیق قضایی است. جسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد تا علت تامه مرگ بررسی شود و خبر تکمیلی متعاقبا اطلاعرسانی میشود.»
این در حالی است که تاکنون و با گذشت یکسال هنوزخبر تکمیلی مربوط به علت تامه مرگ از سوی ضابطان و مراجع قضایی منتشر نشده است.
۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲؛ چهلمین روز درگذشت کیومرث پوراحمد، اکثر خبرگزاریها از جمله اطلاعات آنلاین به یادداشتی در صفحه اینستاگرامی دختر کیومرث پوراحمد اشاره کرد و نوشت: «چهلم شد. چهل روز گذشت از آن روزی که دنیای ما برای همیشه عوض شد. این انسان عاشق ایران بود. عاشق ایران و مردمش بود. از آنها الهام میگرفت و در عوض عشقش را توی آثارش تقدیم میکرد به مردم پاک و مهربان ایران زمین. همه صحبتها، مسیجها و ویسهای پدرم در ساعتهای آخر زندگی شاد و پر از امید بود. در طول دو، سه ساعت تصمیم میگیره به زندگی خودش خاتمه بده؟ خودش را با دست و بدن زخمی، کبود و آسیبدیده حلقآویز کنه؟ ما را که باکی نیست، زمین گرده و خدا بزرگ و مهربون و همیشه هم باهامون.»
پگاه پوراحمد در آخر تاکید کرد: «پرونده باز است.» ...