Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش همشهری‌آنلاین، دختر ۱۸ ساله که با چهره ای رنگ پریده و سراسیمه وارد اتاق مددکاری اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد شده بود با بیان این که پدر و مادرم خرافاتی شده اند و مدام به احضار روح مشغولند به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: پدرم شغل آزاد دارد و با موتورسیکلت سر کار می رود من هم که فرزند دوم خانواده هستم در سال آخر دبیرستان تحصیل می کنم تا مدتی قبل زندگی آرام و بی دغدغه ای داشتم اما متاسفانه روزی سارقان موتورسیکلت پدرم را به سرقت بردند به طوری که زندگی ما از همان روز دگرگون شد پدرم از این ماجرا بسیار ناراحت و نگران بود تا این که به پیشنهاد یکی از دوستانش نزد رمال رفت تا درباره سرقت موتورسیکلت از او سوال کند اما نمی دانم این رمال حرفه ای چگونه با رفتار و گفتارش پدرم را تحت تاثیر قرار داده بود که حدود یک ماه بعد و به طور ناگهانی موتور سیکلت پدرم پیدا شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از همان زمان به بعد دیگر زندگی پدر و مادرم تحت تاثیر فالگیر و رمال قرار گرفت. آن ها چنان به این رمال کلاهبردار اعتقاد پیدا کرده بودند که باورتان نمی شود در زندگی ما فقط رمال حکم می کند و همه درآمد پدرم به جیب او سرازیر می شود یک روز پدرم مرا به خاطر سرماخوردگی که داشتم به جای دکتر نزد رمال برد او پس از آن که نگاهی به چهره ام انداخت و ورد عجیبی بر زبان راند به پدرم رو کرد و گفت: این دختر را طلسم کرده اند او با خطوط عجیب و غریب چیزی روی پوست چرم نوشت و گفت: این طلسم را باید شبانه به گورستان ببرید و در آن جا بسوزانید و سپس خاکسترش را  دفن کنید تا طلسم دخترتان گشوده شود و او از این بیماری مهلک نجات یابد.

پدرم نیز شبانه دستم را گرفت و مرا به قبرستان برد. وقتی در سکوت شبانگاهی قدم برمی داشتم چیزی نمانده بود تا از ترس سکته کنم دست پدرم را محکم می فشردم و التماس می کردم که بازگردیم. بالاخره پدرم در کنار اولین قبر پوست چرمی را آتش زد و من در حالی که آشکارا صدای تپش قلبم را می شنیدم و همه وجودم می لرزید به خانه بازگشتم. اکنون نیز مرد رمال چگونگی ارتباط با اجنه را به پدرم آموزش داده است و خانه ما در اجاره اجنه قرار دارد.

هیچ چراغی در خانه روشن نمی شود و پدر و مادرم مدام مشغول احضار اجنه هستند درحالی که من از ترس نمی توانم به خواب بروم همواره انواع کاغذهای شسته شده یا مواد دیگری که روی آن ها ورد خوانده اند به من و ۲ خواهر و برادر دیگرم می خورانند تا هیچ کس نتواند ما را طلسم کند. مدت زیادی است که با کسی معاشرت نمی کنیم و کسی نیز به خانه ما نمی آید در همین حال مادرم دور خانه را آب می ریزد و معتقد است مادر شوهرش قصد دارد زندگی او را خراب کند و باید همه بستگان نزدیک پدرم را طلسم کند. از سوی دیگر پدرم نیز مرا از رفتن به مدرسه منع می کند چرا که معتقد است خانواده مادرم مرا چیزخور کرده اند او اکنون سرکار هم نمی رود و در حال گفت وگو با اجنه است تا راه ثروتمند شدن را به او بیاموزند. در این شرایط من دیگر نمی توانم به آن ها اعتماد کنم و غذا یا حتی نوشیدنی را در منزل بخورم به همین خاطر امروز به بهانه امتحان درسی به کلانتری آمده ام تا مرا راهنمایی کنید که چگونه می توانم مستقل زندگی کنم یا مرا به بهزیستی تحویل بدهید تا آواره کوچه و خیابان نشوم ...
بر اساس این گزارش با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه مشهد) این دختر جوان تحت حمایت پلیس قرار گرفت تا بررسی های کارشناسی و اقدامات حمایتی با هماهنگی مراجع قضایی در این باره صورت گیرد.

کد خبر 685968 منبع: خراسان برچسب‌ها خرافات و رمالی آسیب اجتماعی

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: آسیب اجتماعی پدر و مادرم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۳۲۵۳۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود

روزنامه اعتماد نوشت: «ما مطمئن هستیم و می‌دانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است»، به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» این‌ها بخشی از صحبت‌های دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است....

دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه می‌گوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال می‌شناخت ویلا اجاره می‌کرد و به شمال می‌رفت، چون می‌خواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا می‌رفت؛ یعنی اولین‌بار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرار‌های مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبه‌رو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»

همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت می‌خواهد به تهران برود تا بخشی از موزیک‌ها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرار‌های مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم می‌شد، اشاره کردم و از تلفن‌ها و پیام‌هایی که مربوط به همین قرار‌های کاری می‌شد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.

خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتاب‌هایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتاب‌های او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصت‌طلبی بود و ما نمی‌دانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران می‌شناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتاب‌ها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمی‌رسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قرارداد‌ها را برای‌مان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتاب‌های دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتاب‌ها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود.

پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت می‌خواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که می‌خواست آن‌ها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیه‌کننده برخی سکانس‌ها را حذف کرد و تغییر داد.»

دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز می‌گوید: «عمه‌ام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچ‌وجه درست نیست.»

دیگر خبرها

  • طلسم عجیب اللهیار شکست
  • ادعای دختر پوراحمد درباره مرگ پدرش: نرفته بود که خودکشی کند | می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
  • اظهارات جنجالی دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرد! / پرونده باز است
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودش را نکشت
  • ادعای دختر کیومرث پوراحمد: «پدرم خودش را نکشت ، می‌دانست چه بلایی می‌خواهد سرش بیاید»
  • نوه دختر امام خمینی در خارج از کشور مشغول چه کاری است؟