الان اصطلاح «خیابان خلوت کن» برای سریالها شوخی است/ زنپوشی اکبر عبدی هم دیگر جواب نمیدهد+ فیلم
تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۳۸۹۶۵۱
قاسم جعفری سال گذشته پس از چندین سال غیبت با سریال زندگی زیباست به تلویزیون بازگشت. او نسبت به نحوه پخش سریالش معترض بود؛ اما حاضر به انجام هیچ مصاحبهای نشد و به نگارش نامهای اعتراض آمیز خطاب به رئیس وقت صداوسیما بسنده کرد. پس از گذشت یک سال از آن ماجرا قاسم جعفری دعوت خبرگزاری ایرنا را پذیرفت و در مصاحبه تفصیلی درباره حاشیهها و کشمکشهای آن سریال گفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این مصاحبه با وی درباره موضوعاتی چون افت کیفی سریالسازی در تلویزیون، علت موفقیت سریالهای دهه هفتاد و هشتاد، ریزش مخاطب صداوسیما، حضور آثار ایرانی در جشنوارههای خارجی، سرنوشت شبکه نمایش خانگی و رونق دوباره تئاتر گپ و گفت داشتیم که بخش دوم آن از نظرتان میگذرد.
پس از پایان سریال نامه شدیداللحنی برای رئیس وقت صداوسیما نوشتید. آیا پاسخی هم دریافت کردید؟
نه. من ده سال قبل هم برای عدم پخش تیزرهای فیلم سینمایی دختران نامهای به آقای ضرغامی نوشتم. تلویزیون تبلیغات این فیلم را پخش نمیکرد. فیلم پروانه نمایش داشت و ما پول پخش تبلیغات تلویزیونی را واریز کرده بودیم. البته فیلم فروش بسیار خوبی پیدا کرد. آن نامه باعث شد که مردم فیلم را ببینند. من نامه را فقط برای ثبت در تاریخ نوشتم. تنها کاری که برای سریال زندگی زیباست میتوانستم بکنم نوشتن نامه بود که بگویم من تلاش خودم را کردم.
واقعیت این است که قراردادهایی که در تلویزیون با هنرمندان بسته میشود قراردادهای ترکمانچای است. میگوید این فیلم متعلق به تلویزیون است و هر جور دلش بخواهد پخش میکند. تنها راهش این است که من خودم را در کارهای بعدیام ثابت کنم.
همچنان مشکل پخش تیزر در صداوسیما پابرجاست. چون صداوسیما برای خودش شورایی دارد و آن شورا تصمیم میگیرد که تیزر یک فیلم مجوز گرفته از ارشاد پخش بشود یا نه. از نظر شما راهحل این مشکل چیست؟
بعضی از حرفها خیلی تکراری شده است. معنای شورای انقلاب فرهنگی باید بازتعریف شود. ما یک تعداد متولیان فرهنگی داریم که هرکدام برای خودشان رأساً تصمیم میگیرند. من دوهفته پیش به مجموعه ایران مال رفته بودم. یک دکور خیلی عظیم دیدم که برای سریالی با مخاطب کودک ساخته شده بود. یک شهر کودکانه و چندین میلیارد هزینه کرده بودند. کار را خوابانده بودند چون مدیر جدید گفته بود این پروژه به دردمان نمیخورد و گویا با آرمانهای انقلاب منافات دارد.
درباره تیزرها اگر قانون مشخص داشته باشیم، مشکل حل میشود. باید بگوییم این فیلم پروانه نمایش دارد و در همهجا میتواند پخش شود
مگر میشود ما در حوزه فرهنگ یک چارچوب و قاعده نداشته باشیم؟ چطور آدم بعدی که مدیر میشود میتواند همه چیز را رد کند؟ فرهنگ و هنر ما الان در آیسییو است. بخش عمده مشکلات جامعه ما میتواند از همین مسیر درمان شود. خیلی از کشورهای دنیا این کار را کردهاند.
هرسال وزیر آموزشوپرورش که عوض میشود کتابهای درسی عوض میشود. در صداوسیما هر مدیر تلویزیون سلیقه خودش را اجرا میکند. الان کلی سریال داریم که در آرشیوهای ما مانده و پخش نشده است. درباره تیزرها اگر قانون مشخص داشته باشیم، مشکل حل میشود. باید بگوییم این فیلم پروانه نمایش دارد و در همهجا میتواند پخش شود. فیلمنامههای من در دو دولت فعلی و قبلی رد شده است. وقتی زنگ زدم هیچ دلیل قانعکنندهای به من نگفتند.
یادم میآید برای سریال مسافری از هند مراسمی گرفتند. من آنجا گفتم آدمی بودم که در این سیستم رشد کردم و توانستم کارگردانی بشوم که این سریال را بسازم. الان کارگردانهای خوبی داریم که یکسال، دو سال یا حتی ده سال است بیکارند. تلویزیون بر اساس آزمونوخطا سراغ کسانی میرود که آداب سریالسازی را نمیدانند. با چندین برابر هزینه سریالی میسازند که هیچ مخاطبی ندارد. من خدا را شاکرم که زندگیام از راه هنر نمیگذرد و تجارت دیگری دارم. ولی خیلی از همکاران من مستأجرند. تواناییاش را دارند که کار کنند ولی اجازه کار ندارند.شاید همعقیده شما مدیران نباشند؛ ولی بهعنوان یک هنرمند بگذارید کارشان را انجام دهند.
چرا مهدی فخیمزاده سریال نمیسازد؟
تلویزیون میگوید ما میخواهیم نسلی از کارگردانهای جدید را پرورش دهیم. به همین دلیل شاهد سریالسازی کارگردانهای کمسنوسال در شبکههای سیما هستیم. این کارگردانها بعضاً از دنیای فیلم کوتاه وارد سریالسازی شدهاند. شما با این شیوه تربیت کارگردان موافقید؟
تلویزیون رسانه عمومی است و مخاطب میلیونی دارد. شاید این کار را بشود در سینمای جوان یا سینمای هنر و تجربه یا شبکههای فرعیتر مثل شبکه آموزش انجام داد. میتوانند در شبکه آموزش یک سریال چهار قسمتی را به یک جوان بدهند که کار کند. ولی خندهدار است که در شبکههای یک، دو و سه سریال افراد کمتجربه پخش شود.
اولین سریال من اسمش راه سوم بود. یک زمانی آقای صافی در شبکه سه به من اعتماد کرد و گفت اولین سریالت را بساز. بهجرئت میتوانم بگویم که پنج بار من را گزینش کرد. من دو فیلم سینمایی ساخته بودم که اکران شده بود. کسی میتواند سریال بسازد که نبض مخاطب را بشناسد. سریالسازی آداب دارد. کارگردان باید اوج و فرود سریال را بشناسد و بتواند جذابیت ایجاد کند؛ وگرنه شبهای بعد و هفتههای بعد بیننده کار را دنبال نمیکند.
آن زمان اگر یادتان باشد سریالهای هفتگی ما شش ماه تا یکسال روی آنتن بود و واقعاً خیابانها خلوت میشد. الان میگویند کم مخاطب بودن سریالها بهخاطر شبکه نمایش خانگی یا سریالهای خارجی است. آن زمان هم تلویزیون ما رقبای زیادی داشت
آن زمان اگر یادتان باشد سریالهای هفتگی ما شش ماه تا یکسال روی آنتن بود و واقعاً خیابانها خلوت میشد. الان میگویند کم مخاطب بودن سریالها بهخاطر شبکه نمایش خانگی یا سریالهای خارجی است. آن زمان هم تلویزیون ما رقبای زیادی داشت. ولی جنس رقبایش فرق میکرد. تربیت نسل جدید و جوان خوب است. ولی باید بدانیم که این تربیت کجا و چگونه صورت بگیرد. وقتی شما حسن فتحی، مسعود جعفری جوزانی، حمید لبخنده را داری چه ضرورتی دارد که سراغ دیگران بروی؟
چرا مهدی فخیمزاده سریال نمیسازد و آقای ایکس میسازد که اصلاً بلد نیست؟ این کار اشتباه است. اگر مسئله ما این است نسلی را پرورش دهیم، میتوانیم آن بچهها را کنار این هنرمندان بگذاریم تا یاد بگیرند.
یکی از تهیهکنندگان تلویزیون که قبلاً مدیر بوده میگفت خیلی از تلهفیلمهای آن زمان حتی برای یکبار دیدن هم مناسب نیست. الان خیلی از سریالها برای یکبار دیدن هم جذاب نیست. سریالی که دیده نشده است را ادامه میدهند و دو و سه و چهار آن را میسازند.
امثال من محکوم به سکوت هستیم. اگر حرفی بزنیم شاید برداشت بدی بشود. من این سالها دیگر برای دل خودم کار میکنم و حوصله اردهای (دستورها) مدیران تلویزیون را ندارم. فقط افسوس میخورم. دیر نیست زمانی که کسی تلویزیون نگاه نکند. من تا چند وقت پیش اخبار را در تلویزیون نگاه میکردم؛ ولی الان دیگر اخبار را هم نگاه نمیکنم.
از زمان تولید تا پخش سریال چهار نفر مدیر عوض شد
افت سریالها را اگر بخواهیم ریشهیابی کنیم یکی از دلایلش رفتن کارگردانهای خوب از تلویزیون است. شما چه دلایل دیگری را میتوانید ذکر کنید؟
موقعی که من در تلویزیون کار میکردم مدیری که روبروی من مینشست صاحب یک شعور و دانشی بود و با من بحث میکرد. سر سریال زندگی زیباست از زمان تولید تا پخش چهار مدیر عوض شد که این موضوع خندهدار است. یک مدیر موقع ساخت بود و یک مدیر موقع پخش و چند مدیر هم مابین این دو نفر بودند. یکی از مدیران وقتی جلسهمان تمام شد، گفت اجازه میدهید یک عکس سلفی با هم بگیریم؟ میخواهم به همسرم بگویم من با کارگردان خط قرمز جلسه داشتم. اینها درد است. مدیر بنده خدا اندازه این میز و عنوان جعلی و مدیریت نیست. یک زمانی در تلویزیون مدیری به نام سید مجید میرمیران را داشتیم که سالها تجربه سریالسازی داشت و خودش یک مرجع بود. میگفت در سریال مسافری از هند میخواهیم این پیامها را داشته باشیم. شخصیت زن ما که از هند میآمد تا زمانی که مسلمان میشد یک سیری را طی میکرد. این سیری که طی میشد، نیاز داشت به نظارت مدیری که صاحب دانش و فرهنگ باشد.
الان برخی مدیران ما بندگان خدا کسانی هستند که چهارتا کتاب نخواندند و شش تا فیلم ندیدند. خیلی از بچههایی که کار نمیکنند از مدیران فعلی بچه مسلمانتر و معتقدتر هستند. ولی صاحب یک تفکر و اندیشه هستند. مگر میشود کارگردان اندیشه نداشته باشد؟ اگر فیلمساز اندیشه نداشته باشد که یک اپراتور میشود. الان بهجای این که سیاستگذار داشته باشیم یک سری آدمهایی داریم که دیر آمدهاند و زود هم میخواهند بروند. برخی مدیران تلویزیون با خودشان میگویند چرا کارگردان یک میلیارد میگیرد و حقوق ما در ۱۲ ماه سال مثلاً ۱۰۰ میلیون تومان است.
پورمحمدی میراثدار صافی بود
شما دوران درخشان و طلایی شبکه سه را دوران مدیریت اصغر پورمحمدی میدانید؟
دوره درخشان شبکه سه برای آقای پورمحمدی نبود. این نکته برای ثبت در تاریخ بد نیست. شبکه سه را از صفر آقای صافی ساخت. او زیربنا را خیلی قشنگ چیدمان کرد. آقای پورمحمدی آن زمان مدیرگروه اجتماعی شبکه سه بود و بعدتر هم در شبکه ۵ مدیر شد. خاطرم هست شبانه به آقای صافی گفتند تو دیگر مدیر نیستی. آقای پورمحمدی میراثدار آقای صافی بود. آقای پورمحمدی قبل از شبکه سه در شبکه ۵ بود و هیچ اتفاقی نیفتاد. با همه احترامی که برایشان قائلم فقط آن مسیر را ادامه داد و چیز جدیدی برای ارائه نداشت.
دوره درخشان شبکه سه برای آقای پورمحمدی نبود. این نکته برای ثبت در تاریخ بد نیست. شبکه سه را از صفر آقای صافی ساخت. او زیربنا را خیلی قشنگ چیدمان کرد
دوره طلایی شبکه سه در دوره مدیریت آقای صافی پا گرفت. آن زمان شبکه سه سرآمد همه شبکهها بود. کارهای آقای مدیری و رضا عطاران در زمان ایشان بود. برنامه ۹۰ در دوره آقای صافی پایهگذاری شد و خیلی از برنامههای جذاب شبکه ۳ ولی تداومش در زمان آقای پورمحمدی بود. الان جای مدیرانی که بتوانند منشأ یا حتی ادامهدهنده خوبی هم باشند بسیار خالی است.
در بین رؤسای صداوسیما مدیریت چه کسی بهتر بود؟
تنها کسی که دارای دانش این کار بود و دغدغه داشت آقای لاریجانی بود. من در دوره آقای هاشمی تازهکار بودم و بسیار جوان. سریالهایم را در دوره آقای لاریجانی ساختم. او امکان دیالوگ برقرار کردن داشت. ساخت سریال مسافری از هند در آن زمان یک ضرورت بود. گفتند در دانشگاههای ما خیلی ترویج مسیحیت میشود. خیلیها هم گرایش پیدا کرده بودند. طراحی این سریال برایناساس بود که بگوییم اسلام واقعی چه بوده و چرا برخی اسلامشان را با تحقیق و علم به دست نیاوردهاند. این کنکاش و جستجو مهم بود. یکوقتهایی آدم حسرت میخورد. من حسرت آن دوره را میخورم.
الان اصطلاح خیابان خلوت کن برای سریالها شوخی است
از سریال مسافری از هند ۲۰ سال میگذرد. به نظر شما ساخت دوباره چنین سریالی در شرایط فعلی ممکن است؟
من اینستاگرام ندارم. ولی بعضیها برایم پستهایی میفرستند که مگر میشد در بیست سال پیش چنین حرفهایی زد؟ چهار سال پیش که تلویزیون سریال را پخش کرد، مجدد دیدم، تکنیک ویژهای نداشت. ما با یک دوربین فیلمبرداری کردیم و ۴ تا نور ۲۰۰۰ و ۸۰۰ و حتی ۱ مترتراولینگ در۱ پلان سریال استفاده نشده اشت.
ساخت خیلی معمولی داشت. ولی موضوعی که داشت و امکانی که من پیدا کردم نادر بود. حتی پلانهایش (نما) را نمیشود الان گرفت. من پلان بسته از بازیگرم گرفتم. نوع دیالوگها و روابط را الان اجازه نمیدهند. آن سریال یک اتفاق بود. شاید هم یک اشتباه از طرف مدیران بود. همان موقع هم خیلی من را بردند و آوردند که چرا این سریال را ساختهای. مسافری از هند به گواه سایت خود تلویزیون پربینندهترین سریال تاریخ تلویزیون در قبل و بعد از انقلاب است. این سریال بهصورت هفتگی پخش میشد. آن زمان شبکههای اجتماعی نبود که ما بازخوردها را بفهمیم.
الان اصطلاح «خیابان خلوت کن» برای سریالها شوخی است. اصلاً نداریم. نه این که آدم توانمند نداشته باشیم. قطعاً در نسل جدید بهتر از من داریم. اما امکان ساخت و پرداخت چنین موضوعی را ندارد. در تلویزیون با یک دستورالعملهای نوشته شده و نانوشته برخورد میکند. سریالی که میسازد شیر بییال و دم و اشکم است. فقط یک سری تصاویر متحرک است که آخرش هم مخاطب نمیفهمد چرا ساخته شده است. من پارسال همزمان با سریال خودم چند سریال پخش میشد. از خودم میپرسیدم کارگردان با چه نیتی این سریال را ساخته است؟ این سریال قرار است پاسخگوی کدام نیاز جامعه باشد؟ سریال وقتی در اندازه تلویزیون ملی پخش میشود بههرحال باید تأثیری بر جامعه بگذارد.
قصد ندارید مسافری از هند ۲ یا خط قرمز ۲ را بسازید؟
اصلاً. نه. این سریالها برای دوره خودشان بود. الان دغدغه جوانهای ما چیز دیگری است. دغدغهشان نان است. در سریال مسافری از هند دغدغه دین داشتیم. الان دغدغههای اقتصادی پررنگ شده است. الان اگر مسافری از هند ۲ ساخته شود دیگر جذابیتی ندارد. ساختهشدنش اشتباه است.
سریال خط قرمز ۷۲ مورد اصلاحیه داشت
به نظر شما در طول این سالها ممیزی تلویزیون بیشتر شده است؟ آن زمان هم سریالی مثل در پناه تو چند قسمتش حذف شد.
به نظر من خیلی بیشتر شده است. آن زمان هم البته ممیزی بود. سریال خط قرمز خیلی اصلاحیه داشت. قسمت اولش به عدد شهدای کربلا ایراد داشت. ۷۲ مورد اصلاحیه داشت. از طرز نگاهکردن تا باز بودن یقه و گفتن دیالوگ ایراد گرفتند. برخی ممیزیها ممیزی درستی بود. مثلاً میگفتند این شخصیت دارد به پدرش توهین میکند. من میگفتم دمشان گرم. چرا به ذهن خودم نرسید؟ اگر از تلویزیون پخش میشد شاید تأثیر منفی میگذاشت. ولی الان یکباره ۱۵ قسمت سریال زندگی زیباست حذف میشود. مگر میشود ریشه یک درختی را بکنید و انتظار داشته باشید که سبز شود؟ یک سریالی روی آنتن داریم که در آن معرفی شخصیت وجود ندارد. بیننده حق دارد متوجه نشود. میگوید این کی بود و از کجا آمد؟ همه اینها درد است. دردهایی که درمانی برایش پیدا نمیشود.
خانوادهها احساس میکنند در تئاتر رفتارهای زننده نمیبینند و جملات رکیک نمیشنوند
آخرین سریال خوبی که دیدید چه بود؟
تکرار سریال روزی روزگاری از بسیاری از سریالها بهتر است. ما مدل آقای احمدجو خیلی داریم. مثلاً آقای عیاری. خدا به آقای کیانوش عیاری صبر بدهد. زمانی که داشتم سریال زندگی زیباست را کار میکردم، ایشان سریال ۸۷ متر را در کوچه بغلی داشت فیلمبرداری میکرد. آقای عیاری یکی استادان برجسته سینمای ایران هستند. سریال منبعد از سه سال پخش شده. ولی سریال ایشان هنوز پخش نشده است. یک کارگردان میخواهد دغدغه روز جامعهاش را بیان کند. ولی سریالش دیر پخش میشود یا اصلاً پخش نمیشود.
مگر مرضیه برومند میتواند کار بد تولید کند؟
به دوگانگی سیاستهای فرهنگی اشاره کردید. شما با واگذاری شبکه نمایش خانگی به وزارت ارشاد موافق هستید یا صداوسیما؟
اگر یک دستورالعمل فرهنگی در نظاممان داشته باشیم، مهم نیست که شبکه نمایش خانگی دست ساترا باشد یا وزارت ارشاد. زمانی که چند سال پیش شبکه نمایش خانگی زیر نظر ارشاد بود، سریالهای مورد داری تولید میشد. البته معدود سریالهای خوبی هم داشتیم. من آدم دگمی نیستم. ولی وقتی کسی سریال را در خانه میبیند باید یک سری اصول اخلاقی رعایت شود. نیروی انسانی در ارشاد وجود نداشت که بخواهد این کارها را ببیند. چند مورد اصلاحیه میدادند که بعضاً اعمال هم نمیشد. الان جذابیت کار در این است که نظارت در جایی به جز تلویزیون باشد. چون اگر زیر نظر صداوسیما باشد، سریالهای شبکه نمایش خانگی هم کمکم رنگ سریالهای تلویزیون را میگیرند. الان آدمهای تلویزیون به ساترا رفتهاند. باید نگاهمان کلی تر باشد. بگوییم یک اثر هنری در هر جا ساخته میشود باید این چارچوبها را رعایت کند.
یک دورهای در وزارت ارشاد کارگردانها را جمع میکردند و دفترچه سیاستگذاری سال آتی را میدادند. الان هم باید بگویند سریالها و فیلمهای سینمایی را با این مضامین کار کنید. خطوط قرمز ما و سیاستهای تشویقی ما این است. من کلیلهودمنه را ندیدم. ولی کارهای خانم مرضیه برومند سالهاست که جواب را داده است. نگاه خانم برومند نگاهی است که باید تکثیر بشود. مگر خانم برومند میتواند کار بد تولید کند؟ مرضیه برومند حتماً باید مجوز بگیرد. مگر از آقای ایرج طهماسب میتوانیم کار بد ببینیم؟ من قسمتهایی از سریال مهمونی را که میبینم لذت میبرم. چرا آقای طهماسب اینهمه سال خانهنشین بوده؟ چرا ده تا مثل مهمونی تولید نمیشود؟
نگاه خانم برومند نگاهی است که باید تکثیر بشود. مگر خانم برومند میتواند کار بد تولید کند؟ مرضیه برومند حتماً باید مجوز بگیرد. مگر از آقای ایرج طهماسب میتوانیم کار بد ببینیم؟
خودتان قصد ندارید در شبکه نمایش خانگی سریال بسازید؟
من در این دو سه ماهی که گذشت، چهار پنج فیلمنامه خواندم. میترسم سریالم مثل زندگی زیباست گرفتار ممیزی بشود و بعد شما باز بگویید ضعف سریال به کارگردان برمیگردد. الان نمیدانم متولی نمایش خانگی چه کسی است و فردا چه کسی میآید. هنوز قصهای که خودم دوستش داشته باشم پیدا نکردم. سن و سالم بالا رفته و مثل آدمهایی که دیر ازدواج میکنند سختپسند شدهام. دوست دارم اگر سریالی در شبکه نمایش خانگی کار میکنم به من بیفزاید.
از راه فیلم و سینما و تلویزیون ارتزاق نمیکنم
شما در حال حاضر مالک پردیس تئاتر شهرزاد هستید. میتوانیم بگوییم از ترس سینما و تلویزیون به تئاتر پناه بردهاید؟
من از راه فیلم و سینما و تلویزیون ارتزاق نمیکنم. آدم کم خرجی هم هستم. مالک پردیس تئاتر شهرزاد من و خانوادهام هستیم. من هفتهای یک روز آنجا میروم و در حد چند ساعت حضورم برخی نمایشها را میبینم. مدیر آنجا همسرم خانم صدیقه صحت است که خودش از تهیهکنندگان خوب سینما و تلویزیون است.
تئاتر همچنان بکری و جذابیت خودش را حفظ کرده است. تئاتر هنوز به سمت اِشکالات سینما نرفته است. اخیراً گزارشی درباره فیلمهای اکران شده خواندم. عددهای فروش اصلا رضایت بخش نبود. مردم با هیچ حیلهای سینما نمیروند. زنپوشی اکبر عبدی هم دیگر جواب نمیدهد.
تئاتر سجاد افشاریان در پردیس تئاتر شهرزاد ۶ میلیارد میفروشد. این تئاتر یک بازیگر و یک چهارپایه دارد. در سینما جنس فیلمها باعث شده است که مردم با سینما قهر کنند. ولی با تئاتر قهر نکردند و تئاتر مخاطبش روز بروز دارد بیشتر میشود. دو روز پیش بچهها میخواستند تئاتر دیو و دلبر را در تالار وحدت ببینند، بلیتش پیدا نمیشد. این تئاتر یک هنرپیشه چهره ندارد. تئاتر جذاب شده است. خانوادهها احساس میکنند در تئاتر رفتارهای زننده نمیبینند و جملات رکیک نمیشنوند. اما فیلمها برای چهارتا بلیت بیشتر دچار برخی بی اخلاقی ها می شوند. من به تعداد معدود فیلمهای شریف کاری ندارم. الان تئاتر دارد جایگاه بهتری پیدا میکند. لذت من با تئاتر بیشتر است. در عمرم یک تئاتر هم کارگردانی نکردهام. این کار را بلد نیستم. غالب هنرمندان تئاتر دغدغهمند هستند. اما در سینما و تلویزیون شاید دغدغهها در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد. به چشم یک شغل به فیلم و سریال نگاه میکنند.
بهعنوان یک کارگردان در آینده چه فیلم یا سریالی را جلوی دوربین می برید؟
من دوست دارم اگر یک بقالی هم دارم بقالی ام درجه یک باشد. در نوجوانی و جوانی شاگرد نانوا بودم. پدر خدابیامرزم یک نانوایی تافتون داشت که من شاگردش بودم. خیلی برایم مهم بود که نان خوب و برشته دست مشتری بدهم. دوست داشتم جزو بهترینها باشم. مجموعه شهرزاد اولین مجموعه تئاتر خصوصی ایران است. الان یک جشنواره تئاتر راه انداخته ایم که بهترینها جزو هیات انتخاب و داوری اش هستند. یک بوتیک تئاتر داریم به نام ایران که برای اولین بار در سرزمین ما این نوع فضا برای اجرای تئاتر و پرفورمنس طراحی شده است.
مهم نیست که من فیلم می سازم یا نه. دوست دارم در فرهنگ و هنر تاثیرگذار باشم. چندسالی سردبیر نشریه سینما ۲۴ بودم. دوست داشتم بهترین نشریه باشد. یک سرمقاله را سه بار می نوشتم و پاک می کردم. شاید به من بگویند برو تیزر بساز. باید بهترین تیزر را بسازم. در این شرایط جامعه فضای نمایش ارزشمندتر و پاکتراست و میتوان اثر هنری و تاثیرگذار تولید و عرضه کرد. بهعنوان یکی سیاستگذاران پردیس شهرزاد می توانم ترجمه های خوب را به کارگردان های تئاتر پیشنهاد بدهم و تئاتر خوب و ارزشمند را برای اجرا در پردیس شهرزاد انتخاب کنم.
شاید این برایم جذاب تر از کارگردانی فیلم هایی باشد که الان پوسترهایشان سردرسینماها خودنمایی می کنند. این فیلم ها جزو سلیقه من نیست و به نظرم بیش از۸۰ درصدشان توهین می کنند به شعور مخاطب و همین فیلم ها باعث شده مخاطب با سینما قهرکند. الان در حال نوشتن یک فیلمنامه ای به نام درد هستم. کلا یک لوکیشن دارد و قصه در گاوداری می گذرد. چهار شخصیت دارد. قصه اولیه اش متعلق به آقای علی اشرفی است که دوست نادیده من و بچه اهواز است. نزدیک یک سال است روی این فیلمنامه کار می کنم. قطعا این فیلم را هر جور شده می سازم. اگر این فیلم را نسازم یک درد دیگر به دردهایم اضافه می شود.
جوان اول ما همچنان یک بازیگر پنجاه ساله است
شما کاشف بازیگرانی بسیاری همچون شیلا خداداد، الهام حمیدی، حمیدگودرزی، بهنوش طباطبایی و... هستید که همگی در سریال مسافری از هند دیده شدند. چرا در وضعیت فعلی دیگر بازیگران جدید ظهور نمیکنند و سینما و تلویزیون همچنان دارند از بازیگران قدیمی تغذیه میکنند؟
الان دردی که ما داریم این است که جوان اول ما همچنان یک بازیگر ۵۰- ۴۵ساله است. امین حیایی، سام درخشانی و کامبیز دیرباز، شهاب حسینی و.... خیلی ازاین دوستان هنوز نقش جوان اول را بازی می کنند. اولین سریالی که من ساختم راه سوم نام داشت و در آن با بازیگران حرفه ای کار کردم.
الان دردی که ما داریم این است که جوان اول ما همچنان یک بازیگر ۵۰- ۴۵ساله است. امین حیایی، سام درخشانی و کامبیز دیرباز شهاب حسینی و.... خیلی ازاین دوستان هنوزنقش جوان اول را بازی می کنند
آقایان جمشیدی مشایخی، اکبر عبدی و خانم ها مهرانه مهین ترابی و فریماه فرجامی در این سریال بازی می کردند. در این سریال لذت کافی را نبردم. برای سریال بعدی ام خواهش کردم اجازه بدهید یک نسل جدیدی از بازیگر بیاورم. در ساخت سریال همسفر بیش از ۸۰ بازیگر آوردم که بعضیهایشان برای بار اول جلوی دوربین می رفتند؛ یا تئاتری بودند و در این سریال خوب دیده شدند. شهاب حسینی، حامد بهداد، شهرام حقیقت دوست، کامبیز دیرباز، سام درخشانی، بهنوش بختیاری، سولماز غنی، پرستوصالحی، لیلا بلوکات، اشکان خطیبی و ... و خیلی های دیگر که حضور ذهن ندارم در همسفر بازی داشتند که درآن دوره اسم و رسمی نداشتند و حضور درخشان و قابل قبولی داشتند.
در سریال خط قرمز، مسافری از هند، کمکم کن و... این مسیر را ادامه دادم. در سریال زندگی زیباست هم ۲۰ بازیگر تازه نفس تئاتری آوردم. چند نفرشان بعد از این سریال چند فیلم و سریال دیگر بازی کردند. ما فقدان مدیر فرهنگی داریم. مدیر فرهنگی میگوید خمس و زکات کار شما این است که یک سری آدم تازه نفس را معرفی کنید. اما الان مدیر می پرسد چه کسی بازی می کند و من چقدر باید پول بدهم و گویا سهم خواهی هم می کنند؟
حرف پایانی اگر باقی مانده بفرمایید.
خیلی ها مثل من و دغدغهمندتر از من هستند که برایشان فرهنگ و هنر مملکت مهم است. باید فرهنگ مان را بهعنوان زیربنایی ترین موضوع سرزمینمان احیا کنیم. به امید آن روز...
برچسبها حسن فتحی صدا و سیما رضا عطاران سام درخشانی کامبیز دیرباز ایرج طهماسب مسعود جعفری جوزانی سریال تلویزیون بهنوش بختیاری تالار وحدتمنبع: ایرنا
کلیدواژه: حسن فتحی صدا و سیما رضا عطاران حسن فتحی صدا و سیما رضا عطاران سام درخشانی کامبیز دیرباز ایرج طهماسب مسعود جعفری جوزانی سریال تلویزیون بهنوش بختیاری تالار وحدت سریال مسافری از هند سریال زندگی زیباست سینما و تلویزیون شبکه نمایش خانگی آقای پورمحمدی کامبیز دیرباز مرضیه برومند داشته باشیم سام درخشانی خانم برومند کارگردان ها برای سریال سریال سازی آن زمان هم یک بازیگر آقای صافی جوان اول سریال ها شبکه ها فیلم ها شبکه سه خط قرمز یک سال چه کسی سال ها کار بد یک سری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۳۸۹۶۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شوخی محمدرضا گلزار با خانوادهها در برنامه تلویزیونی
آفتابنیوز :
جدیدترین مسابقه تلویزیون که این روزها حسابی نامش بر سر زبانها افتاده است، پانتولیگ با اجرای محمدرضا گلزار، بازیگر و خواننده نام آشنای سینماست، گلزار چندی پیش هم با مسابقه «برنده باش» در شبکه سه سیما به عنوان مجری حضور داشته است.
«پانتولیگ» مسابقهای با تمرکز روی پانتومیم است، اما کل آن محدود به بازی پانتومیم نمیشود. دو گروه چهار نفره مقابل هم قرار میگیرند تا هم چالشهایی متنوع در ارتباط با پانتومیم را از سر بگذرانند و هم به سؤالات اطلاعاتعمومی پاسخ دهند. در واقع عوامل مسابقه سعی کردهاند علاوه بر جلب توجه علاقهمندان به پانتومیم، دوستداران مسابقات اطلاعاتعمومی را هم با خود همراه کنند و از این طریق، رقابت را با هیجان بیشتری پیش ببرند. نکته قابل توجه اینکه شرکت کنندگان مسابقه از میان افرادی انتخاب شدهاند که سالها بهطور مستمر پانتومیم اجرا کردهاند و یک جورهایی حرفهای این رقابتند و از طرف دیگر اطلاعات عمومی خوبی هم دارند.
یکی از ویژگیهای مسابقه «پانتولیگ» ریتم بسیار خوب آن بود که البته اجرای به اندازه گلزار به حفظ این ریتم حسابی کمک کرده بود. شاید حضورِ گلزار و اجرایِ او در مسابقه «برنده باش» خیلی کمک کرده او اینجا در مقامِ یک مجری اتوکشیده وارد نشود. با شرکتکنندگان لحظاتی شوخی میکند تا مخاطبان با تماشای یک مسابقه سرگرمکننده، از طنازی او هم بهره ببرند.
بعضی اوقات روش کمک کردنش به شرکتکنندهها برای رسیدن به جواب درست هم موقعیتی بامزه ایجاد میکرد. البته در «برندهباش» موقعیت برای شوخطبعی و گپ و گفت با مخاطبان بیشتر فراهم بود. چون هم مسابقه طولانیتر بود، هم حضور تماشاگران بیشتر احساس میشد و هم در بخشهایی باید با خانواده و دوستان شرکتکنندهها تماس میگرفت و این مسئله هم به ایجاد موقعیتهای مختلف کمک میکرد. در «پانتولیگ» به دلیل متمایز بودن شیوه مسابقه، گلزار هم سعی کرده است اجرایی متفاوت داشته باشد.
اما شاید مهمترین نقطه قوت این مسابقه دور کردن مخاطب از فضای سرد مجازی است. تلویزیونی که سالها عضوی از خانواده تک تک ما ایرانیها بود و با تولید برنامههای گوناگون اثربخشی بسیار زیادی داشت، امروز با وجود شبکههای متعدد دیگر این تأثیرگذاری را ندارد، چون روزگاری تلویزیون مسابقات و سرگرمیهایی تولید میکرد که افراد علاقمند را پای آن مینشاند، مانند «مسابقه هفته» که علاوه بر این که در زمان خود جزو پرمخاطبترین برنامههای سیما بود، همچنان وقتی بخشهایی از آن در شبکه مجازی منتشر میشود، بازخوردهای مثبت بسیاری از آن میتوان دریافت کرد.
حتی پانتومیم و آموزش آن به قدری اهمیت داشت که در برنامههای تلویزیونی کودک و نوجوان با همان اندک شبکههای موجود نیز یا به نمایش در میآمد و یا آموزش داده میشد و علیرضا خمسه سردمدار این آموزشها بود. اما رفته رفته اجرای پانتومیم جایگاه خود را از دست داد و برنامههای تلویزیونی کمتری به آن اختصاص پیدا کرد. هرچند که در تئاتر همچنان جسته و گریخته به آن نیم نگاهی میشود، اما در تلویزیون دیگر این جایگاه وجود ندارد. شاید به این خاطر که نسل امروز با نسل دیروز متفاوت است. نسل امروز غرق در فضای مجازی و بازیهای رایانهای است و دیگر جایی برای پانتومیم و اجراهایی از این دست برایش باقی نمانده است.
همین ورود به فضای مجازی به نوعی بیتحرکی و عدم همبستگی خانوادگی و دور شدن از اجتماع را با خود به همراه آورده است و نسل امروز را متفاوت از نسل دیروز منزوی و گوشهگیر کرده است. در دنیای نسل امروز همه چیز پشت گوشیها و رایانهها پنهان شده است، حتی دوستیها و رفاقتها.
آدمهای امروز دیگر مانند گذشته اهل چهره به چهره صحبت کردن نیستند و بیشتر ترجیحشان این است که بتوانند از راه دور و در همان فضای مجازی صحبت کنند. امروز دیگر جای شور و نشاط گروهی که در میان نوجوانان دیروز وجود داشت، برای نوجوانان و جوانان امروز وجود ندارد.
از همین سو به نظر میرسد جای تولید برنامههایی که بتوانند با نگاه امروز جوان و نوجوان را با خود همراه کنند خالی است. اما شبکه سه سیما که از گذشته شعار جوانی را با خود حمل میکند، در این میان دست به یک اقدام تازه زد و با تولید برنامه «پانتولیگ» هم شورو نشاط را به دل برنامههای تلویزیونی آورد و هم هنر تا حدی فراموش شده پانتومیم را در قالب بازی و سرگرمی احیا کرد.
در این برنامه اعضای گروه میتوانند با هم خانواده باشند یا رفیق، فرقی ندارد مهم این است که با اجرای پانتومیم به شناخت از هم دست پیدا میکنند و علاوه بر سرگرمی و نشاط، دست به مطالعه میزنند و از لاک تنهایی خود خارج میشوند تا در دنیای واقعی و بازی بتوانند برای ساعاتی از فضای سرد و یخ زده مجازی دور باشند.
اقدامی که تلویزیون باید خیلی زودتر از اینها دست به کار میشد و انجام میداد. تولید برنامههایی همچون «پانتولیگ» میتواند این کار را انجام دهد و بازی و سرگرمی را از قاب تلویزیون به دل خانوادهها بیاورد.
حال باید دید در ادامه این برنامه به کجا میرسد؟ آیا قرار است ورود تلویزیون به فصل جدیدی از مسابقهسازی همچون گذشته در سایه استعدادیابی صرف همچون گذشته باشد یا مثلِ «معرکهها» و «پانتولیگها» خانوادهها را هم دعوت به سرگرمی و بازی در منزل کند. در واقع برخی از بازیها و سرگرمیهایی که تلویزیون میتواند ایجاد کند مخاطب را از آن خمودگیهای ناشی از فعالیتِ صرف در فضایمجازی به سمتِ شادابی سرگرمی با خانواده سوق میدهد.
باید منتظر ماند و دید که نهایتاً محمدرضا گلزار از اجرای تلویزیونی چه نمرهای میگیرد؟ در این میدان هم میتواند مخاطب را به سینماها بیاورد و اصطلاحاً مردِ اول گیشه باشد. این روزها تلویزیون به مخاطب نیاز دارد تا آن عقبه طلایی سریالها و برنامههای خیابانخلوتکن را برگرداند. اتفاقی که امروز به زعمِ مدیران تلویزیون به یک رویا و آرزو تبدیل شده است.
منبع: خبرگزاری تسنیم