جایگاه افراد معلول در جهان شهری شده
تاریخ انتشار: ۲۱ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۴۶۹۱۶۳
«جهان شهری شده» امروز به سمتی پیش میرود که اکثریت جمعیت سیاره را در شهرها جای دهد و بر پایه برخی برآوردها هماکنون حدود 70 درصد از جمعیت جوامع مختلف در شهرها سکونت دارند.
به گزارش ایران آنلاین، شهر نه تنها یک مکان برای زندگی، بلکه یک واقعیت اجتماعی است که ابزار تولید، ابزار کنترل و سلطه و قدرت را در درون خود جای داده است؛ بنابراین شهر، یک امر سیاسی و ایدئولوژیک و ایجادکننده وجوهی از خودآگاهی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به بیانی دیگر شهر باید بتواند با بهرهگیری از مدیریت دموکراتیک بر اساس شفافیت، مسئولیتپذیری و پاسخگویی، زمینه مشارکت شهروندان را فراهم کند تا همه شهروندان بتوانند آنگونه که شایسته است در تعیین سرنوشت خویش نقشآفرینی کرده و چگونه زیستن را خود طراحی و اجرا کند؛ زیرا انسان از قدرت اختیار و خودآگاهی برخوردار است و این خودآگاهی تشکیلدهنده جوهره انسانی اوست.
شهرهای امروزی هم معرف رفاه، آسایش و لذت هستند و هم مرکز تجلی شکوه قدرت؛ بنابراین به عرصه رقابت بر سر کسب سرمایههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادین تبدیل شدهاند. از سوی دیگر دسترسی نابرابر به منابع ثروت، منزلت و زیرساختها و امکانات، شهر را به عرصه نابرابریهای اقتصادی، جنسیتی، جسمیتی، محیطی، شناختی، فرهنگی، اجتماعی، آموزشی و سلامتی مبدل ساخته که در این وضعیت، شبکهای از روابط فرادستان، انحصار در خدمات و امکانات را برای آنان رقم میزند و دسترسی نداشتن به منابع، فرودستان را در تله فقر و نابرابری و محرومیت از منابع ثروت، قدرت و منزلت گرفتار میکند.
بر همین اساس است که زندگی روزمره در شهر اهمیت ویژهای مییابد؛ زندگی روزمره با روزمرگی متفاوت است. زندگی روزمره را میتوان شیوارگی در تعبیر لوکاچ، از خودبیگانگی مارکس، هژمونی در بیان گرامشی یا صنعت فرهنگ در اندیشه آدرنو و هورکهایمر و یا یک عنصر تکاملیابنده در اندیشههای بنیامین دانست. اما هانری لوفر تجسم سوسیالیسم را در بالندگی زندگی روزمره جستجو میکند و معتقد است زندگی روزمره مثل یک خاک بارور، عرصهای برای شکست هژمونی است.
او تحول انقلابی را تعامل بین انسان روزمره و تاریخ میداند و محل این آمیزش را شهر عنوان میکند و معتقد است تحولات باید در سطح زندگی روزمره اتفاق بیفتد؛ پس تحول باید در سطح شهر رخ دهد.
اما شهرهای امروزی اسیر سرمایهداری هستند و فضاهای شهری از طریق بورژوازی مستغلات، چرخه نامولد سرمایهداری را شکل میدهند. فضاهای شهری که مثل دانش، باید نردبانی برای رهایی از طبقه پایین باشند در خدمت طبقه فرادست قرار گرفتهاند. مادامی که فضای شهری به عنوان ابزار کنترل در دست دولتها و نظام سرمایهداری باشد، زندگی فرودستان جامعه، بازتولید و تکرار خواهد شد. برای پیشگیری از این تکرار است که ادبیات انتقادی در حوزه مطالعات شهری شکل میگیرد. در حال حاضر تعریف جامع و مانعی از شهر وجود ندارد و تعاریف جامعهشناسان، معماران و اقتصاددانان، تنها نمایی از شهر را شامل میشود در حالی که تعریف کلیت شهر، بدون فلسفه ممکن نیست؛ فلسفهای که به کار تغییر بیاید و به پراکسیس اجتماعی باز گردد. تحقق این امر منوط به آن است که ادبیات انتقادی در حوزه مطالعات شهری به جریان غالب تبدیل شود. چیزی که در کشور ما تحت تاثیر منافع سه ضلع بازار (اقتصاد سیاسی)، حکمرانان شهری و آکادمی، ناکام میماند و ما همچنان با جای خالی اندیشه انتقادی شهری و اندیشیدن به وضعیت همه شهروندان مواجه هستیم. یکی از گروههای اجتماعی که در این عرصه نابرابر، دچار فقر و طرد میشوند، افراد دارای معلولیت هستند.
این افراد در مواجهه با موانع محیطی، نگرشی و حقوقی و ناتوانی جامعه از تامین حقوق اساسی آنان، از چرخه معمول زندگی خارج شده و در ورطه فقر، گوشهنشینی و انزوا، سطوح مختلفی از افسردگی، بیماری، اضطراب، خشونت خانگی و غیره را تجربه میکنند. این امر ناشی از آن است که فضاهای شهری، پذیرای همه ساکنان خود از جمله افراد دارای کمتوانی و ناتوانی جسمی نیستند. به بیان دیگر فضاهای شهری آنگونه سامان یافتهاند که تنها برای توانمندان جسمی قابل استفادهاند. یعنی نگاه سالمسالار در طراحی شهری، غافلانه یا جاهلانه بخشی از ساکنان شهر را نادیده میگیرد. همچنان که اشاره شد شهر، عرصه رقابت بر سر منابع و سرمایههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادین است و این رقابت در فضاهای شهری رخ میدهد و کسانی که از ورود به این فضا منع شده باشند، عملا از چرخه کسب سرمایه حذف خواهند شد و از سوی رقبا به حاشیه شهر و نیز حاشیه مدنیت رانده میشوند. از سوی دیگر یکی از ابعاد برسازنده شهر، فضای بازنمایی است؛ جایی که افراد در زندگی روزمرهشان شکلی از بودن در شهر را بازنمایی میکنند و نحوه بودن خود را به نحوی در مقابل چشم دیگران قرار میدهند؛ امری که با هویتیابی جدید در شهر مرتبط است. حال کسی که از حضور در فضاهای شهری منع شده و از دسترسی به منابع محروم است چه شکلی از بودن خود را به نمایش خواهد گذاشت.
طفولیت و سرپرستیشدگی و در شرایط بحرانی و حاد، تکدیگری در معابر و فضاهای شهری، گویاترین و تلخترین شکل بازنمایی و اخراج افراد دارای معلولیت از شهر است. بدان معنا که این افراد، تحت تاثیر ساختارهای ضدمعلولگرا و برساخت اجتماعی ناشی از نگاه سالمسالارانه، نتوانستهاند هیچ سهمی از شهر را از آن خود کنند. زیرا حق حضور مشارکتجویانه و مطالبهگرانه در فضاهای شهری را از آنان گرفتهاند.
در آن سوی پیوستار، اقداماتی تحت عنوان حمایت از افراد دارای معلولیت در شهرهای امروزی جریان دارد که به رغم برخورداری از ظاهر انساندوستانه و حمایتگرانه، در ماهیت و منطق درونی خود، ضدمعلول عمل میکنند. ایجاد و توسعه مراکز خاص افراد دارای معلولیت از مراکز آموزشی گرفته تا مراکز نگهداری، از این دسته اقدامات هستند. جداسازی اجتماعات افراد دارای معلولیت از جامعه اصلی و ساماندهی و طبقهبندی آنان در مراکز و مکانهای خاص، به حذف این افراد به عنوان طبقهای از فرودستان و اخراج آنان از شهر منجر میشود. در حالی که زندگی در شهر و برخورداری از همه مواهب آن و بهرهگیری از امکانات و فضاهای شهری در راستای چگونه زیستن، اولین حق هر شهروند است که تحت تاثیر باور نداشتن به این امر و از سوی حاکمان شهری که خود را متولیان و صاحبان شهر میدانند در قبال یک زندگی حداقلی و مستمری بخور و نمیر از افراد معلول گرفته میشود. غافل از آنکه حق به شهر، حق به مرکزیت شهر و قرار گرفتن در مرکز تصمیمگیریهاست. افراد دارای معلولیت مثل همه افراد دیگر برای آنکه چگونه زیستن خود را تعیین کنند، نیازمند اشغال مرکزیت هستند نه مشغول شدن به کاری در کنج خانهها، آسایشگاهها و یا مراکز آموزشی ویژه.
منبع: ایران آنلاین
کلیدواژه: افراد دارای معلولیت زندگی روزمره فضاهای شهری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۴۶۹۱۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
با دوری از این ۱۵ عامل به زوال عقل زودرس در جوانی دچار نمیشوید
ایتنا - در حالی که زوال عقل در افراد مسن بسیار شایعتر است، سالانه صدها هزار نفر به زوال عقل زودرس (YOD) در سنین جوانی مبتلا میشوند. یک مطالعه گسترده عوامل مرتبط به سبک زندگی و سلامتی را برای نخستین بار در اینباره کشف کرد.
پیش از این اکثر تحقیقات قبلی عامل اصلی این بیماری را به صورت ژنتیکی و از طریق انتقال نسل به نسل میدانستند، اما پژوهش جدید ۱۵ عامل مختلف مربوط به سبک زندگی و سلامتی را که با خطر ابتلا به زوال عقل زودرس مرتبط هستند شناسایی کرد.
دیوید لیولین، متخصص بیماریهای همهگیر از دانشگاه اکسِتِر در بریتانیا، این مطالعه را «بزرگترین و قویترین مطالعه در نوع خود» دانست که تاکنون انجام شده است. وی در اینباره گفت: « خوشبختانه میتوان با توجه به طیف وسیعی از عوامل مختلف، خطر ابتلا به این وضعیت ناتوان کننده را کاهش دهیم.»
تیم تحقیقاتی دادههای جمع آوری شده در مورد ۳۵۶۰۵۲ فرد زیر ۶۵سال در بریتانیا را تجزیه و تحلیل کرده است.
فاکتورهای کشف شده
تعلق به دهکهای پایین از نظر اقتصادی و فرهنگی، انزوای اجتماعی، آسیب شنوایی، سکته مغزی، دیابت، بیماری قلبی و افسردگی همگی با خطر بالای زوال عقل زودرس مرتبط بودند.
کمبود ویتامین D و سطوح بالای پروتئین فعال سی-که توسط کبد در پاسخ به التهاب تولید میشود- نیز به معنای خطر بالاتر ابتلا است. همان خطری که داشتن دو نوع ژن (ApoE4 وε4) به عنوان عامل ژنتیکی ابتلا به آلزایمر ایجاد میکند.
محققان رابطه بین الکل و زوال عقل را نیز بررسی کرده و آن را پیچیده توصیف کردند. در حالی که سوء مصرف الکل منجر به افزایش خطر ابتلا می شود، نوشیدن در حد متوسط میتواند با کاهش خطر ابتلا در ارتباط باشد. احتمالا این موضوع به این دلیل است که افراد گروه دوم بصورت کلی افراد سالم تری هستند (به خاطر داشته باشید که افرادی که از نوشیدن الکل خودداری می کنند اغلب به دلایل پزشکی این کار را انجام می دهند.)
به طور خاص، این مطالعات نشان داد که افرادی با سطوح بالاتر تحصیلات و قدرت بدنی بیشتر (که با میزان قدرت دست اندازهگیری میشود)، با کاهش خطر ابتلا به زوال عقل روبرو هستند.
علاوه بر عوامل فیزیکی، داشتن سلامت روانی همچون اجتناب از استرس مزمن، تنهایی و افسردگی نیز نقش مهمی را در عدم ابتلا ایفا میکند.
در حالی که این نتایج به معنای رابطه مسقیم بین عوامل شناسایی شده و زوال عقل نیست، اما به درک جامعتری از این وضعیت کمک می کند. امری که می تواند برای توسعه درمانهای بهبود یافته و اقدامات پیشگیرانه بسیار مهم باشد.
استیوی هندریکس، عصبشناس از دانشگاه ماستریخت، در مورد اهمیت درمان زوال عقل زودرس گفت: « زوال عقل زودرس تاثیرات بسیار جدیتری دارد، چرا که افراد مبتلا همچنان شغل، فرزندان و زندگی پرمشغلهای دارند.»
این واقعیت که بسیاری از این عوامل قابل تغییرهستند، میتواند موجب ایجاد خوش بینی برای درمانگران و مبتلایان به این بیماری شود و افراد با اتخاذ سبک زندگی سالم تر، به طور بالقوه خطر ابتلا به زوال عقل را کاهش دهند.