Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرآنلاین»
2024-04-28@16:16:23 GMT

روایتی از یک سرقت

تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۵۰۵۱۷۰

روایتی از یک سرقت

تا آن ساعت و آن روز فقط ازلابه لای خبرهای روزنامه و خبرگزاری‌ها و زیر جوهر قلمم، از کنار حوادث گذشته بودم. اما از آن روز دیوار میان من و همه اتفاقاتی که به تحریر آورده بودم، فرو ریخت و من در ساعت‌های پایانی شب کنار بزرگراه باکری، تنها، گیر افتاده بودم. تنها اشتباهم این بود که مسیر هر روز خانه را طی نکرده و مجبور شدم کنار بزرگراه از تاکسی خطی پیاده شوم و برای چند دقیقه‌ای قدم بزنم تا بتوانم با وسیله امن‌تری به خانه برسم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اما همانطور که صدای بوق ممتد اسنپ میان سکوت صدای سرعت تردد ماشین‌ها و تاریکی و تنهایی محض، آرامشی نسبی به من می‌داد که شاید زودتر برسد و بتوانم آنجا، یعنی همان نقطه‌ای که تکه‌ای از وجودم برای همیشه، زخم خود را ترک کنم، همه چیز در لحظه دگرگون شد.

دست‌هایش را اطراف خودم حس می‌کردم، به عقب کشیده شدم و انگار از جسم تهی، میان زمین و هوا به سمت خاکی بزرگراه همراه با او به حرکت درآمدم. کلمات در دهانم درجا می‌زدند و صدای فریادم در کابوس آن لحظه به گوش هیچکس نمی‌رسید. همه چیز در ذهنم مرور می‌شد؛ بدن‌های تکه تکه شده دخترانی که قربانی تجاوز بودند، شاهرگ‌های بریده شده جوانانی که برای نگه داشتن تنها دارایی‌شان مقاومت کرده بودند و آینده سیاه کسانی که از غائله جان سالم به در برده بودند اما روح‌ و روان‌شان برای عمری آسیب دیده بود. از شکسته شدن انگشتم واهمه داشتم، از تیزی چاقویی که شاید در جیب‌شان بود و روی صورت من فرود می‌آمد. همه این افکار باعث شده بود حواسم به درد لگدهای پی‌آپی آن‌ها به پا، کمر و پهلویم زمانی که مرا روی زمین رها کرده بود، نباشد. دستانم را باز کردم و به امید اینکه خواسته‌ دو نوجوان زباله‌گرد که همین چند دقیقه پیش بی‌آنکه تصور کنم، چه اتفاقی را برایم رقم می‌زنند، کنار من راه رفته بودند، تنها تلفن همراهم باشد، تسلیم کرده و التماس کردم که فقط مرا رها کرده و بروند. آن‌ها رفتند، رفتنی که حتی وقتی صدها متر از من دور شده و گونی‌های زباله را روی دوش‌شان انداخته بودند برای من قابل باور نبود و همچنان منتظر بودم که بازگردند و بلای دیگری را بر سرم آوار کنند. اما آن‌ها رفته بودند و من با لباس‌ها و روحی پاره به پاره کنار بزرگراه منتظر کمکی بودم که تنها، مرا به خانه برساند. خانه‌ای که حالا لمس آرامشش برای من شبیه رویایی می‌ماند که در خاطراتم جا خوش کرده بود.


نمی‌دانم چه چیزی باعث شد که بعد از رسیدن به خانه آرام و قرار نداشته باشم و برای پیدا کردن ردی از آن دو نوجوان، چشمم قفل ردیاب گوشی باشد و میان مسیر خیابان‌ها و کلانتری، آواره شم. برای ماموران نیروی انتظامی، این اتفاق عادی بود، نه فقط برای اینکه روزانه هزاران مورد از زخم‌خوردگان اینگونه حوادث بهشان مراجعه می‌کردند، برای آنکه جز القای حس ترحم و تکرار این جملات که« انشالله گوشی جدید می‌خری»، « خوب شد زنده ماندی و به تو تجاوز نشد» و « مشکلات اقتصادی مردم را دزد کرده است»، کار دیگری از دستشان بر نمی آید. من نه علی دایی‌ام و نه وزیر ورزش؛ نذر زنده ماندم باید کفایت تن و روح آزار دیده‌ام باشد. اما من ایستاده‌ام نه برای احقاق حق خودم، بلکه برای بالا آمدن رگ غیرت مردانی که ادعای امنیت نباید فقط لق لقه زبان‌شان باشد.


روزنامه نگار

۲۳۳۲۳۳

کد خبر 1651864

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: سرقت موبایل آسیب اجتماعی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۰۵۱۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اوزونیدیس: به بازیکنانم گفته بودم صبر داشته باشند

به گزارش "ورزش سه"، مارینوس اوزونیدیس، سرمربی گل گهر بعد از برتری تیمش برابر فجرسپاسی در کنفرانس خبری گفت: می‌خواهم از هواداران‌مان که از سیرجان آمدند تشکر کنم و از سیرجان آمدند. نتایج اخیرمان خوب نبود و حمایت‌شان برای‌مان مهم بود.

ویدئو: 331110

او در مورد بازی گفت: من خیلی سبک تیم حریف را دوست دارم و انتظار بازی سختی را داشتم و چیزی که کار را برای ما سخت‌تر کرده بود جو استادیوم بود. یک سری صحنه‌ها بود که باید از آن جلوگیری شود ولی خیلی جو خوبی حاکم بود. مقابل تیمی بازی کردیم که سازماندهی خوبی داشتند. من به بازیکنانم گفتم صبر داشته باشند تا آن لحظه‌ای که بتوانند گل بزنیم.

او در پایان گفت: من رضایت دارم از تمرکزی که بچه‌ها داشتند. به خاطر اینکه ما تیم باتجربه‌تری بودیم و بازیکنان با کیفیتی داشتیم توانستیم نتیجه را بگیریم. واقعا گلزنی در دقایق پایانی راحت نبود.

دیگر خبرها

  • روایتی کوتاه از حماسه فتح هرمز و اخراج پرتغالی‌ها از خلیج‌فارس
  • روایتی از هنرآفرینی هنرمندان نصف‌جهان در قطب عاشقی عالم، «کعبه»
  • شکار سوژه‌های سرقت مقابل مدارس
  • مستند جوانمرد؛ روایتی از زندگی شهید غیرت حمیدرضا الداغی
  • اوزونیدیس: به بازیکنانم گفته بودم صبر داشته باشند
  • روایتی از شهید لشکر فاطمیون + فیلم
  • ببینید | روایتی از آنچه در جلسه آغازین دور جدید دادگاه منافقین گذشت
  • (ویدئو) روایتی از خلاقیت هوتن شکیبا برای صداپیشگی «بچه»
  • قهرمانی مس رفسنجان در جام‌حذفی؟ نویدکیا: شانس‌مان را امتحان می‌کنیم!
  • جان تری: تلاش فرگوسن برای انتقالم باورنکردنی بود اما من عاشق چلسی شده بودم