Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش قدس آنلاین، سریال «روزی روزگاری مریخ» جدیدترین ساخته پیمان قاسم‌خانی است که پخش آن از روز دوشنبه ۲۰ تیرماه ۱۴۰۱ آغاز شده است. «روزی روزگاری مریخ» از آن دسته آثاری است که شروع نشده به محل مناقشه و بحران تبدیل شد. چرا که گرفتار رفتار خلاف قانون پلتفرم‌ها و عدم هماهنگی آن‌ها با ساترا شد، در همان ابتدای پخش قسمت‌های آغازین نماوا در اقدامی این سریال را از دسترس خارج و اعلام کند علت حذف آن نداشتن مجوز رسمی از ساترا بوده است، علتی که ظاهرا بعد از چند روز حل شده و در نهایت قسمت سوم سریال نیز منتشر شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از این حواشی که بگذریم در این گزارش نگاهی خواهیم داشت به محتوا و قصه‌ای که این سریال دنبال می‌کند.

پیمان قاسمخانی با سابقه طولانی در نوشتن فیلمنامه سریال‌های پربیننده‌ای همچون شب‌های برره، پاورچین و نقطه‌چین در چند سال اخیر سراغ کارگردانی هم رفته و پس از فیلم‌های پرفروش در گیشه سینما (خوب، بد، جلف یک و ۲) ساخت نخستین سریال در شبکه نمایش خانگی را همراه به رفیق دیرینه خود_محسن چگینی_تجربه کرده است.

در خلاصه سریال «روزی روزگاری مریخ» آمده است که ناصر یک خلافکار خرده‌پا و ناموفق است که بدهی‌های زیادی دارد و زندگی مشترکش نیز به مشکل خورده است. او که به خاطر شرط‌بندی‌ و قمار دچار ورشکستگی شده است، تنها راه نجاتش را در سفر به فضا می‌بیند. از طرفی دیگر لونا یک مشاور املاک و وکیل اقامت در مریخ است که باید کارهای مربوط به اقامت ناصر را انجام دهد. 

«در روزگاری هستیم که همه موجودات از سیارات مختلف به مریخ سفر می‌کنند… شما چطور؟» 

موضوع سریال همانطور که از اسمش پیداست یک کمدی فانتزی است که در فضایی خیالی و در فضا می‌گذرد و شخصیت اصلی داستان در یک ماجرای پیچیده، پایش به سیاره مریخ باز می‌شود.

اگر با دقت به اکثر آثار کمدی بنگریم نیروی پیش برنده آن‌ را در عنصر تضاد می‌بینیم؛ تضاد بین عاقل و نادان، بین آگاهی و نادانی، زشتی و زیبایی، چاقی و لاغری و صفت‌های متضاد دیگر. از بین این تضادهاست که کمدی متولد می‌شود. در این میان یکی از موقعیت‌های متضاد که از آن بیشتر استفاده شده، تضاد یک یا چند نفر با یک جامعه جدید است.

حال یک یا چند نفر از زمانی به زمان دیگر و یا از جامعه‌ای به جامعه دیگر پرتاب می‌شوند و اساسا قرار گرفتن آنها در محیط جدید باعث به‌وجودآمدن موقعیت‌های خنده‌آور و تامل‌برانگیز می‌شود.

در حقیقت موفق‌ترین کمدی‌ها نیز از دل همین تضادها بیرون آمده است اما نکته مهم در این الگو رعایت جانب عدالت و انصاف، به دور از گرایشات خاص سیاسی برای انتقاد از جامعه هدف است. معمولا در این نوع کمدی‌ها به راحتی و با زبان طنز می‌توان خلقیات یک دسته، یک گروه و یا یک جامعه را مد نظر قرار داد، با آن‌ها شوخی کرد و یا آن‌ها را به باد انتقاد گرفت.

معمولا حضور ناگهانی یک فرد یا یک گروه در سرزمین دیگر می‌تواند فرصت مناسبی برای بیان ایده‌هایی باشد که نوک پیکان آن به سمت ایجاد نگرش‌های انتقادی از جامعه هدف است. شاید اگر بخواهیم از تولیدات تلویزیونی مثالی بزنیم بهترین مثال مجموعه «شب‌های برره» باشد که نویسنده‌اش همین پیمان قاسمخانی است. حضور یک روزنامه نگار (کیانوش) در ناکجاآبادی به نام برره، باعث آشنایی مخاطب تلویزیون با سرزمینی به نام برره شد که در آن ضدارزش‌ها تبدیل به ارزش شده است.

دروغ گفتن و کلاه‌برداری کردن زرنگی تلقی شده و حرف اول و آخر را نه قانون که زور بازو و یا تزویر می‌زند.  

گرچه در این سریال ایده ورود فضایی‌ها به زمین است اما نگاه نویسنده به زمینی‌ها که به نظر می‌رسد در معنایی نمایدن استعاره‌ای از ایران و ایرانی‌ها است همان نگاه صفر و صدی سریال «شب‌های برره» غالب است؛ نگاه کاملا منفی به شخصیت و فرهنگ ایرانی. باید گفت این نگاه انتقادی اگر چه می‌توانست با هدف آسیب‌شناسی اجتماعی و نقد رفتارهای بد و مذموم اخلاقی و عرفی جامعه باشد اما نگاه تند و تیز نویسنده باعث شد که با سیاه‌نمایی افراطی و پرداخت مغرضانه اکثر اوقات شکل توهین به خود بگیرد.

به نظر می‌رسد قاسمخانی در نوشتن سومین اثر خود نیز به سراغ همین نگاه انتقادی رفته است. اینبار اما در شبکه نمایش خانگی که فضا از تلویزیون آزادتر و نظارت‌ها کمتر است و در نتیجه دست نویسنده که در اینجا کارگردان هم هست برای القای این نگاه تلخ، منفی و سیاه به جامعه ایرانی بازتر است، به خصوص آنکه برخلاف «مسافران» در اینجا یک نفر اهل زمین(به اصطلاح زمینی) به سیاره دیگر یعنی مریخ می‌رود و اینگونه داستان پتاسیل لازم را برای به تصویر کشیدن آرمانشهر ذهنی مورد نظر نویسنده/کارگردان پیدا می‌کند.

 اگر لایه‌های پنهان و محتوای ضمنی همین دوقسمت از سریال را واکاوی کنیم، می‌توان ذهنیت فیلمساز را درباره زمین( شما بخوانید ایران) به روشنی مشاهده کرد؛ تمام زمینیان به دلیل شرایط بد جامعه استعدادشان هدر رفته و در نتیجه مجبور می‌شوند یا زمان خود را به بطالت و علافی بگذرانند، همانند دوستان ناصر و یا مثل خود ناصر به کارهای خلافی چون دزدی و شرط بندی روی آورند.

گرچه تاکنون فقط ۲قسمت از سریال «روزی روزگاری مریخ» پخش شده، اما با بررسی همین دو قسمت می‌توان تصویری موجز از آرمانشهر فیلمساز در قیاس با ایران کنونی را استخراج کرد؛ در مریخ بر خلاف زمین، زن سالاری رایج است. در خانواده لونا(ویشکا آسایش) مدیریت داخل و خارج از خانه با زن است و همه چیز تحت کنترل و اجازه اوست، در مریخ این مردان هستند که آرزوی ادامه تحصیل و رفتن سرکار را دارند اما زنانشان اجازه نمی‌دهند، در این سیاره همه چیز در تملک زن خانه است؛ یادمان بیاید سکانسی را که اسکندر_شوهر لونا_ با کلی خفت و التماس به دنبال گرفتن سوییچ بشقاب پرنده از زنش بود.

در این سیاره «زن خانه» یک ربات هوشمند در اختیار دارد تا تمام کارهای روزمره را انجام دهد. در خانواده مریخی لونا، گاندی_ پسر خانواده_ اما خیلی شبیه به پسران زمینی است. گاندی فقط از مادرش حساب می‌برد و از اینکه مثل بچه‌ها با او برخورد می‌کند ناراضی است. گاندی به دنبال آن است تا پنهان از چشمان لونا به پارتی رفته و با بشقاب پرنده او دور دور کند. در ادامه باید دید گاندی بعنوان نماد جوانان مریخی چگونه عمل خواهد کرد.

در این دوقسمت سریال که بیشتر زمان آن در زمین سپری شد حتی یک زمینی موجه و خوب نمایش داده نمی‌شود، تصویر فیلمساز از زنان ایرانی که «مهگل» نماینده آن‌هاست نیز فاجعه است؛ زنی زورگو و خشن و بدور از لطافت‌های زنانه که با وجود ظاهر هیکلی خود لابد تحت تأثیر جامعه مردسالار، نمی‌تواند حق خود را از ناصر بگیرد و مدام او را با برادرانش تهدید می‌کند.

در پایان باید گفت فضای فانتزی داستان و پخش آن از شبکه نمایش خانگی بستر لازم را در اختیار فیلمساز برای بیان افکار و اعتقاداتش فراهم کرده است، باید دید قاسمخانی از این بستر چگونه استفاده خواهد کرد و آیا جانب عدالت و انصاف را در نقد جامعه‌ ایرانی رعایت می‌کند؟! همچنین باید منتظر ماند تا دید که مریخ بعنوان جامعه آرمانی فیلم‌ساز چگونه جامعه‌ای است؟

انتهای پیام/

منبع: فارس

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: سریال روزی روزگاری مریخ پیمان قاسم خانی روزی روزگاری مریخ

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۳۳۶۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نقدی بر سریال افعی تهران ساخته سامان مقدم/ به جای سرکوب معلول باید علت‌ها واکاوی شوند

با توجه به کم حوصله شدنم سعی می‌کنم سریالها مخصوصا آثار نمایش خانگی را بعد از پایان هر فصلشان شروع به دیدن ‌کنم و سریال «افعی تهران» ساخته سامان مقدم را بر اساس همین دیدگاه هنوز ندیده بودم تا چند روز گذشته که خبر اعلام جرم علیه عوامل این سریال به دلیل اهانت به جامعه معلمان رسانه‌ای شد و کنجکاو شدم تا آن را قبل از اتمام فصلش ببینم.

قسمت اول که تمام شد احساس کردم حرفی برای گفتن دارد روی فیلمنامه و سوژه داستان با وسواس بیشتری تمرکز کردم و در فیلمنامه و ساختار آن به لحاظ گره داستانی و شخصیت‌پردازی برخلاف فیلم‌ها و سریال‌هایی که در سینما و تلویزیون باب شده تفاوت اساسی دیدم. این که فیلمنامه با توجه به پی‌رنگ اصلی که برایش تعریف شده آنقدر محکم هست که خرده داستان‌هایی که در طول اثر می‌بینیم در خدمت آن قرار دارند و هیچ سکته‌ای در روند کار ایجاد نمی‌کنند. نکته دیگر، شخصیت پردازی در فیلمنامه این سریال است که کاراکترها را در این مسیر همراه قصه کرده و به قوام و دوام آن کمک شایانی می‌کند. تا جایی که بیراه نیست اگر بگویم بر خلاف اکثر فیلم‌ها و سریال‌ها که کنش‌ها و گره‌های داستانی بر اساس اتفاق‌های تحمیلی نویسنده رخ می‌دهد در «افعی تهران» شخصیت پردازی بگونه‌ای است که اتفاقات بر اساس زیسته کارکترها در خانواده و جامعه و همچنین با نگاهی روانشناسانه و جامعه شناختی پیش می‌رود. گره‌هایی که برای خیلی از مخاطبان ملموس است و موجبات همزاد پنداری را در آنان بر می‌انگیزد و برای برخی که با مشکلات تولید یک اثر نمایشی آشنا نیستند تصویر درستی از روند ساخت در این روزهای پر چالش در عالم سینما و تلویزیون ارائه می‌دهد. البته که در طول این سریال می‌بینیم سازندگان خیلی ظریف و اما محتاطانه با این معضلات برخورد می‌کنند و داستان به گونه‌ای پیش می‌رود که سیاست سانسور توسط برخی نهادها و از طرفی پافشاری سازنده اثر برای حفظ اصل فیلمنامه‌اش و ناراحتی او از اختلالی که در قصه و هدفش از به تصویر کشیدن جنایت به وجود می‌آید منطقی هستند و هر دو طیف بر اساس وظیفه و دغدغه‌ای که دارند درست عمل می‌کنند که به نظرم این کشمکش بر جذابیت این سریال افزوده است. به تصور من سریال خوش ساخت است و بازیگران به خوبی از عهده نقش خود بر آمده‌اند بخصوص پیمان معادی که به دلیل نگارش فیلمنامه «افعی تهران» روی سوژه و کارکتر اشراف کامل دارد و مسلط‌تر جلوی دوربین ظاهر شده است و در حفظ و تداوم حس شخصیت روشنفکری که از محیط اطرافش پر از خشم است و پریشانی ذهنی دارد به خوبی عمل می‌کند. در طول سریال تدبیر کارگردان و تدوینگر در فلاشبک‌هایی که ذهن شخصیت بیانی را به هم می‌ریزد کلیدواژه‌ای است که به انتقال حس در کلیت داستان کمک می‌کند و اتفاقا همین فلاشبک‌ها هستند که مخاطب را در درک بهتر چرایی رفتارهای بیانی که به مرور در حال تحول است کمک می‌کنند و توهین او به معلمش در سکانسی که او را از ماشین بیرون می‌اندازد قابل فهم می‌شود. چرا که شخصیت او در طول کودکی و نوجوانی در خانواده و همچنین مدرسه شکل گرفته است. او هنوز کتک‌هایی که خورده و بی‌مهری‌هایی که دیده را نتوانسته فراموش کند و با آن کنار نیامده است. او هنوز در قسمت هشتم و سکانس مورد بحث به تحول شخصیتی نرسیده و نمی‌تواند معنای جمله لذتی که از بخشیدن می‌تواند بدست می‌آورد را نسبت به انتقام درک کند. با توجه به تعریفی که از شخصیت بیانی در طول 8 قسمت شده اگر رفتاری غیر از این به تصویر کشیده می‌شد حتما سکته‌ای در روند کار و دو گانگی در شخصیت او ایجاد می‌کرد و باید بدانیم که او فقط از معلمی که کتکش می‌زده متنفر است نه از جامعه معلمان. کما اینکه در قسمت دهم این سریال شاهد هستیم وقتی بیانی در رستوران نشسته و خانمی بابت سر و صدای ایجاد شده بابت جشن تولدش از او عذرخواهی می‌کند، بیانی تولد او را تبریک گفته و ادامه می‌دهد «خوش باشید». این رفتار باعث تعجب همراهش می‌شود و می‌پرسد «چون شناختت برات حل شد؟» و بیانی در جواب می‌گوید « نه، چون شعور معذرت خواهی داشت.» پس او که زخم خورده دوران گذشته و حتی در بعضی موارد زمان حال است از معلمی که تنبیه را از اساس انکار می‌کند، انتظار عذرخواهی دارد تا آبی ریخته شود بر آتش خشمش. به نظرم این رفتار را مشاوران تربیتی مدارس می‌توانند تحلیل کنند که یک دانش آموز چگونه و چرا از خانواده و شاید معلمش دچار خشم شده و پرخاشگر می‌شود. بخصوص که این درد در ذهن او کهنه شده و مانند دملی چرکین در رفتارش مشاهده می‌شود. فراموش نکنیم که او هنوز تحت درمان است و در دیالوگی تاکید دارد که از همه دنیا بدش می‌آید و از خودش کمتر. او حتی از خودش هم بدش می‌آید پس تصور نگارنده این است به جای آن که به دنبال تقبیح رفتار یک شخص باشیم و معلول را سرکوب کنیم باید علت‌ها واکاوی شود که به نظرم فیلمنامه «افعی تهران» بر اساس وظیفه ذاتی یک اثر نمایشی تلنگری می‌زند و دقیقا درگیرهمین موضوع و مطرح کردن علت و معلول است و این کارشناسان روانشناس و جامعه‌شناس هستند که باید در این باره اظهار نظر بهتری ارائه و علت‌ها را موشکافی کنند و در جهت فرهنگسازی رفتار درست در جامعه و خانواده کوشا باشند. *منتقد سینماوتلویزیون ۵۷۵۷ برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1904427

دیگر خبرها

  • نقدی بر سریال افعی تهران ساخته سامان مقدم/ به جای سرکوب معلول باید علت‌ها واکاوی شوند
  • تشکیل پرونده قضایی برای سریال افعی تهران
  • شکایت آموزش و پرورش از یک سریال نمایش خانگی
  • شکایت آموزش و پرورش علیه یک سریال‌ نمایش خانگی و درخواست توقف پخش آن
  • شکایت آموزش و پرورش از یک سریال‌ نمایش خانگی
  • آموزش و پرورش علیه یک سریال نمایش خانگی شکایت کرد
  • آموزش و پرورش از یک سریال نمایش خانگی شکایت کرد
  • شکایت آموزش و پرورش علیه یک سریال نمایش خانگی
  • پدر مددکاری اجتماعی ایران: تعطیل کردن نمایش خانگی دردی از بحران‌های اجتماعی دوا نمی‌کند
  • ردپای مسی روی شش گل!