مادری که بهخاطر نجات یک کودک به دل آتش زد و جان باخت
تاریخ انتشار: ۲۹ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۵۳۴۴۱۵
هرازگاهی خواب مادرشان را میبینند. نمیدانند با این غم چه کنند. مادرشان خودش را فدای دو کودک خردسال کرد. اما حالا خودشان ماندهاند با حسرت در آغوش گرفتن مادر؛ سه خواهر و برادر بعد از گذشت چهار ماه هنوز هم نتوانستهاند با این دلتنگی و داغ کنار بیایند. داغ بزرگی که هیچ تسکینی برایش نیست. حالا خانوادهای بدون نوازشهای مادر، بدون دلگرمیهای همسر، روزگار سختی را میگذرانند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اعظم اسابه چهار ماه قبل، بدون هیچ تردیدی خودش را به دل آتش زد تا جان دو کودک دوقلو را نجات دهد. او توانست یکی از این دو کودک را از مهلکه آتش سالم تحویل خانوادهاش دهد، اما خودش نتوانست دوام بیاورد. این مادر فداکار جان داد تا شاید بتواند زندگی را به دو کودک هدیه کند. حالا، اما خانوادهاش تنها یک درخواست دارند. اینکه اعظم شهید محسوب شود. چون فداکاری بزرگی کرده است. چون جانش را به بهای نجات از دست داد. حالا مزار اعظم بدون هیچ نوشته و سنگی از انبوهی از خاک پوشانده شده و خانوادهاش رنج بزرگی را تحمل میکنند.
چهارم اسفند ماه بود که این حادثه جهنمی ساختمان دو واحدی و مغازه شارژ کپسول گاز در منطقه بزباز در فاصله ۵کیلومتری جنوب بندر عسلویه رقم خورد. شیر مخزن هزار لیتری گاز ترکید. گاز همه فضای خیابان ۲۰۰ متری را پر کرده بود. اعظم در همان خانه زندگی میکرد. او و بچههایش بهسرعت خود را به پایین رساندند. مغازهدار با فریاد از همسایهها میخواست و میگفت که خانه را ترک کنند و به کوچه بیایند. اعظم بچههایش را به بیرون از ساختمان آورد، اما متوجه شد از زن همسایه و دوقلوهایش خبری نیست.
نجات در مهلکه آتش
همسایهشان چهار ماهی بود که به این ساختمان نقل مکان کرده بودند. این زن به همراه دخترهای دوقلویش به نامهای شادی و شیدا در آن خانه مانده بودند. اعظم خود را به طبقه همسایه رساند. زن همسایه یکی از بچهها به نام شادی را برداشت و از پلهها پایین رفت. اعظم هم شیدا را در آغوش گرفت. اما اعظم و کودک ۱۱ ماهه در میان آتش محو شدند. همان موقع بود که آتشنشانی سر رسید، اما کار از کار گذشته بود. اعظم و شیدا در موج آتش گرفتار شده بودند. آتش که خاموش شد، او را به مرکز درمانی عسلویه منتقل کردند، اما به درخواست خانوادهاش به بیمارستان سوانح سوختگی شیراز انتقال یافت و در بخش «آیسییو» تحت مراقبتهای ویژه قرار گرفت.
ساعت ۱۹:۳۰ سهشنبه، هفدهم اسفند ماه قلب مادر لردگانی از تپش ایستاد. همه آن ۱۳ روز جدال با مرگ در آن روز سیاه به پایان رسید. تیم پزشکی مغلوب درمان مادر قهرمان شد.
غم سنگین ۳ خواهر و برادر
حالا چهار ماه از آن ظهر جهنمی میگذرد. پدر با سه فرزند خردسالش تنها مانده و نمیداند باید چه کند. هنوز هم بهتزده است. هنوز هم وقتی یاد آن لحظهها میافتد وقتی اسم اعظم را میشنود، بغضی سنگین بر گلویش چنگ میزند. علیرضا همتی هیچ چیز نمیخواهد به جز آرامش فرزندانش: «نازیلا، نازنین و نویدرضا سه فرزند من هستند که حالا داغ بزرگی بر شانههایشان سنگینی میکند. من هفت سال قبل از شهر و روستایمان در لردگان به عسلویه آمدم. بهخاطر کارم مجبور به نقل مکان شدیم. روز حادثه هم سرکار بودم که خبردار شدم همسرم برای نجات زن همسایه و بچههایش در آتش سوخته است.
اعظم ۵۱.۵ درصد سوختگی داشت و در بیمارستان جان باخت. از آن روز به بعد زندگی ما جهنم شده است. نازیلا دختر کوچکم است. هفت سال دارد. او مرتب اشک میریزد. خیلی سراغ مادرش را میگیرد. او در سنی است که به مادر وابستگی شدید دارد. شبها از خواب میپرد، با صدای بلند گریه میکند و نام مادرش را صدا میزند. نازنین هم دست کمی از او ندارد. او ۱۰ ساله است و هر بار که مرا میبیند، میگوید کاش میشد معجزهای شود و مادرم برگردد.»
اعظم فداکاری بزرگی کرد
با غمی که در صدایش موج میزند، ادامه میدهد: «نمیدانم باید جواب بچههایم را چه بدهم. خیلی بیتابی میکنند. البته نازنین و نویدرضا که بزرگتر هستند، از کار مادرشان ناراضی نیستند. میگویند به کار مادرشان افتخار میکنند، ولی کاش او را همچنان در کنار خود داشتند. پس از مرگ مادرشان، هرگز به همان خانه نرفتند. آنها در خانه برادرم در عسلویه زندگی میکنند. مدتی هم به خانه داییشان در روستای اسلامآباد رفتند.
بچههایم سرگردان شدهاند، ولی پایشان را در خانه خودمان نمیگذارند، چون یاد مادرشان آنها را عذاب میدهد. با این حال، ما گلههای زیادی داریم. همان روزهای اول خیلیها آمدند و گفتند که اعظم چه کار بزرگی کرده است. حتی برای مزار همسرم سنگ قبر تهیه نشد تا نامش در لیست شهدا قرار بگیرد، بعد از آن سنگقبر بخریم، ولی اصلا چنین نشد. الان چندین ماه گذشته، ولی هیچ جوابی به ما نمیدهند. هیچکس از ما یادی نمیکند. هرچه پیگیری میکنیم، جواب درستی نمیدهند. حتی جواب منفی هم نمیدهند تا تکلیفمان را بدانیم. مگر کار اعظم کم بود.»
خواهرم را از یاد نبرید
برادر اعظم حسین اسابه نیز درباره این ماجرا میگوید: «خواهرم کمکاری نکرد. کار او حتی از آتشنشانان هم بزرگتر بود. خواهر من هیچ وظیفه یا ماموریتی نداشت. اما بدون معطلی خودش را به دل آتش زد تا بتواند جان بچهها را نجات دهد. خانواده آن بچهها چندین بار به ما سر زدند، ولی ما از آنان توقع زیادی نداریم. فقط دلم نمیخواهد کار خواهرم فراموش شود. بچههایش روزگار سختی را میگذرانند. هر کاری میخواهند انجام دهند اول یاد مادرشان میافتند، گریه میکنند، اشک ما را هم درمیآورند، بعد آن کار را انجام میدهند. خواهر من فداکاری بزرگی کرد و حالا حقش نیست که تمام وعدههایی که داده بودند، از یاد برود و کسی حتی پیگیر این مسأله نباشد. البته امام جمعه لردگان خیلی پیگیر این موضوع است، ولی هیچ جوابی نگرفته است. مزار خواهرم بدون سنگ قبر است و کاش کسی به این مسأله رسیدگی کند.»
منبع: شهروند
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: آتش سوزی اخبار حوادث خانواده اش چهار ماه بچه هایش دو کودک بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۳۴۴۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دیر پدری و دیر مادری؛ خطر گسست نسلی!
بارداری زنان هر قدر در سنین بالاتری اتفاق بیفتد ریسک بروز اختلالات ژنتیکی را در فرزندان بالاتر میبرد و مادران باردار بالای ۳۵ سال نیازمند مراقبتهای ویژهتری هستند.
به گزارش ایسنا؛ آرمان امروز گزارش داد، کاهش آمار ازدواج در ایران، نشان از یک آسیب چند بُعدی دارد و می توان بالا رفتن سن فرزندآوری در میان زنان و مردان را یک تهدید برای آینده ایران تلقی کرد. زمانی این موضوع تایید می شود که براساس آمارها و طبق اعلام ایرانا، میانگین سن پدر و مادر در اولین فرزندآوری در سال ۱۴۰۲، برابر ۳۲.۱ سال برای پدران و ۲۷.۳ سال برای مادران بوده است. البته این نوک کوه یخ و آمار رسمی است در شرایطی که آمارهای غیر رسمی و آنچه که در جامعه شهری از جمله تهران شاهد آن هستیم و در میان اطرافیان هم دیده می شود، بسیاری از زنان در سن ۳۰ سالگی و مردان در سن به طور میانگین ۳۷ تا حدود ۴۰ سالگی هم تمایلی به فرزندآوری ندارند. همان طور که در این آمار هم آمده است در این خصوص مقدار شاخص در نقاط شهری ۲۸.۱ سال و در نقاط روستایی ۲۴.۴ سال است. بیشترین میانگین سنی مادران در اولین فرزندآوری، در بین استانها مربوط به استان تهران با ۳۰.۸ سال و کمترین آن مربوط به استان سیستان و بلوچستان با ۲۲.۷ سال است.
بارداری زنان هر قدر در سنین بالاتری اتفاق بیفتد ریسک بروز اختلالات ژنتیکی را در فرزندان بالاتر میبرد و مادران باردار بالای ۳۵ سال نیازمند مراقبتهای ویژهتری هستند. این، اما تنها یک روی سکه تأخیر در ازدواج و باروری است و از دست دادن امکان داشتن فرزندان بیشتر با افزایش سن نخستین بارداری زنان بعد از ازدواج موضوع دیگری است که در نهایت روی رشد جمعیت کشور تأثیری منفی بر جای خواهد گذاشت و موجب افزایش خانوادههای تک فرزند میشود.
چندی پیش در گزارشی آمد: «اصولا هر مرد ایرانی در زندگی دوست دارد پدری را تجربه کند. البته این برای هر فرهنگ، اقلیم و نظام سیاسی که مرد در آن رشد پیدا کرده است، صادق است. مثلا در آمریکا حدود ۸۷درصد از مردان آمریکایی علاقهمند هستند، پدری را تجربه کنند. در کشورهای اروپایی مثل آلمان حدود ۷۵درصد، در بلژیک حدود ۸۴درصد در سوئد حدود ۷۲درصد از مردان تمایل به فررزندآوری دارند. مردهای ایرانی بسیار فرزندخواه هستند و بسیار دوست دارند که پدر شدن را تجربه کنند. میزان فرزندخواهی مردان ایرانی از بسیاری از کشورها بیشتر است. درباره تعداد فرزندان نیز مردان ایرانی تمایل دارند که بیش از سه فرزند داشته باشند. این آمار بینظیر است. یعنی از هر ۱۰مرد ایرانی شش مرد علاقهمند است که بیش از سه فرزند داشته باشند.»
گسست نسلی، مهمترین پیامد افزایش سن فرزندآوری
اما در ادامه به سراغ رسول قبادی؛ جمعیتشناس و جامعه شناس رفتیم. وی در این رابطه می گوید: «بس بودن فرزندان»، «نداشتن درآمد کافی»، «نبود مسکن مناسب» و «نگرانی از تأمین آینده فرزندان» چهار دلیل برجسته برای گرایش نداشتن به فرزندآوری است؛ این نتایج همسو با نتایج پیمایش کشوری زندگی خانوادگی در ایران است که بر پایه آن «نگرانی از آینده فرزندان»، «سخت بودن تربیت فرزندان» و «ناتوانی از تأمین هزینههای فرزندآوری» برجستهترین عوامل ذکرشده بهعنوان محدودیتها و بازدارندههای فرزنددار شدن هستند.
وی در ادامه به عامل غیرمستقیمی در افزایش سن مادری که تأثیر چشمگیر داشته است، اشاره می گوید و می افزاید: افزایش سن مادری پیامدهای اجتماعی و فرهنگی نیز در پی دارد؛ به این معنا که با افزایش فاصله میان پدر و مادر و فرزند، پیوند میاننسلی میان آنها بهدرستی برقرار نمیشود؛ این موضوع علاوه بر دشوار کردن مسیر تربیت، زمینهساز پدیدار شدن ناسازگاری میان فرزندان و پدر و مادر میشود!. زمانی سختتر میشود که بدانیم در دو دهه گذشته میانگین زمان گفتگو میان اعضای خانواده از ۲ ساعت به ۲۰ دقیقه کاهش پیدا کرده است(!) به این معنا که ظرفیت تبدیل اختلافات خانوادگی با برخورد مناسب به عامل رشد افراد خانواده، دچار سستی شده است.
وی در پایان می افزاید: دو گونه راهحل را در این زمینه پیشنهاد کرد؛ گونه نخست راهکارها بر پایه از میان بردن موانع و کاهش فاصله نسلی میان پدرومادر و فرزندان است؛ در سوی دیگر و بر پایه گونه دوم، راهکارها باید در راستای تقویت آموزش زوجین و توانمندسازی آنها در فرزندآوری و تقویت گفتگو میان اعضای خانواده باشند.
انتهای پیام