صفر تا صد ماجرای فردوس
تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۵۴۵۹۰۶
حادثهای که برای چند دانشآموز دختر در شهرستان فردوس استان خراسان جنوبی اتفاق افتاده با تمام ابعاد و پیامدهای آزارنده آن برای خانوادههای درگیر در این ماجرا و در سطحی گستردهتر افکار و احساسات عمومی، نگاه بسیاری را به اخبار و شایعاتی دوخته که طی روزهای اخیر در رسانهها و شبکههای اجتماعی انتشار یافته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رسانهای مانند «ایراناینترنشنال» که منتشرکننده اخبار و ادعاهای مربوط به وقایع فردوس را خبرنگار اختصاصی خود معرفی کرده، از عنوان «تعرض جنسی یک معلم در خراسان جنوبی به ۱۸ دختربچه ۸ تا ۱۱ ساله» برای گزارش خود استفاده کرد.
همزمان، رسانههایی مانند «رادیو فردا» مدعی «پنهانکاری» مقامات آموزشی و «گزارش متناقض مقامهای رسمی» درباره آزارگری جنسی از سوی یک معلم ۵۵ ساله شدند.
مسئولان استانی چه توضیحاتی ارائه دادند؟
در شرایطی که دادستان شهرستان فردوس در گفتوگو با پژوهشگر ایرنا اظهار داشته توضیحات در این زمینه از سوی سخنگوی قوه قضاییه ارائه خواهد شد، قاضی «علی موحدی راد» رئیس کل دادگستری خراسان جنوبی در گفتوگویی رسانهای عنوان داشت: خرداد گذشته در پی اعلام شکایت خانوادههای ۷ تن از دانشآموزان دختر، مبنی بر این که فرزندشان توسط معلمی هدف آزار و اذیت و بهرهکشی جنسی قرار گرفته است، بلافاصله پروندهای در این باره تشکیل شد و با طی روال قانونی در شعبه ۱۰۱ دادگاه کیفری ۲ مورد رسیدگی قرار گرفت.
یک مسئول محلی شهرستان فردوس: از نظر پزشک معاینهکننده معلم آزارگر، وی دارای بیماری روانی خاصی بوده که از هر هزار نفر تنها ۲ نفر دچار آن میشوند
به گفته رئیس کل دادگستری خراسان جنوبی، مشخص شد که متهم ۵۵ ساله که هیچ سابقه محکومیت کیفری هم ندارد، به بهانه برگزاری کلاسهای تقویتی در پارکینگ منزل مسکونیاش و با نشان دادن فیلمهای مبتذل از طریق گوشی تلفن همراه به دختران خردسال و برخی رفتارهای غیراخلاقی، اقدام به آزار و اذیت و بهرهکشی جنسی از طریق در اختیار گرفتن کودکان خردسال کرده است؛ جرائمی که به خاطر آن به تحمل ۵ سال زندان و ۲ سال تبعید محکوم شده است.
علاوه بر این مسئول قضایی، مدیرکل آموزش و پرورش خراسان جنوبی به «ایسنا» گفت: حکم انفکاک از خدمت معلم خاطی در فردوس که مرتکب آزار جنسی دانش آموزان شده بود، از سوی آموزش و پرورش خراسان جنوبی صادر شده و منتظر حکم قطعی دادگاه هستیم.
«سید علیرضا موسوی نژاد» با اشاره به این که این واقعه را معلمی با نام (م . د) دارای ۲۸ سال سابقه کار در اردیبهشتماه رقم زده اظهار داشت همیشه تاکید داریم این گونه کلاسهای خصوصی هیچ گاه مورد تایید آموزش و پرورش نبوده ولی متاسفانه این کلاس خصوصی بدون رضایت ما و با رضایت و هماهنگی اولیای هفت نفر از دانش آموزان برگزار شده است.
علاوه بر این مسئولان محلی، رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش توئیتی را در این زمینه منتشر کرد.
روایتی تکمیلی از آزارگری جنسی
با توجه به پرسشهای فراوان در افکار عمومی در خصوص پرونده آزار جنسی در بخش اسلامیه شهرستان فردوس و اطلاعات بعضا متفاوت درباره تعداد دانشآموزان مورد آزار قرار گرفته، سوابق معلم آزارگر و وضعیت کنونی وی، پژوهشگر ایرنا از یکی از مسئولان شهری فردوس ماوقع این پرونده را جویا شد.
دانش آموزانی که به دلیل کرونا از درس و تحصیل عقب مانده بودند به کلاسهای خصوصی او میآمدند؛ کلاسهایی آموزش و پرورش در آن دخیل نبود
این مسئول محلی که نخواست نامش انتشار یابد در پاسخ به این پرسش که واکنشهای عمومی در شهر به این مساله چگونه است؟ اظهار میدارد: متاسفانه شبکههای مجازی خواه ناخواه مواردی را بزرگ میکنند؛ آنقدری که در شبکههای اجتماعی به این مساله پرو بال داده شده، در فضای واقعی اینگونه نبودهاست.
به گفته وی، مساله تجاوز جنسی نبوده بلکه آزار جنسی بوده است. حتی پزشک قانونی هم این موضوع را تایید کردهاست. از نظر پزشک معاینهکننده معلم آزارگر، وی دارای بیماری روانی خاصی بوده که از هر هزار نفر تنها ۲ نفر دچار آن میشوند.
بر اثر این اتفاق، خانوادهها و دانشآموزان آسیب بسیار زیادی دیدند، به طوری که پدر یکی از دانشآموزان که قبلا اعتیاد داشت و ترک کرده بود به دلیل این مساله دوباره به اعتیاد روی آورده است. از آنجایی که این شهرستان کوچک است، پخش خبر به اشکال مختلف و دامنزدن به آن بر روحیه ساکنان تاثیر گذاشته است.
خاطی پیشینه سالمی نداشته است
این مسئول محلی در پاسخ به این پرسش که آیا فرد خاطی قبلا در این زمینه سوءسابقه داشته، میگوید: بله تقریبا داشته است، حتی برایش حبس هم در نظر گرفته بودند اما چون در سالهای پایانی بازنشستگیاش بوده، میخواستند که به حقوق او لطمهای وارد نشود زیرا واقعا دو دختر پاک و با ایمان دارد. به خاطر خانواده و فرزندان و آبروی خانوادهاش اجازه تدریس به او داده شد.
آنقدری که در شبکههای اجتماعی به این مساله پرو بال داده شده، در فضای واقعی اینگونه نبودهاست. اکنون آزاردیدگان تحت درمان سه روانشناسند
وی میافزاید: به من گفته شده که این فرد پروندهای داشته و مقرر شده در جاهای خاص از او استفاده نشود اما متاسفانه در همان سال در روستایی به نام فریدونی مشغول به کار میشود. این روستا جمعیت اندکی دارد و آن زمان فرد خاطی تنها با سه دانشآموز ۲ دختر و یک پسر به عنوان آموزگار آن مدرسه مشغول به کار شد.
ماجرای آزارهای جنسی به کلاسهای خصوصی او که در پارکینگ منزلش برگزار میشد، بازمیگردد. دانش آموزانی که به دلیل کرونا از درس و تحصیل عقب مانده بودند به کلاسهای خصوصی او میآمدند. کلاسها به صورت تکنفری و با وقت مشخص برگزار میشد. این کلاسها با شهریه اندک برگزار میشد و از آنجایی که خصوصی بود، اصلا آموزش و پرورش دخیل نبوده است.
واکنشهای محلی و انعکاس رسانهای
مسئول شهری شهرستان فردوس درباره تبعات عمومی ماجرا توضیح میدهد: ماجرا حدود یک ماه و نیم یا دو ماه قبل اتفاق افتاده است. به دلیل حفظ آبروی دانشآموزان سعی شد مساله زیاد در شهر پخش نشود زیرا برخی از خانوادهها در صدد به قتل رساندن این فرد خاطی بودند. ما سعی کردیم فضا و خانوادهها را آرام کنیم اما متاسفانه این مساله در همه جا و شبکههای اجتماعی منتشر شد.
به دلیل حفظ آبروی دانشآموزان سعی شد مساله زیاد در شهر پخش نشود و فضا و خانوادهها آرام شوند اما این مساله در همه جا و شبکههای اجتماعی منتشر شد
وی در پاسخ به این پرسش که این فرد اکنون چه وضعیتی دارد اضافه میکند: فرد خاطی آزاد نشده و حکم او زندان بوده، اما از آنجایی که جانش در خطر بوده و حتی زندانیان به او قصد تعرض داشتند، جایش را تغییر دادند. اگرچه برایش وثیقه تهیه شد و وکلایش به دنبال تبرئه بودند اما باز زندانی شد. حکمش هم پنج سال زندان تعزیری و ۲ سال تبعید از شهر بوده است تا در این منطقه سکونت نداشته باشد. خانواده و فرزندانش و همین طور خانوادهها و فرزندانشان از این ماجرا بسیار آسیب دیدند. حتی این خطر وجود داشت دختران خودش هم در معرض خطر و انتقام گیری قرار بگیرند.
جزئیاتی دیگر از واقعه
بر خلاف آنکه گفته میشود فرد آزارگر با یکی از مسئولان دادگستری ارتباط داشته است این مسئول محلی میگوید: این ادعا درست نیست. دادستان اهل گناباد است و اصلا روابط فامیلی با ایشان ندارد. در مورد تعداد و وضعیت آزاردیدگان هم باید گفت از میان این تعداد تنها یک نفر خراشیدگی کوچکی داشت آن هم با اجسام خارجی. البته مشکل اساسی صدماتی روانی است که این دانشآموزان با آن دست و پنجه نرم میکنند.
تا الان سه روانشناس با آن ها جلساتی برگزار میکنند اما متاسفانه شدت آسیب به خود خانوادهها بیشتر است. این دانشآموزان اکثرا محصل چهارم دبستان بودند. به دلیل مجازی بودن آموزش، چون از درس عقب افتاده بودند و اولیا نمیتوانستند به صورت مجازی با آنها کار کنند، به کلاسهای درس خصوصی این فرد میرفتند. اکثرا خانوادهها هم مستضعف و محروم هستند. این فرد حتی اگر آسیب جسمی به آنها وارد نکرده باشد، آسیب روحی و روانی به آنها وارد کرده است.
درباره فضای شهر هم باید گفت تقریبا یک ماه و نیمی که از ماجرا گذاشته فضا آرام است. فقط الان به دلیل گستردگی شبکههای اجتماعی بسیاری مطلع شدهاند و ماجرا را میپرسند.
برچسبها انحراف جنسی ایرنا خراسان جنوبی فردوسمنبع: ایرنا
کلیدواژه: انحراف جنسی ایرنا خراسان جنوبی انحراف جنسی ایرنا خراسان جنوبی فردوس شبکه های اجتماعی کلاس های خصوصی شهرستان فردوس آموزش و پرورش خراسان جنوبی دانش آموزان خانواده ها مسئول محلی فرد خاطی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۴۵۹۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از معلمی روی صندلی چرخدار تا معلمی در برفی که همقد دانشآموزان است
ایسنا/آذربایجان شرقی درست در روزی که چهره شهر زیر آوار برف مدفون شده، مادری از دور دست پیدا است که چادر مشکی را دور گردن و کمر بسته و تمام همتش را برای هدایت ویلچر و سرنشین آن به کار گرفته و هرازگاهی پتو را تا زانوهای سرنشین بالا میکشد، چرخها بالاخره راهشان را پیدا میکنند و در مسیر مدرسه قرار میگیرند و بچهها که از پنجره کلاس شاهد این صحنه هستند، داد میزنند: «آقا آمد، آقا معلم با ویلچر آمد» دانشآموزان با نیازهای ویژه در این کلاس، منتظر معلمی ویژه هستند.
هفته معلم مانند هر سال دیگری از راه رسیده و رسانهها در انتشار اخبار ایثار و خدمات ارزنده معلمان از هم پیشی گرفتهاند و هر سایت و کانال خبری را که زیر و رو میکنی، هر کدام مطلبی در مورد معلمان دارند، اما واژهها هم بعضی وقتها از بیان احساسات و رویدادها ناتوان هستند، مانند همین صحنه در مدرسه آموزش استثنایی عصمت شهر خواجه که نویسنده گزارش نمیداند از مادر بنویسد یا از پسر و به نظر میرسد شاید واژه کمک معلم بتواند تا حدودی حق مطلب را در مورد این مادر فداکار ادا کند.
راه چندان مناسب تردد آقا معلم نیست؛ اما مادر و پسر تصمیم گرفتهاند حتی اگر چرخ ویلچر هم نچرخید، پای آموزش لنگ نماند و لیلان فاتحی، مادرِ معلم مدرسه با ظرف آبی که همراهش دارد، چرخهای ویلچر را میشوید و مدیر مدرسه چرخها را پاک کرده و میتکاند.
آقای «سعید بهاری» وارد کلاس میشود، سه دانشآموز کلاس با صدای مدیر مدرسه به احترام آموزگارشان بلند میشوند. تخته کلاس با گلهای لاله کاغذی تزیین شده و ماههای فصل بهار بر روی آن نوشته شدهاند، کلاس درس با قرائت سوره ناس توسط یکی از دانشآموزان به نام امیررضا شروع میشود و معلم کلاس، سرود ملی را از گوشی همراهش، پخش میکند و همگی به احترام پرچم ایران بلند شده و در حالی که دست را با نهایت صداقت و عشق روی سینه نگه داشتهاند، سرود ملی را نجوا میکنند.
آزادی عمل در این کلاس به دلیل تعداد کم دانشآموزان بیشتر بوده و سه دانشآموز و معلم دور هم نشستهاند، اما به گفته معلم کلاس، همیشه هم اینطور نیست. مهرهها و لگوهایی روی میز دیده میشوند که آقای بهاری موقع دستورزی درس ریاضی از آنها استفاده میکند و حین تهیه گزارش مشغول تدریس دستههای دو تایی و سه تایی و مفهوم ضرب به یکی از دانشآموزان در این کلاس چند پایه است و دانشآموزان نیز در تمامی مراحل تدریس و در تمامی زنگهای درسی، آقا معلم را همراهی میکنند که نشان از علاقه به استاد و یادگیری خوب مطالب تدریس شده است.
این کلاس، هشت دانشآموز دارد که تعدادی از آنها در روز تهیه گزارش غائب هستند و غیبتهایشان از سختی تردد در هوای برفی و شرایط ویژه این دانشآموزان، ناشی میشود.
آقای بهاری در بهار
زنگ علوم در روزی دیگر که برفها آب شده و جان زمین را تر کردهاند و سبزی درختها خودی نشان دادهاند، فرصت خوبی برای تدریس «دنیای گیاهان» در حیاط مدرسه بوده و آقا معلم در حال توضیح دادن اجزای گیاه با همراهی دانشآموزان و نقش سبزینه و تولید میوه و اکسیژن توسط گیاهان است.
سعید بهاری خواجه با هفت سال سابقه تدریس در حوزه آموزش و پرورش کودکان با نیازهای ویژه، سر صحبت را با گلایه از برخی افرادی باز میکند که نگاهی از بالا به پایین و ترحمآمیز به افراد دارای شرایط ویژه و دچار معلولیت دارند و معتقد است؛ اگر مردم بپذیرند که افراد دارای نقص هم میتوانند استعدادهای خاص خود را داشته باشند و موقع دیدن فردی با شرایطی متفاوت از خودشان به آن فرد خیره نشده و آنها را مورد تمسخر قرار ندهند، با آرامش خاطر بیشتری زندگی خواهند کرد.
راه ناهموار و نامناسب برای تردد معلولان نیز از دیگر مشکلاتی است که این معلم از آن گلایه دارد و با نگاهی به چرخ صندلی چرخدار آقای بهاری میتوان فهمید که این راه چه بلایی سر لاستیکهای ویلچر میآورد و چقدر هزینه به او تحمیل میکند.
او، داشتن عشق و علاقه را مهمترین اصل تدریس در مدرسه استثنائی میداند و بیان میکند: در این شغل نباید مسائل مادی خیلی مهم باشد؛ اما مسئولان نیز باید به این نکته توجه کنند که مسائل مادی نیز بیاهمیت نیستند. ما در چنین مدارسی به امکانات بیشتری نیاز داریم و شاید در این لحظه این کلاس برای سه دانشآموز حاضر کافی باشد؛ اما جمعیت کلاس در بعضی اوقات بیشتر میشود و اگر امکانات و فضای بیشتری داشته باشیم، بهتر است که خیران عزیز نیز در این مورد میتوانند کمک حال ما باشند.
در ادامه پای صحبتهای خانم فرخی، مدیرآموزگار مدرسه مینشینیم که با اشاره به مشارکت این معلم درامور خیریه مدرسه میگوید: آقای بهاری با تمام سختیها و مشکلات موجود با کمک و همراهی مادرشان در پشت صحنه رفت و آمد به مدرسه پای کار آمدهاند و مادر همیشه از فصل بهار گرفته تا زمستان، همراه او هستند. او با وجود تمامی کمبودها برای بچهها سنگ تمام میگذارد و از همان حقوق دریافتی خودش هم برای حل مشکلات مدرسه هزینه میکند.
معلم نجاتگر
همیشه که نباید، معلمان، فداکاریهای قهرمانان را در کتابهای درسی، تدریس کنند؛ بعضی وقتها خود سوژه شده و کارهایی تحسینبرانگیز انجام میدهند؛ درست مثل معلم داستان ما. روایت دوم این گزارش به روزی پرماجرا اشاره دارد که معلم کلاس با اقدام به موقع، دانشآموز دچار تشنج شده را حیاتی دوباره بخشیده، این آموزگار کلاس چهارم در یکی از روستاهای منطقه تسوج از توابع شهرستان شبستر به نام تیل، مشغول به خدمت است.
زنگ تفریح دارد تمام میشود، بچهها چنان سر و صدایی راه انداختهاند که برایمان ناآشنا نیست، از همان صحنههایی که شاید خودمان در دوران تحصیلمان، بازیگرش بودیم، همه چیز دارد خوب پیش میرود که ناگهان یکی از دانشآموزان دچار تشنج میشود و بچهها در حالی که ترس روی چهرههایشان، مشهود است، به سمت دفتر میدوند.
ادامه ماجرا را از امیر هاشمی، آموزگار ابتدائی، 23 ساله و متولد شهر مرند میشنویم که که پس از چهار سال تحصیل در دانشگاه فرهنگیان، مشغول به تدریس در مقطع ابتدائی است:
«اواسط آبان ۱۴۰۲ بین زنگ اول و دوم در اتاق معلمان نشسته بودم که دانشآموزان اطلاع دادند یکی از بچهها افتاده وسط حیاط، با سرعت هر چه تمام خودم را بالای سر دانشآموز رساندم، مدیر مدرسه منتظر رسیدن اورژانس بود، با نگاهی به دانشآموز و طبق تجربه و مطالعه قبلیام متوجه شدم که دچار تشنج شده و سریع، دکمههای لباسهای او را باز کردم تا بر اثر تنگی، مشکلی ایجاد نکند و به پهلوی چپ درازکشش کردم.
چشمم به لقمه نان و پنیر در دست دانشآموز افتاد و با خودم گفتم نکند لقمه در دهانش، باقی مانده باشد، چرا که موقع تشنج، تنفس از راه بینی انجام نمیشود و تنها راه نفس کشیدن از راه دهان است که در صورت انسداد دهان نیز، خفگی پیش خواهد آمد. با زحمت، دهان دانشآموز را باز کردم، حدسم درست بود، تکههای نان و پنیر را از دهانش خارج کردم و بعد از حصول اطمینان از باز شدن راه هوایی او منتظر شدیم تا به هوش بیاید و سپس بعد از هوشیاری و تا رسیدن عوامل اورژانس به دفتر مدرسه منتقلش کردیم. دانشآموز به کمک عوامل اورژانس به درمانگاه تسوج منتقل شد و شکر خدا اتفاق خاصی برای او پیش نیامد و با سلامتی کامل دوباره به مدرسه بازگشت.
بعد از این اتفاق شاهد صحنهای بسیار جالب در کلاسم بودم؛ دانشآموزان کلاس من برای این دانشآموز که جزو شاگردان من نبود، دعا میخواندند؛ یکی دعای فرج میخواند و دیگری پیامهای قرآنی را.
آقای هاشمی در ادامه از فضای پررنگ همدلی و صمیمیت بین معلم و دانشآموزان میگوید: دانشآموزان همیشه منتظر من هستند و بر سر اینکه چه کسی در سمت راست یا چپ من قرار بگیرد، با هم رقابت میکنند. معتقد هستم که معلمی مقدسترین و پاکترین شغل روی کره زمین و شغل شریفی است که با علم، کتاب و بچههای پاکدل سر و کار دارد و من خوشحالم که یک معلم هستم و میتوانم دانشآموزانی باسواد و اخلاق مدار تربیت کنم. یک معلم خوب ویژگیهای بسیار زیادی دارد؛ اما بعد از داشتن شرایط علمی لازم باید از دو ویژگی تعهد و مسئولیتپذیری و عشق و علاقه لازم به این شغل و دانشآموزان، برخوردار باشد.
در دل برف و کولاک به عشق معلمی
معلم روستا که باشی، رفتن به کلاس درس با کفشهای گلی و دست و صورت یخ بسته برایت خاطره میشود و اگر یک روز بدون دردسر، به محل کارت برسی، جای تعجب دارد. سرمای استخوانسوز و جاده ناسازگار و هزار و یک مصیبت را با ید به جان بخری، برای یک لحظه لبخند رضایت بچههایی که معلم را خدای روی زمین میدانند و به خاطر همین بچهها است که در مه غلیظ روستا قامت معلمی با عشقی بدون وصف گم شده و لاستیکهای ماشینی که نفسش درست شبیه به ماشین تمام معلمان شاغل در مناطق روستائی در جاده خاکی و برفی و سنگلاخی روستا به شماره افتاده، در برف شدید گیر کرده و تقلای بیشتر فایده ندارد، آقا معلم گوشی همراهش را برداشته و با اهالی روستا تماس میگیرد و دقائقی بعد، صفی از والدین و دانشآموزان از دور دیده میشوند که برای کمک به آقا معلم میآیند.
چه با ماشین و چه با پای پیاده از دل سرما و برفی عبور میکند که همقد دانشآموزانش است، اگر بخت یار باشد و بتوان تا مدرسه با ماشین رفت، هر روز باید دو و نیم ساعت از سراب تا بستان آباد را برای رسیدن به مدرسه رانندگی کند، دو نقطهای که همه ساله به عنوان سردترین شهرهای استان آذربایجان شرقی و کشور شناخته میشوند. جملهی تامل برانگیز آموزگار قصه ما از سختترین روز رسیدن به مدرسه در اتاق ذهنم تکرار میشود «هر چه جلوتر میرفتم، ترسم از حمله گرگ و حیوانات درنده بیشتر میشد؛ اما بچهها منتظر بودند و باید سر کلاس درس میرسیدم» و همین کلمه «باید» ارزش کار او را بیان میکند و جملاتم را از پیچیدن به استعارهها و آرایههای ادبی و پر و بال دادن بیشتر، بینیاز میکند.
توحید اسماعیلپور، معلمی است که سال اول خدمتش را در یکی از صعبالعبورترین روستاهای شهرستان بستان آباد به نام روستای آیدین چمن (آیقرچمن) سپری میکند، روستایی که دارای 20 کیلومتر جاده خاکی است.
آقای اسماعیلپور، تدریس در روستای صعبالعبور را دارای سختی و زیبایی ویژه این مناطق و خودش را یک روستازاده میداند و با تمام سختیها و مشکلات زندگی در روستا آشنایی دارد. او فضای روستاها را پر از مهر و محبت و احترام نسبت به یکدیگر توصیف میکند و در این خصوص میگوید: من از سردترین شهر کشور هستم و به این آب و هوا عادت دارم، ضمن اینکه چون خودم زندگی روستائی را تجربهکردهام، این همه سختی را تحمل میکنم تا بچههای روستا بیسواد نمانند؛ چرا که معتقد هستم بچههای روستائی بیشتر از بچههای شهری، مشتاق یادگیری هستند و وقتی چیزی را به آنها میآموزی، حسی به آدم دست میدهد که قابل وصف نیست و تمام خستگیها و سختیهای مسیر با دیدن خندههای رضایت و پر از مهر بچهها از یادت میرود. طبعیت بکر، صدای رودخانهها، آواز خوش پرندگان و هوای پاکیزه از مزایای تدریس در روستاهای دور افتاده است؛ نبود امکانات رفاهی و آموزشی، دوری راه و مناسب نبودن جاده به ویژه به هنگام بارندگی هم از سختیهای خدمت در چنین مناطقی به شمار میآیند.
او که گاهی اوقات به علت شدت بارندگی و عدم امکان تردد با ماشین در جاده منتهی به مدرسه مجبور شده است تا مدرسه پیاده برود، به همراه داشتن تجهیزات گرمایشی، زنجیر چرخ و بیل را جزو ملزومات تدریس در روستای صعبالعبور به ویژه در فصلهای سرد سال میداند.
اسماعیلپور از خاطره سختترین روز رفتن به مدرسه، میگوید: چند روزی بعد از تعطیلات عید، تردد در جاده به دلیل بارندگی و گل و لای زیاد، ممکن نبود و مجبور شدم فاصله بین دو روستای خاتون آباد تا آیقرچمن را که 45 دقیقهای طول میکشید، پیاده بروم؛ درحالیکه ترس از حمله حیوانات تمام وجودم را فرا گرفته بود.
او که تجربه همکاری با آموزش و پرورش را در اشکال مختلف دارد، به تجارب تدریس از کلاسهای یک نفره گرفته تا 20 نفره اشاره کرده و هر یک را دارای مزایایی میداند، به گفته این آموزگار ابتدائی، در کلاسهایی با تعداد دانشآموزان کم، فرصت بحث و تبادل نظر ورسیدگی به تک تک شاگردان، بیشتر است.
از زحمات یک معلم کلاسهای چندپایه متحمل میشوند، میپرسیم و این معلم معتقد است که معلم کلاس چند پایه باید به تمامی کتابهای درسی، مسلط باشد و بدون مطالعه قبلی بر سر کلاس درس حاضر نشود و استفاده از راهنماییهای دانشآموزان پایههای بالاتر برای کمک به دانشآموزان پایه تحصیلی پایینتر را یکی از راهکارهای مدیریت کلاسهای چندپایه میداند.
این روایت، پایان قصه ایثار معلمان نیست. از همان معلم شهید گرفته و تا معلمی که برای نجات دانشآموزان، تن به آتش زد، دنیا پر از گمنامان خوشنامی است که بی هیچ چشم داشتی و با خواستههایی اندک، میخواهند با بالهای کاغذی پرواز کنند.
انتهای پیام