پاسخ به یک سؤال تکراری: چرا داستان فارسی برای سینما نوشته نمیشود؟
تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۵۵۵۴۴۲
به گزراش همشهری آنلاین، چند سالی است که شورای اقتباس ادبی در بنیاد فارابی راه افتاده، نتیجهاش چیزی جز چند قرارداد معطل و چند اسم و تکرار مکررات نشد. جایزه فیلمنامه اقتباسی در جشنواره فجر همچنان در حد نام باقی است. خبرهایی که از سینمای ایران پشت سر هم میرسد نشان میدهد که در دفترهای سینمایی هم خبری نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سینمای ایران و ادبیات بومی فارسی
اصل موضوع تکرار پرونده خاکگرفته ارتباط ادبیات داستانی و سینمای ایران این است که نویسندگان سینمایی و منتقدان هر از چند گاهی در برابر انبوهی از فیلمهای ایرانی که داستانهای کممایه و بیرنگ و بو و خاصیت دارند، حالشان میگیرد و فیلشان یاد هندوستان میکند که برای کاهش تعداد فیلمهایی که قرار است داستانی باشند و بویی از اصول داستان نبردهاند، این پیشنهاد را دوباره و چندباره تکرار کنند که سینمای ایران برای برونرفت از بحران داستانگویی به سراغ ادبیات برود و از منابع ادبی برای راست و ریست کردن داستانش کمک بگیرد اما بهنظر میرسد این پیشنهاد بدون درنظر گرفتن شرایط هزارتویی ادبیات و سینما، پیشنهادی از روی شکمسیری و احساسات قلمبهشده است. سینمای ایران سینمای زامبیا و انگلستان و نیوزیلند نیست؛ سینمای ایران است. سینمای مردم و دولت و فرهنگ و سیاست و اقتصاد و آداب و رسوم و روزمرگی و همهچیزهایی که جامعه ایران را میسازد. سینمای ایران، سینمای ادبیات داستانی ایران هم هست. بهعبارت دیگر سینمای داستانگوی ایران به همان میزان در داستانگویی قوی یا ضعیف است که داستاننویسی و داستانگویی در جامعه امروز ایران، قدرتمند یا ضعیف. جدا کردن سرنوشت ادبیات داستانی ایران از سرنوشت سینمای داستانگوی ایرانی امکانپذیر نیست. اینکه داستاننویسان با اکراه از سینما حرف بزنند و سینماگران نویسندگان را به روشنفکری برجعاجنشینی متهم کنند، فقط اضافه کردن پیچی دیگر به پیچشهای بیپایان موجود است. داستاننویسی حاصل بدهبستانهای فکری فرد و اجتماع است که به شکل داستان بازتولید میشود و داستاننویس در بستر اجتماع رشد میکند؛ در دل خانواده و تحتتأثیر همه پیرامونش که فردیت او را شکل میدهند. وقتی از ضعف سینمای ایران در داستانگویی حرف میزنیم، ناخودآگاه از کمبود داستاننویس، از فقر ادبیات داستانی و در پایان از فقدان رابطه مناسب ادبیات و سینمای ایران سخن میگوییم. بحران داستانگویی در سینما وقتی حل میشود که بحران داستانگویی بهعنوان بحرانی اجتماعیفرهنگی که بهترین نشانهاش آثار نویسندگان ایرانی این روزهاست برطرف شود.
میبینید که در برابر یک هزار توی دیگر قرار گرفتهایم. هزار توی بحران داستانگویی، همین امروز بهوجود نیامده، ریشه تاریخی دارد و در طول زمان به پدیده پیچیدهای تبدیل شده که اکنون در برابر ماست: پدیده ادبیات داستانی ایران.
سنتهای داستاننویسی فارسی
داستاننویسان ایرانی که از 1300تاکنون داستانی به فهرست داستانهای فارسی، داستانی اضافه کردهاند، خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناخودآگاه متعلق به 2اقلیم متفاوت بودهاند؛ یا از تبار هدایت یا از خانواده مستعان. 87سال پس از انتشار یکی بود، یکی نبود اثر محمدعلی جمالزاده (1376- 1274) در برلین، ادبیات داستانی ایران تحتتأثیر 2نام بزرگ به حیات خود ادامه میدهد، صادق هدایت (1330-1281) و حسینقلی مستعان (1361-1286). این 2نویسنده با حضور پیشگامانه خود بر پیشانی داستاننویسی ایران 2سرنوشت متفاوت برای نویسندگانی که پس از آنها به زبان فارسی داستان نوشتند، رقم زدند. آنها از 2جهان متفاوت وارد گود خالی داستاننویسی ایران در آن سالها شدند؛ یکی با مسخ کافکا و دیگری با بینوایان هوگو. هدایت دمخور محافل ادبی نویسندگان معترضی بود که در خانهها و باغهای اطراف تهران دور هم جمع میشدند و با ناامیدی از شرایط اجتماعی و فرهنگی مینالیدند که تعویض حکومتها تأثیری بر ریشهها ندارد. مستعان همساز با مدیران صنعت نوخواسته سرگرمی که محل کارشان در مرکز پایتخت مکان راهاندازی چاپخانهها و دفاتر نشریاتی شد که هدفشان مخاطبان تازه نونوار شدهای بود که تازه یاد گرفته بودند دست به جیب ببرند و مجله و کتاب بخرند. هدایت پشت سر هم نامههای پرسوزوگداز برای دوستان مینوشت و مستعان پشت سر هم داستان پرسوزوگداز منتشر میکرد. هدایت مستقیم با سیاست کار داشت و مستعان هرگز با سیاست کاری نداشت؛ هدایت پیچیده بود، مستعان ساده. هدایت رفت، مستعان ماند. هدایت تاب نیاورد، مستعان ادامه داد. هدایت پیش از کودتا خودکشی کرد و مستعان پس از انقلاب جان سپرد. هدایت همچنان محل مناقشه است و مستعان نامی متعلق یه یک دوران. میراث داستانی ما در طول این هشتاد و اندی سال، متأثر از این دو جهان است.
اگر در همین روزهای بهاری به یکی از 10هزار کتابفروشی کشور سر بزنید و خودتان را به قفسه داستانهای فارسی برسانید و به حاصل تولید کتاب بیش از 4700ناشر فعال با شمارگان متوسط بیش از 3هزار نسخه نگاهی بکنید، به تناوب با آثاری روبهرو خواهید شد که یا از جهان هدایت میآیند، یا از دنیای مستعان. در طول 2دهه اخیر، مرزبندی جهان هدایتی و مستعانی از درون کتابها گذشته و به ناشران، پخشکنندگان، گرافیک و صفحهآرایی، تعداد صفحات، نام مستعار نویسندگان و حتی قیمت روی جلد آنها رسیده. بهطوری که بدون خواندن آثار میتوان فهمید کتابی که روبهروی ماست مستقیم از درون کدام دنیا بیرون آمده است.
در جهان داستاننویسان هدایتی، موفقیت یعنی بحثانگیز شدن. در جهان مستعانی، موفقیت یعنی پرفروش شدن. در جهان هدایت نامداری و ماندگاری در گرو پافشاری بر مواضع ضدجریان رایج. در جهان مستعان نامداری یعنی همسازی با جریانهای روز. در جهان هدایت نویسنده کسی است که با همه جهان میستیزد تا فردیت خود را منتشر کند. در جهان مستعان نویسنده کسی است که مینویسد تا همه جهان را به یک چیز مشترک برساند. در جهان هدایت، سانسور مزاحم و سرمایه فسادانگیز است. در جهان مستعان سانسور معیار و سرمایه مقیاس است. در جهان هدایت داستان بهانهای است برای بروز تکنیکهای روایی، نوآوریهای زبانی و پیچشهای شخصیتی و پایانهای مبهم. در جهان مستعان داستان بهانهای است برای خواست قهرمان تا در برابر موانع به پایانی روشن برسد. در جهان هدایت منتقد یعنی یاور. در جهان مستعان منتقد یعنی مزاحم. در جهان هدایت مخاطب یعنی نسلی در آینده. در جهان مستعان مخاطب یعنی نسل موجود.
چند سال پیش در یک مهمانی یکی از نویسندگان کهنهکار داستانهای مستعانی و یک داستاننویس جوان هدایتی، به شکل اتفاقی به پست هم خوردند. بحثشان گل انداخت و هر کدام شروع کردند به ارائه تعریفی از داستان. داستاننویس جوان که 2مجموعه داستان کوتاه منتشر کرده و در راه خلق رمانی بود، در تعریف داستان این جمله را به زبان آورد: داستان مانند هر اثر هنری، واکنشی است فردی به جهان پیرامون. نویسنده مستعانی که بیش از 20رمان نوشته، در تعریف داستان گفت: مردی یا زنی که میخواهد به زنی یا مردی دیگر برسد، در این راه با موانعی روبهرو میشود.
در ذهن داستاننویسان هدایتی سیاست، فلسفه، آخرین رهاوردهای ادبیات پیشرو جهان که به فارسی ترجمه شده، زبان، تکنیکهای روایی، فرار از عینیتگرایی و گرایش به ذهنیتگرایی مفرط، ممیزی و محافل ادبی بیش از داستانگویی اهمیت دارد. در ذهن داستاننویسان مستعانی خواستههای بازار، ویژگیهای آثار پرفروشماه قبل، ارتباط با ناشران اینگونه آثار، پرگویی و تکرار توصیفهای رمانتیک از مد افتاده برای افزایش حجم کتاب، تکرار بیاندازه طرح مثلثهای عاشقانه و زنانی که بهخاطر عشق از خودگذشتگی میکنند و ارائه یک زن محوری بیپشتوانه بهخاطر پسند بازار بیش از داستانگویی اهمیت یافته. جالب است که همین آسیبها را میتوان در داستاننویسی دهههای پیشین هم با شدت و ضعف پیدا کرد.
ویژگیهای تکرار شونده، الگوهای روایی
آنچه داستانهای فارسی را بهشدت به هم شبیه میکند، ضعفهای آنهاست. این ضعفها آنقدر تکرار شده که به ویژگی اصلی داستانهای فارسی ـ چه هدایتی و چه مستعانی ـ تبدیل شدهاند. 4ویژگی اصلی آنها عبارتند از: نداشتن طرح، درازگویی، برتری ذهنیت بر عینیت و قهرمان گریزی.
نداشتن طرح اصلی: کمتر داستان فارسی را میتوان پیدا کرد که داستانش ساختمان معین و روشنی داشته باشد. اغلب داستانها دارای چند طرح نیمهکاره و رهاشده در دل طرح اصلی هستند. طرح اصلی هم اغلب پیش از آنکه به سرانجام برسد، با پایان رمان فراموش میشود.
درازگویی: اغلب داستانهای فارسی بیش از آنکه داستان باشند، مجموعهای از توصیف موقعیتهای گوناگون هستند. همهچیز در آنها وابسته به توصیف است تا حرکت قهرمانان و موانع سر راه آنها.
برتری ذهنیت بر عینیت: داستاهای فارسی بیش از آنکه به جهان بیرون و اتفاقهای بیرونی (تصویر) اهمیت بدهند به ذهنیت و جهان درونی قهرمانان اهمیت میدهند. در این میان حرکت قهرمانان داستان بطئی، کند و متأثر از تردیدهای مربوط و نامربوط به داستان است.
قهرمانگریزی: مینویسم قهرمان و نمینویسم شخصیت، چون در اغلب داستانهای فارسی چیزی به نام قهرمان وجود ندارد. قهرمان این داستانها بیش از آنکه شخصیتی جذاب و دوستداشتنی یا بد و نفرتانگیز باشد، جریان حوادث ریز و درشت است که در روند داستان بروز میکنند و آدمها را با خود میبرند.
هر داستانی با همین 4ویژگی اگر بهترین داستان سال هم باشد؛ برای اقتباس سینمایی مناسب نیست.
آموزش داستان نویسی
ویژگیهای داستانهای فارسی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و خبر از هزارتوی دیگری میدهد که نام آن پدیده آموزش داستاننویسی در ایران است. داستاننویسی در ایران به شکل آکادمیک آموزش داده نمیشود. حتی اگر درسی به نام داستاننویسی هم در میان عناوین دروس دانشگاهی و مدرکی به نام ادبیات در میان باقی مدارک دانشگاهی داشته باشیم، اما بدون شک داستاننویس در ایران این فن را به روش علمی نمیآموزد. بعد از آنکه همه داستاننویسان در نوجوانی انشاءهای خوبی مینویسند و احساس میکنند استعدادی دارند، به 2سرنوشت دچار میشوند؛ یا جذب محافل ادبی میشوند یا خود شروع به نوشتن میکنند. محافل ادبی در ایران بیش از آنکه دانشمحور باشند، شخصمحور یا سلیقهمحورند. در این محافل یک سلیقه خاص یا یک شخصخاص محور محفل است و جوانهای محفل دور این شخص و سلیقه جمع میشوند و تحتتأثیر این وضعیت، آثاری که خلق میکنند، آثاری در جهت سلیقه و منش محفلی است که در آن نویسنده شده و نخستین آثارشان را خلق کردهاند. به همین دلیل همان ویژگیهای پیش از خود را در آثار تازهشان تکرار میکنند. نویسندگانی که بدون رفتن به محافل ادبی داستاننویسی را آغاز میکنند، بیش از اندازه به استعداد خود و تأثیر داستانهایی که خواندهاند اتکا میکنند. در نتیجه دوباره به تکرار همان ویژگیهای هدایتی یا مستعانی مستتر در ادبیات داستانی ایران میپردازند که قبل از آنها توسط نویسندگان دیگر تکرار شده است. عدمارتباط قوی و مداوم با ادبیات روز جهان در اشکال و گونههای متنوع آن، این دایره بسته را همچنان به نسلهای بعدی میساند. داستاننویسان هر نسل مشغول دوباره نوشتن مشقی هستند که نویسندگان پیش از آنها با همان ویژگیها آن را یکبار نوشتهاند. این تسلسل هم برای نویسندگان هدایتی و هم برای نویسندگان مستعانی تداوم دارد.
گول سریالهای شبکه نمایش خانگی را نخورید
یک عاشقانه و چند سریال جنایی و هیجانانگیز | جدیدترین فیلمهایی که اقتباس از آثار ادبی هستند
مکث
صنعت نشر
صنعت نشر و صنعت فیلمسازی در کشورهایی که اقتباس ادبی در آنها رایج است، زیر سقف بزرگ صنعت سرگرمی زندهاند. نزدیکی و تفاهم سینما و ادبیات حاصل یک تفاهم اقتصادی است. فیلم بهعنوان یک کالای فرهنگی که جایگاه مهمی در صنعت سرگرمی دارد، مانند هر کالایی نیازمند نزدیکی به ذائقه و خواست مصرفکنندگان است؛ همانطور که یک کتاب داستانی. به همین دلیل صاحبان صنایع تولید فیلم همیشه در حال بررسی منابع و مآخذی هستند که به کمک آنها بتوان میزان مصرف کالا را در رقابت با کالاهای مشابه افزایش داد.
منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: ادبیات کارگردانان سینمای ایران سینمای ایران ادبیات داستانی ایران داستان های فارسی داستان نویسان جهان هدایت سینمای ایران داستان نویسی داستان نویس بیش از آنکه محافل ادبی داستان ها ویژگی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۵۵۴۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شعر فارسی فلسطین به دست عرب زبانان نمیرسد
امیر حسین هدایتی شاعر و پژوهشگر شعر مقاومت در گفت و گو با خبرنگار مهر در خصوص تعریف شعر مقاومت گفت: تعریف اساسی شعر مقاومت، در واقع توضیح و تبیین شرایط مقاومت در مقابل فشارداخلی و خارجی در یک ملت است. ملتی که تحت فشار یک استبداد داخلی یا تحت فشار یک استعمارخارجی باشد، پدیده مقاومت ادبی از طرف روشنفکران، ادیبان و شاعران شکل میگیرد. مثل شعر مشروطه که در واقع و به نحوی یک نوع شعر مقاومت در مقابل استعمار خارجی و دیکتاتوری داخلی بود. ولی بعد از انقلاب اسلامی شعر مقاومت تعریف دیگری پیدا کرد. البته جدا از شعر انقلاب اسلامی که در واقع خودش یک تعریف خاصی از شعر مقاومت دارد، با شروع جنگ تحمیلی و دفاع مقدس یک پدیده دیگری در ادبیات ما با عنوان شعر پایداری به وجود آمد.
وی افزود: اساسا در ادبیات جهان شعر مقاومت تعریف دیگری دارد. مثلا شعرفدریکو لورکا در اسپانیا بر علیه استبداد داخلی و حکومت فرانکو یک شعر مقاومت محسوب میشود. محمود درویش هم در فلسطین به عنوان شاعر مقاومت مطرح است . او هم در اشعارش علیه اشغالگری و ستمی که بر مردم فلسطین رفته، صحبت میکند. مقاومت برای معیارها و مصداقهای متفاوتی مبارزه میکند اما معمولا در اطراف چنین پدیدههایی شعر مقاومت شکل میگیرد. شعر مقاومت در هفتاد سال گذشته در حوزه و مساله فلسطین جایگاه خاصی دارد. شاعران مقاومت در فلسطین و به خصوص در میان جامعه عرب شهرت زیادی دارند. شاعرانی مثل معین بسیسو، محمود درویش و بدر شاکر السیاب از شاعران پایداری عرب در عراق و در مقابل دیکتاتوری حزب بعث که شهرت بسیاری دارند.
هدایتی در ادامه گفت: فلسطین در کشور ما به عنوان یک ارزش شناخته می شود نه فقط به عنوان شعر مقاومت. پس در بین شاعران ما، مساله فلسطین همچون قیام عاشورا که آن هم در راستای شعر پایداری محسوب میشود، به عنوان یکی از ارزشهای انقلاب اسلامی مطرح است و هر بار که مساله فلسطین جان تازهای میگیرد یا انتفاضه جدیدی شکل میگیرد، شعر فلسطین و مقاومت نیز در کشور ما هیجان میگیرد بین شاعران ما، مساله فلسطین همچون قیام عاشورا که آن هم در راستای شعر پایداری محسوب میشود، به عنوان یکی از ارزشهای انقلاب اسلامی مطرح است و هر بار که مساله فلسطین جان تازهای میگیرد یا انتفاضه جدیدی شکل میگیرد، شعر فلسطین و مقاومت نیز در کشور ما هیجان میگیرد. با توجه به اهمین موضوع فلسطین همایشهای بسیاری در این حوزه شکل گرفته و شاعران بسیار زیادی در این حوزه مطرح شده اند.
این پژوهشگر شعر مقاومت با اشاره به طوفان الاقصی ادامه داد: درسالی که گذشت، با اتفاقاتی که در فلسطین بعد از طوفان الاقصی افتاد، یک موج بسیار عجیبی در شعر فلسطین شکل گرفت. یکی به انگیزه مقاومت و یکی هم به دلیل شرح مظلومیتی که در غزه وجود داشت. کشتار بی رحمانهای که توسط صهیونیستها شکل گرفت، وجدانهایی را به درد آورد که طبیعتا شاعران هم از این قاعده مستثنی نبودند و حتی شاعرانی که پیش از طوفان الاقصی دغدغه شعر مقاومت را نداشتند، وارد این عرصه شدند و یک موج بسیار گستردهای درباره شعر فلسطین به نمایش گذاشته شد.
هدایتی به بیانات مقام معظم رهبری در خصوص ترجمه اشعار ایرانی به عربی اشاره کرد و گفت: با توجه به گستردگی رسانه در سالهای اخیر، موج ادبی با موج رسانهای همراه شده است و طبیعتا یک انقلابی در شعر مقاومت فلسطین و در شعر فارسی درباره فلسطین شکل گرفته است. تا آنجایی که اطلاع داریم در شعر عرب و ادبیات عرب هم، استقبال گستردهای به سمت شعر مقاومت به وجود آمد که مقام معظم رهبری هم بر ترجمه آن آثار توصیه کردند. اما مبنای بحث ایشان این بود که شعر مقاومت ما هم باید به زبانهای دیگر ترجمه شود و این همه شعر که درباره فلسطین نوشته شده، متاسفانه به دست عرب زبانان و حتی مردم فلسطین نمیرسد.
وی افزود:عرب زبانان نمی توانند با زبان فارسی ارتباط بگیرند و ترجمه جدی هم از این شعرها وجود ندارد. در گذشته روزنامههایی مثل الوفاق شعرهایی که در ادبیات شاخص بود، ترجمه میکردند و در آن روزنامهها منتشر میشد که آن هم متاسفانه دنبال نمیشود و از شعر فارسی که جدیترین شعر را درباره فلسطین در چهل سال گذشته یا حتی قبل از آن دارد، به دست عربزبانان نمیرسد. ناگفته نماند که غنای شعر فارسی در جاهایی از خود ادبیات عرب بالاتر، برجستهتر و از درونمایههای گستردهتری برخوردار است. شعرهایی با درون مایههایی از خشم، اندوه، مقاومت است و همچنین امید به پیروزی و مسلم دانسته شدن شکست رژیم صهیونیستی در ادبیات ما بسیار چشمگیر است و شاید بسیاری از شاعران عرب را به آزاد شدن سرزمین فلسطین و قدس شریف امیدوار کرده است.
رزمندگان عرب باور کردند که می شود در مقابل ظلم صهیون ایستاد. در حالی که قبلا تنها هدفشان این بود که با کشته شدنشان نشان دهند که به آنها ظلم شده و انتفاضه فقط این بود که مثلا چند سنگ پرتاب شود و به مردم دنیا بگویند که ما هستیمهدایتی در ادامه سخنان خود گفت: اگر زبان فارسی بتواند خودش را به دست عربزبانان شعر مقاومت و دوستداران شعر مقاومت برساند، متوجه خواهند شد که چهل سال است که این امید و تلاش در شعر مقاومت و ادبیات فارسی ایران وجود دارد. انگیزههای پیروزی رزمندگان ما در جبهه مقاومت با شاعران مقاومت تقویت میشود و رزمندگان عرب باور کردند که می شود در مقابل ظلم صهیون ایستاد. در حالی که قبلا تنها هدفشان این بود که با کشته شدنشان نشان دهند که به آنها ظلم شده و انتفاضه فقط این بود که مثلا چند سنگ پرتاب شود و به مردم دنیا بگویند که ما هستیم و کشور ما اشغال شده است، بدون اینکه امیدی داشته باشند و این قدرت شعر است. سرودههای ارزشمندی سروده شد و ترانه های مقاومت زبانزد عام و خاص شد. در مقابل این پیروزی یک شکست هم وجود دارد و آن این است که مسؤولین فرهنگی در عرصه رسانه و کتاب و ترجمه برای رساندن این شعرها به دست مردم فلسطین کاری انجام ندادهاند.
این شاعر حوزه مقاومت در پایان درباره اهمیت و رشد آثار شعر مقاومت گفت: سمینار و همایش هایی تحت عنوان شعر به زبان فارسی به اندازه کافی برگزار شده و اشعار به اندازه کافی شنیده شدهاند. آنچه اهمیت دارد این است که سمینارها به صورت بین المللی برگزار شود تا به گوش حقطلبان برسد و از همینجا اهمیت پیوند شعر با رسانه نیز دیده میشود. طبیعتا چون کمیت اشعار بالا رفته نمیتوانیم بگوییم کیفیت بالاتری هم دارند . اما با توجه به تعداد اشعار باید از بین آنها گزیدهای انتخاب شوند که شاعران برجسته و اشعار برجسته شناخته شوند، ضمن اینکه کمیت زیاد اشعار خودش ارزشمند و محرک مقاومت است.
کد خبر 6093757 الناز رحمت نژاد