از هیچکس، هیچچیزی نمیخواهیم
تاریخ انتشار: ۹ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۶۲۹۹۱۹
«یادم میآید سه، چهار سال از شروع جنگ گذشته بود که نمیدانم حاجآقا به چه مناسبت آمد اصفهان. تلویزیون داشت برنامهای از زیر قرآن رفتن رزمندهها در شب عملیات را نشان میداد. من هم همان برنامه را تماشا میکردم، یکدفعه دیدم که این آقامهدی ما هم داشت از زیر قرآن رد میشد که راهی عملیات بشود.»
به گزارش خبرنگار ایمنا، در نخستین شب از ماه محرم، حاج سیدکریم حجازی، مسئول بنیاد شهید آبادان در دوران دفاع مقدس درگذشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در بخشی از این کتاب به توصیف حال وهوای زنی که همسر و فرزندش را راهی جبهه کرده، اشاره شده است: «چند وقت بعد از اینکه پسر بزرگم آقا مهدی به جبهه رفت، دیدم یک کسی برایمان چند کارتون مواد غذایی، حبوبات آورد و گفت: پسرتان رفته جبهه، ما دیدیم که سختتان است، اینها را برایتان آوردیم. من را بگویید، با دیدن جعبهها و شنیدن این حرف آن قدر بهم برخورد و ناراحت شدم که جعبهها را گذاشتم بیرون دم در و همه را پس دادم.
به آن برادرهایی هم که اینها را آورده بودند، گفتم: ما هر چقدر هم که نداشته باشیم، از هیچکس، هیچ چیزی نمیخواهیم و نمیتوانم اینها را قبول کنم. من بچهام را نفرستادم جبهه که اینها را برای من بیاورید. بچه من هم مثل بقیه جوانها برای رضای خدا رفته و ما هم راضی به رضای خدا هستیم. بچههای ما به خاطر این چیزها که به جبهه نرفتهاند؛ اصلاً و ابداً! به هر حال مشکلات در شهری که خانه و کاشانه اصلی آدم یادم نیست و شوهر و پسر بزرگت هم به جبهه رفته باشند، برای زن و بچههای قد و نیمقد خیلی زیاد بود؛ اما وقتی کسی بخواهد برای رضای خدا کار کند، این مشکلات برایش چیزی نیست!
یادم میآید سه، چهار سال از شروع جنگ گذشته بود که نمیدانم حاجآقا به چه مناسبت آمد اصفهان. تلویزیون داشت برنامهای از زیر قرآن رفتن رزمندهها در شب عملیات را نشان میداد. من هم همان برنامه را تماشا میکردم، یکدفعه دیدم که این آقامهدی ما هم داشت از زیر قرآن رد میشد که راهی عملیات بشود. من یک دفعه دلم هری ریخت و قلبم فشرده شد. رفتم سریع تلویزیون را بغل کردم و شروع کردم اشک ریختن. بعد حاجآقا با تعجب من را نگاه کرد و گفت: چی شد یهویی؟! من بهش گفتم: مگه ندیدی آقامهدی رو از تلویزیون نشون دادن؟! گفت: خب، چیه مگه؟! اینم مثل بقیه بچههای مردم.
ولی من هیچوقت آن شب را یادم نمیرود که حاجآقا تا صبح هی توی حیاط قدم میزد و میگفت: یک شب هم که ما آمدیم خانه، این طوری شد؛ شما این صحنه را دیدی! معلوم بود که خودش هم دل نگران است. برای هر دوی ما شب سختی بود. چند وقت بعد از آن هم شنیدیم که در آن عملیات خیلی شهید دادند و ما هم خیلی نگران بودیم. در تمام مدتی که آقامهدی در آن جبهه بود، وضعیت اعصاب و خواب من کاملاً به هم ریخته بود و آن قدر حالم بد شده بود که توی خواب کمکم شروع کردم به تشنج کردن و هذیان گفتن. بعد رفتم دکتر، ولی دکترها نفهمیدند که من چه مشکلی دارم.»
کد خبر 592414منبع: ایمنا
کلیدواژه: دفاع مقدس خاطرات زنان در دفاع مقدس زنان در دفاع مقدس شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق زیر قرآن حاج آقا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۶۲۹۹۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گولر: بزگترین رویایم قهرمانی چمپیونزلیگ با رئال است
به گزارش "ورزش سه"، آردا گولر در بازی اخیر رئال مادرید مقابل رئال سوسیهداد یک گل زد و موجب برتری 1-0 تیمش شد.
کارلو آنچلوتی گاهی اوقات ممکن است در مورد تغییرات در ترکیب تیمش مردد باشد. درحالیکه او ترکیب بسیار خوبی دارد، بازیکنانی هم روی نیمکت حضور دارند که در انتظار انتخاب مربی ایتالیایی هستند.
یکی از این بازیکنان در فصل جاری آردا گولر است. خرید تابستانی رئال برخلاف انتظار خیلی برای این تیم بازی نکرده است. او به دلیل مصدومیت چند مرتبه در آستانه بازگشت به ترکیب، دوباره ناامید شد.
با این حال گولر به دستاوردهای بزرگی فکر میکند و در گفتگو با کافا اسپورتس درباره جاه طلبیهای خود در رئال صحبت کرده است. او گفت:"بزرگترین آرزویم در رئال همین است، اولین بازیکن ترکیهای باشم که قهرمان چمپیونزلیگ میشود."
این ملی پوش ترکیهای نام مستعار خود در تمرینات رئال را نیز فاش کرد:"همه اعضای تیم من را «اَبی» (به معنای برادر بزرگتر به زبان ترکی) صدا میکنند. وقتی مودریچ به من اَبی یا چیزی شبیه به این میگوید، تعجب میکنم."
ارتباط با بازیکنان باتجربه رئال مادرید؟
من نمیتوانم کسی را به اسم کوچکش صدا کنم. من نمیتوانم آنها را لوکا یا تونی صدا کنم، آنها خیلی بزرگتر هستند. این مثل یک خانواده است. اگر اینطور آنها را صدا کنم، احساس میکنم که بی احترامی کردهام. بنابراین به تونی میگویم برادر، همینطور برادر لوکا. به همین دلیل من را برادر خطاب میکنند.
معنی شادی گل؟
این به معنای اعتماد است. من معتقدم که همه چیز از جانب خداست.
چرا رئال مادرید؟
برای انتخاب این پروژه به من گفتند که وارث لوکا مودریچ خواهم بود. این من را متقاعد کرد. من از کودکی رویای بازی برای رئال را داشتم.
چرا تمام تیم تو را دوست دارند؟
نمیدانم، سعی میکنم از همه چیزی یاد بگیرم. آلابا، رودیگر، والورده، براهیم دیاز، بازیکنانی هستند که زمان بیشتری را با آنها میگذرانم.
پدرت از انتقال به رئال پورسانت دریافت کرد؟
چنین چیزی واقعا غیرممکن است.
زندگی در اسپانیا چگونه است؟
ااز زمان استراحت مردم اینجا بسیار شگفت زده شدم. هنگام ظهر همه مغازههایشان را میبندند و میخوابند. همچنین افرادی در تیم هستند که هنگام ناهار میخوابند!
جدایی از فنرباغچه؟
میتوانستم یک سال دیگر در فنرباغچه بمانم، اما میخواستم به دنیا نشان دهم که یک جوان ترک چه کاری میتواند در اروپا انجام دهد. امیدوارم به این هدف ادامه دهم.
به نظر خودت به اندازه کافی بازی میکنی؟
مربی ما مدام در مورد برنامههایش با من صحبت میکند. او من را آماده نگه میدارد. ما همیشه با هم در ارتباط هستیم.