Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-02@03:34:23 GMT

توقفی در خیمه گاه پیرغلامان حسینی

تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۶۹۰۱۴۲

توقفی در خیمه گاه پیرغلامان حسینی

ایسنا/همدان نمی توان از تو نوشت که وصف تو را بر بیرق های "یا حسین" سر در خانه ها و مغازه ها باید خواند. در خیمه گاه های کوچکی که در خانه ها برپا شده است، در طبل کوچکی که بر گردن پسر بچه چهارساله ای با سربند سبز "یا اباالفضل" است، در گرد و خاکی که بر شانه های کفشدار هیاتت جا خوش کرده است و یا در طعم چای روضه ای که تلخی اش به شیرینی خنده های طفلی شش ماهه است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

۱۳۴۲ سال شمسی می گذرد اما هنوز مجلس عزایت پناهگاه عاشقان است و ساعت شهادتت قرارگاه عشق است. ما از گهواره امضای نوکری و دلدادگی ات را از مادرمان زهرا(س) گرفتیم و تا دل خاک ذکرمان "حسین" است. اگر تا ابد هم برایت مرثیه بخوانند، باز هم هزاران روضه ی ناخوانده در عالم داری.

خوشا جانی که جانانش حسین است

خوشا دردی که درمانش حسین است

به نامش دفتر توحید، مفتوح

خوش آن دفتر که عنوانش حسین است

صحبت هایش را با این اشعار آغاز کرد. بازنشسته اداره آموزش و پرورش بود و حدودا ۷۹ ساله. انگار آرامشی شیرین با سابقه ای چندین ساله در چهره اش جاخوش کرده بود. آنقدر دلنشین از سال های کودکی و جوانی اش می گفت که دوست داشتم سال ها گوشه همان مسجد با صفا پای صحبت هایش بنشینم. سفیدی محاسن و موهایش در سیاهی لباسی که در عزای حسین(ع) به تن کرده بود، گم شده بود.

محمدحسین عظیمی از مداحان پیشکسوت و پیرغلامان دستگاه سیدالشهدا است که با او به گفت و گو نشستیم از سال های کودکی اش چنین گفت: در کودکی ساکن روستای ازناو بودیم و پدرم کشاورزی می کرد. ۶ ساله بودم که ایشان به رحمت خدا رفت و دو شیر زن یکی مادرم و دیگری مادر پدرم به پای ما نشستند. مادر پدرم ۷ برادرش را از دست داده بود طوری که اهالی آبادی او را "لیلای مصیبت دیده" خطاب می کردند.

پدرم سواد نداشت اما صدای خوشی داشت و اذان می گفت همیشه طوری رفتار می کرد که همه اهل روستا از او بدرستی و راستی یاد می کردند مادرم هم تا زمانی که زنده بود نماز شب اش ترک نمی شد.

چهار یا پنج ساله بودم. آن موقع ها اکثر مردم نذر داشتند روز عاشورا علم ببندند و زنان بهترین لباس شان را که تن نزده بودند، به علم می بستند. من هم با عَلَمی که مادرم برایم درست کرده بود، علمدار هیات ازناو بودم.

شفای چشمانم را در کربلا گرفتم

آن موقع ها راه کربلا بسته شده بود. اعلام کردند که راه کربلا باز شده است و قرار شد دو ماشین از ازناو راهی کربلا شود. پدرم همیشه دعا می کرد " خدایا عمرم به پایان نرسد و آرزوی کربلا به دلم بماند" و همین شد که بعنوان اولین نفر برای سفر کربلا ثبت نام کرد.

من هم با اصرار به پدرم، راهی کربلا شدم و از همان وقت با آقایم حسین(ع) عقد اخوت بستم. پدرم ابتدا راضی نمی شد چرا که آن موقع ها مثل حالا نبود که راحت بروی و یک هفته بعد برگردی. سفر کربلا بیشتر از یک ماه طول می کشید و سختی های بسیاری داشت که تحملش برای کودکی ۶ ساله شاید سخت و رنج آور بود من اما دو شبانه روز اشک می ریختم و بر خواسته ام اصرار می کردم تا در نهایت آقا مرا پذیرفت و راهی کربلا شدیم.

همان موقع مدتی بود که چشمانم اشک می کرد و ملتهب و قرمز شده بود طوری که هر کاری کردیم خوب نشد مادرم موقع رفتن به من گفت" راهی کربلا می‌شوی حواست باشد که شفای چشمت را از امام حسین(ع) بگیری و برگردی"

راه کربلا به تازگی باز شده بود به همین دلیل خلوت بود و براحتی می شد زیارت کرد من هم وقتی نزدیک ضریح آقا شدم سر و صورتم را به ضریح مالیدم و شفای چشمانم را از سیدالشهدا خواستم.

به گفته عظیمی پس از بازگشت از این سفر آثار قرمزی، تورم و اشک از چشمان او رخت بر بسته و کاملا خوب شده است.

تمرین مداحی با خواندن تعزیه از روی کتابچه های مادربزرگ

این مداح پیشکسوت در ادامه اظهار کرد: آن موقع ازناو مدرسه نداشت شش ساله بودم که به واسطه همسایه مان صغری جوادی که پسرش در مدرسه سیفیه ملایر درس میخواند، ابتدا بعنوان مستمع آزاد و سپس بعنوان دانش آموز رسمی راهی همان مدرسه شدم.

مادربزرگم موقع آمدن به شهر، کتاب های جیبی کوچکی شامل تعزیه های حضرت عباس(ع) و سیدالشهدا برایم می خرید. به تازگی خواندن و نوشتن را آموخته بودم. تعزیه ها را از روی کتابچه می‌خواندم و مادر و مادربزرگم گریه می کردند و مجلس عزای کوچکی برای سیدالشهدا در خانه مان برپا می‌شد.

داستان ۲۰ تومانی شاهزاده محمود عضدی قاجار

عظیمی درباره داستان ۲۰ تومان که شاهزاده محمود عضدی قاجار بابت مداحی به او داده بود، گفت: ۱۰، ۱۱ ساله بودم که مداحی برای بچه های محله را شروع کردم. آن موقع ازناو سه هیات شامل هیات محله بالا، محله وسط و محله پایین داشت و ما هیات وسط بودیم. رسم بود که روز عاشورا همه هیات ها در مقبره سیف الدوله پارک سیفیه جمع می شدند. شاهزاده محمود عضدی قاجار، ملقب به امیر موید، فرزند امیر خان و نوه شاهزاده عبدالمحمد میرزا سیف الدوله، از نیکان و بزرگان ملایر بود که در روز عاشورا در ورودی مقبره می ایستاد و هیات ها را بدرقه می کرد.

هیات های روستای ازناو هم روز عاشورا راهی مقبره سیف الدوله می شدند. من برای بچه ها مداحی می کردم آن سال هنگام ورود به مقبره برای چند دقیقه ای به دستور امیر موید هیات ما را نگه داشتند و من همچنان نوحه می خواندم.

بعد از ظهر همان روز یکی از اهالی ده بنام "مش علی مراد" که قد بلندی هم داشت درب خانه ما را زد. خانه مان وسط ده بود. در را باز کردم، داخل شد و پس از احوال پرسی، به مادربزرگم که در حیاط نشسته بود گفت: «امیر موید از مداحی حسین خیلی خوشش آمده و ۲۰ تومان داده تا به او بدهیم.» آن زمان با ۲۰ تومان میشد یک خروار گندم خرید. مش علی مراد پول را در سینی گذاشت و رفت.

ارتباط هیات ها با یکدیگر یکی از سنت های خوب در روزگار قدیم بود

او با افتخار به سابقه ۷۰ ساله اش در مدح سیدالشهدا اشاره کرد و گفت: سال اولی بود که در روستای مانیزان بعنوان معلم خدمت می کردم. ماه محرم بود و دانش آموزان مدرسه روستا در حال سینه زنی بودند و می خواندند « جمع شوید سینه زنید تا سینه زن پیرا شوید» من هم جلو رفتم و شروع به نوحه خوانی کردم.

از اوایل انقلاب تا ۹ سال پیش همزمان مداح هیات سجادیه ملایر و هیات جان نثاران حسینی در ازناو بودم از ۲۰ سال پیش هم با احیای مسجد امام حسن مجتبی(ع) با کمک مردم، حاج عباس بهرامی، شادروان مهدی محمد یوسفی و سیف الله حصاری در هیات حبیب بن مظاهر خدمت می کنم.

او ارتباط هیات ها با یکدیگر را یکی از سنت های خوب آن ها در روزگار قدیم برشمرد و گفت: آن موقع ملایر سه هیات شامل هیات سرچشمه، هیات اباالفضل و هیات امام رضا(ع) را داشت. هیات ها با یکدیگر ارتباط داشتند و چند شب یکبار به هم سر میزدند و احترام خاصی برای یکدیگر قائل بودند.

امام حسین(ع) هیچ وقت در دستگاهش کم نمی گذارد

عظیمی با تاکید بر اینکه امام حسین(ع) هیچ وقت در دستگاهش کم نمی گذارد، گفت: شب عاشورا بود آن موقع ها من در هیات جان نثاران حسینی روستای ازناو خدمت می کردم. بلندگو نداشتیم با یکی از بچه های هیات بنام "معمار حاتم" آمدیم شهر و رفتیم سراغ حاج آقا مهدیان پی بلندگو. خلاصه با جور شدن بلندگو، آن شب عَلَم عزای حسین(ع) برپا شد.

۵ یا ۶ سال پیش بود. روز عاشورا موقع ناهار برنج کم آوردیم. خورشت داشتیم اما برنج تمام شد در همین گیر و دار بودم که چه کنیم. یکی از بچه های هیات آمد و گفت خانمی جلوی در مسجد است و می گوید برنج پختم اما خورشت ندارم که تقسیم کنم. برنج آن خانم خورشت مسجد را تکمیل و نذری سیدالشهدا را احیا کرد.

برخی افراد مداحی را دکان کردند و برای مداحی خود نرخ تعیین می کنند

او از حال و هوای برخی هیات ها گلایه کرد و گفت: قبلا برای پیرغلامان، مداحان و سر هیات ها احترام خاصی قائل بودند و اگر بانی هیات حرفی میزد به واقع به آن عمل می کردند.

عظیمی به مداحان توصیه کرد: مداح باید الگو باشد و به آنچه می گوید عمل کند و اعتقاد داشته باشد. متاسفانه امروز برخی افراد مداحی را دکان کردند و برای مداحی خود نرخ تعیین می کنند. من از بچگی در دستگاه امام حسین(ع) مداح بودم. زمان جنگ یکی از مداحان پا به رکاب تشییع شهدا بودم برای مداحی یک ریال هم پول نگرفتم و همیشه افتخار کردم که فقط به عشق حسین خواندم.

علاوه بر من، آقای گلزردی و پسر عمه ام حاج غلامرضا کریمی هم برای مداحی مجالس امام حسین(ع) یک ریال هم قبول نمی کردند.

یادم هست که همان سال های جنگ در مجلس یکی از شهدا مداحی کردم. پدر بزرگوار شهید پس از مراسم مقداری پول در پاکت گذاشته بود و داده بود دست بنیاد شهید که برسانند دست من.

گفتم به ایشان بگویید من برای مداحی پول قبول نمی کنم و پاکت را برگرداندم. چند روز بعد ایشان چفیه ای از کربلا برایم هدیه فرستادند. گفتم حالا این شد یک چیزی. این را قبول می کنم که بسیار ارزشمند است.

هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند

این پیرغلام و مداح پیشکسوت با تاکید بر اهمیت دقت مداحان در انتخاب اشعار و استفاده از احادیث و روایات مستند، اظهار کرد: بعضی از مداحان در مداحی ها و روضه هایشان اهل بیت را یا آنقدر ضعیف می کنند یا آنقدر بالا می برند که به کفر نزدیک می شود. اینکه بخواهی از هر راهی فقط اشک مردم را درآوری درست نیست.

او با اشاره به اهمیت نیت روضه خوان و مداح در مجالس امام حسین(ع)، گفت: یادش بخیر ما با هیات جان نثاران حسینی ازناو هر سال شب ۲۸ ام ماه صفر قم می رفتیم. یکبار رفته بودیم قم و با بچه های هیات از محل اسکان تا حرم حضرت معصومه دم گرفتیم و خواندیم.

موقع برگشت یکی از نانوایان نانوایی همان محل جلویم را گرفت و گفت: «قم شهر علما و مداحان است و من به اندازه موهای سرم در این شهر از مداحان بزرگ و بنام کشوری مداحی شنیدم اما هیچ کدام به اندازه نوای شما که با بچه های هیات می خواندی و می رفتی مرا منقلب نکرد. چه کردی که صدایت این چنین دلنشین است.» گفتم:« من برای کسی نمی خوانم برای دل خود می خوانم و به آنچه می گویم باور دارم.»

آری «هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند.» همانجا به این باور رسیدم که نیت مداح خیلی مهم است.

۳۳ روز بنایی در سامرا تنها به عشق حسین(ع)

عباس بهرامی یکی دیگر از هیاتی های مسجد امام حسن مجتبی و رفیق صمیمی و پا به رکاب عظیمی است که به گفته او بیش از ۴۰ سال است که زندگی اش، خانواده اش و حتی تاکسی اش وقف سیدالشهدا و عزاداران ایشان است.

بهرامی بنای ساختمان است و در سال ۹۶ به مدت ۳۳ روز سامرا بوده و در حرم امام هادی(ع) و فرزندش امام حسن عسکری(ع)، به عشق اهل بیت آجر روی آجر گذاشته و بنایی کرده است.

او به نشانه ای از عنایت سیدالشهدا در زندگی اش اشاره کرد و گفت: ۳۰ سال پیش روز عاشورا در هیئت سرچشمه ملایر غذا پختم. نذری ها را که تقسیم کردیم، یک ظرف نذری سهم خودم بود آن را برداشتم و به سمت خانه رفتم. در راه مسافری سوار شد و ظرف نذری را دید. گفت غذا نداریم من هم ظرف نذری را به او دادم. دست خالی به خانه برگشتم. وارد خانه که شدم همسرم گفت: «غذای امسال هیات را خیلی خوب پخته بودی عطرش در تمام خانه پیچیده است!»

ماجرای شفای دختری که زیر آوار ماند

سال ۶۲ به دنبال بمباران ملایر، دختر کوچک بهرامی که آن موقع سه سال داشته است، زیر آوار می ماند طوری که وقتی او را از زیر آوار بیرون می کشند، بیهوش بوده و هیچ امیدی به زنده ماندش نبوده است.

بهرامی او را به تهران منتقل می کند. ۱۵ روزی در کما بوده که یک شب حضرت عباس(ع) را خواب می بیند که به همراه برادر همسر بهرامی که از سلاله پاک رسول الله و سید بوده است، به دیدنش می آیند و به او می گویند که می خواهیم به دیدن دخترت برویم.

فردای آن روز پرستار بیمارستان به بهرامی مژده می دهد که دخترت شروع به گریه کرده و امیدی به زنده ماندش هست. دخترش حالا معلم است و ساکن مشهد.

چای ریزی هیات سیدالشهدا افتخار من است

سیف الله حصاری ۵۰ سال است که چای ریز هیئت است. چای ریختن، جفت کردن کفش عزاداران، جارو زدن یا دیگ شستن هیچ فرقی برایش نمی کند. برای او مهم است که فقط نوکری کند و نفس هایش را حیدری کند. او بدون ذره ای چشم داشت گوشه دنج آشپزخانه مسجد تنها به عشق علمدار کربلا، سماور روضه را آب می کند. استکان های کوچک و بزرگ را ردیف می کند نعلبکی ها را گوشه سینی می گذارد و با دقت استکان ها را از دلدادگی و عشق پر می کند. او فقط یک جمله گفت: هیات های قدیمی خالصانه تر بود، احترام پیرمرد ها و بزرگ تر ها را بیشتر داشتند. الان وضعیت خیلی فرق کرده است دیگر مثل آن موقع ها نیست.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی شهرستانها محرم پيرغلامان تاسوعا و عاشورای حسینی كربلا عزاداری محرم بچه های هیات امام حسین ع برای مداحی راهی کربلا روز عاشورا آن موقع ها ساله بودم هیات ها سال پیش بچه ها سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۶۹۰۱۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کاپیتان استقلال فراموشی را تمرین می‌کند

آفتاب‌‌نیوز :

تیم فوتبال استقلال تهران در حالی برای دیدار روز چهارشنبه مقابل تراکتور تبریز آماده می‌شود که گلر اصلی این تیم اجازه همراهی آبی‌ها را ندارد.

سید حسین حسینی که در این فصل عملکردی فوق العاده درون دروازه استقلال داشته به دلیل محرومیت انضباطی ناشی از مصاحبه پس از بازی برابر شمس آذر در حساس‌ترین بازی استقلال در نیم فصل دوم غایب خواهد بود.

با این حال حسینی این روز‌ها تمرینات خود را در کمپ حجازی پا به پای سایر بازیکنان استقلال دنبال می‌کند و امیدوار است با پایان محرومیت از بازی هفته بیست و ششم دوباره درون دروازه تیمش قرار بگیرد.

او که در روز‌های گذشته حمایت ویژه‌ای از گلر دوم تیمش داشته، سعی کرده با روحیه دادن به این دروازه‌بان جوان، انگیزه او برای نگه داشتن استقلال به عنوان شانس اصلی قهرمانی را حفظ کند و از سوی دیگر خودش هم تلاش می‌کند این محرومیت بدموقع را به دست فراموشی سپرده و تمرکزش را برای ادامه فصل حفظ کند.

منبع: ورزش سه

دیگر خبرها

  • حسینی در تبریز استقلال را تنها نگذاشت
  • آب‌رسانی به ۴۱ روستا توسط بسیج‌ سازندگی خراسان‌ شمالی
  • نقشه شهر همدان به‌روزرسانی می‌شود
  • ۱۲ طلبه و ۴ مداح که اعضاء بدن‌شان اهداء شد/ انتشار شماره جدید «خیمه»
  • کاپیتان استقلال فراموشی را تمرین می‌کند
  • عکس| مداحی جدید و جنجالی مهدی رسولی
  • آغاز فعالیت ستاد اربعین وزارت تعاون در سیستان و بلوچستان
  • معرفی شهید سرسنگی به عنوان شهید شاخص استان یزد
  • حسینی: ظرفیت درآمدزایی خلیج فارس بهره‌برداری می‌شود
  • سفر حسین حسینی به تبریز با وجود محرومیت