امیرخانی: فطریترین اتفاق واقعه کربلا ماجرای حضرت علی اصغر(ع) است
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۶۹۸۸۷۶
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، ویژه برنامه شب عاشورای فصل کوفه برنامه سوره با حضور حجتالاسلام محمد مهدوی راد و رضا امیرخانی از شبکه چهار منتشر شد.
در ابتدای این برنامه حجتالاسلام مهدوی با بیان این که صحنه کربلا صحنه اسفلالسافلین مردم و احسنالتقویم مردم بود گفت: انسان در این صحنه خودش خودش را میسازد و باید معمار خویشتن باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آیه وفا و دشت کربلا
مهدوی راد با اشاره به اینکه امام حسین(ع) در موارد متعددی آیه «فمنهم من قضی نحبه» را خواندند بیان کرد: هر شهیدی نزد امام میآمد و اذن قتال میگرفت امام علیهالسلام به او سلام میدادند و این آیه را میخواندند.
تبارشناسی حاضران در کربلا
کارشناس برنامه سوره ضمن تببین ویژگیهای یاران امام حسین و دشمنان ایشان گفت: اردوگاه یزید مجموعهای از چند دسته از افراد بود که گروه اول فرصت طلبان بودند. گروه دوم جیره خوارانی بودند که حتی به انگشت امام هم رحم نکردند. دسته دیگر مسخشدگان بودند. البته مفسرین معتقدند در امت اسلامی مسخ جسمانی وجود ندارد مگر در موارد معدود اما بسیاری از انسانها از حالت انسانی خود مسخ میشوند و بسیاری در لشکر دشمنان امام از این دسته بودند.
وی افزود: برای نمونه میتوان به شمر اشاره کرد که امام را میشناخت و میدانست با چه کسی در حال جنگ است اما باز هم دست نمیکشید. دسته دیگر ترسویان ناخشنود بودند که بخش عظیمی از لشکر بودند و از یک طرف دل خوشی نداشتند که در لشکر باشند و از سوی دیگر از ترس عبیدالله آمده بودند. حکومت بیرون از کوفه بیرقی زده بود و وقتی به ۱۰۰۰ نفر میرسیدند به سوی کربلا حرکت میکردند اما زمانی که به کربلا برسند به ۱۰۰ نفر هم نمیرسیدند و این مساله همان ترس را نشان میدهد.
مهدوی ناآگاهان اسیر تبلیغات را هم دسته دیگری میداند و تاکید میکند: برخلاف آنچه که گفته میشود شیعیان امام را کشتند باید به این نکته توجه کرد که کوفه سال ۶۱ با کوفه امام علی(ع) تفاوت داشت و حداقل سه بار توسط معاویه شیعیان از کوفه اخراج شده بودند. مردم گرفتار جهل و نادانی شده بودند و تبلیغات اثر خود را گذاشته بود.
وی لشکر دشمنان امام را دچار سردرگمی و تذبذب میدانست و گفت: اضطراب و سردرگمی عجیبی در این اردوگاه بود. عرب رسم داشت که تن به تن میجنگید و در این رزم رجز هم میخواند و خودش را معرفی میکرد اما یک نفر از سپاه یزید رجز نخواند چرا که نمیتوانست با این تزلزل رجز هم بخواند. برای فرار از این وضعیت هم به فسق و فجور پناه برده بودند.
حجتالاسلام مهدوی راد بخشی از لشکر امام حسین (ع) را از موالی دانسته و گفت: ۱۸ نفر از بنی هاشم بودند و ۸ نفر نیز از اصحاب پیامبر (ص) بودند و ۲۰ تن نیز از اصحاب امام علی (ع) بودند و به طور کلی میتوان گفت که ۶۸ نفر از لشکر امام حسین (ع) کوفی بودند.
اگر در آن مقطع امام حسین (ع) قیام نمیکرد دیگر اثری از دین نمیماند
او با اشاره به تحقیق یکی از متفکران سوری درباره قیام عاشورا به نقل از متفکران مسیحی و اهل سنت بیان کرد: این متفکران بیان کردند که اگر در آن مقطع امام حسین (ع) قیام نمیکرد دیگر اثری از دین نمیماند. از طرفی از زمانی که عثمان حاکم شد جامعه اسلامی دوسویه شد و حاکمیت دین را برای دنیا و هوس میخواست و امام علی (ع) هم حاکمیت را برای دین میخواست.
مهدوی راد ضمن تببین این مساله که اگر رجزها و سخنان یاران امام را کنار هم بگذاریم هیچ مفهمومی به اندازه امام و شناخت از ایشان برجسته نیست گفت: تنها اتفاقی که برای حر افتاد این بود که امامش عوض شد. جهت او عوض شد. امام شاقول است و هر کس خودش را با این میزان تنظیم کرد به جایی که باید برسد میرسد. یاران امام میدانستند که امام حسین (ع) کیست و خود را با ایشان تنظیم میکردند.
این کارشناس مذهبی در پایان سخنان خود با اشاره به این که یاران امام عزت نفس داشتند گفت: هر شخصیتی کلیدی برای تحلیل دارد و کلید شخصیت یاران امام، عزت بود. یاران امام چونان شیر مرگ را در آغوش گرفته بودند و آن را به هیچ میپنداشتند. از سوی دیگر کرامت انسانی هم کلید رفتار امام حسین (ع) بود. انسان در نگاه امام کرامت داشت.
در بخش دوم برنامه سوره مسعود دیانی به گفتوگو با رضا امیرخانی پرداخت. امیرخانی با طرح این نکته که ما باید بدانیم نسبتمان با امام حسین (ع) چیست گفت: هزاران کیلومتر از امام عقب هستیم و رنگی هم از امام نداریم. هر چه میگذرد بیشتر میفهمیم که از امام حسین (ع) دوریم. در عین حال دوراهیهایی که امام در آن ایستادند دوراهیهای سادهای است. امام در واقع از زمانی که از مکه خارج شد شکلهای روبهروی خود را به سادهترین روش حل کرد و همیشه شکل ساده اما درست را انتخاب کرد. انتخابهای امام انتخابهای ساده اما درستی بود.
فطریترین اتفاق واقعه کربلا را ماجرای حضرت علی اصغر (ع)
امیرخانی ضمن بیان این که هر چقدر یاران امام را بررسی کنیم به این میرسیم که هر کدام یک شکل دارند گفت: هر کدام آنها یک شخصیت متمایز است و امام قصد نداشت آنها را یک شکل کند. یک نفر برهنه به میدان میرود و دیگر قرآن میخواند و یک نفر دیگر رجز میخواند. گویی امام نمیخواسته آدمهای دور و برش یکسان باشند. یاران امام همچنین اهل توجیه نبودند مانند جناب حر که حتی زمانی که به امام نپیوسته بود هم اهل توجیه نبود. در برابر او عمر سعد قرار داشت که اهل توجیه بود.
وی فطریترین اتفاق واقعه کربلا را ماجرای حضرت علی اصغر (ع) دانست و بیان کرد: برای فهم این ماجرا اصلا لازم نیست دین داشته باشی و به سادهترین شکل میتوان آن را فهمید.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: سوره رضا امیرخانی دیانی علی اصغر کربلا یاران امام امام حسین مهدوی راد امام علی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۶۹۸۸۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نور محبوسی که خاموش نشد
هر چند تقویمها را ساختهاند تا به ما سال و ماه را یادآوری کنند تا زمان را از دست ندهیم اما این، همه فایده خطکشی سال و ماه نیست. گاه همین خط و نشانهها به ما کمک میکند سری به روایتهای بهجامانده از حوادث و اشخاص در تاریخ بزنیم. وقایع و اشخاصی که برای ما عبرتها و یادآوریهایی با خود دارند. در این میان میتوان مدعی شد تقویم شیعه برای ما بچه مسلمانها، سراسر ذکر و یادآوری است. به همین دلیل بر آن شدیم در مجموعه نوشتههایی، برخی از این یادآوریها و ذکرها را بیاوریم.
مناسبتهای ماه شوال را که مرور میکنی، در برخی روزها بیشتر از بقیه ممکن است مکث کنی. یکی از این روزها، سالروز دستگیری امام کاظم(ع) توسط هارون عباسی است. آنطور که شنیدهایم و میدانیم، آغاز امامت ایشان همزمان با دوران استقرار و ثبات خلافت عباسیان است. سلسلهای که دارای حکام مستبدی بود و به حکومتدارای همراه با خفقان و تهدید و بگیر و ببند، مشهور بودند. طبیعی است در چنین شرایطی، شخصیتی مانند امام موسی کاظم(ع) روز خوش نداشته باشد. بنا به روایتهای تاریخی، علت اصلی اسارت و زندانی کردن امام موسی کاظم(ع)، شهرت امام و دسترسی شیعیان به ایشان و توجه بیسابقه مردم به آن حضرت است. حضرت موسی بن جعفر(ع) در طول دوران امامتش بارها از طرف خلفای عباسی احضار و زندانی شد. در مورد مدت زندانی بودن امام(ع) گزارشهای مختلفی وجود دارد که میتوان گفت مدت آخرین اسارت منتهی به شهادت ایشان چهار تا پنج سال و مجموع اسارت ایشان در دوران زندگیشان، بین 10 تا 12سال است. اگرچه در بسیاری از موارد، امام(ع) در خانه برخی از افراد، محصور و تحت نظر بودند؛ اما در مواردی حکومت عباسی به شکنجه ایشان در زندانهایی مخوف و سیاهچالها میپرداختند که در زیارتنامه حضرت به این موضوع اشاره شده است. بر اساس گزارشی دیگر، هارون گاهی برای تفریح به پشتبامی میرفت که مشرف به زندان بود. روزی به ربیع گفت این پارچه چیست که هر روز آن را داخل زندان میبینم؟ ربیع گفت: پارچه نیست! موسی بن جعفر است که پس از فجر تا هنگام نماز ظهر به سجده میرود. هارون گفت: او از راهبان بنیهاشم است! ربیع از او پرسید: پس چرا در زندان بر وی سختگیری میکنی؟ هارون گفت: چارهای نیست!
نخستینبار امام در زمان خلافت مهدی عباسی از مدینه به بغداد تبعید شد که زمان دقیق آن ذکر نشده است. اما دومین بار به وسیله هارون در ۲۰شوال سال ۱۷۹ق در مدینه دستگیر و ۷ ذیالحجه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی شد. نفوذ معنوی امام کاظم(ع) در دستگاه حاکم بهحدی بود که کسانی مانند علی بن یقطین وزیر دولت عباسی، از دوستداران حضرت موسی بن جعفر(ع) بودند و به دستورات ایشان عمل میکردند. هارون سرانجام در سفری که در سال 179 به خانه خدا رفت، از عظمت معنوی امام و احترام خاصی که ایشان در بین مردم داشت بیش از پیش آگاه شد. او پس از بازگشت به مدینه و زیارت مرقد پیامبر(ص) تصمیم گرفت موسی بن جعفر(ع) را دستگیر و زندانی کند. به دستور هارون در زمان انتقال آن حضرت از مدینه به بصره، کجاوههایی در مسیر همراه با کجاوه امام حرکت کردند تا در طول مسیر از راههای مختلف مسیر خود را تغییر دهند و به این ترتیب مردم ندانند امام را به کجا و با کدام کجاوه بردند. این سیاست برای مأیوس کردن مردم و بیخبری از تبعیدگاه امام(ع) بود، سیاستهایی که نشاندهنده ترس حاکمان مستبد از نور و عظمت این امام بزرگوار بود؛ ترسی که به شهادت ایشان منجر شد. اما تاریخ گواه معتبری برای شکست استبداد و باقی ماندن نور است.
زهره هاشمی