17هزار ترور در تاریخ انقلاب نتیجه نفوذ عینی و ذهنی است
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۷۰۲۰۱۲
زورق ضمن تاکید بر پیامدهای خطرناک نفوذ در تغییر چارچوب های اندیشه ای و رفتاری جامعه ، تاکید کرد : اگر در ایران نفوذ وجود نداشت وقایع تلخی چون هفتم تیر و ترور هزاران نفر در کشور رخ نمی داد .
نفوذ سیاسی از مهمترین ابتلائات ایران معاصر به ویژه پس از انقلاب اسلامی است که خسارت های جبران ناپذیری بر اقتدار و توان کشور وارد کرده و می نماید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آنها در بستر تلاش برای تغییر در اولویت ها و ارزش ها و نفوذ به لایه های حاکمیتی و مدیریت سیاسی کشور با هدف ضربه زدن به انقلاب اسلامی آرایش گرفته اند ، از این ر باید با جریان شناسی این فرآیند خنثی سازی آن را در دستور کار قرار داد. در این رهیافت ، نفوذ چون موریانه ای است که از پایه های انقلاب اسلامی را از داخل پوسیده می کند و اگر راستی و استقامت نظام اسلامی را بخواهیم باید جریان ، ابعاد و ابزارهای نفوذ را بشناسیم . در این مسیر روشنگری سمهر انقلاب اسلامی در تبیین مواضع بسیار جدی است تا علاج واقعه در بزنگاه تاریخی مهمی انجام شود . در همین راستا برنامه « شبکه سایه ها » با حضور دکتر محمدحسن زورق ، استاد دانشگاه نفوذ سیاسی و مخاطرات آن از منظر امامین انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار می دهد که مشروح آن را می خوانید :
** آقای زورق شما وضعیت نفوذ در حوزه های تصمیم گیر و تصمیم ساز چگونه ارزیابی می کنید و از نظر شما این موضوع در چهاردهه ای که از عمر انقلاب می گذرد چقدر جدی بوده است ؟
پیش از این که به این سوال پاسخ دهم ابتدا باید نفوذ را توصیف کنیم . نفوذ حضور نامحسوس در یک سیستم به صورت عینی یا ذهنی برای ایجاد تغییرات مطلوب به نفع نافذ است یعنی نفوذ یکی از ابزارهایی است که یک قدرت می تواند در قدرت دیگری تغییر ایجاد کند . در مقدمه این بحث باید به نظریه بازی (Game theory ) توجه شود . این تئوری می گوید سیاست که علم تدبیر قدرت است شباهت ها و تفاوت هایی با بازی دارد . بازی معمولا دو طرفه است ، قدرت و سیاست هم یک کشمکش دو جانبه است . بازی حکایت کننده یک رقابت است این حکایت در سیاست هم وجود دارد ، حتی گاهی رقابت بسیار شدید و خونین می شود. در بازی هم دو طرف می کوشند تا برنده شوند یعنی خواهان پیروزی خود و شکست رقیب هستند که در سیاست هم این اصل جریان دارد اما یک تفاوت اساسی میان بازی و سیاست وجود دارد و آن نفوذ است . در بازی نمی توان در تیم رقیب نفوذ کرد تا بد بازی کند و شکست بخورد . اگر چنین مسئله ای حاکم باشد بسیار کمیاب و نادر است. البته در لیگ ورزش گاهی می شنویم که تیمی با گرفتن پول توافق می کند که ببازد و از دور مسابقات خارج شود ، این موضوع توافق است و نمی توان نام نفوذ بر آن گذاشت . در سیاست می توانید به تیم حریف نفوذ کنید ، لباس آنها را بپوشید ، برای تیم حریف بازی کنید اما به گونه ای که شکست بخورد. به این منظور فرد نفوذی در بزنگاه های حساس و حیاتی ، اشتباهات بزرگ انجام می دهد و خسارات جبران ناپذیری به بار می آورد .
* نفوذی باید همرنگ محیط شود
با رویکرد عنوان شده ، نفوذ به دو صورت عینی و ذهنی وجود دارد . ساده ترین نوع نفوذ ، نوع عینی است یعنی افرادی آموزش ببینند تا به سیستم رقیب وارد شوند ، کاملا خودشان را با طرف مقابل خودی نشان دهند و همرنگ آنها شوند ولی رقیب را اندک اندک به سوی شکست هدایت کنند. این نفوذ وابسته به هوشمندی و تدبیر عامل نفوذی است و چنانچه نفوذی افشا شود ، کل فرآیند نفوذ نابود خواهد شد . به عنوان مثال اگر غربی ها در زمان جنگ سرد یک نفوذی به کشور مارکسیستی بفرستند حتما باید ظاهر او را شبیه به کشور مقصد تغییر دهند ، عامل نفوذی آثار مارکس و لنین را مطالعه کرده باشد تا با استناد به منابع مارکسیستی آنها را به سوی شکست روانه کند . همین غربی ها اگر بخواهند در میان مجاهدین افغانستان که در حال جنگ با روسیه هستند ، نفوذ کنند ، باید ریش داشته باشند ، لباس افغانستانی بپوشند ، منابع اهل سنت را به دقت خوانده باشند تا بتوانند با تمسک به آن فرهنگ ، آنها را به کام شکست بکشانند ، طوری که اگر روسیه از افغانستان خارج شد باز هم این کشور نتواند استقلال پیدا کند
* توصیه های امام خمینی (ره) و رهبری درباره نفوذ عینی
بنیان گذار انقلاب اسلامی همواره در فرمایشات خود به نفوذ عینی اشاره داشتند . امام خمینی در این باره می فرمایند "گاهی ممکن است یک نفوذی را 20 سال در یک سازمان مستقر کنند و از او استفاده نکنند اما بالاخره در یک زمینه خاص از او بهره می برند " . در منویات مقام معظم رهبری هم به این موضوع تاکید شده است . ایشان می فرمودند در منزل یکی از علمای عراق کسی به عنوان آبدارچی حضور داشت. زمانی که عراق به تسخیر انگلیس درآمد همان آبدارچی در کسوت فرمانده ارتش در میان نظامیان انگلیس دیده شد.
* نفوذ عینی در واقعه کربلا
نمونه بارز نفوذ عینی را می توان در داستان کربلا دید . زمانی که مسلم وارد کوفه شد هزاران نفر با او بیعت کردند . عبیداله بن زیاد شبانه و پنهانی وارد کوفه شد ، دارالعماره را در اختیار خود گرفت ، غلام خود را به حضور خواست و به او سه هزار درهم پرداخت کرد و گفت حلقه کسانی که پیرامون مسلم هستند را شناسایی و در میان آنها نفوذ کن . این غلام یاران مسلم را در مسجد کوفه پیدا کرد و با قرائت خاص و اشک ریختن شروع به نماز خواندن و عبادت کرد . غلام در مسجد مسلم بن عوسجه را دید و به او گفت تمام زندگی خود را فروخته ام و می خواهم این سه هزار درهم را در راه ائمه خرج کنم اما مسلم بن عقیل را پیدا نمی کنم . مسلم بن عوسجه فردای آن روز غلام را نزد مسلم عقیل برد . مسلم با دیدن غلام گفت در چهره این شخص نور هدایت را نمی بینم اما او را به قرآن قسم دهید که خیانت نکند. به این ترتیب غلام در خانه هانی نفوذ کرد و همیشه آنجا حاضر بود و هر روز اطلاعات را در اختیار عبیدالله بن زیاد قرار می داد یعنی ابن زیاد با یک نفوذی توانست کمر قیام کوفه را بشکند .
* نفوذ ذهنی پیچیده و خطرناک است
نوع دیگری از نفوذ ، ذهنی است که بسیار پیچیده و خطرناکتر از نفوذ عینی است . در این حالت برای تغییر و نفوذ در یک شخص یا جریان ، یک تئوری یا چارچوب نظری ساخته می شود اگر جامعه مقصد در آن خط فکری و اندیشه ای قرار بگیرد رفتارهایی از خود بروز می دهد که موجب رضایت و پذیرش نفوذی است . مهمترین ویژگی نفوذ ذهنی مستمر بودن و طولانی بودن آن است و در نتیجه اثرگذاری آن نیز طولانی مدت و بیشتر است. نمونه ای از این نوع نفوذ می توان به شستشوی مغزیِ 30 هزار جوان در عربستان سعودی اشاره کرد که در سوریه اقدامات تروریستی انجام دادند و حاصل آن 500 هزار نفر قربانی بود.
* تفاوت تهاجم و شبیخون فرهنگی
مقام معظم رهبری در زمینه نفوذ ذهنی تاکیدات زیادی داشته اند. موضوعاتی که ایشان درباره تهاجم فرهنگی بیان فرمودند مربوط به همین نفوذ است . ایشان همچنین بر شبیخون فرهنگی اشاره کردند. تهاجم و شبیخون فرهنگی را می توان تغییر در پندار و اندیشه یک جمعیت به منظور ایجاد تغییرات مطلوب در رفتار آن ها تعریف کرد . در این حالت تهاجم فرهنگی از بیرون از مرزها و شبیخون فرهنگی از درون مرزها ایجاد می شود . برای شبیخون فرهنگی کافی است که اندیشه تعدادی از نخبگان جامعه را تغییر داد و در نتیجه جامعه از جایی ضربه می خورد که انتظار ندارد یعنی اصل بر غافلگیری است .
** آیا نفوذ عینی و ذهنی در جامعه ایران وجود داشته است ؟
بله ، اگر غیر از این بود ما هفتم تیر ، هشتم شهریور و رویدادهایی از این دست در تاریخ انقلاب نداشتیم . 17 هزار نفر در ایران ترور شدند که حاصل نفوذ عینی است ، البته بسیاری از تروریست ها دچار نفوذ ذهنی شده بودند و اندیشه آنها تغییر یافته بود.
* چگونگی تشخیص وقوع نفوذ ذهنی در جامعه
** آقای زورق آن شکل از نفوذ که در ذهن افراد رخنه می کند تا چه میزان در جامعه ما و در میان افراد تصمیم ساز و تصمیم گیر مشاهده می شود؟
این پرسش ژورنالیستی نیست بلکه پژوهشی است یعنی برای پاسخ به آن باید از پژوهشکده ها کمک گرفت چرا که ویژگی های تئوری های القایی این است که به صورت موردی قابل مطالعه نیستند و باید فرآیندی آن را بررسی نمود. در این روش باید یک دوره که دست کم شامل چندسال است را مورد مطالعه قرار داد ، اسناد و مدارک مربوطه را جمع آوری کرد ، با هم تطبیق داد و فصل مشترک را پیدا کرد ، آنگاه می توان گفت تئوری القایی اثرگذار شده یانه .
* روش امام برای جداکردن شبکه نفوذ از انقلاب اسلامی
** آقای زورق ، به دهه 60 بازگردیم و موضع امام خمینی (ره) درباره جریان های نفوذی از بنی صدر تا منافقین برای کنترل شبکه نفوذ را بررسی کنیم ..
این هم یک پرسش پژوهشی است که نیاز به طرح تحقیق و سوال دارد . برای استخراج داده ها باید منابع مربوطه مانند صحیفه امام (قدس) یا صحیفه نور را مطالعه و فیش برداری کرد ، سپس بر اساس اصول تحقیق علمی فرضیه ای عنوان کرد و پس از آن برای رد یا پذیرش آن استدلال کنید.
** بله ، پرسش من این است که امام خمینی چگونه توانستند در آن دوران شبکه نفوذ را از مدیریت انقلاب جدا کنند و این نهضت را به سلامت به آیندگان برسانند؟
شبکه نفوذ در دوران انقلاب همان منافقین بودند که نخستین اقدام امام خمینی در برابر آنها این بود که نگذاشتند این گروه وارد قوه مجریه یا ریاست جمهوری شوند. به این منظور افرادی را مامور کردند که صلاحیت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری را بررسی کنند . دومین اقدام از سوی مردم صورت گرفت وقتی که در انتخابات مجلس شورای اسلامی به آن گروه رای ندادند یعنی اهرم قدرت در اختیار آنها قرار نگرفت .
گفتنی است ، رادیو گفتوگو می کوشد در قاب مجموعه برنامه «شبکه سایه ها » خط نفوذ در کشور را مورد بررسی و تبیین قرار بدهد. در این برنامه مبانی نفوذ، جریان شناسی، ابعاد ، آثار و راه های مقابله با آن تشریح می شود. از مجرای این کوشش، دست کم مخاطبان این رسانه، نسبت به شاخص های مختلف شناخت عرصه ها، مجاری و ابعاد نفوذ آشناتر خواهند شد و نوعی آگاهی بخشی اجتماعی در مقابله با جریان نفوذ در جامعه شکل خواهد گرفت.
منبع: فردا
کلیدواژه: ترور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۰۲۰۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۷ چالش بزرگ که شما را سرسختتر از آدمهای معمولی میکند
هر آزمون دشوار سنگ محکی است که در نهایت شخصیت شما را شکل میدهد و تابآوری و مقاومتتان را تقویت میکند. چالشهای زندگی همان نقاطی هستند که سرسخت بودن ذهنی ما را شکل میدهند و اگر از این ۷ طوفان زندگی عبور کرده باشید پس قویتر از چیزی هستید که خودتان فکرش را میکنید.
به یاد داشته باشید که سرسختی ذهنی به معنای مصون ماندن در برابر سختیها نیست بلکه موضوع نحوه پاسخگویی شما به آنهاست. سرسختی ذهنی به معنای روبهرو شدن با ناملایمات، درس گرفتن از تجربیات و قویتر و مقاومتر شدن است.
۱. پذیرش عدم قطعیت
پیچ و خمهای زندگی میتواند حتی مستحکمترین کشتیها را از مسیر خود خارج کند. با این حال اگر شما با تسلط و ثابتقدم از این بلاتکلیفی عبور کرده باشید، در واقع به تابآوری خود عینیت بخشیدهاید.
پذیرش تردیدها یا عدم قطعیتها یک شیرینکاری جسورانه نیست. بلکه تصدیق جزر و مدهای همواره در حال تغییر زندگی و یافتن آرامش در دل هرج و مرج است.
به آن لحظاتی فکر کنید که مسیر پیشرویتان پوشیده در غبار بود. آیا لنگیدید یا با شجاعت و اعتقاد پیش رفتید؟
به خاطر داشته باشید که تابآوری به معنای فرار از طوفان نیست. بلکه به معنی بالا بردن بادبانها و پیمایش مسیر است. با هر موجی که فتح میکنید قویتر ظاهر میشوید.
۲. پذیرش شکست
شکست، آن اهریمن مخوف، ما را به زمین میاندازد و تردیدها را در گوشمان زمزمه میکند. اما پیچیدگی داستان اینجاست: نحوه برخاستن دوباره شما چیزی است که پولادین بودن ذهن و درون شما را آشکار میکند.
شکست نه یک بنبست، بلکه سکوی پرتابی برای رشد است. بنابراین، اگر به جای غرق شدن در ناامیدی، غبار را کنار زدید، درس گرفتید و به جلو رفتید، آفرین بر شما!
۳. تنها قدم زدن
تنها قدم زدن به این معنی است که باید به نیروی درونی، خرد و انعطافپذیری خود تکیه کنید. این به این معنی است که مجبور شدهاید با زمختی زندگی روبهرو شوید بدون اینکه کسی از شدت ضربات کم کند یا بار آن را با کسی تقسیم کنید.
این موضوع ربطی به انزوا یا تنهایی ندارد. بلکه قضیه پذیرش و درک این موضوع است که ماجراجویی ما در این جهان عمیقاً شخصی است.
۴. زیستن در حال
در طوفان برنامهها و جاهطلبیهای ما، به راحتی میتوان زیبایی عمیق لحظه حال را نادیده گرفت. اما کسانی که یاد گرفتهاند اینجا و اکنون را گرامی بدارند، استقامت ذهنی منحصر به فردی از خود نشان میدهند.
ذهنآگاهی ما را دعوت میکند تا به طور کامل در هر لحظه زندگی کنیم و از چنگال پشیمانیهای گذشته و عدم قطعیتهای آینده رها شویم. اگر این تمرین را بپذیرید، بهویژه در طول آزمونهای زندگی قدرت درونی قابل توجه خود را نشان میدهید.
۵. رها کردن نفسانیت و منیت
همه ما نفْس داریم؛ بخشی از ما که به دنبال شناختهشدن، اعتبار و برتری است. این بخشی از طبیعت انسان است. و توانایی رها کردن منیت، سطحی از قدرت ذهنی را نشان میدهد که حقیقتاً قابل ستایش است.
اگر توانستهاید نفس خود را کنار بگذارید، انتقاد را بپذیرید و از آن درس بگیرید، اشتباه خود را بپذیرید و موفقیتهای دیگران را به اندازه موفقیت خود تحسین کنید، درنتیجه نوعی از سرسختی ذهنی خود را نشان میدهید که نادر است.
۶. یافتن آرامش در تنهایی
برای بسیاری از افراد فکر تنهایی ترسی را برمیانگیزد که مترادف تنهایی است. با این حال اگر آرامش خود را در تنهایی کشف کردهاید درواقع عمق تابآوری ذهنتان را آشکار میکنید.
اگر تنهایی را نه بهعنوان خلأ انزوا، بلکه بهعنوان پناهگاهی برای تکامل شخصی پذیرفتهاید، پس شما نمونه فردی هستید که استقامت ذهنیاش ستودنی است. زیرا در سکون، ما اغلب عمیقترین حقایق خود را کشف میکنیم.
۷. رها کردن کنترل
رها کردن به معنای تسلیم شدن نیست. بلکه به اعتماد به جریان طبیعی زندگی و گشودن آغوش خود به روی فرصتهای جدید اشاره دارد.
برخلاف تصور رایج، قدرت مترادف با حفظ کنترل سفت و سخت جنبههای مختلف زندگی نیست. اگر هنر تسلیم شدن در برابر جریان زندگی را بپذیرید، سطح قابلتوجهی از تابآوری ذهنی خود را به نمایش میگذارید.
منبع: روزیاتو
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی