شُکر و شِکایت همزمان حافظ از کیست؟
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۷۰۴۲۸۲
ایسنا/خوزستان پیمان شوهان دبیر ادبیات شهرستان شوش، میگوید: در چند وقت اخیر مشاهده شده که در فضای مجازی غزل معروف حافظ با بیت مطلع: «زان یار دلنوازم شکریست با شکایت/ گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت» دستبهدست شده و در حکایتی کاملا غیرواقعی بیان شده که دکتر استاد عبدالحسین زرینکوب پس از اینکه برای ایراد سخنرانی خود در روز عاشورا دچار سرگشتگی است به ناگاه پیرمردی از او میخواهد که برایش تفال به دیوان خواجه بزند و بعد از مقداری مکث دکتر زرینکوب همچین کاری را انجام میدهد و غزل مورد بحث به عنوان فال گرفته شده انتخاب میشود و در ادامه بیان میشود که دکتر زرینکوب از این غزل واقعه کربلا را استنباط کردهاند
جالبتر اینکه در این خاطره به طور مضمر و پوشیده مقایسهای شده بین فهم ادبی دکتر زرینکوب با آن همه سبقه علمی درخشانشان با این پیرمرد عزیز قصّه ما (حمل بر بیادبی و جسارت به کسوت و سن و سال نشود که به قول سعدی بزرگی به عقل است نه به سال) و درک و استنباط این پیرمرد نازنین را فراتر از دکتر زرینکوب بیان داشته است که خود این بسیار جای بحث دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اگرچه از دیر باز تفال خواجه جایگاه خاصی در بین مردم داشته و دارد و قصدی برای پرداختن به این مقوله و ایرادهای دیگر این حکایت ساختگی نداریم اما آیا واقعا مقصود حافظ از این غزل چیست؟
اکنون ادامه مطلب به قلم این دبیر ادبیات که در اختیار ایسنا گذاشته است، می خوانید:
گر نگشتی نقش پر او عیان
این همه غوغا نبودی در جهان
منطقالطیر عطار
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکتهدان عشقی بشنو تو این حکایت
بیمزد گر نگشتی نقش پر او عیان
این همه غوغا نبودی در جهان
حافظ در دو بیت آغازین این غزل از «یاری» نام میبرد که هم از او شکر دارد و هم شکایت و در ادامه مخاطب را دعوت به شنیدن حکایتی میکند که شرط لازم برای استماع چنین نقلی را در گرو نکتهدان بودن آفاق عشق میداند و همچنین بیان میدارد که هر خدمتی که از او در برابر این «یار» سر زد، بدون هیچ چشمداشت و مزد و منتی بوده است، اما در مقابل مورد عنایت یار قرار نگرفته است و خواجه عاجزانه از خدای خویش میخواهد که هیچ خدمتی را از طرف مخدوم و خداوندگارش بیعنایت رها نکند.
قبل از اینکه به بررسی حکایتی که خواجه ما را دلآزرده نموده و نکتهدانان عشق را به شنیدن آن دعوت میکند بپردازیم ذکر این نکته حایز اهمیت است که در عصر حافظ و قرن هشتم قالب شعری قصیده دوران پرطمطراق و باشکوه گذشته خود را تا حدود زیادی از دست داده و کمرنگتر از قبل شده است و به جای آن قالب شعری غزل بستر بسیار مناسبی برای طرح و ایراد خط اندیشه نکتهدانان و نکتهسنجانی چون رند عالم قصه ماست و در چنین شرایط و فضایی توجه به این مهم ضروری مینماید که «ممدوح» اغلب رنگ و بوی « عشوق» دارد و حافظ از این ویژگی به عنوان یکی از خط فکریهای دیوان خود برای بیان مقاصدش بسیار استفاده کرده است و برای دستیابی به ساحتهای ملون فکری خواجه نباید از این نکته غفلت ورزید.
اما «یار دلنوازِ» حافظ در این حکایت کیست که خواجه به خاطر ماجرایی که بین آنان رخ داده است شکر همراه با شکایت دارد؟
ممدوحی که حافظ عدم همنشینی او را با خود نیز دلیلی برای بیان اعتراض نمیبیند چراکه او را پادشاهی کامران میداند که از نشست و برخاست با گدایان خود را بر حذر میدارد و نیاز و ناز عاشق در او درنمیگیرد و رقت و اثری بر دل همچو سنگ او ندارد و حافظ به حال آن کسانی غبطه میخورد که از عنایت این ممدوح بر خوردار هستند.
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
آنچنان که پیشتر اشاره کردیم به کار رفتن ممدوح در هیبت معشوق خط فکریای است که خواجه به بهترین شکل ممکن از آن بهره برده است و بارها ممدوح را به چشم معشوق مینگرد و توصیف میکند. در این دو بیت نیز یار اشاره به شاه شجاع دارد. اما چرا شاه شجاع؟
پس از کور شدن امیر مبارزالدین، پسر ارشدش، ابوالفوارس، جلالالدین شاه شجاع، زمام امور را به دست گرفت. او بخش اعظم از ۲۶ سال حکومت خود را به دفع عاصیان گذراند و اغلب نیز فاتح کارزارهای نبرد بود و همچون پدر خویش مردی شجاع بود و به ظاهر متدیّن و در ۹ سالگی قرآن را از بر نمود و در اقامه شعایر دینی جدّ بلیغ داشت. این شاهِ شجاع حاکمی شاعر، شعردوست و ادبپرور بود. همین امر در کنارِ کمرنگتر شدن سختگیریهای او نسبت به دوران امیر مبارزالدین محمّد سبب شده بود که بر خلاف پدر که ظرفای خطه فارس به او لقب محتسب دهند مورد اقبال اغلب شاعران از جمله خواجه حافظ قرار بگیرد و ارادت خاصی به این شاه شاعر داشته باشند. اما این پایان ماجرا نبود و در ادامه به تحلیل حکایتی میپردازیم که سبب شد اشک حافظ ز بیمهری یار رنگ شفق گیرد و آتش غم این بیمهری را در دل خواجه شعلهور سازد.
زندگی پر فراز و فرود خواجه حافظ سه دسته رقیب به خود دیده است. شاعران، زاهدان (و هر شخصیتی که بازیگر نقش منفی در دیوان خواجه است نظیر صوفی، محتسب، شیخ و...) و رقیبان عشق که به طور گذرا به دو مورد اول میپردازیم.
خواجه را در میان شعرا، رقبا بسیار بود و اغلب این گروه تاب دیدن مقبولیت عام حافظ را نداشتند و به ناچار بر او رشک میورزیدند و خواجه نیز در پاسخ این حاسدان چنین بیان میدارد:
حسد چه میبری ای سست نظم بر حافظ
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
رند عالم معنی در گاهی موارد نیز چنین رقیبانی که ادعای برتری و لاف تفوق بر خواجه را دارند به استهزا لقب «مدعی» نام مینهد و آنان را از درک معارف هنری درون تهی میداند چنانکه در جایی از دیوان به زیبایی بیان میدارد:
حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود
با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است
یا :
مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش
کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد
دسته دیگری که حافظ در عرصه غزلیات خود بارها آنان را به تیر طعن و کنایههای خود دوخته است زاهدان و صوفیان ریاکاری هستند که خواجه خرقه زهد آنان را به دور از صفا میداند و آنان را ریاکارانی شعبدهباز در نظر دارد که نه تنها خلق بلکه فلک حقهباز را نیز که سرنوشت ما به دست او رقم میخورد مقهور این خرقه زهد ریایی خود کردهاند و مغلوب بازی سراسر مزورانه خویش.
در ادامه به اختلافی میپردازیم که بین حافظ و شاه شجاع رخ میدهد و این حکایت تلفیقی از رقیبان دو گروه اولی است که به آن اشاره نمودیم.
دکتر محمّد معین در کتاب «حافظ شیرین سخن» از قول غیاثالدین خواندمیر در «حبیب السیر» بیان میدارد که:
روزی شاه شجاع به زبان اعتراض خواجه حافظ را مخاطب ساخته گفت: « هیچ یک از غزلیات شما از مطلع تا مقطع بر یک منوال واقع نشده بلکه از هر غزلی سه ـ چهار بیت در تعریف شراب است و دو ـ سه بیت در تصوّف و یک ـ دو بیت در صفت محبوب و تلوّن در یک غزل خلاف طریقت بلغاست.» خواجه حافظ فرمود که: «آنچه به زبان مبارک شاه میگذرد عین صدق و محض صواب است اما مع ذالک شعر حافظ در آفاق اشتهار یافته و نظم دیگر حریفان پای از دروازه شیراز بیرون نمیدهد.»
کنایه و تعریضی که در پاسخ خواجه نهفته است از چشم تیزبین شاهی که شاعر است و این نازکاندیشیها و تیرهای طعن را به خوبی ادراک میکند پوشیده نمیماند و این امر زمینهساز شروع اختلافی بین این دو میشود و در ادامه نیز بیت مقطع غزلی که خواجه در آن ایام به سلک نظم کشیده بود آتش این تیرگی روابط را بیش از پیش شعلهور میسازد.
صاحب تاریخ حبیبالسیر انگیزه سوءظن شاه شجاع را که بعد فقها به آن دامن زدند بیت زیر میداند که از نظر شاه شجاع از آن بوی عدم اعتقاد به قیامت و معاد استدراک میشود و بعد از شنیدن آن بیان میدارد: «از مضمون این نظم چنین معلوم میشود که حافظ به قیام قیامت قایل نیست».
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی
و پس از اینکه برخی فقیهان قصد نمودند فتوی نویسند که شک در وقوع روز جزا کفر است و از این بیت این معنی مستفاد میگردد خواجه حافظ مضطرب گشته نزد شیخ زینالدین ابوبکر تایبادی که در آن اوان عازم حجاز بود و در شیراز تشریف داشت رفته و کیفیت قصد بد این سعایتکاران را بازگو مینماید. شیخ در پاسخ اضطراب خواجه بیان میدارد که تنها راه نجات و مناسب در این است که بیتی پیش از بیت ذکر شده بیان نمایی که از زبان او نقل فرمودهای «گر مسلمانی از این است که حافظ دارد...» تا به مقتضای این مثل که نقل کفر، کفر محسوب نمیشود از این تهمت رهایی یابی و خواجه حافظ نیز با توجه به توصیه شیخ ابوبکر تایبادی بیت زیر را پیش از بیت مقطع مندرج ساخت:
این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه میگفت
بر در میکدهای با دف و نی ترسایی
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی
و بیت «گر مسلمانی از این است...» را از زبان ترسایی نقل میکند که به توصیه شیخ ابوبکر در بیت قبل از این بیت بیان میدارد؛ اگر چه حافظ به این واسطه از آن دغدغه و تهمت جان سالم بدر برد و رهایی یافت اما زمینهساز تیرگی روابط او با شاه شجاع شد و از این به بعد خواجه بارها با سرودن ابیات و غزلهایی سعی در این داشت که دل شاه را نسبت به خود نرم و متمایل سازد و در پی آن بود که در این بین شاه جوان به سعایت این حاسدان که در شعلهور شدن هر چه بیشتر آتش این تیرگی و عداوت میدمدند گوش فراندهد.
یکی از زاهدان ظاهرپرستی که حافظ از او دل چندان خوشی ندارد عماد فقیه کرمانی است که خواجه درباره او غزل به مطلع زیر را سروده است:
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
دکتر محمّد معین بیان میدارد پس از آن که مدعیان با استناد به بیت: «گر مسلمانی از این است...» شاه شجاع را تحریک نمودند که خون حافظ را بریزد خواجه با غزلی به مطلع:
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ورنه اندیشه این کار فراموشش باد
به بیان این میپردازد که مریدان و شاگردان پیر به نزد مراد خود میروند و از دست صوفی ریاییِ متظاهرنما، زبان به شکوه و شکایت میگشایند و با طرح این موضوع که صوفی و زاهد ریاکار خود در خلوت به شراب و بادهنوشی دست مییازند اما دیگران را از این کار بر حذر میدارند و از پیر مغان چاره کار را خواستار میشوند.
اما با دقت به جواب زیبای حافظ از زبان پیر مغان در بیت بعدی غزل به عیبپوشی و باریکاندیشی نغز پیر مغان دست مییابیم:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
پیر مغان در جواب مریدان خود بیان میدارد که قلم صنع الهی (ترکیب قلم صنع تشبیه بلیغ است؛ صنع و آفرینش به قلمی تشبیه شده که صانع و نقاش این قلم آفریدگار عالمیان است) برای صوفی و زاهد نیز مانند دیگر آدمیان دو قطب و بُعد وجودی را که عبارتند از قطب روحانی و قطب جسمانی سرشته است و اگر صوفی و زاهد نیز بنا به اقتضای بُعد جسمانی خود در نهان به بادهنوشی و گناه دست مییازند بر آنان حرجی نیست زیرا این عمل برآمده از قطب تاریک و جسمانیشان است نه قطب رخشان و روحانی آنان. اما بهتر آن است که آدمی با توجه به مقام خلیفه الهی بودن خویش و گوهر نابی که یزدان سرای ناسوت و لاهوت در اختیار او قرار داده است در قطب و بعد روحانی وجود خود گام بردارد و به سرحد کمال خویش دست یابد.
و این گونه پیر ما به زیبایی هر چه تمامتر نه تنها بر عیب صوفی (که در کنار زاهد مورد شماتت حافظ قرار دارد) خرده نمیگیرد و بر طبل رسواییش نمیکوبد بلکه خطا و عیب او را نیز توجیه میکند و بر آن سرپوش میگذارد. خواجه در ادامه این دو قطبی بودن وجود آدمی اشاره به بیگناهی خود میکند که همچون سیاوش گرفتار گرسیوزان زمانه خود شده است که جدّ بلیغ و اهتمامی وافر در شوراندن شاه شجاع بر ریختن خون بیگناهش دارند.
شاه ترکان سخن مدعیان میشنود
شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد
چنانکه پیداست بیت تلمیح به کشته شدن سیاوش به فرمان افراسیاب (پادشاه ترکان) در نتیجه سعایت و بدگویی گرسیوز در عین بیگناهی دارد. حافظ نیز همچون اغلب شعرای مقدم خود در اشاره و تلمیح به شخصیتهای تاریخی، اسطورهای، مذهبی و... همتی بالا بلند دارد اما ذکر این نکته خالی از لطف نیست که باید توجه داشت اغلب این اشارهها صرفا بحث یادآوری است اما در بیشتر مواقع حافظ از این تلمیحها مقاصد خاص خود را دنبال میکند . به طور نمونه در بیتی که از شاه ترکان و خون سیاوش یاد میکند از این کارکترها به دنبال ارایه حکایت خود و شاه شجاع است و صرفا با کمک این تلمیحها قصد یادآوری هر چه بیشتر به شاه شجاع را دارد که مباد اینکه او (شاه شجاع از طرف مادر به قراختائیان کرمان منسوب بوده و قسمتی از لشکریان او نیز ترک بوده و سلسلهاش هم جانشین اتابکان فارس بوده) سعایت مدعیان ریاکار و بدخواه را در حق خود بشنود و خون بیگناه حافظ را همچون افراسیاب که به نا حق خون سیاوش را بیگناه ریخت بریزد زیرا شرم چنین مظلمهای همانطور که تا ابد نصیب افراسیاب شد بهره شاه شجاع نیز خواهد شد.
و در دو بیت زیر نیز:
شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت
دستگیر ار نشود لطف تهمتن چه کنم
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی
با تلمیح به داستان زندانی کردن بیژن توسط افراسیاب و طرح آن باز اشاره به ماجرای کدورت خود با شاه شجاع و محروم شدن حافظ از دیدار و مراوده با شاه را دارد و خواجه در پی رسیدن به آرزوی پیدا شدن رستمی است که پای مردی کند و آنچنان که بیژن را از چاهی که در آن گرفتار شده بود رها ساخت او را نیز از چاه صبر بر فراقِ شاه ترکان یا شمع چگل نجات دهد چراکه شمع چگل نیز در این بیت ممدوحی است که رنگ و بوی معشوق به خود گرفته و او کسی نیست جز شاه شجاع خاصه آنکه «چگل» نام یکی از قبایل ترک است و شمع چگل مجازا به همان معنی شمع ترک یا معشوق ترکنژاد است.
یکی دیگر از نکات برجستهای که در بحث حافظشناسی حایز اهمیت است مقوله بسیار مهم «التفات» است. دکتر تقیپور نامداریان در کتاب «گمشده لب دریا، فصل: ساختار، پیوند معنایی، تأویل» در این باره بیان میدارد: «از جمله نکات چشمگیر دیگر شعر حافظ که عطف توجه او به آن کاملا مشهود است تغییر مخاطب در شعر بدون تمهیدات لازم برای توجه خواننده به آن است. این نکته که صنعت التفات را با مفهومی وسیع دربرمیگیرد در غزلهای مولوی و حافظ برجستگی بسیار چشمگیر و متنوعتری دارد و عدم توجه به التفات در این مفهوم کشف و توضیح انسجام متن را در بسیاری موارد ناممکن میسازد... . البته باید توجه داشت در کنار انواع مختلف التفات در شعر فارسی شواهد التفات غالبا از مغایبه به مخاطبه است».
اگر به اختلافی که دکتر محمد معین از حبیبالسیر در مورد ایرادی که شاه شجاع به غزلیات خواجه به دلیل عدم انسجام بیتهای یک غزل میگیرد برگردیم (بر فرض صحت این ایرادی که از زبان شاه شجاع بیان شده ) مشاهده میکنیم که عدم توجه شاه شجاع به همین صنعت مهم الفات است که او را دچار سرگشتگی کرده و باعث شده زبان به نقد بگشاید و بر خواجه ایراد بگیرد.
برای روشنتر شدن این بحث نگاهی به این غزل حافظ با مطلع زیر میاندازیم:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
حافظ در این غزل ۹ بیتی به جز بیت آخر که طبق سنت غالب خود را مخاطب قرار داده است در بیتهای دو، پنج، هفت و هشت مخاطبشان دوم شخص «تو» است. این «تو» فقط در بیت دوم هویتّش مشخص است و منظور «ساقی» است اما در بیتهای پنج، هفت و هشت خطاب به «تو» است که در ادامه به آن میپردازیم. همچنین خواجه در بیتهای: یک، سه، چهار و مصراع دوم بیت هشتم از شخصیتهای غایب «او» سخن میگوید و این شخصیتها به ترتیب عبارتند از: ترک شیرازی، لولیان شوخ شیرینکار شهرآشوب، یار، پیر دانا و جوانان سعادتمند و در بیت ششم از یوسف و زلیخا نیز سخن به میان میرود اما باز این شخصیتها مربوط به گذشته است و خواجه صرفا به عنوان تمثیل و تلمیح به آنان اشاره نموده است.
چنانکه مشاهده میکنیم در این غزل (به ابیات کامل این غزل مراجعه نمایید) تقریبا در نیمی از این بیتها از غایب سخن میرود و در نیم دیگر سخن با مخاطب گفته میشود و این خود نشان از توجه وافر حافظ به «التفات» است که هم پیوند ظاهری ابیات را به هم میزند و هم روند منطقی معنایی آن را. پس اگر به این نکته اهتمام لازم را نداشته باشیم از درک و فهم ذهن و زبان حافظ تا حدود زیادی عاجزیم. در این غزل حافظ از ترک شیرازی سخن به میان میآورد که ممدوح اوست و رنگ و لعاب معشوق به خود گرفته است و در پی ماجرایی به دلیل عدم توجه و عنایت به حافظ سبب دلآزردگی خواجه شده است و خواجه در پی آن است که با سرودن این غزل ماجرای کدورت پیش آمده را پایان دهد و در ازای خال هندوی او سمرقند و بخارا (مجازا تمام جهان هستی) را به شکرانه صلحی که در پی آن است فدا کند. طبق نکاتی که پیشتر نیز اشاره کردیم این ترک شیرازی به خاطر همان نسبت مادری شاه شجاع است که بعد از وقایعی که بین او و خواجه شکل میگیرد عنایت و توجه خود را از شاعر دل نازک ما برمیگیرد و خواجه در پی آن است که سرانجام شاه شجاع را به در سرای صلح رهنمون سازد و پایانی بر این سردمهری روابطشان دهد.
و در ادامه این غزل و در بیت دوم به خاطر دلتنگی بیش از حد ناشی از فراق این ترک شیرازی به ساقی پناه میبرد و خطاب به او بیان میدارد تا باقیمانده جام می را نیز به او دهد تا جایی که مرهمی بر آلام این درد فراق باشد و اندوه جدایی را به طاقچه نسیان و فراموشی سپارد و در بیت سوم نیز باز اشاره به لولیان شوخ شیرینکار شهرآشوبی دارد که ترک شیرازی نیز یکی از این لولیان است و فراقش صبر از دل خواجه ما ربوده است. همچین در بیت چهارم نیز حافظ کنایه و تعریضی به صوفیان و زاهدان ریاکار دارد و با صنعت اسلوب معادله به زیبایی به طرح این نکته پرداخته است که حضرت دوست و معشوق حقیقی نیازی به این عبادات مزوّرانه شما ندارد همچون زیبارو و صنمی که او را پیراستن نیاز نیست چراکه او خود باعث زیباییِ زیورآلات و آراستگیهاست. در این بیت واژه «یار» که بدون هیچ صفتی به کار رفته است و نشان از معشوق حقیقی دارد یکی دیگر از نکات مهم حافظشناسی است. همچنین خواجه در این این بیت و بیت بعدی شاه شجاع را به طور ضمنی از فریب این شخصیتهای ریاکار بر حذر میدارد چراکه حُسن روزافزون یوسف سرانجام سبب شد که زلیخا در مقام عاشق از پرده عصمت برون بیاید و ترک نام و ننگ کند و رسوا و آماج تیر ملامت شود؛ پس اگر زاهدان و صوفیان ریاکار که در تیره\تر شدن روابط شاه شجاع و خواجه تلاشی وافر دارند دل به معشوق حقیقی سپردهاند. پس چرا پا بر سر نام و ننگ نگذاشتهاند و در کوچه سلامت به سر میبرند و هنوز رسوای زمانه نشدهاند و چرا برای آنان هنوز وجود مادیشان بیاهمیت انگاشته نشده است؟
خواجه در بیتهای شش و هفتم این غزل با ترسیم یک عذرخواهی عاشقانه خطاب به ترک شیرازی که همان شاه شجاع است بیان میدارد: اگر مرا دشنام یا نفرین نیز بفرمایی من همواره دعاگوی تو هستم چراکه پاسخ تلخ، لب شیرینت را میآراید و جواب تند و تلخ از جانب تو سبب میشود لب میگون شکّرین تو زیباتر نیز شود و به حلاوت بخورم زهری را که شاهدش تو باشی و این بیت یادآور این سخن خواجه نیز است که از بیمهری شاه در پی سعایت زاهدان ریاکار حکایت دارد:
گر چه از کبر سخن با من درویش نگفت
جان فدای شکرین پسته خاموشش باد
و در ادامه حافظ خطاب به شاه شجاع بیان میدارد: ای جان من! نصیحت این پیر دانا (حافظ) را به گوش جان بشنو چراکه جوانان سعادتمند بینیاز از پند این پیر اسرار بین و واقف به سّر درون آدمیان نیستند و این پند و اندرز چیزی نیست جز اینکه شاه از در صلح بازآید و پایانی بر این هجران و فراق نهند و گوش به سخنان زاهدان و صوفیان ریاکاری که در پی خاموشی مِهر شاه و خواجه هستند ندهند.
چنانکه مشاهده نمودیم بخش زیادی از درک انسجام در این غزل در گرو تشخیص التفاتهای مخفی در غزل است و تغییر متوالی مخاطب و یادآوری سخنان و ادعاهای آنان که به مناسبت موضوع و زمینههای معنایی شعر برای شاعر تداعی میشود نقش برجستهای را ایفا میکند و همچنین باید اشاره داشت که برای شناختن هر چه بیشتر ذهن و زبان حافظ و رسیدن به خط فکری و اندیشهای که بیان میکند گاه نیاز است که در کنار رسیدن به فهم انسجام ابیات یک غزل باید به ارتباطشان با برخی از ابیات غزلیات دیگر نیز توجه کافی و وافی داشت چراکه گاه کلید حل معمای رسیدن به این فهم انسجام اشاراتی است که در جاهای دیگر دیوان بیان نموده و برای رسیدن به تأویل باید تمام نکات لازم را در نظر داشت.
پس در پایان با توجه به تمام نکاتی که گفته شد غزل:
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکتهدان عشقی بشنو تو این حکایت
بیمزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بیعنایت
اشاره به اختلافی است که بین حافظ و شاه شجاع به وجود آمد و همین سبب شده بود که خواجه از یار خود شکری همراه با شکایت داشته باشد. اگرچه برخی از این غزل به خاطر واژههایی نظیر رندان تشنهلب، ولی، بریدن سرهای بیجرم و جنایت و... واقعه کربلا را استنباط میکنند و در نگاه نخست نیز با توجه به چندوجهی بودن اغلب غزلیات خواجه این درست مینماید اما این صرفا در دایره و محدوده نظریه مرگ مولف رولان بارتی است و هر کسی متناسب با ذهنیّت خود ممکن است برداشت خاصی از برخی ابیات دیوان او داشته باشد و این خود هنری است که حافظ عامدانه به آن پرداخته و متناسب با ذهنیّت هر کس پاسخی درخور فکر و برداشت او میدهد؛ هر چند پیشتر هم بیان شد که حافظ نیز همچون شاعران متقدّم اغلب از این اشارات و تلمیحات تاریخی، اسطورهای، مذهبی و... برای بیان مقاصد خویش استفاده کرده است.
امّا در مقام تأویل و بحث حافظشناسی باید در نظر داشت که این غزل اشاره به همان اختلاف خواجه با شاه شجاع دارد که برای رسیدن به درک و انسجام و فهم درست آن باید به غزلیات دیگر حافظ نیز توجه داشت و اگرچه شکر همراه با شکایت از شاه شجاع دارد و رند آگاهی است که مورد بیمهری یار قرار گرفته است و در ادامه این غزل به تردید و تحیّر نسبت به گذشته و آینده این ارتباط دچار میشود اما سرانجام تصمیم میگیرد که روی از در آستان شاه برنتابد چراکه جور حبیب را خوشتر از مراعات صوفیان ریاکاری میداند که سعی در شوراندن شاه شجاع بر او دارند و بیت مقطع غزل مورد بحث نیز میتواند باز کنایه و تعریضی به صوفیان و زاهدان ریا کار داشته باشد جایی که خواجه صراحتا بیان میدارد حتی اگر همچون حافظ بر ۱۴ روایت مسلط باشی و این چنین قرآن را قرائت نمایی باز این عشق است که سرانجام دستگیر و رهنمون تو میشود و تو را از وادی حیرت و سرگشتگی به سر منزل مقصود و آستان حضرت دوست میرساند نه صرفا خرقه صوفیای که به ریا آلوده و مزیّن شده و پشمینهپوشی که از بوی عشق بیبهره است.
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری استانی شهرستانها حافظه دکتر زرین کوب شاه شجاع شاه شجاع ترک شیرازی خواجه حافظ شاه ترکان حافظ نیز نکته دان شخصیت ها پیر مغان بی مهری سبب شد دو بیت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۰۴۲۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روبن آموریم کیست و چرا بازارش اینقدر داغ شده؟
روبن آموریم، سرمربی جوان و موفق اسپورتینگ لیسبون احتمالا پرطرفدارترین سرمربی این روزهای فوتبال اروپا به حساب میآید؛ کسی که از نظر سطح فنی دانش بالایی دارد و همکاران سابقش هم میگویند در زمینه روابط انسانی، کاملا باهوش و یک رهبر است...
طرفداری | نام روبن آموریم این روزها زیاد شنیده میشود چرا که این سرمربی موفق اسپورتینگ، خواهان زیادی دارد. همانطور که در خبرها خواندید، وست هم و لیورپول دو تیمی بودند که با آموریم وارد مذاکره شدند.
پس از ناکامی لیورپول در استخدام ژابی آلونسو بهدنبال تصمیم او برای ماندن در بایرلورکوزن، لیورپول سراغ این سرمربی پرتغالی رفت. وست هم نیز بهدنبال ناکامی دیوید مویس در راهیابی به فینال لیگ اروپا و فرم نهچندان جالب تیمش در لیگ برتر، تلاشی جاهطلبانه برای استخدام روبن آموریم انجام داد. البته که تلاش هردو تیم تا زمان نگارش این مطلب ناموفق بوده و هنوز مقصد بعدی او مشخص نیست.
بیشتر بخوانید:
خبر بزرگ در آنفیلد؛ روبن آموریم گزینه اصلی لیورپول نیست روبن آموریم با وست هم به توافق نرسیداما این سرمربی 39 ساله چه نقاط قوتی دارد؟ سیستم بازیاش چیست؟ آیا به جوانان اهمیت میدهد؟ فوتبال او جذاب و چشمنواز است؟ روشن توماس و مارک کری از وبسایت اتلتیک، به این سوالها پاسخ دادهاند.
روبن آموریم کیست؟روبن آموریم اهل لیسبون است. او در دوران بازیگری، در پست هافبک بازی میکرد و با وجود 14 بازی برای تیم ملی پرتغال، هافبکی درخشان و غیرقابل جایگزین نبود. او تجربه بازی برای تیمهای بلننسس، بنفیکا، براگا و الوکره قطر را در کارنامه دارد. در 32 سالگی بازنشسته شد و از فصل 19-2018 سرمربیگری را با کار در تیم دسته سومی کاساپیا پرتغال [هماکنون در لیگ برتر] شروع کرد.
شروع روبن آموریم در سرمربیگری خیلی دلچسب نبود. با ابلاغ دستورالعمل ممنوعیت کار سرمربیان بدون مدرک از سوی فدراسیون فوتبال پرتغال، آموریم با محرومیت تعلیقی یکساله مواجه شد و نهاد مربوطه برای کاساپیا جریمه نقدی در نظر گرفت. این پیامدها، استعفای سرمربی جوان کاساپیا را در پی داشت اما تیمی که تحت هدایت او بود، در پایان فصل به دسته بالاتر صعود کرد.
در سپتامبر 2019، آموریم با رد پیشنهاد باشگاه محبوبش یعنی بنفیکا، برای پذیرش هدایت تیم ب تصمیم گرفت سرمربی تیم ب براگا شود. با گذشت سه ماه و پس از بردن 7 بازی از 8 بازی، ارتقای شغلی گرفت و پس از اخراج ریکاردو ساپینتو، سرمربی براگا شد. به گفته پائولو منزس، مدیر بخش استخدام براگا، شخصیت و شیوه کاری روبن آموریم باعث شد آنها استعداد بالقوه یک سرمربی بزرگ را در او شناسایی کنند.
روند تیم ب در تیم اصلی تکرار شد؛ 8 برد از 9 بازی و 3 برد برابر سه غول؛ پورتو، اسپورتینگ و بنفیکا. براگای آموریم فاتح لیگ کاپ پرتغال شد که نخستین جام آنها از سال 2016 بود. عملکرد چشمگیر آموریم در براگا، اسپورتینگ را برآن داشت تا در مارس 2020 او را جانشینِ سیلاس کند. البته که آموریم مربی ارزانی نبود؛ اسپورتینگ برای استخدام او بند فسخ 10 میلیون یورویی قرارداد این سرمربی جوان را پرداخت کرد.
آموریم از زمان حضور در اسپورتینگ، دو بار فاتح لیگ کاپ پرتغال شده و انتظار میرود در فصل 24-2023 دومین قهرمانیاش در لیگ پرتغال را کسب کند؛ شیرهای لیسبون، 10 امتیاز بیش از بنفیکای دوم جدولی دارند و جای تعجبی نیست عملکرد خوب با تیمی که نسبت به بنفیکا و پورتو بضاعت کمتری دارد، باعث شده آموریم اینقدر پرطرفدار شود. بند فسخ قرارداد او با اسپورتینگ چیزی حدود 10 میلیون یورو است؛ رقمی نهچندان بالا برای باشگاههای بزرگ جهت جذب یک سرمربی آیندهدار. اما تنها تردید این است که آموریم، خارج از پرتغال آزمونش را پس نداده.
سبک بازی تیم روبن آموریمروبن آموریم از سیستم ثابت 3-4-3 مبتنی بر مالکیت توپ و چرخش آن بهصورت محتاطانه و حسابشده در یکسومهای مختلف زمین استفاده میکند. البته از زمان ورود ویکتور گیوکرش، مهاجم گلزن سوئدی، اسپورتینگ در زمینه انتقالهای تهاجمی نیز تیمی قوی شده است. وینگبکهای تیم آموریم هم بالا بازی میکنند تا عرض بازی به بیشترین میزان ممکن برسد.
منزس درباره رویکرد کاری آموریم اینگونه توضیح میدهد:
روبن سرمربیای است که همه را گرد هم جمع میکند، از بازیکنان و کادرفنی گرفته تا مسئولان. ایدهاش را به همه انتقال میدهد و این برای ساختن یک ذهنیت برنده، کلیدی است. او شخصیتی خیلی قوی برای شکل دادن به یک گروه دارد و البته که در روابط انسانی و ارتباطات، باهوش است. اینها نقاط قوت او بهعنوان یک سرمربی است.
وست هم، تیمی که برای جذب روبن آموریم علاقه نشان داد، هماکنون سبک کاملا متفاوتی از این سرمربی پرتغالی اجرا میکند؛ سیستم 1-3-2-4 و فوتبال انتقالی مبتنی بر مالکیت کمتر نسبت به حریف و تکیه به ضدحملات. وست هم در 21 مسابقه خود در سال 2024، فقط 4 بازی را برده است که در همین 4 برد برابر وولورهمپتون، فرایبورگ، اورتون و برنتفورد، تیم مویس مالکیت کمتری نسبت به حریف داشته است.
جدول صدکهای زیر نشان میدهد وستهم در زمینه مالکیت میان هفت لیگ بزرگ اروپا، 6 از 99 است اما اسپورتینگ آموریم در این زمینه جزو 20% برتر اروپا است و صدک 83 از 99 را ثبت کرده.
مقایسه وستهم و اسپورتینگ در فصل 24-2023پارامترهای جلوگیری از موقعیت، شدت بازی، بالا بازی کردن، بازیسازی از عقب، پرسگریزی، مالکیت، پیشروی مرکزی، گردش توپ، تمایل زمین، حمله صبورانه، کیفیت شوت و موقعیتسازی مورد بررسی به شکل صدکی قرار گرفته است
شدت 92 از 99 نشان میدهد آموریم از بازیکنانش میخواهد تا از جلوی زمین پرس کنند. از طرفی صدک 80 از 99 در زمینه بالا بازی کردن نشان میدهد خواسته آموریم از مدافعانش این است که تا خط نیمه زمین جلو بیایند و حریف تحت فشار قرار گیرد. هر دو ویژگی، کاملا مخالف سبک بازی دیوید مویس است و این نشان میدهد وست هم بهدنبال تغییر رادیکال رویکرد بازی تیمش است.
این سرمربی 39 ساله کسی است که به جوانان فرصت میدهد. نونو مندش، جوئلسون فرناندش، متئوس نونش، ادواردو کوارشما و تیاگو توماش بازیکنانی بودند که زیر نظر آموریم فرصت بازی برای اسپورتینگ را یافتند. در تابستان 2022، نونو مندش با انتقالی 34 میلیون پوندی راهی پاری سن ژرمن شد و در آگوست همان سال، وولورهمپتون با خرید 42.2 میلیون پوندی متئوس نونش، رکورد نقلوانتقالات تاریخش را شکست. سال گذشته هم نونش با 53 میلیون پوند به منچسترسیتی رفت.
چرا روبن آموریم اینقدر پرطرفدار شده؟اسپورتینگ پیش از ورود آموریم وارد یک لوپ باطل افت شده بود. او باشگاه را بهطور کلی متحول کرد و در فصل 21-2020 با فتح لیگ برتر پرتغال، ضمن باطل کردن سلطه پورتو و بنفیکا، دستاوردی را رقم زد که تیمش آخرین بار 19 سال پیش به آن رسیده بود. علاوهبراین او خریدهایی هوشمندانه مثل گیوکرش، ترینکائو و عثمان دیومانده داشته است. گیوکرش پس از انتقال 20 میلیون یورویی از کاونتری به اسپورتینگ، بهترین فرم عمرش را سپری میکند و تا زمان نگارش این مطلب، 38 گل در 45 بازی زده است که باعث شده نه تنها وست هم، بلکه تیمهایی چون آرسنال و چلسی هم در لیگ برتر خواهان جذب او باشند.
برای باشگاههایی که روی استفاده از محصولات آکادمی تاکید دارند، آموریم سرمربی جذاب و کارامدی خواهد بود. البته که ماندن در اسپورتینگ، گزینهای است که نمیتوان انکارش کرد اما مالکان زیادی امیدوارند این سرمربی جوان را متقاعد کنند.
تا 2050 با روبن آموریم!ترجمه یادداشت روشن توماس و مارک کری از وبسایت اتلتیک، با کمی دخل و تصرف
از دست ندهید ????????????????????????
افتضاح تاریخی و رکورد بیسابقه چلسی در لیگ برتر دل هوادار کودک چلسی شکست؛ قرار بود بجنگید! سرمربی پاری سن ژرمن قول چهارگانه داد! حمایت امیر جعفری از سیدحسین حسینی + عکس