Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-04-30@04:48:38 GMT

ماجرای دیدار خصوصی موسیقیدان‌ها با امام خمینی

تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۷۸۵۶۱۲

ماجرای دیدار خصوصی موسیقیدان‌ها با امام خمینی

سعیده شبرنگ، محقق و پژوهشگر تاریخ شفاهی در نشست نقد و بررسی کتاب «بانگ آزادی» گفت: یکی از نقاط اوج این کتاب، خاطره ساختن سرود «شهید مطهر» و دیدار خصوصی موسیقیدان ها با امام خمینی (ره) است.

به گزارش مهر، کتاب «بانگ آزادی» شامل خاطرات شفاهی احمدعلی راغب که تألیف آن بر عهده مهدی چیت ساز، مرتضی قاضی و محسن صفایی فرد بوده و توسط انتشارات راه یار منتشر شده، با حضور نرجس توکلی لشکجانی، طاهره مشایخ، سحر خوش گفتار و سعیده شبرنگ مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نرجس توکلی در ابتدای این نشست، در سخنانی با اشاره به جاودانه بودن آثار مرحوم احمدعلی راغب گفت: با وجود گذشت ۴۰ سال از پیروزی انقلاب، یاد و خاطره این کارها، نه تنها برای نسلی که آنها را تجربه کردند باقی مانده است بلکه برای نسل‌های بعدی هم یک فضای خاطره انگیز ایجاد می‌کند. یکی از گزاره‌هایی که این ماندگاری را ایجاد کرده، سرودها و ملودی‌هایی است که ما دست و پا شکسته آنها را از تلویزیون می‌شنیدیم و سر صف می‌خواندیم. البته بعدها فهمیدیم خیلی از کلماتش را اشتباه می‌گفتیم و متوجه شدیم ملودی بسیاری از این سرودهایی را که اکثرشان با صدای محمد گلریز در خاطره‌ها ثبت شده است، احمدعلی راغب، به عنوان یک آهنگساز گیلانی ساخته بوده است.

نویسنده کتاب «ما هم جنگیدیم» با اشاره به علاقه مرحوم راغب به موسیقی و نواهای فولکلور ادامه داد: راغب، آواهای تعزیه‌ها و نوحه‌های قدیمی ایرانی و گیلانی را با علاقه دنبال می‌کرده تا حدی که نت‌های بعضی ملودی‌ها را می‌نوشته و به دل جنگل‌های تالش می‌رفت تا نت‌ها را به صورت دقیق یادداشت و به شکل صحیح بازخوانی کند. او با این انباشت تجربه در دوران انقلاب اتفاق مهمی را رقم می‌زند. یعنی زمانی که مشکلاتی برای ساخت موسیقی آن زمان وجود داشت و عده‌ای هر نوع موسیقی را حرام می‌دانستند و سازهای بدون مجوز را می‌شکستند. دورانی که از هر طرف هجمه‌ها به موسیقی انقلابی زیاد بود و همه، موسیقی ارزشی را نشانه گرفته بودند او با عزم و اراده، یک کار ماندگار و ارزشمند خلق می‌کند. منبع الهام او هم موسیقی اصیل گیلانی و ایرانی بوده است. ریشه خیلی از ملودی‌هایی که او ساخته است، برگرفته از موسیقی‌های فولکلور و تعزیه‌ها و نوحه‌های ایرانی هست و با داشته‌های خودش و بدون نیاز به موسیقی غربی اثر هنری تولید می‌کند. در واقع مرحوم راغب، به موسیقی ایرانی هویتی انقلابی می‌دهد. خودش در کتاب در این باره می‌گوید: «در سرودهایی که آن زمان می‌ساختیم… دنبال این بودیم که موسیقی که چاشنی متن است از ایران صادر شده باشد و غربی نباشد.»

زندگینامه به مثابه تاریخ یک ملت

طاهره مشایخ، نویسنده و منتقد نیز در ادامه این برنامه با بیان اینکه «بانگ آزادی» را باید به عنوان یک کالای فرهنگی نگاه کنیم، گفت: برای تهیه کالاهای فرهنگی، یعنی مخاطب باید پولی پرداخت کند و در ازای آن، اطلاعاتی به او اضافه می‌شود، از این نظر، فکر می‌کنم این اثر، کتاب موفقی است. طرح جلد خوبی دارد. یعنی شخص اگر این کتاب را. در کتابفروشی یا کتابخانه ببیند، جذبش می‌شود. بنابرین، کتاب از نظر طرح جلد و اطلاعاتی که می‌دهد، نمره خوبی دارد.

این نویسنده افزود: این کتاب علاوه بر اینکه در زیرمجموعه تاریخ شفاهی قرار می‌گیرد، زیرمجموعه روایت پیشرفت هم است. زندگینامه هم هست. وقتی کتاب را می‌خوانیم با یک زندگینامه مواجه می‌شویم اگر چه جزئیاتی در مورد زندگی شخصی آقای احمدعلی راغب به آن شکل نمی‌بینیم اما از لحاظ اینکه مثلاً چگونه زندگی کرده یا نقاط عطف زندگی‌اش چه بوده، به اطلاعات خوبی می‌رسیم. معتقدم زندگینامه می‌تواند تاریخی از یک جامعه و ملت باشد. زندگینامه‌هایی که نوشته می‌شود اگر درباره افراد مهم باشد لزوماً باید تاریخ آن کشور را هم به نحوی بازنمایی کند و ما تقریباً تاریخ کشورمان را در این کتاب می‌بینیم که البته همه این‌ها نسبی است.

نویسنده کتاب «سلفی با خراب‌کار» در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به نسبت تاریخ و زندگینامه گفت: بسیاری از زندگینامه‌ها در حقیقت تاریخ یک دوره هستند که در لفافه داستان یک زندگی ارائه شده است بدون این‌که لطمه‌ای به جنبه تاریخی آن وارد شود. ما به صورت علمی گزاره‌های تاریخی را با مراجعه به کتب تاریخ کسب می‌کنیم ولی معمولاً در طول عمر یادمان می‌رود چراکه این‌ها در بطن زندگی نیست.

موسیقی مثل پل صراط می‌ماند

در بخش دیگری از برنامه، سحر خوش‌گفتار در سخنانی با اشاره به مسائل فقهی درباره موسیقی گفت: احکام شرعی دو نوع است. وضعی و تکلیفی. احکام وضعی برمی‌گردد به کیفیت و چگونگی افعال مکلف. ولی احکام تکلیفی مستقیم برمی‌گردد به فعل مکلف که ۵ نوع است. واجب، حرام، مستحب، مکروه، مباح. وقتی احکام موسیقی را نگاه می‌کنیم می‌بینیم که همه‌اش نوشتند موسیقی مطرب حرام است. موسیقی لهوی جایز نیست. از این افعال استفاده شده است. «جایز نیست» در عمل همان حکم حرام را دارد. درباره موسیقی باید ببینیم این طرب، غنا و لهو چه چیزی است؟ در مورد غنا اصولاً می‌گویند آواز ترجیع‌دار یا تحریر دار می‌گویند آواز طرب‌آور. آوازی که موجب می‌شود که یک خفتی در عقل به وجود بیاید یا مشتمل بر مضمون باطل باشد. مقام معظم رهبری جمله‌ای دارند عین جمله‌شان این است «موسیقی اگر انسان را به بیکارگی و ابتذال و بی‏حالی و واخوردگی از واقعیت‌های زندگی و امثال اینها بکشاند، این موسیقی، موسیقی حلال نیست…» در حالی که ما اصولاً مطرب، به موسیقی‌ای می‌گوئیم که ساز و پایکوبی و… همراه داشته باشد.

وی با اشاره به بخشی از کتاب درباره مرگ گیاه ماهور بخاطر موسیقی افزود: وقتی آثار موسیقی را مثلاً از نگاه فارابی که نوافلاطونی بوده و کتاب موسیقی کبیر را نوشته است، بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که فارابی هم همین حرف آقای راغب در کتاب را می‌گوید. یعنی موسیقی، واقعاً بر جسم و جان اثر دارد. شهید مطهری هم در یادداشت‌هایشان درباره این ادعا که برخی می‌گویند از نظر اسلام، چیزی که لذت‌بخش است، حرام است، توضیح می‌دهند که هیچ چیز صرفاً به دلیل لذت‌بخش بودن گناه نیست بلکه به دلیل اینکه موجب آلام یا مانع لذات دیگری می‌شود، حرام است. فکر می‌کنم موسیقی مثل پل صراط می‌ماند؛ نازک، برنده و سوزاننده. کسی فتوا صادر کند که مثلاً فلان نوع موسیقی حلال است، ورود کردن به آن خیلی سخت است.

وی با اشاره به بخش دیگری از کتاب و سازنده بودن نکات اخلاقی آن برای قشر جوان و نوجوان یادآور شد: تلاش آقای راغب برای رسیدن به موسیقی متعالی برای من، خیلی قابل ستایش بود.

خوش‌گفتار با اشاره به خاطره احمدعلی راغب درباره تولید سرود «باز آی» گفت: این سرود برای کسانی بود که به منافقین پیوسته بودند، مادران اینها به رادیو می‌آمدند و درخواست می‌کردند که صدایشان پخش شود تا فرزندانشان که فریب خوردند، برگردند. جالب این است که وقتی این سرود پخش می‌شود به برگشتن اینها کمک می‌کند. این رویکرد که سرودهایی ساخته و پخش می‌شده و جوانانی که به منافقین پیوستند، برگردند. این خیلی نکته مهمی است که کمتر به آن پرداخته شده است.

ماجرای دیدار خصوصی موسیقیدان‌ها با امام خمینی

سعیده شبرنگ، محقق و پژوهشگر تاریخ شفاهی هم در بخش دیگری از این نشست در سخنانی گفت: اهمیت کتاب «بانگ آزادی» به خاطر توجه به مسئله موسیقی به عنوان یکی از شاخه‌های اصلی هنر است که همیشه دستخوش چالش‌های فراوانی بین فقه، عرف و اجتماع بوده است. نکته مهم‌تر استخدام موسیقی در جهت‌دهی فعالیت‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است که باعث شد من جذب این کتاب بشوم و برایم اهمیت داشته باشد.

وی در ادامه افزود: یکی از نقاط اوج این کتاب، خاطره ساختن سرود «شهید مطهر» است. مرحوم راغب هم این سرود را یکی از آثار برجسته‌شان معرفی می‌کنند. تعریف می‌کنند که حدود یک ماه بعد از انتشار این سرود، با گروه سازنده، دیدار خصوصی با امام خمینی داشتند. آن‌جا نقل قولی از حضرت امام دارند که ایشان می‌فرمایند «من اکثر سرودهای شما را شنیدم، بیشتر آن‌ها را قبول دارم. و خوب است ولی شما ابتدای کار هستید و باید تجربه کسب کنید. موسیقی ما باید از موسیقی دوره پهلوی فاصله بگیرد. ما اگر موسیقی را تأیید کنیم آن موسیقی‌ای را تأیید می‌کنیم که موسیقی‌های دیگر نتواند به آن داخل شود.»

این منتقد گفت: مرحوم راغب در ادامه خاطره دیدار با امام، می‌گویند که بعد از آن، وقتی بیرون آمدیم، سید احمد خمینی، نامه‌ای از امام درباره اعلام موضع ایران درباره قطع رابطه با آمریکا در دستشان بود که قرار بود منتشر شود. سید احمد آقا می‌گویند که آیا این پیام می‌تواند موسیقیایی بشود؟ آقای راغب می‌گوید که گفتم که چرا نشود؟ ما دقیقاً باید دنبال همین سوژه‌ها باشیم.

وی افزود: هدف بنده از نقل این خاطره از کتاب رسیدن به این استنتاج بود یعنی مشخصاً می‌خواهم به سه نکته اشاره کنم که در این خاطره وجود داشت. یکی بحث نگاه فقهی به موسیقی. نکته دوم، بحث اقبال عمومی و پذیرش موسیقی از جانب مردم است. وقتی اثری به برخی شاخصه‌هایی می‌رسد جاودانگی پیدا می‌کند و سر زبان مردم می‌افتد. و نکته سومی که خیلی مهم است، کارکرد فرامرزی موسیقی به‌عنوان یک پیام‌رسان سیاسی- فرهنگی است. به طور مثال، می‌بینیم مرحوم راغب در مورد پیام امام، می‌گویند که همین کار را کردیم و سرودی ساختیم که موضع ما را به آمریکا نشان بدهد.

شبرنگ در ادامه سخنانش با اشاره به فتوای رهبر انقلاب درباره موسیقی در رساله غنا گفت: آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به سوالی درباره حکم موسیقی و غنا، پاسخ می‌دهند که اگر صوت برآمده از آلات یا از حنجره انسان صوت لهوی مضلّ عن سبیل الله باشد، حرام است در غیر این صورت حرام نیست، بنابراین نمی‌شود به طور مطلق بگوییم که موسیقی حرام است یا حلال. از این حکم فقی این طور برداشت می‌شود که حلیت موسیقی، ناظر به کارکردش است. از سوی دیگر می‌دانیم که برای نشر یا انتقال یک سری پیام‌ها و معانی نیاز است که از ابزار هنر استفاده کنیم. سینما، هنرهای تجسمی، داستان، شعر و…، اما به نظر بنده، موسیقی از این هنرها، یک گام جلوتر است. چون موسیقی نیاز به ترجمه ندارد، عنصر فرامتنی محسوب می‌شود.

چرا «سلام فرمانده» جهانی شد

شبرنگ افزود: موسیقی، کلام را درنوردیده و جلوتر از کلام رفته است. آن چیزی که برای انتقال معنا و پیام با ابزار هنر می‌خواهیم، همین اثر موسیقی است. در آن دوره اوایل انقلاب، مرحوم راغب برای موسیقی انقلاب و جنگ، تلاش بسیار زیادی کردند چراکه ابزار قدرتمند رسانه به راحتی امروز در دستشان نبود. اما الان با یک استفاده حداقلی از رسانه، در همین چهار ماه اخیر توانستیم سرود «سلام فرمانده» را به‌عنوان یک اثر موسیقایی ماندگار با کمترین امکانات رسانه‌ای و صرفاً با اشتراک گذاری در فضای مجازی منتشر و جهانی کنیم.

وی در همین باره با اشاره به اجرای سرود «سلام فرمانده» در کشورهای مختلف گفت: فکر می‌کنم که اگر آقای راغب در قید حیات بودند و این اثر را می‌دیدند برایشان جای شعف و شگفتی و خوشحالی داشت از اینکه بعد از ۴۰ سال ببینید به اینجا رسیدیم اگرچه دیر اقدام کردیم. اگر با همان فرمانی که اوایل انقلاب ایشان شروع کرده بودند، ادامه داده بودیم، سال می‌توانستیم راغب‌هایی را تربیت کنیم و هر سال، یک «سلام فرمانده» جهانی تولید و منتشر کنیم. امثال این سرودها و تولیدات از برکات انقلاب و نوع نگاه اسلامی و امثال آقای راغب هستند که باعث شده موسیقی، به چنین جایگاهی در خدمت اسلام و انقلاب برسد.

نرجس توکلی با اشاره به حفظ هویت گیلانی افزود: مرحوم راغب، از دوره نوجوانی مجبور می‌شود گیلان را ترک کند و به تهران برود؛ ولی هیچ‌وقت خودش را یک تهرانی نمی‌داند. همیشه خودش را گیلانی معرفی می‌کند و هویت اصلی و واقعی خودش را فراموش نمی‌کند و تا پایان عمرش هم بر انزلی‌چی بودن خودش تأکید می‌کند. یک نکته دیگر هم این است مرحوم راغب هنرمندی نبوده است که فعالیتش به دوره انقلاب ختم شود. یعنی می‌بینیم در دوره اخیر با خواننده‌های مطرحی مثل مجید اخشابی و حجت اشرف‌زاده هم کار کرده‌اند.

همچنین سعیده شبرنگ در بخش پایانی سخنانش با تمجید از بخش اسناد و ضمائم کتاب گفت: در این کتاب، مواردی مانند خاطرات آقای راغب درباره عرضه کتاب‌های کمونسیتی توسط کشتی‌های شوروی در انزلی آمده است که گفتن آن، اصلاً چیزی بدی نیست ولی از آن طرف، می‌بینیم بخشی از زندگی آقای راغب که طی آن چند هفته مدرس موسیقی ولیعهد دوره پهلوی دوم بوده است، نیامده. مرحوم راغب که تا دل دربار رفته و مدرس ولیعهدی بوده که قرار بوده شاه کشور شود، کسی است که شاخص‌ترین آثار انقلابی توسط او تولید شده، فکر می‌کنم جای این سکانس در کتاب خالی است، چنین مواردی، اتفاقاً برای انقلاب، امتیاز محسوب می‌شوند و از برکات انقلاب است. البته ممکن است آقای راغب در خاطراتشان، این موارد را نگفته باشند.

منبع: فرارو

کلیدواژه: امام خمینی احمدعلی راغب سلام فرمانده بخش دیگری آقای راغب دیدار خصوصی عنوان یک بانگ آزادی مرحوم راغب فکر می کنم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۸۵۶۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مطهری امام

دوازدهم اردیبهشت 1358 ش درحالی که تنها دو_ سه ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی می گذشت ، یکی از تلخ ترین و خسارت بار ترین حوادث نا گوار برای رهبر انقلاب وآینده نظام جمهوری اسلامی به دست اشقیای از جنس خوارج رقم خورد و «متفکر و فیلسوف و فقیه عالی‌مقام » حضرت آیت الله مرتضی مطهری (أعلی الله مقامه ) با تیر جهالت و عداوت به شهادت رسید .

مقامی که برای آن عالم ربانی غایت آمال بوده ولی برای رهبر واستاد بزرگ او مصیبتی بسیار سنگین و برای ایران و نظام نوپای آن خسارتی غیر قابل جبران بوده است.

درباره شخصیت ذو ابعاد و جان پاک و افکار و اندیشه متقن و روشنگر استاد شهید بسیار گفته شده و نوشته شده و البته همچنان جامعه و جوانان و همگان نیازمند اندیشه زلال اسلامی او می باشند . اما در این مجال و مقال به نسبت و ارتباط و ارادت و علاقه و اعتماد آن اسلام شناس بزرگ و امام خمینی پرداخته می شود.

استاد شهید سیزدهم بهمن 1298ش متولد شده و در دامن مادر و پدری مؤمن و پاک سرشت و اهل عبادت و خدمت بالید. او در سنین کودکی به مکتب خانه رفت و مراحل اولیه آموزش را آغاز کرد و در حدود سیزده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت کرد و حدود دو سال در آن محیط تحصیلات مقدماتی علوم اسلامی را فرا گرفت .

وضعیت حوزه های علمیه در آن دوران گرفتار دیکتاتوری مذهب ستیز رضا خانی بود و سرو سامان مناسبه نداشت و به همین خاطر مرتضای جوان و تشنه ی معارف و حقایق به فریمان برگشتو حدود دو سال با بهره گیری از کتابخانه پدر به تأمل و تفکر واندوختن اطلاعات مذهبی و به ویژه مطالعه تاریخ اسلام اشتغال داشت.

«اغلب کتاب دستش بود و فقط مطالعه می کرد. بعد ها در قم می گفت من هرچه مایه مطالعات تاریخی دارم، مربوط به همان دو سالی است که از مشهد به فریمان برگشتم» (پاره ای از خورشید،صفحه76)

در همان دوران سخت و سیاه که ترکیب دیکتاتوری رضا خان و تحولات سلطه جویانه و زیاده خواهانه جهانی ، جنگ جهانی دوم را رقم زد و ایران به اشتغال متجاوزین در آمد و ملت ایران نمی دانست از فرار شاه ظالم خوشحال باشد و یا از اشغال کشور و قحطی عمومی ناراحت باشد؛ مرتضای جوان در جستجوی دست یابی  یا بی گوهری بود که فطرت او بدان سو هدایتش می کرد. یکای از برادران استاد می گوید:« ایشان شش- هفت ماه بعد از فوت مرحوم آیت الله حائری به قم رفت .» (همان، صفحه 76 )

رحلت آیت الله حائری دهم بهمن 1315 بوده و با این حساب آیت الله مطهری در پاییز 1316 به همرا دایی خود مرحوم شیخ علی روانه قم شد و از اینجا بود که عنصر کلیدی اساتید و مربیان بزرگ در شکل دهی به شخصیت این جوان جویای حقیقت و طالب کمال و سعادت به ایفای نقش پرداخت .

سه عنصر والدین - ژنتیک، معلمان و مربیان و محیط که سازنده شخصیت آدمی هستند، برای استاد مطهری به بهترین نحو مهیا گردید و او از پدر و مادری مؤمن و وارسته برخوردار بود که همانها محیطی ایمانی و معنوی برای زندگی این کودک و نوجوان فراهم کردند و به رغم نامناسب  بودن محیط عمومی کشور، محیط خانه وخانواده برای مرتضای جویای حقیقت مطلوب و سازنده بود تا اینکه «هجرت» سازنده او به قم رقم خورد و او از پاییز 1316 تا پاییز 1331 به مدت پانزده سال مراحل تحصیل و تهذیب را سپری کرد و از برترین و بهترین الهی مردان در طبقه اساتید کسب فیض کرد. وی گرچه از بزرگانی چون آیت الله حجت و آیت الله محقق داماد هم استفاده علمی کرده است ؛ ولی اثر گذاران اصلی بر شخصیت علمی و معنوی استاد شهید مطهری  حضرات آیات: بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی و میرزا علی آقا شیرازی بوده اند.

آوازه فقاهت آیت الله بروجردی چنان انتشار یافته بود که بعضی از جویندگان فقاهت از حوزه علمیه قم به بروجرد و محضر آن فقیه محقق می رفتند که یکی از آنها استاد مطهری بود که تابستان 1322 از قم به بروجرد رفت و تحصیلات حوزه علمیه قم را به تحصیل در بروجرد بدل کرد، چنانچه پس از هجرت آیت الله بروجردی به قم از سال 1323تا سال 1331 که در قم اقامت داشته در درس های فقه و اصول آن استاد شاگرد پرور شرکت می کرد و از برجستگان محضر آن فقیه بزرگ بوده است .

استاد مطهری گرچه به صورت رسمی از سال 1329تا1331  و تنها فلسفه مشاء - بخشی از الهیات شفاء بوعلی – را در کلاس درس علامه طباطبائی شاگردی کرد و در جلسات مخصوص «اصول فلسفه و روش رئالیسم» حضور می یافت ، ولی از همان زمان تا پایان عمر خود ارتباط علمی با ایشان و بهره گیری از محضرشان داشت شرح و تبیین  کتاب اثر گذار اصول فلسفه و روش رئالیسم و نیز بهره گیری از تفسیر عظیم المیزان در بیانات و تألیفات ایشان مشهود است.

آشنائی و ارتباط و ارادت طرفینی  او با آیت الله میرزا علی آقا شیرازی هم اتفاق غریبی است . او خود می نویسد :

« تابستان سال 1320 پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، برای فرار از گرمای قم به اصفهان رفتم . تصادف کوچکی مرا با فردی آشنا با «نهج البلاغه» آشنا کرد . او دست مرا گرفت و اندکی وارد «نهج البلاغه» کرد... از آن پس چهرۀ « نهج البلاغه»  در نظرم عوض شد ، مورد علاقه ام قرار گرفت و محبوبم شد.  گویی کتاب دیگری است غیر آن کتابی که از دوران کودکی آن را می شناختم ... به خود جرئت می دهم و می گویم او به حقیقت « عالم ربانی» بود... او هم فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب و هم طبیب .

فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را کاملاً می شناخت و در برخی متخصص درجه اول به شمار می رفت... او با « نهج البلاغه» می زیست،با «نهج البلاغه» تنفس می کرد، روحش با این کتاب همدم بود، نبضش با این کتاب می زد و قلبش با این می تپید ... راستی مرد حق و حقیقت بود.» (سیری در نهج البلاغه، صفحه12-7).

اما استاد شهید آیت الله مطهری که باید کل دوران تحصیلات بسیار مؤفق و با برکت او را در حوزه علمیه مشهد و قم بیست سال دانست، طولانی ترین مدت شاگردی و نیز تنوّع دروسی که استفاده کرده بود، شاگردی در محضر امام خمینی بوده است. او که از همان مشهد شیفته حکمت الهی و حکمای ربانی شده بود، آغاز آشنایی و ارتباط خود با حضرت امام را چنین روایت کرده است :

«پس از مهاجرت به قم، گمشدۀ خود را در شخصیتی دیگر یافتم . فکر کردم که روح تشنه ام از سرچشمۀ زلال این شخصیت سیراب خواهد .

اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم اما درس اخلاقی که به وسیلۀ شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست می کرد.

بدون هیچ اغراق و مبالغه ای، این درس مرا آنچنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبۀ هفتۀ بعد، خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می یافتم.

بخش مهمی از شخصیت من در آن درس و سپس در درس های دیگری که در طی دوازده سال از اسناد الهی فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم . راستی که او «روح قدس الهی » بود.» (علل گرایش به ما دیگری،صفحه9-8).

متفکر شهید در طول این دوازده سالی که گفته، درس های اخلاق که توصیفش نمود و حکمت متعالیه و اصول فقه و فقه را از محضر این اسناد الهی تحصیل کرد و علاوه بر تسلط و تخصّص فوق العاده در این رشته های اصلی علوم اسلامی، جان و روح خود را صیقل داده و همانند این اساتید بزرگ و سازنده خود، بی مبالغه از علمای ربانی گردید و با همین سرمایه علم و دانش والا و روح و جان  تهذیب شد،مؤفق به آن همه خدمت فکری و تربیتی طی دهها سال وآثار ماندگار او همچنان منشأ روشنگری و هدایت می باشند.

درس اخلاق معروف حضرت امام از سال 1315تا سال1323 به مدت هشت سال در حوزه علمیه قم مجمع مشتاقان کمال بوده و البته معلوم نیست شهید مطهری از چه سالی در آن درس حضور می یافته ولی شاید قید دوازده سال دلالت کند که از حدود سال 1318 یا 1319 این توفیق را داشته که یکی از شاگردان آن درس باشد واما درس دیگری که او از محضر امام خمینی فرا گرفته بود، حکمت متعالیه بوده است . اهل این رشته می دانند که طالبان فلسفه اسلامی در حکمت متعالیه دو کتاب محوری را تحصیل می کنند؛ شرح منظومه ملا هادی سبزواری و اسفار صدر المتألهین.

استاد مطهری آخرین دوره تدریس شرح منظومه امام خمینی را درک کرد و در واقع خلاصه و عصاره حکمت متعالیه را بر محور این کتاب از ایشان که بیش از دو دهه  استاد برجسته و شناخته شده حکمت صدرائی و عرفان نظری و عملی بوده، استفاده کرده است .

حضرت امام به موازات درس شرح منظومه و دروس دیگری که داشت، اسفار را نیز برای شاگردان سطح بالاتر تدریس می کرد و آیت الله مطهری و تعدادی از شاگردان درس شرح منظومه پس از اتمام آن کتاب از استاد اجازه گرفته و در درس اسفار شرکت کردند و کتاب نفس اسفار را از محضر او بهره بردند و به گفته هم مباحثه یازده ساله او مرحوم آیت الله منتظری دیگر بخش های اسفار را با توجه به آشنائی و تسلط بر حکمت متعالیه، مباحثه کردند و بدین صورت استاد حکمت صدرائی آنها تنها امام خمینی بوده است.

آنان همچنین در دهه بیست علاوه بر شرکت در درس فقه و اصول آیت الله بروجردی، از استاد فلسفه و اخلاق خود – امام خمینی – در خواست کردند درس اصولی برای آنها داشته باشد و به مدت هفت سال مباحث أمارات و و اصول علمیه دانش اصول را به صورت بسیار تحقیقی فرا گرفتند، درسی که هم استاد و هم شاگردان اصلی، آن را بسیار جدّی گرفته بودند و محصول آن درس هفت ساله به قلم امام دو جلد انوار الهدایه، یک جلد استصحاب و یک جلد تعادل و ترجیح و اجتهاد و تقلید و نیزرساله لا ضرر شده است.

در درس فقه نیز مدت چند ماه مقداری از «کتاب الزکاه» را فرا گرفتند .

دوران دیگر از ارتباط و همراهی این استاد و شاگرد در آغاز نهضت امام خمینی بوده که منجر به دستگیری و زندانی شدن این دست پرورده حضرت امام شده بود،اما مهم تر اینکه این ثمره فاخر اساتید برجسته حوزه علمیه قم در دهه های سی،چهل و پنجاه در تهران و محیط دانشگاه و حلقه های فکری اهل فکر اسلامی، با قلم توانا و بیان رسای خود سخنگوی اسلام قرآن و نهج البلاغه کرده بود و در این عرصه علاوه بر محدودیت ها و مزاحمت های حکومت ضد اسلامی و دیکتاتوری، با «تحجر» و «التفاط» مواجه بود که به مثابه دو لبه یک قیچی آن اسلام شناس بزرگ را مورد آزار و اذیت و مزاحمت قرار می دادند .

عده ای با افکار متحجرانه و قیافه مقدس مآ بانه تحمل دیدن کتاب «مسئله حجاب» و «نظام حقوق زن در اسلام » را نداشتند و حتی به شکوه پیش امام در نجف گفتند آقای مطهری با نوشتن کتاب «مسئله حجاب»موجب بی حجابی زنان شده است و از طرف دیگر اهل التقاط پندارها  و یافته های خود را به نام اسلام عرضه می کردند که مقدمه کتاب « علل گرایش به ما دیگری» استاد شهید شکوه از این طیف است.

آیت الله مطهری در اوج غربت پدید آمده از این طیف ها و هجمه های آنان ، در سال 1356 نامه ای تاریخی به استاد و مربی خود می نویسد و در این نامه حتی لب  به شکوه می گشاید :

« استاد و مقتدای بزرگوارم ! حوادث ناگوار پی در پی برای اسلام از یک طرف و روشن بینی ها و اقدامات مثبت و منفی به موقع و صحیح آن استاد بزرگواراز طرف دیگر، موجب شده که روز به روز جدّی تر و با خلوص و صمیمیت بیشتر آرزو کنم از خداوند متعال مسألت نمایم که وجود مبارک آن رهبر عظیم الشأن را برای همه مسلمانان مستدام بدارد... خدا را گواه می گیرم که کمتر اتفاق می افتد که در حال یا مقام و موقف دعایی این وظیفه را فراموش کنم و امیدوارم که مشمول دعوات خیریه شما بوده باشیم .»(سیری در زندگانی استاد مطهری، ص219).

استاد شهید در این نامه از جریان های : مارکسیستی ، مجاهدین، مخالفین روحانیت جریان شریعتی نام برده و به معرفی آنها پرداخته و به رهبر خود می گوید:

« گروه های چهار گانه فوق با من به حساب اینکه تا اندازه ای اهل فکر ونظر وبیان و قلم هستم به شدت مبارزه می کنند؛ شایعه برایم می سازند، جعل و افترا می بندند به طوری که خود را مصداق آن شعر فارسی می بینم که محقق اعظم خواجه نصیرالدین طوسی در آخر شرح اشارات به عنوان زبان حال خود آورده است :

به گردا گرد خود چندان که بینم               بلا انگشتری ومن نگینم

 

ولی به لطف و عنایت پروردگار و توجهات اولیاء دین هراسی به خود راه نخواهم داد.این مقدار بثّ شکوی را جز به مثل حضر تعالی که استاد عالیقدرم و به جای پدرم هستید نمی کنم. من الان مرکز ثقل حملات این گروه ها هستم ... بار دیگر تکرار می کنم من جداً از خداوند متعال طول عمر برای شما می خواهم و فوق العاده نگرانم که اگر خدای ناخواسته پای حضرت عالی که تنها شخصیتی هستید که همه این گروه ها از او حساب می برند از میان برود اوضاع فوق العاده ناراحت کننده خواهد بود .»

به موازات افزایش دیکتاتوری رژیم پهلوی و وابسته تر شدنش به آمریکای سلطه گر، آگاهی های ملت ایران با رهبری امام خمینی ارتقاء یافت و موج انقلاب اسلامی آغاز گردید و توطئه شاه و صدام، حضرت امام را وادار به هجرتی سرنوشت ساز نمود و همان چهار ماه سرنوشت ساز اقامت ایشان در پاریس به مثابه شب قدر مبارزات ملت ایران، به پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم دیکتاتوری و تأسیس نظام مردمی – اسلامی جمهوری اسلامی منجر شد. در مدت اقامت رهبر مبارزات در پاریس استاد مطهری جزء اولین شخصیت هایی بود که به دیدار و زیارت امام شتافت و او خود می گوید :

«من که قریب به  دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده ام باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه شد.» (پیرامون انقلاب اسلامی، صفحه 21)

در همین دوران استاد شهید با بیان رسا و تبیین های گویای خود به مثابه سخنگو و ترجمان فکر و اندیشه امام خمینی عمل می کرد و در تلاش شبانه روزی در کنار دوستان و همرزمان دیگر خود مانند شهیدان بهشتی و با هنر و مرحومان هاشمی رفسنجانی و مولوی اردبیلی در کنار چند تن از رجال مذهبی – سیاسی غیر روحانی هسته اولیه شورای انقلاب را طبق نظر و مأموریت امام خمینی شکل دادند و تظاهرات های عظیم میلیون ها تن از ملت را هدایت و مدیریت کردند و به خصوص او اندیشه پیشنهادی امام خمینی درباره نظام جایگزین نظام سلطنتی؛ یعنی «جمهوری اسلامی» را تشریح می کرد، به اینکه این نظام سیاسی جایگزین به معنای مدیریت و گزینش مدیران نظام جدید با رأی و نظر و انتخاب واقعی و نه نمایشی ملت ایران خواهد بود و در چنان نظامی احکام و موازین اسلام به مثابه « مواد» این «صورت» خواهد بود تا از ترکیب این دو به تباهی ها و عقب ماندگی ها و وابستگی ها خاتمه داده شود چرا که تحلیل عمیق خودشان از تحولات دوران معاصر ایران چنین بوده است :

« ملت ایران در طول تاریخ خود، به استثنای فترتهای  کوچک و محدود، در زیر چکمه استبداد به سر برده و از این رو با اینکه به اعتراف اهل بصیرت یکی از باهوش ترین و با استعداد ترین ملل جهان است  نتوانسته است در عرصه بین المللی استعداد های خود را بروز دهد .

در هفتاد و اندی سال پیش که از استبداد به ستوه آمده بود به رهبری روحانیونی آگاه و مجاهد و پایمردی مجاهدینی مسلمان کوشش کرد رژیم آزادی و دموکراسی را در ایران برقرار سازد، ولی این دولت مستعجل نپایید و کودتای 1299که با کودتای 1332 تأکید شد بساط آزادی و دموکراسی را برچید و حکومت فردی و استبدادی را بار دیگر برقرار کرد.» ( نامه ها و ناگفته ها، صفحه 199 )

به اعتقاد استاد متفکر، « اگر آزادی و دموکراسی محفوظ می ماند ملت ایران امروز در ردیف مترقی ترین کشور های جهان بود، در صورتی که پس از سه ربع قرن هنوز از نظر فقر و بی سوادی و فرهنگ و تمدن در ردیف عقب مانده ترین کشور های جهان است .

اختناق سیاسی و اجتماعی و محرومیت از آزادی و مشارکت در تعیین سرنوشت خود یکی از موجبات خشم و نفرت این مرد است.» (همان)

البته هدفی که آن استوانه و رکن فکری انقلاب اسلامی برای مبارزات در نظر داشت و جامعه ای را که انتظاری می کشید چنین بوده است :

« برچیده شدن حکومت استبدادی و برقراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی رشد و تکامل انسانی و اجتماعی است، اعم از آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی اجتماعات همراه با امنیت وواقعی قضایی و اجتماعی و بدون دخالت و مزاحمت های رنگارنگ دستگاه های انتظامی .» (همان،صفحه 202).

در نگاه استاد شهید بُعد اسلامی جمهوری « با الهام از روحانیون طراز اول آشنا به مقتضیات زمان» قابل اجرا می باشد. دو وصف « طراز اول » و «آشنابه مقتضیات زمان» بسیار جای تأمل و تفکر دارد و باید دید آیا در این زمینه طبق این معیار ها عمل شده و یا عمل می شود و برترین عالمان دینی و آگاه ترین آنها به زمان و اقتضائات و نیاز های زمان و زمانه نقش دارند و یا تنزل سطح، تنها به مؤید ها میدان داده می شود ؟!

استاد شهید  از حیث اقتصادی جامعه ساخته شده در جمهوری اسلامی را چنین جامعه ای می داند : « اجرای برنامه اقتصادی نوین بر اساس مبارزه صادقانه با فواصل طبقاتی و بالا ترین سطح تولیدات کشاورزی و صنعتی کردن کشور با برنامه صحیح و جلوگیری از اسراف وتبذیر بودجه عمومی به عناوین مختلف.»(همان،صفحه203 )

باید پس از گذشت چهار دهه از عمر نظام جمهوری اسلامی صادقانه ومنصفانه به کارنامه اقتصادی آن با چنین هدفی که ترسیم شده بود نمره داد که چه وضعیتی داریم و معاش ملت چه جایگاهی دارد؟!

استاد شهید در پایان این مکتوب خود که در سال 1357 نوشته بود تصریح می کند که :« بار دیگر تأکید می کنم که اجرای همه این خواسته ها فرع بر این است که اولین خواسته اجرا شود [ یعنی برچیده شدن حکومت استبدادی و بر قراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی تکامل انسانی و اجتماعی است]  بدون آن هیچ چیز دیگر عملی نیست و اگر عملی شود مانند همیشه جز صورت سازی و اغفال نخواهد بود.» (همان)

این مطهری بود که داغ شهادت او امام خمینی را داغدار و گریان کرد و آن مربی بزرگ و مقتدای او آن گونه از او سخن گفته که برای هیچ یک از بزرگان بزرگوار دیگر نگفته است :

« ضایعه أسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی‌مقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم ؛ تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کج روی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد؛ تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .» (صحیفه امام، ج،ص؟ )

حضرت امام مطهری عزیز خود را چنین وصف می کند :

« مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود.»

و او از شخصیت هایی می داند که  با فداکاری « در زندگی و پس از آن با جلوه خود نور افشا نمی کرده و می کنند.» و « با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمت ها  نور می افشانند.» چنین بود که امام او را «فرزند عزیز» و « پاره تن» خود می نامد و در اولین سالگرد شهادت او پیام می دهد، کاری که برای دیگر شهیدان و الاقدر تکرار نشد و نوشت :

« مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود .... من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود.»(صحیفه امام ،ج،ص )؟

امام خمینی این متفکر بزرگ را « اسلام شناس عظیم الشأن » می نامد و همینجا است که باید از حوزه های علمیه و حکومت  جمهوری اسلامی می پرسید که با تفکر و اندیشه والا و روشنگر این « اسلام شناس عظیم الشأن » در حوزه ها و ارکان حکومت چگونه برخوردی شده و می شود ؟!

آیا در این چهار دهه حوزه های علمیه سعی کردند محصولات آنها اسلام شناسانی از سنخ و جنس مطهری باشند یا وضعیت به گونه ای دیگر رقم خورده وپیش می رود ؟!

آیا در ارکان حکومت و بخش های مختلف تقنینی و اجرائی و قضائی و در دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهش نظام جمهوری اسلامی دغدغه ها و اهدافی که آن مغز متفکر ترسیم کرده بود پیگیری می شود و یا اینکه افکار دیگری از سر غفلت و یا با اهدافی خاص جایگزین شده است؟!

آنچه در این مختصر آمده ترسیمی شتاب زده از شخصیتی بزرگ و اسلام شناسی عظیم الشأن بوده که اسلام را در مکتب اهل بیت با دو ویژگی و فصل مقوّم  « عقلانیت » و « عدالت » شناخته بود و به همان صورت معرفی می کرد و تفکر شیعی در اندیشه استاد شهید مطهری حول دو عنصر « عقل » و «عدل» می چرخید و اینجاست که باید وضعیت و کارنامه نظام جمهوری اسلامی را با این دو معیار سنجید و آسیب شناسی کرد و انحرافات و اشتباهات را اصلاح کرد و تمام سعی و تلاش معطوف به این باشد که این ثمره مجاهدات و وعده های امام خمینی و بزرگانی چون استاد شهید مطهری واقعاً مایه افتخار و الگو قرار گرفتن باشد و مبادا که عبرت آیندگان گردیم.

دیگر خبرها

  • ماجرای جنجالی اهانت به امام خمینی (ره) در کتاب درسی هند؟
  • ناخدا صمدی: امام خمینی(س) اردیبهشت 58 فرمودند «ارتش باید بماند»/ پیش از آن پرسنل ارتش در پادگان‌ها امیدی به فردای خود نداشتند/ ابراهیم متقی: خلیج فارس یکی از حوزه‌های اصلی تهدید بوده، هست و خواهد بود
  • مطهری امام
  • اهانت به امام خمینی(ره) در کتاب درسی هند؟
  • ناشر هندی بابت اقدام وهن‌آمیز به امام خمینی(ره) عذرخواهی کرد
  • جمعی از معلمان با رهبر انقلاب دیدار می‌کنند
  • آیا می شناسیدش؟
  • فیلم| ماجرای حضور رهبر انقلاب در خانه شهید شیرودی | خبر مهمی که رهبر انقلاب از رادیو شنید
  • دیدار مدیران مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) با رئیس دانشگاه آزاد اسلامی استان اصفهان+تصاویر
  • روایت سیمین دانشور از دیدار با امام خمینی(ره)