مسافر مینی بوس سرخی که پس از ۴ سال به میهن بازگشت/ روایت فرمانده گردان غواصی مالک اشتر از دوران اسارت
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۷۹۲۸۲۸
آزاده سرافراز یوسف بختیاری خاطرات دوران اسارت را در کتاب "مسافر مینی بوس سرخ" به رشته تحریر درآورده است.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مرصادنیوز، ایام گرامیداشت ورود آزادگان سرافراز به خاک میهن بهانه ای شد تا با نگارنده کتاب" مسافر مینی بوس سرخ" –آزاده سرافراز -آقای یوسف بختیاری- به گفتگو بنشینیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مرصادنیوز: آقای بختیاری متولد چه سالی هستید؟ در زمان اسارت چند سال داشتید؟
متولد سال 1342 هستم در بوشهر. در زمان اسارت حدوداً 22 ساله بودم.
مرصادنیوز: در چه سالی و در چه منطقهای اسیر شدید و مدت اسارت شما چقدر طول کشید؟
4 دی ماه سال 1364 در عملیات کربلای چهار اسیر نیروهای بعثی شدم. 4 سال در اسارت بودم. آن زمان فرماندهی گردان غواصی مالک اشتر را بر عهده داشتم.
مرصادنیوز: برای ما درباره اتفاقات پس از آن و از لحظه ورود به اردوگاه تعریف کنید؟
خیلی اذیت کردند و شکنجه دادند در حین راه رفتن ما را شلاق می زدند، توهین می کردند پذیرایی ما کتک بود. شاید هیچکس نداند که ما چه می گوییم ما شکنجه ها را با پوست و خون لمس کرده ایم. به هر شکلی ما را میزدند؛ با کابل، سیلی با دمپایی. این نحوه پذیرایی اسرا بود تا اینکه وارد آسایشگاه شوند. من همه خاطرات درد و رنج دوران اسارت را در کتاب "مسافر مینی بوس سرخ" بیان کرده ام. این کتاب توسط “سیدقاسم یاحسینی” تدوین و ویرایش شده است.
مرصادنیوز: فکر میکردید که به وطن برگردید یا امید به آزادی داشتید؟
همانطور که امام موسی کاظم در زندانهای بغداد بسر بردند ما هم با نام و یاد ائمه امیدوار بودیم. هر چند در ناامیدی بسی امید است اما من چون مفقود الاثر بودم خیلی امیدی به آزادی نداشتم.
مرصادنیوز: در مدت اسارت با خانواده نامه نگاری می کردید؟ حضور نیروهای صلیب سرخ چه طور بود؟
نه متاسفانه. نیروهای صلیبی نامه های اسرایی را دریافت می کردند که نام و نشانی داشتند، اما من مفقود الاثر بودم. من تا لحظه آزادی صلیب سرخ را ندیدم.
مرصادنیوز: تحصیلات شما به وقت اعزام و اسارت چه بود؟
من کلاس دوم راهنمایی بودم که رفتم جبهه و زمان اسارت اول دبیرستان بودم در مدرسه شبانه روزی درس خواندم.
مرصادنیوز: از کمیت و کیفیت وعدههای غذایی برایمان بگویید.
وضع غذا از نظر کمیت و کیفیت اصلا خوب نبود؛ هر وعده غذا در حد سه قاشق شوربا، سه قاشق برنج . حدود 6 تا مرغ برای 100 نفر در آسایشگاه!
مرصادنیوز: وضعیت بهداشت چطور بود؟
در حد صفر.. ما هیچ امکانات بهداشتی و رفاهی نداشتیم. همه افراد آسایشگاه با همان یک قوطی آب می خوردند!
مرصادنیوز: وضعیت سرمایشی و گرمایشی در اردوگاهها چگونه بود؟
عراق تابستانهایش گرم و خشک و زمستانهایش سرد و استخوان سوز بود. در یک آسایشگاه که حدود100 نفر بودند وسیله گرمایشی آن یک بخاری نفتی بود. هر کسی هم دوتا پتو داشت؛ یکی از پتوها را زیر و دیگری را رویش میانداخت. در تابستان هم که آسایشگاه پنکه سقفی داشت.
مرصادنیوز: در ایام اسارت کربلا هم رفتید؟
نه.. اصلا، گفتم خدمتتان من جزو مفقودین بودم. اسرا با مفقودالاثرها فرق داشتند. با نماز و دعا و نیایش امیدوار بودیم در دوران اسارت به صورت مخفیانه قرآن می خواندیم.
مرصادنیوز: آن روزی که فهمیدید از اسارت میخواهید آزاد شوید چه حسی داشتید؟
خیلی احساس وصف ناپذیری داشتیم، 26 مرداد در ماه محرم و صفر سال 1369 وقتی رسیدیم مرز خسروی حال و هوای عجیبی داشتیم. بر خاک وطن بوسه زدیم.
مرصادنیوز: از اولین دیدار با خانواده و اقوام پس از بازگشت بگویید.
خُب پس از چند سال فراق و دوری، دیدن دوباره خانواده و اقوام و فرزندان لحظات بسیار بسیار شیرین و هیجانی است.
مرصادنیوز: از همرزمانی که با هم اسیر شدید، خبر دارید؟
بله، دوستان ما از شهرهای مختلف مثل کرمانشاه، همدان، تهران، تبریز، اصفهان، بوشهر بودند باهاشون ارتباط داریم چه تلفنی و چه بصورت حضوری.
مرصادنیوز: لطفا در مورد کتابی که نوشته اید برایمان توضیح بدهید.
کتاب « مسافر مینی بوس سرخ » اولین مجموعه ای تک جلدی است که در آن زندگی نامه و خاطرات شفاهی اینجانب در هشت سال دفاع مقدس، به سفارش اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاعمقدس استان بوشهر و با حمایت سازمان منطقه ویژه اقتصادی پارس جنوبی جمع آوری و و با قلم آقای سید قاسم یا حسینی توسط انتشارات دریانورد منتشر شده است.
مرصادنیوز: سخن پایانی شما؟
ما زیر پرچم ولایت هستیم، اگر امروز بازهم رهبرم فرمان دهد، نه فقط در ایران اسلامی بلکه در هر گوشه از دنیا به دفاع خواهم پرداخت. آن زمان به فرمان حضرت امام خمینی لبیک گفتیم و الان هم به فرمان امام خامنه ایی لبیک می گوییم.
ممنون از وقتی که در اختیار مرصادنیوز گذاشتید در پناه خدای مهربان باشید.
انتهای پیام/
منبع: دانا
کلیدواژه: دوران اسارت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۹۲۸۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شناخت گامبهگام و تدریجی جریان اسرائیل
علیانی با بررسی موبهموی روایتهای تاریخی و دستیابی به شناختی دقیق از شخصیتهای مؤثر و صاحبان ایده تشکیل این سازمان تروریستی بزرگ، در کتاب متاستاز، کل این ماجرایی را که مثل غده سرطانی، نزدیک به یک قرن، درد و رنج را بر پیکره بشر تحمیل کرده، مورد نقد و موشکافی قرار داده است. علت دیگر اشتیاق من برای خواندن این کتاب، توانایی نویسنده در استفاده از زبان روایی است. کتاب و مقاله در موضوع فلسطین و اسرائیل کم نداریم اما بسیاری از آنها پژوهش صرف بهمعنای گردآوری اندیشه و اطلاعات دیگر منابع بهشکل مکانیکی و تکرار حرفهای قبل هستند بدون ذرهای نگاه جدید که درخور وقایع امروز باشند. زبان بیشتر منابع پژوهشی، ثقیل و مغلق، خستهکننده و ملالآور است. انگار رسم زمانه است که محقق سخت حرف بزند و سادهسازی مفاهیم را نه فقط مزیتی برای اثرش نمیداند که از آن دوری میکند. ماجرا مثل دستخط بد پزشکها در نسخهنویسی است. خرچنگقورباغهنویسی رابطه مستقیم با سواد پزشک دارد. هر قدر ناخواناتر بنویسد، یعنی باسوادتر است.۱- صدای نویسنده در تمام کتاب شنیده میشود
علیانی از معدود نویسندگانی است که یافتههای مهم و جدی خود را با زبانی ساده و صمیمی روایت میکند. صدای او در تمام متن متاستاز اسرائیل شنیده میشود. گاهی خواننده را مورد عتاب قرار میدهد! شاید ناسزای ریزی هم به او بگوید تا از خواب بیدارش کند! قضاوت را بهعهده مخاطب میگذارد و اصراری برای تأیید نظراتش ندارد. خب بیتردید جای چنین کتابی در انبوه منابع خالی بود اما باید دید اصل حرف او در این کتاب چیست. علیانی در مقدمه کتاب به این موضوع اشاره میکند تا اول بسما... تکلیف خودش و خواننده را روشن کند. پیوستگی ترور و تعدی و تبعیض از سالها قبل از روز نکبت تا همین امروز هرگز قطع نشده است. بررسی پیوستگی این سه «ت» به این معناست که اسرائیل بزرگترین و کاملترین نماد تبعیض و ترور و تعدی است. اسرائیل نه فقط یک کشور یا ملت یا حتی حاکمیت نیست که یک سازمان بزرگ تروریستی است. مگر میشود کسانی را پیدا کرد که با توجه به عملکرد ۸۰ ـ۷۰ ساله اسرائیل، سرطانی و سمی بودن این تشکیلات برایشان محرز نشده باشد؟! در آن سال، هنوز ماجرای طوفانالاقصی در میان نبود و جنگ غزهای وجود نداشت اما در کتاب متاستاز به خطر جهانی این سازمان تروریستی بزرگ و علت اصلی حمایت آمریکا از اسرائیل بهطور محکم و مبرهن اشاره شده است.
۲- درباره کسی که به سرطان مبتلا شده، کل بدن را نباید متهم کرد!
راست میگویند که محققان واقعی همیشه چند قدم جلوتر از جامعه حرکت میکنند و بیاعتنایی به نظرات آنها، یعنی کشتن زمان و درجازدن علمی. امروز که بیش از شش ماه از آغاز فاجعه نسلکشی غزه میگذرد، باور کردم که بسیاری از خواص هنوز هم موضوع اسرائیل را جهانی نمیبینند و با تقلیل و تحدید این موضوع به بحثهای حاکمیتی، کمترین واکنشی به وقایع اخیر ندارند. منظورم از واکنش، دادن شعار مرگ بر اسرائیل نیست؛ بلکه تلاشی است برای کسب آگاهی به این موضوع و در حد امکان، روشنگری نسبت به آن. علیانی با زبانی ساده و به دور از شعارزدگی به این نکته مهم اشاره میکند که من و امثال من با اسرائیل چه کار داریم؟ اسرائیل با ما کار دارد. صهیونیستها گریبان دنیا را گرفتهاند. هنوز با خواندن اخبار، این حجم از پلیدی و پلشتی انسان را شگفتزده میکند! ارتباط دین یهود و اسرائیل مثل متاستاز است. صهیونیسم سرطانی است که در دل یهودیت شکل گرفته است. درباره کسی که به سرطان مبتلا شده، کل بدن را نباید متهم کرد؛ بلکه همان غده سرطانی را باید شناخت و برای درمان، آن را از بین برد.
۳- شناخت گامبهگام و تدریجی جریان اسرائیل
نقطه قوت کتاب متاستاز، شناخت گامبهگام و تدریجی جریان اسرائیل در دل تاریخ است. عنوان فصل اول «از هیچ تا پیچ» است. در بخش اول و طی ۱۴ فصل، داستان از «هرتسل» و نخستین ماجراهای یهودیان و شکلگیری ایده صهیونیسم بهعنوان یک ایده سیاسی، حاکمیتی آغاز میشود. علیانی با روکردن اسناد و مدارک دستاول به این موضوع میپردازد که چطور صهیونیستها مسلح شدند، از کجا تأمین مالی شدند، چگونه استقرار یافتند و چطور توانستند در جبهههای مختلف با حاکمیتها و آدمهای مختلف بجنگند و باقی بمانند. این ممکن نبود مگر با تأسیس گروههای مختلف آموزشدیده مسلح، مخفی و امنیتی. همه این آغازها از هیچ بود، اززمانی که عملا نه صهیونیستی درکاربودونه مهاجری ونه بمب اتمی،اما بالاخره زمان گذشت واینها همه پدیدآمدو صهیونیسم به یک پیچ تاریخی رسید؛ جایی که باید تصمیم میگرفت نامزد نفرتانگیزش انگلیس را در آغوش نگه دارد یا به سویی دیگر بچرخد و برای دیگران لَوندی کند. اگر این چرخش تاریخی نبود،امروزچنین حجمی ازخباثت وانسانستیزی برهم انباشته نشده بود.
۴- هلوکاست کجای داستان اسرائیل است؟
نویسنده در بخش اول کتاب یادی میکند از هلوکاست؛ از اینکه هلوکاست کجای داستان اسرائیل است و ما کجای داستان هلوکاست نشستهایم؟ علیانی بدون آنکه اسیر تبلیغات و روایت مشهور ماجرای هلوکاست شود، با روایتی کوتاه، ساده، منطقی و مبتنی بر دودوتا چهارتای خودمان به موضوع هلوکاست میپردازد. نویسنده، یهودستیزی نازیها را رد نمیکند، زیرا ردپای نفرت هیتلر را در انبوه سخنرانیهای تصویری و صوتیاش یافته است. هیتلر همانقدر نژادپرست بود که اسرائیلیها هستند. بهدلیل حجم غیر قابل تصور تبلیغات در بزرگنمایی هلوکاست، علیانی علاقهای به کشف عدد و رقم کشتهها یا رد و تأیید قصههای واقعی یا برساخته آن ندارد. او به مواردی میپردازد که امروز برای هرمحققی قابل تحلیل و اثبات است. ازنظر او فارغ از طول و عرض وعمق این ماجرا، اسرائیل یک لقمه چرب و خوشخوراک به نام هلوکاست را ازدست نمیدهد.تبلیغ مداوم و وسیع درباره هلوکاست از وظایف اصلی دستگاه تبلیغاتی کارآمداما بسیارغیرانسانی اسرائیل است. هلوکاست آورده مالی بسیاری برای اسرائیل داشته و دارد.
۵- چه کسی محق است به هلوکاست استناد کند؟
در بحث هلوکاست دو موضوع وجود دارد که اگر این دو نبود، علیانی به ماجرای هلوکاست وارد نمیشد؛ اولین آن، ادعای یکتایی و فراگیری هلوکاست است. مدعای عجیبی که پایه و اساسی ندارد. میگویند: هلوکاست هیچ مشابهی ندارد. علیانی معتقد است این ادعا نوعی شعبدهبازی موجه است؛ چون با هیچ دلیل عقلی نمیتوان آن را اثبات کرد. مثلا شباهتی بین کشتار مردم ویتنام و یهودیان در جنگ دوم جهانی نیست. خوب آنها هم میتوانند مدعی شوند جنگ ویتنام هیچ مشابه تاریخی ندارد. دومین موضوع که برای نویسنده در ماجرای هلوکاست اهمیت دارد، این که چه کسی محق است به هلوکاست استناد کند؟ چرا بهقول معروف، نعل را وارونه زدهاند؟ چرا متهم جای دادستان نشسته است؟ هلوکاست حاصل چیزی جز نژادپرستی و تبعیضگرایی نمیتواند باشد. الان ماهیت اسرائیل چیزی غیر از این است؟ هلوکاست فارغ از یک چارچوب تبلیغی نامفهوم و غیرقابل درک، هیچ ربطی به اسرائیل ندارد. هلوکاست اگر قربانیشدن یهودیان است، شاید بتوان مدعی شد آن یهودیان دو بار قربانی شدند: یک بار در جنگ نازیها و یک بار در جنگ صهیونیستها.
۶- به دنبال ریشه تشکیل اسرائیل
نویسنده در بخش دوم و سوم کتاب «متاستاز اسرائیل» با گامهایی کوتاه و شمرده، ریشه تشکیل اسرائیل را دنبال میکند. در بخش دوم و در دنیایی که قدرتهای بزرگ مالی و سیاسی در یک لحظه، خود و تمام تبارشان را به مشتری و به قیمت میفروشند، علیانی به این سؤال پاسخ میدهد که اسرائیل چه ارزش افزودهای برای آنان دارد! آنان نهفقط اسرائیل را نمیفروشند که رسما در نهان پروارش میکنند و نگهش میدارند. ارزش استراتژیک اسرائیل کجا و چقدر است و ارزش افزودهاش کجاست و چقدر؟جنگهای این موجود شرور و آدمخوار و متعهدنبودنش به هیچ ارزش عمومی و بینالمللی، پاسخ به این پرسش را دشوار میکند. آیا هدف نهایی این بازی چیزی است که انسان اعم از ایرانی و غیرایرانی، مسلمان و غیرمسلمان، بتواند با آن کنار بیاید؟ آیا اساسا امیدی هست که این موجود، خودش به اتاقش برود و به کارهای بدش فکر کند و متنبه بیرون بیاید؟
۷- صبر و تأنی و پختگی در رسیدن به حرف آخر
کتاب متاستاز اسرائیل، مصداق همان مثال معروف است که «دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه راهرفتن آموخت!» صبر و تأنی و پختگی در رسیدن به حرف آخر، ویژگی بارز این کتاب است. قرار نیست با تعصب و شعار، چیزی ثابت یا رد شود. این کتاب قرار است خواننده را به فکر فرو ببرد. او را با سؤالاتی درونی مواجه و وجدانش را بیدار کند که مقابل این جرثومه فساد و تباهی سکوت نکند. دستکم در برخورد با خود و در نهانخانه دل میتوان حقیقت را یافت و در مقابلش سر فرود آورد. بخش سوم کتاب با عنوان «از هست تا شود» از فصلهای بسیار جذاب وخواندنی کتاب است؛ وضع و حال معدود افرادی در اسرائیل که تلاش میکنند تروریست نباشند؛ روایت درگیری اسرائیل با انسانها. فرقی نمیکند این انسانها فلسطینی باشند یا ایرانی. روایتهای مربوط به آتشافروزی بهمعنای عینی و غیراستعماری آن، درختان زیتون فلسطین و تخریب و نگاهبانی از آنان، انتفاضه و مفهوم مبارزه بهوسیله هرچه هست حتی با سنگ یا مفهوم مقاومت تا همیشه و عکسالعملهای پنهانمانده اسرائیلیها در برابر مقاومت، کاردزنی فلسطینیها بهعنوان حرکتی که در پی بخشیدن تحرک و هیجان بیشتر به مبارزه و کشیدن مبارزه به عرصه جهانی است، شهرکسازی و غصب زمین و خانه و نهایتا جنگ تبلیغاتی اسرائیل علیه اذهان عمومی دنیا.
۸- اسرائیل چه میخواهد و چه میکند؟
در فصلهای پایانی، نویسنده مخاطب رابه اینسو میبرد که بایدبه این پرسش پاسخ داد: اسرائیل چه میخواهد وچه میکند؟ انسانها دربرابر اسرائیل چه میتوانند بکنند وهرنوع برخوردی با اسرائیل، نیازمند چه حدی ازهزینه و متضمن چه حدی از دستاوردهای مفید برای جوامع انسانی است؟ آیامیتوان اسرائیل رابوسید وهمهچیزرابهخوبی وخوشی تمام کرد؟ میتوان به سرزمین فلسطین لشکر کشید و مسأله را با راهحلهای نظامی حل کرد؟ میتوان بدون خوشبینی و بدون نظامیگری، با اسرائیل پای میز مذاکره نشست؟ یا راهحل را باید در افقهای مأنوس و معهود در افقی دیگر جستوجو کرد؟
۹- «پیوست» روایتهایی از فجایع اسرائیل
در بخش آخر کتاب با عنوان «پیوست» روایتهایی از فجایع اسرائیل آمده است: کشتار دیریاسین یا فجایع مرگباری از این دست که با شدت و حدت در سرزمینهای اشغالی ادامه دارد، جمعیت زیادی از فلسطینیها را متقاعد کرد که ماندن یعنی جانباختن! همین تصور و باور بعد از کشتار بیرحمانه فلسطینیها در روستای دیریاسین منجر به موج بزرگ مهاجرت از فلسطین شد. قصه امروز غزه نیز ادامه همین فجایع است. اسرائیل بهدنبال زمینزدن ملتی است که گرسنه، برهنه و تشنه مقابل دشمن سر تا پا مسلح ایستاده و حاضر به ترک میدان نیست.علیانی با آوردن روایتهای تمرد جوانان اسرائیلی از شرکت در دوره سربازی و اعتراضهای مدنی در دل جامعه چهلتکه اسرائیل به این موضوع میپردازد که این اعتراضات درواقع نشانههای پایان ایدئولوژی انگیزشی صهیونیسم و تبدیل یک سازمان ترور به یک تشکیلات اقتصادیاجتماعی است.عنوان روزآمد و جذاب کتاب توانسته بار معنایی و مفهومی آن را بهخوبی در ذهن مخاطب تداعی کند و نامی ماندگار و اثرگذار باشد.