بدترین فیلمهای بهترین کارگردانهای دنیا به انتخاب خودشان
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۸۰۸۳۵۶
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایندیوایر، همۀ آدمهای اهل فیلم حداقل یکی دو بار این تجربه را داشتهاند که به خاطر اسم بزرگ یک کارگردان به تماشای فیلمش نشستهاند، ولی بعد از تمام شدن فیلم به خودشان گفتهاند: واقعا فلانی این را ساخته بود؟ خب طبیعتا هچ کس همیشه همۀ کارهایش درجهیک از آب درنمیآیند و بهترین کارگردانها هم از این قاعده مستثنا نیستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما اتفاقا یک ویژگی آدمهای موفق و پیشرو این است که خودشان همیشه کارهایشان را ارزیابی میکنند و از اعتراف به اشتباه نمیترسند. آنها میپذیرند که در کارنامهشان نقاط ضعف هم وجود دارد و همین پذیرش است که باعث میشود آنها بتوانند همیشه در مسیر اصلاح و بهبود کارشان قدم بردارند. در اینجا دیدگاه چند تن از بهترین و مشهورترین کارگردانهای دنیا را دربارۀ بدترین فیلمی که از نظر خودشان ساختهاند میخوانید.
۱. «هراس و هوس» (Fear and Desire)؛ استنلی کوبریک (۱۹۵۳)این اولین فیلم بلند استنلی کوبریک بود؛ او آن موقع فقط ۲۵ سال داشت و از نظر خودش جوانی و ناپختگیاش کاملا در کیفیت نازل فیلمش مشهود بود. کوبریک همان موقعها از این فیلم اعلام برائت کرد و نگاتیوهای شخصی خودش را که مربوط به این فیلم بودند آتش زد! میگویند او حتی سعی کرده بود بقیۀ نسخههای فیلم را هم به دست بیاورد و نابود کند که البته موفق نشده بود. او بعدها دربارۀ این فیلم گفت: «اون یه کار سرهمبندی ناپخته بود؛ یه فیلم حوصلهسربر و پر فیس و افاده که یه جور عجیبی به درد نخور بود». همۀ منتقدان تا این اندازه نسبت به فیلم بدبین نبودند، اما کوبریک یک کارگردان ایدهآلگرا بود و تعجبی نداشت که خودش سختگیرترین منتقد فیلمش باشد.
۲. «ضد مرگ» (Death Proof)؛ کوئنتین تارانتینو (۲۰۰۷)تارانتینو همیشه گفته است که فقط ۱۰ فیلم خواهد ساخت و بعد از آن بازنشسته خواهد شد. او گفته دلش نمیخواهد آثار «درهم برهم و کهنه و شل و ول» در کارنامهاش داشته باشد؛ اتفاقی که از نظر او برای بیشتر کارگردانها در سالهای آخر کارشان میافتد. او تا حالا ۹ فیلم ساخته و فکر میکند از آن جور کارهای درب و داغان تا حالا در بین آثارش نبوده است. اما بین همین ۹ فیلم هم یکی هست که او خیلی به آن افتخار نمیکند. در سال ۲۰۱۲ تارانتینو در یکی از مصاحبههایش گفت که «به نظرم «ضد مرگ» ضعیفترین فیلمی است که تا حالا ساختهام. هرچند که با توجه به شرایط ساختش خیلی هم فیلم بدی نبود». «ضد مرگ» بخشی از یک فیلم بلندتر به اسم «گرایندهاوس» بود که بخشی از آن را تارانتینو و بخش دیگر را رابرت رودریگز کارگردانی کرده بود.
بهترین فیلمهای خانوادگی سال ۲۰۲۱ که از تماشای آنها لذت میبرید
۳. «دهشتزده» (Blood Simple)؛ جوئل کوئن (۱۹۸۴)«دهشتزده» یکی از اولین فیلمهای برادران کوئن است و مربوط به زمانی است که آنها هنوز به نگاه خاص و منحصر به فرد خودشان دست پیدا نکردهاند. با اینحال خیلی از سینمادوستها آن را فیلم خوب و قدرتمندی میدانند. امتیاز بالای این فیلم در سایتهای مختلف مثل راتنتومیتوز و آیامدیبی همین علاقه و توجه مخاطبان و منتقدان را نشان میدهد. اما جوئل کوئن خودش هیچوقت طرفدار این فیلم نبوده. او در یکی از مصاحبههایش گفت که با وجود اینکه از روند ساختن فیلم لذت برده، اما از نتیجۀ نهایی راضی نیست: «تجربۀ ساختن این فیلم به طور کلی خوشایند بود؛ نمیدونم! یه جور حس خوبی به این فیلم دارم، اما فکر میکنم واقعا فیلم مزخرفی بود!».
۴. «هوک» (Hook)؛ استیون اسپیلبرگ (۱۹۹۱)شاید کمتر کارگردانی باشد که مثل اسپیلبرگ توانسته باشد در ژانرهای مختلف سینمایی آثاری درخشان و ماندگار تولید کند. اما حتی او هم فیلمی دارد که دلش میخواهد هیچوقت آن را نساخته بود. این فیلم یکی از ماجراهای «پیتر پن» را به تصویر میکشید و رابین ویلیامز و داستین هافمن در آن نقشآفرینی کردهاند. اسپیلبرگ در یکی از مصاحبههایش گفت: «هنوز هم این فیلم را دوست ندارم؛ آرزو میکنم روزی برسد که دوباره آن را ببینم و احساس کنم که حداقل بعضی چیزهایش را دوست دارم».
۵. (Champagne)؛ آلفرد هیچکاک (۱۹۲۵)هیچکاک که به استاد تعلیق و دلهره مشهور است، کار فیلمسازیاش را در سال ۱۹۲۵ شروع کرد، اما ده سال طول کشید تا آثارش به یک جور پختگی نسبی برسند. یکی از آثار هیچکاک در این دورۀ اولیه یک فیلم کمدی صامت با عنوان (Champagne) بود که خودش دربارۀ آن گفت: «این احتمالا ضعیفترین کار در بین همۀ ساختههای من بود». داستان این فیلم دربارۀ دختری است که بعد از ورشکستگی پدرش سعی میکند تا یک شغل مناسب برای خودش پیدا کند. بیشتر منتقدان معتقد بودند که هیچ داستان گیرایی در این فیلم وجود ندارد و خود هیچکاک هم با این نظر موافق بود.
۵ فیلم ترسناک روانشناسانه که با الهام از «روانی» هیچکاک ساخته شدهاند
۶. «تلماسه» (Dune)؛ دیوید لینچ (۱۹۸۴)فیلم «تلماسه» دیوید لینچ (بر خلاف نسخۀ جدید و موفقی که در سال ۲۰۲۱ ساخته شد) یکی از بزرگترین شکستها در تاریخ فیلمسازی هالیوود بود. لینچ یک کارگردان رویاپرداز است که همیشه تصویرهای خیرهکننده و جذابی در فیلمهایش آفریده است. اما رمان «تلماسه» تصاویر خیالانگیزی در خودش داشت که با امکانات فیلمسازی چهل سال قبل به نظر میآمد قابلیت تبدیل شدن به فیلم را نداد. در واقع نتیجۀ تلاش لینچ هم به شکل عجیبی ناامیدکننده بود. خود لینچ هیچوقت نفرت خودش را از این فیلم پنهان نکرد و البته گفت که دخالتهای مسئولان استودیو باعث شد که او نتواند آنچه را در ذهن داشته محقق کند.
لینچ همین چند ماه قبل در یک مصاحبه گفت که «واقعا اون فیلم حال منو بد میکنه و باعث ناراحتیم میشه؛ من اون گروهی رو که باهاشون کار کردم خیلی دوست داشتم؛ همۀ بازیگرا رو دوست داشتم؛ کار کردن تو مکزیک رو دوست داشتم؛ حتی دینو (مسئول استودیو) رو هم که نذاشت کارمو درست انجام بدم دوست داشتم؛ اما خب نهایتا فیلمی که ساخته شد برای من یه ناراحتی و شکست وحشتناک بود».
۷. «بیگانۀ ۳» (Alien ۳)؛ دیوید فینچر (۱۹۹۲)این اولین فیلم بلند دیوید فینچر بود؛ خیلی عجیب بود که کمپانی فاکس قرن بیستم یک بودجۀ ۵۰ میلیون دلاری را در اختیار این کارگردان ۲۷ ساله قرار داد تا دنبالهای برای مجموعۀ محبوب «بیگانه» بسازد. در جریان ساخته شدن این فیلم کمپانی دخالتهای زیادی میکرد و این باعث شد که فینچر بگوید اصلا هیچ کنترلی روی نتیجۀ نهایی کار نداشته است. فینچر یک بار گفت «این فیلم بدترین اتفاقی است که تا حالا برای من افتاده است». هرچقدر هم که زمان گذشت نگاه فینچر به این فیلم منفیتر و تندتر شد.
۸. عصیان (Cop Out)؛ کوین اسمیت (۲۰۱۰)کوین اسمیت اگر یک ویژگی خیلی شاخص داشته باشد رکگویی و صراحت است. او همیشه با الفاظ خیلی تندی از فیلم «Cop Out» یاد کرده است. این فیلم اکشن کمدی که بروس ویلیس در آن ایفای نقش کرده بود یکی از کمفروغترین نقاط کارنامۀ اسمیت است. او مکررا به این مسئله اشاره کرده که تجربۀ همکاری او با ویلیس یک «تاریکی واقعی» بوده است. البته ویلیس هم همین احساس را نسبت به اسمیت داشته. او هم همیشه گفته که از این فیلم متنفر است. او حتی در پروژۀ عکاسی مربوط به پوستر فیلم هم شرکت نکرد. البته اسمیت بعد از اینکه ویلیس به بیماری مغزی مبتلا شد به خاطر بعضی از حرفهای تندی که دربارۀ او زده بود عذرخواهی کرد، اما احساسش در مورد فیلم هنوز همان است که بود.
۹. «زیرین» (The Underneath)؛ استیون سودربرگ (۱۹۹۵)استیون سودربرگ الان در چهارمین دهۀ فیلمسازیاش به سر میبرد و هنوز هم دوست دارد که قلمروهای تازهای را کشف و تجربه کند. این خلاقیت شجاعانه اگرچه باعث شده که بعضی از آثار او به شاهکارهایی تماشایی تبدیل شوند، اما خب بعضی وقتها هم به شکست منجر شده است. سودربرگ فیلم «زیرین» را یکی از نقاط ضعف کارنامۀ هنری خودش میداند و گفته است که از هر چیزی که در این فیلم وجود دارد بدش میآید، به جز جلوۀ بصری و موسیقیاش: «فکر میکنم این فیلم از لحاظ جلوۀ ظاهریاش زیباست و موسیقیاش هم خوب است؛ اما ۱۵ ثانیه که از فیلم میگذرد میفهمیم که با فیلم خوبی طرف نیستیم؛ چون حتی نوشتههای اول فیلم آنقدر طولانی و کند است که جان آدم بالا میآید. از همین جا میشود فهمید که مشکل کار کجاست: این فیلم بدجوری کسالتآور است».
۱۰ حقیقت جالب درباره «رستگاری در شاوشنک» که احتمالا نمیدانید
۱۰. «مرد عنکبوتی ۳» (Spider-Man ۳)؛ سم ریمی (۲۰۰۷)وقتی قرار شد سم ریمی فیلم «دکتر استرنج در مالتیورس جنون» را بسازد، خود او از اینکه میتوانست خاطرۀ تلخ «مرد عنکبوتی ۳» را با ساخت یک فیلم ابرقهرمانی تازه از ذهنش پاک کند کلی هیجانزده بود. دو فیلم اول او از مجموعۀ «مرد عنکبوتی» هنوز هم جزو بهترین فیلمهای ساخته شده بر اساس کمیکبوکها به حساب میآیند، اما سومی اصلا طعم و جذابیت آن دوتای قبلی را نداشت. البته این فیلم در گیشه بسیار موفق عمل کرد و سومین فیلم پرفروش سال ۲۰۰۷ بود؛ اما با اینحال این آن چیزی نبود که بتواند سم ریمی و خیلی از مخاطبان را راضی کند.
ریمی در سال ۲۰۱۴ گفت «این فیلم واقعا خوب نیست؛ من سعی کردم کاری کنم که خوب از کار دربیاید، اما حقیقتش این است که خودم اصلا با شخصیتها ارتباط برقرار نمیکنم و این چیزی نیست که هواداران مرد عنکبوتی متوجهش نشوند. اگر کارگردان یک چیزی را دوست نداشته باشد اصلا نباید سراغ ساختنش برود، چون حتما آدمهای دیگری هستند که عاشق آن چیز باشند».
منبع: فرارو
کد خبر 698426 برچسبها استيون اسپيلبرگ سینمای جهان کارگردانان سینمای جهان فیلم خارجی بازیگران سینما و تلویزیون جهانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: استيون اسپيلبرگ سینمای جهان کارگردانان سینمای جهان فیلم خارجی کارگردان ها مرد عنکبوتی دوست داشتم ساخته شد تا حالا هنوز هم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۸۰۸۳۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بهترین فیلم های وسترن با بازی «لی ون کلیف»؛ از Beyond the Law تا The Grand Duel
بیش از سه دهه از آخرین نفسهایی که لی ون کلیف فقید کشید میگذرد، اما او یکی از مشهورترین و دوست داشتنی ترین بازیگرانی است که در آمریکا و ایتالیا (جایی که بسیاری از وسترنهای اسپاگتی خود را در آنجا بازی کرده است) در لوکیشن های فیلمسازی قدم زده است.
به گزارش روزیاتو، ون کلیف پرکار و مشهور بود، به طور میانگین هر سال حدود سه فیلم بازی می کرد و بر خلاف دیگر بازیگران قدیمی هالیوود که بیشتر نقش قهرمان یا نقش منفی داستان را بازی میکردند، یک بازیگر متنوع الکار بود که همیشه از انتخاب تمامی بخش های طیف اخلاق استقبال می کرد.
ون کلیف پس از خدمت به عنوان خدمه سونار در طول جنگ جهانی دوم، به هالیوود پیوست. او با رضایت تمام نقش های مکمل را پذیرفت تا اینکه در سال ۱۹۶۵ زمانی که سرجیو لئونه برای فیلم چند دلار بیشتر (For a Few Dollars More) او را انتخاب کرد، اتفاق بزرگ دوران حرفه ایش رخ داد و به شهرت رسید.
از آنجا به بعد، مسیر حرفه ای لی ون کلیف همواره رو به جلو بود و هر روز بر اعتبار و شهرت این بازیگر افزوده می شد. این بازیگر مشهور در طول دوران حرفه ای درخشان خود در بیش از ۵۰ فیلم وسترن بازی کرد، بنابراین کسانی که میخواهند کل فیلم شناسی این بازیگر را ببینند، کار دشواری در پیش دارند.
با این حال، چند فیلم وسترن لی ون کلیف وجود دارد که هر کسی که طرفدار ژانر وسترن یا این بازیگر است حتماً باید آن ها را تماشا کند. بدین بهانه، در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از بهترین فیلم های وسترن لی ون کلیف آشنا کنیم.
۱۰- The Stranger and the Gunfighter (1974)ادغام ژانرها در صنعت فیلمسازی رایج است، اما ترکیب ژانرهای رزمی و وسترن زیاد اتفاق نمی افتد. خوشبختانه، تب کونگ فو در اوایل دهه ۷۰، کارگردان ایتالیایی، آنتونیو مارگریتی را به تلاش برای ساخت چنین تلفیقی تشویق کرد.
در نتیجه این تلاش ها بود که فیلم The Stranger and the Gunfighter متولد شد. در این فیلم، یک جنگسالار تشنه ثروت، هو چیانگ (لو لیه) را مجبور میکند تا به غرب قدیم برود، تا گنج متعلق به عموی مردهاش را پیدا کند، در غیر این صورت خانوادهاش را خواهد کشت. زمانی که چیانگ به آمریکا میرود، مجبور میشود با قاتل عمویش، داکوتا (ون کلیف) متحد شود که البته اتحادی از روی رضایت نیست.
به عنوان یک استاد هنرهای رزمی در سرزمینی پر از ششلول بند، چیانگ بدون شک در این فیلم شبیه یک ماهی در خارج از آب است، اما او هنوز هم به لطف کمک های داکوتا موفق می شود خارج از زیستگاه طبیعی خود زنده بماند.
پیوند و همکاری غیرمنتظره بین این دو چیزی است که فیلم را به اوج جذابیتش می رساند. رویدادها بین نبرد تن به تن رزمی و تیراندازیهای به سبک سنتی در حال تغییرند که احساس خوشایند خاصی ایجاد میکنند. طرح داستان به همان اندازه که خلاقانه است بامزه نیز هست.
برای مثال، مشخص می شود که عموی چیانگ قبل از مرگ، مسیر مایکل اسکافیلد در سریال فرار از زندان را رفته و نقشه گنج را بر روی بدن چهار معشوقهاش نقاشی کرده است. بنابراین چیانگ و داکوتا مجبور می شوند این چهار زن را پیدا کنند، اما وادار کردن آن ها به نشان دادن نقاشی های پشت شان برای نقشه خوانی، کار راحتی نیست.
۹- Beyond the Law (1968)در فیلم Beyond the Law، کارگردان جورجیو استگانی یک انتقال غافلگیرکننده از راهزن به کلانتر را به مخاطبان ارائه می دهد. یک سارق حرفه ای و کاربلد، کادلیپ (ون کلیف)، که ترجیح میدهد بدون خشونت دزدی کند، پس از اینکه گروه دیگری از راهزنان را از دزدی از دلیجانی باز می دارد که خودش قصد سرقت از آن را داشت، به شکل غیرمنتظره ای خود را در سمت مجریان قانون میبیند.
شجاعت کادلیپ نشان کلانتری را برایش به ارمغان میآورد، اما او متوجه میشود که این شغل بسیار سختتر از آن چیزی است که انتظار داشت.
تماشای فیلم وسترن Beyond the Law بسیار خوشایند است زیرا بیشتر شخصیت محور است تا اکشن یا طرح محور. مخاطبان اغلب وارد ذهن کادلیپ میشوند و از این که او به چه چیزی فکر میکند یا قرار است چه کاری انجام دهد مطلع می شوند.
به لطف این رویکرد، تشخیص مهارت های بازیگری برتر ون کلیف ساده تر می شود. در اینجا بارها شاهد نگاه خیره تند و تیز همیشگی ون کلیف با چشمان ترسناک، پوزخند کینه توزانه و حرف زدن آرام و دقیق او هستیم.
با خشونت محدود، این فیلم برای تشریح مضمون اخلاق نیز زمان می گذارد. کادلیپ دائماً با انتخابهای سختی روبرو میشود، مانند اینکه آیا به همکاران سابق خود دستبند بزند و یا از پولی که وظیفه نگهبانی آن را بر عهده دارد، مقداری کش برود یا نه. به نوعی، او همیشه انتخاب درستی می کند، اما این انتخاب هرگز آسان نیست.
۸- Barquero (1970)گوردون داگلاس بزرگ، که کار خود را به عنوان یک کودک بازیگر آغاز کرد، از تست کردن لذت می برد. در فیلم Barquero، او با موفقیت لی را متقاعد کرد که یک بار دیگر نقش یک شخصیت خوب و مهربان را بازی کند و نتایج فوق العاده ای بدست آمد.
در اینجا، لی نقش تراویس، اپراتور یک کشتی مسافربری را بازی می کند که مردم را از طریق رودخانه از آمریکا به مکزیک منتقل می کند. وقتی متوجه می شود که یک دسته راهزن خطرناک در راه هستند، با خود عهد می بندد که به این گروه اجازه ندهد از رودخانه رد شوند. بنابراین یک درگیری پرتنش ایجاد می شود.
فیلم وسترن Barquero حدود ۱۱۵ دقیقه زمان دارد و از این مقدار ۱۰۰ دقیقه صرف زمینه سازی برای رویارویی نهایی می شود. خب، تماشاگران به دلیل مناظر زیبا، از این زمینه سازی سینمایی طولانی خسته نخواهند شد. کل طرح داستان بر جغرافیا تکیه دارد. نماهایی از رودخانه، سواحل و اطراف این لوکیشن ها همه به شکل زیبایی به تصویر کشیده می شوند.
طرح داستان نیز بسیار خوش ساخت است، و هیچ انتخاب غیر منطقی وجود ندارد. تراویس کاملاً حق دارد که به خاطر شغلش به عنوان اپراتور کشتی بدخلق و عنق باشد، زیرا می داند که رهبر دیوانه دسته راهزنان پس از عبور از رودخانه، ساکنان شهر مجاور را قتل عام خواهد کرد.
البته این یک نمایش ارتش یک نفره هم نیست. تراویس چند نفر را نیز دارد که به او کمک می کنند، بهویژه شخصیت سرسخت و بددهان ماونتن فیل، که حتی شخصیت شرور داستان را به چالش می کشد که گلوله های بیشتری به سمت او شلکی کند. او پس از برخورد یک گلوله، با لحنی تمسخر آمیز و دیوانه وار می گوید: “یک گلوله کار من را نمی سازد، پسر.” خوشبختانه، تراویس در نهایت به این خونریزی ها پایان می دهد.
۷- Sabata (1969)اولین قسمت از سه گانه ساباتا اثر جیانفرانکو پارولینی، تماماً درباره توطئه و فساد است. در اینجا، کلیف نقش یک جایزه بگیر را بازی می کند که وظیفه دارد سارقانی را که ۱۰۰,۰۰۰ دلار از پول ارتش ایالات متحده را دزدیده اند، شکار کند. برای این ماموریت ۵,۰۰۰ دلار به او وعده داده شده است.
در کمال تعجب، مشخص می شود که برخی از مقامات فاسد شهر این سرقت را سازماندهی کرده اند تا بتوانند از این پول برای خرید یک قطعه زمین ارزشمند که برای توسعه راه آهن اختصاص داده شده، استفاده کنند. وقتی آن را بفروشند، ۱۰ برابر ثروتمندتر می شوند. قابل درک است که ماموریت شخصیت اصلی داستان مانعی برای نقشه های آن هاست، بنابراین آن ها عهد می کنند که او را بکشند.
اکثر شخصیتهای وسترن شیوه استفاده از اسلحه را به خوبی می دانند، اما ساباتا بدون شک یکی از ماهرترین جایزه بگیران ژانر وسترن است. در طول فیلم، انبوهی از مهاجمان برای دستگیری او فرستاده می شوند، اما او بدون هیچ زحمتی و بدون نیاز به نزدیک شدن بیش از حد به آن ها، حسابشان را می رسد. او بسیار دقیق هدف می گیرد و چشمان باریک کلیف همه چیز را باورپذیر می کند.
از نظر شخصیت، ساباتا همچنان جذاب است زیرا عامدانه بد اخلاقی و بی اخلاقی را انتخاب یم کند. از آنجایی که او یک ضدقهرمان است، عهد میکند که پس از کشف توطئه، پول دزدیده شده را برای خودش نگه دارد. بخش زیادی از اعتبار این فیلم نیز به پارولینی باز می گردد. او برای منحصر به فرد ساختن فیلمش، در باب سلاح های استفاده شده توسط شخصیت ها خلاقیت به خرج می دهد.
این همان جایی است که اولین بار اسلحه بانجو (تفنگ پنهان شده در یک آلت موسیقی) ظاهر می شود. سالها بعد، این سلاح پس از بیرون کشیده شده توسط ال ماریاچی (آنتونیو باندراس) در فیلم Desperado دوباره محبوب شد.
۶- The Grand Duel (1972)پس از یک دهه خدمت به عنوان دستیارِ سرجیو لئونه، سرانجام جیانکارلو سانتی به تنهایی کار خود را آغاز کرد و فیلم وسترن The Grand Duel را ساخت. از بخت خوشش، او هنوز یکی از اسباب بازی های مورد علاقه استادش را داشت که با آن بازی کند.
لی ون کلیف در این فیلم در نقش کلانتر کلایتون بازی می کند، مرد قانونی که معتقد است یک فراری متهم به کشتن یک سرمایه دار، در واقع بی گناه است. از آنجایی که او از آن دسته کلانترهایی نیست که شاهد وقوع بی عدالتی باشد، تصمیم می گیرد که از این فراری بی گناه محافظت کند، در حالی که جایزه بگیران عرصه را بر او تنگ می کنند.
تا آنجایی که بحث فیلم هایی در مورد مردی در حال فرار در میان باشد، فیلم دوئل بزرگ با برخی از بهترین های این عرصه رقابت می کند. نیمه اول فیلم پر اکشن است، در شرایطی که کلانتر و متهم بیگناه با جایزه بگیرانی که به دنبال پول هستند و حاضر به گفتگو در مورد بی گناهی نیستند، مبارزه می کنند.
تماشای مرد متهم به شکلی ویژه ای جذاب است، جایی که او از یک بام به پشت بام دیگر می پرد و حتی در هنگام تیراندازی، پشتک وارو می زند. قسمت دوم فیلم نیز مانند یک فیلم پلیسی روایت می شود، جایی که کلیتون تلاش دارد تا بفهمد قاتل واقعی کیست.
این طرح و اکشن داستان با یک موسیقی فوق العاده از آهنگساز برنده اسکار آینده، لوئیس انریکز باکالوف ترکیب می شود. این موسیقی متن آنقدر خوب است که کوئنتین تارانتینو از آن برای Kill Bill: Volume 1 نیز استفاده کرد.
۵- The Big Gundown (1967)Big Gundown یک وسترن با تماشای ضروری برای علاقمندان به ژانر وسترن به ویژه در ژانر فرعی زاپاتا (فیلم های وسترن در مورد مکزیک و انقلاب این کشور در دوران غرب وحشی) است که بهترین مکزیک و غرب قدیمی را به تصویر می کشد.
در اینجا، یک سرمایه دار راه آهن، جاناتان کوربرت (کلیف) فعال سیاسی- هفت تیرکش را با وعده حمایت مالی از کمپین سیاسی اش وسوسه کرده، و او را مأمور می کند تا یک قانون شکن مکزیکی به نام کوچیلو را شکار کند.
این سرمایه دار بانفوذ ادعا می کند که کوچیلو یک متجاوز، قاتل و یک مرد تماماً نفرت انگیز است، و کوربرت به عنوان فردی که برای رفتار خوب ارزش قائل است، به سرعت کلت خود را برمی دارد و شروع به جستجوی این مرد شرور می کند.
این وسترن مورد تحسین منتقدان با غافلگیری قهرمان داستان و تماشاگران، اثرگذار است. در ابتدا، به نظر می رسد که همه چیز یک مسابقه و ماموریت آسان است. کوچیلو به عنوان یک شخصیت کودن به تصویر کشیده می شود و کوربرت سابقه بسیار خوبی در برابر مردانی مانند او دارد.
با این حال، کوچیلو ثابت می کند که یک فراری بدقلق و استاد در قال گذاشتن است. او قبل از اینکه حقیقت را برای کوربرت فاش کند، از تله های او دوری می کند. داماد الکلی سرمایه دار مقصر واقعی جنایت مورد نظر است و کوچیلو قربانی دیگری از یک دسیسه چینی کلاسیک است. پس از آن مناسبات تغییر می کند و اکنون فیلم صاحب دو قهرمان و دو شرور می شود.
۴-Death Rides a Horse (1967)برای هرکسی که مشتاق است ببیند شخصیت های منفی تاوان گناهانشان را می پردازند، دهها وسترن انتقامجویی فوق العاده وجود دارد، و Death Rides a Horse یکی از بهترینهاست.
این فیلم به کارگردانی جولیو پترونی در مورد هفت تیرکش جوانی به نام بیل است که در حال آماده شدن برای شکار و کشتن قانون شکنانی است که ۱۵ سال قبل خانواده اش را قتل عام کرده اند. او به زودی با یک تبهکار به نام رایان (ون کلیف) که به تازگی با قید وثیقه از زندان آزاد شده است، برخورد می کند، کسی که اتفاقاً بخشی از دارودسته ای بوده که آن جنایت را انجام داده است.
با این حال، رایان برای خودش بهانه ای می تراشد و اصرار می کند که اعضای گروهش برای او دسیسه چیده و او در واقع بیل را نجات داده است. شخصیت های فیلم در مورد به زبان آوردن دیالوگ بسیار مقرون به صرفه عمل می کنند، اما این موضوع اصلاً چیز بدی نیست.
حدود ۲۰ دقیقه طول می کشد تا رایان دهانش را باز کند و در این مدت، به طور مداوم به تماشاگران یادآوری می شود که نگاه خیره ون کلیف تا چه اندازه جذاب و مسحور کننده است.
علاوه بر این، در این فیلم وسترن تاکید زیادی بر کار دوربین وجود دارد. کلوزآپ های متعددی از چهره های غبار گرفته و زوم های غیرمنتظره زیادی در این فیلم وجود دارد. چیزی که فیلم کم دارد طرح منطقی است، اما اکشن داستان این نقص را جبران می کند.
برای مثال، هرگز به شکلی قانع کننده توضیح داده نمیشود که چرا این گروه به خانه خانواده بیل حمله کرده و هرگز چیزی به سرقت نبردند، اما این چیزی است که به راحتی فراموش میشود، به ویژه اینکه شلیک مداوم گلوله ها به شما فرصت نمی دهد به این موضوع فکر کنید.
۳- Day of Anger (1967)فیلم وسترن روز خشم ساخته تونینو والری قبل از تبدیل شدن به یک درام در مورد دشمنی، بهعنوان یک داستان در باب راهنمایی و مربیگری آغاز میشود. اسکات، رفتگر شهر که از اینکه به عنوان یک احمق دیده می شود، خسته شده است، عهد می بندد که نحوه استفاده از سلاح را یاد بگیرد.
وقتی یک هفت تیرکش به نام تالبی (ون کلیف) وارد شهر می شود و تصمیم می گیرد تیراندازی را به او یاد دهد، اوضاع برای اسکات آسان تر می شود. متأسفانه، زمانی که اسکات با مرد دیگری دوست می شود، این رابطه از بین می رود، که منجر به رویارویی پر تنشی در پایان بین دو دوست سابق می شود.
تماشای تبدیل شدن اسکات از یک شخصیت ضعیف که توسط هر مردی در شهر مورد تحقیر قرار می گیرد به یک هفت تیرکش خبره، الهام بخش است. انعطاف پذیری و سختکوشی او از صفحه نمایش بیرون می زند و بیننده را ترغیب می کند که برایش دل بسوزاند.
از سوی دیگر، تالبی به عنوان ابزاری استفاده می شود برای توضیح اینکه سوء استفاده چگونه عمل می کند. او خود نقشه ای می کشد تا به صدر قدرت در شهر برسد، اما در حالی که این کار را میکند، مرد دیگری با کاشتن ایدههایی در سر اسکات، علیه او نقشه میکشد.
بنابراین، داستان تالبی به عنوان یک داستان هشدار دهنده عمل می کند. او به آنچه که آرزویش را داشت میرسد، اما نمی تواند شاگردش را کنار خود نگه دارد. در نهایت این موضوع به سقوط او منجر می شود.
۲- For a Few Dollars More (1965)لی ون کلیف با بازیگران زیادی کار کرد، اما همکاریهای او با کلینت ایستوود به یاد ماندنیتر است. در فیلم For a Few Dollars More، او نقش سرهنگ مورتیمر، کهنه سربازی را بازی می کند که در جستجوی قانون شکنی به نام ال ایندیو است. او خیلی زود با یک هفت تیرکش ماهر به نام مانکو (ایستوود) که به دنبال همان مرد است برخورد می کند.
آنها به جای رقابت برای جایزه، موافقت می کنند که با هم کار کنند. آنچه در ادامه میآید یک داستان حماسی شگفتانگیز است که بسیار هیجانانگیزتر از سانجوروی آکیرو کوروساوا است (فیلم اصلی که سرجیو لئونه این فیلم را از آن اقتباس کرده است).
«هنگامی که دو شکارچی به دنبال یک طعمه می روند، معمولاً در نهایت از پشت به یکدیگر شلیک می کنند». این یکی از دیالوگ های مشهور سرهنگ مورتیمر در فیلم است که پایه و اساس همکاری بین دو شخصیت اصلی را ایجاد می کند.
از آنجا به بعد، کشتار رخ می دهد. مورتیمر و مانکو به نقاط قوت یکدیگر تکیه می کنند، در حالی که دومی کارهای جسورانه انجام میدهد و اولی از موهبت هوشیاری بالای خود برای پشتیبانی از شریکش استفاده می کند.
جدای از آن، فیلم مملو از صحنه هایی است که مطمئناً در ذهن بیننده می مانند. چه ون کلیف باشد و چه ایستوود که به سمت کلاه یکدیگر تیراندازی کنند، چه این دو در حال شلیک به سیب هایی روی درخت باشند، همه چیز سرگرم کننده و هیجان انگیز است. علاوه بر آن، فهرست بلندبالایی از سرسپردگان شروری وجود دارد که با لباس های شیک مقابل این دو قرار می گیرند. برای لئونه، یک فرد شرور باید زشت باشد، بنابراین چهره های ترسناک در اینجا کم نیست.
۱-The Good, the Bad and the Ugly (1966)آخرین قسمت از سه گانه دلار به طور گسترده ای بهترین وسترن تمام دوران شناخته می شود. داستان خوب، بد، زشت حول محور سه مرد است که به دنبال طلای متعلق به نیروهای کنفدراسیون هستند که در یک قبرستان مخفی دفن شده است.
یکی از آن ها شخصیت ون کلیف، چشم فرشته ای، یا همان شخصیت بد داستان است. او به عنوان یک سرباز قدیمی که اکنون مزدور است به مخاطب معرفی می شود، کسی که حاضر است تا زمانی که دستش به گنج برسد، ز هیچ زورگویی و کشتاری دریغ نکند.
همه چیز در مورد خوب، بد و زشت شایسته ستایش است. تنش، کار با دروبین، موسیقی، دیالوگ، اکشن و روایت عالی، همه با هم ترکیب شده و فیلمی بی عیب و نقصی را خلق کرده اند. ون کلیف، کلینت ایستوود و الی والاش در طول فیلم در بهترین فرم خود باقی می مانند و بازی های آن ها با موسیقی شگفت انگیز انیو موریکونه بزرگ تکمیل می شود.
سوت زدن و دل دلی کردن لحن فیلم را تعریف می کند، در حالی که استفاده از سازهایی مانند فلوت و اوکارینا به تقویت خطر و تنش کمک می کند. در مجموع، این فیلم تاثیر زیادی بر ژانر وسترت و به طور کلی سینما داشت.
رویارویی نهایی به سبک دوئل مکزیکی در بسیاری از فیلمها و تولیدات دیگر تقلید شده است، در حالی که الگوی شل دادن به یک داستان حول سه شخصیت با دیدگاههای اخلاقی متضاد نیز چندین بار در پروژه های سینمایی دیگر استفاده شده است.
کانال عصر ایران در تلگرام