روایتهایی از موکب حجاب دختران انقلاب
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۸۱۶۶۵۲
راهی میدان انقلاب و موکب دختران انقلاب میشویم. موکبی که قرار است مبلغ حجاب باشد. چند نفر از دختران انقلاب کمی جلوتر از موکب به استقبال خانمها میآیند و دعوت میکنند تا چند لحظه در ایستگاه حجاب توقف کنند. مهربانی کلام شان طوری است که کمتر کسی جواب رد به آنها میدهد. هرکس از راه میرسد اول یک لیوان شربت خنک میدهند دستش و بعد راهنماییاش میکنند به سمت میز هدایا! یک کتیبه با ذکر یا حسین که پایین آن نوشته شده: «چادرم سوخته، اما به سرم هست هنوز!» هدیه دختران انقلاب به مهمانهای موکب است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
من فراموشت کرده بودم امام حسین، تو صدایم کردی!
ذکر یا حسین روی کتیبهها دل خیلی از مهمانها را از همان ابتدای وصل میکند به کربلا وضریح ششگوشه آقا، مثل همین دختر کمحجاب که آمدنش به اینجا را مدیون امام حسین میداند. کتیبه را که باز میکند و ذکر امام حسین رویش را که میبیند موهایش را زیر آن روسری حریرکوچکش میپوشاند. لازم نیست گذرش به ایستگاههای بعدی بیفتد. همین نام امام حسین برای دلش کافی است. همصحبت خادمها که میشود میگوید: «راستش را بخواهید من امام حسین را فراموش کرده بودم. اما او مرا فراموش نکرد. همین که امروز راه من به این موکب باز شد. همین که امروز دعوت به این موکب شدم. از نظر من اتفاقی نبوده. لطف امام حسین بوده. من فراموش کرده بودم او را، اما او دست من را گرفت و مهمان موکب حجابم کرد. پس حتما ما را سر و کاری هست با اباعبدالله!»
حالا به چشم امام حسینم قشنگتر شدم!
چند دقیقهای است که خادمها دورش جمع شدند. گاهی او حرف میزند و از لطف امام حسین میگوید. گاهی هم خادمها از تعبیر قشنگ و دل پاکش صحبت میکنند. بین حرفهایش چند لحظه یکبار به بهانه اینکه عینکش را روی صورتش جابهجا کند با پشت دست اشکهایش را قبل از اینکه از زیر شیشه عینکش سر بخورند پاک میکند. گاهی هم روسریاش را عقب و جلو میکشد. انگار دیگر دلش نمیخواهد موهای خوشرنگش روی شانهاش خودنمایی کنند. یکی از خادمها میپرسد: «میخواهی آینهای بدهم دستت که با خیال راحت روسریات را روی سرت مرتب کنی؟!» میخندد، یک ابرویش را بالا میاندازد و میگوید: «نه، مطمئنم قشنگ شدم، حداقل خیالم راحت است به چشم امام حسینم قشنگتر شدم!»
شاید ظاهرم اینطور باشد، اما دلم...
از ایستگاه هدایا و سَر و سِر آن کتیبهها با دل آدمها، که بگذرید. گوشهدیگری از موکب، یک دفتر قشنگ گذاشته شده که روی جلدش با خطخوش، ذکر یازهرا را گلدوزی کردهاند. هرکس که میآید. خادمها خودکاری میدهند به دستش تا جملهای را به یادگار برای امام حسین علیهالسلام بنویسد. شالاش را انداخته دور گردنش، آرایشش نگاهم را به خوش جلب میکند. با آن ناخنهای کاشت شده رنگارنگش شروع میکند به نوشتن. نوشتنش کمی طول میکشد. نگاه خیره من همراه دستهایش، روی کاغذ بالا و پایین میشود. برایم جالب است بدانم چه نوشته؟! میپرسم و با مهربانی میگوید: «شاید ظاهرم این را نشان ندهد، اما من همیشه یاد امام زمان هستم. پایم را که در این موکب گذاشتم اولین نفر امام زمان یادم آمدم! اولین دعایم هم همیشه ظهور آقاست. خیلی دوست دارم زودتر بیاید. الان هم داشتم برای آقا مینوشتم، برای آمدنش.»
میتوانی روسری من را هم مثل خودت ببندی!
علاقهاش به امام زمان میشود بهانه صحبت ما. میان حرفهایمان یاد فرازی از دعای امام زمان عجلالله میافتم و برایش زمزمه میکنم. «وَ عَلَى النِّسَاءِ بِالْحَیَاءِ وَ الْعِفَّة؛ بر زنان شرم و عفت عنایت کن» میگویم: «این دعای امام زمان در حق ما است. شاید یکی از ویژگیهای منتظران ایشان هم همین باشد. اگر قدمی خواستی برای آمدنش برداری به این فراز فکر کن.» چند دقیقهای سکوت میکند. حواسم پرت مهمانهای جدید موکب میشود. صدایم میکند عینک دودیاش را از چشماش برمی دارد و میدهد دستم. بعد آرام میگوید: «میتوانی روسری من را هم مثل خودت ببندی!»
ذوق مینشیند توی چشمانم سر تکان میدهم که یعنی حتما و دست به کار میشوم. روسریاش طوری نیست که موهایش را بتوان پوشاند یا برایش طوری بست که حجابش حفظ شود. دختران انقلاب به کمکم میآیند. روسری و سنجاق سری هدیه میآورند و برایش میبندند. خودش را توی آینه که وارسی میکند میگوید: «نمیدانستم منی که دارم برای آمدن امام زمان دعا میکنم خودم مانع ظهورش هستم. اگر بیحجاب هستیم معنیاش این نیست که محبت امام حسین یا امام زمان در دلمان نیست. گاهی از ندانستن است. مثل من که نمیدانستم امام زمان برای حجاب من دعا کرده.»
اصلا این آدم را با حجاب و موکب حجاب چهکار؟!
قصه به ایستگاه هدایا و آن جملههای یادگاری ختم نمیشود بخش پایانی موکب، نمادی از خرابه شام است. دیواری کاهگلی با عکس لبخند شهدا و تمثالی از حضرت رقیه با این نوشته: «چادرم سوخته، اما به سرم هست هنوز!» راه هر کدام از مهمانها که به این ایستگاه پایانی میافتد، حال و هوای موکب تغییر میکند. یکی از خادمها از مهمانها دعوت میکند که برای چند دقیقه به یک صدای کوتاه گوش بدهد. آن وقت هدفون میگذارد روی گوششان و آنها شنونده درد و دل حضرت رقیه با پدرش میشوند. اگرچه اغلب مهمانها وقت را بهانه میکنند و مسیرشان به این ایستگاه نمیخورد. اما هرکس که پایش به این خرابه باز شود حس و حالش دیدنیاست.
پیرسینگ کنار ابرویش، مانتو کوتاه و تیپ و آرایشش را که ببینی پیش خودت خیال میکنی اصلا این آدم را با حجاب و موکب حجاب چهکار؟! اما به قول آن دختر دلداده امام زمان؛ دل است که به یک باره همهچیز را زیر و رو میکند. یکی از خادمها دعوتش میکند و او هم از شنیدن صدا استقبال میکند.
دل است که به یک باره زیر و رو میکند
هدفون را میگذارد روی گوشش پیش خودم فکر میکنم ره صدسالهای است که با یک صدا درست نخواهد شد. اشکهایش زودتر از هر چیز دیگری خط بطلان روی فکر و خیالم میکشند. پشتش را میکند به ما که سرخی صورتش و خیسی اشکهایش را نبینیم. روسریاش را تا روی صورتش میآورد. دوست ندارد کسی آن حالش را ببیند. در طول مدتی که مهمان دختران انقلاب بودم و بین همه رفتوآمدهایی که به ایستگاه شده کسی را این شکلی ندیدم. هدفون را از گوشش برمیدارند. یک لیوان آب برایش میآورند، اما زودتر از اینکه لیوان به دستش برسد. رو به تمثال حضرت رقیه زیر لب شرمندهای میگوید و دست میگذارد روی صورتش و میرود. شانههایش هنوز میلرزد. انگار بغضش هنوز فروکش نکرده باشد. چشمهایم تا مسیری دنبالش میکنند. دور که میشود به خودم نهیب میزنم «دل است که به یک باره همهچیز را زیر و رو میکند!»
مهمان کوچک موکب و قصه محجبه شدنش!
۶ سالش است دست مادرش را گرفته و گوشهای ایستاده. چهرهاش برای خادمها آشنا است برای همین به استقبال شان میروند. از میان حرف هایشان متوجه میشوم این مادر و دختر دیروز هم مهمان موکب حجاب دختران انقلاب بودند. چند قدم جلوتر میایستم تا دلیل اشک چشم خادمان را بدانم؟!
مادر مهسا کوچولو میگوید: «از دیروز که رفتیم خانه، دخترم مدام توی فکر بوده. هر چند دقیقه یک بار هم میآید و یک سوال جدید درباره حضرت رقیه میپرسد. مامان حضرت رقیه چندسالش بوده؟! یعنی از من کوچکتر بوده؟! چرا اذیتش کردند؟! مامان چجوری با حضرت رقیه دوست بشم؟! صبح هم که از خواب بلند شد گفت از دیشب یه بغض دارم مامان! من باید با حضرت رقیه دوست بشم. میخوام شبیه اش باشم. مثل اون روسری سر کنم! از همان صبح بی تابی کرده تا بیاورمش اینجا و با حضرت رقیه قول و قرار بگذارد که روسری به سرکند.»
میخواهم بروم پیش بابای حضرت رقیه!
مهسا این پا و آن پا میکند دلش میخواهد زودتر به دست خادمان موکب روسری به سر کند و عهد و پیمانش را با حضرت رقیه محکم کند. چشم دوخته به خرابه شام و تمثال حضرت رقیه که گوشهای از موکب گذاشته شده. چادر مادرش را چندباری تکان میدهد و صدایش میزند: «مامان، مامان بریم دیگه! میخوام جلوی حضرت رقیه روسریام را به سر کنم.» گوشهای از موکب چند روسری و سنجاق گذاشتهاند. یکی از خادمها یک روسری برمیدارد و باگیره برای مهسا میبندد و بعد آیینهای میدهند دستش! خودش را که با آن روسری میبیند لبخند مینشیند به پهنای صورتش! مادرش را صدا میزند: «مامان من قول دادم به حضرت رقیه که همیشه روسری سرم باشد و مثل اون باحجاب باشم. میشه من را ببرید کربلا آخه میخوام برم پیش بابای حضرت رقیه بهش بگم باحجاب شدم!»
منبع : فارس
بیشتر بخوانید
ویترین خالی پوشاک عفیف و ارزان باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: موکب اربعین حجاب و عفاف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۸۱۶۶۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دانشگاه حضرت معصومه(س) باید به عنوان یک هویت مستقل بماند
مدیر حوزههای علمیه کشور با بیان اینکه دانشگاه حضرت معصومه(س) باید به عنوان یک هویت مستقل بماند، گفت: این دانشگاه نباید در موضوع دیگری هضم شود. - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، آیتالله علیرضا اعرافی در جلسه هیئت مدیره دانشگاه حضرت معصومه(س) که در سالن جلسات دانشگاه برگزار شد، اظهار داشت: در صحنه رویارویی تمدنی انقلاب با استکبار، زن و خانواده یکی از موضوعات کلیدی است.
وی با اشاره به اینکه در این موضوع صاحبنظر هستیم، بیان کرد: گفتمان انقلاب اسلامی در مسئله زن با نگاه جامع نقش فعال دارد و این موضوع از لبههای تمدنی دنیای جدید است.
مدیر حوزههای علمیه کشور با بیان اینکه این مبانی انقلاب اسلامی دارای منطق است، خاطرنشان کرد: با توجه به این موضوع، دانشگاهی مانند دانشگاه حضرت معصومه(س) میتواند یک هویت تمدنی پیدا کند.
وی با اشاره به اینکه مسئولان این دانشگاه نیز وظیفه حساسی دارند، تصریح کرد: سامانه اخلاقی، علمی و تربیتی این دانشگاه باید در سطح کشور الگو باشد.
آیتالله اعرافی با بیان اینکه دانشگاه حضرت معصومه(س) باید به عنوان یک هویت مستقل بماند، افزود: این دانشگاه نباید در موضوع دیگری هضم شود.
وی با اشاره به اینکه این دانشگاه باید به روز نگه داشته شود، بیان کرد: باتوجه به سندی که نوشته شده است، این دانشگاه باید به یک مرکز بین المللی تبدیل شود.
امام جمعه قم با بیان اینکه باید در مرزهای اثرگذاری حرکت شود، اظهار داشت: موضوعاتی مانند هوش مصنوعی، نانو و ژنتیک جزو موضوعات اصلی آینده هستند که باید از امروز به آنها توجه داشت.
وی با اشاره به اینکه در این دانشگاه هویت زن مسلمان مدنظر است، بیان کرد: برای این موضوع باید اقدامات مطالعاتی از این جنس دیده شود.
آیتالله اعرافی با بیان اینکه ظرفیت انقلاب اسلامی در دنیا بینهایت است، تصریح کرد: فکر انقلاب اسلامی در دل ملتهای دنیا اگر به درستی بیان شود، حامیان بسیاری دارد.
انتهای پیام/.