دست و دل مستند سازان به سوی خدا بلند است
تاریخ انتشار: ۶ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۸۶۶۶۰۰
علی ملاقلیپور، نویسنده، کارگردان و مستندساز در برنامه «آن» از شبکه دو سیما درباره مستندسازی درباره روضههای خانگی گفت: اینکه چرا به سراغ روضههای خانگی و سید محمد حولهای رفتم، بخش زیادی اش به سوژهیابی برمیگردد و بخش دیگر آن رزق فیلمساز است که نصیبش شده است. مستندسازی کسب معرفت است. ما مستندسازان وقتی میخواهیم مستند بسازیم، دست و دلمان را به روی آسمان بلند میکنیم و میگوییم خدایا پلانهای خوب نصیبمان کن.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گفته ملاقلیپور، حتی وقتی مصاحبهشونده مقابلمان مینشیند و میخواهد مصاحبه کند، نمیدانیم چه اتفاقی خواهد افتاد. وقتی بخواهی مستند تهیه کنی، نمیدانی چه اتفاقی قرار است بیفتد.
وی با اشاره به اینکه در دو حوزه داستانی و مستند کار کرده است، ادامه داد: مستندساز در حوزه داستانی فقط خرج میکند و چیزی کسب نمیکند. اما در مستند رزق است که کیفیت کار را تعیین میکند.
این مستند ساز درباره مستند روضههای خانگی این را گفت: هر وقت در دوران کودکیام به خانه مادربزرگم میرفتم، حال دلم خوب میشد. خانه مادربزرگم محل آرامشی بود که دلیلش را نمیدانستم. بعدها فهمیدم روضههای خانگی که در آن خانه برگزار میشد، دلیل حال خوب من است. مشابه این موضوع در خانه دیگری که هم بود که ایشان هرسال به صورت هفتگی روضه برگزار میکردند.
علی ملاقلیپور با بیان اینکه در خانه سید محمد حولهای هم از همین جنس آرامش وجود دارد، گفت: قبلتر میگفتند که اگر کسی برای حضرت اباعبدالله گریه کند، حالش خوب میشود. من تازه در سن ۴۰ سالگی به این ماجرا رسیدم که گریه برای اباعبدالله حسین حال دل آدم را خوب میکند. در مستندم مصاحبهشوندههایم اشاره کرده بودند که خانهای که در آن اسم خدا، آلالله و معصومین بیاید، به محل ملائکه تبدیل میشود. من معتقدم که همه آدمها میفهمند که آن خانه سبک است.
ملاقلیپور در حاشیه برنامه «آن» گفته بود، کارگردانی به من گفته بود که راحت فیلم میسازی؟ گفتم چطور؟ گفت که اگر پنج سال دیگر به این نتیجه برسی که صحبتی که در فیلم داشتی غلط بوده، چه میکنی؟ گفتم ممکن است. گفت که اگر آن دسته از آدمهایی که فیلمت را دیدند و به فیلم تو ایمان آوردند، به رحمت خدا رفته باشند، آخرت را چه کار خواهی کرد؟
این مستندساز گفت: آن کارگردان به من گفت که شاید آخرت یک فیلمساز این باشد که ۴۰۰ هزار نفر جلویش را بگیرند و بگویند که تو ما را به اشتباه بردی؛ بنابراین به آن چیزهایی که ثابت است، چنگ بزن. نمیگویم فیلم نساز، بساز، ولی با احتیاط بساز. من به این نتیجه رسیدم که اساساً فیلمساز نیستم و نباید فیلمساز باشم؛ بنابراین نباید غایت ذهنم را در فیلمسازی محدود کنم.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری رادیو تلویزیونمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: شبکه دو سیما مستندسازی روضه خانگی روضه های خانگی ملاقلی پور مستند ساز فیلم ساز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۸۶۶۶۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روز خلیج فارس با شهنواز
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: حبیب احمدزاده نویسنده و پژوهشگر به تازگی یادداشتی را به بهانه روز خلیج فارس و یک عکس یادگاری، با عنوان «روز خلیج فارس با شهنواز» نوشته است.
مشروح متن این یادداشت در ادامه می آید:
این عکس را اواخر دهه هفتاد، امیرواحدی رفیقم از ما رفقای جنگش و استاد همایون شهنواز کارگردان دلیران تنگستان گرفت دم دهانه ورودی خلیج فارس به اروند رود روبروی شهر فاو عراق در سفری که نتیجه اش شد عاشق شدن استاد شهنواز به دریاقلی سورانی و نجات ابادان با دوچرخه.
از راست اسدالله، قبصه چی که جز لج و لجبازی با ما دیدبانها بلد نبود، وقتی بالای دیدگاه بودیم و ازش درخواست شلیک روی دشمن میکردیم، میگفت: باز این فرعون ها صبحونه شون را تو بهترین هتل دنیا خوردند رفتن بالا فکر میکنن ما قبضه چی ها نوکر و بردشون هستیم و تو این گرما دست به سینه دستوراتشون، وقتی هم اولین شلیک کردی بعد فرمایشاتشون تازه شروع میشه حالا شلیک بعدی پنجاه تا بالا بیست به راست دومی از راست پرویزه که بخاطر کفتراش تو جنگ مونده و هشت سال ماند و ماند و هشت بار مجروح شد یکبار شش گلوله تیربار، یک بارش سی و شش تا ترکش، یک بار دیگه چشم راستش و یک بار هم که روی تخت بیمارستان جنگی با ان خونریزی شدید و قطع نشدنی رگ بین دو پا میگفت:
دیگه به من نگید پرویز بگید پروین
و جراحش غش کرده بود از خنده
و بعد اون سمت چپی استاد شهنواز، اقا قاسم مسئول و پدر ما کوچولو بسیجی های مقر اسکله هشت که از همان روزهای اول جنگی با رفیقش حسین لدن (مادر همون بچه ها) وقتی فهمیدن بعثی ها، تو جاده خروجی شهر ابادان مینی بوس و اتوبوس و سواری مردم بیگناه را میگیرند و هرکس ریش داره را پیاده و به اسارت برده و یا اعدام صحرایی میکنند قسم خوردند تا ابادان از محاصره در نیاد ریششون رو نزنند و ریششان بلند شد و بلند شد و و بلند شد تا انکه شانسشون زد و محاصره شهر یک سال نشده شکسته شد وگرنه حالا حالاها هرسال رکورد جدیدتر ریششون تو کتاب رکوردهای گینس جابجا و قیافه هردویشون هم طوری ثبت میشد که تا حالااینقدر گمنام نمونند.
ولی یک سال کمتری بعد، قاسم با برادر کوچکترش رضا که همسن من بود تو مرحله سوم عملیات خرمشهر با هم مجروح شدند وقاسم داغان و مجروح روز ازادی خرمشهر و وسط غریو شادی مردم تو خیابونا بود که ننه قاسم نتوست تحمل کنه و زد زیر گریه و خبر شهادت رضا را وسط شادی اون همه مردم به قاسمش داد.
این عکس را امیر گرفت، که با هم مهمات های خمپاره اسدالله را میدزدیم و بعد به خودش میدادیم که برامون شلیک کنه برای همایون شهنواز اشنایی با این بچه ها اون روز تو دهنه خلیج فارس طوری بود که انگار همرزم های رییسعلی دلواری رو پیدا کرده به هر حال برای من روز خلیج فارس با تمام جغرافیای داخل و بیرون این عکس همگی از این جور آدم ها هستند و بس!
کد خبر 6095029 فاطمه میرزا جعفری