معمای کوچ بیبازگشت سامان و فاطمه
تاریخ انتشار: ۷ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۸۷۱۷۱۸
پنج سال است که هیچ خبری از آنها نیست. حتی یک رد یا نشانه از هیچکدامشان پیدا نشده است. آخرین تماس خبر از رفتن میداد. اما هیچکدام از اعضای خانواده بی دریغ هرگز تصورش را هم نمیکردند که این رفتن به پنج سال معمای بی بازگشت تبدیل میشود.
به گزارش شهروند، سامان، به همراه همسرش فاطمه اله یاری ملقب به نیلوفر و دو فرزندش محمدرضا و امیرعطا رفتند که زندگی جدید و تازهای را در کشور دیگر آغاز کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این خانواده پنج سال پیش از ایران به صورت قانونی به ترکیه رفتند. از آنجا نیز با قایق عازم یونان شدند. ولی تا الان هیچ اطلاعی از آنها در دست نیست. مادر دیگر رمقی ندارد، از بس اشک ریخته و چشم انتظار پسرش بوده است. چشمانش سویی ندارد.
ولی هنوز امید در دل این خانواده زنده است. هنوز نوری در دلشان روشن است که سامان و فاطمه و بچه هایشان جایی در این کره خاکی نفس میکشند. احتمالا شاید شرایطشان سخت باشد، ولی هنوز هم امید دارند که در باز شود، تلفن زنگ بخورد و یا پیامی ارسال شود که ما زنده ایم.
آغاز مهاجرتدی ماه سال ۹۵ بود، نزدیک سال نوی میلادی. سامان و همسرش به همراه دو پسر خردسالشان که آن زمان چهار و هشت ساله بودند، راهی ترکیه شدند. تصمیم گرفتند زندگی جدیدی در آنجا آغاز کنند. هدفهای بزرگی در سر داشتند. هدفهایی برای آینده بهتر؛ مخصوصا برای محمدرضا و امیرعطا؛ آنها زندگیشان را جمع کردند و کوچ آغاز شد.
خواهر سامان از آن روزها میگوید: «خیلی خوشحال بودند. برادرم کابینت ساز بود. در شرق تهران زندگی میکردند. ولی دخل و خرجش جور نبود. نمیتوانست زندگی خوبی برای خانواده اش فراهم کند. مرتب مشکل مالی داشت. از طرفی چند نفر از دوستانش به ترکیه رفته بودند و آنجا زندگی خوبی داشتند. آنها هم مرتب او را وسوسه میکردند که به ترکیه برود و در آنجا کار کند. این شد که برادرم تصمیم گرفت زندگی اش را جمع کند و به ترکیه برود. او و خانواده اش به صورت قانونی به آنجا رفتند.»
آخرین تماسسامان و خانواده اش به شهر نوشهیر ترکیه رفتند. در آنجا سامان سرکار رفت. همان کار کابینت سازی را از سر گرفت. ولی باز هم بد شانسی آورد. نتوانست کار درست و حسابی پیدا کند. زندگی اش در ترکیه هم به مشکلات زیادی برخورد: «برادرم چند ماه در آنجا کار کرد. ولی حقوقش را به او پرداخت نکردند. او را از کار بیرون کردند. سرش کلاه گذاشتند. حتی دوستانش هم در آنجا پشتش را خالی کردند.
چند روز اول در خانه دوستانش میماند. ولی بعد خانهای اجاره کرد و بدون پول ماند. چندین ماه در ترکیه از جیبش پول خورد. ولی دیگر طاقت نیاورد. یک روز تماس گرفت و گفت که کسی را پیدا کرده که میتواند آنها را به یونان بفرستد. فکر میکنم حدود ۴۰ میلیون تومان به آن فرد که اسمش علی افغان بود، پول داد.
آخرین تماس او با ما هنگام سوار شدن به قایق برای رفتن به یونان بود. قرار بود ساعاتی بعد وقتی رسیدند زنگ بزنند، ولی هیچ خبری از آنها نشد. هیچ اطلاعی از آنها نداریم. من شماره علی افغان را داشتم. چند بار با او تماس گرفتم. میگفت آنها را رسانده به یونان و دیگر خبری ندارد. بعد از مدتی هم شماره مرا بلاک کرد و دیگر از او هم خبری ندارم.»
پنج سال بی خبری و چشم انتظاریخانواده سامان و فاطمه از این مرد شکایت کردند. اما او از سوی پلیس ترکیه تبرئه شد. چراکه ادعا میکرد این خانواده را طبق برنامه به جزیرهای در یونان برده و آنها را پیاده کرده است. ولی الان پنج سال است که هیچکس خبری از این خانواده ندارد.
خواهر سامان درباره وضعیت خانواده اش میگوید: «مادرم در طی این پنج سال از بس گریه کرده و چشم انتظار بوده چشم هایش درست نمیبیند. چند بار چشم هایش را عمل کردیم. ما از همه تقاضای کمک داریم تا فقط خبری از آنها داشته باشیم؛ که بدانیم چه بلایی بر سر آنها آمده است. انتظار خیلی دردناک است. پنج سال است که زندگی نداریم. با هر تماس و هر پیام از جا میپریم، به این امید که شاید از بچهها خبری شده باشد. به هرکجا که فکرش را بکنید رفتم و پیگیری کردم. به پلیس اینترپل رفتم و پیگیر هستم. چشم انتطاری خیلی بد است.
مرتب فکرهای بد به سر آدم میزند. اعصابمان بهم ریخته است. مادرم حالش بد است. مرتب از ما سراغ میگیرد. هر روز که از خواب بیدار میشود میگوید امروز کجا میروید برای پیگیری؛ نمیدانیم باید چکار کنیم. توکل به خدا کردیم. از آن طرف کسی را نداریم. در خارج از کشور کسی را نداریم. در اینجا هم قدرت مالی زیادی نداریم که بخواهیم وکیل بگیریم تا او بتواند پیگیر این ماجرا شود.
حتی میخواستیم خودمان جمع و جور کنیم و به یونان و ترکیه برویم و در آنجا دنبال بردارم بگردیم. ولی پلیس اینترپل گفت کار اشتباهی است. تا الان به اداره تشخیص هویت، وزارت امور خارجه، دادسرای ناحیه ٣٠ رفتم. شکایت کردم. ولی آن مرد یعنی علی افغان ادعا میکند که برادرم و خانواده اش را در جزیرهای به نام خیوس در یونان پیاده کرده است.»
به ما کمک کنیداین زن ادامه میدهد: «از مردم، مسئولان، دستگاه قضایی و پلیس درخواست داریم که هر اطلاعی دارند به ما بگویند. بیشتر پیگیر این پرونده باشند. حداقل بتوانیم یک رد یا نشانه از آنها پیدا کنیم. ما امیدمان را از دست ندادیم. مرتب با خودمان میگوییم آنها زنده هستند. ولی دیگر از چشم انتظاری خسته شدیم. از دلتنگی خسته شدیم. ما کسی را نداریم. در این سالها تنها بودیم.»
منبع: فرارو
کلیدواژه: گمشدن خانواده اش پنج سال
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۸۷۱۷۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نقش زنان در معنابخشی به زندگی خانوادگی و اجتماعی
ما در جامعه امروزی، مادران بیشماری را مییابیم که نگران تربیت معنوی فرزندان خود، آنها را تحت آموزشهای مختلف از این جلسه به آن جلسه و از این معلم به آن معلم میبرند! درحالیکه الگوی اصلی در مقابل چشمان کودکان، در حقیقت خودشان هستند. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، وقتی از معنویت سخن به میان میآید، گذر از زَبَدی که ناپایدار است و رسیدن به مغز و اصل چیزی که نفع واقعی انسان را در بر دارد، متبادر به ذهن میشود. در حقیقت معنویت تلاشی برای وانهادن ادراکات غیرواقعی و درک زندگی واقعی است. تلاشی که به زندگی جهت میدهد، برای آن هدف تعیین میکند و مسیر انسان را به سوی تکامل رهبری میکند.
اما نقش زنان در معنویتبخشی به زندگی چیست؟ چگونه زنان میتوانند هم به زندگی خود و هم به اجتماع کوچک (خانواده) و اجتماع بزرگ (جامعه) معنا بخشند؟
خبرگزاری تسنیم در گفتوگو با دکتر مژگان خانبابا، مشاور امور بانوان معاونت قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و استاد دانشگاه جامعه المصطفی العالمیه، به بررسی نقش زنان در معنویتبخشی به زندگی پرداخته است.
معنویت؛ تلاشی برای درک زندگی واقعی
«معنوی و معنویت» منسوب به معنا، غالباً در مقابل ظاهری، مادی و صوری به کار میرود. واژه «معنویت» را شاید بتوان با این آیه قرآن به خوبی بیان کرد: «كَذَلِكَ یضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا ینفَعُ النَّاسَ فَیمْكُثُ فِی الْأَرْضِ» (سوره رعد؛ آیه 17) در این آیه حق ثابت و ماندنی، و باطل همچون کف روی آب، ناپایدار و زوالپذیر معرفی شده است. این آیه میتواند مقایسه ظاهر و معنا باشد.
وقتی از معنویت سخن به میان میآید، گذر از زَبَدی که ناپایدار است و رسیدن به مغز و اصل چیزی که نفع واقعی انسان را در بر دارد، متبادر به ذهن میشود. در حقیقت معنویت تلاشی برای وانهادن ادراکات غیرواقعی و درک زندگی واقعی است. تلاشی که به زندگی جهت میدهد، برای آن هدف تعیین میکند و مسیر انسان را به سوی تکامل رهبری میکند.
اما نقش زنان در معنویتبخشی به زندگی چیست؟ چگونه زنان میتوانند هم به زندگی خود و هم به اجتماع کوچک (خانواده) و اجتماع بزرگ (جامعه) معنا بخشند؟
آثار جنسیت زنانه بر رشد عرفانی و معنوینقش زنان در معنویتبخشی به زندگی
برای رسیدن به پاسخ این سؤالات، کافی است تنها به یکی از روایات قرآنی، آن هم روایتی که تنها در آن روایت، نام زنی به صراحت آمده است، مراجعه کنیم. داستان حضرت مریم بنت عمران، یکی از چهار زن برگزیده عالم که مادرش پس از وضع حمل از اینکه دختری زاده، نگران است: «وَ لَیسَ الذَّکَرُ کَالاُنثَی» (آل عمران/ آیه 36)
اما همین دختر چنان به تربیت معنوی خود مشغول میشود و از خود آغاز میکند که سرمشق و الگوی پیامبر خدا میگردد: «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکَرَیَّا المِحرابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزقًا» (همان سوره/ آیه 37) پیامبری که خود متصل به منبع وحی است، میپرسد: «یَا مَریمُ اَنَّی لَکِ هَذَا» (همان آیه).
شاید این بخش از آیه همان حلقه مفقوده در جامعه زنان امروزی باشد. ما در جامعه امروزی، مادران بیشماری را مییابیم که نگران تربیت معنوی فرزندان خود، آنها را تحت آموزشهای مختلف از این جلسه به آن جلسه و از این معلم به آن معلم میبرند! درحالیکه الگوی اصلی در مقابل چشمان کودکان، درحقیقت خودشان هستند.
آنها غافل از اینکه شبانهروز توسط فرزندانشان رصد میشوند و فرزندان آنها با چشمانی تیزبین الگوهای زندگی خود را در مادران خود جستجو میکنند، به جای پرداختن به رشد معنوی خود، فرزندان را به دست کسان دیگری، خواسته یا ناخواسته میسپارند و از نقش اصلی خود در این فرایند کاملاً غافل میشوند: «یَا ایُّها الّذینَ آمَنُوا عَلیکُم اَنفُسَکم» (المائده/ 105)
در روایت حضرت مریم سلام الله علیها، هر بار حضرت زکریا علیه السلام نزد او میرود، رزقی میبیند: هر بار رزقی، یعنی هر بار ثمره و پاداش فعلی الهی متفاوت از دیروز و فردا.
سحر دانشور: حوزه زنان رسانه ندارد!معنویت و معنابخشی یعنی پرهیز از تکرار و روزمرگی
معنویت و معنابخشی یعنی پرهیز از تکرار و روزمرگی: «مَنِ اِسْتَوَى یوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ» این الگو چنان تأثیرگذار است که پیامبر الهی را به حرکت درآورده، او را از ناامیدی از درگاه الهی که متناسب با شأن پیامبریاش نیست، به سوی امید «رَبِّ هَب لِی مِن لَدُنکَ ذُرِیَّةً طَیِّبَة» (همان سوره/ آیه 38) و امیدبخشی : «وَ امرَاتِی عَاقِر» (همان سوره/ آیه 40) به حرکت درمیآورد.
آنچه که از زنان در جامعه امروزی انتظار میرود؛ یعنی توجه به معنویت و پرهیز از روزمرگی و معنابخشی به زندگی خود و اطرافیان (خانواده)، ایجاد شوق، پویایی، تحرک و نشاط معنوی در زندگی با متصل شدن به خالق هستی و ایجاد رابطه دوستی با تنها دوست اطمینانبخش و مطمئن: «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (الرعد/آیه 28)
سپس داستان از انحصار در خانواده و اطرافیان درآمده، خطاب آن جهانی میشود: «وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ» (همان سوره/آیه 42) رسالت مریمی که در واقع پیامبر نیست، از حوزه خانواده و عشیره به جهانیان گسترش مییابد.
این داستان، ذهن خواننده را به رسالت پیامبران بزرگ الهی و از جمله پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله نزدیک و منتقل میکند. آنجا که از حوزه عشیره و خانواده: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ» (الشعراء/ 214) و مخاطبینِ خاصِ«رِحْلَة الشِّتَاءِ وَالصَّیفِ» (قریش/آیه2) به دعوتی جهانی : «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِینَ» (الحجر/ آیه 95) گسترش مییابد.
رسالت معنوی حضرت مریم سلام الله علیها از خود شروع میشود، به خانواده میرسد و از آنجا به خارج از خانواده و جهانیان منتقل میشود. این، نقش معنوی یک زن از نگاه قرآنی است.
انتهای پیام/