Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرآنلاین»
2024-04-28@07:38:46 GMT

عباس معروفی، اصلا سیاسی نبود!/ عکس

تاریخ انتشار: ۱۰ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۹۰۳۷۱۲

عباس معروفی، اصلا سیاسی نبود!/ عکس

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، محمد قوچانی، سردبیر مجله «آگاهی نو» با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش به مناسبت درگذشت عباس معروفی نوشت:
«با زنی چادری خفته با حالی نزار که شاید نمادی از وطن باشد که همه ی سنت‌ها و رنج های ایران بر چادرش نقش بسته و پسری که بوسه می زند بر سر مادر. اثری از استاد پرویز کلانتری که سبب شد حزب الله تهران روبروی مجله ی عباس معروف؛ «گردون» تجمع و اعتراض کند و مجله برای چندی توقیف شود .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پرسش معروفی روی این جلد البته بعدا دغدغه شخصی اش هم بود . او که اولین رمان مهمش ؛ «سمفونی مردگان» را اولین بار در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی منتشر کرده بود با انتشار گردون به روشنفکران ادبی پیوست و مغضوب حزب الله شد . گردون پی ک احیای کانون نویسندگان ایران رفت و مطرود حکومت شد. و سرانجام قبل از دوم خرداد عباس معروفی هم مهاجرت کرد و از ایران رفت. او سیاسی نبود و با وجود برخی نقدها که حزب اللهی‌ها، روشنفکران مذهبی و حتی روشنفکران لائیک به او داشتند هرگز اسیر احزاب سیاسی نشد. به نظرم اگر صبر می‌کرد در دوره دوم خرداد به راحتی کارش را از سر می‌گرفت. اما کسی فکر نمی‌کرد پس از کابوس سعید امامی، چنین تحول بزرگی رخ دهد و ده ها مجله روشنفکری متولد شود و عمده کتاب‌ها از زیر تیغ سانسور در آید و مجمع عمومی کانون نویسندگان و حتی فصلنامه ی آن احیا شود . به تدریج معروفی بی تاب وطن شد و گرچه به قدرت رسیدن احمدی نژاد تردیدی برای بازگشت در جانش انداخت اما در دوره روحانی (به خصوص با تشدید بیماری اش) بیشتر هوای ایران کرد و حتی چندی در آغاز دوره رییسی به یاد برخوردی که رییسی در جایگاه دادستان با همین طرح جلد کرد، فیلش یاد هندوستان کرد . سیاست در ایران نامطمئن است و ناپایدار. امروز هوا ابری است و فردا آفتابی. نمی‌توان به سیاست اعتماد کرد؛ ادب اما در ایران به زبان فارسی پایبند است و نویسنده هر جا رود ناگزیر چراغش در این خانه می سوزد . معروفی در غربت هم مجله ، هم نشر و هم کتابفروشی گردون را راه انداخت و بی ممیزی کار می کرد اما چه فایده که مخاطبش فرسنگ ها از او دور بود . تبعید بدترین مجازات و مهاجرت بدترین انتخاب برای یک نویسنده است. همیشه باید از سانسور ترسید اما آیا راه گریز از این محدودیت‌های ادبی و فرهنگی و مطبوعاتی ، مهاجرت است ؟ بارها روشنفکران از سوی مفتشان به مهاجرت تشویق شده اند. گفته اند چرا نمی روید؟ گویی ایران ملک طلق آنان است. تبعید ظاهرا خود خواسته ای که در حقیقت خواست ممیزان است. آنان که معتقدند از دل برود هر آنکه از دیده برفت. اما ما می مانیم و یاد معروفی ها را زنده می داریم.»

عباس معروفی، رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و شاعر در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ متولد شد. او فعالیت ادبی خود را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد و در دهۀ ۶۰ با چاپ رمان «سمفونی مردگان» به شهرت رسید. از دیگر آثار او می‌توان به «سال بلوا»، «پیکر فرهاد»، «فریدون سه پسر داشت»، «ذوب شده»، «تماما مخصوص»، «نام تمام مردگان یحیاست»، «روبروی آفتاب»، «آخرین نسل برتر»، «عطر یاس»، «دریا روندگان جزیره آبی‌تر»، «شاهزاده برهنه»، «تا کجا با منی»، «ورگ»، «نامه‌های عاشقانه و منظومه‌ی عین‌القضات و عشق»، «چهل ساله تر از پیامبر» و... اشاره کرد. او در سال ۱۳۶۹ مجلۀ ادبی «گردون» را تأسیس کرد.

معروفی در دهه‌های پایانی عمر خود به آلمان رفت و در همان‌جا نیز در سن ۶۷ سالگی درگذشت.

۵۵۲۴۴

کد خبر 1668964

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: نویسنده کتاب عباس معروفی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۹۰۳۷۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پشیمانم!

مهاجرت‌های ناموفق هنرمندان و سلبریتی‌ها، سابقه‌ای نسبتا طولانی دارد. در اواسط دهه نود، گروهی از هنرمندان درجه دو و سه عرصه بازیگری با هدف رشد حرفه‌ای، به کشورهای دیگر- بالاخص ترکیه - مهاجرت کردند. مهاجرت‌هایی که اغلب با شکست مواجه شد و تقریبا تمامی این افراد یا به کشور بازگشتند و یا پیشه هنری خود را به فراموشی سپردند و به زندگی در قالب یک شهروند عادی خو گرفتند.

به گزارش ایسنا، در پی انتشار مصاحبه یک شبکه فارسی زبان معاند با بازیگر ایرانی مهاجر و ابراز ندامت وی، روزنامه صبح نو در مطلبی درباره این موضوع نوشت: پس از وقایع سال ۱۴۰۱ اما گروه دیگری از هنرمندان، با تصمیماتی شتاب‌زده، مهاجرت را به مثابه یک تصمیم احساسی در دستور کار قرار دادند و اکنون پس از گذشت زمانی کوتاه، اخباری از ندامت در گفتار اغلب ایشان به گوش می‌رسد. اخیرا صحبت‌های اشکان خطیبی درباره مهاجرت، خبرساز شده که به همین بهانه، نگاهی به مسأله مهاجرت هنرمندان ایرانی داریم.

مقوله مهاجرت در ایران به یک بحران عمومی تبدیل شده است و بررسی آن، از دو منظر فردی و اجتماعی گستره وسیعی از نکات عبرت‌آموز را در بر می‌گیرد. از منظر فردی، لزوم پرهیز از نگاه فانتزی به مقوله مهاجرت، بسیار حائز اهمیت است؛ به این معنا که زندگی در خارج از مرزهای ایران، الزاما به معنای رستگاری و جهش طبقاتی نخواهد بود. رواج غرب‌زدگی در ایران، طی سال‌های اخیر به شکل‌گیری یک تصویر رؤیایی از مهاجرت دامن زده است. علاوه بر این، بخش زیادی از تجربه مهاجرت‌کنندگان هم علنی نمی‌شود و به گوش مردم نمی‌رسد. با این همه، مروری بر وضعیت هنرمندان پس از مهاجرت، برخی از زوایای پنهان این موضوع را روشن خواهد کرد.

اساسا هنرمندان، اعضای صنفی هستند که پس از مهاجرت، بیشتر از سایر مشاغل، در معرض اضمحلال قرار می‌گیرند. کار هنرمند خلق اثر هنری است و خلاقیت در بافت جامعه شکل می‌گیرد. هنرمندی که در میانسالی جامعه خود را تغییر می‌دهد، از یک سو ارتباط با فرهنگ عمومی کشور خود را از دست می‌دهد و از سوی دیگر نمی‌تواند به‌عنوان یک هنرمند خلاق در کشور مقصد پذیرفته شود. علاوه بر این، جامعه مخاطبان یک هنرمند نیز پس از مهاجرت بسیار محدودتر می‌شود و از همین رو است که اغلب هنرمندان، مدتی پس از مهاجرت، ابراز تمایل به بازگشت می‌کنند.
مورد اخیر مصاحبه اشکان خطیبی، از مهم‌ترین نمونه‌های فرجام مهاجرت‌های عجولانه هنرمندان است. محتوای این مصاحبه، چیزی شبیه به یک کمدی تلخ است. دو سال قبل، اغتشاشاتی در ایران رخ داد و گروهی از سلبریتی‌ها که فکر می‌کردند گروهی از مردم می‌توانند معادلات سیاسی و اجتماعی را، با توسل به اعمال خشونت‌آمیز، تغییر دهند، خودشان زودتر از همه، تصمیم به ترک کشوری گرفتند که می‌خواستند شرایط آن را برای زندگی بهتر از نظر خودشان فراهم کنند.. اشکان خطیبی هم با این امید که بتواند با خیال راحت و از طریق فعالیت در فضای مجازی، در آتش ناآرامی‌های داخل ایران بدمد، حالا خودش را در بن‌بستی گرفتار می‌بیند که حتی ممکن بوده از کشوری که در آن ساکن است هم دیپورت شود. خطیبی در میانه‌های حرف‌هایش، تلویحا می‌پذیرد که تحت تاثیر جنگ‌های روانی قرار گرفته و شاید بهتر بود برای مهاجرت و حضور در برخی جمع‌های خارج از کشور، قدری بیشتر خویشتنداری می‌کرد. مروری بر صحبت‌های این بازیگر نشان می‌دهد که وی روزگار خوبی را سپری نمی‌کند و این در حالی است که خطیبی در ایران، علاوه بر بازیگری و اجرا، مسئولیت‌های فرهنگی و مدیریتی را هم بر عهده داشت که خودش آن‌ها را، با لحنی حسرت‌بار، مرور می‌کند. 
جمله مهم اشکان خطیبی در این مصاحبه این است: «خودم پشت پا زدم به همه چیز». همین جمله، به وضوح ندامت و پشیمانی را در کلام این بازیگر را هویدا می‌کند.
مهم‌تر از به خطر افتادن موقعیت شغلی و وضعیت اقتصادی هنرمندان پس از مهاجرت، به خطر افتادن سلامت روانی ایشان است. هنرمندی که یک جامعه بزرگ چند ۱۰ میلیونی از مخاطبان و چرخه ارتباطات چند ۱۰ هزار نفری هم‌صنفان خود را با جامعه‌ای بسیار محدود تاخت می‌زند، قبل از هر چیز، درگیر نوعی بحران عدم توجه و به دنبال آن بروز نشانه‌های افسردگی می‌شود؛ چیزی که در لحن اشکان خطیبی هم کاملا هویداست، هرچند که او هنوز هم سعی دارد وضعیت را به شکلی دوپهلو توجیه و خودش را قربانی یک شرایط ناخواسته معرفی کند.
خبرهایی که از وضعیت ارژنگ امیرفضلی، دیگر بازیگر مهاجرت کرده مخابره می‌شود نیز حاکی از چیزی بهتر از این نیست. ریحانه پارسا، حمید فرخ‌نژاد، مزدک میرزایی، مهناز افشار، برزو ارجمند، احسان کرمی و تعداد دیگری از هنرمندان و سلبریتی‌هایی که مهاجرت کرده‌اند هم به هر بهانه‌ای، درباره آنچه با مهاجرتشان از دست داده‌اند، حرف می‌زنند و آرزو می‌کنند که بتوانند به کشور بازگردند. کیست که نداند امثال فرخ‌نژاد و افشار، وقتی که در ایران بودند، تا چه حد می‌توانستند از مواهب توجه عمومی بهره‌مند باشند. حمید فرخ‌نژاد در مصاحبه‌ای به صراحت اعلام کرد که قبل از مهاجرت برنامه کاری‌اش تا یک سال آینده بسته شده بوده؛ اما در این مدتی که از مهاجرتش می‌گذرد، حتی امکان بازی در یک نقش فرعی سینمایی را هم به دست نیاورده است. مهناز افشار نیز که در ایران جز به بازی در نقش اول راضی نمی‌شد، تقریبا بازیگری را به دست فراموشی سپرده است. این وضعیت، حتی شامل حال خوانندگان و هنرمندانی که دهه‌ها از مهاجرتشان می‌گذرد نیز می‌شود. مروری بر واکنش‌های خواننده‌های لس‌آنجلسی، حسرت کار کردن در ایران را بازنمایی می‌کند و تقریبا هیچ‌یک از ایشان، نسبت به بازگشت به کشور، چیزی جز اشتیاق از خود نشان نمی‌دهند. وضعیت پیش آمده برای هنرمندانی که با خراب کردن پل‌های پشت سرشان، مسیر بهشت خیالی غرب را در پیش گرفتند، می‌تواند چراغ راهی برای سایر هنرمندان باشد تا فراموش نکنند که تمام هویت ایشان در گرو توجه جامعه کثیر مخاطبان ایرانی و امکان کار کردن در داخل مرزهای این کشور است.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • کودکان سینمای ایران که امروز بازیگران معروفی هستند (فیلم)
  • ببینید | ادعای عجیب معاون رئیسی درباره مهاجرت مردم از ایران
  • پشیمانم!
  • مراسم رونمایی از فصلنامه «ماجرا» برگزار می‌شود
  • روشنفکری ایرانی و تشویق حرام‌کاری
  • (ویدیو) کودکان سینمای ایران که امروز بازیگران معروفی هستند
  • «گزیده نفایس مطبوعات ایران»، پیش روی مخاطبان در کتابخانه مرکزی رضوی
  • «شیخ اجلّ» یکی از چهار عنصر ادبی ایران است
  • تاریخ مطبوعات ایران در برابر انظار عموم قرار گرفت
  • مهاجرت فعال سیاسی و منتقد جنجالی ایرانی به کانادا؟