Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «قدس آنلاین»
2024-05-03@04:18:50 GMT

خطبه فدکیه یک مکتب اعتقادی است

تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۱۳۱۵۶

پس از رحلت پیامبر(ص)، اتفاقات تلخی رخ داد و مسلمانان روزهای سختی را به چشم دیدند. غیر از غصب حکومت و خانه‌نشین کردن کسی که پیامبر اسلام به ولایت او تصریح کرده بود، فدک که رسول خدا به دخترش بخشیده بود را نیز غصب کردند.

در چنین فضایی بیان انحرافات خلفا از مسیر اسلام بسیار سخت بود، ولی حضرت زهرا(س) با خطبه فدکیه و بیان محورهای مختلف در آن به شفاف‌سازی و افشای ظلم‌ها پرداختند تا اعتراض به غصب فدک به معنای دنیاطلبی اهل بیت(ع) تلقی نشود و تنها بهانه‌ای باشد برای بیان معارف الهی و حقایق تاریخ.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در گفت‌وگو با زهرا دلاوری پاریزی، استاد حوزه و دانشگاه و مدیر دفتر انجمن کلام حوزه در جامعه الزهرا(س)، به بررسی بخش‌هایی از خطبه فدکیه پرداخته ایم که در ادامه می‌خوانید.

خطبه فدکیه از جمله آثار گرانقدری است که در دفاع از ولایت بیان شده است. سند این روایت تا چه اندازه معتبر است و در چه منابعی نقل شده است؟

صحبت‌ کردن در مورد حضرت زهرا(س) در توان کسی است که مقام و عظمتشان را درک کرده باشد؛ ایشان در روایات به لیله‌القدر تشبیه شده‌اند. خداوند در سوره قدر فرموده است: «إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ﴿۱﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ﴿۲﴾ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ.» خداوند در این سوره خطاب به پیامبرش فرمود که تو نمی‌دانی لیله القدر چیست و از هزار ماه برتر است و در آن شب ملائکه و روح تنزل می‌یابند. با این وصف قطعاً توان فهم و تحمل مفهوم و محتوای لیله‌القدر را نداریم. حضرت فاطمه(س) همانند لیله‌القدرند و شخصیت ایشان برای افراد معمولی قابل درک نیست. لذا آنچه می‌گوییم و می‌شنویم قطره‌ای از دریای بیکرانه معرفت آن حضرت است که بخشی از آن در خطبه فدکیه تجلی یافته است و قطره‌ای از عظمتشان را نشان می‌دهد. ایشان فرزند و پدر را از دست داده‌ و همسرشان خانه‌نشین شده‌ و اصحاب پیامبر(ص) به آرمان پیامبر خیانت کرده‌ بودند و در چنین شرایط بسیار سختی فصیحانه سخنوری کردند و در قالب خطبه‌ای به موضوعات اعتقادی پرداخته‌اند.

خطبه فدکیه در منابع و مصادر اولیه اهل سنت و شیعه نقل شده و اولین و قدیمی‌ترین کتابی که آن را نقل کرده «بلاغات النساء» احمد بن ابی طاهر مروزی است که در سال 204 تا 280 ق حدود زمان امامین عسکریین می‌زیست. همچنین علی بن عیسی اربلی در کشف‌الغمه از کتاب «سقیفه ابوبکر» از احمد بن عبدالعزیز نقل کرده است. همچنین ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج‌البلاغه اسناد معتبر و متعددی را برای این خطبه ذکر کرده و آورده است که من از منابع شیعه استفاده نکرده‌ام. شیخ صدوق در علل‌الشرایع بخشی از خطبه و در کشف‌الغمه همه خطبه را آورده و از نظر سند و محتوا منقول از ایشان است. شهید صدر نیز یکی از بهترین کتب را درباره این خطبه نوشته است.

خلیفه اول فدک را، که پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س) بخشید، جزو اموال عمومی اعلام کرد که غصب آشکار حق آن حضرت و اهل بیت(ع) بود و حضرت به بهانه آن به همراه تعدادی از زنان برای احتجاج با خلیفه اول به مسجد پیامبر(ص) رفتند و این خطبه را ایراد کردند که در آن زمان ساختارشکنی محسوب می‌شد و به بیان معارف الهی و اعتقادی در چند بخش پرداختند و معترض غصب ولایت علی(ع) و فدک شدند.

 گفتید که حضرت در این خطبه به مباحث اعتقادی پرداختند. بیشتر چه نکات معرفتی مورد نظرشان بود؟

این خطبه شامل چند بخش است که مکتب و مکتب‌خانه‌ای اعتقادی است. آن حضرت خطبه را با حمد الهی شروع و توحید و بعد نبوت عامه را مطرح کردند و وارد بحث نبوت خاصه پیامبر(ص) شدند و درباره امامت و ولایت حضرت علی(ع) بحث کردند و با اشاره به حوادث بعد از رحلت رسول‌الله(ص) و ارتداد بیشتر افراد به موضوع قیامت پرداختند. در واقع از توحید تا معاد را مورد توجه قرار دادند.

خطبه را با حمد و ثنای الهی و شکر بر نعمات آغاز فرمودند: «اَلْحَمْدُللَّـهِ عَلی ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلی ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ اِبْتَدَاَها، وَ سُبُوغِ الاءٍ اَسْداها، وَ تَمامِ مِنَنٍ اَوْلاها، جَمَّ عَنِ الْاِحْصاءِ عَدَدُها، وَ نَأی عَنِ الْجَزاءِ اَمَدُها، وَ تَفاوَتَ عَنِ الْاِدْراکِ اَبَدُها، وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّکْرِ لاِتِّصالِها، وَ اسْتَحْمَدَ اِلَی الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها، وَ ثَنی بِالنَّدْبِ اِلی اَمْثالِها.»

انسان با خواندن این فراز از خطبه به یاد سخنان امام حسین(ع) در گودال قتلگاه می‌افتد که فرمودند: «الهی رضا برضائک» یا این آیه قرآن کریم «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَی جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» به ذهن متبادر می‌شود؛ یعنی حمد و ثنای الهی جزء فضایل نهادینه شده در وجودشان است که در سختی و خوشی و هر زمان و مکانی در وجودشان جاری است؛ «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.»

بعد از نعمت‌ها یاد کردند، زیرا «وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ»؛ ایشان از مواهبی که خدا به انسان‌ها و بندگانش داده، که شامل ارسال رسل و انزال کتب است، یاد و تأکید می‌کنند که شمارش این نعمات از توان انسان بیرون است، کمااینکه سعدی گفته: هر نفسی که فرو می‌رود ممد حیات است و چون برآید مفرح ذات.

خداوند نعمت‌های بی‌نهایتی را ارزانی داشته و وعده داده است که اگر شکر کنید، نعمت‌هایتان را زیاد می‌کنم و این نعمات از شمارش بیرون است. اگر انسان همه زندگی خود را به یک سجده شکر بگذراند باز هم کم است. نعماتی که انتهای آن از ادراک انسان بیرون است و خدا انسان را برای این شکرگزاری فراخوانده است همچنین دعوت کرده است او را حمد کنند و تشویق فرموده است ثنای او را بگویند و این ثنا و حمد باعث اتصال به ساحت حضرت رب است و آیا در این صورت «هل جزاء الاحسان الا الاحسان»؟ آیا پاداش نیکی چیزی جز نیکی و شکر خداست؟

در آغاز سخن آن حضرت ارجاع به توحید موج می‌زند که نشان اهمیت توحید و عمق و سعه وجودی و توحیدی ایشان است.

ایشان به توحید شهادت می‌دهند و می‌گویند که خدایی جز خدای یگانه نیست و یکتاست (اشهد ان لا اله الا الله...) و شریکی ندارد و بعد فرمودند: «کلمه لا اله الا الله کلمه جعل الاخلاص تاویلها»؛ تأویل کلمه لا اله الا الله، اخلاص است که این سخن معطوف به فرمایش حضرت امیرالمؤمنین(ع) است که فرمودند: «اول الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به...» تا جایی که فرمودند: «و کمال التوحید الاخلاص به.» در اینجا به سنجش و معیار توحید یعنی اخلاص اشاره کرده است؛ یعنی تا کسی به ما نگریست از رفتار و گفتار ما متوجه شود که چنین فردی ظاهر و باطن و گفتار و رفتار او یکسان است و نفاق و شرک در او وجود ندارد. در حقیقت ثمره این اخلاص، توحید عملی انسان است. در ادامه به این حقیقت اشاره کردند که خداوند کلمه لا اله الا الله را به صورت فطری در وجود انسان‌ها  قرار داد. «و ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها»؛ قلوب را به این کلمه متصل کرده است.

در بحث فطرت سه نظریه وجود دارد و گفته می‌شود انسان خداشناس متولد می‌شود یا خداگرا یا امکان شناخت خدا و گرایش به سمت خدا را دارد و غیر از اینکه انسان فطرتاً این‌طور است، همزمان راه شناخت خدا را در عقل و فکر انسان هم گذاشته‌اند. «انار فی الفکر معقولها»؛ انسان اگر عاقلانه فکر کند می‌فهمد که این جهان می‌تواند فقط یک خدا داشته باشد و دو خدایی باعث بهم ریختگی و تشتت نظام است.

حضرت در ادامه خطبه به توصیف صفات خدا پرداخته است؛ خدایی که قابل مشاهده و دیدن با چشم نیست و زبان از بازگویی صفات او الکن است و اگر کسی چیزی هم می‌گوید در حقیقت همان وهمیات است وگرنه خدا پاک و منزه است از اینکه توصیف شود: «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ»؛ قصور زبان از توصیف خدا شاید معطوف به اسم الله اکبر است؛ الله اکبر یعنی خدا بزرگتر است، ولی خدا بزرگتر از چیست؟ آیا بزرگتر از کوه و دریا و آفرینش و همه چیز است. امام(ع) فرمودند خداوند بزرگتر از آن است که به وصف درآید. در ادامه فرموده که خلق الهی بدیع است و خداوند همه چیز را خلق کرد، بدون اینکه ماده‌ای از قبل وجود داشته باشد. برای انسان‌ها هم از خلاقیت و خلق استفاده می‌کنیم، ولی خلق ما کجا و خلقت الهی کجا؟ نهایتاً از ترکیب اجزایی، یکسری موادی درست می‌کنیم که هنر و خلاقیت است، ولی خدا بدون اینکه ماده‌ باشد جهان را آفریده است. بعد فرموده خداوند همه این‌ها را با اراده و مشیت خود خلق کرد.

چه دلیل داشت که آن حضرت از ابتدا به تبیین معارف اعتقادی و سپس به انحراف خلیفه در غصب فدک پرداختند؟

آن حضرت ریشه همه انحرافات را در خروج از مسیر توحید، نبوت، معاد و فراموشی آن می‌دانند. لذا این معارف را به مردم یادآوری کردند تا قلب‌های زنگار گرفته و بیمار بیدار شوند. البته خفقانی که غلبه یافته بود اجازه نداد تا افراد چندانی با خاندان اهل بیت(ع) همراه شوند. به همین دلیل سرنوشت جهان اسلام به مسیری رفت که همه از آن مطلعیم.

این روزها و با تبلیغ برخی افکار الحادی و بروز مشکلات در جوامع، گاهی نسل جوان اعتراض می‌کنند که چرا خدا ما را خلق کرد؟ پاسخ شما بر اساس محتوای این خطبه شریف چیست؟

اگر به خلقت خود معترضیم، می‌توانیم بگوییم چون خدا دوست داشت انسان را آفرید و چون خدا تو را دوست داشت آفرید تا وارد این عالم شوی و به کمال برسی. خدا بدون اینکه از کسی کمک بگیرد و حتی خلقت برای او فایده داشته باشد، انسان را خلق کرد. من نکردم خلق تا سودی کنم/ بلکه بر بندگان جودی کنم.

برای اینکه خود را به خلق بشناساند انسان را آفرید تا به انسان هشدار دهد که این سفره پهن‌شده در عالم بی‌دلیل نیست. براساس قاعده عقلی، انسان شکر منعم و وجوب عقلی دارد و می‌فهمد که در برابر خوبی دیگران باید نیکی کند و پاداش نیکو بدهد. وقتی انسان وارد عالم شود، می‌بیند که سفره‌ای به این وسعت وجود دارد و می‌گوید چه کسی آن را آفریده است؟ به دنبال صاحب سفره می‌گردد تا از او تشکر کند، کمااینکه وقتی کسی به ما مهربانی و نیکی کرد تشکر می‌کنیم و اگر مهمانی دعوت شدیم، چندین باره از صاحبخانه قدردانی می‌کنیم و چنین عالم بزرگی شایسته تشکر نیست؟  

انسان وقتی فهمید که آفریننده‌ای هست به دنبال معلم و راهنما می‌رود تا مسیر درست زندگی را تشخیص دهد؛ کسانی که از سوی خدا آمده‌اند و فطرت و عقل سالم هم آنان را می‌پذیرد. البته این دعوت باید یکسری تضمین‌هایی داشته باشد. لذا فرمود: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا»؛ ما همه چیز را به تو گفتیم و تو دوست داری شاکر باش یا کافر. تأکید می‌فرماید که اگر شاکر باشی علاوه بر اینکه به نفع توست، من هم این پاداش را اضافه‌تر به تو خواهم داد و اگر معصیت کنی، علاوه بر آثار بد وضعی که در دنیا دارد عقاب آخرت را به دنبال دارد.

بعد در خطبه پس از اینکه به بحث توحید و نبوت می‌پردازد، تأکید می‌کند که انبیا سخنانی را مطابق با فطرت و عقل می‌گویند تا پیروانی را بیابند و به همین دلیل در طول تاریخ مردم کم‌کم به انبیا اطمینان پیدا کردند و دیدند که مناسک و شعائر و کتبی را که پیامبران آورده‌اند برای زندگی خود آنها بهتر است و باعث می‌شود که انسان زندگی بهتری را در مقایسه با سایر موجودات داشته باشد.  

گفت‌وگو از علی فرج‌زاده
انتهای پیام

منبع: ایکنا (خبرگزاری بین‌المللی قرآن)

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: لا اله الا الله خطبه فدکیه پیامبر ص آن حضرت زهرا س

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۱۳۱۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

معلمان مشق عشق را در مکتب‌خانه‌ها تدریس می‌کنند

خبرگزاری مهر – گروه استان‌ها: از کودکی به ما آموخته‌اند که واژه «معلم» بسیار مقدس است، انسانی که همواره در ذهن ما تداعی کننده پاکی، مهربانی، دلسوزی و آرامش است.

مردان و زنانی که با هنر خاص خودشان ده‌ها کودک و نوجوان را ساعت‌ها در کنار هم در چهار دیواری با آرامش و متانت کنار هم می‌نشانند و راه روشن آینده را برایشان ترسیم می‌کنند.

معلمی شغل نیست، بلکه عشقی است که در مویرگ‌های سیستم آموزش و پرورش جریان یافته تا با در هم تنیدگی منظم و بی نقصش آینده‌ای درخشان را برای ایران سربلندمان رقم بزند.

واژه ایثار را می‌توان در تلاش مردان و زنانی ترجمه کرد که علی رغم کمبودها، فرسایش‌ها و چالش‌های اقتصادی عاشقانه پای تحصیل فرزندان ایران ایستاده‌اند تا راه درست زندگی کردن را آموزش دهند.

علی سمیع یکی از مردان عاشقی است که نه تنها در کلاس درس بلکه در صحنه زندگی شخصی اش، ایثار را تمام قد معنا کرده است، روایت از خودگذشتگی‌های آقای سمیع دشوار است اما گوشه‌ای از آن را برای شما به نگارش درآورده‌ایم.

او ۳۳ سال است که پس از تحصیل و قبولی در تربیت معلم گلپایگان پا به عرصه آموزش گذاشته و در مدارس خمینی‌شهر، شاهین شهر و ناحیه چهار آموزش و پرورش به تدریس پرداخته است، علاقه به زادگاهش او را راهی میمه کرد و تا امروز ۱۳ سال است که به عنوان مدیر مدرسه برکت خدمت می‌کند.

مدرک تحصیلی این معلم عشق، کارشناسی‌ارشد مدیریت و برنامه‌ریزی درسی است. در سال ۱۳۷۸ ازدواج کرده و یک سال بعد دخترش چراغ زندگی مشترکشان را نورانی تر کرد و با تولد فرزند پسرش در سال ۱۳۸۶ جمع خانواده‌اش جمع‌تر شد.

نگهداری از همسری که ۸ سال است در کما به سر میبرد

سال ۱۳۹۴ را می‌توان از سخت‌ترین سال‌های زندگی آقای سمیع دانست، او در این باره به خبرنگار مهر می‌گوید: ۹ سال پیش متوجه تغییر رنگ در چشمان همسرم شدم، پس از مراجعه به پزشک متوجه بیماری کبد وی شدیم و به دستور پزشک عمل ERCP را برای همسرم انجام دادند.

او ادامه می‌دهد: حین این عمل جراحی مجرای کبد دچار پارگی شده و ترشحات کبدی وارد شکم شده و همین امر موجب عفونت شدید و در نهایت ایست قلبی همسرم شد که در نهایت وی در روز دوم فروردین سال ۱۳۹۵ به کما رفت؛ در خرداد همان سال قلب همسر آقای معلم، صرفاً احیا و از بخش ICU به بخش منتقل شد؛ پس از ۱۰ روز، ختم قرآن برای او گرفته شده که وی در همان موقع توانسته چشم‌های خود را بازکرده و این یک روزنه امید برای خانواده سمیع به‌حساب می‌آمد؛ پس از ۶ ماه مراقبت از همسر توسط شخص معلم، او به‌مرور می‌تواند تنفسش را بدون نیاز به دستگاه اکسیژن انجام دهد.

هر چند در این مدت آشنایان و بستگان به این معلم ایثارگر پیشنهاد اهدا اعضای بدن همسرش را دادند اما او با امید به بهبود امروز با گذشت بیش از ۸ سال همچنان از همسرش نگهداری می‌کند چرا که این اتفاق را امتحان الهی می‌داند و همه تلاش خود را به کار گرفته تا از این امتحان سربلند بیرون بیاید.

به ثمر نشست صبر ۸ ساله

هر چند خانواده همسرش نیز در این راه او را تنها نگذاشتند و دخترشان را در اتاقی بالای خانه‌شان جای داده تا کمک حالی برای داماد متعهدشان باشند.

تلاش‌های آقای سمیع بی اثر نبوده، به گفته خودش همسرش مدتی است که حس لامسه و شنوایی‌اش را به دست آورده و زمانی که پاهای همسرش را کمی فشار می‌دهد و یا سخنی با او می‌گوید واکنشی دریافت می‌کند که صرفاً شامل حرکات ریز مردمک چشم، خنده و گریه بدون صدا است.

او که قدردان زحمات خانواده همسرش و به ویژه مادرخانمش است، می‌گوید: در این مدت مادر همسرم تهیهٔ غذا را بر عهده داشتند و من از ایشان تشکر فراوان دارم، مادر خودم نیز قبلاً کمک زیادی به من می کرد اما به علت حادثه‌ای دیگر امکان کمک ندارد و من وظیفه نگهداری وی را نیز دارم.

آقای سمیع همه مراقبت‌های لازم روزانه را از همسرش انجام می‌دهد و الگویی نیکو از صبر و وفاداری برای شاگردانش است.

روایت ایثار معلمان ایران تمامی ندارد چرا که در نقطه نقطه این مرز و بوم مردان و زنانی هستند که از جان برای فرزندان ایران مایه می‌گذارند، هستند دانش آموزانی که در مدارس دور و نزدیک دچار مشکلاتی هستند که معلمان همچون خانواده دوم برای آنها دغدغه دارند و از هیچ حمایتی دریغ نمی‌کنند.

نازنین صفری دانش آموزی در شرق اصفهان است، دانش آموزی که دچار عارضه ناشنوایی مادرزادی بوده اما آنها اعتقاد داشتند درمان او ممکن بود. نازنین دانش آموز مدرسه صابر در شهر ورزنه است، معلمان مدرسه از همان ابتدا که متوجه ناتوانی نازنین در شنیدن شدند، پیگیر کاشت حلزون برای وی شدند، هر چند به دلایلی انجام این عمل به طور انجامید اما در نهایت در بهار ۱۴۰۲ این آرزو به انجام رسید.

فداکاری معلمان برای درمان شنوایی نازنین

محمدرمضانی یکی از آموزگاران مدرسه صابر است، او در این باره به خبرنگار مهر می‌گوید: در بهار سال ۱۴۰۲ شرایط برای عمل کاشت حلزون نازنین فراهم شد؛ تعدادی از پزشکان در اصفهان اعتقاد داشتند امکان درمان نازنین وجود ندارد، اما ما ناامید نشدیم به پزشکان تهران مراجعه کردیم و با نشان دادن سیتی اسکن یکی از پزشکان با انجام عمل موافقت کرد اما این نکته را نیز تاکید کرد که ممکن است بهبود نداشته باشد.

این معلم فداکار که همراه با دیگر همکارانش برای درمان نازنین عزمی جزم داشتند، پس از تائید چهار پزشک نازنین را راهی اتاق عمل کردند. اما ماجرای قبل از اعزام نازنین به اتاق عمل هم شنیدنی است؛ «واقعاً خدا در این کار همراه ما بود. ما در یک روز تأییدیه هر چهار پزشک را که هر کدام در یک جای تهران بودند گرفتیم، درصورتی‌که ممکن بود چند روز زمان ببرد. ساعت ۱۲ ظهر با پرس‌وجو متوجه شدم پزشک معالج در بیمارستان بقیه الله عمل دارد. پشت در اتاق عمل رفتم و از طریق آیفونی که آنجا بود به پرستار اطلاع دادم با وی کار واجب دارم. پرستار گفت نیم ساعت منتظر بمانم و اگر دکتر نیامد دیگر بروم. دقایقی نگذشت که دکتر از اتاق عمل بیرون آمد. به سمت دکتر رفتم و کاغذها را نشانش دادم. کمی ناراحت شد که چرا او را از اتاق عمل صدا کردم. حق هم داشت. من هم توضیح دادم که از یک هزار کیلومتر راه به تهران می‌آیم و چاره‌ای ندارم. دکتر برگه‌های تأییدیه را نگاه کرد و گفت به صندوق هیئت‌امنای صرفه‌جویی ارزی مراجعه کنم. بلافاصله به آن صندوق مراجعه کردم و ۲۵ میلیون تومان به‌عنوان پیش‌پرداخت برای سفارش حلزون واریز کردم. سه ماه بعد مجدداً تماس گرفتند و ۷۵ میلیون دیگر واریز کردیم و در یک نوبت دیگر هم ۳۵ میلیون تومان واریز شد. خلاصه وقتی هزینه ایمپلنت را کامل واریز کردیم گفتند سه‌شنبه هفته بعدش نوبت عمل دارید. هزینه این ایمپلنت‌ها تقریباً ۷٠٠ میلیون تومان است و این صندوق صرفه‌جویی ارزی ۵٠٠ میلیون تومان را به‌نوعی تقبل می‌کند و ۲٠٠ میلیون مابقی را بیمار باید پرداخت کند. بالاخره در آذرماه نازنین را برای عمل به بیمارستان بردیم؛ کاشت حلزون به لطف خدا و به پزشک متخصص با موفقیت انجام شد و صبح روز بعد ساعت ۱۱ نازنین از بیمارستان مرخص شد. البته آن موقع نازنین چیزی نمی‌شنید اما دکتر با تست‌هایی که انجام داد گفت عمل بسیار خوب بوده و ۲ ماه بعد برای نصب دستگاه دوم باید مجدداً مراجعه می‌کردیم تا نازنین بتواند صداها را دریافت کند و با استفاده از حلزون کاشته شده بشنود و تجزیه‌وتحلیل کند.»

وی درباره تأمین هزینه‌های عمل نازنین می‌گوید: تقریباً از وقتی که مطمئن شدیم این کار به نتیجه می‌رسد تأمین این ۲٠٠ میلیون را در اولویت قرار دادیم. با خیریه امیرالمؤمنین (ع) هماهنگ کردیم و با قراردادن پیام‌هایی در فضای مجازی کانال‌های شهرستان از مردم خواستیم برای کاشت حلزون نازنین کمک‌های خود را به‌حساب خیریه بریزند و ظرف یک هفته با کمک همین مردم شهرستان ورزنه و خیرین گران‌قدرش ۲٠٠ میلیون تومان جمع‌آوری شد.

این معلم فداکار درباره اولین روزی که نازنین شنیدن را آغاز کرد بیان می‌کند: اولین‌بار همان روزی بود که در مطب دکتر دستگاه دوم نصب شد؛ وقتی نازنین برای اولین‌بار صداهای اطراف را شنید به طور طبیعی مثل دیگر ناشنوایانی که اولین‌بار می‌شنوند، برافروخته و قرمز شد و حسابی ترسیده بود. ولی بعد کم‌کم برایش عادی شد. وقتی من پشت سرش ایستادم و دست زدم و بعد روبرویش قرار گرفتم و از او با اشاره پرسیدم من چند بار دست زدم و نازنین درست جواب داد، انگار تمام دنیا را به من داده بودند و فقط نمی‌توانستم جلوی اطرافیان از خوشحالی گریه کنم.

آقای رمضانی درباره واکنش‌های جالب نازنین به صداها می‌گوید: همان روزی که از مطب دکتر برگشتیم وقتی از دست‌اندازها می‌گذشتیم و صدای برخورد به گوش می‌رسید، نازنین با اشاره به مادرش می‌گفت که چرا پایش را به کف ماشین می‌زند و بعد به او فهماندیم که این صدای برخورد ماشین با دست‌انداز است. یا مثلاً اولین‌بار که صدای بوق ماشین را در تهران شنید از جا پرید و نمی‌دانست صدای چیست. آقای عباسی، مدیر مدرسه نازنین که همراه ما بود، چند بار بوق ماشین خودش را زد و به او یاد داد که این صدای بوق ماشین است. مادر نازنین تعریف می‌کند که حالا صدای زنگ در را می‌شناسد و با شنیدش می‌رود تا در را باز کند. او تعریف می‌کند که تا مدتی شب‌ها وقتی سکوت کامل برقرار بود نازنین می‌پرسید این چه صدایی است؟ و ما می‌گفتیم صدایی نمی‌آید تا اینکه فهمیدیم صدای تیک‌تاک ساعت که برای ما عادی شده را می‌گوید!

آموزگار مدرسه صابر تأکید می‌کند: از وقتی که نازنین صداها را می‌شنود ارتباطش با اطرافیان و هم‌کلاسی‌هایش خیلی بهتر شده است. الان می‌تواند هم‌کلاسی‌هایش را صدا بزند. نازنین قبلاً لجباز بود یا بهتر است بگوییم چون صدایی نمی‌شنید کلافه بود. اما الان آن لجبازی کمتر شده. خانم امیدیان آموزگار نازنین است و تعریف می‌کند اولین باری که نازنین در زد و وارد کلاس شد بعدازاین عمل بود. چون قبلاً درکی از علت در زدن و صدایی که ایجاد می‌کند نداشت اما حالا به بهانه‌های مختلف اجازه می‌گیرد و بیرون می‌رود تا موقع برگشت در بزند و صدایش را بشنود.

آقای رمضانی در مورد حرف‌زدن نازنین توضیح می‌دهد: ذهن او اکنون مثل یک ضبط‌صوت است که صداها را می‌گیرد و ذخیره می‌کند. نازنین چون از نوزادی قدرت شنوایی نداشته و بعد از آن هم در مقابل سمعک مقاومت می‌کرد حالا اصواتی که ما برای مفاهیم مختلف به کار می‌بریم برای او کاملاً بی‌معنی است. دختر عزیزم اکنون هفته‌ای یک جلسه برای تربیت شنوایی، گفتاردرمانی و تنظیم دستگاه به اصفهان می‌رود که هزینه هر کدام جلسه‌ای ۳٠٠ هزار تومان است. البته فواصل تنظیم دستگاه به‌مرور زیاد می‌شود. او اکنون مفاهیم انتزاعی مثل محبت، عشق و… را درک نمی‌کند ولی مفاهیم عینی مثل آب، خودکار، مداد، غذا و… را دارد یاد می‌گیرد. امیدواریم که طی چند سال آینده بتوانیم شاهد حرف‌زدن نازنین باشیم و آن روز خوشحالی ما کامل می‌شود.

کد خبر 6093938

دیگر خبرها

  • رونمایی کتاب دنیای کسی را عوض کرده ای در ارومیه
  • معلمان پیشگامان تربیت علمی و اعتقادی نسل آینده کشور
  • معلمان مشق عشق را در مکتب‌خانه‌ها تدریس می‌کنند
  • باید از ظرفیت‌های ارزنده جوانان عشایر بیشتر بهره‌مند شویم
  • معلمی که امام خمینی(ره) خطبه عقدش را خواند
  • در مکتب تو همیشه شاگردم من
  • برگزاری همایش اندیشه تمدنی در اندیشه امام علی (ع)
  • رسانه های غربی می خواهند پیروان اهل‌بیت را خشونت‌طلب معرفی کنند
  • باید مکتب آوینی را بشناسیم
  • حرکت دسته عزاداری در روز شهادت امام جعفر صادق (ع) در تهران برگزار می شود