Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-27@05:33:18 GMT

قبل از خواب آب ننوشید

تاریخ انتشار: ۹ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۰۲۴۳۷۵

قبل از خواب آب ننوشید

ایسنا/خراسان رضوی دانشمندان هشدار دادند که قبل از خواب آب ننوشید زیرا ممکن است خطر جدی برای سلامتی باشد.

به نقل از هلث، دانشمند برجسته خواب هشدار داده است که نباید قبل از خواب آب بنوشید زیرا در واقع می‌تواند منجر به طیف وسیعی از مشکلات سلامتی شود.

اشلی هاینزورث، توضیح داد در حالی که باید در طول روز هیدراته باشید، نوشیدن بیش از حد آب قبل از خواب می‌تواند ایده بدی باشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نوشیدن آب قبل از خواب می‌تواند الگوی خواب شما را مختل و در واقع سیستم ایمنی بدن شما را ضعیف کند. این متخصص گفت که ساعت داخلی بدن ما عملکردهای مختلفی را کنترل می‌کند که شامل میزان مایعات بدن ما نیز می‌شود.

آب رسانی زودتر در روز برای اطمینان از اینکه بدن شما زمان کافی برای پردازش مایعات و کاهش احتمال اختلالات در طول شب را دارد، بسیار مهم است اما وی هشدار داد که نوشیدن آب زیاد قبل از خواب باعث می‌شود کلیه‌های شما ادرار بیشتری تولید کنند و شب هنگام برای رفتن به سرویس بهداشتی بیدار شوید.

این مورد می‌تواند چرخه طبیعی خواب شما را مختل کند که به نوبه خود در دراز مدت به سلامت شما آسیب می‌رساند.

اشلی همچنین هشدار داد که وقفه در هنگام خواب می‌تواند از خواب عمیقی که بدن شما برای سلامت ذهنی و جسمی به آن نیاز دارد جلوگیری کند.

وی افزود: اختلال مداوم در چرخه خواب ما، به ویژه در طول شب تهدید جدی برای سلامت کلی ماست و منجر به افزایش استرس، اختلال در عملکرد شناختی، ضعف سیستم ایمنی و حتی افزایش خطر ابتلا به بیماری‌های مزمن مانند مشکلات قلبی عروقی و دیابت شود. زمان آن رسیده است که به خاطر رفاه خود استراحت بدون وقفه را در اولویت قرار دهیم.

اشلی بهترین زمان از روز برای مصرف آب را بیان کرد: هیدراتاسیون خود را از صبح زود شروع کنید و مصرف آن را در طول روز ثابت نگه دارید. به این ترتیب، کمتر احساس نیاز به جبران آب بیش از حد در بعد از ظهر خواهید داشت.

وی همچنین کاهش مصرف مایعات را با نزدیک شدن به زمان خواب پیشنهاد کرد و گفت: در ۲ ساعت منتهی به زمان خواب، به تدریج مایعات مصرفی خود را کاهش دهید. این عملکرد به بدن شما زمان کافی برای پردازش مایعات را می‌دهد.

همچنین توصیه شده است که قبل از خواب از مصرف کافئین خودداری کنید زیرا می‌تواند خواب شما را مختل کند. این نوشیدنی‌ به‌ عنوان دیورتیک (ادرارآور) عمل می‌کند و تولید ادرار را افزایش می‌دهد. توصیه می‌شود مصرف آن را به خصوص در ساعات قبل از خواب محدود کنید.

اشلی همچنین تاکید کرد که چقدر مهم است که روال خوب نوشیدن آب برای بهینه‌سازی چرخه خواب خود ایجاد کنید.

او گفت: ایجاد روتین هیدراتاسیون مطابق با ریتم بدن شما کلیدی است. به تشنگی به خصوص در اوایل روز به سرعت واکنش نشان دهید زیرا باعث یکنواختی مصرف و کاهش مصرف بیش از حد قبل از خواب می‌شود.

این دانشمند افزود: فقط میزان نوشیدنی شما مهم نیست، بلکه زمان و نحوه تناسب آن با روز شما مهم است با اتخاذ روال ذهنی، می‌توانید کیفیت خواب و سلامت کلی خود را بهبود ببخشید.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی علمی و آموزشی آب خواب استانی اجتماعی نوروز ۱۴۰۳ استانی شهرستانها استانی اقتصادی قبل از خواب بدن شما

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۰۲۴۳۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آدینه با داستان/ چی از آسمان افتاد؟!

      داستان کوتاه

      مریم رحمَنی

       یک چیز سنگینی پرت شد توی حیاط. درست زیر پنجره‌ی اتاق خواب. از خواب پریدم و اولش فکر کردم خوابی دیده‌ام.مثل وقت‌هایی که خواب می‌بینم و بلافاصله بعد از بیدار شدن دنیای خواب و بیداری را نمی‌توانم از هم تفکیک کنم.

   پرده‌ی پنجره را کنار زدم و توی تاریکی مطلق حیاط هیچ چیز ندیدم. بی‌اختیار دست کشیدم به تشک تخت و دستم که به جسم گرم جمشید خورد، بی که برگردم و نگاهش کنم، پتو را کشیدم تا زیر چانه‌ام و سعی کردم دوباره بخوابم. چشم‌هایم بسته نمی‌شد و مدام تصویر مردی قوی هیکل می‌آمد جلوی چشمم که با نقاب مشکی و چاقوی تیز توی دستش بالای سر من و جمشيد ایستاده و... . هی چشم‌هایم را باز می‌کردم و سعی می‌کردم با تکان خوردن جمشيد را بیدار کنم، اما حالا بعد از گذشت یازده سال دیگر فهميده بودم این شکل خروپف کردن پشت سرش خواب عمیقی است که با این تکان‌ها، حتی با افتادن احتمالا یک هیکل درشت مردانه توی حیاط نمی‌شود بیدارش کرد. 

  نور چراغ توی حیاط هی خاموش و روشن می‌شد و داشتم فکر می‌کردم کاش برای عوض کردنش بیشتر پافشاری کرده بودم یا لااقل خودم می‌رفتم یک لامپ می‌خریدم و خودم عوضش می‌کردم، حالا مگر عوض کردن یک لامپ چقدر کار دارد که من این چیزها را بیاندازم گردن جمشید و او هم هربار با گفتن جمله‌ی "چقدر جدیدا حساس شدی"، از زیرش شانه خالی کند و مثلا بگوید فعلا که نور دارد! 

  لای پنجره باز بود و سوز تندی می‌آمد توی اتاق که برای هوای اردیبهشت ماه زیادی سرد بود. بالاپوشم را از روی پشتی صندلی برداشتم و انداختم روی دوشم. 

   برگ‌های درخت اکالیپتوس توی خیابان که نصفش کشیده شده بود توی حیاط خانه‌ی ما، همین‌طور داشتند تکان می‌خوردند و یک صدای خش‌خش ریزی توی هوا می‌رقصید. 

   بوی دود سیگار از کنار بینی‌ام رد شد و بی‌هوا سرم را بالا گرفتم و دنبال ماه توی آسمان گشتم. در هوای آلوده‌ی مرکز شهر و وسط این‌همه شلوغی کمتر پیش‌ می‌آید ماه را گوشه‌ای از آسمان ببینم. با زن همسایه‌ی طبقه‌ی بالا که آمده بود دم پنجره و سیگار می‌کشید چشم تو چشم شدم. سرم را به علامت سلام تکان دادم و بالاپوشم را از دو طرف هی کشیدم فقط برای اینکه کاری کرده باشم. چون آن‌قدرها که تصور می‌کردم باد سردی نمی‌وزید. 

-شما هم خواب‌تون نمیاد؟ 
- یه صدایی از توی حیاط شنیدم، اومدم پی‌اش! 

هم‌زمان گوش تیز کردم که صداهای اطرافم را به‌خاطر بسپارم. 

- من هیچ صدایی نشنیدم! 
-مطمئنید؟ صدای وحشتناک افتادن یه چیزی از پشت بوم بود.
 
کلمه‌ی پشت بام در لحظه روی زبانم چرخید وگرنه اصلا چه می‌دانستم آن "چیز" احتمالا سنگین از کجا افتاده روی زمين. 


به شازده کوچولو فکر کردم و دوباره فکر کردم آن صدا برای شازده کوچولو بودن زیادی بزرگ بود. 

زن گفت: چای یا قهوه می‌خورید؟ 
گفتم: این موقع شب نه! خوابم می‌پرد و تا صبح باید داستان‌سرایی کنم! 
از حرف خودم خندیدم و گمان کردم حرف بامزه‌ای زده‌ام، چهره‌ی بی‌تفاوت زن از آن فاصله و زیر نور کم رمق ماهی که اصلا نمی‌دانستم کجاست خنده‌ام را جمع کرد و دوباره بالاپوشم را از دو طرف کشیدم به خودم. 

زن گفت: شب‌ها خیلی طولانی‌اند. 
و دیدم که سیگار دیگری روشن کرد. روی نیمکت کهنه‌ی وسط حیاط نشستم تا راحت‌تر بتوانم به حرف‌هایش گوش کنم. گردنم درد گرفته بود.
-شاید بهتر باشد از اول غروب دیگر چای یا قهوه نخورید! 

-پس چکار کنم؟ 
- من و همسرم فیلم می‌بینیم. گاهی بازی می‌کنیم. منچ و مارپله. 

دوباره خندیدم و دوباره خنده‌ام را و بالاپوشم را جمع کردم. 
- فیلم‌های توی خیابان را هر روز می‌بینم. فیلم زندگی خودم را هرشب مرور می‌کنم. فیلم به چه کارم می‌آید. 

داشت لابلای برگ‌های اکالیپتوس دنبال چیزی می‌گشت. 
- ها... بیا... اومد بالاخره

-چی اومد؟ 
-ماه! خودتم داشتی دنبالش می‌گشتی.

از روی نیمکت بلند شدم و آمدم نزدیک ساختمان روی پنجه‌ی پا و دیدمش. عینکم را نزده بودم و چیزی که می‌دیدم مجموعه‌ای ابری از نور زرد بود. خب همین هم غنیمت بود. اینکه من درست نمی‌دیدمش دلیل بر درست نبودنش نبود. 

-قشنگه.. نه؟ 
-خیلی 

-فکر کن یه چیز گرد خیلی بزرگ وسط آسمون همینجور معلق وایساده، خود تو هم روی یه چیز گرد خیلی بزرگِ معلق وایسادی! اون تو رو نگاه می‌کنه، تو اونو. 

صدای گوشخراش یک موتور سیکلت برای چند لحظه ارتباط کلامی ما را قطع  کرد. 

دستم را گذاشتم پشت گردنم و پرسیدم: شما صدای افتادن چیزی را از آسمان نشنیدید؟ 
- شاید شازده کوچولو بوده و با صدای بلندی خندید. آن‌قدر صدای خنده‌اش بلند شد که فکر کردم حتما جمشيد از خواب می پرد.
 
-برای صدای شازده‌کوچولو زیادی بزرگ بود آخه
-گفتی قهوه نمی‌خوری؟ 
حتی منتظر جوابم نماند. پنجره را بست و چراغ را خاموش کرد. 

یک برگ اکالیپتوس از روی زمين برداشتم و با دستم خردش کردم. بوی عجيبی دارد و هربار که همچین بوهایی به هم می‌خورد تصمیم‌های عجیبی برای خانه‌داری می‌گیرم. مثلا اینکه چند برگ ازش بچینم و ببرم خانه و شب‌ها دم‌نوش‌های خوشمزه درست کنم. یا این‌که فردا عصر حتما کیک هویج درست می‌کنم و برای همسایه‌ی طبقه‌ی بالا می‌برم و باهاش دوست می‌شوم. یا از این به بعد حتما توی قوری چای عناب می‌ریزم. 

برگ‌ها را از توی دستم ریختم کف حیاط. 

توی آشپزخانه صدای سوت کتری بلند شد. جمشيد با قیافه‌ی یک قاتل فراری نشسته بود پشت میز و یک صدای ممتد زشت را با جعبه‌ی خالی کبریت در می‌آورد و هی زیر لب می‌گفت انگار یه دسته غاز وحشی حمله کردن تو اتاق خواب! صدای کشیده شدن پایه‌ی صندلی از جایم پراند و جمشيد درست روی لبه‌ی درگاهی آشپزخانه رویش را به‌سمتم برگرداند و گفت: یادته گفته بودی وقتی بچه بودی یه دسته غاز وحشی از وسط کوچه‌تون رد شدن و تو ترسیدی؟ 

گفتم آره. اولین‌بار بود که یکی از بچه‌های کوچه داشت ماجرای قتل اميرکبير توی حمام فین رو تعریف می‌کرد. 

- و تو فکر کردی قاتل‌های امیرکبیر حمله کردن! 
قهقهه زد و محکم خورد به در آشپزخانه. از صدای کوبیده شدن در به دیوار تکان سختی خوردم و پشت گردنم تیر کشید. 

بعد خودش را جمع کرد و صورتش را جدی کرد و گفت:
-حق داشتی! حمله‌ی غازهای وحشی خیلی ترسناکه! 

قوطی نسکافه و جعبه‌ی چای کیسه‌ای کنار هم و هر دستم روی یکی‌شان. 
یا باید چای می‌خوردم یا یک قهوه‌ی فوری.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • شیوه صحیح استفاده از محصولات مراقبت پوستی برای تاثیرگذاری بیشتر
  • عادت عجیب زرافه‌ها در خوابیدن؛ زرافه چطور می‌خوابد؟
  • بهترین زمان نوشیدن شیر برای کاهش وزن
  • آدینه با داستان/ چی از آسمان افتاد؟!
  • چرا با تاریکی هوا احساس خواب آلودگی بیشتر می‌شود؟
  • ریتم شبانه‌روزی یا ساعت بدن چیست؟
  • بهترین زمان برای مصرف قهوه
  • بهترین زمان نوشیدن قهوه برای مبتلایان به کبدچرب
  • تأمین بهینه برق صنایع در تابستان با همکاری در مدیریت مصرف
  • خوردن این غذا‌ها در شب باعث سوزش معده می‌شود