Web Analytics Made Easy - Statcounter
2024-04-26@01:35:55 GMT
۶۷۲ نتیجه - (۰.۰۲۳ ثانیه)

«اخبار حافظیه شیراز»:

بیشتر بخوانید: اخبار اقتصادی روز در یوتیوب (اخبار جدید در صفحه یک)
    ایسنا/فارس با وجود درخواست مسئولان باشگاه شهرراز مبنی بر میزبانی در خارج از استان فارس، مسابقات خانگی این تیم همچنان در شیراز برگزار خواهد شد. به گزارش خبرنگار ایسنا، در ابتدای هفته جاری نامه‌ درخواستی از سوی مسئولان باشگاه نوپای شهرراز شیراز به هیئت فوتبال فارس ارسال شد که در آن آورده شده بود:...
    به گزارش ورزش سه، شهر شیراز با وجود در اختیار داشتن چند زمین چمن از حافظیه تا ارتش و از ورزشگاه پارس تا ورزشگاه شهدای مرودشت، حتی یک زمین چمن مناسب برای انجام مسابقات فوتبال در حالت نرمال ندارد. با این حال بنابر اجبار، تیم‌های شیرازی هر سال روی همین زمین‌ها به نبرد با رقبا...
    ایسنا/فارس متولی هیئت فوتبال شیراز اعتقاد دارد که برای تبدیل شدن ورزشگاه حافظیه به یک ورزشگاه مدرن، حدود ۱۰۰ میلیارد تومان اعتبار نیاز است. به گزارش خبرنگار ایسنا، ورزشگاه پارس به عنوان بزرگترین زیرساخت ورزشی استان فارس، در حالی که ۷۸ ماه از افتتاح رسمی اش می گذرد، هنوز به شرایط میزبانی مطلوب از...
    آفتاب‌‌نیوز : رزرو هتل‌های شیراز و تجربه اقامتی بی‌نظیر در شهر عاشقان یکی از مهم‌ترین مواردی است که به تنهایی می‌تواند سفری فراموش‌نشدنی را برای شما رقم بزند. ما در این مقاله قصد داریم چند مورد از بهترین هتل‌های شیراز را به شما معرفی کنیم که علاوه‌بر امکانات رفاهی و خدمات مناسب، دسترسی آسانی نیز...
    ایسنا/فارس سرمربی تیم فوتبال شهر راز شیراز با ابراز گلایه به وضعیت زمین ورزشگاه حافظیه گفت: ما در بازی‌های اخیر بیرون از خانه موفق بوده‌ایم اما در زمین خودمان شکست خورده‌ایم که بخشی از آن به خاطر وضعیت چمن ورزشگاهمان است. ستار زارع، سرمربی تیم فوتبال شهر راز شیراز در خصوص شکست تیمش در...
    رئیس جمهور گفت: شیراز هم تخت جمشید دارد، هم حافظ و هم در قله شاهچراغ را دارد، همزیستی این سه در تمام طول تاریخ به‌گونه‌ای بوده که کسی نمی‌تواند بین آن‌ها تقابل تعریف کند. به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی ریاست‌جمهوری، سید ابراهیم رئیسی در آخرین برنامه روز اول سفر استانی دولت مردمی به استان فارس، شامگاه...
    شیراز- رئیس جمهور در مراسم یادروز حافظ در حافظیه شیراز حاضر و پای شعرخوانی شعرا نشست. به گزارش مشرق، حجت الاسلام ابراهیم رئیسی پنجشنبه شب، در ادامه دومین سفر خود به استان فارس در مراسم یادروز حافظ حاضر شد. این مراسم در حال برگزاری در حافظیه شیراز است و شعرا مشغول شعرخوانی هستند.
    در راستای حفظ و نگهداری چمن ورزشگاه حافظیه، شهرداری شیراز مبلغ ۴۵۰ میلیون تومان به هیأت فوتبال شیراز مساعدت خواهد کرد. به گزارش خبرنگار ایمنا، یکصد و سی و امین جلسه صحن علنی شورای اسلامی شهر شیراز عصر امروز _ یکشنبه شانزدهم مهر _ با حضور سیزده نفر از اعضای شورای اسلامی شهر شیراز برگزار...
    با گزارش ورزش سه، تیم‌های شهرراز شیراز و خلیج فارس ماهشهر از ساعت ۱۸:۳۰ دقیقه در ورزشگاه حافظیه شیراز به مصاف هم رفتند و در نهایت این شاگردان ستار زارع بودند که موفق شدند با نتیجه سه بر صفر برنده این دیدار شوند.در نیمه نخست رضا آقا بابایی در دقیقه ۲۰ تک گل این نیمه...
    تنت به ناز طبیبان نیازمند مبادوجود نازکت آزرده گزند مباد سلامت همه آفاق در سلامت توستبه هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد جمال صورت و معنی ز امن صحت توستکه ظاهرت دژم و باطنت نژند مباد در این چمن چو درآید خزان به یغماییرهش به سرو سهی قامت بلند مباد در آن بساط که حسن...
    صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش بادور نه اندیشه این کار فراموشش باد آن که یک جرعه می از دست تواند دادندست با شاهد مقصود در آغوشش باد پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفتآفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد شاه ترکان سخن مدعیان می‌شنودشرمی از مظلمه خون سیاووشش باد گر چه از...
    جمالت آفتاب هر نظر بادز خوبی روی خوبت خوبتر باد همای زلف شاهین شهپرت رادل شاهان عالم زیر پر باد کسی کو بسته زلفت نباشدچو زلفت درهم و زیر و زبر باد دلی کو عاشق رویت نباشدهمیشه غرقه در خون جگر باد بتا چون غمزه‌ات ناوک فشانددل مجروح من پیشش سپر باد چو لعل شکرینت...
    روز وصل دوستداران یاد بادیاد باد آن روزگاران یاد باد کامم از تلخی غم چون زهر گشتبانگ نوش شادخواران یاد باد گر چه یاران فارغند از یاد مناز من ایشان را هزاران یاد باد مبتلا گشتم در این بند و بلاکوشش آن حق گزاران یاد باد گر چه صد رود است در چشمم مدامزنده رود...
    دوش آگهی ز یار سفرکرده داد بادمن نیز دل به باد دهم هر چه باد باد کارم بدان رسید که همراز خود کنمهر شام برق لامع و هر بامداد باد در چین طره تو دل بی حفاظ منهرگز نگفت مسکن مالوف یاد باد امروز قدر پند عزیزان شناختمیا رب روان ناصح ما از تو شاد...
    شراب و عیش نهان چیست کار بی‌بنیادزدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکنکه فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد ز انقلاب زمانه عجب مدار که چرخاز این فسانه هزاران هزار دارد یاد قدح به شرط ادب گیر زان که ترکیبشز کاسه سر جمشید و...
    دی پیر می فروش که ذکرش به خیر بادگفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگگفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دستاز بهر این معامله غمگین مباش و شاد بادت به دست باشد اگر...
    دل من در هوای روی فرخبود آشفته همچون موی فرخ بجز هندوی زلفش هیچ کس نیستکه برخوردار شد از روی فرخ سیاهی نیکبخت است آن که دایمبود همراز و هم زانوی فرخ شود چون بید لرزان سرو آزاداگر بیند قد دلجوی فرخ بده ساقی شراب ارغوانیبه یاد نرگس جادوی فرخ دوتا شد قامتم همچون کمانیز...
    اگر به مذهب تو خون عاشق است مباحصلاح ما همه آن است کان تو راست صلاح سواد زلف سیاه تو جاعل الظلماتبیاض روی چو ماه تو فالق الاصباح ز چین زلف کمندت کسی نیافت خلاصاز آن کمانچه ابرو و تیر چشم نجاح ز دیده‌ام شده یک چشمه در کنار روانکه آشنا نکند در میان آن...
    تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاجسزد اگر همه دلبران دهندت باج دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبشبه چین زلف تو ماچین و هند داده خراج بیاض روی تو روشن چو عارض رخ روزسواد زلف سیاه تو هست ظلمت داج دهان شهد تو داده رواج آب خضرلب چو قند تو برد...
    درد ما را نیست درمان الغیاثهجر ما را نیست پایان الغیاث دین و دل بردند و قصد جان کنندالغیاث از جور خوبان الغیاث در بهای بوسه‌ای جانی طلبمی‌کنند این دلستانان الغیاث خون ما خوردند این کافردلانای مسلمانان چه درمان الغیاث همچو حافظ روز و شب بی خویشتنگشته‌ام سوزان و گریان الغیاث تفسیر : گویی فریادها...
    مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویتخرابم می‌کند هر دم فریب چشم جادویت پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدنکه شمع دیده افروزیم در محراب ابرویت سواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارمکه جان را نسخه‌ای باشد ز لوح خال هندویت تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیاراییصبا را گو...
    زان یار دلنوازم شکریست با شکایتگر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردمیا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کسگویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجاسرها بریده بینی بی جرم و...
    چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمتحقوق خدمت ما عرضه کرد بر کرمت به نوک خامه رقم کرده‌ای سلام مراکه کارخانه دوران مباد بی رقمت نگویم از من بی‌دل به سهو کردی یادکه در حساب خرد نیست سهو بر قلمت مرا ذلیل مگردان به شکر این نعمتکه داشت دولت سرمد عزیز و محترمت بیا که...
    میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمتخوش خرامان شو که پیش قد رعنا میرمت گفته بودی کی بمیری پیش من تعجیل چیستخوش تقاضا می‌کنی پیش تقاضا میرمت عاشق و مخمور و مهجورم بت ساقی کجاستگو که بخرامد که پیش سروبالا میرمت آن که عمری شد که تا بیمارم از سودای اوگو نگاهی کن...
    ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمتجانم بسوختی و به دل دوست دارمت تا دامن کفن نکشم زیر پای خاکباور مکن که دست ز دامن بدارمت محراب ابرویت بنما تا سحرگهیدست دعا برآرم و در گردن آرمت گر بایدم شدن سوی هاروت بابلیصد گونه جادویی بکنم تا بیارمت خواهم که پیش میرمت ای بی‌وفا طبیببیمار...
    ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمتبنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت حیف است طایری چو تو در خاکدان غمزین جا به آشیان وفا می‌فرستمت در راه عشق مرحله قرب و بعد نیستمی‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خیردر صحبت شمال و صبا می‌فرستمت تا لشکر غمت نکند ملک...
    یا رب سببی ساز که یارم به سلامتبازآید و برهاندم از بند ملامت خاک ره آن یار سفرکرده بیاریدتا چشم جهان بین کنمش جای اقامت فریاد که از شش جهتم راه ببستندآن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت امروز که در دست توام مرحمتی کنفردا که شوم خاک چه سود...
    شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفتفراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهرکنایتیست که از روزگار هجران گفت نشان یار سفرکرده از که پرسم بازکه هر چه گفت برید صبا پریشان گفت فغان که آن مه نامهربان مهرگسلبه ترک صحبت یاران خود چه آسان گفت من و...
    حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفتآری به اتفاق جهان می‌توان گرفت افشای راز خلوتیان خواست کرد شمعشکر خدا که سر دلش در زبان گرفت زین آتش نهفته که در سینه من استخورشید شعله‌ایست که در آسمان گرفت می‌خواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوستاز غیرت صبا نفسش در دهان گرفت آسوده بر...
    ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفتکار چراغ خلوتیان باز درگرفت آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروختوین پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفتوان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت زنهار از آن عبارت شیرین دلفریبگویی که پسته تو سخن در شکر گرفت بار غمی...
    شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفتروی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بودبار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیموز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرددیدی آخر که...
    ساقی بیار باده که ماه صیام رفتدرده قدح که موسم ناموس و نام رفت وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیمعمری که بی حضور صراحی و جام رفت مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودیدر عرصه خیال که آمد کدام رفت بر بوی آن که جرعه جامت به ما رسددر مصطبه دعای تو هر...
    گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفتور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوختجور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیارهر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دارگر ملالی...
    آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفتآیا چه خطا دید که از راه خطا رفت تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بینکس واقف ما نیست که از دیده چه‌ها رفت بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوشآن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت دور از رخ...
    صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفتناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت گل بخندید که از راست نرنجیم ولیهیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت گر طمع داری از آن جام مرصع می لعلای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت تا ابد بوی محبت به مشامش نرسدهر که...
    عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشتکه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باشهر کسی آن درود عاقبت کار که کشت همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مستهمه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت سر تسلیم من و خشت در میکده‌هامدعی...
    کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشتمن و شراب فرح بخش و یار حورسرشت گدا چرا نزند لاف سلطنت امروزکه خیمه سایه ابر است و بزمگه لب کشت چمن حکایت اردیبهشت می‌گویدنه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت به می عمارت دل کن که این جهان خراببر آن سر است که از خاک...
    دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشتبشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت یا رب مگیرش ار چه دل چون کبوترمافکند و کشت و عزت صید حرم نداشت بر من جفا ز بخت من آمد وگرنه یارحاشا که رسم لطف و طریق کرم نداشت با این همه هر آن که نه خواری...
    کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشتمن و شراب فرح بخش و یار حورسرشت گدا چرا نزند لاف سلطنت امروزکه خیمه سایه ابر است و بزمگه لب کشت چمن حکایت اردیبهشت می‌گویدنه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت به می عمارت دل کن که این جهان خراببر آن سر است که از خاک...
    بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشتو اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیستگفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراضپادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با...
    جز آستان توام در جهان پناهی نیستسر مرا به جز این در حواله گاهی نیست عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازمکه تیغ ما به جز از ناله‌ای و آهی نیست چرا ز کوی خرابات روی برتابمکز این بهم به جهان هیچ رسم و راهی نیست زمانه گر بزند آتشم به خرمن عمربگو بسوز که...
    خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیستتاب آن زلف پریشان تو بی چیزی نیست از لبت شیر روان بود که من می‌گفتماین شکر گرد نمکدان تو بی چیزی نیست جان درازی تو بادا که یقین می‌دانمدر کمان ناوک مژگان تو بی چیزی نیست مبتلایی به غم محنت و اندوه فراقای دل این ناله و...
    حاصل کارگه کون و مکان این همه نیستباده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست از دل و جان شرف صحبت جانان غرض استغرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست منت سدره و طوبی ز پی سایه مکشکه چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست دولت آن است که...
    روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیستمنت خاک درت بر بصری نیست که نیست ناظر روی تو صاحب نظرانند آریسر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجبخجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردیسیل خیز از نظرم...
    راهیست راه عشق که هیچش کناره نیستآنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بوددر کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ما را ز منع عقل مترسان و می بیارکان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشدجانا...
    زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیستدر حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوستدر صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راندعرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست چیست این سقف بلند ساده بسیارنقشزین معما هیچ دانا...
    مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیستدل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست اشکم احرام طواف حرمت می‌بنددگر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشیطایر سدره اگر در طلبت طایر نیست عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثارمکنش عیب که بر نقد روان قادر...
    کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیستدر رهگذری کیست که دامی ز بلا نیست چون چشم تو دل می‌برد از گوشه نشینانهمراه تو بودن گنه از جانب ما نیست روی تو مگر آینه لطف الهیستحقا که چنین است و در این روی و ریا نیست نرگس طلبد شیوه چشم تو زهی چشممسکین خبرش از...
    ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیستحال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست مردم دیده ز لطف رخ او در رخ اوعکس خود دید گمان برد که مشکین خالیست می‌چکد شیر هنوز از لب همچون شکرشگر چه در شیوه گری هر مژه‌اش قتالیست ای که انگشت نمایی به کرم در همه...
    یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیستجان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست حالیا خانه برانداز دل و دین من استتا در آغوش که می‌خسبد و همخانه کیست باده لعل لبش کز لب من دور مبادراح روح که و پیمان ده پیمانه کیست دولت صحبت آن شمع سعادت پرتوبازپرسید خدا را که به...