Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-04-28@21:16:16 GMT

شخصيت‌هاي ماندگار مرد درکمدي تلويزيوني

تاریخ انتشار: ۱۴ فروردین ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۲۷۸۶۷۳۰

خبرگزاري آريا - روزنامه شهروند - نيما بهدادي‌مهر: ماندگاري نقش‌هاي تلويزيوني از سويي تابع مهارت بازيگر در شناخت نقش و از سوي ديگر ناشي از جذابيت نقش‌ها در ذهن جامعه است. بدين معنا که نقش‌هاي خاص چون معتاد و روان‌پريش از يکسو و نقش‌هاي برآمده از مشاغل از سوي ديگر در وهله نخست داراي جوهره‌اي جذابند و اين هنر بازيگران است که آن نقش‌ها را به ماندگاري بيشتر در خاطرات عمومي مي‌رساند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



به‌واقع اگر الگوي نقش‌آفريني در درام را نوعي قدرت دروني براي تبلور بيروني احساسات بدانيم و منشأ اجرا را از درون به بيرون ارزيابي کنيم اما اين قاعده در اجراي نقش‌هاي کمدي، ساختاري متفاوت‌تر دارد، زيرا بازيگر در ژانر کمدي ايراني، اغلب با بداهه‌پردازي و خلق لحظه‌اي کمدي در کلام و با استفاده از ديالوگ سروکار دارد، مگر در فيلمنامه‌هايي که کمدي برمبناي موقعيت‌ها شکل مي‌گيرد و نه کلمات. البته در فيلمنامه‌هاي کمدي موقعيت‌محور هم استثناهايي وجود دارد و برخي بازيگران مي‌توانند در دل مناسبات و موقعيت‌هاي خنده‌آفرين، بداهه‌هاي خود را اجرا کنند که در اين زمينه مي‌توان به اکبر عبدي اشاره کرد.

از اين وجه کمدين متکي بر بداهه، گاه در لحظه و مکثي کوتاه، امتياز هنري خاصي را پديد مي‌آورد که در عين هويت بخشيدن به ساختار اثر، خود بازيگر را هم داراي جايگاهي متمايز مي‌کند. در عين حال يک افه گويشي يا حرکتي هم مي‌تواند به فرهنگ رفتاري گفتاري خاصي در هر ٢وجه مثبت و منفي آن منجر شود که برآيندش تداوم کاراکتر در ذهن مخاطب است، به‌گونه‌اي که بازيگران چنين نقش‌هايي را در حافظه تاريخي مخاطب به‌عنوان يک مدل- الگو در کمدي مطرح مي‌سازند که در اين زمينه مي‌توان به مسعود شصت‌چي اشاره داشت.

از سوي ديگر تداوم و اصرار بر يک سبک رفتاري، افه بياني يا تغييرات چهره براي بازتاب حس لحظه‌اي کاراکتر يا تلاش ناهشيار در ادامه‌دادن به يک ساختار مشخص بدون ايجاد گره‌هاي خلاقانه جديد، به وازدگي جامعه نسبت به بازيگران منجر مي‌شود؛ در اين زمينه مي‌توان مهران غفوريان را مثال زد که با اصرار در دنباله‌سازي غيرمنطقي بر زيرآسمان شهر اعتبار حرفه‌اي‌ خود در کمدي تلويزيوني را به حراج گذاشت.

همچنين مي‌توان استفاده از بازيگران تثبيت‌شده درام در مجموعه‌هاي کميک را به‌عنوان يک اتفاق ويژه هنري براي آن بازيگران درنظر آورد که اگر به‌درستي مديريت نشود مي‌تواند چهره حرفه‌اي آن بازيگر را به مرور زمان مخدوش سازد.

به‌عنوان مثال مي‌توان پرويز پرستويي را به‌عنوان نمونه‌اي مثبت از چنين تجربه‌اي درنظر آورد. بازيگري که در نقش‌هاي کمدي در سينما درخشيد اما نگذاشت در اين ورطه به کليشه افتد و به‌درستي مسير بازيگري خود را به همان سمتي هدايت کرد که در آن درخشيده بود.

از سوي ديگر هم مي‌توان حضور فتحعلي اويسي در آثار کمدي را مثال زد که اگرچه در ابتدا جذاب مي‌نمود اما هرچه بر وسعت ايفاي چنين نقش‌هايي در کارنامه اين بازيگر افزوده شد، کيفيت اجرايش کاهش يافت و وي را به جايي رساند که نه بازيگر مطرح نقش‌هاي درام در دهه ٦٠ را يادآور بود و نه به‌عنوان يک بازيگر کمدي شناخته مي‌شد.

در اين نوشتار با توجه به فرا رسيدن عيد نوروز به برخي از تيپ-کاراکترهاي نمونه و شاخص ژانر کمدي اشاراتي خواهيم داشت و نقاط عطف کار بازيگران در اجراي اين نمونه‌ها را ارزيابي مي‌کنيم.

محسن (اکبر عبدي- بازم مدرسم دير شد/‌ سال توليد ١٣٦٣)





آنچه هنرنمايي اکبر عبدي را در مجموعه بازم مدرسم دير شد وجوه بارزي مي‌بخشد، هنر اجراي اين بازيگر از تيپ نوجواني بازيگوش و در عين‌حال تنبل است که هيچ گاه به‌موقع سر کلاس درس خود حاضر نمي‌شد. جنبه‌هاي تربيتي و پيام‌هاي اخلاقي اين مجموعه سبب شد تا نوع برخوردهاي ٢بازيگر مرحوم يعني مهين شهابي و اسماعيل داورفر در نقش والدين محسن با فرزندشان به‌عنوان يک الگو براي جامعه آن دوران محسوب شود.

اسد خمارلو (رضا بابک- آرايشگاه زيبا/ ‌سال توليد ١٣٦٩)





«آرايشگاه زيبا» بي‌شک اتفاقي خوب براي بازيگري چون رضا بابک پس از صداپيشگي در مجموعه عروسکي «خانه مادربزرگه» بود. ارتباط مناسب بازيگر با نقش و دريافت درستي که از اندازه‌هاي حسي شخصيت و نوع ارتباط وي با آدم‌هاي پيرامونش داشت سبب شد تا مخاطب آن زمان رضا بابک را در نقش اسد خمارلو باور کند. باوري که ناشي از اجراي دقيق بابک از حس‌و‌حال پيرپسري است که هنوز هم با مادر و پدر خود زندگي مي‌کند و رفتارش البته تا سه قسمت پاياني بيش از آن‌که بيانگر اراده و استقلال او باشد تحت سيطره تصميمات مادرش است.

رضا صباحي (زنده‌ياد خسرو شکيبايي- خانه سبز/ ‌سال توليد ١٣٧٥)





تجربه بازي در خانه سبز ريسکي بزرگ براي خسرو شکيبايي بود. بازيگري که با حميد‌ هامون قلب مخاطبان ايراني را تصاحب کرده و به بازيگري مطرح بدل شده بود. از اين‌رو حضور در مجموعه‌اي کمدي آن هم پس از ايفاي نقش حميد در فيلم ‌هامون يک ريسک خطرناک براي وي و کارنامه بازيگري وي در آينده به شمار مي‌رفت.

اما مجموعه 24قسمتي «خانه سبز» با آن فضاي صميمي‌، وکيل‌هاي دوست‌داشتني‌، مناسبات انساني اصيل و عاشقانه‌، بازي‌هاي خاطره‌ساز، فيلمنامه حساب‌شده‌ و کارگرداني دقيق خاطره بزرگي از تلويزيون را در ذهن ما شکل داده و بي‌شک در شکل‌گيري اين خاطره، نقش زنده ياد خسرو شکيبايي غيرقابل انکار است. صحنه‌‌هاي بسياري از بازي‌هاي او را مي‌توان مثال زد که همچون يک کلاس درس براي شيفتگان بازيگري است. صحنه‌‌هايي که با لحن خود هم حس مهر را به همسرش عاطفه منتقل مي‌کرد و هم نوعي پرسشگري معترضانه لطيف را به رخ مي‌کشيد.

بازي بدن او و همگام‌سازي فکورانه حرکت دست با تکان‌هاي سر و لحن بيان که تنش و چالش دروني شخصيت را در بيان يک ايده و مفهوم نشان مي‌داد، به‌ياد‌ماندني است و نمي‌توان آن حرکت شکيبايي را در حالتي که اوج آوايي بلند و تنش‌گونه‌اي بر صدايش حاکم بود، از خاطر برد و از حرکت‌هاي مداوم دست‌ها و نگاه‌هايش که هيجان مضاعف وکيل سرزنده (رضا صباحي) را در بيان رمز نشاط زندگي يا همان رنگ روح زندگي به عاطفه منتقل مي‌کرد، غافل شد. طنازي و جديت به‌عنوان دو لبه روانشناختي شخصيت صباحي آنچنان در هم ادغام شد که مخاطب با تماشاي چندباره مجموعه از اين ترکيب حسي ميان جديت و وقار يک مرد ايراني و درعين حال نکته‌سنجي و شوخ‌طبعي‌اش به وجد مي‌آمد و با حالات حسي شخصيت در غم‌ها و شادي‌هايش همراه مي‌شد.

عموي هژيرها (مهران غفوريان- اين چند نفر/‌ سال توليد ١٣٧٨)





تيپ تمام‌عيار عموي خوش‌مشرب و البته کمي بهانه‌گير، فرصتي مناسب را در اختيار مهران غفوريان قرار داد تا با هنري که در آن دوران هنوز به ورطه تکرار نيفتاده بود، جذابيتي مضاعف را بر مجموعه نسبتا موفق اين چند نفر ببخشد. اين حضور آنچنان تعيين‌کننده بود که به‌عنوان يکي از ارکان خلق جذابيت دستمايه بازسازي موقعيت‌هاي کميکي از تقابل و رويارويي هژيرها با عمويشان شد.

بهروز پيرپکاجکي (مهران غفوريان- زيرآسمان شهر/‌ سال توليد ١٣٨٠)





نقش بهروز با بزرگنمايي از فعاليت‌هاي خود به همسايه‌ها بسيار خواستني بود و ترکيب موفقي با خشايار مستوفي ايجاد کرد. نقش در گذر زمان به دليل همين ماهيت دروني ماندگار شد و مهران غفوريان چنان در پيله تنومند نقش بهروز فرو رفت که نتوانست در ديگر نقش‌هاي محوله در سينما و تلويزيون از آن در ذهن مخاطب آشنازدايي کند و چهره بازيگري خود را همچنان با گذشت ٢ دهه در حصار اين نقش مي‌بيند.

خشايار مستوفي (حميد لولايي- زيرآسمان شهر/‌ سال توليد ١٣٨٠)





آنچه در بندهاي بالا درباره مهران غفوريان گفته شد در مسير معکوس آن براي حميد لولايي اتفاق افتاد. به واقع بازي در نقش خشايار مستوفي اگرچه چهره بازيگري حميد لولايي را نزد مخاطبان بيش از قبل تثبيت کرد اما در روند انتخاب نقش‌هاي اين بازيگر تأثير منفي نگذاشت و لولايي توانست در طول سال‌ها فعاليت در تلويزيون نقش‌هاي خوبي در مجموعه‌هاي ماندگار کمدي ايفا کند.

خشايار مستوفي يکي از اين نقش‌ها بود که از تغييرات اجزاي فيزيکي دهان به‌گونه‌اي بهره برد که گاه در نقش‌آفريني‌هاي خود اسير مولفه‌هاي آشناي اين نقش مي‌شد.

آقاي کاووسي (فتحعلي اويسي- بدون شرح/‌ سال توليد ١٣٨١)





تا پيش از بازي در بدون شرح، عموما به‌عنوان بازيگري توانا در فيلم‌هاي درام و اغلب به نقش منفي شناخته مي شد و شايد کمتر کسي فکر مي‌کرد فتحعلي اويسي با درخشش در نقش مدير مسئول يک نشريه نه‌چندان مطرح و نوپا که تلاش دارد تا خود را از زردي و بي‌مايگي نجات بخشد، بتواند تصويري جديد و همدل‌برانگيز از خود نشان دهد اما اين اتفاق که مي‌توانست اويسي را در مقام بازيگري باقابليت در ايفاي نقش‌هاي گوناگون تثبيت کند، در نهايت وي را به جاده لغزنده کمدي‌هاي ضرباهنگي و نازل رساند.

داود برره (جواد رضويان- پاورچين/‌ سال توليد ١٣٨٢)





جواد رضويان بدون اغراق ناجي هنري مجموعه پاورچين است، زيرا با ورودش، سير روايت از سکون و رکود به يک رواني و شيوايي رسيد و با ايفاي کاراکتر داود يک نقش منفي کميک را به زيبايي و با شيوه‌اي جذاب براي مخاطب اجرا کرد.

صحنه‌هاي تقابل داود و فرهاد ازجمله نقاط ثقل اجراي رضويان به‌شمار مي‌رود و البته اين بازي درخشان تاثير چندان مثبت کاري براي وي نداشت و پس از پاورچين، بيشتر با تلاشي ازسوي رضويان روبه‌رو شديم که سعي داشت الگوي اجراي نقش داود را بر مختصات ديگر نقش‌آفريني‌هايش هم حاکم کند اما بي‌مايگي و ساختار نازل آثار حتي امکان نزديک‌شدن به سايه داود را از جواد رضويان گرفت.

بامشاد (رضا شفيعي‌جم- نقطه‌چين/ ‌سال توليد ١٣٨٣)





از همان ساعت خوش و خلق تيپ کارآگاه درک، توانايي‌هاي شفيعي‌جم در تيپ‌سازي بر همگان آشکار شد و وقتي اين بازيگر با پيشينه‌اي از نقش‌آفريني‌هاي ممتاز به‌عنوان يک ناجي هنري وارد مجموعه نقطه‌چين شد، از آوازخواني و البته رفتارهاي تاحدودي نمکين و بچه‌گانه براي پرورش نقش بامشاد بهره برد و بدين‌گونه فضاي راکد نقطه‌چين را شور و حالي دوباره بخشيد.

گشتاسب (مجيد صالحي- کوچه اقاقيا/‌ سال توليد ١٣٨٣)





از ابتداي ورودش به مجموعه با نت آهنگين و زنگ صدايي متشابه با دوبلور آلن دلون و نيز تاکيد بر تکيه کلام پول ببيتي فراوون خود را در دل مجموعه جاي داد و صحنه مرور زندگي‌اش بر متن آهنگين آواز مشهور خواننده ترک از سکانس‌هاي ديدني حضور صالحي در مجموعه به شمار مي‌رود.

ماشاءالله مرزوقي (حميد لولايي- خانه‌به‌دوش/ ‌سال توليد ١٣٨٣)





کاسب ساده‌دل و اهل حرام و حلالي که مسير زندگي‌اش را بر پايه برخي رفتارهاي خارج از قاعده همچون تعويض پياپي شغل قرار داده و البته با وجود شرايط بد مالي جوهره انسانيتش را فراموش نکرده، فرصت مناسبي براي حميد لولايي بود تا خود را از حصار نقش خشايار بيرون بياورد و البته گاه ناخودآگاه برخي از افه‌هاي گويشي يا حرکتي وي شبيه خشايار مي‌شد.

کامبيز باغي (رضا شفيعي‌جم- جايزه بزرگ/‌ سال توليد ١٣٨٤)




شخصيت کامبيز با نوعي نگاه کودکانه به جهان اطراف، بهترين موقعيت را براي شفيعي‌جم به وجود آورد تا از دل تناقضات تيپيک مستقر بر نقش، يک شخصيت جذاب را خلق کند که نه‌تنها آنگونه که مي‌نماياند منش لمپنيستي را بر پيکره رفتاري‌اش به همراه ندارد، بلکه معرفتي نهاني را در برخي از سکانس‌ها نشان مي‌دهد که البته اين سبک رفتاري وقتي در تقابل با ماهيت دروني وي و همان رفتارهاي کودکانه‌اش قرار مي‌گيرد (از جمله کله‌اي که به آقاي مقدم مي‌زند و توجيهش خواستگاري وي از مليحه است) لحظه‌هاي نابي را مي‌آفريند.


هاشم اگزوز (سيروس گرجستاني- متهم گريخت/‌ سال توليد: ١٣٨٤)





بازيگر کارکشته‌اي چون سيروس گرجستاني با ايفاي نقش در متهم گريخت تولدي دوباره يافت و امکان خوبي را براي نقش‌آفريني‌هاي ديگر در آثار برجسته‌تر به دست آورد. گرجستاني با شناخت درست ويژگي‌هاي دروني ‌هاشم و نوع نگاه وي به جهان پيراموني که با نوعي سادگي، صفا و صداقت همراه بود، تصوير يک مرد ايراني را بي‌کم‌وکاست بازنمايي کرد؛ مردي که جوهره معرفت را از دست نداده و حتي سختي‌هاي زندگي، او را از درستي و پاکي دور نمي‌سازد.

کيانوش استقرارزاده (سيامک انصاري- شب‌هاي برره/ ‌سال توليد ١٣٨٤)




روزنامه‌نگار آرمانگرا و اخلاق‌مداري که به ناکجاآباد برره تبعيد مي‌شود، با نوعي هنجارگرايي در محيط انساني برآمده از ناهنجاري‌ها، تناقضي تيپيک ايجاد کرد که به‌عنوان عنصر خلق جذابيت، دستمايه پي‌ريزي بناي روايت شد. کيانوش از طريق بهره‌گيري از داشته‌ها، آگاهي‌ها و توانايي‌هايش، تلاش موثري را در حاکم‌سازي تعقل بر رفتارهاي برره‌اي‌ها به کار گرفت و اين کار ويژه اجتماعي به زيبايي توسط انصاري اجرا شد.


شيرفرهاد (مهران مديري- شب‌هاي برره/‌ سال توليد ١٣٨٤)





بازي تماشايي مديري در نقش شيرفرهاد داراي نقاط ثقلي چون سکانس‌هاي عشق‌ورزي او به ليلون و البته گذران دوره اجباري است و نوعي شيطنت ملموس همواره اين شخصيت را همراهي مي‌کند و منش‌وروش متغير شخصيت به‌خوبي توسط مهران مديري به مرحله اجرا رسيده است.

ياور طغرل (محمدرضا هدايتي- شب‌هاي برره/‌ سال توليد ١٣٨٤)





بالانس شخصيت ياور در پاندولي از ‌مايي اوليه و عجز و ناتواني در مواجهه با ناهنجاري‌هاي رفتاري برره‌اي‌ها، فرصت مناسبي را در اختيار محمدرضا هدايتي قرار داد تا با توانايي‌هايش در تجسم ويژگي‌هاي دروني نقش در قالبي باورپذير براي جامعه، ياور را به شخصيتي تعيين‌کننده در معادلات کميک شب‌هاي برره تبديل کند.

نظام دوبرره (هادي کاظمي- شب‌هاي برره/ ‌سال توليد ١٣٨٤)





ايفاي شخصيت نظام دوبرره که در فضايي توهمي و با خرزوخان تبادل‌نظر دارد، ‌هادي کاظمي را به‌عنوان بازيگري قابل در تيپ‌سازي و تنظيم موازنه حسي- تکنيکي در فرآوري نقش مطرح کرد و ويژگي منفي اعتياد که وي را به فردي بي‌قيد و لاابالي بدل کرده بود به خوبي توسط کاظمي اجرا شد.

قل‌مراد (رضا شفيعي‌جم- باغ مظفر/‌ سال توليد ١٣٨٥)





خلق يک تيپ منحصربه‌فرد که معجون و ترکيبي از ديگر تيپ‌آفريني‌هاي شفيعي‌جم به‌شمار مي‌رفت و علاوه بر آن يک بلاهت و منفعت‌طلبي را بر قالب نقش حاکم کرده بود، باز هم توانايي‌هاي بالاي اين بازيگر را در ايفاي نقش‌هاي اينچنيني نشان داد و لحظه‌اي که با لحني متغير و بسيار شمرده، آموخته‌هاي خود از يک فيلم سينمايي را به‌عنوان پايه‌اي براي بيان علاقه به سحرناز، در حضور کامران بيان کرد ازجمله نقاط عطف اجراي او در باغ مظفر به شمار مي‌رود.

آقاي بردبار (نادر سليماني- باغ مظفر/‌ سال توليد ١٣٨٥)





بي‌شک نقش آقاي بردبار تولد دوباره‌اي براي نادر سليماني بود؛ نقشي که با تکيه کلام «تو غلط مي‌کني» جذابيت‌هاي خاصي را بر فضاهاي کميک اثر بخشيد و البته آن سرخوشي و بي‌خيالي ملموسي که در محيط اداري داشت، انسجام موقعيت‌هاي کميک اثر را در حد قابل‌قبولي ارتقا مي‌داد.

ناصر (رضا عطاران- ترش و شيرين/ ‌سال توليد: ١٣٨٦)





شخصيتي که تمامي صفات منفي را درون خود داشت با زيرکي عطاران به شيوه‌اي ديدني اجرا شد و نقشي که در ماهيت و چيستي خود مي‌توانست در نگاه اول يک وازدگي اجتماعي را به وجود آورد با مهارت اجرايي عطاران به برگ برنده ترش‌و‌شيرين تبديل شد.

صابر پرور (حميد لولايي- بزنگاه/ ‌سال توليد ١٣٨٧ )





پسر بزرگ اوس احمد که خود را بي‌نياز از مال دنيا نشان مي‌داد اما در عين‌حال، ميلي به تقسيم اموال پدر مرحومش ميان خانواده نداشت، هرجا که لازم بود با ذکر خاطره‌اي از پدر، خود را به‌عنوان يک فرد مورد وثوق نشان مي‌داد و البته لحظاتي که مي‌خواست به وضعيت نابسامان نادر اشاره کند، اعتياد او را پيش مي‌کشيد (با به کار بردن لفظ خاص)، همگي در ظرافتي تمام توسط حميد لولايي اجرا شد.

آقا سيروس (مهران رجبي- سه‌درچهار/‌ سال توليد ١٣٨٧)





آرايشگري که بسيار پايبند خاطره‌ها و رفاقت‌هاست، امکان مناسبي را در فضاي کميک «سه‌درچهار» ايجاد کرد تا مهران رجبي بتواند با بداهه‌گويي‌هاي نابش، اين نقش را ديدني از کار درآورد. زوج سيروس و رحمان بسيار خوب با هم مچ شده‌اند و رويارويي‌هاي کلامي بيژن (علي صادقي) و سيروس (مهران رجبي) به ويژه در قسمت‌هاي پس از فرار آنها، به خوبي کمدي کلام و موقعيت را پرورش داده و سادگي و صميميت سيروس به‌درستي در کنار فرزي و شيطنت‌هاي بيژن نهاده شده است.

مسعود شصت‌چي (مهران مديري- مرد هزارچهره/ ‌سال توليد ١٣٨٧)





غم حاکم بر نقش، کاراکتر مسعود را در شمايلي‌ هامون‌وار تداعي‌گر است و البته ظرف کميک موقعيت‌هاي پيش‌آمده براي مسعود، تصوير ماندگار نقش را در هنر اجرايي مهران مديري ادغام کرده است. نقش از يک سير منطقي در اوج و فرودهاي زندگي بهره‌مند است و مديري از تمامي داشته‌هاي تئاتري خود چون سکون در نگاه يا تغيير موقعيت لفظ از يک متهم به يک بازجو به خوبي بهره مي‌برد.

قزاق‌منديان (عليرضا خمسه- مرد‌هزار چهره/‌ سال توليد ١٣٨٧)





يک پدرخوانده ناب ايراني که اداي ديني کامل به مارلون براندو بود و به خوبي تصوير درخشان خمسه در دهه ٧٠ را بازنمايي کرد و به نوعي تولدي دوباره در ژانر کمدي براي عليرضا خمسه به‌شمار مي‌رود.

بهرام (حسن معجوني- مسافران/ ‌سال توليد ١٣٨٨)





اگر تنها به‌عنوان يک فاکتور موثر و جاذبه‌افزا به فرم بازي حسن معجوني و نحوه ارسال گزارش‌هايش به کنفدراسيون توجه کنيم دلايل اهميت مجموعه مسافران بيش از پيش نمود مي‌يابد. معجوني با درک درست از نقش و رعايت همه قواعد حسي- تکنيکي براي به باور رساندن رفتارهاي بهرام و پرهيز از اغراق در اجرا توانست بلاهت و فصاحت را به‌گونه‌اي توأمان در نقش لحاظ کند.

تقي تاکسي (آتيلا پسياني- چارديواري/ ‌سال توليد ١٣٨٩)





استفاده درست از جذابيت‌هاي لهجه براي خلق کمدي کلام، تصويري تازه از آتيلا پسياني در نقش تقي تاکسي ارايه داد و تکيه کلام جذاب وي به جواد عزتي با مضمون «ناسلامتي شما معلمي» ازجمله سکانس‌هاي ظريف و تماشايي اثر محسوب مي‌شود.

نيما افشار (بهنام تشکر- ساختمان پزشکان/ ‌سال توليد ١٣٩٠)





دکتر نيما افشار با بازي ماهرانه بهنام تشکر از عناصر قد و صدا به‌خوبي در خلق کمدي موقعيت و کلام بهره مي‌برد. جديت در هنگام فرورفتن در نقش يک روانشناس که يک صداي دورگه را بر نوع بيان شخصيت مسلط مي‌کند، همچنين بيان همراه با ترس در مقابل ناصر و هر آن‌که به نيما زور مي‌گويد و بيان مردد همراه با استيصال در مواجهه با رفتارها و گفتارهاي خانم شيرزاد ازجمله اوج‌هاي حسي و تکنيکي نقش است که تشکر به خوبي از پس اجراي آن برآمد. تاکيدي که تشکر روي به کاربردن کلمه دکتر قبل از اسم نيما دارد نيز به خوبي ضعف‌هاي دروني شخصيت روانشناس را نشان مخاطب مي‌دهد.

صمد (حميد لولايي- نقطه سرخط/‌ سال توليد ١٣٩٠)





جديت در عين طنازي و زندگي در حين بازي، دو تعبيري است که مي‌توان درباره نقش‌آفريني‌هاي حميد لولايي به کار برد. به‌واقع آنچه وي را از بسياري بازيگران طنز متمايز مي‌كند، ‌شكل صورت بسيار جدي و نقش‌آفريني‌هاي طنازانه‌اي بود که در تناقض با اين چهره قرار مي‌گرفت و اين ويژگي منحصر‌به‌فرد با استفاده از تغييرات چهره در موقعيت‌هاي مختلف به‌درستي توسط لولايي به کار گرفته مي‌شد. او با لحن صداي خاصي که قابليت تغييرات متوالي به سمت دو لحن آوايي- کلامي کميک يا غمبار‌ را برايش ايجاد مي‌کرد، توانست ايفاگر نقش‌هايي باشد که هر کدام با يک ويژگي رفتاري ـ روانشناختي يا خصيصه‌هاي گويشي ازجمله مکث کلامي بر يک حرف يا استوارسازي موقعيت خلاقه کميک بر يک تکيه‌کلام بداهه ناب به ياد مي‌آيند.

آقا صمد در مجموعه «نقطه سر خط» يکي از همين نقش‌هاست که لولايي به زيبايي آن را ايفا کرد. نکته ويژه اين نقش اين بود که در يک ويژگي با ماشاءالله مرزوقي ديگر نقش‌آفريني ممتاز لولايي همسان بود. موقعيت خانه به دوشي دو شخصيت در شرايط ويژه‌اي که با آن درگير شدند، البته در جزييات متفاوت بود. آقاصمد با اتفاقات غيرمنتظره‌اي روبه‌رو مي‌شد که اصلا آمادگي رويارويي با آنها را نداشت. در شرايطي که قرار بود مراسم بله‌برون دخترش برگزار شود، بازنشسته مي‌شد و به‌دليل پاس‌نشدن بدهي فرزين که ضمانتش را کرده بود، وامي را که مدت‌ها منتظرش بود، از دست مي‌داد. صمد حتي بايد خانه‌اي را که در آن نشسته بود، خالي مي‌کرد و پيامد اين اتفاقات غيرمنتظره، فشارهاي مالي و روحي سنگين بر وي بود. مجموعه به‌زيبايي مفهوم توکل بر پروردگار را از طريق نمايش روحيه مقاوم صمد به مخاطب عرضه مي‌کرد و حميد لولايي نيز اين شخصيت دوست‌داشتني را با رفتارهاي شيرين و دلپذير خود در قلب مخاطب جاي ‌‌داد.

نقي معمولي (محسن تنابنده- سري مجموعه‌هاي پايتخت/‌ سال توليد ٩٤-١٣٩٠)





برخي شخصيت‌ها در مجموعه‌هاي تلويزيوني به مرور و در بطن روايي جا مي‌افتند و به قلب مخاطبان راه مي‌يابند. نقي معمولي در سري مجموعه پايتخت واجد همين ويژگي است. شخصيتي که با ديالوگ‌هاي جذاب و نوع ارتباط‌گيري با خدا در پايتخت يک و نيز کل‌کل‌ها و بده‌بستان‌هاي کلامي با همسرش هما، پسرخاله‌اش ارسطو، پدرش پنجعلي، شوهرخواهرش بهبود و فريده خواهرش توانست به جايگاهي بي‌بديل در کمدي تلويزيوني دست يابد.

نقي معمولي چه در لحظه‌هاي مأيوس‌کننده زندگي و چه آن‌جايي که تلاش دارد تا با شوخ طبعي و مجادله حرف خود را به کرسي بنشاند، در ارتباط‌گيري با مخاطبان موفق است و همين نکته رمز ماندگاري نقي معمولي در ذهن مخاطبان را به غير از کيفيت سري چهارگانه پايتخت است.

ارسطو عامل (احمد مهرانفر- سري مجموعه‌هاي پايتخت/‌ سال توليد ٩٤-١٣٩٠)





کمتر پيش مي‌آيد که زوج‌هاي مردانه در مجموعه‌هاي تلويزيوني جواب دهند و ماندگار شوند اما پايتخت اين قاعده را با رونمايي از زوج نقي ارسطو شکست.

ارسطو عامل شخصيتي جذاب و متمايل به خودنمايي و مهم نشان‌دادن خود است که فيلمنامه‌نويس مجموعه در سري‌هاي ١ و ٢ پايتخت بيش از هر چيز بر علاقه وي به ازدواج به‌عنوان نکته‌اي براي قوام‌دادن اين نقش تأکيد داشته است. مهرانفر بازيگر اين نقش هم توانست در طول پخش ٤سري از اين مجموعه زواياي مختلفي از اين شخصيت و حالات وي را به مخاطب ارايه دهد که به‌ويژه در سري سوم پايتخت بازي وي ديدني‌تر و بده‌بستان‌هايش با نقي حرفه‌اي‌تر اجرا شد.

زهتاب (جواد رضويان- در حاشيه/‌ سال توليد ١٣٩٤)





استاد اداکردن لهجه‌هاي عجيب‌وغريب در کمدي‌هاي مهران مديري، با نقش زهتاب، گوشه‌اي ديگر از توانايي‌هاي خود را در اجراي کلامي کمدي و نيز بازي با بدن و استفاده از دست‌ها براي انتقال پيام‌هاي خاص نقش رو کرد. رضويان در اين نقش‌آفريني با برخي تکيه‌کلام‌ها مانند «آقايون داداشام» توانست خاطره بازي برجسته به نقش داود برره در پاورچين را براي مخاطبان زنده کند.


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۷۸۶۷۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

گذر از دوران سیاه؛ اورتون در لیگ برتر ماندگار شد

تافی‌ها بیش از هر تیم دیگری در سطح اول فوتبال انگلیس حضور داشته‌اند. 

طرفداری | تافی‌ها با شایستگی در لیگ برتر ماندگار شدند. 

اورتون با پیروزی 1-0 خانگی مقابل برنتفورد، به طور قطع در فصل آینده لیگ برتر حضور خواهد داشت. تیم تحت هدایت شان دایچ پس از پیروزی حیاتی مقابل ناتینگهام فارست، در دربی مرسی‌ساید به برتری دست یافت. تافی‌ها طی 3 بازی اخیر در کنار 9 امتیاز، سه کلین‌شت به ثبت رساندند. سال آینده هفتاد و یکمین فصل متوالی اورتون در سطح اول فوتبال انگلیس خواهد بود. آن‌ها با 122 فصل بیش از هر تیم دیگری در سطح اول فوتبال انگلیس به میدان رفته‌اند. اورتون فصل آینده برای آخرین بار در ورزشگاه گودیسون پارک حاضر خواهد بود و از فصل 26-2025 راهی استادیوم جدید می‌شوند. 

از دست ندهید ????????????????????????

ژوزه مورایس: باافتخار مسلمان شدم و عضوی از یک خانواده ایرانی‌ام آرنه اسلوت سرمربی جدید لیورپول لغو قانون رشد چگونه فوتبال ایتالیا را نابود می‌کند؟ بازیکن فرانسوی به دلیل عوارض واکسن کرونا از فایزر شکایت کرد!

دیگر خبرها

  • نام خلیج فارس همیشه ماندگار است
  • ربات صنعتی ایران ساخت با هفت درجه آزادی تولید شد
  • گذر از دوران سیاه؛ اورتون در لیگ برتر ماندگار شد
  • برگزیدگان جشنواره تلویزیونی «عروسک‌خونه» معرفی شدند
  • جهش تولید با ورود شرکت‌های دانش‌بنیان ‌محقق می‌شود
  • نگاهی به مسائل اجتماعی و فرهنگی در مجموعه «خط روی خط»
  • خبر‌های رسانه هشتم اردیبهشت
  • جهش تولید در بخش کشاورزی با دانش بنیانی محقق می شود
  • مذاکرات آژاکس با ژاوی پیش از ماندگار شدن این سرمربی در بارسلونا
  • خبر‌های پشت صحنه، هفتم اردیبهشت