ردپاي دختر ترامپ در حمله آمريکا به سوريه/ ترامپ در حياط خلوت پوتين در سوريه دست و پا ميزند!
تاریخ انتشار: ۲۶ فروردین ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۲۹۲۹۳۴۷
خبرگزاري آريا- آسيا تايمز نوشت دونالد ترامپ در حياط خلوت پوتين در سوريه دست و پا ميزند.
به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاري آريا، نشريه آسيا تايمز در گزارشي با عنوان «ترامپ در حياط خلوت پوتين در سوريه دست و پا ميزند» نوشت: تصميم ترامپ براي اقدام نظامي عليه سوريه تحت تأثير ايوانکا، دختر وي بوده است که ادعا کرده تصاوير قربانيان حملات شيميايي «قلب او را به درد آورده و وي را خشمگين کرده است؛ يک تصميم احساسي برآمده از عواطف شخصي نمي تواند جايگزيني براي سياست خارجي درازمدت آمريکا باشد، اين تصميم ناشي از نبود يک رويکرد شفاف و جامع است که به روسيه اجازه داده خود را در مناقشه سوريه در جايگاه نخست قرار دهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در اين گزارش آمده است: حمله شيميايي هفته گذشته به شهر خان شيخون سوريه دونالد ترامپ رئيس جمهور آمريکا را بر آن داشت تا براي نخستين بار از زمان آغاز جنگ داخلي سوريه به اين کشور حمله نظامي کند. با هدف قرار دادن يک پايگاه نظامي هوايي در غرب سوريه، دولت ترامپ وارد خلأ قدرت رو به گسترش در منطقه خاورميانه شد. اما گام بعدي ترامپ در سوريه چيست؟
مداخله غيرمنتظره ترامپ در سوريه که شش سال پس از جنگ داخلي اين کشور رخ داد - جنگي که جان 400 هزار غيرنظامي را گرفته و ميليون ها نفر را آواره کرده است - مورد تمجيد بيشتر سياستمداران آمريکايي قرار گرفت، هرچند که اين حمله بدون تصويب کنگره صورت گرفت. گروه هاي شورشي سوريه و متحدان بين المللي آمريکا از حمله اين کشور به نيروهاي دولتي سوريه حمايت کردند. ترامپ با 59 موشک تاما هوک به بشار اسد رئيس جمهور سوريه و حاميان وي يک پيام ارسال کرد؛ پيام او اين بود که وي برخلاف باراک اوباما نمي تواند عبور از خطوط قرمز آمريکا را تحمل کند.
همان طور که انتظار مي رفت ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه اين حمله آمريکا را محکوم کرد و مدعي شد که اين حمله نقض قوانين بين المللي است. اما پيام اين تصميم ترامپ هر چه که بود به نظر مي رسد حباب بي انسجامي راهبردي دولت قبلي آمريکا را ترکاند. در حالي که نيکي هيلي، نماينده آمريکا در سازمان ملل گفته است که رفتن بشار اسد اکنون يک اولويت است، اما رکس تيلرسون، وزير امور خارجه آمريکا تأکيد دارد که شکست داعش اولويت آمريکاست. بدتر اينکه، اين تصميم ترامپ براي اقدام نظامي عليه سوريه تحت تأثير ايوانکا، دختر وي بوده است که ادعا کرده تصاوير قربانيان حملات شيميايي «قلب او را به درد آورده و وي را خشمگين کرده است.»
تصميمات احساسي برآمده از عواطف شخصي نمي تواند جايگزيني براي سياست خارجي درازمدت آمريکا باشند. در واقع، اين تصميم ناشي از نبود يک رويکرد شفاف و جامع است که به روسيه اجازه داده خود را در مناقشه سوريه در جايگاه نخست قرار دهد. از ديدگاه پوتين، بي ميلي اوباما براي مداخله در سوريه فرصتي طلايي بود که جاي پاي خود را در خاورميانه باز کند. هدف پوتين در منطقه نفوذ درازمدت يا مثبت نيست، بلکه وي مي خواهد روسيه را در بين کنشگران متعددي که فاقد سياست هاي منسجم در قبال يکديگر دارند جا بدهد و در نتيجه قدرت و اعتبار روسيه را افزايش دهد. پوتين نيز مانند هر عضو «کي بي جي» با همه طرف ها بازي مي کند تا اهداف خود را پيش ببرد و همين الان هم نسخه جديدي از پيمان ورشو در حال شکل گيري است. روسيه به عنوان بخشي از اين بازي راهبردي تلاش کرده است نفوذ خود را بر نزديک ترين متحد آمريکا، يعني اسرائيل، افزايش دهد. فقط در سال گذشته، پوتين و بنيامين نتانياهو، نخست وزير اسرائيل پنج جلسه مختلف داشتند و روابط دوجانبه خود را گسترش دادند.
پوتين که به خاطر تحريم هاي اعمال شده بر روسيه به علت الحاق شبه جزيره کريمه به دنبال بخش فناوري اسرائيل است تا به اقلامي دست يابد که غرب تمايلي به فروش آنها به مسکو ندارد. اسرائيل نيز به نوبه خود اميدوار است روسيه به مهار ايران کمک کند. اسرائيل برخلاف برخي اظهارنظرهاي عمومي نتانياهو، با مداخله روسيه در سوريه مخالف نيست؛ اسرائيل معتقد است که رژيم اسد بيش از يک حکومت آشفته و شکست خورده نيست، مانند ليبي پس از سرنگوني سرهنگ قذافي در سال 2011.
پوتين همچنين در عراق نيز وارد شده است. سال گذشته کرملين بزرگترين هيئت اعزامي خود به يک کشور خارجي - بيش از 100 مقام - را به بغداد فرستاد تا روابط امنيتي و تجاري خود را با عراق تقويت کند. تمرکز دو طرف بر کمک هاي نظامي بود، اگرچه پوتين به حيدر منصور هادي، سفير جديد عراق در روسيه اميد داده است که در زمينه انرژي نيز با اين کشور همکاري خواهد کرد. روسيه در افغانستان نيز به دنبال ايجاد رابطه با طالبان است و رفتار دهه 1980 آمريکا را تقليد مي کند. پوتين با خوشامدگويي به طالبان به دنبال بي ثبات کردن دولت ضعيف کابل است - و خود را به بخش لاينفک هر گونه راهبرد آمريکا براي فرار از جنگ طولاني افغانستان تبديل مي کند. روسيه در مصر نيز در تلاش است نفوذ دوران شوروي را احياء کند. وي موفقيت هايي در اين زمينه با عبد الفتاح السيسي رئيس جمهور مصر به دست آورده است؛ السيسي يکي از دلباخته هاي شيوه حکومت داري پوتين است؛ السيسي به دنبال اين است که صنعت گردشگري مصر را احياء کند. قبل از آنکه تروريست ها يک هواپيماي توريستي را در استان سينا مصر در سال 2015 سرنگون کنند، روس ها 30 درصد گردشگران مصر را تشکيل مي دادند. در حالي که روسيه اخيراً پروازهاي تجاري خود را به مصر از سر گرفته است، اما بمب گذاري هاي انتحاري در دو کليساي قبطي ها بحث امنيت در مصر را زير سؤال برده است. مشکلات مصر فرصت هاي ديگري را نيز در اختيار پوتين قرار داده است. مصر به روسيه اجازه داده تا منطقه ويژه صنعتي خود را در بندر سعيد توسعه دهد و دولت مصر يک قرارداد ميليارد دلاري براي خريد تجهيزات نظامي روسيه با مسکو امضاء کرده است که شامل سامانه هاي موشکي نيز مي شود. به علاوه، دسترسي به پايگاه هاي هوايي و استقرار نيروهاي ويژه در ليبي در حمايت از خليفه حفتر نيز به روسيه داده شده است.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۹۲۹۳۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پایان پوتین؟!
برخی معتقدند مانند اتحاد جماهیر شوروی، رئیسجمهور فعلی روسیه هم شکننده است. اما آنها خیلی چیزها را نادیده میانگارند.
به گزارش خبرآنلاین، پیتر روتلند در تحلیلی برای ریسپانسیبل استیت کرفت وابسته به «اندیشکده کوئینسی» نوشت: ماکسیم ساموروکوف از مرکز کارنگی اخیرا مقالهای را باعنوان «رژیم شکننده پوتین» در فارن افرز منتشر کرده است. او نوشته مانند آنچه در گذشته برای شوروی اتفاق افتاد، سیستم پوتین هم همیشه درحال فروپاشی است.
این استدلال بر اساس یک قیاس تاریخی شکل گرفته است. طبق این قیاس نظام شوروی، قوی و تغییرناپذیر به نظر میرسید و عملاً هیچکس فروپاشی آن را پیشبینی نمیکرد. اما در نهایت شوروی فروپاشید. به همینترتیب، سیستم پوتین در حالحاضر قدرتمند و مقاوم به نظر میرسد و کمتر کسی میتواند فروپاشی آن را تصور کند. اما در نهایت این سیستم هم مانند شوروی، دچار فروپاشی خواهد شد.
مشخص است که چرا این استدلال برای فارنافرز دارای جذابیت است. پندار آرزومندانه همیشه مخاطب را جذب میکند. مردم دوست دارند آنچه را که میخواهند بشنوند را به آنها بگویند. بدون هیچ چشماندازی برای یک ضدحمله موفق در اوکراین، محتملترین سناریویی که باعث میشود کییف در جنگ پیروز شود، فروپاشی رژیم پوتین در روسیه است.
قیاسهای تاریخی میتوانند جذاب؛ اما گمراه کننده باشند. چرا که ممکن است توجه ما را بر شباهتهای سطحی متمرکز کنند، در حالی که تفاوتهای ساختاری را نادیده میگیرند. چندین دلیل مهم وجود دارد که مشخص میکند نظام پوتین در مکان بسیار متفاوتی با اتحاد جماهیر شوروی در دوره پرسترویکا قرار دارد.
اول اینکه میخائیل گورباچف تنها شش سال در روسیه قدرت را به دست داشت و هرگز نتوانست کنترل موثری بر حلقه داخلی رهبران شوروی داشته یا تغییری در بروکراسی ایجاد کند. در نتیجه او نتوانست ابتکارات سیاسی خود را اجرایی کند و ناچار شد تصمیمات رادیکالتری را اتخاذ کند که کل سیستم را بیثبات میکرد.
در مقابل پوتین پس از به قدرت رسیدن در سال دو هزار خیلی سریع بر نخبگان رقیب کنترل پیدا کرده و مکانیسم قدرت عمودی را احیا کرد. او ۲۴ سال است که در قدرت بوده و اکثر تحلیلگران موافقند که پایههای اصلی رژیم او آنقدر قوی است که احتمالا حتی از مرگ بنیانگذار خود هم جان سالم بهدر میبرد.
مسائل دوم این است: یکی از عوامل مهم در فروپاشی اتحادجماهیرشوروی این واقعیت بود که این کشور در یک جنگ در افغانستان بود و قابلیت پیروز بیرون آمدن از آن را نداشت. بنابراین اتحادجماهیر شوروی مجبور شد که با غرب وارد مذاکره شود. روسیه در حال جنگ در اوکراین است که هنوز اطمینان دارد که میتواند در آن پیروز شود.
مورد سوم اینکه اتحادجماهیر شوروی ورشکسته شده بود، کسری تجاری داشت و از خارج پول قرض میگرفت. در مقابل با وجود تحریمهای غرب، روسیه در سال گذشته ۵۰ میلیارد دلار مازاد تجاری داشته است. اقتصاد برنامهریزی شده شوروی سفت و سخت و ویرانکننده بود و دولت در گودالی از یارانههای دولتی فرو رفته بود. روسیه کنونی دارای یک اقتصاد سرمایهداری پویا است که بهخوبی در اقتصاد جهانی در اقتصاد جهانی ادغام شده و کارآفرینان مهارت خوبی در دور زدن تحریمهای غرب دارند.
نکته چهارم این است که اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیونی بود که تنها ۵۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدادند. اما روسیه پوتین یک کشور متمرکزتر است که ۸۲ درصد از جمعیت آن را روسها تشکیل میدهند. مسلما برای روسیه احتمال شورش اسلامگرایان در قفقاز شمالی یک چالش امنیتی بالقوه است. اما منطقی که رمضان قدیروف رهبر چچن را تبدیل به یک رعیت وفادار برای مسکو کرده، در موارد دیگر هم صدق میکند. بر اساس این منطق بهتر است از جریان یارانهای که از مسکو میرسد لذت ببرید و لامبورگینی سوار شوید تا اینکه گروزنی یکبار دیگر به تلی از آوار تبدیل شود. چچنیها از جنگهای اول و دوم درس گرفتهاند که استقلالطلبی ارزش تلاش را ندارد. هیچیک از جمهوریهای دیگر در فدراسیون روسیه هم علاقهای به آغاز جنگ با مسکو ندارند.
حمله ۲۲ مارس ۲۰۲۴ به تالار شهر کراوکس، نه تنها یادآور این موضوع بود که اسلامگرایی افراطی همچنان یک تهدید امنیتی برای روسیه است بلکه نشاندهنده شکست اطلاعاتی گسترده سرویسهای اطلاعاتی این کشور بود. ایالاتمتحده از قبل به آنها هشدار داده بود که چنین حملهای در راه است. آنها باید نگهبانان مسلح را در تمام سالنهای کنسرت در مسکو مستقر میکردند. بااینحال، حملاتی مانند کراوکس باعث تغییر رژیم در روسیه نمیشود. تروریستها نه از قفقاز شمالی، بلکه از تاجیکستان آمده بودند. این نشان میدهد که هشت میلیون کارگر مهاجر از آسیای مرکزی یک خطر امنیتی بالقوه برای روسیه است. اما ارزش آنها در اقتصاد روسیه که با مشکل نیروی کار کم مواجه است، حداقل در حالحاضر از چالشهای امنیتی که ایجاد میکنند بیشتر است.
شورش واگنر در ژوئن ۲۰۲۳ یک تحول خارقالعاده بود و جدیترین تهدید برای ثبات رژیم پوتین از زمان تأسیس آن در سال دو هزار به حساب میآمد. ما هرگز نمیدانیم اگر یوگنی پریگوژین به عقب نرفته بود، چه رخ میداد. او به نیروهای خود دستور داده بود تا به سمت مسکو پیشروی کنند. اما آنچه میدانیم این است که قیام یا شورش واگنر در نهایت شکست خورد. پریگوژین مرده و به خاک سپرده شده و ثبات رژیم به سرعت برقرار شده است.
اجازه دادن به گروه واگنر برای توسعه و قدرت پیدا کردن تا جایی که بتواند آن شورش را به راه بیندازد، یک اشتباه جدی از سوی پوتین، پس از تصمیم او برای آغاز تهاجم تمام عیار به اوکراین بود. اما این یک اتفاق دور از ذهن باقی میماند و نمیتواند به عنوان پایهای برای سیاست ایالات متحده عمل کند.
برای پیروز شدن در دیپلماسی و جنگ نیاز به ارزیابی واقعبینانه از نقاط قوت و ضعف دشمن است. فروپاشی ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی به ما یادآوری میکند که انتظار چیزهای غیرمنتظره را داشته باشیم. اما پوتین و رئیس جمهور چین شی جین پینگ از اشتباهات گورباچف درس خود را گرفتهاند. واشنگتن نباید سیاست روسیه خود را با این فرض بسازد که صاعقه دو بار به یک مکان برخورد میکند.