Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری میزان»
2024-04-28@22:31:06 GMT

اخلاق و رفتار و صفات امام زين العابدين(ع)

تاریخ انتشار: ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۱۴۲۸۰۸

اخلاق و رفتار و صفات امام زين العابدين(ع)

خبرگزاری میزان- امام علیه السلام همچون سلف صالح و خلف پاکش از تمام محاسن و محامد اخلاقى بهره جامع داشت، ازهرگونه عیب و نقصى در زمینه اخلاق و سایر شئون حیات پاک بود. به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام و المسلمین حسین انصاریان به مناسبت پنجم شعبان، سالروز تولد حضرت امام زین العابدین علیه السلام

امام علیه السلام همچون سلف صالح و خلف پاکش از تمام محاسن و محامد اخلاقى بهره جامع داشت، ازهرگونه عیب و نقصى در زمینه اخلاق و سایر شئون حیات پاک بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



هیچ برخورد و حادثه و مصیبتى آن حضرت را از تجلّى دادن حسنات الهى باز نداشت و وى را به سیّئه اى از سیّئات اخلاقى آلوده نکرد.

۱ - برخورد الهى با مردى تندخو

مردى از نزدیکانش به آن حضرت دشنام داد و ناسزا گفت، حضرت جواب وى را نداد تا به بدگوییش پایان داد و رفت. آنگاه آن منبع فیض به دوستانش رو کرد و فرمود:: شنیدید به من چه گفت؟ من دوست دارم مرا همراهى کنید تا پاسخ مرا به وى بشنوید.

عرضه داشتند: با تو مى آییم. حضرت حرکت کرد و در حالى که قدم بر مى داشت این آیه را قرائت مى کرد:

وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»

و خشم خود را فرو مى برند و از [خطاهاىِ]مردم در مى گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

براى ما معلوم شد که حضرت کارى به دشنام دهنده ندارد. چون به در خانه آن مرد رسیدیم، حضرت فرمودند: به صاحب خانه بگویید على بن الحسین است.

صاحب منزل در حالى که نگران تلافى بود، به در خانه آمد. حضرت به او فرمودند:

لحظاتى قبل مطالبى را درباره من گفتى، اگر در من وجود دارد، به خاطر آن از حضرت حق طلب مغفرت مى کنم، اگر در من نیست و تو اشتباه کردى، براى تو عفو و بخشش مى خواهم؟!

صاحب خانه پیشانى حضرت سجّاد علیه السلام را بوسید و عرضه داشت: یابن رسول اللَّه! آنچه گفتم در تو نبود، این منم که باید مورد عفو حقّ قرار بگیرم.

۲ - رفتار با جذامیان

در حال سواره بر جمعى گذشت که گرفتار بیمارى خطرناک و مهلک جذام بودند و کسى حاضر نبود با آنان نشست و برخاست کند؟!

آنان سفره غذا انداخته و مى خواستند مشغول خوردن شوند، تا حضرت را دیدند وى را به غذا خوردن با خود دعوت کردند.

فرمود:: اگر روزه نبودم پیاده مى شدم و کنار سفره شما مى نشستم. چون به منزل رسید دستور داد غذایى مخصوص آماده کنند، سپس همه جذامیان را به خانه خواست و همراه آنان سر یک سفره نشست و از آنان بدینگونه دلجویى فرمود:.

بیاییم همچون سیّد عابدان و زینت عبادت کنندگان و فخر سالکان به فریاد آنان که به فریادشان نمى رسند برسیم و دست نوازش به سر آنان که دستى به سرشان نمى کشند بکشیم و به رفع نیاز آنان که کسى به رفع نیازشان بر نمى خیزد اقدام کنیم و در این چند روزه عمر کسب معرفت و فضیلت کنیم و به اخلاق اولیاى حقّ و عاشقان جمال و جلال آراسته گردیم.

عاشق دلباخته، حاج میرزا حبیب اللَّه مجتهد خراسانى چه نیکو مى سروده:

گاهى سخن از عشق بگویید

گه در ره توحید بپویید بپویید

هرچند که این کام به جستن نشود رام

چندان که توان جست بجویید بجویید

شمّامه حال است که از باغ وصال است

شمّامه این باغ ببویید ببویید

اى سبز گیاهان که همه خشک خزانید

این فصل بهار است برویید برویید

اى زنده تن و مرده دلان چند خموشید

بر سوگ دل مرده بمویید بمویید

(میرزا حبیب اللَّه مجتهد خراسانى)

۳ - گذشت از استاندار معزول

هشام بن اسماعیل از طرف عبدالملک مروان به استاندارى مدینه منصوب شد.

مقام ریاست، او را به دایره غرور و کبر و ستم و ظلم کشید، حقّ را ناحقّ کرد و هر چه در توان داشت به میدان آورد. از افرادى که از او رنج بسیار و آزار فراوان دیدند حضرت زین العابدین علیه السلام بود.

پس از مدّتى از مقامش عزل شد. استاندار جدید مدینه به نام وَلید، مأموریّت یافت استاندار قدیم را در برابر مردم به ستونى ببندد، تا هر کس بخواهد آزارهاى او را تلافى کند بتواند!

در چنان حالى مى گفت: تمام وحشت من از برخورد با زین العابدین علیه السلام است؛ زیرا وى را زیاد آزار داده ام.

امام در آن هنگام به یاران و دوستانش فرمود:، به هیچ وجه متعرّض وى نشوید، آنگاه به دیدن هشام بن اسماعیل رفت و فرمود:: پسر عمو! از آنچه برایت پیش آمده ناراحتم، آنچه دوست دارى از من بخواه که من در اجابت درخواست تو مضایقه ندارم. هشام بن اسماعیل فریاد زد:

اللَّهُ أعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»

خدا داناتر است که مقام رسالت را در کجا قرار دهد.

۴ - احساس امنیّت

وجود مقدّسش، روزى یکى از خدمتکارانش را دوبار صدا زد، از پاسخ دادن خوددارى کرد. چون بار سوّم جواب داد، حضرت فرمود:: صداى مرا در دوبار گذشته نشنیدى؟ عرضه داشت: چرا، فرمود:: چرا جوابم را نمى دادى؟ گفت: یا بن رسول اللَّه! از سیاستت در امان بودم. امام سجاد علیه السلام زبان به شکر گشود و به پیشگاه حقّ عرضه داشت: خدا را سپاس که مملوکان من خودشان را از این بنده ربّ در امان مى بینند.

۵ - توجه به فقرا

خانواده هاى فقیرى در مدینه بودند که از وسایل زندگى و خورد و خوراک آنچه کم داشتند تأمین مى شدند، ولى نمى دانستند این همه لطف و مرحمت و این گونه مهر و عنایت از کجاست. چون زین العابدین علیه السلام شهید شد تمام آن برنامه‌ها به تعطیلى رسید، دانستند که منبع آن همه فیض و فضیلت حضرت سجّاد علیه السلام بود!

۶ - عهده دیون

اسامة بن زید به وقت مشاهده آثار مرگ به سختى گریست. حضرت سجّاد علیه السلام در حالى که ناظر وضع او بود، سبب گریه و ناله او را پرسید. عرضه داشت:

پانزده هزار درهم بدهکارم، آنچه از من مى ماند خلأ قرضم را پُر نمى کند.

حضرت فرمود:: تمام دیونت بر عهده من است، از گریه خوددارى کن که هم اکنون به هیچ کس بدهکار نیستى. آنگاه به اداى دَین او اقدام کرد و او را از سختى حقّ النّاس نجات داد.

۷ - مسافر مسجد

در شبى سرد غلامى از غلامانش آن حضرت را در مسیر مسجد دید در حالى که جبّه و لباس و عمامه اى از خز به سر داشت و با خوشبوترین عطرخود را زینت داده بود. عرضه داشت: مولاى من! در این ساعت با این وضع و شکل کجا مى روى؟

فرمود::

مسافر مسجد جدّم رسول خدایم، تا برنامه ازدواج با حورالعین را براى خود فراهم آورم.

۸ - روزى حلال

براى کسب معاش اوّل صبح از خانه بیرون مى رفت. چون به آن حضرت مى گفتند: این وقت روز کجا مى روى؟ مى فرمود::

جهت صدقه دادن به عیالاتم مى روم. با تعجّب عرضه مى داشتند؟ صدقه، پاسخ مى داد: آرى، آنچه از حلال به دست مى آید، صدقه حقّ بر بندگان است.

۹ - تسلیم محض

امام سجاد علیه السلام مى فرماید:

به بیمارى سختى دچار شدم. پدرم امام حسین علیه السلام به من فرمود:: چه میل دارى؟

عرضه داشتم: میل دارم نسبت به خود براى حضرت حقّ، تعیین تکلیف نکنم؛ او آنچه به نفع من است از باب لطف و مهرش تدبیر مى کند، من علاقه دارم در پیشگاه حضرتش تسلیم محض باشم. پدرم فرمود:: آفرین، با ابراهیم خلیل هماهنگ شدى، به هنگامى که مى خواستند او را در آتش بیندازند، جبرئیل به او گفت: چه حاجتى دارى؟ پاسخ داد: براى حقّ تعیین تکلیف نمى کنم؛ او مرا کفایت مى فرماید که بهترین وکیل من در تمام شؤون حیات است.

۱۰ - فرو خوردن خشم

روزى از روز‌ها کنیزش از ابریقى گلین به روى دستش جهت وضو آب مى ریخت، از بى توجّهى کنیز آفتابه ر‌ها شد و پیشانى حضرت را مجروح کرد!

حضرت سربلند کرد؛ کنیز عرضه داشت: خداوند عزّوجلّ مى فرماید:

وَالْکاظِمینَ الْغَیظَ

و خشم خود را فرو مى برند.

حضرت فرمود:: خشمم را فرو خوردم.

عرضه داشت:

وَالْعافینَ عَنِ النّاسِ

و از [خطاهاىِ]مردم در مى گذرند.

فرمود:: از تو گذشت نمودم.

گفت:

وَاللَّه یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ

و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

فرمود:: برو، در راه خدا آزادى!

۱۱ - در برخورد با تمسخر

امام صادق علیه السلام مى فرماید:

مرد هرزه اى در مدینه بود که مردم از اطوار و افعال و حرکات و اداهاى او مى خندیدند.

روزى در حالى که حضرت علىّ بن الحسین علیه السلام با دو نفر از خادمانش در حرکت بود، به دنبال آن جناب آمد و قصد کرد کارى خنده دار انجام دهد؛ در برابر دیدگان مردم عباى حضرت را از گردن آن جناب کشید، سپس دور شد؛ دوباره آمد عبا را برداشت و فرار کرد؛ آنگاه بازگشت و عبا را به طرف آن جناب انداخت. حضرت بدون آن که به وى التفات کند، فرمودند:

این شخص کیست؟ عرضه داشتند: دلقکى است که مردم مدینه را مى خنداند، حضرت فرمودند: به او بگویید: براى خداوند روزى است که در آن روز اهل باطل غرق در خسارتند.

۱۲ - واقعه اى حیرت آور

امام صاق علیه السلام مى فرمایند:

حضرت سجّاد علیه السلام در سفرهاى خود با کسانى همراه مى شدند که آن حضرت را نشناسند و با آنان شرط مى کرد در تمام امور، قافله را خدمت کند!

همراه با قافله اى به سفر رفت؛ از هیچ خدمتى نسبت به آنان مضایقه نفرمود:.

شخصى در برخورد به کاروان، حضرت را شناخت. از اهل قافله پرسید، این انسان والا را مى شناسید؟ گفتند: نه!

گفت: او حضرت علىّ بن الحسین علیه السلام است. به جانب حضرت هجوم بردند و دست و پایش را غرق بوسه کردند و به آن مقام بزرگ عرضه داشتند:

مى خواستى دچار عذاب حقّ شویم! اگر تو را نمى شناختیم و خداى ناخواسته با دست و زبان به آزارت بر مى آمدیم چه مى کردیم! بى شک به هلاکت ابدى دچار مى شدیم.

حضرت سجّاد فرمودند:

من یک بار با قافله اى همفسر شدم؛ آنان مرا مى شناختند؛ محض رسول خدا به آنچه شایسته آن نبودم از من پذیرایى و احترام کردند؛ من به آن خاطر از کار خیر باز ماندم؛ این بار با شما آمدم که مانند گذشته گرفتار نشوم که این گونه سفر براى من محبوب‌تر است؟! «۱۴»

۱۳ - محبّت و عدالت

حضرت زین العابدین به وقت وفات، به فرزندش حضرت باقر علیه السلام فرمود::

با شترى که دارم بیست مرتبه به حجّ خانه حقّ رفتم و براى یک بار این حیوان را تازیانه نزدم. چون شتر بمیرد، او را در زمینى دفن کن تا پیکرش نصیب درندگان نشود که رسول الهى صلى الله علیه و آله فرمود::

شترى که هفت بار در سفر حجّ به موقف عرفات قرار بگیرد، از نعمت هاى بهشت است و خداوند در نسلش برکت قرار مى دهد. چون شتر مُرد، حضرت باقر علیه السلام بر اساس وصیّت پدر عمل کرد.

۱۴ - نهایت جود و کرم

امام صادق علیه السلام مى فرماید:

حضرت زین العابدین علیه السلام روزى که روزه مى گرفتند، امر مى فرمودند: گوسفندى را ذبح کنند و آن را قطعه قطعه کرده در دیگ بریزند تا پخته شود، بوى لذّت بخش آبگوشت به مشامش مى خورد در حالى که نزدیک افطار بود؛ دستور مى داد چند عدد سینى حاضر کنند؛ غذاى پخته را قسمت قسمت مى کرد و مى فرمود:: این غذا‌ها را در خانه فلان و فلان برسانید. آنگاه خود حضرت با قطعه اى نان و مقدارى خرما افطار مى کردند؟!

۱۵ - رسیدگى به نیازمندان

امام باقر علیه السلام مى فرماید:.

چون تاریکى شب همه جا را فرا مى گرفت پدرم حضرت سجّاد علیه السلام انبانى از چرم به دوش مى گرفت، در حالى که در آن انبان مایحتاج نیازمندان را قرار داده بود، آنگاه خانه به خانه مى رفت و هر کس را به مقدار نیازش کمک مى فرمود:، ولى به خاطر این که صورت مبارکش را مى پوشاند او را نمى شناختند؟!

به وقت غسل بدن شریفش، آثار به دوش کشیدن آن انبان را به صورت سیاهى پوست بر شانه مبارکش مشاهده کردند.

۱۶ - بى اعتنایى به زر و زیور دنیا

امام صادق علیه السلام مى فرماید:

لباسش از پشم بود و، چون قصد نماز مى کرد لباسى خشن مى پوشید و از نماز روى فرش و تشک و جانماز خاص پرهیز داشت، سجاده اش بر زمین بود. به کوه جَبّان که در نزدیکى مدینه قرار داشت مى آمد و بر سنگى سوزان قیام و قعود مى نمود. آن چنان از عشق و خوف خدا در سجده هاى عاشقانه اش مى گریست که، چون سر بر مى داشت گویى چهره مبارکش را در آب فرو برده؟!

۱۷ - در کنار قرآن

امام سجّاد زین العابدین علیه السلام مى فرمود::

لَوْماتَ مَنْ بَیْنَ الْمَشرِقِ و الْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أنْ یَکونَ الْقُرْآنُ مَعى. «۱۹»

اگرتمام انسان هاى مشرق و مغرب یکجا بمیرند و جز من کسى در روى زمین نماند، به خاطر این که اهل قرآنم و انسم با این منبع فیض حقّ شدید است، وحشتى نخواهم کرد.

ز. دل غافل مشو، چون هست محبوب اندر این منزل

که بر طالب نماید روى مطلوب اندر این منزل

برون از منزل دل نیست جاى جلوه جانان

که ما را جذبه او ساخت مجذوب اندر این منزل

بدانسان کز ره دل مى توان پیوست با دلبر

نه قاصد مى کند کارى نه مکتوب اندر این منزل

از آن کام زلیخا برنیاید از مه کنعان

که بر یوسف تجلّى کرد یعقوب اندر این منزل

ز. پشتیبانى آن آشنا گر دل قوى دارى

نمى گردى زهر بیگانه مرعوب اندر این منزل

(صائب تبریزى)

۱۸ - معجزه اخلاقى

سیّد ابن طاووس در «اقبال» از قول حضرت صادق علیه السلام روایت مى کند:.

چون ماه رمضان مى رسید، حضرت سجّاد علیه السلام هیچ یک از غلامان و کنیزان خود را سیاست نمى کرد، چون غلامى یا کنیزى خطا مى کرد در ورقه اى مى نوشت، فلان کس در فلان روز چنین خطایى را مرتکب شد. از آن جناب جز ادب و احترام و محبّت و عنایت نسبت به غلامان و کنیزان، مخصوصاً به هنگام ماه رمضان دیده نمى شد.

چون شب آخر ماه رمضان مى رسید همه را دور خود جمع مى کرد، سپس کتابى که اشتباهات و گناهان آنان را ثبت کرده بود مى گشود و نام هر یک را با گناهانش مى خواند و مى فرمود:: این خطا را داشتى و من هم نسبت به آن تو را عقوبت نکردم، آیا به یاد مى آرى؟ عرضه مى داشت: آرى، یا ابن رسول اللَّه.

وقتى از همه اقرار مى گرفت در جمع آنان مى آمد و مى فرمود: با صداى بلند دنبال من بگویید:

اى پسر حسین بن على! پروردگارت تمام برنامه هایت را در پرونده ات ثبت کرده، همان طورى که تو اشتباهات و خطا‌ها و کم کارى هاى ما را در چنین پرونده اى نوشته اى، کتابى که نزد خدا است بر ضرر تو، به حق سخن مى گوید، گناه کوچک و بزرگى نیست مگر آن که در آن کتاب شماره شده، تمام اعمالت را در آن روز به وسیله آن کتاب، حاضر خواهى دید، چنانکه ما در این ساعت تمام گذشته خود را در این پرونده حاضر مى بینیم؟!

اى پسر حسین بن على! ما را ببخش و از ما چشم پوشى کن، چنانکه خود تو از حضرت حق امید چشم پوشى و گذشت دارى و همچنان که عاشق عفو و رحمت حضرت ربّ العزّه اى و طالب رحمت آن منبع فیضى، ما را مشمول عفو و رحمت خود قرار ده.

اى پسر حسین بن على! ذلّت و خوارى خود را در پیشگاه حضرت محبوب به یاد آر، آن وجود مقدّسى که حکیم و عادل است و به اندازه خردلى به کسى ستم روا نمى دارد و اعمال بندگان را به میزان کشیده و با دقّت محاسبه کرده و بر انجام آن شهادت مى دهد. بیا در چنین شبى از ما گذشت کن و از بدى هاى ما چشم بپوش که خداوند فرمود: ه:

وَلْیَعْفُوا و لْیَصْفَحُوا ألا تُحِبُّونَ أنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» «۲۰»

و باید [بدى آنان را که براى شما مؤمنان توانگر سبب خوددارى از انفاق شده]عفو کنند و از مجازات درگذرند؛ آیا دوست نمى دارید خدا شما را بیامرزد؟ [اگر دوست دارید، پس شما هم دیگران را مورد عفو و گذشت قرار دهید]؛ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.

به همین صورت مى گفت و به غلامان و کنیزان تلقین مى کرد و اشک مى ریخت و ناله مى زد و به درگاه حضرت دوست عرضه مى داشت:

خداوندا! ما را امر کردى، از آنان که بر ما ستم کردند بگذریم، ما هم گذشتیم، پس تو هم از ما بگذر که تو درگذشت و عفو از همه ما اولى ترى.

الهى! به ما فرمود: ى گدا را از در خانه خود نرانیم و اکنون خود ما به گدایى به پیشگاهت آمده ایم، عنایتت را طالبیم و عطا و احسانت را خواهانیم، در تمام این برنامه‌ها به ما منّت بگذار و از این پیشگاه با عظمت ما را نا امید مکن. به همین کیفیّت با حضرت حقّ مناجات مى کرد و اشک مى ریخت، سپس رو به جانب آنان مى فرمود: و مى گفت:

من شما را بخشیدم، آیا شما هم مرا بخشیدید؟ من مالک خوبى براى شما نبودم، از من سوء رفتار دیدید، آرى، من مالک بدکارى هستم که مملوک کریمِ جواد و عادلِ محسنم.

عرضه مى داشتند: آقاى ما، با این که ما غلامان و کنیزان از حضرت تو جز خوبى ندیدیم، امّا درعین حال از تو گذشتیم.

امام سجّاد علیه السلام مى فرمود:: این دعا را با من بخوانید:

خدایا، از پسر حسین درگذر، چنانکه از ما درگذشت، او را از آتش جهنّم برهان، چنانکه ما را آزاد کرد. غلامان و کنیزان این جملات را مى گفتند و حضرت آمین مى گفت.

سپس مى فرمود:: همه شما از قید غلامى و کنیزى آزادید، من شما را به عشق رسیدن به عفو حقّ و آزادى از عذاب آزاد کردم.

آنگاه روز عید فطر همه را مى طلبید و به اندازه اى که پس از آزادى از بردگى محتاج مردم نباشند به آنان بذل و بخشش مى فرمود:.

سالى نبود مگر این که دراین برنامه اقدام مى فرمود: و حدود بیست نفر غلام و کنیز آزاد مى کرد و مى فرمود:: خداوند در ماه رمضان به وقت افطار هفتاد هزار هزار مستحقّ عذاب را برات آزادى مى دهد و، چون شب آخر شود به اندازه تمام ماه رمضان، از عذاب جهنّم مى رهاند، من دوست دارم خداوند من مرا در چنین برنامه اى ببیند، باشد که وسیله نجاتى براى من مقرّر گردد.

البتّه براى او فرقى نداشت که غلام و کنیز را چه زمانى خریده، آنچه براى او مهم بود این بود که شب آخر ماه رمضان آنان را آزاد کند، گر چه چند ماهى بیشتر نبود که به خدمت آن جناب درآمده بودند.

این برنامه با عظمت را هر سال تکرار مى کرد، تا وقتى که به وصال حضرت محبوب و لقاى جناب دوست نایل شد.

۱۹ - صله ارحام

یکى از پسر عموهاى زین العابدین علیه السلام از نظر معیشت در سختى و مشقّت بود.

امام سجاد علیه السلام شبانه بدون این که شناسایى شود براى او پول مى برد، او هر کجا مى نشست مى گفت: علىّ بن الحسین اهل صله رحم نیست، خداوند جزایش را از وى دریغ کند. امام سجاد علیه السلام مى شنید و براى حفظ آبروى او تحمّل مى کرد. چون از دنیا رفت، پسر عمّش متوجّه داستان شد، از شدّت غصّه کنار قبر حضرت مى آمد و مدّت‌ها بر آن جناب ناله و ندبه داشت!

۲۰ - برخورد با ناسزا

روزى با غلامانش از راهى مى گذشت، مردى به آن حضرت ناسزا گفت. غلامان به سوى او هجوم کردند، حضرت فرمود:: دست نگاه دارید. خودش روبه روى آن مرد آمد و فرمود:: آنچه از ما بر تو پوشیده است خیلى بیش از آن است که مى دانى، اگر نیازى دارى بگو تا برآورده کنم. آن شخص خجالت کشید، حضرت عباى خود را به او داد و دستور فرمود: هزار درهم به او بپردازند. آن مرد پس از آن مى گفت:

شهادت مى دهم که تو از اولاد انبیایى.

۲۱ - بردبارى

براى حضرت زین العابدین علیه السلام مهمان رسیده بود. غلام حضرت در آوردن غذاى گرم در یک سینى بزرگ عجله کرد، سینى از دستش ر‌ها شد و از بالاى پلّه‌ها به سر یکى از فرزندان حضرت فرود آمد و او را از بین برد. امام در حالى که غلام در اضطراب سختى قرار داشت فرمودند: برو در راه خدا آزادى، تو در این برنامه عمدى نداشتى!

۲۲ - اسوه فضیلت

امام باقر علیه السلام مى فرماید:

پدرم خادمش را دنبال کارى فرستاد و او در آن کار، کندى به خرج داد؛ حضرت یک تازیانه به غلام زد، غلام گفت: اللَّه، اى پسر حسین! به من در کار رجوع مى کنى، تازیانه هم مى زنى! حضرت گریه کرد و فرمود::

اى محمّد بن على پسر عزیزم! کنار قبر رسول خدا صلى الله علیه و آله برو و دو رکعت نماز بخوان و بگو: خدایا در روز قیامت از علىّ بن الحسین بگذر. آنگاه رو به غلام کرد و فرمود:: برو در راه خدا آزادى.

ابو بصیر مى گوید: به حضرت عرضه داشتم: آیا آزادى، کفّاره یک ضربه تازیانه است؟ امام پاسخ نگفتند.

۲۳ - برکتى عجیب از دو قرص نان

شیخ صدوق رحمه الله از قول زُهرى مى گوید:

خدمت حضرت زین العابدین علیه السلام بودم، مردى ازیاران حضرت وارد شد، امام به او فرمودند: چه خبر؟ عرضه داشت: فعلًا خبر خود را باز گویم، چهارصد دینار بدهکارم، در برابرش براى پرداخت دینارى ندارم، عائله ام سنگین است، از عهده خرجشان برنمى آیم. امام سجّاد علیه السلام بلند بلند گریه کرد. به حضرت عرضه داشتم:

گریه براى مصایب و شداید است. حاضران در مجلس هم همان را گفتند.

امام فرمود:: چه مصیبتى بزرگتر از این که انسان خلأ زندگى برادر مؤمنش را ببیند و امکان جبرانش نباشد، سختى و فاقه مسلمان را بنگرد و قدرت رفع آن را نداشته باشد. مجلس تمام شد، مخالفانى که از آن جلسه خبر شدند، زبان به طعنه گشودند که چقدر عجیب است! اینان ادّعا دارند که آسمان و زمین در مدار اطاعتشان هستند و خداوند خواسته آنان را در هر زمینه اى اجابت مى کند، با این همه به عجز از اصلاح وضع نزدیکترین دوستشان اقرار مى کنند!

انتهای پیام/

منبع: خبرگزاری میزان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۱۴۲۸۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

راهکار اصلاح رابطه با خدا چیست؟

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در روایتی فرمود «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ؛ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ؛ وَ مَنْ کَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ، کَانَ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ.»؛ یعنی «هرکه آنچه را میان او و خداست اصلاح کند، خداوند آنچه را بین او و مردم است اصلاح کند و هر کس کار آخرتش را به اصلاح آورد، خداوند کار دنیایش را اصلاح کند و آن را که از خود بر خود واعظ است، از خدا بر او نگهبان است.»

ارتباط اصلاح ارتباط با خدا با اصلاح رابطه با مردم از آن جهت است که اصلاح رابطه با خدا مسلتزم صدق و امانت و راستى است. کسى که صدق و امانت و راستى پیشه کند، به یقین مردم به او علاقه‌مند مى‌شوند و امین مردم خواهد بود و به او اعتماد مى‌کنند و مشکلى با او نخواهند داشت. اصلاح امر آخرت وابسته به تقوا و پرهیزگارى است و به یقین انسان‌هاى با تقوا در زندگى مادى خود نیز موفق خواهند بود، زیرا راه خلاف در پیش نمى‌گیرند؛ به کسى ظلم و ستم نمى‌کنند، همه با او مهربان هستند و او نیز با همه مهربان.

این سخن را با حدیثى از امام باقر (علیه السلام) که مرحوم کلینى در اصول کافى آورده پایان مى دهیم. مطابق این حدیث امام باقرعلیه‌السلام فرمود: خداوند عزّوجلّ چنین فرموده است: «وَ عِزَّتِی وَ جَلاَلِی وَ عَظَمَتِی وَ عُلُوِّی وَارْتِفَاعِ مَکَانِی لاَ یُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَایَ عَلَى هَوَى نَفْسِهِ إِلاَّ کَفَفْتُ عَلَیْهِ ضَیْعَتَهُ وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَْرْضَ رِزْقَهُ وَکُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ کُلِّ تَاجِر؛ به عزت و جلال و عظمت و نورانیت و علو مقامم سوگند یاد مى‌کنم که هیچ بنده مؤمنى خواسته مرا بر خواسته خود در چیزى از امور دنیا مقدم نمى‌شمرد مگر این که من بى‌نیازى او را در دل او و همّت او را در آخرتش و آسمان‌ها و زمین را ضامن روزى او قرار مى‌دهم و براى او از تجارت هر تاجرى بهتر خواهم بود» (کافى، ج ۲، ص ۱۳۷، ح ۱)

منبع: تسنیم

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • جشن بزرگ «خدا قوت کارگر» در ورزشگاه امام رضا علیه السلام برگزار می‌شود
  • اکسيري که قهرمانان را جاويدان مي کند
  • سلامتی و طولانی عمر در حکومت امام زمان(عج)
  • امت اسلام در کنار همدیگر به یک دشمن واحد توجه کنند
  • تاکید امام جمعه پیرانشهر بر رعایت اخلاق اسلامی
  • فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
  • حضرت نجمه خاتون علیهاالسلام، مصداقی برای آیه شریفه تطهیر است
  • اجتماع بزرگ صادقیون با میزبانی از شهید گمنام برگزار می‌شود
  • راهکار اصلاح رابطه با خدا چیست؟
  • چرا زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی برابر با زیارت امام حسین (ع) است؟