شخصيت شناسي يا روانشناسي شخصيت
تاریخ انتشار: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۳۶۰۴۹۵
خبرگزاري آريا -
رشته روانشناسي شخصيت به بررسي ابعاد مختلف شخصيت انسانها مي پردازد
روانشناسي شخصيت چيست؟
در رشته روانشناسي شخصيت، ابعاد مختلف شخصيت، جنبه هاي ادراكي، هيجاني، ارادي و بدني افراد و چگونگي سازگاري فرد با محيط مورد مطالعه قرار مي گيرد.
دانشجويان رشته روانشناسي شخصيت به مطالعه الگوهاي خاص تفکر، احساسات و رفتار که هر فرد را از ديگري متمايز ميکند، ميپردازند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شخصيت شناسي
در روانشناسي شخصيت، تعاريف مختلفي از شخصيت ارائه شده است که هر يک بر وجهي از شخصيت تأکيد کردهاند. هيلگارد شخصيت را «الگوهاي رفتار و شيوههاي تفکر که نحوه سازگاري شخص را با محيط تعيين ميکند» تعريف کرده است در حالي که برخي ديگر «شخصيت» را به ويژگيهاي «پايدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ويژگيهايي که با ثبات و پايداري داشتن مشخص هستند و باعث پيش بيني رفتار فرد ميشوند» تعريف ميکنند.
شخصيت (Personality) از ريشه لاتين (Persona) که به معني «نقاب و ماسک» است گرفته شده است و اشاره به ماسک و نقابي دارد که بازيگران يونان و روم قديم بر چهره ميگذاشتند و اين تعبير تلويحا به اين موضوع اشاره دارد که «شخصيت هر فرد ماسکي است که او بر چهره خود ميزند تا وجه تمايز (تفاوت) او از ديگران باشد». شخصيت به همه خصلتها و ويژگيهايي اطلاق ميشود که معرف رفتار يک شخص است، از جمله ميتوان اين خصلتها را شامل انديشه، احساسات، ادراک شخص از خود، وجهه نظرها، طرز فکر و بسياري عادات دانست. اصطلاح ويژگي شخصيتي به جنبه خاصي از کل شخصيت آدمي اطلاق ميشود.
نظري اجمالي به تعاريف شخصيت شناسي، نشان ميدهد که تمام معاني شخصيت را نميتوان در يک نظريه خاص يافت. براي مثال کارل راجرز شخصيت را يک خويشتن سازمان يافته دايمي ميدانست که محور تمام تجربههاي وجودي بود. يا گوردن آلپورت شخصيت را مجموعه عوامل دروني که تمام فعاليتهاي فردي را جهت ميدهد تلقي کرده است. واتسن شخصيت را مجموعه سازمان يافتهاي از عادات ميپنداشت و زيگموند فرويد، عقيده داشت که شخصيت از نهاد(ID)، خود(Ego) و فراخود(Super ego) ساخته شده است.
شخصيت چيست؟
شخصيت تشکيل شده است از الگوهاي ويژه فکري، احساسي و رفتاري که هر فرد را از افراد ديگر متمايز ميسازد. شخصيت، سرچشمه دروني دارد و در طول حيات، تقريباً پايدار باقي ميماند.
روانشناسي شخصيت، ويژگيهاي يگانه افراد و نيز مشابهتها بين گروههايي از افراد را مورد مطالعه قرار ميدهد.
ويژگيهاي شخصيت
• شخصيت، سازمان يافته و سازگار است.
• شخصيت، هر چند پديدهاي رواني است امّا تحت تاثير فرايندها و نيازهاي بيولوژيک قرار دارد.
• شخصيت باعث پديدآمدن رفتارها ميگردد.
• شخصيت از طريق افکار، احساسات، رفتارها و بسياري چيزهاي ديگر نمود مييابد.
شخصيت از ديدگاه روانشناسي
ديدگاه روانشناسي در مورد «شخصيت» چيزي متفاوت از ديدگاههاي «مردم و جامعه» است در روانشناسي شخصيت افراد به گروههاي «با شخصيت و بيشخصيت» يا«شخصيت خوب و شخصيت بد» تقسيم نميشوند؛ بلکه از نظر اين علم همه افراد داراي «شخصيت» هستند که بايد به صورت «علمي» مورد مطالعه قرار گيرد اين ديدگاه باعث پيدايش نظريههاي متعددي از جمله : نظريه روانکاوي کلاسيک ، نظريه روانکاوي نوين ، نظريه انسان گرايي، نظريه شناختي، نظريه يادگيري اجتماعي و … » در حوزه مطالعه روانشناسي شخصيت شده است.
ماهيت شخصيت و انسان
يکي از جنبههاي با اهميت در «روانشناسي شخصيت» که در «نظريههاي شخصيت» منعکس شده است برداشت يا تصوري است که از ماهيت «انسان و شخصيت او» ارائه شده است (يا ميشود). اين سوالها با ويژگي اصلي انسان ارتباط برقرار ميکنند و همه مردم (شاعر ، هنرمند ، فيلسوف ، تاجر ، فروشنده و …) همواره به روش هاي مختلف به اين سوالها پاسخ ميدهند؛ بطوري که ميتوانيم بازتاب همه جانبه آنها را در «کتابها ، تابلوهاي نقاشي ، و در رفتار و گفتارشان» ببينيم و روانشناسي شخصيت و نظريه پردازان اين حوزه نيز از آن مستثني نيستند.
تاريخچه مطالعه روانشناسي شخصيت
تاريخچه مطالعه روان شناسي شخصيت به زمان يونان باستان بر مي گردد. کوشش دانشمندان براي توصيف و طبقهبندي منش آدمي را ميتوان در يونان باستان رديابي کرد. در عهد باستان، تفاوت افراد را از نظر خلق و مزاج به غلبه يکي از مزاجهاي چهارگانه (خون، صفراي سياه، بلغم و صفراي زرد) نسبت ميدادند و بر اين اساس، افراد را به چهار سنخ يا تيپ شخصيتي: دموي مزاج، سوداوي مزاج(ماليخوليايي)، بلغمي مزاج و صفراوي مزاج طبقهبندي ميکردند. بدين ترتيب، ضمن اينکه افراد به سنخهاي مختلف شخصيتي طبقهبندي ميشدند علت تفاوتهاي فردي نيز توجيه ميشد. اين نظريه شخصيت تا قرن 19 هم چنان دوام يافت.
نظريههاي شخصيت، طي دوران شکلگيري خود مانند هر پديده ديگري تحت تاثير عوامل مختلف تاريخي قرار گرفتهاند. از آن ميان، چهار عامل نقش موثري داشتهاند که عبارتند از: پيشرفت طب باليني اروپا، روشهاي روانسنجي، روانشناسي رفتارگرايي و روانشناسي گشتالت. علاوه بر اين عوامل تاريخي، عوامل معاصر موجود نيز در روانشناسي شخصيت تاثير گذاشتهاند. از جمله اين عوامل ميتوان از پيدايش يا تکامل رشتههايي مانند روانشناسي ميانفرهنگي، فرايندهاي شناختي، روانشناسي در پهنه زندگي(تمام مدت عمر) و انگيزش نام برد.
روانشناسان شخصيت براي مطالعه و تحقيق، از چهار نوع داده استفاده ميکنند که عبارتند از: دادههاي مربوط به سوابق زندگي فرد، دادههاي جمعآوري شده توسط مشاهدهگر، دادههاي حاصل از آزمونها و دادههاي حاصل از گزارشهاي شخصي. هر يک از روانشناسان شخصيت، نوعي از اين دادهها را ترجيح ميدهند. اما همه آنها در مورد فايده بالقوه هر يک از انواع چهارگانه دادهها ترديدي ندارند.
تاريخچه مطالعه روانشناسي شخصيت به زمان يونان باستان بر مي گردد.
مطالعه شخصيت
روشهاي چندي براي مطالعه شخصيت وجود دارد. هر روش داراي نقاط قوت و ضعف خاص خود است:
• روشهاي تجربي: در اين روشها پژوهشگر متغيرهاي مورد نظرش را کنترل و دستکاري ميکند و نتايج را ميسنجد. اين علميترين روش تحقيق است، امّا پژوهشهاي تجربي، هنگامي که مطالعه جنبههايي از شخصيت نظير انگيزهها، هيجانات و تمايلات مورد نظر باشد، ممکن است بسيار پيچيده باشد.
• مطالعات موردي و روشهاي خود-گزارشي: اين روش بر تحليل عميق فرد و همچنين اطلاعات فراهم شده از فرد تکيه دارد. مطالعات موردي به شدّت وابسته به تفسير مشاهده کننده است در حالي که روشهاي خود-گزارشي به حافظه فرد مورد نظر بستگي دارد. به اين دليل، اين روشها بسيار ذهني هستند و تعميم يافتهها به جامعهاي بزرگتر دشوار است.
• تحقيقات باليني: اين روش بر اطلاعات جمعآوري شده از بيماران بستري، در طول دوره درمان تکيه دارد. بسياري از نظريههاي مربوط به شخصيت بر پايه اين نوع پژوهش قرار دارد امّا به دليل آن که موضوعات تحقيق، منحصر به فرد و نشانگر رفتار نابهنجار هستند، اين تحقيق بسيار ذهني است و تعميم آن دشوار است.
نظريههاي شخصيت
• نظريههاي بيولوژيک: رويکردهاي بيولوژيک، عوامل ژنتيکي را مسئول شخصيت ميشناسند. پژوهشهايي که بر روي وراثت به عمل آمده، وجود ارتباط بين عوامل ژنتيکي و ويژگيهاي شخصيتي را نشان ميدهد. يکي از معروفترين نظريهپردازان بيولوژيک، هانس آيزنِک است که بين جنبههاي شخصيتي و فرايندهاي بيولوژيک ارتباط برقرار کرد. براي مثال، آيزنک چنين عنوان کرد که افراد درونگرا داراي تحريک مغزي بالايي هستند و اين امر آنها را به سوي اجتناب از تحريک هدايت ميکند. از سوي ديگر، آيزنک عقيده داشت که برونگراها داراي تحريک مغزي کمي هستند و اين امر باعث ميشود که به دنبال تجربيات تحريکي بروند.
• نظريههاي رفتاري: نظريههاي رفتاري، شخصيت را حاصل تعامل بين فرد و محيط ميدانند. نظريهپردازان رفتاري، به مطالعه رفتارهاي قابل مشاهده و اندازهپذير ميپردازند و نظريههايي که افکار و احساسات دروني را به حساب ميآورند، رد ميکنند. اسکينر و آلبرت بندورا از جمله نظريهپردازان رفتاري هستند.
• نظريههاي روان پويشي: نظريههاي روانپويشي شخصيت به شدّت تحت تأثير کارهاي زيگموند فرويد است و بر تأثير ذهن ناهشيار (ناخودآگاه) و تجربيات کودکي بر روي شخصيت تأکيد دارد. نظريههاي روانپويشي شامل «نظريه مرحله رواني-جنسي» فرويد و «مراحل رشد رواني-اجتماعي» اريکسون است.
فرويد عقيده داشت که سه مؤلفه سازنده شخصيت عبارتند از نهاد، خود و فراخود. نهاد، مسئول کليه نيازها و اميال است در حالي که فراخود، مسئول اخلاقيات و ايدهآلها ميباشد. و خود، بين درخواستهاي نهاد، فراخود و واقعيت در نوسان است.
اريکسون عقيده داشت که شخصيت در طي يک سري از مراحل پيشرفت ميکند و در هر مرحله برخي تناقضها بروز ميکند. موفقيت در هر مرحله به غلبه موفقيتآميز بر اين تناقضها بستگي دارد.
• نظريههاي انسانگرايانه: نظريههاي انسانگرايانه بر اهميت اراده آزاد و تجربيات فردي در رشد شخصيت تأکيد دارد. اين نظريه پردازان بر مفهوم خود-شکوفايي که نيازي فطري براي رشد شخصي است تأکيد مينمايند. از جمله اين نظريهپردازان ميتوان به کارل راجرز و آبراهام مزلو اشاره کرد.
منبع تلخيص از:
psypay.blogfa.com
ravanyar.com
daneshnameh.roshd.ir
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۳۶۰۴۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دانشمندان درباره «جهانهای موازی» چه میگویند؟
نظریه جهانهای فراوان که برخی از آن به جهانهای موازی، بسگیتی یا چندجهانی یاد میکنند، شاید همه ویژگیهای یک نظریه علمی معتبر را نداشته باشد، اما ویژگیها و پیامدهای آن حتی توجه مردم عادی را جلب میکند. فیزیکدانان در تازهترین پژوهشها گفتهاند که ابعاد جهانهای موازی بینهایت نیست، بیاندازه بینهایت است!
به گزارش خبرآنلاین، «آلبرت اینشتین» با تمام نبوغ و دانش خود، تفسیر آماری مکانیک کوانتومی را قبول نداشت و این مفهوم را در جمله معروف «خدا تاس نمیاندازد» عنوان کرد. «نیلز بوهر» هم که از پایهگذاران مکانیک کوانتومی بود، در پاسخ اینشتین گفت: «به خدا نگو چهکار کند!».
تحقیقات فیزیکدانان طی نیمه دوم قرن بیستم نشان داد که نهتنها تعبیر اینشتین در تاسبازی اشتباه بود که کازینوی عظیم فیزیک کوانتومی بهاحتمال زیاد دارای اتاقهایی بسیار بیشتر از هر آن چیزی است که تاکنون تصور میکردیم. حال «ارسلان عادل» و همکارانش در دانشگاه کالیفرنیا در دیویس (UCD)، آزمایشگاه ملی لسآلاموس در ایالات متحده و انستیتو فدرال فناوری سوئیس در لوزان میگویند که به نظر میرسد تعداد این اتاقهای اضافی، نهایتی ندارد!
این پژوهشگران در مقالهای در آرکایو، نقشه واقعیت بنیادین را دوباره ترسیم کردهاند تا نشان دهند که نحوه ارتباط ما با اشیاء در فیزیک، ممکن است مانع از مشاهده چشمانداز عظیم عالم شود.
تفسیر آماری عالمنزدیک به یک قرن است که درک ما از واقعیت، تحت تأثیر نظریهها و مشاهداتی که زیر پرچم مکانیک کوانتومی مطرح شدهاند، پیچیده شده است. روزگاری که میشد اندازهگیریهای دقیقی از اجسام انجام داد و سرنوشت محتوم آنها را با معادلات مکانیک، ترمودینامیک، الکترومغناطیس و نسبیت تعیین کرد، گذشته است.
برای درک تاروپود بنیادینی که عالم را تشکیل داده است، به ریاضیاتی نیاز داریم که بازی احتمالات را به اندازهگیریهای حدودی و غیرقطعی مرتبط کند؛ و این، به دور از دیدگاه شهودی عالم است.
بر اساس تعبیر کپنهاگی مکانیک کوانتومی، به نظر میرسد که امواج هر احتمالی همیشه وجود دارند، تا زمانی که آن اتفاق قطعی میشود و دیگر احتمالات به ناگاه ناپدید میشوند. حتی در حال حاضر هم کاملاً مشخص نیست که درنهایت، چه چیزی سرنوشت گربه شرودینگر را تعیین میکند.
نظریه جهانهای موازیاما اینهمه ابهام، مانع از آن نشده است که دانشمندان از دیدگاهها و ایدههای مختلف دست بکشند. «هیو اِوِرِت» (Hugh Everett)، فیزیکدان آمریکایی در دهه 1950 (۱۳۳۰) نظریه جهانهای موازی را پیشنهاد کرد که بر اساس آن، همه اندازهگیریهای محتمل، واقعیت خود را پایهگذاری میکنند. به بیان سادهتر میتوان این نظریه را چنین توضیح داد که انبوهی از جهانهای موازی داریم که هر اتفاق امکانپذیری در یکی از آنها به شکل تصادفی رخ میدهد. آنچه جهان ما را در مقایسه با دیگر جهانها پراهمیت میکند، صرفاً آن است که ما در حال مشاهده آن پدیده هستیم.
مدل «جهانهای متعدد» اِوِرِت را از نظر علمی نمیتوان «نظریه» دانست (مانند نسبیت یا مکانیک کوانتومی) و نمیتوان آن را با مکانیک کوانتومی مقایسه کرد که شگفتیهای مطلق را در پدیدهای محسوس به نمایش میگذارد؛ بااینحال محاسبات فیزیکدانان نظریه ریسمان، تعداد حدود ۱۰ به توان ۱۰۰ جهان موازی را محتمل میداند؛ یعنی چند ده میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد عالم!
در مدل چندجهانی (برخی آن را «بسگیتی» ترجمه کردهاند)، با برداشتی از بینهایت عالم از احتمالها شروع میکنیم که به زبان فیزیکدانان، همان مجموع همه انرژیها و موقعیتهای شناختهشده تحت عنوان «هملیتونین سراسری» است و سپس، روی هر چیزی که توجهمان را جلب کند، تمرکز میکنیم. بدین ترتیب احتمالهای نامتناهی را درون زیرسیستمهای همیلتونی مشخصتر و بهمراتب مدیریتپذیرتر، محدود میکنیم.
ذرهبین فریبندهحال این سؤال مطرح میشود که این تمرکز یا بزرگنمایی، درعینحالی که میتواند ادراکی از نامتناهی در اختیارمان قرار دهد، آیا میتواند مانع مشاهده چشمانداز کلی شود؟ آیا این کار، رویکرد کوتهفکرانهای نیست که از آشنایی ما با برخی از اشیاء ریزمقیاس (میکروسکوپی) برآمده باشد؟
بهبیاندیگر، میتوان اینطور توضیح داد که در آزمایش گربه شرودینگر، ما بهراحتی میپرسیم که آیا گربه در داخل جعبه، زنده است یا مرده؛ اما هرگز در نظر نمیگیریم که آیا بوی نامطبوعی از جعبه منتشر میشود یا اینکه میز زیر جعبه، گرم است یا سرد.
پژوهشگران در تلاش برای تعیین اینکه آیا تمایل ما به حفظ تمرکز بر آنچه در داخل جعبه است، اهمیتی دارد یا نه؛ الگوریتمی را توسعه دادند تا بررسی کنند که آیا ممکن است برخی از احتمالات کوانتومی موسوم به «حالتهای اشارهگر»، کمی سرسختانهتر از دیگر احتمالها تنظیم شوند و درنتیجه سبب شوند که برخی از ویژگیهای حیاتی با احتمال پایینتری درهم تنیده شوند.
اگر چنین باشد، جعبه توصیفکننده گربه شرودینگر تا حدی ناقص است مگر آنکه ما فهرست طولانی عواملی را در نظر بگیریم که بالقوه در سراسر کیهان پراکندهاند.
ارسلان عادل، فیزیکدان UCD در توضیح این ایده میگوید: «برای مثال شما میتوانید بخشی از زمین و کهکشان آندرومدا را در یک زیرسیستم داشته باشید و این زیرسیستم، کاملاً درست است». در تئوری، هیچ محدودیتی برای تعریف زیرسیستمها وجود ندارد و فهرست طولانی از حالتهای دور و نزدیک را میتوان در نظر گرفت که هرکدام، واقعیت را با اندکی تغییر پدید میآورند.
پژوهشگران با اتخاذ رویکرد جدید در نظریه چندجهانی (جهانهای متعدد) اِوِرِت، به پاسخی رسیدهاند که آن را تفسیر «جهانهای بسیار فراوانتر» نامیدهاند. تفسیر جدید، مجموعهای بیشمار از احتمالها را در نظر میگیرد و آن را در بازه بینهایتی از واقعیتها ضرب میکند که در شرایط معمولی آنها را در نظر نمیگیریم.
روش نوین هم با شباهت زیادی به تفسیر اصلی، بیش از آنکه درباره رفتار عالم توضیحی ارائه دهد، به تلاش ما برای مطالعه گامبهگام آن در هر لحظه اشاره دارد.
پژوهشگران امیدوارند که این الگوریتم بتواند در توسعه راههای بهتر برای کاوش سیستمهای کوانتومی مانند الگوریتمهای داخل کامپیوتر، کاربرد داشته باشد.