Web Analytics Made Easy - Statcounter

طلاق یکی از مهم ترین آسیب های اجتماعی در جامعه محسوب می شود که به دلیل های مختلفی چون نداشتن شناخت، تفاوت فرهنگی، اعتیاد، نبود تفاهم، دخالت خانواده ها، مشکل های اقتصادی و ... به وقوع می پیوندد و می تواند پیامدهای منفی را در اجتماع به دنبال داشته باشد.

آموزش مهارت های زندگی و سواد اجتماعی یکی از مهم ترین روش های پیشگیری و کاهش طلاق به شمار می رود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



مهارت های زندگی، مهارت های شخصی و اجتماعی است که کودکان و نوجوانان باید آنان را یاد بگیرند تا بتوانند درباره خود، افراد دیگر و اجتماع به صورت موثر، شایسته و مطمئن عمل کنند. در واقع این مهارت ها به معنای ایجاد ارتباط میان فردی مناسب و موثر، انجام دادن مسوولیت های اجتماعی، تصمیم گیری صحیح و حل تعارض ها و کشمکش ها به شمار می رود.

برنامه آموزش مهارت های زندگی بر این اصل استوار است که کودکان و نوجوانان حق دارند توانمند شوند و نیازمند آن هستند تا بتوانند از خود و علاقه های خویش در موقعیت های سخت زندگی دفاع کنند. این برنامه شامل «توانایی تصمیم گیری، حل مساله، تفکر خلاقانه و نقادانه، برقراری ارتباط موثر و روابط میان فردی سازگارانه، توانایی آگاهی از خود، همدلی با دیگران، رویارویی با هیجان ها و توانایی برخورد با تنش ها» می شود.

سواد اجتماعی نیز نقش مهمی در تکامل شخصیت انسان و رشد جوامع بشری دارد. سواد اجتماعی رسانیدن جامعه به سطح سواد علمی بالا و تربیت کودکان و جوانانی آگاه و سازنده است تا بتوانند آمادگی رو به رو شدن با شرایط اجتماعی فردا، مشارکت فعال در تصمیم گیری های اجتماعی، توانایی برقراری ارتباط با افراد و حل مشکل ها و مسایل خویش را داشته باشند.

این مهارت ها می تواند در راستای افزایش سواد اجتماعی تا میزانی موثر باشد که از ایجاد عواملی که به طلاق منجر می شود، جلوگیری و در پیشبرد اهداف تحکیم بنیان خانواده نقش موثری را ایفا کند.

اهمیت آموزش مهارت های زندگی و سواد اجتماعی در راستای کاهش طلاق و افزایش گفت وگو در خانواده سبب شد تا پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا با «سیما فردوسی پور» استاد روانشناسی بالینی دانشگاه شهید بهشتی و «زهرا کوهساری» جامعه شناس و کارشناس مسایل اجتماعی و حقوق زنان و قایم مقام جمعیت حقوق بشر اسلامی به گفت وگو بپردازد.

** دلیل های افزایش طلاق در جامعه ایرانی
فردوسی درباره دلیل های افزایش طلاق در کشور گفت: علت رشد پدیده طلاق ناشی از مسایل مختلف در جامعه است. این امکان وجود دارد که فرد از نظر روحی و روانی سالم نباشند و مشکل های فراوانی داشته باشند و به خاطر آن زن و شوهر نتوانند با یکدیگر کنار بیایند و همواره اختلاف خواهند داشت. نداشتن شخصیت سالم، مشکل های اقتصادی، نبود تعهد در زندگی، اعتیاد، هم سطح نبودن زوجین، توقع های نابجا، تضاد فرهنگی، نبود امنیت شغلی، نبود درک متقابل افراد از یکدیگر، رعایت نکردن حقوق زوجین، دخالت نابجای اطرافیان، تعیین مهریه های سنگین، کاهش روحیه ایثار و از خود گذشتگی و تشریفات زاید وا فراطی از جمله عوامل طلاق در کشور محسوب می شود.

کوهساری نیز با اشاره به اینکه فرهنگ اسلامی توجه و تاکید همه جانبه ای بر استحکام خانواده دارد اما رشد فزاینده طلاق در سال های گذشته نگران کننده است، تصریح کرد: ریشه یابی علت ها و عوامل طلاق در کشور و ارایه سیاست ها و راهبردهایی که بتواند کارآمد و موثر باشد گام ارزنده ای است که در وهله نخست در مقیاس کوچکتر در درون نهاد خانواده و در مقایس بزرگ تر به وسیله برنامه ریزان و تصمیم گیران جامعه باید صورت بگیرد. طلاق در حال حاضر برای مردان در 31 سالگی و برای زنان 30 سالگی صورت می پذیرد. با توجه به بالا رفتن سن ازدواج می توان گفت؛ در جامعه کنونی میان افرادی که به تازگی ازدواج کرده اند طلاق مشاهده می شود. در واقع این امر بیانگر نبود زیرساخت های لازم اجتماعی، روانشناسی و شرعی و دینی است. اگر این موارد در فرد افزایش یابد، سبب کاهش طلاق می شود. اگر عدالت میان زوجین برقرار شود و فرد به پرهیز از دیکتاتوری و رعایت اخلاقیات و حقوق در خانواده بپردازد تا احساس استقلال را به همسرش منتقل کند، با رعایت اخلاقیات آسیب های درون و بیرون خانواده افزایش می یابد.

** آموزش های صحیح مهارت های زندگی و سواد اجتماعی عاملی موثر در کاهش طلاق
فروسی با بیان اینکه فراگیری مهارت های زندگی انسان را در ارتباط زناشویی موفق تر می کند، اظهار داشت: اگر فرد به این مهارت ها مجهز باشد زندگی آن شخص بهتر و مشکل ها و آسیب ها کمتر می شود. به عنوان نمونه اگر در ارتباط موثری که باید میان زن و شوهر برقرار شود؛ آنان بدانند که چگونه با یکدیگر سخن بگویند تا بتوانند در رفتار یکدیگر تاثیر مثبت بگذارند، همدیگر را عصبانی و پرخاشگری نکنند و بتوانند رابطه و خشم خود را مدیریت کنند، در برخی جاهایی که باید نه بگویند از این واژه بهره ببرند و در صورت لزوم احترام بگذارند، روابط میان آنها بهتر می شود و در نتیجه درگیر مسایلی که به طلاق منجر می شود، نخواهند شد. آموزش های صحیح شامل برقراری ارتباط موثر زوج ها برای حل مشکل ها، فرار نکردن از مسایل سخت زندگی، از میان بردن مشکل ها با روش های صحیح، تصمیم گیری آسان و درست، بدبین نبودن و نداشتن شک و تردید و تحمل بالا در برابر استرس ها و فشارهای زندگی می شود که تمامی این موارد به عنوان مهارت های زندگی به شمار می رود که سبب بهبود ارتباط زوج ها خواهد شد.

کوهساری نیز درباره آموزش صحیح مهارت های زندگی و افزایش سواد اجتماعی که نقش مهمی در کاهش طلاق دارند، توضیح داد: این عوامل به 2 دو دسته عواملی درون خانوادگی و اجتماعی و کلان تقسیم می شوند. عوامل اجتماعی اکتسابی هستند و شامل مواردی می شوند که سیاستگذاران و تصمیم گیران باید برپایه آن عمل کنند و فرهنگ جامعه و سیاست ها و برنامه ریزی های اجتماعی به سمت و سویی رود که سواد اجتماعی افراد را به وسیله فرهنگ سازی رسانه ای، ارایه برنامه های آموزشی و از راه اطلاع رسانی و تبلیغات بالا ببرد. طلاق باید به عنوان آخرین راه چاره به مردم معرفی شود که افراد جامعه چه عملکردی داشته باشند تا در ابتدای امر وارد بحث طلاق نشوند و دوره های آموزشی را سپری کنند و هوش و سواد اجتماعی آنان در این زمینه بالا رود و از طلاق به عنوان آخرین راهکار بهره ببرند. عوامل درون خانوادگی وراثتی است که ریشه های تربیتی در عرف و فرهنگ فرد دارد. عوامل وراثتی نه به صورت ژنتیکی بلکه والدین همانگونه که زندگی می کنند فرزندان هم به همان شیوه رشد پیدا می یابند. حسن معاشرت میان والدین و مدیریت صیحح می تواند به کودکان کمک کند تا در تمامی زمینه های اجتماعی پبیشرفت کنند.

این کارشناس مسایل اجتماعی در ادامه افزود: همسر اگر بتواند به فرزندان خود سبک زندگی درست را آموزش دهد در بالا بردن سواد اجتماعی موثر خواهد بود و فرزندان نیز با مدیریت صحیح در آینده می توانند خواسته های خود را به طرف تعالی ببرند و سبب کاهش طلاق شوند. هنگامی که سواد اجتماعی فردی بالا نرفته و دانش صحیحی از مقوله ازدواج نداشته باشد؛ طلاق در جامعه افزایش می یابد. قانع بودن و ساده گرفتن امور و پرداخت به معنویات در زندگی و درگیر تکنولوژی های روز نشدن سبب می شود تا زندگی ها دوام بیشتری داشته باشد. اکنون سواد اجتماعی افراد بالا رفته این مهم می طلبد به تحکیم روابط خانواده منجر شود اما این امر در جامعه کنونی تحقق نیافته و اکنون طلاق افزایش یافته است. اینک همگان باید از خدمات مشاوره استفاده کنند و گفت و گوهای چند دقیقه ای در خانواده صورت پذیرد. آن چیزی که سبب بالا رفتن سواد و تحکیم بنیان خانواده می شود حمایت و امنیتی است که شوهر از همسر خویش و بالعکس دریافت می کند و این ارتباط متقابل سبب می شود تا اخلاق از ریشه مستحکمی در روابط زوج ها برخوردار شود و این امر سنگ بنای محکم و اصلی کاهش بحث طلاق در خانواده است.

** افزایش گفت وگو در خانواده؛ راهکاری موثر در راستای کاهش طلاق
فردوسی اهمیت آموزش مهارت های زندگی و سواد اجتماعی را در افزایش گفت و گو میان خانواده موثر دانست و بیان داشت: افزایش گفت و گو در خانواده می تواند راهکاری موثر در راستای کاهش طلاق در جامعه باشد و این امر زمانی تحقق می یابد که زوج ها از آموزش های لازم در این زمینه برخوردار شوند و مهارت ها را به خوبی بیاموزند. در این زمینه فرهنگسراها باید برای افزایش گفت وگو وسواد اجتماعی، کلاس های آموزشی را برگزار کنند و آموزش و پرورش نیز از همان ابتدا این مهارت های زندگی را در کتاب های درسی بگنجاند. در محافل و مجامع اجتماعی و علمی در ارتباط با این مسایل سخن بگویند و در این زمینه کتاب های تاثیرگذاری نوشته شود. مجله ها، روزنامه ها و رسانه ها از این مسایل سخن بگویند تا آگاهی مردم افزایش یابد.

کوهساری با بیان اینکه هنگامی که زوج ها در قالب گفت وگو بتوانند زمانی را برای سخن گفتن یکدیگر اختصاص دهند، عنوان کرد: زوج ها می توانند فرهنگ گفت وگو را برای یکدیگر نهادینه سازند و این فرهنگ با افزایش سواد اجتماعی صورت می پذیرد. این جلسه ها و گفت و گوهای خانوادگی تا میزان زیادی مخاطراتی که برای هر یک از زوج ها و نیز برای کودکان در فضاهای اجتماعی به وجود می آورد، برطرف می سازد. گفت وگو یکی از راه های مهم در کاهش فاصله میان زوج ها خواهد بود.

** تاثیر رسانه ها در آموزش مهارت های زندگی و سواد اجتماعی
فردوسی با اشاره به اینکه هر میزان که رسانه ها در زمینه افزایش مهارت های زندگی به فعالیت بپردازند و اطلاع رسانی کنند، اندک است، گفت: گرچه رسانه ها نیز در زمینه آموزش سواد اجتماعی زحمت بسیاری می کشند اما باید ریشه های پدیده طلاق و افزایش مهارت های زندگی بیشتر رسانه ای شود. رادیو و تلویزیون و حتی هنر می تواند در خدمت این امر قرار بگیرد تا ملت آگاه شوند. یکی از تدابیر لازم برای کاهش طلاق، مشاوره دادن به همگان است تا زوج ها بتوانند مسیر درست را در روابط زناشویی بپیمایند. این امر به وسیله رسانه ها نیز بسیار در روند فرآیند آموزش موثر است.

کوهساری با تاکید بر اینکه رسانه ها هم می توانند هدایتگر افراد به طرف سعادت باشند، بیان داشت: نوع سیاست هایی که رسانه انتخاب می کند می تواند در جهت حل مشکل های اجتماعی تاثیرگذار باشد. ابتدای امر رسانه باید به ذائقه شناسی، آسیب شناسی، پدیدار شناسی و پیامد شناسی برنامه های خویش در راستای آموزش مهارت های زندگی بپردازد و در کنار آن در برنامه سازی های خود این چهار مورد را رعایت کند. امروزه در رسانه ها و سریال ها؛ برنامه ها به خوبی شروع می شوند اما در انتها نتیجه یا هدف اصلی را مخاطب دریافت نمی کند و رسانه نمی تواند نتیجه های مطالعات خویش را به سرمنزل مقصود برساند. این امر سبب می شود آسیب های اجتماعی کاهش نیابد. باید فرهنگ جامعه و عرف اجتماعی در رسانه ها، سریال ها و گفت و گو ها، در نظر گرفته شود. رسالت رسانه و برنامه سازی در بالا بردن علم و مهارت مردم این است که باید به صورت همه جانبه تمامی ابعاد را بررسی و عمیق تر در مسایل اجتماعی و شرعی مطالعه کنند و با ژرف نگرانه نگاه کردن به مسایل شرعی و مراجعه به آیه ها و حدیث ها؛ به ساخت برنامه هایی بپردازند که متاثر از فرهنگ جامعه باشد، در نتیجه فرهنگ سازی درستی صورت می پذیرد و خانواده ها بر پایه عرف ایرانی به مدیریت و الگو بخشی می پردازند.

*گروه اطلاع رسانی
خبرنگار: فاطمه مهدوی**انتشار دهنده: شهربانو جمعه
پژوهشم**9128**9131
ایرنا پژوهش، کانالی برای انعکاس تازه ترین تحلیل ها، گزارش ها و مطالب پژوهشی ایران وجهان، با ما https://t.me/Irnaresearchهمراه شوید.

منبع: ایرنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۶۴۹۷۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

هوش اجتماعی مدیران چیست؟!

 عصر ایران / مدرسه کار و کسب ؛ دکتر داود مؤذن* -  در این مقاله ابتدا هوش اجتماعی را تعریف می کنیم و نحوه اثرگذاری آن بر عملکرد و رهبری مدیران فروش را بررسی می کنیم و سعی می کنیم همه جنبه‌های مرتبط با موضوع هوش اجتماعی که در ارتقای عملکرد مدیران فروش تاثیر بسزایی دارد را پوشش دهیم.

این مقاله به بررسی تأثیر هوش اجتماعی بر ارتباطات داخلی و خارجی مدیران فروش، مهارت‌های لازم برای توسعه هوش اجتماعی و راه ‌های بهبود آن می‌پردازد.

همچنین با ارائه نکات کلیدی برای تقویت هوش اجتماعی، راهنمایی جامع و ارزشمند برای ارتقای عملکرد سازمانی مدیران فروش خواهد بود.

اجازه بدهید در ابتدا، قبل از ورود به بحث هوش اجتماعی مدیران فروش، ابتدا در مورد هوش هیجانی و ضرورت بالا بودن هوش هیجانی برای مدیران فروش صحبت کنیم.

دانیل گلمن ، روانشناس و نویسنده معروف، یکی از صاحب نظران برجسته در زمینه هوش هیجانی است. او بر این باور است که هوش هیجانی، مهارت‌ها و توانایی‌هایی از قبیل تشخیص، درک و مدیریت احساسات خود و دیگران را شامل می شود.
به عبارت دیگر، هوش هیجانی نشان‌دهنده توانایی فرد در مقابله با استرس، ارتباط برقراری موثر با دیگران، انعطاف‌پذیری و کنترل احساسات است.


گلمن معتقد است که هوش هیجانی می‌تواند در موفقیت شخصی و حرفه‌ای مدیران بسیار تأثیرگذار باشد و به اهمیت آن در زندگی روزمره و محیط کار تأکید کرده است.

هوش هیجانی می‌تواند به مدیران فروش کمک کند تا در مواقع استرس و فشار، بهترین تصمیمات را اتخاذ کنند و ارتباطات سالمی با اعضای سازمان فروش خود داشته باشند. این مهارت به مدیران فروش کمک می‌کند تا بهترین راه‌حل‌ها را برای مسائل پیچیده پیدا کنند.

در شرایط فعلی بازار ایران که قدرت خرید مشتریان کم شده است، شرکت ها به شدت به قیمت ها حساس شده اند و رقبا بر سر جذب مشتریان رقابت تنگاتنگ و گاه غیر اخلاقی دارند، استرس و فشار بر مدیران فروش و به تبع آن بر نیروهای تحت امر آن ها بسیار زیاد شده است و این هوش هیجانی بالاست که می تواند در این شرایط پر فشار، احتمال موفقیت مدیران فروش و تیم هایشان را افزایش دهد.

دانیل گلمن در مقاله معروف خود تحت عنوان "خصوصیات یک رهبر چیست؟ " اعتقاد دارد آن چیزی که رهبران سازمانیِ "عالی" را از رهبران صرفاً "خوب" متمایز می کند، ضریب هوشی مدیران نیست، بلکه هوش هیجانی آن ها است.

گلمن اعتقاد دارد، زمانیکه مدیران از هوش هیجانی بالایی برخوردار هستند، عملکردشان حداقل بیست درصد بهتر از هدف تعیین شده می باشد. او به طور خاص هوش هیجانی را شامل پنج مهارت به شرح زیر معرفی می کند:
1. خودآگاهی: شناخت نقاط ضعف و قوت، محرک ها، ارزش ها و تاثیر آن ها بر دیگران
2. مدیریت عواطف: کنترل یا هدایت امیال و حالات روحی مخرب 
3. خود انگیختگی: لذت بردن از موفقیت ها بخاطر خود موفقیت ها
4. همدلی: درک خلق و خوی عاطفی افراد دیگر
5. مهارت های اجتماعی: ایجاد تفاهم با دیگران برای سوق دادن آن ها در جهت های مورد نظر


البته گلمن بر اکتسابی بودن مهارت های هوش هیجانی تاکید دارد و عقیده دارد هر انسانی با میزان خاصی از مهارت های هوش هیجانی به دنیا می آید، امّا می تواند این توانایی ها را از طریق استمرار، تمرین و دریافت بازخور از دیگران تقویت نماید.

حالا که با مفهوم هوش هیجانی و اهمیت آن بر افزایش عملکرد مدیران فروش آشنا شدید، اجازه بدهید به مفهوم هوش اجتماعی مدیران بپردازیم.

دانیل گلمن و ریچارد بویاتزیس روانشناس و استاد دانشگاه در سال 2008 در مقاله ای تحت عنوان "هوش اجتماعی و زیست شناسی رهبری" مفهوم هوش اجتماعی و تأثیر آن بر کارآمدی رهبری را بررسی نمودند.
هوش اجتماعی به توانایی درک و مدیریت تعاملات اجتماعی به طور موثر اشاره دارد که برای رهبری موفق بسیار حیاتی است. این مقاله به پایه‌های بیولوژیکی هوش اجتماعی پرداخت و نشان داد که عواملی مانند همدلی، همسویی نفوذ، و آگاهی سازمانی، توسعه دیگران، الهام بخشی و کار تیمی چه نقش مهمی در رهبری ایفا می‌کنند.

علاوه بر این، این مقاله ارتباط بین هوش اجتماعی و رهبری سازگار را مورد بررسی قرار داد و نشان داد که رهبران با هوش اجتماعی بالا می‌توانند به شرایط مختلف سازگاری یابند، اختلافات را به خوبی مدیریت کنند و موفقیت سازمانی را تحقق بخشند. 

آن ها با بهره گیری از علم عصب شناسی اجتماعی، به طور شگفت انگیزی نشان دادند که برخی رفتارهایی که رهبران انجام می دهند از قبیل نمایش یکدلی و هم سویی با حالات رفتار کارکنان، عیناً بر فعل و انفعال شیمیایی مغز خودشان و کارکنان تحت امرشان تاثیر می گذارد.
به عقیده گلمن و بویاتزیس، رهبران توانمند آن هایی هستند که رفتارشان به صورت قدرتمندی در سامانه مغزهای هم پیوند همکاران نفوذ می کند. به عبارت دیگر، رهبری اثربخش، کمتر در ارتباط با تسلط بر موقعیت ها است، بلکه آن را می توان به معنی ایجاد علاقه و اشتیاق واقعی در استعدادهای کارکنان دانست، به صورتی که باعث پرورش احساسات مثبت در همکاری افراد و کسانی که نیازهای رهبر را تامین می کنند شود.

به زعم آن ها هوش اجتماعی، ساختاری رابطه گرا برای ارزیابی رهبری است که بصورت مجموعه ای از شایستگی های فردی مبتنی بر مدارهای خاص مغز می شود و باعث قدرت الهام بخشی و القا کردن موثر بودن بر دیگران می شود. هوش اجتماعی می‌تواند بهبود محیط کار و افزایش همبستگی و همکاری در تیم‌ها را تسهیل کند و از این راه، به عملکرد سازمان کمک کند.

نکته بسیار حائز اهمیت آن است که کارکنان، عیناً رهبرانشان را بازتاب می دهند. این بر اساس این یافته علمی عصب شناسی است که هنگامی که انسان خواسته یا ناخواسته احساسات شخص دیگری را از طریق اعمالش ردگیری می کند، سلول های بازتابی ما همان احساسات را باز تولید می کنند. این سلول ها بصورت جمعی حس فوری از تجربه مشترک ایجاد می کنند. فرض کنید یک مدیر در ابتدای یک روز کاری، با یک انتقاد بی رحمانه و با عصبانیت با یکی از همکارانش صحبت کند. آن روز نه تنها حال آن کارمند بد می شود و کل روز را از دست می دهد بلکه سایر همکاران نیز با تاثیر گرفتن از آن وضعیت، حالشان بد می شود و در آن روز عملکرد ضعیفی خواهند داشت.

 

اهمیت هوش اجتماعی برای مدیران فروش

هوش اجتماعی به مجموعه مهارت‌ها و توانایی‌هایی گفته می‌شود که به افراد کمک می‌کند تا در ارتباط با دیگران موفق عمل کنند و از این راه، ارتباطات موثری برقرار کنند. هوش اجتماعی می‌تواند به مدیران کمک کند تا ارتباطات بهتری با تیم‌های خود برقرار کنند و از این راه، بهبود عملکرد و کارایی تیم‌هایشان را تسهیل کنند.

مدیران با هوش اجتماعی بالا معمولاً بهترین رهبران هستند؛ زیرا این مهارت به آن‌ها کمک می‌کند تا تیم‌هایشان را به خوبی هدایت کنند و از اعضای تیم حمایت کنند. همچنین هوش اجتماعی مدیران نقش مهمی در بهبود ارتباطات داخلی و خارجی سازمان دارد؛ زیرا این مهارت به آن‌ها کمک می‌کند تا با همکاران، مشتریان و سایر ذینفعان بهتر ارتباط برقرار کنند.

یک مدیر فروش نیز باید مانند سایر مدیران میانی، فراتر از مدیریت سعی کند رهبری اثربخش برای اعضای سازمان فروش خود باشد و بدین منظور باید علاوه بر هوش هیجانی، هوش اجتماعی خود را ارتقا دهد تا شاهد ارتقای عملکرد سازمان فروش خود باشد. 

بدین منظور یک مدیر فروش باید مهارت های زیر را جهت ارتقای هوش اجتماعی خود افزایش دهد:
1. همدلی: همدلی، مولفه مشترک در هوش هیجانی و هوش اجتماعی است و این خود نشان دهنده اهمیت بسیار زیاد همدلی است. همدلی یعنی درک کردن کارکنان. یک مدیر فروش باید بخوبی نیازهای کارکنان تحت امر خود را درک کند و بفهمد چه چیزی به کارکنان انگیزه می دهد. اعضای سازمان فروش باید متوجه شوند که مدیرشان به نیازهای آن ها آگاه است و اهمیت می دهد. گاهی بدلیل شرایط محیطی، بازار رکودی می شود و قدرت خرید مشتریان بالقوه کم می شود. در چنین شرایطی یک مدیر فروش باید شرایط حاکم بر بازار و روحیات و فشار کاری کارکنان تحت امر خود را بخوبی درک کند و با فشارهای مضاعف، باعث نشود کارکنان دچار فلج عملکردی شوند.

2. همسویی: یک مدیر فروش موفق، بجهت رهبری اثربخش باید بخوبی به صحبت های کارکنان گوش بدهد و به آنچه که کارکنان احساس می کنند خوب فکر کند و بتواند خلق و خوی خود را  با خلق  و خوی کارکنان همسو سازد. این نقطه ضعفی است که متاسفانه بسیاری از مدیران فروش مانند سایر مدیران میانی در سازمان دارند و تمایل دارند کارکنان، خود را با خلق و خوی آن ها وفق دهند. در حالیکه یک مدیر فروش که هوش اجتماعی بالایی دارد بخوبی می داند برای اینکه یک رهبر اثربخش باشد نیاز دارد تا خودش را با خلق و خوی کارکنان تحت امرش همسو کند.

3. آگاهی سازمانی: یک مدیر فروش موفق باید ارزش های سازمانی کلیدی همچون تعهد، خود انگیزشی، رقابت سالم، مسئولیت پذیری و پاسخگویی، مشتری مداری و کار تیمی را بخوبی در بین اعضای سازمان فروش خود ترویج و نهادینه کند بطوریکه چنین ارزش هایی به بخش جدایی ناپذیری از فرهنگ سازمانی تبدیل شود. و البته شرط لازم برای تحقق این هدف این است که شخص مدیر خودش در رعایت همه موارد ذکر شده سرآمد باشد. یک مدیر فروش باید شم بالایی در درک هنجارهای ناگفته و شبکه های ارتباطی غیر رسمی موجود بین کارکنان داشته باشد.

4. نفوذ: نفوذ یکی از مهمترین تفاوت های مدیریت و رهبری است که اکثر صاحب نظران حوزه مدیریت و سازمان بر آن اتفاق نظر دارند. رهبری یعنی توانایی نفوذ بر کارکنان از طریق تاثیر گذاشتن بر احساسات و عواطف آن ها برای محقق کردن اهدافی که در نگاه اوّل بسیار دشوار به نظر می رسند. یک مدیر فروش موفق، باید سعی کند همه اعضای سازمان فروش خود را به مشارکت، مباحثه و پاسخگویی تشویق نماید و نهایت تلاش خود را در جهت جلب حمایت آن ها بکار گیرد.

5. توسعه دیگران: یک مدیر فروش موفق، با دلسوزی، اعضای سازمان فروش خود را در جهت توسعه توانمندی ها و مهارت هایشان هدایت می کند. ارائه بازخوردهای منصفانه در مورد عملکرد کارکنان، به همراه ارائه پیشنهادها و رهنمودهایی جهت بر طرف کردن نقاط ضعف کارکنان، برای توسعه حرفه ای آن ها بسیار سودمند می باشد.

6. الهام بخشی: تحقق تارگت های تعیین شده برای تیم فروش، بدون ایجاد تعهد گروهی بین اعضای سازمان فروش، امکان پذیر نیست. یک مدیر بازاریابی و فروش موفق، باید الهام بخش باشد، یعنی بتواند از طریق پرورش لحن عاطفی مثبت در بین اعضای سازمان فروش، تعهد گروهی ایجاد کند و سبب ارائه بهترین نسخه عملکردی هر یک از کارکنان فروش شود.

7. کار گروهی: یک مدیر فروش موفق، باید کار گروهی را به عنوان یک ارزش کلیدی در سازمان فروش خود مطرح کند و کارکنان را به انجام فعالیت های گروهی و همدلانه و هم افزا تشویق نماید. یک مدیر فروش موفق باید همه اعضای سازمان فروش خود را تحت حمایت قرار داده و به فعالیت های گروهی آن ها ارج نهد و روحیه همکاری و تعاون را در بین کارکنان فروش پرورش دهد. تشکیل تیم‌های هوشمند و هماهنگ می‌تواند به مدیران فروش کمک کند تا از هوش جمعی و تجربیات گروه خود بهره‌برداری کنند و بهترین تصمیمات را اتخاذ کنند.


روش های کمک کننده برای توسعه هوش اجتماعی مدیران فروش

برای توسعه هوش اجتماعی، مدیران فروش نیاز به توانایی‌هایی مانند تعامل موثر، انعطاف‌پذیری، قدرت تشخیص احساسات و همدلی دارند. مدیران فروش می‌توانند از راه‌های مختلفی برای بهبود هوش اجتماعی خود استفاده کنند؛ از جمله شرکت در دوره‌های آموزشی، مشاوره با بیزنس کوچ های با دانش و با تجربه و تمرین عملی. برخی از نکات کلیدی برای تقویت هوش اجتماعی مدیران فروش عبارت اند از: گوش دادن فعال به نظرات، انتقادات و پیشنهادهای اعضای سازمان فروش، احترام به کارکنان، انعطاف‌پذیری و توانایی حل مسائل اجتماعی کارکنان.

نتیجه گیری

اگر چه بهره داشتن از هوش هیجانی بالا، شرط لازم برای موفقیت یک مدیر فروش است، ولی شرط کافی کامیابی مدیران فروش در تحقق اهداف خود، داشتن هوش اجتماعی بالا می باشد. در واقع مدیران فروش باید بین هوش هیجانی و هوش اجتماعی خود توازن ایجاد کنند.


به عنوان یک نتیجه گیری، توازن هوش اجتماعی و هوش هیجانی در همه مدیران من جمله مدیران فروش از اهمیت بسزایی برخوردار است. توازن میان هوش اجتماعی و هوش هیجانی می‌تواند به مدیران فروش کمک کند تا در مواقع استرس و فشار، همچون رکود بازار، کاهش تقاضای مشتریان، کاهش چشمگیر قیمت رقبا و شرایط عدم اطمنیان، بهترین تصمیمات را اتخاذ کنند و ارتباطات سالمی با اعضای سازمان فروش داشته باشند.

پایین بودن هوش اجتماعی در مدیران بازاریابی و فروش ممکن است منجر به اختلافات و ناسازگاری در تیم فروش شود و از این راه، به عملکرد واحد فروش آسیب بزند. خیلی وقت ها، تعارضات جدی بین کارکنان واحد فروش سازمان پیش می آید. مدیران فروش با هوش اجتماعی بالا می‌توانند بهترین راه‌حل‌ها برای حل اختلافات و مشکلات در تیم‌ فروش پیدا کنند و از این راه، هماهنگی و صمیمیت را بین کارکنان واحد فروش تقویت کنند.

____________________________

*دکتر داود موذن
نویسنده و مدرس مدرسه کار و کسب عصر ایران

دکتری مدیریت بازاریابی از دانشگاه تهران

عضو هیات علمی دانشگاه

عضو دو کمیسیون تخصصی اتاق بازرگانی استان قزوین

مشاور بازاریابی و فروش شرکت ها و کسب و کارها

 

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: 7 نکته که در شروع مذاکره باید رعایت کنیم توسعه ناب مشتریان (6) : فرضیه مشکل را بنویسید رویکرد WM در توسعه فردی مدیران

دیگر خبرها

  • سازش ۲۵ درصدی در پرونده‌های طلاق خراسان رضوی
  • کاهش ۶.۱ درصدی ورودی پرونده‌های سرقت مستوجب تعزیر به دادگستری
  • شاید باور نکنید اما نوشیدن جوش شیرین این خواص را دارد!
  • ۲۳ درصد پرونده های مشاوره طلاق در مازندران منجر به ساز شد
  • کاهش سرقت درچناران با جمع آوری معتادان متجاهر
  • هوش اجتماعی مدیران چیست؟!
  • خواص باور نکردنی نوشیدن جوش شیرین
  • بیش از ۱۰ برنامه فرهنگی ورزشی در خلیل آباد اجرا می‌شود
  • ضرورت استفاده از الگو‌های موفق افزایش ازدواج و کاهش طلاق
  • چرا نباید نگران نسل Z بود؟