Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - تهران- ايرنا- جمعي از استادان رسانه و ارتباطات اجتماعي در ميزگرد ايرنا، نحوه اطلاع رساني حوادث تروريستي اخير تهران توسط صدا وسيما را گلدان محور و شکست خورده در برابر روزنامه نگاري موبايلي خواندند.

حوادث تروريستي روز 17 خرداد 1396 مجلس شوراي اسلامي و مرقد امام خميني(ره) - با 17 شهيد و دهها مجروح- رخدادي غيرمنتظره دست کم براي افکار عمومي بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مشاهدات عيني نشان مي داد در پوشش اين رويدادها، شبکه هاي اجتماعي مجازي گوي سبقت را از صدا و سيما و ديگر رسانه هاي رسمي کشور ربودند و اين کانال تلگرام بود که حرف اول را در پوشش خبري حادثه ذکر شده زد.
اين تعلل، انتقادات زيادي را متوجه رسانه ملي کشور کرد و ايرنا را بر آن داشت تا عملکرد رسانه ها در ساعات ابتدايي وقوع حادثه را به نقد کارشناسي بگذارد.
آقايان مجيد رضاييان، اميرعبدالرضا سپنجي و عليرضا عبداللهي نژاد ميهمانان اين نقد و بررسي ايرنا بودند.
رضاييان که دکتراي روزنامه‌نگاري دارد، تدريس در دانشگاه، بنيانگذاري روزنامه ايران، سردبيري روزنامه هاي مختلف و عضويت در شوراي پنج نفره « تأسيس دانشکده خبر» از جمله سوابق و فعاليت هاي وي است.
دکتر سپنجي عضو هيأت علمي و رييس پيشين پژوهشکده فرهنگ و ارتباطات پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي است.
دکتر عبداللهي نژاد نيز استاديار و معاون فعلي دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبايي است. وي، ارتباطات سياسي و ارتباطات بين الملل تدريس مي کند.

مشروح ميزگرد ايرنا با عنوان « بررسي عملکرد رسانه ها در پوشش اخبار حادثه تروريستي تهران» در پي مي آيد:

ايرنا: برخي اعتقاد دارند بسياري از رسانه هاي کشور در جريان پوشش رويدادهاي حوادث تروريستي روز 17 خرداد ماه از شبکه هاي اجتماعي جا ماندند. ديدگاه شما در اين زمينه چيست؟ آيا رسانه هاي داخلي بويژه صداوسيما و خبرگزاريها توانستند در اين زمينه نقش خود را بخوبي ايفا کنند؟

** رضاييان: حرفه روزنامه نگاري داراي شش قالب و فرم است. مصاحبه، گزارش خبري، يادداشت، سرمقاله، مقاله، نقد و خبر. در خبر، شما تابع رويداد هستيد و بايد پشت سر آن حرکت کنيد اما اگر در خبر بتوانيد همپاي رويداد جنب و جوش داشته باشيد، نام آن پوشش خبري است.
پوشش خبري هنگامي تجلي مي يابد که خبر، بازتاب گسترده اي دارد و دو ارزش از هفت ارزش خبري در آن وجود دارد. در پوشش چيزي به نام selection وجود ندارد و نمي شود برجسته سازي کرد اما مي توان در ميزان پوشش، چيزهايي را بر چيزهاي ديگري در ضمن کار ترجيح داد.
در اين ژانر روزنامه نگاري دو چيز در اختيار ما نيست: نخست گزينشگري و ديگري زمان.
اينجا اصلي وجود دارد که هرچند براي خبرنگار، آزاردهنده است اما بايست از آن تبعيت کند و آن اينکه اصل بر سرعت است؛ در عين اينکه ناگزير از صحت هستيم، نمي‌توانيم صحت را رها کنيم اما سرعت، اصل است و آنقدر اصلي و مهم است که صحت را بايد در سايه‌ي آن ببينيد.
اما وقتي يک اتفاق به نام پوشش خبري افتاد، کار رسانه‌ها چيست؟ آن را در فرصت بعدي خواهم گفت و فعلاً فقط به اين سخن اکتفا مي کنم که خروجي صدا و سيما و ساير رسانه ها نشان داد که در اجراي اين تعهد خبري ناکام بوده اند.

** سپنجي: از ايرنا تشکر مي کنم که برخلاف اغلب رسانه هاي رسمي و غيررسمي کشور، سراغ کارشناساني هم مي رود که کمتر فرصت حضور در رسانه ها به آنها داده مي شود.
نگاه هاي جديد مي تواند کمک زيادي به تبادل انديشه و نظر در جامعه کند. متأسفانه از اين نظر يک انحصار وجود دارد. در فضاي رسانه ها و اطلاع رساني ما، تنها از افراد معدودي ديدگاه و نظر در حوزه هاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي خواسته مي شود و تنها همين دايره محدود کارشناسان، به طور مستمر تحليل ارايه مي دهند. کمتر ديدگاه جديدي قابليت طرح شدن پيدا مي کند که شايد خود اين موضوع هم از دلايل کم شدن اقبال مردم به اين رسانه هاست. خوشبختانه فضاي عمومي خبررساني و تحليل، تحت تأثير فضاي سايبري و پيام رسان هاي موبايلي، علاوه بر ترک انداختن به اين ديد انحصاري، فرصتي براي بهنگام بودن را در اختيار جامعه قرار داده است.
بسياري نخستين خبري را که از حادثه تروريستي اخير دريافت کردند از طريق همين شبکه هاي اجتماعي و تلگرام بود و رسانه هاي رسمي با تأخير به پوشش آن پرداختند اما درباره اين واقعه تروريستي، روشن است که محور کارمان بايد رخداد باشد.
در عين حال، صدا و سيما که انتظار مي رود به عنوان رسانه اي پويا در همه جا حضور داشته باشد، مثل بسياري موارد ديگر، موفق عمل نکرد. توجيه شان هم اين بود که نهادهاي بالادستي به آنها گفته اند، همين سکوت خبري و عدم حضور در ميدان وقوع خبر را ادامه دهيد. مثلاً شاهد بوديم در آن زمان خاص، راجع به شهريه مهدکودک صحبت شد و تنها يک تصوير کوچک و در گوشه صفحه از مجلس نشان داده مي شد.
از آن جا که شخصاً از لحظه وقوع حادثه رسانه ها اعم از سايبري و غيرسايبري را رصد مي کردم، غير از فضاي سايبري که تلاش زيادي مي کرد و از بقيه رسانه ها به روزتر بود، اسکاي نيوز عربي هم هرچه تصوير به دستش مي رسيد، پخش مي کرد.
اما شبکه هاي تلويزيوني ما از جمله شبکه خبر، حتي يک زيرنويس هم درباره آن رويداد منتشر نکردند. يکي از رسانه هاي خارجي هم اين حادثه را با تأخيري نيم ساعته و البته با بررسي جوانب موضوع و حرفه اي پوشش داد. بعد از آن بود که شبکه خبر، کمي به خود آمد. يکي از تلويزيون هاي فارسي زبان خارجي هم از ساعت 14 و با حدود سه ساعت فاصله از زمان آغاز اين حادثه به صورت زنده اين خبر را پوشش داد.
همانطور که عرض کردم، صدا و سيما که انتظار مي رفت محور اطلاع رساني باشد به دلايلي اين خواسته را برآورده نکرد؛ برخلاف حادثه پلاسکو که به دلايل خاصي، تقريباً پوشش لحظه به لحظه داد.
در اين حادثه هم دوربين سيار اين سازمان مي توانست با نيروهاي نظامي و امنيتي وارد صحنه شود و به پوشش آن بپردازد. البته با ايجاد التهاب در جامعه مخالفم اما براي مثال، CNN وBBC ده‌ها سال است که اين کار را انجام مي دهند و بحراني هم به دليل پوشش زنده رخدادها در جامعه هدف، رخ نداده است.
به نظر من اگر رسانه، آينه اي از جامعه مخاطبان هدفش نباشد، بازنده است و اهدافش محقق نمي شود. با بررسي روند خبري و برنامه سازي صدا و سيما هم مشخص مي شود که اين رسانه، متعلق به برنده ها نيست و الان نيز شاهديم که بازنده هاي انتخابات، بيش از برندگان آن تريبون هاي اين سازمان را در اختيار دارند.
براي مثال، برنامه شب هاي قدر شبکه هاي سيما را که به لحاظ آييني و مناسکي بسيار رخداد پراهميتي است، بررسي کنيد. شبکه هاي مختلف سيما در اين شب ها مراسمي را پخش مي کرد که جريان و فرد بازنده انتخابات يا حاميان وي، محور آن ها بود. اين يعني، پشت کردن به مخاطب؛ مخاطبي که با پول و ماليات او، اين رسانه عريض و طويل، سرپا مانده است. براي همين تکليف مخاطب با اين رسانه مشخص است. مردم ديگر از رسانه هاي آنلاين استفاده مي کنند و حتي مراسم شب هاي قدر را هم عده زيادي با استفاده از پخش آنلاين و سايبري ديدند و شنيدند. به عبارت ديگر، اين رسانه با بودجه اي کلان، ارزش چنداني براي اطلاع رساني و پوشش خبري مورد نياز عموم مخاطبان قائل نيست.

** عبداللهي نژاد: زماني که از مبحث پوشش رسانه‌اي حادثه تروريستي تهران صحبت مي‌کنيم در واقع وارد ژانر مهم و پيچيده اي از روزنامه نگاري به نام `روزنامه نگاري بحران` ( Crisis Journalism) مي شويم. همان طور که از نام اين ژانر پيداست؛ يک زمينه غير عادي در گردآوري، تهيه، تنظيم و توليد، تدوين و انتشار محتوا در رسانه ها سر و کار پيدا مي کنيم.
در حقيقت؛ روزنامه نگاري بحران از منظر کارکرد، سياست گذاري، مديريت و سپهر فعاليت‌هاي حرفه‌اي رسانه‌ها با ديگر زمينه هاي روزنامه نگاري تفاوت پيدا مي کند. در اين نوع روزنامه نگاري، روزنامه نگار بحران با رويداد يا اتفاقي رو به رو است که با رويدادهاي جاري و طبيعي تفاوت هاي شکلي و ماهوي بسيار دارد.
اصطلاحاً اين گونه رويدادها به لحاظ ماهيت، عوامل به وجود آورنده، سبک‌هاي پوشش خبري و ارزش‌هاي خبري مترتب بر آن با رويدادهاي ديگر متفاوت است.
متأسفانه در نظام رسانه‌اي ايران، فارغ از نوع رسانه و سبک هاي متفاوت پوشش رسانه اي؛ بر اساس آنچه در خروجي رسانه ها مي‌بينيم اين تمايز، تفکيک شدگي و بخش بندي ميان پوشش خبري و رسانه اي از بحران با ديگر زمينه هاي پوشش اخبار وجود ندارد. مي توان گفت رسانه‌هاي ايران به نوعي دنباله رو رويدادها هستند و يک نقش منفعلانه را بازي مي کنند.
البته در حوادث و رويدادهايي همچون حادثه تروريستي تهران و نيز رخداد پلاسکو، بحران تا اندازه اي قابل پيش بيني نبود اما در رويدادهاي پيش بيني پذير نيز شاهد اين انفعال رسانه اي و عدم خلاقيت هستيم. در واقع حتي در زمينه هايي از روزنامه نگاري - همچون روزنامه نگاري سياسي – آنجا که به پوشش رسانه اي پديده اي مثل انتخابات مي رسيم، سناريوهاي از پيش تعيين شده و دقيق و يک جدول برنامه خبري مطلوب را شاهد نيستيم.
در روزنامه نگاري بحران، فارغ از اينکه يک بحران طبيعي باشد يا ساخته‌ي دست بشر، پيش بيني پذير باشد يا پيش بيني ناپذير، بايد برنامه اي مدون براي چگونگي پوشش اخبار در رسانه ها به طور عام و رسانه هاي جريان اصلي بويژه رسانه تلويزيون داشت.
نخستين چيز در تدوين اين برنامه، شناخت ماهيت بحران است‌ و اينکه علل و عوامل بحران رخ داده چيست؟ اهدافش چه بوده؟ چه تأثير و پيامدهايي مي‌تواند داشته باشد؟ و پرسش هايي از اين دست حتي درباره حادثه تروريستي تهران مي توان اينگونه نظر داد که گرچه رخداد تروريستي اخير ناگهاني و اتفاقي مي نمود اما داراي زمينه قبلي و تا حدودي قابل پيش بيني بود.
شما در روزهاي قبل از حادثه، اظهارات مقامات عربستان سعودي را داريد و حتي هشدار وزير خارجه عربستان که کاملاً آشکارا اعلام مي‌کند که ما مي‌خواهيم جنگ را به داخل مرزهاي ايران بکشانيم. به هر حال اين نهيب و هشداري است در اين باره.
طبيعي است مديران رسانه ها در جلساتي که با شوراي عالي امنيت ملي برگزار مي کنند تا حدودي و البته نه به صورت قطعي، در جريان رويدادهاي تهديد آميز احتمالي همچون حادثه تهران قرار گرفته يا قرار مي گيرند. پس مي شد تا حدي چنين وقايعي را پيش بيني کرد و براي آن آمادگي هاي لازم را داشت.
در مواجهه با اين رويدادها و به منظور پوشش رسانه اي حرفه اي، مي بايست تحريريه را متناسب با بحران آرايش داد و گروه يا سرويسي براي آن در نظر گرفت. به خصوص در کشوري مثل ايران که به طور مستمر با وقايع بحران گونه طبيعي مانند سيل و زلزله و نظاير آن دست و پنجه نرم مي کند.
اما اين حادثه نشان داد رسانه هاي ما براي چنين کاري آموزش هاي لازم را نديده اند.
در اين خلاء، بسياري دست کم نخستين اخبار حادثه را از طريق شبکه هاي مجازي و رسانه هاي اجتماعي همچون تلگرام دريافت کردند.
هرچند اين مسأله نيز اجتناب ناپذير مي نمايد؛ فراگيري و دسترسي سريع، آني و آسان به شبکه هاي اجتماعي، جذابيت هاي آن و نيز امکان ايجاد ارتباطات تعاملي دوسويه از جمله قابليت هاي شگرف رسانه هاي اجتماعي است که آنها را به عنوان رسانه اي فراگير با ضريب نفوذ بالا بويژه در سه چهار سال اخير تبديل کرده است.
از منظر تئوريک و آنچه به علوم ارتباطات باز مي گردد، به قول مانوئل کاستلز، انديشمند نام آشناي حوزه جامعه شبکه اي، تقريباً به مدت دو دهه است که بشر به عصر `جامعه شبکه اي` گام نهاده است. در عصر جامعه شبکه اي و جامعه اطلاعاتي روزنامه نگاري در زمينه ها و ژانرهاي گوناگون تحول يافته و به دوران روزنامه نگاري سايبر و در چندسال اخير به «روزنامه نگاري موبايلي» رسيده است؛ زمينه اي جديد از روزنامه نگاري که هم تعامل با مخاطب در آن وجود دارد و هم امکان استفاده از رسانه هاي مختلف و قابليت هاي چندرسانه اي (ترکيبي هم افزا از متن نوشتاري، پادکست، ويدئو، گرافيک، اينفوگرافيک، موشن گرافيک و...) به صورت همزمان.
از منظر ارتباطات سياسي در عصر جامعه شبکه اي، به قول کاستلز، اصطلاحاً تحت تأثير و نفوذ شبکه هاي اجتماعي جديد، قدرت جريان ها – منظور قدرتِ شبکه هاي اجتماعي- از جريان‌هاي قدرت (سياسي، اقتصادي و..) پيشي مي‌گيرد.
در اين فضا، ارتباطات بي مکان و بي زمان شده است. چنين تغييرات بنيادين و نهادي، شکلي و کارکردي، سپهر فعاليت حرفه اي رسانه ها را دچار تغييرات اساسي کرده است. پس براي ورود به اين فضاي جديد، بايد برنامه داشت، دقيق عمل کرد و ساز وکار پيچيده، کارآمد، روزآمد و اثرگذاري را به کار گرفت.
به طور معمول در رسانه هايي که ساعت کار آنها چند نوبته و شيفتي است، شاهد آنيم رويدادهايي که بين ساعت 2 تا 3 بعدازظهر رخ مي داد، معمولاً پوشش خبري مناسبي داده نمي شد. چون کار به ساعت پاياني خود نزديک مي شد و در حال تغيير شيفت هستند و گويي خبر بايد در ساعتي که ما مي خواهيم رخ دهد.

*** خبرهاي گلدان محور جواب نمي دهد

ايرنا: آقاي دکتر رضاييان موضوع ميزگرد را بيشتر از زوايه فني مورد مداقه قرار دادند. جناب دکتر سپنجي سياست هاي رسانه اي صدا و سيما را نقد کردند. آقاي دکتر عبداللهي نژاد هم بحث را در قالب روزنامه نگاري بحران پيش بردند. پرسش بعدي اين است که اگر بخواهيم مقايسه اي بين عملکرد رسانه ملي با تلويزيون هاي مطرح جهان درباره پوشش اخبار تروريستي مشابه داشته باشيم، اين قياس به چه منوال خواهد بود؟ به عبارتي کار از کجا مي لنگد؟

** رضاييان: سوال بجايي بود. خوب است مقايسه اي بين نوع پوشش رسانه اي تلويزيون CNN در حمله تروريستي داعش در پاريس و برلين با پوشش خبري صدا و سيماي ايران در حادثه تروريستي تهران انجام شود.
در جهان، نخستين اقدامي که براي مواجهه رسانه ها با يک بحران انجام مي‌دهند، تشکيل سرويسي است به نام santez. وقتي که يک حادثه اينچنيني اتفاق مي‌افتد به خاطر اينکه ابعاد مختلفي دارد از هر سرويس خبري يک نفر مي آيد و عضو سرويس سنتز مي شود.
هيچ گاه يک دبير سرويس، مسؤوليت را به عهده نمي‌گيرد و سردبير رسانه، خودش مسؤول سرويس سنتز مي‌شود يا معاونش را به اين سمت مي گمارد.
اما قبل از پرداختن به عملکرد صدا و سيما بايد به اين سؤال اساسي پاسخ گفت که مخاطب بر چه اساسي خبر يک رسانه را قبول و باور مي کند؟ وقتي که نقش رسانه شما را درون خبر ببيند. يعني هنگامي که مشاهده کند که شما نوشته ايد بر اساس مشاهدات خبرنگار ما؛ اين يعني خبر شما يک پايه توليدي دارد.
در هيچ جاي دنيا خبرهاي «وي گفت، وي افزود، وي تصريح کرد و..» نداريم. اين جعلي است که در ايران رخ داده و گريبان همه رسانه هاي داخلي و مخاطبان آن را گرفته است.
ما با اين «وي گفت وي افزود ....» خود، رسانه ها را به منابع خبر بدهکار کرده ايم. طوري که اگر خبرنگار اسم فلان منبع خبر را برجسته و مطرح نکند منبع به رسانه شما فشار مي آورد و تحت مضيقه تان قرار مي دهد.
در اين ارتباط ابتدا بايد خود رسانه ها را سرزنش کرد که نقش خود به عنوان يکي از منابع اصلي خبر را به فراموشي سپرده و حتي حذف کرده اند. آنها هيچ گاه نمي گويند خبرنگار ما گفت يا ما گفتيم بلکه مي گويند فلان مسوول گفت، وي افزود و ..
در همين حادثه اخير چند گزارش در رسانه هاي ما منتشر شد که موضوع را از زبان مردمي که آن اطراف بودند يا کسبه محل سوال کرده و از زوايه ديد آنها هم ماجرا را بررسي کرده باشد؟ حتي يک خبر هم پيدا نمي کنيد؟
از سه ضلع مثلث شاهدين، مشاهدات خبرنگار و گفت و گو با مسوولين، رسانه ها فقط همين گفت و گو با مسوولين را انتخاب کرده و اسم آن را هم گذاشته اند خبر!.
در حاليکه در پوشش يک خبر همه کساني که به نوعي با مساله درگير بوده اند منابع مستقل از هم محسوب مي شوند.
بگذاريد به همين اقدام تروريستي اخير بپردازيم. در همين حادثه ده ها نکته مبهم وجود داشت و رسانه ها بايد به آن پاسخ مي دادند: چطور فردي که 80 کيلو وزنش بوده 16کيلو مهمات با خودش به داخل نهادي چون مجلس آورده است؟ چطور از آن سوي ايران تا مجلس را درست آمده اما راهروها را اشتباه گرفته و ده ها مورد ديگر.
حال اين نوع پوشش خبري را با حادثه پاريس مقايسه کنيد. تروريست هاي داعش 5 نقطه را به طور همزمان در پاريس مورد هدف قرار دادند. آيا رسانه هاي اصلي آنجا از حادثه عقب افتادند؟ هرگز. آنها مستقيم و لحظه به لحظه واقعه را به مردم گزارش دادند.
اما نوع پوشش صدا و سيماي ما درباره جنايت مجلس چه بود؟ من اسم آن را پوشش خبري «گلدان محور» مي گذارم.
مجري صدا و سيما کنار يک گلدان نشسته و سوالات کليشه اي مي پرسيد. شخصي هم آنسوي گلدان نشسته بود و داشت موضوع را به اصطلاح تحليل مي کرد!
انتظار دارند مردم هم حرفهايشان را باور کنند و سراغ ديگر رسانه ها نروند.
دوربين صدا و سيما بايد در قلب حادثه باشد نه در يک جاي امن و بي خطر يعني کنار گلدان استوديو!
مردم فيلم خبري واقعه را از شما مي خواهند نه يک مشت حرف تکراري و رسمي.
شايد بگويند رسانه ملي اسير قدرت تلگرام و ساير رسانه هاي مجازي شده است. اما مگر در آمريکا و اروپا تلگرام و ديگر شبکه هاي اجتماعي نيست؟ سرعت اينترنتشان هم که اصلا قابل مقايسه با ما نيست. آنجا چرا شبکه هاي تلويزيوني شان در پوشش اين گونه اخبار موفق عمل کردند؟ چرا CNN و رويتزر برابر تلگرام و توييتر و ... کم نمي آورند؟!
چون آنها اين شبکه هاي اجتماعي را تبديل به فرصت کرده اند. مثلا کريستين امان پور با توييت آن سه نفري روبرو شده بود که هنگام وقوع ترور در پشت يخچال يک رستوران قايم شده بودند. وي بلافاصله اين توييت را تبديل به خبر کرد. پليس هم با تکيه بر همان خبر آن سه نفر را پيدا کرد. يعني يک رسانه رسمي اطلاعات منتشره در يک شبکه اجتماعي را تبديل به يک فرصت خبري کرد و از آن يک خبر خوب تهيه کرد.
البته ما در اين حد از رسانه هايمان توقع نداريم. از طلا گشتن پشيمان گشته ايم مرحمت فرموده ما را مس کنيد. ما به حداقل ها هم قانعيم ولي همان را هم نداريم.

** سپنجي: چون در ابتداي بحثم اين مقايسه را انجام داده ام اجازه مي خواهم بيشتر به چرايي پوشش خبري نامناسب صدا و سيما به زعم خود بپردازم.
برخي دوستان مصاحبه کرده و گفته اند بهترين کاري که صدا و سيما انجام داد همين بود که خبر حادثه را پوشش نداد تا ايجاد التهاب نکند! بنظرم چنين اظهار نظرهايي به هر دليل که باشد، غير کارشناسي و غير حرفه اي است. بعضي هم گفته اند نهادهاي مسوول به صدا و سيما گفته بودند اينگونه عمل کند؟ سوال اينجاست که مگر اين نهادها از قبل خبر داشته اند که چه اتفاقي قرار است بيفتد؟
مشاهده کرديم که صدا و سيما بعد از گذشت حدود 2 ساعت از وقوع حادثه، تنها با چند زيرنويس در شبکه خبر موضوع را مطرح کرد. بقيه رسانه هاي دنيا در اين مواقع چه مي کنند؟ بي بي سي و سي ان ان چه مي کنند؟ اينگونه مي شود که رسانه اي مثل بي بي سي که حتما منافع انگلستان برايش از همه چيز مهم تر است و دلش هم براي ما نسوخته، در قامت يک نهاد رسانه اي ظاهر مي شود. نهاد رسانه اي، اصول مدوني براي فعاليت حرفه اي، مرامنامه اخلاقي و سنت هاي ديرپاي رسانه اي دارد که اين آموزه ها از نسلي به نسل ديگر انتقال پيدا مي کند. يعني بزرگان و افراد مبرّز و حرفه اي هر رسانه، افراد جديدالورود را تعليم مي دهند تا روند رسانه رو به رشد و پيشرفت باشد.
اما صدا و سيما قطعا از عرض و طول يک سازمان فراتر نمي رود. در همين 40 سال اخير اين سازمان حداقل 4 بار دچار تغيير و تبديلات فراوان شده است. چون صدا و سيما، فارغ از اصول حرفه اي و صرفا در ابعاد يک سازمان و کلوپ سياسي و ايدئولوژيک اداره مي شود، در هر دوره هم با تغيير شرايط سياسي و معادلات قدرت، مديران ارشد و خرد و حتي تا لايه هاي پايين دستي نيز تغيير مي کنند. اينگونه است که رسانه اي مثل صدا و سيما، رسانه عموم مردم و برنده ها نيست، بلکه تريبون بازنده ها مي شود.
رسانه هاي ما، و بويژه صدا و سيما با تغيير ماهيت کار رسانه اي، سکوي پرتاب به مناصب حاکميتي و سياسي شده اند. بنابراين نمي توان خيلي از آنها انتظار داشت که در لحظه وقوع رويدادها ورود کنند و اخبار را با سرعت و دقت مناسب و به صورت حرفه اي پوشش دهند. مديران آنها نمي خواهند سمت هاي آينده شان خدشه دار شود.
معمولا مديران رسانه ها و صدا و سيما مي خواهند در آينده، رييس مجلس يا رييس جمهور شوند، در نتيجه کار اصلي رسانه هاي اينچنيني، اساسا اطلاع رساني نيست، بلکه مديران شان آمده اند تا آينده سياسي درخشاني براي خود رقم بزنند.
به نظر مي رسد صدا و سيما بعد از فشارهاي اقتصادي سال هاي 90 و 91 و واقعي شدن قيمت ارز، ديگر نمي تواند 50 تا 60 شبکه تلويزيوني، راديويي، استاني و رسانه هاي متعدد مکتوب را اداره کند. ديگر، بيت المال و بودجه کشور، توانايي اداره اين تعداد شبکه هاي بي کيفيت و کم بازده را ندارد.
در صدا و سيماي فعلي ما، کلا سه برنامه خندوانه، دورهمي و نود مخاطب دارند و بقيه برنامه ها با اقبالي از سوي مردم روبرو نمي شوند. در واقع به جز برخي استثناها، اين سريال هاي فارغ از زندگي روزمره مردم و سرشار از غم و غصه در ماه رمضان و ساير ايام سال را چه کسي تماشا مي کند؟! وقتي مردم اين همه مشکل دارند، چرا بايد چنين فيلم هايي را ببيند که به جاي کاهش دغدغه هايشان، اندوه شان افزايش يابد؟!
ما چاره اي نداريم که مثل بسياري از کشورهاي دنيا و حتي کشورهاي پيشرفته و فراصنعتي، به سمت الگوي PBS (خدمت پخش همگاني) و داشتن يک يا دو شبکه حاکميتي يا دولتي تلويزيوني و راديويي برويم و بستر فعاليت را براي شبکه هاي خصوصي و در فضاي سايبري يا IPTV ها آماده کنيم.

** عبداللهي نژاد: بهتر است مقدمه اي براي پاسخ به اين سوال عرض کنم. به نظر من، از نظر مخاطبان و افکار عمومي در جامعه ايران ما وارد دوران پسا تلويزيون شده‌ايم. اکنون از نظر دريافت اخبار رويدادها (يعني کارکرد خبري و اطلاع رساني تلويزيون و بسياري از رسانه هاي ديگر در ايران) شبکه هاي اجتماعي مجازي و رسانه هاي اجتماعي جاي رسانه هاي جريان اصلي را گرفته اند. البته در بحث آسيب شناسي وضعيت کنوني از اين منظر، بايد ميزگرد ديگري را ترتيب داد و وارد بحث هاي جدي و عميق در اين باره شد.
اکنون از منظر کارکرد خبري، اين شکل از راديو و تلويزيون مرجعيت اصلي اخبار را از دست مي‌دهد و با يک ريزش سريع و وسيع مخاطب مواجه مي شود. شما نتايج انتخابات اخير را تحليل کنيد. حتي تلويزيون رسمي در شهرستان ها و روستاها نيز ديگر مرجع اصلي در شکل دهي به نگرش و باورهاي مخاطب خود نبوده است.
اما بايد ببينيم ايستگاه هاي پخش بين المللي (تلويزيون هاي ماهواره اي بين المللي) در مواجهه با پديده جديد چه کرده اند.
بگذاريد از CNN دهه 80 شروع کنيم که انقلابي در حوزه پوشش اخبار به وجود آورد و نخستين رسانه اي بود که يک خبر را به طور مستقيم پوشش داد.
بعد از آن BBC هم آمد و از CNN تقليد کرد. سپس شبکه الجزيره بر همان مدل پايه گذاري شد. اينکه رويداد 24 ساعته و در هفت روز هفته جاري است تغيير استراتژي بود که CNNانجام داد تا بتواند انقلابي را در حوزه پخش ايجاد کند.
اين موج همراه است با گسترش WEB1 , WEB2, WEB3 که همچنان شاهد آن هستيم . يک اقدام ديگر همزمان با اين شروع شده و در حال گسترش است و آن استفاده از امکانات و قابليت‌هاي شگرف روزنامه نگاري سايبر است. ما وارد يک فضاي روزنامه نگاري ترکيبي شده‌ايم و آن از حاشيه به متن در آوردن مخاطب است . همان بحث شهروند خبرنگار.
در اروپا و آمريکا نيز شبکه هاي اجتماعي مجازي وجود دارند اما رسانه هاي اصلي از آن براي ارتقاي کار خود استفاده مي کنند. اما در ايران وضع برعکس است و شبکه هاي مجازي جاي رسانه ها را گرفته است.
رسانه هاي سنتي در فضاي بين المللي، آمده اند و از قابليت هاي بي نظير وب 2 و 3 براي گسترش دامنه نفوذ و تاثيرگذاري بر مخاطب بهره گرفته اند؛ در دو مسير: نخست، توليد محتواهاي چندرسانه اي جذاب و تاثيرگذار و دوم: آوردن مخاطب از حاشيه به متن . از استفاده از ديدگاه ها و نظرات مخاطب در توليد محتوا براي رسانه از انتخاب سوژه توسط مخاطبان و مخاطبان – کاربران – در مفهوم جديد خود – گرفته تا دريافت اطلاعات تکميلي درباره رويداد براساس آنچه مخاطبان در فضاي مجازي منتشر يا براي اين رسانه جريان اصلي ارسال کرده اند.
رسانه از رهگذر پوشش رويدادها به صورت همزمان و زنده است که حايز اعتبار شده و خود را به عنوان منبع اصلي معرفي مي کند.
از اين منظر، رويدادهاي ساختگي و برخي بحران هاي طبيعي و غيرطبيعي براي رسانه ها (بويژه رسانه هاي ديداري) يک فرصت گرانبها به شمار مي رود.
در مواجهه با چنين وضعيتي و در پوشش حرفه اي بحران نظير حادثه تروريستي تهران، رسانه ها به صورت توامان دو نياز مخاطبان را پيگيري مي کنند: نخست، اطلاع رساني دقيق، درست و بهنگام – براي مديريت اطلاعات و اخبار و جلوگيري از شيوع شايعات بي اساس و آزاردهنده و دوم؛ تلاش در جهت پيشگيري از ايجاد اضطراب، تشويش و ترس در مخاطبان.
در اين رويداد، شبکه خبر تلويزيون، بدون توجه به نياز نخست، تنها بر روي تاکتيک القاء آرامش به مردم حرکت کرد.
آنجايي که آرامش موجود در صحن علني مجلس را نشان داد تا امنيت و آرامش را به جامعه القا کند.
در واقع آسيب جدي اينجاست که مخاطبان از طريق شبکه هاي اجتماعي و رسانه هاي بين المللي از رويداد با خبر شده اما رسانه رسمي و جريان اصلي که منبع قابل اعتنا و اتکا بايد باشد، چيزي از اصل رويداد نمي گويد. اينگونه پوشش رسانه اي بايد همانگونه که گفتم در پاسخ به دو نياز فوق به صورت توامان باشد. به اين شيوه، گاهي وقت ها نياز دوم يعني القاء آرامش هم تامين نمي شود.
اول بايد به مخاطب اطلاعات داد و آن جنبه هاي مبهم و سوال هايي را که در ذهن وي وجود دارد، پاسخ بدهيد.
من نوع پوشش شبکه `بي بي سي جهاني` از حادثه ترورستي در کنسرت منچستر را بررسي مي کردم. همزمان اين دو خط خبري را دنبال مي کرد يعني هم پوشش زنده از حادثه – تلاش نيروهاي امدادي و ... پس از وقوع رويداد- و همزمان با رييس پليس اسکاتلنديارد مصاحبه مي کرد که همه چيز در کنترل پليس است و آرامش حکمفرماست. در واقع يک خبر زنده از زندگي عادي مردم مي رفت در چند خيابان آن طرف تر.
اما رسانه هاي رسمي ما همواره از بحران مي ترسند چرا که مي گويند بحران توازن موجود را به هم مي زند. بله، به هم مي زند ولي رسانه بايد براي آن برنامه داشته باشد. پيامدهاي آني و آتي بحران را بايد با موازي سازي ها و قرينه سازي هايي که انجام مي دهد، کاهش دهد.
ولي صدا و سيما در حادثه اخير نتوانست چنين نقشي را ايفا کند و شبکه هاي اجتماعي حرف اول را زدند.
به زعم بنده، رسانه هاي رسمي ما در رقابت با رسانه هاي جايگزين در پوشش حادثه تروريستي تهران، بازي را واگذار کردند.
اين مشکل تنها به خبرنگار باز نمي گردد. شايد اصل مساله به ساختار رسانه ها در ايران، نحوه مديريت و سياستگذاري رسانه اي باز گردد. مثالي مي زنم: در سانحه سقوط هواپيما در سال 89 آن چيزي که در بحث پوشش رسانه اي اتفاق افتاد اين بود که ابتدا خبرگزاري رسمي کشور آن را روي خروجي ويژه با دسترسي محدود منتشر کرد. صدا و سيما و شبکه خبر هم تا چند ساعت هيچ خبري از اين رويداد منتشر نکردند. اما برخي از رسانه هاي بين المللي با اينکه هيچ خبرنگار يا رابط خبري در ايران نداشتند، با استناد به برخي فکت ها و اطلاعاتي که در فضاي مجازي – آن هم به صورت محدود منتشر شده بود – و شبکه ارتباطي وسيع خود در ايران، نخستين خبر را با تصوير از اين رويداد بازتاب دادند. تازه آن موقع شبکه هاي اجتماعي بسيار محدود بود.
استدلال سياستگذاران و سردبيران رسانه هاي جريان اصلي در ايران – تا آنجا که من مي دانم و بعضا شاهد بودم- اين بود که اين خبر موجي از وحشت و ترس و نگراني در مردم ايجاد مي کند. اين حرف تا حدي درست است. اما مخابره نکردن آن، پاک کردن صورت مساله است؛ در عصر رقابت فزاينده رسانه ها و دسترسي آسان به رويدادها، ديگر دوران حبس اطلاعات و سانسورِ کامل به پايان رسيده است. اکنون به جاي حبس اطلاعات با سبک هاي مختلف پوشش رسانه اي در دنياي حرفه اي روزنامه نگاري روبرو هستيم.
مثال ديگر، زلزله بم در سال 83 است. هنوز يکي از خبرگزاري هايي که در آن کار حرفه اي مي کردم تصميم نگرفته بود که چطور خبر را پوشش دهد؟ آيا بليت هواپيما گيرش مي آيد يا خير؟آيا خبر دفتر استاني را که به دستش رسيده را به دلايلي که در بالا شرح دادم منتشر کند يا خير؟
آن موقع، يکي از اولين خبرنگاراني که رويداد را پوشش داد، خبرنگار يک خبرگزاري بين المللي فعال در ايران بود. ماجراي جالبي را نقل مي کرد. مي گفت: وقتي از وقوع زلزله مطلع شدم بلافاصله با يک عکاس رفتم فرودگاه مهرآباد. هنوز مردم از ماجرا خبر نداشتند. بليت پرواز نداشتم. رفتم با دلار قابل توجهي از يکي از مسافران پرواز تهران- کرمان، بليت خريدم و جزء نخستين خبرنگاراني بودم که خودم را به محل وقوع رويداد رساندم.
يک زماني حرف خوبي را آقاي احمد خادم المله مدير عامل سابق ايرنا مي زد. مي گفت اين خبرنگاران درجه دو و سه ما رفتند و در بي بي سي رشد کردند. متاسفانه بايد به عنوان يک معلم ايراني عرض کنم؛ زمينه فعاليت براي روزنامه نگار ايراني در رسانه هاي بين المللي – که بعضا مطالب رسانه اي سوگيرانه اي را عليه ايران منتشر مي کنند- تا حد زيادي فراهم است. اما در ايران...
اما بايد چکار کنيم؟ مشکل ما هم در سياستگذاري است هم در نحوه اجرا.
در سال 1313 آژانس پارس يا خبرگزاري جمهوري اسلامي فعلي تاسيس شد. از آن موقع تا به حال آيا ما يک شيوه نامه سياستي و حرفه اي – چيزي که به آن Stylebook مي گويند، براي ايرنا داشته ايم؟ هيچ موقع نداشته ايم. تقريبا براي هيچ کدام از رسانه هاي اصلي ما چنين چيزي را نداريم.
اما در ايستگاه هاي پخش بين الملي و خبرگزاري هاي معتبر جهاني چنين چيزي تا صد سال قدمت دارد.

** متخصصان را به اتاق فکر صدا و سيما راه نمي دهند

ايرنا: صحبت از سياست هاي رسانه اي نادرست حاکم شد. اين سياست ها چگونه بايد تغيير کند تا نيازهاي خبري مخاطبان برطرف شود؟البته آقاي دکتر عبداللهي نژاد در پاسخ به سوال دوم ايرنا، نظر خود را در اين باره ابراز کردند.

** رضاييان : در جايي گفتم روزنامه نگارهاي ما سه دسته هستند ، مطرود ، محدود و يا محبوس . مطرود روزنامه نگار شايسته اي است که اگر به يک رسانه بيايد او ديده مي شود و ديگران ديده نمي شوند براي همين طرد مي شود تا جاي ديگران را تنگ نکند. البته اين روند فقط در رسانه هاي ما نيست بلکه در دانشگاه هاي کشور نيز چنين قانون نانوشته اي پياده مي شود. محدود و محبوس هم که از حوصله اين بحث خارج است.
مشکل رسانه هاي ما اين است که ديدگاه اشخاصي که در جايگاه مديريتي در تلويزيون يا رسانه هاي دولتي نشسته اند با نظر ما 3 نفر که اينجا نشسته ايم و داريم بحث مي کنيم تفاوت بسياري دارد.
وقتي شما مي خواهيد به منابع خبري در ايران مراجعه کنيد- منظور از منابع خبري جريانات و افرادي است که درگير حادثه هستند يا مسوولان همان حوزه اي هستند که خبر در آن اتفاق افتاده است - متوجه مي شويد که اولا آنها اطلاعات به هنگام ندارند. اين مساله در حادثه پلاسکو به اثبات رسيد.
ما در خيلي از حوزه هاي خبري واداده ايم. همين الان بحث رفراندوم و خودمختاري کردهاي عراق مطرح است همه رسانه هاي ما را بگرديد آيا يک خط خبر و تحليل درباره آن پيدا مي کنيد؟ در حالي که اگر عراق تجزيه شود به نفع هيچ کس نيست.
اما از آنسو تا به حال 53 بار در زمان هاي مختلف

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۷۹۰۳۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۱۲ درصد زباله شهروندان قمی در روز جمع‌آوری می‌شود

مدیرکل نظارت بر خدمات شهری شهرداری قم گفت: با وجود اینکه اطلاع‌رسانی کافی برای اعلام ساعت جمع‌آوری زباله صورت گرفته، نزدیک به ۱۲ درصد پسماند شهر قم در روز جمع‌آوری می‌شود.

سیدمحسن میرهادی در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا در قم فرهنگ‌سازی و آموزش را از موضوعات مهم خدمات شهری دانست و اظهار کرد: اگر شهروندان همکاری و مشارکت نداشته باشند، به شهر پاکیزه نخواهیم رسید.

وی در خصوص آموزش‌های شهروندی افزود: پساب خاکستری یا فاضلابی که در بعضی مناطق توسط برخی شهروندان وارد معابر شهری می‌شود یکی از مشکلات مهم محیط زیست شهری در قم است.

مدیرکل نظارت بر خدمات شهری شهرداری قم خاطرنشان کرد: طی هماهنگی با مرکز بهداشت و شرکت آب و فاضلاب مقرر شد که به شهروندان اطلاع‌رسانی کنند که تعداد زیادی توانستند با شبکه آب و فاضلاب ارتباط بگیرند و بسیاری از انشعابات وصل شد.

میرهادی عنوان کرد: زباله‌های خارج از نوبت که برخی شهروندان در بعضی مناطق خارج از منزل می‌گذارند یکی از معضلات محسوب می‌شود در حالی که ساعت اعلام شده برای جمع‌آوری پسماند از ۲۱:۰۰ تا ۶:۰۰ است.

وی گفت: نزدیک به ۱۲ درصد از پسماند شهر قم در روز جمع‌آوری می‌شود، با وجود اینکه اطلاع‌رسانی لازم به شهروندان انجام شده است و امیدواریم با همراهی مردم بتوانیم زباله روز را کاهش دهیم.

کد خبر 748158

دیگر خبرها

  • استان فارس در تبیین دستاوردهای دولت رتبه اول کشور را دارد
  • دومین خبر جعلی به‌نام ایسنا طی ۲ ماه اخیر/ نظر صریح ساترا درباره یک سریال
  • بیمارستان محب مهر پلمب نشده است
  • تکذیب پلمب یک بیمارستان به دلیل کشف حجاب در شمال تهران
  • پلمب بیمارستان محب مهر به دلیل کشف حجاب؟
  • ۱۲ درصد زباله شهروندان قمی در روز جمع‌آوری می‌شود
  • فوت دو نفر در باشت به علت برخورد خودرو با پایه شبکه برق
  • وقوع ۱۳ حادثه رانندگی در استان سمنان/ واژگونی خودرو صدر حوادث است
  • اتمام ۱۰ پروژه عمرانی بلاتکلیف در شمال تهران
  • رسانه ملی و لزوم توجه به تکنیک‌های خبری رسانه‌های معاند