Web Analytics Made Easy - Statcounter

مازندمجلس:فاطمه استیری - الهه محمدی: باورپذیر بودنش کمی سخت است، یک روحاني بلندمرتبه، یک انقلابی دو آتشه و یک قاضی‎‌القضات، بهدخترش بگويد «حجابت اختياري است»، به همسرش بگويد «این قدر در خانه نشین افسرده میشوی، برو رانندگی یاد بگیر» و به پسرانش بگوید «انتخاب رشته تحصیلی تان بر عهدهخودتان». برای خانواده اش رادیو و تلویزیون بخرد آن هم در روزگاری که نام بردن ازآن ها هم موجب «گناه» بود و از هنرمندان حمایت کند و ساعت ها وقت بگذارد برای راضیکردن کسانی که پرداختن به هر هنری را «قرتی بازی» می دانستند و حرام.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

 این‌ها حاصل یک عمر زندگی سیاسی، اجتماعیو انقلابی مردی 52 ساله است که یک روزِ گرم تیرماهی از خانه اش در تپه های قیطریهبیرون آمد تا شاید شب سرش را در خانه ای در خیابان «ایران» بر زمین بگذارد. اماحوالی ساعت 9 شب همان روز گرم، بدنش تکه تکه شد و دیگر پایش به خانه جدیدی که روزیآرزویش را داشت، نرسید.

فرزندان آیت الله شهید سیدمحمد حسینی بهشتی حالا 36 سال استکه پدر ندارند؛ پدری که جای خالی اش هنوز هم برایشان یک فقدان است. پدری کهفرزندانش هنگام حرف زدن از یک عمر فعالیت سیاسی او، سرشان را بالا می گیرند وهنگام توصیف روز شهادتش سرشان را پایین می اندازند و بغض می کنند. بغض می کنندبرای هفتم تیرماه سال 60 که شهید بهشتی پایش را به دفتر حزب جمهوری اسلامی گذاشت ودیگر برنگشت؛ «دست و پایش قطع شده بود، شکمش از شدت جراحت پاره شده و کل بدنش زخمی بود.»

محمدرضا بهشتی پسر بزرگ خانواده این ها را می گوید و تنها او است کهبرای توصیف روز شهادت پدر پیشقدم می شود و البته قبل از آن نگاهی به خواهر بزرگ ترمی اندازد و شاید مراعات می کند برای توصیف جزئیات آن روزِ خونین. 

ملوک السادات، دختر بزرگ سیدمحمد بهشتی و عزت الشریعه مدرس مطلق. دختری که می گوید پدرش بیشتر شبیه یک دوست برایش بوده و جایش هنوز برایش خالیاست و مادرش بزرگترین پشتیبان و همراه پدر بوده در بالا و پایین های زندگی. اوهنوز هم معتقد است پدرش مظلوم بوده و مظلوم هم از دنیا رفته؛ موضوعی که برادرکوچکش هم آن را تایید می کند؛ علیرضا پسر کوچک خانواده است و روز مرگ پدر 19 سالهبوده اما حالا سال ها است که با سرپا نگه داشتن بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید بهشتیسعی در اشاعه اندیشه ها و افکار پدر دارد. 

در آستانه هفتم تیرماه و روز شهادت شهید بهشتی با این سه فرزند او در خانه قدیمیشان که روزی بالا و پایین های بسیاری را دیده بود به گفت وگو نشستیم. خانه ای درمحل زرگنده که هرچند حالا موزه شده اما هنوز هم یاد بهشتی را زنده نگه داشته است. 
هرچند خواهر کوچکتر و آخرین فرزند خانواده آن روز در کنار آن ها نبود، اما هر سه بهشتیِ به جامانده خودشان را هنوز هم وامدار پدر می دانند و گرچه معتقدند با اشاعهاندیشه های پدرشان سعی در چهره سازی او ندارند، اما راه زندگی سیاسی، اجتماعی وخانوادگی او را حاوی نکاتی آموزنده می دانند که برای جوان های امروزی بیش از گذشتهکارساز است.

از آن ها درباره زندگی شخصی و خانوادگی شهید بهشتی، کنشگری های سیاسی و انقلابی اوو اذیت و آزارهایی که در روزهای آخر عمرش دید، پرسیدیم. روزهایی که به قول این سهخواهر وبرادر اگر در سال 60 به پایان نمی رسید شاید حالا مسیر انقلاب و وضعیتعمومی کشور تغییرات بیشتری کرده بود.

مشروح گفت و گوی خبرآنلاین را با محمدرضا،علیرضا و ملوک السادات بهشتی در زیر می خوانید؛

***

در سالگردشهادت شهید بهشتی، می خواهیم زندگی شخصی ایشان را از نگاه و با توصیف فرزندان شان بهتر بشناسیم، آیت الله بهشتی از جایگاه یک مبارز و رهبر سیاسی در داخل خانه و در رابطه با خانواده چگونه بودند؟فرزندان آیت الله بهشتیچقدر ایشان را رهبر و مبارز انقلابی می دانستند و چقدر ایشان را به عنوان یک پدرمی‌دیدند؟ آیا فاصله ای بین شخصیت جدی و سیاسی ایشان با شخصیت خانوادگی در داخلمنزل وجود داشت؟

محمدرضا بهشتی:ترسیم مرحوم شهید آیت الله بهشتی به عنوان یک رهبر سیاسی یک ترسیم کاملا یکجانبه است. شهید بهشتی در وهله اول یک اندیشه ورز است که بخش عمده ای از زندگیاش را در عرصه اندیشه های اسلامی به سر برده است و در آن میدان تلاش کرده که خودشرا به یک شناخت خوب برساند. ثانیا او یک فردی بوده است که در عرصه های اجتماعی قبلاز اینکه لزوما به عنوان  یک چهره سیاسیوارد عرصه سیاسی شود، فعال بوده اند. ایشان از کسانی بودند که با اندیشه اش زندگی کرده استبنابراین فکرش در زندگی اش بازتاب دارد. نتیجه این موضوعات این است که یک نوعآمیختگی بین اندیشه ها و باورها و آرمان ها با زندگی عملی از همان ابتدا در زندگیایشان وجود داشته است.

این موضوع خودش را در تمام شئون زندگی نشان داده می شود ازجمله در سطح نوع زندگی به اصطلاح خصوصی و مناسباتی که با همسر و فرزندانش داشتهاست. پس جدا کردن یک عرصه خاص به عنوان یک عرصه سیاسی از بقیه ساحت های زندگی شهیدبهشتی یک جداسازی تصنعی است و ما با یک فردی مواجه هستیم که یک نوع پیوستگی درشخصیتش وجود دارد.

دختر شهید بهشتی:من ساعت ها با ایشان بحث می کردم و هرگز به منِ دخترشان نگفتند که حتما باید روسری سرت کنی یا حتما باید پوشیده باشی یا حتما باید جوراب مشکی بپوشی. هرگز ایشان به من نگفتند که چه نوع لباسی یا چه رنگی باید بپوشی. ایشان واقعا به آن کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان اعتقاد داشتند. یعنی موضوع حجاب را به انتخاب دختر می گذاشتند و این خیلی مساله مهمی بود.

ملوک السادات بهشتی: ایشان در درجه اول دوست فرزندانشان بودند و این خیلی موضوع مهمی است. یعنیحتی من که دختر ایشان بودم عملا پدرم را رازدار خودم می دانستم و همه مشکلاتم رابا ایشان مطرح می کردم. شخصیت سیاسی ایشان کلا جدای از شخصیت خانوادگی ایشان بودهرچند که آن هم به نظر من درست شناخته نشده است. به این خاطر که ابعاد مختلفیداشته و فقط وجه خاصی از ایشان در جامعه مطرح شده است. ایشان برای خانواده در درجهاول، اول دوست بودند و عملا استاد ما بودند. آنقدر به ما نزدیک بودند که نه تنهاما مسائل مختلف را با پدر مطرح می کردیم بلکه ایشان ما را راهنمایی هم می کردند.این موضوع باعث شده بود که یک محبت خاصی بین اعضای خانواده ایجاد شود که هنوز همفقدان و دوری ایشان برای ما سخت است.

علیرضا بهشتی: ما طبیعتا به خاطر اینکه آقای بهشتی درگیر مسائل و فعالیت های سیاسی واجتماعی بود از سنین کم در خانه با فکر و مباحث روز سیاسی آشنا بودیم. من سالچهارم دبستان بودم که ایشان به من می گفت صفحه 6 کیهان را بخوان! آن صفحه صفحه ایسیاسی ویژه سیاست خارجی بود. البته کیهان آن زمان.(خنده) محکومیت آخر آیت الله طالقانی وآیت الله منتظری که اتفاق افتاد ما هم به تبع بهت زده شدیم. چون محکومیت خیلیسنگینی بود، با این همه این موضوع یا موضوع دستگیری انقلابیون دیگر باعث نمی شد کهآقای بهشتی زندگی خانوادگی را فراموش کند. ما در جلسات درس گفتارهای ایشان چه موقعیکه آلمان بودیم و چه در ایران، همراه پدر بودیم مگر اینکه اتفاق خاصی می افتاد.مثلا در انجمن اسلامی مهندسان یا انجمن های دانشجویان خارج از کشور همراه ایشانبودیم. یعنی هم آقای بهشتی زندگی سیاسی و اجتماعی اش را توام کرده بود و هم برایما این نوع زندگی، زندگی معمولی بود. همچنین رفت و آمدهایی که در این خانه بود کهمعمولا از چهره هایی بودند که در نهضت و مبارزه نقش داشتند.

خبرآنلاین: مادرتان هم چهره سیاسی داشتند؟ یعنیدر عرصه سیاسی همپای پدرتان بودند یا طرز فکری متفاوت داشتند؟

علیرضا بهشتی: آقای بهشتی یک مصاحبه ای درباره زندگی خودش دارد که در آن جا مطرح می کند کهاگر همراهی های همسر من نبود پیمودن این راه بسیار دشوار بود. به عنوان مثال، وقتیآقای بهشتی سال 44 عازم آلمان شدند ما با فاصله 6ماه ای به آلمان رفتیم. بار اینقضیه و دشواری های گرفتن پاسپورت که بالاخره با پادرمیانی بعضی از مراجع حل شد، بهدوش مادرم بود. به اضافه اینکه خانواده مبارزانی که با آقای بهشتی ارتباط داشتندبا مادر من ارتباط داشتند. نمی شود گفت مادرم شخصیتی سیاسی بود اما طبیعتا در اینفضا زندگی می کرد.

محمدرضا بهشتی: ایشان روز جمعه را مخصوص وقت گذرانی با خانواده قرار داده بودند. در روز جمعه به کارهای خانه مثل باغچه کاری مشغول بودند و البته پختن غذا هم در روز جمعه نوبت ایشان بود. حتی این موضوع باعث شده بود که عده ای گلایه کنند که چطور آقای بهشتی در روز جمعه تلفن خانه اش را می کشد! حتی این موضوع به یک روزنامه هم در اوایل انقلاب هم کشیده شد که یک شخصی گفته بود که این آقا اصلا انقلابی نبود! ما روزهای جمعه به ایشان زنگ می زدیم و جواب ما را نمی داد.

ملوک السادات بهشتی: مادر در جریان فضای سیاسی و اجتماعی کشور بودند. به این معنا که ایشان 16 سالهکه بوده ازدواج می کند و به قم می آید. در محیط قم و به خاطر ارتباطاتی که شهیدبهشتی با خانواده های افرادی همچون علامه طباطبایی و اما م(ره) داشت، مادر من همخود به خود با خانواده های آن ها در ارتباط بودند. رفت و آمدها از قم به تهران وبعد به آلمان سخت بود و اگر همراهی مادرم نبود قطعا موضوع را برای پدرم سخت تر میکرد.

محمدرضا بهشتی:موضوع مهم در رابطه مادر توانمندی ایشان در جمع کردن بین مطالعه و تحقیق علمیاز یک طرف و تلاش برای داشتن یک روابط خوب و صمیمانه در داخل خانواده از طرف دیگراست. انصافا جمع کردن بین این وجوه هنرمندانه است. مرحوم بهشتی معتقد بود که کسانیمی توانند پا به میدان اجتماعی بگذارند که در درون خانواده توفیقی داشته باشند.مرحوم بهشتی در هر دو عرصه فردی بود که در هر دو عرصه توفیق خوبی داشتند هرچند کهعمر کوتاه 53 ساله داشتند. اینکه یک رابطه صمیمی همراه با یک احترام طبیعی و نهتحمیلی در داخل خانواده توانسته بود ایجاد کند بسیار جالب است. نوع رفتار مرحومبهشتی با خانواده در خور مطالعه است. اینکه افراد خانواده در زندگی شخصی شان احساسکنند که تحت الشعاع این شخصیت بزرگ سیاسی قرار نگرفتند و در زندگیشان سایه او رااحساس کنند و اینکه فرزندان با انتخاب خودشان جلو بروند از تاکیدات مرحوم بهشتیبوده است. ما هیچ جا با تحکم پدرم روبرو نمی شدیم.

به خصوص درباره فضای دینیایشان تحکم نمی کردند. این ها نشان دهنده یک ظرافت و هوشمندی است در اینکه فردتوانسته است مناسبات سالمی را در خانواده برقرار کند. این موضوعات نشان دهنده ایناست مرحوم شهید بهشتی تعادل خوبی را بین خانواده و فعالیت های سیاسی خودشان برقرارکرده بودند.

خبرآنلاین: شاید الان که نسل سومی ها یا هماندهه شصت و هفتادی ها به آن دوران که نگاه می کنند احساس می کنند که قشر روحانیت درآن زمان قشر روشنفکری نبوده اند. اما جالب است که از شهید بهشتی به عنوان یک چهره دینی و روحانیت زندگی نسبتا روشنفکرانه ای داشته است، چطور این شخصیت در آن زمان و با توجه به نوعتفکر قاطبه روحانیون سنتی در ایشان شکل می گیرد؟

علیرضا بهشتی: وقتی آقای بهشتی می گوید که انسان یک موجود انتخاب گر است که باید خودش راهش را انتخاب کند که به راه خیر برود یا به راه شر، در مورد خانواده هم همین فکر را می کند. من یادم هست که قبل از انقلاب تلویزیون داشتیم در حالی که خانواده های مذهبی کمتر تلویزیون داشتند.

ملوک السادات بهشتی: ایشان یک نوع شجاعت خاصی در پیش قدم شدن داشتند. نمونه اش آوردن رادیو درخانه برای گوش دادن به اخبار بود. شما حساب کنید در سال 41 - 42 که هیچ کس نزدیکچنین مسائلی نمی رفت، ما در خانه رادیو داشتیم. طبیعتا کل خانواده درجریان اینمسائل قرار می گرفت. ایشان حتی همسرشان را تشویق به ادامه تحصیل می کردند.

خبرآنلاین: یعنی تابو شکن بودند؟

ملوک السادات بهشتی: بله دقیقا یا حتی سدشکن بودند. حتی همسرشان را تشویق می کردند که رانندگی یادبگیرند که این موضوع در آن زمان موضوع جا افتاده ای نبود. اینکه همسر یک روحانی کهاستاد حوزه هم هست رانندگی کند. شهید بهشتی من را به ادامه تحصیل بسیار تشویق میکردند و حتی وقتی که در سال های 59 یا 60 من دو فرزند خردسال داشتم و عملا دانشگاهها بسته شده بود، باز هم ایشان من را تشویق می کردند و می گفتند الان که دانشگاهها بسته است در خانه کار کن و من به راهنمایی ایشان مقاله می نوشتم و ترجمه میکردم و برای روزنامه ها می فرستادم. ایشان حتی ما را در بسیاری از جلسات همراه خودمی بردند. من از 10سالگی همراه مادرم به جلسات مختلف مهندسین، پزشکان، بازاری ها وموتلفه می رفتم. من یادم هست جلسه ای بود که خانم ها هم به همراه آقایان حضورداشتند؛ از انتهای اتاق یکی از خانم ها بلند سوال کرد، پدرم آن خانم را تشویقکردند که سوالش را بلندتر بپرسد. در آن زمان اگر زنان در جلسات سیاسی شرکت میکردند سکوت می کردند و فقط مستمع بودند و کمتر کسی اجازه صحبت کردن به زنان میداد. این تشویق باعث شده بود که زنانی که اطراف ایشان یا آشنای ایشان بودند اعتمادبه نفس پیدا کنند. من فکر می کنم این خیلی موثر بود که دخترهای خانواده هم ایناعتماد به نفس را پیدا کنند که در جامعه حضور پیدا کنند.

خبرآنلاین: در مورد حجاب چطور؟ آیا شده بود کهبه شما در مورد نوع حجاب شما تحکمی کنند؟

ملوک السادات بهشتی: من در یک دوران بسیار بحرانی یعنی در دوران بلوغ در آلمان بودم. در آنجاپوشیده بودن مساله بود. من ساعت ها با ایشان بحث می کردم و هرگز به منِ دخترشاننگفتند که حتما باید روسری سرت کنی یا حتما باید پوشیده باشی یا حتما باید جورابمشکی بپوشی. هرگز ایشان به من نگفتند که چه نوع لباسی یا چه رنگی باید بپوشی.ایشان واقعا به آن کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان اعتقاد داشتند. یعنی موضوع حجابرا به انتخاب دختر می گذاشتند و این خیلی مساله مهمی بود. من یادم هست که در آنزمان یک لباس کاملا سفید خریده بودم و وقتی ایران آمدم همان لباس را پوشیدم و یکچادر هم رویش پوشیدم. همه دوستانم تعجب کرده بودند که تو چرا این مدلی آمدی؟ توچرا کفش سفید می پوشی؟! می خواهم بگویم که این موضوع برای یک خانواده روحانی عجیببود اما تربیت شهید بهشتی باعث شد که من وقتی در آلمان به مقطع دبیرستان وارد شدمو کلاس هایمان هم مختلط بود، خودم انتخاب کنم که روسری بپوشم و سر کلاس بنشینم.این موضوع هم مورد بحث بسیاری از هم کلاسی هایم بود که من هم در این باره جوابشانرا می دادم تا حدی که یک بار معلم دینی ما گفت بریم مسجد هامبورگ را ببینیم. یعنیاینقدر برخوردها منطقی بود و همه کلاس را به مسجد هامبورگ بردیم. خود شهید بهشتیهم چون مسلط به زبان آلمانی بود به همه سوال هایشان جواب دادند که بسیار اثر خوبیداشت.

محمدرضا بهشتی:تربیت فرزندان نسبتی با تحکم و برخورد آمرانه ندارد در نوع مواجهه ایشانملموس بود. من احساس می کردم که ایشان رفتارهای همه فرزندانشان را رصد می کندوهرکدام از فرزندان وقت جداگانه برای صحبت با پدر داشتیم.

خبرآنلاین: یعنی هیچ کسی برای پدر نورچشمینبود...

ملوک السادات بهشتی: نه اصلا. ایشان برای هر کدام از ما برای صحبت کردن وقت می دادند مثلا میگفتند این وقت برای آقا علیرضا...

محمدرضا بهشتی:حتی ایشان روز جمعه را مخصوص وقت گذرانی با خانواده قرار داده بودند. در روزجمعه به کارهای خانه مثل باغچه کاری مشغول بودند و البته پختن غذا هم در روز جمعهنوبت ایشان بود. حتی این موضوع باعث شده بود که عده ای گلایه کنند که چطور آقایبهشتی در روز جمعه تلفن خانه اش را می کشد! حتی این موضوع به یک روزنامه هم دراوایل انقلاب هم کشیده شد که یک شخصی گفته بود که این آقا اصلا انقلابی نبود! ماروزهای جمعه به ایشان زنگ می زدیم و جواب ما را نمی داد. در روزهای معمولی هم ماساعت 10 شب می خوابیدیم و اول صبح همه ما بیدار بودیم که هنوز هم بر همان منوالهستیم. 

یک نکته ای که جالب بود این بود که من به سن بلوغ رسیده بودم و با مرحوم بهشتی درتپه های قیطریه به پیاده روی می رفتیم. یک روز حین پیاده روی ایشان آرام آرام درحیطه مسائل جنسی و بلوغ وارد شدند. الان که دوباره به آن موضوع فکر می کنم متوجهظرافت ورود به این مساله از سوی ایشان نظرم را جلب می کند. ایشان همه مناسبات رارعایت می کردند که حریم شکنی هم صورت نگیرد. من الان دارم فکر می کنم که اگر من یکپسر داشتم چگونه باید این موضوع را با او در میان می گذاشتم! به نظر من برخلافخیلی ها که این مسائل را تابو می کنند، مرحوم بهشتی با ظرافت خاصی این موضوع را بامن در میان گذاشتند.

ملوک‌السادات بهشتی: ما از ایشان پرسیدیم که چرا به این سطح از هجمه هایی که به سمت شما وجود دارد پاسخ نمی دهید؟! آخر شب هم بود و ایشان خیلی خسته بود. اما خیلی نکته جالبی گفتند؛ گفتند که باباجان میدانید این هجمه ها همه اش به خاطر حسادت است! وگرنه من کاری به کار کسی ندارم و وظیفه خودم را انجام میدهم. ایشان می گفت آنقدر زمان ما کم است که نباید فرصت را برای پاسخگویی به تهمت ها بگذاریم.

این همفکری ها در حوزه های دیگر هم بود. مثلا درباره انتخاب رشته تحصیلی هم مطرحبود. من در آن زمان معدل خیلی خوبی داشتم و می توانستم در هر رشته ای که می خواهموارد دانشگاه بشوم. من در معرض این بودم که دانشجوی پزشکی بشوم یا دنبال علاقهشخصی خودم که فلسفه بود بروم. ایشان به من گفتند برو با افرادی که در عرصه پزشکییا اجتماعی هستند مشورت کن. ایشان من را سراغ افرادی فرستادند و من رفتم با دکترپیمان و چند نفر دیگر صحبت کردم. ایشان به من گفتند که اگر بخواهی فلسفه بخوانیآخرسر باید معلم شوی و من از معلمی اصلا خوشم نمی آمد. یک نکته دیگری هم در اینزمینه گفتند که اگر بخواهی در این رشته درس بخوانی ممکن است درباره آن چیزی که درباورهایت به آن رسیدی و بین معیشت و زندگی ات فاصله بیفتد، ببین می توانی در اینموقع هم باورهایت را حفظ کنی و هم زندگی ات را کنی یا خیر. در آخر من به رشتهپزشکی رفتم و بعد از 3 سال تغییر رشته دادم و همان فلسفه را خواندم.

این موضوع فقط مخصوص به خانواده هم نبود. من یادم هست یک آقایی بود به اسم محمودجعفریان که در حوزه هنر کار می کرد اما خانواده بسیار مذهبی داشت اما با توصیهشهید بهشتی به دانشکده هنرهای زیبا رفته بود و فعالیت می کرد. یک روز نزد مرحومبهشتی آمد و گفت که پدر من مدام سر سجاده نشسته است و مرا نفرین می کند که چرا درحوزه هنر درس می خوانم! یادم هست که مرحوم بهشتی بلافاصله بعد از شنیدن حرف های آنجوان که در حوزه عروسک سازی فعالیت می کرد، تلفن را برداشت و به پدر او زنگ زد و20 دقیقه با او صحبت کرد و گفت که کار پسر شما کار بدی نیست و ما به چنین افرادیدر جامعه نیاز داریم و این هم منافاتی با دین داری او ندارد. بالاخره پدر این جوانبا صحبت های مرحوم بهشتی متقاعد شد و آن جوان هم کارش را ادامه داد.

علیرضا بهشتی: وقتی آقای بهشتی می گوید که انسان یک موجود انتخاب گر است که باید خودش راهشرا انتخاب کند که به راه خیر برود یا به راه شر، در مورد خانواده هم همین فکر رامی کند. من یادم هست که قبل از انقلاب تلویزیون داشتیم در حالی که خانواده هایمذهبی کمتر تلویزیون داشتند.

خبرآنلاین: البته گفته می شود جز خانواده های مرفه بودید؟

علیرضا بهشتی: ما خانواده متوسطی بودیم و درآمد خانواده هم از راه کارمندی آموزش و پرورشبود.

محمدرضا بهشتی: ایشان با مرحوم مادرم روزهای جمعه به صفائیه قم برای پیاده روی می رفتند. آن موقع هم بیشتر درخت و باغ بوده تا الان که دیگر تبدیل به ساختمان، پاساژ و مراکز تجاری شده است. آن زمان، این رفتار در قم خیلی غیرعادی بود و می گفتند که طلبه ای پیدا شده که روزهای جمعه با خانمش به صفائیه برای صفا می رود! ولی مرحوم بهشتی وقتی این را درست می دانست، انجام می داد. یا مثلا ایشان به خاطر لباسش اگر یک جایی درست می دانست که باید برود، دیگر ابایی نداشت. چون انتخاب کرده بود ایران، آلمان و اروپا با همین لباس می رفت.

خبرآنلاین: اساسا شهید بهشتینگاه اینگونه نداشتند که باید رفاه را کنار گذاشت؟نگاهی که بعضی روحانیت یا طیف مذهبی آن زمان داشتند؟



علیرضا بهشتی:خیر. ما یک رفاه نسبی داشتیم اما ولخرجی هم نمیکردیم. ایشان یک صندوق قرض الحسنه در خانه دایر کرده بود که اگر کسی می خواستبیشتر از پول تو جیبی اش پول بگیرد از آن صندوق پول اضافه می گرفت.

برگردیم به بحث تلویزیون. ایشان هیچ وقت ما را کنترل نمی کرد که چه چیزی را ببینیمو چه چیزی را نبینیم. گویی این کنترل خرده خرده در درون ما رشد کرد که مثلا فلانچیز را می دیدیم یا فلان چیز را نمی دیدیم و تلویزیون را خاموش می کردیم. خود آقایبهشتی از همان زمانی که وارد زندگی شده است شروع به انتخاب گری کرده است. آنچیزهایی که احساس کرده خوب است حفظ کرده است و آن چیزی را که به نظرش بد بوده استکنار گذاشته است. مثلا ایشان در برهه ای وسواس شدید داشت و وقتی به قم می رود چندسالی روی خودش کار می کند و وسواس را کنار می گذارد. یا مثلا یک چیزهایی که هملباسی هایش از روی سنت رعایت می کردند و نه دین، کنار می گذاشت. در آن موقع کمترروحانی ای بود که رانندگی کند اما ایشان مقید بود که حتما با لباس روحانیت رانندگیکند. حتی ایشان در خارج و در هر شرایطی لباس روحانیت را کنار نمی گذاشتند. یا حتیزندگی ما شبیه زندگی بسیاری از روحانیون دیگر بود و من به شخصه بعد از شهادت ایشانبود که متوجه شدم روحانیون شیوه زندگی سنتی هم دارند.

خبرآنلاین: کدام یک از دوستان ایشان زندگی شبیهبه زندگی خانوادگی شهید بهشتی داشتند؟

علیرضا بهشتی: مثلا آقای باهنر، آقای مفتح، آقای مطهری و آقای طالقانی هم نوع زندگیشان شبیه ما بود. البته با دیگر روحانیون هم رفتو امد داشتند اما نوع زندگی مختص به خودش را برگزیده بود. هرچند این موضوع درمقطعی مساله ساز هم شد؛ زمانی که ایشان در سال ۱۳۴۹ گزارش مرکز اسلامی هامبورگ رادر حسینیه ارشاد ارائه کرد درباره نوع پوشش همسر و دختر شهید بهشتی از ایشان سوالکردند که ایشان هم گفت نوع زندگی در آلمان با ایران متفاوت است و آنها روسری ومانتو داشتند. البته عده ای می گویند که شهید بهشتی در اواخر زندگیش عوض شد اما یکنواری موجود است که ایشان چند روز قبل از شهادتشان در آخرین جلسات حزب به موضوعیکه یک نفر درباره رعایت حجاب کامل زنان فعال در حزب تذکر می دهد، جواب می دهد.ایشان می گوید یک بار برای همیشه می گویم که هم روسری و مانتو حجاب کامل است و همچادر و به هیچ وجه هم متعرض خواهران فعال در حزب نشوید. اعتدال را در منش و روش ایشانبه راحتی می توان دید. آقای بهشتی بر اساس یافته های فکری و فقهی خودش زندگی میکرد نه بر اساس آن چیزی که جامعه می پسندید یا نمی پسندید.

خبرآنلاین: همین که می گویید جامعه یک سری چیزها را میپسندید یا نمی پسندید ولی ایشان براساس نگاه خود زندگی می کردند، به نوعی باعث شد بسیاری از هجمه ها قبل و بعد از انقلاب به سمتشهید بهشتی روانه شود که در آخر به این موضوع منجر شد که ایشان را شهید بهشتی مظلومخطاب کنند. آیا شما به عنوان فرزندان ایشان، پدرتان را مظلوم می دانستید؟ آیا شدهبود که ایشان وقتی وارد خانه می شود ناراحتی و غم ایشان را از این هجمه هایببینید؟ حتی ما دیدیم که در انتخابات ریاست جمهوری اخیر هم یکی از کاندیداها بهشبیه سازی با شهید بهشتی رو آورد. این موضوع از نظر فرزندان شهید بهشتی چقدر میتواند صدقیت داشته باشد؟

ملوک السادات بهشتی: در این انتخابات از شهید بهشتی سوء استفاده هایی کردند که باید در مورد آن هاروشنگری می شد. هر دو کاندیدای اصلی انتخابات از شاگردان شهید بهشتی در حوزه ودانشگاه بودند که در آن شکی نیست. اما اینکه مظلوم نمایی کنند مساله خوبی نبود. منیادم هست که در سال 59 من و آقا محمدرضا نزد پدر بودیم و آقا علیرضا هم جبهه بود.ما از ایشان پرسیدیم که چرا به این سطح از هجمه هایی که به سمت شما وجود دارد پاسخنمی دهید؟! آخر شب هم بود و ایشان خیلی خسته بود. اما خیلی نکته جالبی گفتند؛گفتند که باباجان میدانید این هجمه ها همه اش به خاطر حسادت است! وگرنه من کاری بهکار کسی ندارم و وظیفه خودم را انجام میدهم. ایشان می گفت آنقدر زمان ما کم است کهنباید فرصت را برای پاسخگویی به تهمت ها بگذا

منبع: مازند مجلس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mazandmajles.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مازند مجلس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۸۲۲۸۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

توسعه بهداشت ودرمان

به گزارش خبرگزاری صداوسیمای مرکز کردستان به گفته رئیس بیمارستان شهید بهشتی قروه برای خرید این دستگاه ۵۰ میلیارد تومان هزینه شده است.

دکتر زند اظهار داشت: خرید این دستگاه پیشرفته توسط سازمان بهداشت جهانی صورت گرفته است.

وی افزود: نوبت دهی در شیفت صبح انجام می‌شود و حدود ۲۰ نفر بیمار پذیرش می‌شوند و اگر مشکل نیروی انسانی مرتفع شود نوبت دهی شیفت بعدظهر هم راه انداری خواهد شد.

رئیس بیمارستان شهید بهشتی قروه یکی دیگر از نیاز‌های اساسی این مرکز درمانی را نبود دستگاه سی تی اسکن ذکر کرد.

 

دیگر خبرها

  • برگزاری جشنواره استعدادیابی «ستاره‌های شهر» در قم
  • مرکز رشد فناوری‌های بالینی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی افتتاح شد
  • برنامه پروازهای فرودگاه اصفهان امروز ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ + جدول
  • انجام نخستین عمل رادیکال نفروکتومی در بیمارستان شهید بهشتی تفت
  • برگزاری بیش از ۱۵ هزار ملاقات بین فرزندان طلاق و والدین در سال ۱۴۰۲
  • برگزاری ۱۵هزار ملاقات بین فرزندان طلاق و والدین در سال ۱۴۰۲
  • موفقیت آمیزبودن عمل رادیکال نفروکتومی در بیمارستان شهید بهشتی تفت
  • برنامه پروازهای فرودگاه اصفهان امروز ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ + جدول
  • نیم نگاهی به زندگی شهید محمد سهرابی‌ثانی
  • توسعه بهداشت ودرمان