ستارهها در سینمای ایران دیگر معنا ندارند
تاریخ انتشار: ۶ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۵۴۴۸۳۲
صبا: سیروس الوند، مجید مظفری، علیاکبر ثقفی و ماهچهره خلیلی از شرایط امروز سینمای ایران می گویند.
از ستاره شدن تا اسطوره ماندن در بازیگری، راهی به گستره همه تصوراتی است که در ذهن افراد نقش میبندد و گاه چنان به بیراهه میرود که آدمی را اسیر «ستارگی» میسازد تا راه گریزپذیری برای یافتن خود حقیقیاش نیابد؛ «خود»ی که شمایلی خاص از رفتار انسانی دارد و میتواند از ظرفیتهای درونیاش برای جانبخشی به کاراکترها یاری جوید، اما بازیگر چنان گمگشته میشود که روی صحنه و در برابر قاب دوربین خود را گم میکند و اسیر بازی قاب میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از همینرو جوان عاشق خیلی زود پایش از زمین و از کنار مردم کنده میشود و خودش را تافتهای جدابافته میداند. از نوع مواجههاش با مخاطبان و رسانهها گرفته تا تقاضای عجیب و غریب برای تهیهکنندگان و فیلمسازان؛ از میزان مبالغی بیش از ارزش کاری که انجام میدهد بگیرید تا تضمین اولیه برای نقش بستن نامش زودتر از نامهای دیگر روی پرده سینما. میخواهد در چشم باشد و فضای واقعی را کوچک برای تاخت و تاز شهرتیابیاش میداند و سراغ فضای مجازی برای افزونخواهیاش جهت نمایش میرود تا عکسها و لقبها را در کنار هم ردیف کند و از خود به ترنمی بیبهره از معنا، اسطوره بسازد؛ غافل از این که اسطوره شدن در قلب تاریخ حادث میشود و مردان ماندگار از مرز «فردیت» گذر کرده و به یک خرد اخلاقی میرسند که در آن تمایزات انسانی بروز نخواهد یافت.
حکایت سینمای ایران مانند هر کجای جهان سرشار از ستارگانی است که مدتی ماندند و بهسرعتِ آب شدن شمعی، سوختند و گاه راه به بیراهه یافتند و برخی نیز با وجود سالها عرضاندام روی صحنه دیدار، همچنان برای مردم عزیز هستند و حتی در دوره فترت و بیکاری، بیشتر از هر پُرکاری به چشم میآیند؛ همانند امثال «انتظامی»ها، «هاشمپور»ها و البته شادروانهایی که زنده در جایجای خاطراتمان هستند و «خسرو»وار از پس همه قصههایی «شیرین» میآیند و در قلبمان جای میگیرند؛ چراکه در زمان فعالیت، برای رسیدن به مرز شهرت به هر دری نزدند و «شکیبایی» نگاهشان از آنها «خسرو خوبان» ساخت.
سیمای ایران در سالهای گذر از فیلمفارسی و هیاهوی آثاری که تنها طبل هیاهو داشتند و بیبهره از معنا و زیبایی هنر بودند، به دورانی رسید که قرار بر این شد که همه چیز پوست بیندازد و سینما بهعنوان یکی از مهمترین ابزارهایی که همچون تیغ دولبه در برابر جامعه عمل میکند، یکی از مهمترین شمایل برای قرار گرفتن در شکلی دیگر مورد توجه مسئولان قرار گرفت. پس در فضای فکری سالهای ابتدای انقلاب تصور بر این رفت که باید صحنه خالی از هرگونه شمایل «دیده شدن» باشد و از همین رو زوایای دوربین به سمتی دیگر از چشمک زدن ستارهها چرخید. چنان که نهتنها بازیگران زن در پستوی تصویر گم شدند، بلکه مردان نیز براساس قواعدی چون «برجسته نبودن» به بازی گرفته شدند و این راه تا سالهای میانه هفتاد شمسی و تغییر و تحولات عمیق سیاسی و اجتماعی ادامه داشت و در آن دهه کار به جایی رسید که فیلمها بر مبنای چهرهها خودنمایی میکردند و جالب این که اینبار یکهسوار بازیگران، چهرهای بود که جسارتی مردانه با سیمایی زنانه داشت و از اینرو «هدیه تهرانی» تبدیل به برگ برنده سینمایی شد که میخواست بهشکلی جسارتآمیز، «سنت» را به مبارزه بطلبد. داستانها نسبت به دورههای پیشتر، راه به آوانگاردیسم نهادند و از دل روایاتی غریب، کاراکترهایی متمایز بیرون جهیدند. با این حال کاراکترهای جوان سینمای ایران از جنسی قابل اتکا برای تضمین فروش فیلمها نبودند و برخلاف شخصیتهایی چون «جمشید هاشمپور» و یا «ابوالفضل پورعرب» که در دهه۶۰ جایگاهی رفیع یافته بودند، در دهههای۷۰ و ۸۰ و دهه کنونی کمتر میتوان چهرهای را بهشکلی واضح در سینمای ایران مثال زد که فیلمها را از حیث جذب حداکثری مخاطب، بیمه کند.
اگر بخواهیم در گزارش تحلیلی بالا به سراغ هشت سال اخیر سینمای ایران در گیشه برویم، توجیه «تضمین فروش فیلم» بهشرط «حضور ستاره» از درجه اعتبار ساقط خواهد شد، چنان که پُرفروشترین فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران را فیلمهایی تشکیل میدهند که فاقد بازیگری در شمایل «استار» هستند و به دلایلی دیگر همچون «ساختار مطلوب فیلم»، «ماهیت داستانی»، «موضوع فیلم» و درنهایت «جذابیت خاص اثر» مورد اقبال عمومی مخاطبان ایرانی قرار گرفتند. اگر سری به آمار فروش فیلمهای ایرانی طی سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۵ شمسی بیندازیم، فیلمهای «اخراجیها۲»، «ملک سلیمان»، «اخراجیها۳»، «کلاهقرمزی و بچهننه»، «رسوایی»، «شهر موشها۲»، «محمد رسولاله(ص)» و «فروشنده» را در صدر فروش فیلمهای هر سال مییابیم که هیچ کدام متکی به ستاره نبودند.
سیروس الوند؛ از فیلمسازان قدیمی سینمای ایران، که ستارههای بسیاری را در دهههای مختلف در فیلمهایش به بازی گرفت، اعتقاد دارد نهتنها وجود «ستارهها» برای موفقیت فیلمها تضمینی به شمار نمیآید، بلکه اصولا «ستاره« در سینمای فعلی ایران تعریف خود را از دست داده است. کارگردان فیلمهای ستارهداری چون «آوار»، «یک بار برای همیشه»، «مزاحم» و «دستهای آلوده» میگوید: ستارهها در سینمای ایران دیگر معنا ندارند و امروزه فیلمها بهلحاظ ساختاری آنقدر متحول شدهاند که دیگر مثل سابق نیست که با چند ستاره بتوان مخاطب جذب کرد. مخاطبان امروزی دیگر به انواع فیلمهای بزرگ دسترسی دارند و بهدنبال فیلم خوب با قصه و ساختار مطلوب هستند.
کارگردان شناختهشده سینمای ایران که در سالهای پیش از انقلاب، سابقه فعالیتهای روزنامهنگاری هم داشته است، درباره شرایط امروز سینمای ایران که برخی همچنان طالب حضور ستارهها هستند، با گلایه عنوان داشت: پخشکنندهها بیشتر دنبال هیاهوی ستارهها هستند. برخی کارگردانها هم بهدلیل این که مایهای ندارند، دوست دارند ازطریق ستارهها خود را نشان دهند و ما در برخی فیلمها تنها چند کله در پلاکارد میبینیم! ماجرا در همین حد برای آنها تعریف میشود درحالیکه سینما جدیتر از این حرفهاست.
سیروس الوند در پاسخ به سوالی مبنی بر این که دلیل استفادهاش از برخی ستارهها در فیلمهای ساختهشدهاش چه بود، عنوان داشت: همیشه برایم تازگی قصه و ارزش کیفی فیلم مهم بود و اگر از ستاره و بازیگر شاخصی استفاده کردم، حتما به درد قصه میخورد و آن بازیگر به درد نقش فیلمم میخورد. حالا امکان دارد آن بازیگر محبوب مردم هم باشد و چه بهتر! اما پایه و اساس فیلم خود را بر مبنای ستارهها نمیچینم. بازیگران فیلمهایم را بهدلیل ستاره بودنشان انتخاب نکردم و حتما به نقش میخوردند.
کارگردان فیلم «چهره» درباره جایگاه و اندازه حضور چهرهها در قاب سینما گفت: مهمترین مسئله ساختار و کیفیت یک فیلم است و ستارهها باید در راستای قصه و فیلمنامه و کارگردان باشند و بازیگران چهره در کنار عوامل مختلف میتوانند به فیلم کمک کنند. از این نظر لازم است بیشتر فیلمسازان تلاش برای بهتر شدن کیفیت فیلم خود داشته باشند و بعد براساس ویژگی کاراکترها به سراغ بازیگران مناسب آن نقش بروند.
سیروس الوند در ادامه در پاسخ به این که نگاه مخاطب امروز برای انتخاب فیلمهایی که ستاره دارند، تا چه میزان نسبت به سالهای دور تغییر یافته است، عنوان داشت: اگر چه مخاطبان امروز از دیدگاه آگاهتری نسبت به قبل برخوردار شدهاند اما باز هم خیلیها به ستارهها نظر دارند و ملاکشان برای دیدن فیلم، بازیگران آن است و همچنان درگیر ستارهها هستند. اما به نظرم بهمرور همه چیز درست خواهد شد و مخاطبان بیشتر میفهمند که ستارهها دردی از یک فیلم دوا نمیکنند.
فیلمساز قدیمی سینمای ایران که نگاهی کارشناسانه نسبت به اتفاقات سینمایی دارد، درخصوص وضعیت آینده سینمای ایران و مخاطبانش در مواجهه با ستارههای سینما، گفت: باید بهمرور برای فیلمسازان و مخاطبان اطلاعرسانی شود تا دریابند یک ستاره نمیتواند ضامن بقای فیلمی باشد. ستارهها دیگر در سینمای ایران مانند گذشته معنا ندارند، چرا که به نظرم به بازیگری میتوان ستاره گفت که با وجودش یک فیلم حداقل ۵میلیارد تومان فروش داشته باشد که من بازیگری را با این خصوصیات نمیبینم.
سیروس الوند در پاسخ به چرایی اقبال مخاطبان با ستارهای چون رضا عطاران، گفت: رضا عطاران در فیلم جدی بازی کرده که فروش نداشته است. پس نمیتوان او را هم یک بازیگر تضمینشده برای فروش فیلمها دانست و تنها بهدلیل بازیاش در فیلمهای کمدی است که میتواند فروش داشته باشد. باید به همه موارد توجه داشت و به نظرم هیچ بازیگر ستاره در سینمای امروز وجود ندارد. چهار بازیگر را در فیلمی کمدی جمع میکنند و فکر میکنند دیگر همه چیز تمام است. این شرایط فعلا در فیلمهای کمدی وجود دارد اما بهتدریج آن هم حل میشود.
مجید مظفری؛ بازیگر برجسته سینمای ایران نیز اعتقاد دارد که اتکای سینماگران به ستارهها نتیجه رضایتبخشی را بهدنبال ندارد. این بازیگر قدیمی که از سالهای پیش از انقلاب در فیلمهای مختلفی بازی کرده است، درباره جایگاه ستارهها در سینمای ایران، گفت: فکر میکنم تنها چند مورد استثنایی در سینمای ایران داشتیم که بهواسطه بازیگران مشهورش فروش خوبی داشتند و بقیه فیلمها به دلایلی دیگری توانستند توفیق به دست بیاورند. آنچه مسلم است در سینمای امروز ایران، سوژه فیلمها و کیفیت آثار و حتی نام کارگردان باعث میشود که مخاطبان فیلمی را انتخاب کنند.
مجید مظفری که در آثار مهمترین فیلمسازان سینمای ایران مانند مسعود کیمیایی(تیغ و ابریشم)، بهرام بیضایی(غریبه و مه، مسافران، سگکشی و وقتی همه خوابیم) و محمد بزرگنیا(کشتی آنجلیکا و جنگ نفتکشها) حضور داشته است، درباره بارزترین شاخصهای ماندگاری یک فیلم، گفت: فیلمهای مهم سینما را آثاری تشکیل دادند که بهلحاظ کیفی در سطح بالایی بودند و توسط فیلمسازان باسوادی ساخته شدند. مردم هم به این مسئله رسیدند و برایشان کارنامه کارگردان خیلی مهم است. حتی ما برخی از فیلمها را میبینیم که نهتنها ستارهای ندارند بلکه از کمترین تبلیغ هم بهره میبرند اما آنقدر خوب هستند که مردم علاقهمند میشوند برای تماشای آن فیلم به سینما بروند.
بازیگر فیلم «تشکیلات» در پاسخ به سوالی مبنی بر دلیل توجه بیش از حد برخی سینماگران به ستارههای سینما گفت: بهنظرم برخی سرمایهگذارها و یا تهیهکنندههایی که بهدنبال ویترین برای فیلمهای خود هستند، اشتباه میکنند و بهتر است که کیفیت فیلم خود را ارتقا بدهند، چون ستارهها بهتنهایی نمیتوانند برای موفقیت یک فیلم کار خاصی انجام بدهند. امکان دارد در نگاه اول مردم جذب چهرهها برای انتخاب فیلمی بشوند اما وقتی فیلم ارزش چندانی نداشته باشد بهمرور توجه به ستارهها رنگ میبازد. این بازیگر تاکید کرد: مهمترین مسئله کیفیت فیلمهاست و به نظرم الان در شرایطی بهسر میبریم که انتخاب مردم فرق کرده است و جدا از این که مردم، فیلمهای کمدی را به دلایل مختلف برای لذت بردن انتخاب میکنند، دیگر مانند گذشته نیست که سینما متکی به یکسری ستاره باشد.
مجید مظفری در پایان گفتههایش گفت: سینماگرانی که تنها میخواهند ازطریق استارها به موفقیت برسند، خودشان ضرر میکنند و باعث خدشهدارشدن جایگاه ستارهها میشوند و این برای سینمای ایران درکل خطرناک است و امیدوارم تدابیری اتخاذ شود که افراد شایسته و مناسب برای نقشها انتخاب شوند و انتخابها بهدلیل ستارهبودن یک بازیگر نباشد و بازیگر انتخابی متناسب برای نقشی باشد که بازی میکند.
مخاطبان سینمای ایران در سالهای اخیر بنا به دلایلی که بخشی از آن منتج از روحیه فرسوده جامعه است، گرایش به تماشای فیلمهای کمدی یافتهاند و جدول فروش سینمای ایران در سال جاری نیز حکایت از علاقهمندی مفرط مخاطبان به آثار کمدی دارد. مسئلهای که این شائبه را نزد برخی از اهالی سینما و رسانه موجب ساخته که بهدلیل وجود ستارهای کمدی مانند رضا عطاران است که فیلمهایی چون «نهنگ عنبر۱»، «نهنگ عنبر: سلکشن رویا» و «من سالوادور نیستم» به فروشی نجومی دست یافتهاند.
این موضوع را با علیاکبر ثقفی؛ از تهیهکنندگان قدیمی سینمای ایران، مطرح ساختیم و نگاه تهیهکننده فیلم «هلن» این چنین بود: بی تعارف بگویم که خیلی از بازیگران سینمای ایران در تعریف ستاره نمیگنجند و بهشکلی تبلیغ میشوند که انگار سوپراستار هستند. درحالیکه این مسئله برای خودش تعریف دارد و بازیگران ستاره باید دارای ویژگیهای خاصی باشند و از استایل و آناتومی متفاوتی برخوردار بوده و سینما را بشناسند. باید اعلام کنم برخلاف سینمای گذشته دیگر به آن معنا ستاره در سینمای ایران نداریم. فقط یکسری بازیگر توقعاتی بهلحاظ مالی از تهیهکنندهها و سرمایهگذاران فیلمها دارند!
تهیهکننده فیلم «همه چیز برای فروش» که بازیگران جوانی همانند ملیسا ذاکری و روشنک گرامی را به سینمای ایران معرفی کرد، در ادامه گفت: متاسفانه برای خیلی از تهیهکنندهها بازیگر بودن و یا نبودن بازیگران چندان مهم نیست و فقط به این فکر میکنند که فلانی میتواند پولساز باشد و یا نه! اصلا کیفیت بازیها در سینما مشخص نیست، درحالیکه اگر بازیگری مبانی زیباییشناسی سینما و یا ساختار بازیگری را نداند چگونه میتواند از عهده نقش خود بهخوبی بر بیاید؟ این تهیهکننده ادامه داد: عنوان سوپراستار خیلی گسترده است و نمیتوان به هر بازیگری لقب استار داد. بهنظرم تنها بازیگری که میتوان در سینمای امروز به او لقب ستاره دارد، محمدرضا گلزار است، حتی رضا عطاران هم تنها در فیلمهای کمدی جواب میدهد. او توانایی خیلی بالایی در بازیگری دارد اما او را فقط برای فیلمهای کمدی میخواهند چون همه دنبال پول بیشتر هستند.
تهیهکننده فیلم «مرگ کسب و کار من است» در ادامه پیشنهاداتی را برای دور شدن از فضای ستارهخواهی در سینما مطرح ساخت و گفت: باید زیربنای فکری خود را در سینما تقویت کنیم و به این مسیر برویم که سینما یک فعالیت حرفهای و مبتنی بر اندیشه است و نمیتوان تنها وابسته به ستارهها بود. در دهه۶۰ یک سقف مشخصی برای بازیگری وجود داشت که بازیگران هم رعایت میکردند. اما حالا هیچ ملاکی برای پول دادن به ستارهها وجود ندارد و اگر به سراغ برخی از بازیگران شناختهشده برویم با مبلغ پیشنهادی عجیبی از طرف آنها مواجه میشویم. مثلا بازیگری که دستمزدش در حد ۱۰میلیون تومان است از من تقاضای مبلغ ۱۰۰میلیون میکند و میگوید چون فلانی آنقدر میگیرد من هم باید بگیرم. درحالیکه من به امثال او میگویم شما تضمین میدهی که با این مبلغ بالا، فروش فیلم را در گیشه تضمین کنی؟!. ثقفی افزود: باید به سراغ پرورش بازیگران جوان و توانا برویم و بتوانیم چهرههای جدیدی را به سینمای ایران معرفی کنیم. من علاقه دارم که بازیگران جوان را که واقعا ارزش بازیگری را میدانند برای فیلمهای خود انتخاب کنم. این جوانان اگر فضای مناسبی برای کار داشته باشند، میتوانند خود را نشان دهند و من حتی برای فیلم جدید «روسی» که تولید میکنم، باز به سراغ این جوانها خواهم رفت.
تهیهکننده شناختهشده سینمای ایران در پایان گفت: بهنظرم برخی از تهیهکنندهها باعث بالارفتن قیمت بازیگران شدند و اگر مانند چند موردی که در گذشته داشتیم و برخی پیشنهادات بالا با اعتراض تهیهکنندهها مواجه شد، بتوانیم در برابر دستمزدهای نامتعارف بایستیم، نتیجهبخش خواهد بود.
ماهچهره خلیلی که تحصیلکرده از دانشگاه آکسفورد و نوه پروین سلیمانی؛ بازیگر پیشکسوت ایرانی است در سالهای اخیر با حضور در پروژههای مهم سینمایی و تلویزیونی مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است. این بازیگر خوشاخلاق ضمن تاکید بر این که ستارهها میتوانند مکمل یک فیلم خوب سینمایی باشند، عنوان داشت: ستاره تنها در قالب یک اثر موفق است که میتواند بدرخشد و فیلم یک کار گروهی است و همه عوامل در کنار هم میتوانند یک ترکیب درست را ایجاد کنند. اما متاسفانه برخی از فیلمسازان بهدلیل این که فیلم خوبی نساختند به سراغ ستارهها میروند تا شاید به خاطر آنها مردم فیلمشان را ببینند.
از بازیگر فیلمهای تاریخی «کلاهپهلوی»، «در چشم باد» و «مختارنامه» درباره نقش بازیگران در انتخاب مسیر راه پرسیدم و ماهچهره خلیلی پاسخ داد: به نظرم چیزی که مهمتر از هر مسئلهای است، داشتن معیار برای انتخابهاست. ما گاهی به سینما میرویم و فیلمهایی میبینیم که بازیگران مشهوری دارد اما فیلم خوبی نیست اما فیلم دیگری را میبینیم که ستاره ندارد اما آنقدر خوب ساخته شده که مخاطب از بازیها و کارگردانی و موسیقی و بخشهای مختلف فیلم لذت میبرد. به نظرم مسئله مهم در نزد بازیگران این باید باشد که اعتبار خود را بهراحتی خرج نکنند و برای انتخاب نقشها وسواس داشته باشند و تنها ملاکشان پول نباشد و اعتبار و جایگاه بازیگری برایشان مهم باشد. برخیها شاید بهدلیل رودربایستی با برخی عوامل تن به هر کاری میدهند. اما به قول مادربزرگم-خانم سلیمانی- حفظ بازیگر از ورودش به سینما مهمتر است و بازیگر با حضور در فیلمهای زیاد برجسته نمیشود، بلکه با بازی نکردن در برخی فیلمهاست که میتواند در سینما حفظ شود.
ماهچهره خلیلی افزود: متاسفانه بهندرت سناریو و نقش خوب برای بازیگران سینمای ایران وجود دارد و با گزینههای محدودی مواجه هستیم. بهخصوص در شرایط فعلی که هر چقدر فیلم سخیفتر باشد و بیشتر ادا داشته باشد، بیشتر میفروشد و نمیدانم درباره کمدیهایی که امروزه اکران میشود چه لقبی به کار بگیرم! فیلم خوب همیشه حال آدم را خوب میکند و آدم را درگیر میکند. مردم هم به هوای دیدن یک فیلم خوب کمدی که بازیگران مناسبی هم دارد به سینما میروند اما با تماشای فیلم با اثر ضعیفی مواجه میشوند و سرخورده خواهند شد.
از بازیگر فیلمهای «چشمان سیاه»، «نقاب» و «پرونده هاوانا» سوال کردم که تا به حال با پیشنهادهایی وسوسهکننده بهلحاظ مالی مواجه شده که بهدلیل ارزش پایین فیلمنامه حاضر به پذیرش آن نشده است که وی گفت: به نظرم بازیگر باید بتواند استانداردهای بازی خود را مشخص کند و تنها به بهانه پول نباید اعتبارش را خراب کند. البته وجود فیلمهای تجاری هم لازم است اما باید ارزش تماشا کردن داشته باشد. من هم وقتی با پیشنهادی مواجه میشوم اول از همه کیفیت آن اثر برایم مهم است و سعی نمیکنم فیلمی بازی کنم که دیدگاه و سلیقه مردم را پایین بیاورم.
--------------------------------------------------------------------------
تذکر: کاربر محترم! انتشار مطالب دیگر رسانهها از سوی پایگاه خبری تحلیلی بیباک لزوما به معنای صحت و تایید محتوای آنها نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود. در ضمن شما می توانید اخبار و مطالب وزین خود را که تا کنون در هیچ رسانهای منتشر نشده است از طریق بخش "تماس با ما" یا پل ارتباطی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید برای ما ارسال نمایید تا در صورت دارا بودن مولفههای لازم، منتشر گردد.
------------- با کلیک بر روی لینکهای ذیل تمامی روزنامههای کشور را رایگان مطالعه کنید -------------
روزنامههای عمومی | روزنامههای اقتصادی | روزنامههای ورزشی | سایر روزنامهها| هفتهنامه و ماهنامه | نشریات استانی
منبع: بی باک نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bibaknews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بی باک نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۵۴۴۸۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از سینمای متفکر به فیلم های کمدی رسیدیم
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، وقتی عمیق و موشکافانه به موضوع نگاه کنیم، خواهیم دید تاثیر نامطلوب این ماجرا در دراز مدت به مراتب بیشتر از سودی است که حاصل سینما میشود؛ از گسترش نفوذ تفکر سرمایهداری تا محدود شدن سینمای ایران به ژانر کمدی ارائه تصویر نامناسب از سینمای ایران دردنیا و... بخشی از نتایج تبلیغات گسترده فیلمها در شبکههای ماهواره است.
روزنامه اعتماد با محمدمهدی عسگرپور، رییس هیاتمدیره خانه سینما در همین باره گفتوگویی انجام داده و نظرش را درباره تبلیغ فیلمها در شبکههای ماهوارهای جویا شده است که ادامه میخوانید:
جناب عسگرپور! بحث درباره تبلیغات فیلمهای سینمای ایران در شبکههای ماهوارهای فارسیزبان، به امروز و دیروز و امسال و پارسال مربوط نمیشود و اصلا نکته جدیدی در سینمای ایران نیست، اما همانطور که میدانید این موضوع از سال گذشته رویکرد جدیدی پیدا کرده است، نظر شما درباره این موضوع چیست؟
همانطور که اشاره کردید، بحث تبلیغات در شبکههای ماهوارهای قدمت دارد، قبلتر محدودیت زیادی روی این تبلیغات اعمال میشد اما در حال حاضر این محدودیتها ظاهرا کمتر شده است، این موضوع از جایی شروع شد که تهیهکنندگان، تولیدکنندهها و پخشکنندهها احساس کردند از کانالهای داخلی برای معرفی فیلمشان به جایی نمیرسند و نمیتوانند از امکانات داخلی که در گذشته کارایی داشت بهره ببرند، امکانات داخلی در گذشته کارایی داشت و محدودیت کمتر داشت اما در حال حاضر کارایی خیلی کمی دارد و در عوض محدودیت زیادی دارد، پس تصمیم گرفتند برای تبلیغات فیلمشان به دنبال امکاناتی باشند که کارایی داشته باشد. اگر نمودار این اتفاق را رسم کنید خودتان متوجه میشوید مجموعهای از عوامل
در کنار هم قرار میگیرد و دست به دست هم میدهد تا فیلمساز به شبکههای ماهوارهای پناه ببرد. رویکردی که قبلتر تجربه نشده در حال حاضر این است که سینماگران از صداوسیما به عنوان بازوی تبلیغاتی نمیتوانند بهره ببرند، ضمن اینکه اقبال به شبکههای صداوسیما هم کم است وازطرفی صدا وسیما عمدتا محصولات خاصی مدنظر دارد و برای همان فیلمها تبلیغ میکنند از امکانات شهری هم که هیچ کمکی به سینماگران نمی رسد، برای سینماگران تنها امکان معرفی فیلمشان کانالهای ماهوارهای باقی میماند.
انگار تبلیغ فیلمها برای یک تعداد فیلم است.
نکته مهمی که نباید از نظر دور داشت این است که تبلیغات ماهواره برای یک تعداد فیلم کاربرد دارد و برای دیگر فیلمها شاید موفقیتی نداشته باشد.انگار که در و تخته با هم جور شده باشند فیلمهای پرمخاطب در این شبکهها تبلیغ میشوند، البته بده و بستانی هم این وسط صورت میگیرد و راه برای تبلیغ فیلمهای کمدی بیشتر باز میشود، اینکه این مسیر تا کی ادامه دارد و در ادامه به چه شکلی صورت میگیرد، نمیشود پیشبینی کرد امافارغ از کیفیتی که فیلمها دارند که ماآنهارا د وست داشته باشیم یا دوست نداشته باشیم هراثری امکان تبلیغ باید داشته باشد. صاحب اثرباید مسیری را برای معرفی محصولش باز کند وقتی در داخل کشورمان بیشتر امکانات و درها به روی فیلمسازان بسته است و فضای تبلیغات فیلمها در خدمت یکسری محصولات مختص حاکمیت است راهچارهای برای فیلمسازان باقی نمیماند. بهرغم اینکه مدیران دولتی (سینما) جلسات مکرر با مسوولان رسانه ملی بگذارند و از جلساتشان عکس بگیرند و تفاهمنامه هم امضا کنند اما در عمل میبینیم این تفاهمها اجرایی نشده کما اینکه الان تعاملات به صفر نزدیک است.
بحث خروج سرمایه از کشور و هزینهای که برای شبکههای ماهواره میشود دراین مسیر چقدر اهمیت دارد.
حتما موضوع مهمی است، حتما اگر تهیهکنندگان سینمای ایران امکانات داخلی کارآمد برایشان فراهم میشد، فضای داخل کشور را به تبلیغات در رسانههای خارج ترجیح میدادند. وقتی مجاری تبلیغ در داخل بسته و بیکیفیت میشود و از سوی دیگرتبلیغات در شبکههای ماهوارهای هزینه کمتر و کارایی بیشتر را متوجه صاحب اثر میکند، سینماگر خود به خود به خارج از کشور سوق داده میشود.
در لابهلای صحبتتان اشاره کردید که بده و بستانی بین تبلیغ فیلمها و ماهوارهها صورت میگیرد. بیشتر در این خصوص توضیح میدهید؟
به این معنی که تبلیغات فیلمهای ایرانی برای شبکههای ماهوارهای سود خوبی دارد، یعنی با افزایش مخاطب آنها همراه میشود، شما دقت کنید در چند سال اخیر صداوسیما که با افت مخاطب همراه بوده اما شبکههای ماهوارهای پرمخاطبتر شدند، کشور همسایه ما ترکیه در صادرات سریال رتبه بسیار بالایی دارد و این باعث میشود فعالیتها در این کشور گسترش پیدا کند یا در کشور کره، در ساخت سریالهای پرمخاطب موفق بوده. وقتی شبکههای ماهوارهای اقدام به پخش این سریالها میکنند با رشد مخاطب همراه میشوند. تقویت شبکههای ماهوارهای باعث میشود سینماگران ما هم به سمت آنها بیشتر گرایش پیدا کنند و این باعث میشود تبلیغات به سمت ماهوارهها بیشتر شود واین یعنی تعامل.
متاسفانه در داخل کشور نه تنها چنین تعاملی اصلا وجود ندارد که اصلا به گسترش فعالیت و تقویت رسانه ملی فکر نمیشود، اما آقای عسگرپور تا به اینجا بیشتر درباره سطح ماجرا صحبت کردیم، یعنی دریافتهای مستقیم از تبلیغات فیلمها در ماهوارهها را بررسی کردیم، اما اینجا بد نیست کمی زیربنایی به این ماجرا بپردازیم، شما اشاره کردید اگر نمودار رسم کنیم تمام راه های فیلمسازان به خارج میرسد، ولی ما هم برای شما از جنبه دیگر نمودار رسم میکنیم و از تناقضها و تبعیضها در این نمودار می گوییم. اگرچه در وهله اول این فروش قطعا برای بخشی از سینمای ایران مفید است اما پرسش اینجاست چرا مدیران سینما این فروش را به دوران مدیریت خود نسبت میدهند و این فروش را از عملکرد مطلوب خود ناشی میدانند؟ مگر سهم عمده فروش از تبلیغات ماهواره نیست؟ مگر ماهواره در معنای کلی کلمه امر مذمومی نیست؟ آیا این تناقض نیست؟
به عقیده من تبعاتی که این ماجرا دارد بسیار مهم است.
از سوی دیگر پرسشی که مطرح می شود اگر مدیران به دنبال گردش اقتصاد و فروش فیلمها در سینما هستند چرا از اکران و نمایش فیلمهای اجتماعی خوب مثل برادران لیلا و تفریق و... جلوگیری میکنند؟ اگر فروش خوب است چرا سینمای اجتماعی را محدود کردند؟ چرا قاطبه سینماگران شاخص اجتماعی امروز بیکار هستند و نمیتوانند کار کنند؟ این تناقض نگرانکننده نیست؟ به عنوان مثال اکران فیلم اجتماعی از رخشان بنیاعتماد یا اصغر فرهادی آنهم بدون تبلیغ در ماهواره، آیا پرفروش نخواهد شد؟ چرا این فیلمسازان نباید امروز فیلم بسازند؟ اصلا اگر فروش خوب است چرا تبلیغ در ماهوارهها را رسما اعلام نمیکنند؟
اتفاقا معتقدم در دورهای هستیم که مخالفین سینمای متفکر ایران که مایلند شمایل غیرعمیقی ازسینمای چند دهه گذشته وجود داشته باشد، با بخشی از آقایان حاکمیت در کنار هم قرار گرفتند و با هم خواسته یاناخواسته همجهت شدهاند. به بیانی دیگر مجموعهای از حاکمیت نظری دارد و بیشتر اوقات درحدشعاراز ارزشها میگوید بدون اینکه توان توضیح درست داشته باشد با سینمای متفکر که غالبا دیدگاه انتقادی دارد مقابله میکنند، در خارج از کشور هم طی چندسال گذشته جریانهایی شکل گرفته که مایل است سینمای تفکربرانگیز ایران حضوررسمی نداشته وحالا این دو جریان در کنار هم به سینمای ایران لطمات جدی میزنندهرچند در ظاهر با هم مخالفند اما در عمل کنار هم هستند، در پاسخ به سوال شما باید بگویم که بله فعلا بخش مهمی از سینمای ایران فعال نیست. عده ای از فروش فیلمها سودهایی میبرند که اتفاقا نوش جانشان، در شرایطی قرار گرفتیم که اگر نقد میکنیم باید بلافاصله تمجید هم کنیم، چون معمولا از جانب مدیران کم تسلط سطحینگر به منتقدان وضع موجود حمله میشود که شما با موفقیت همکارانتان مخالفید و شما اساسا با موفقیت سینما مخالفید و به این نحو سینماگران را به جان هم میاندازند، به همین دلیل لابهلای صحبتم میگویم که باور کنید از فروش فیلمهای همکاران خوشحالم اما وقتی حرف از رونق میزنیم این واقعا مربوط به بخش نسبتا کم سینمای ایران میشود. مفهوم و واژه رونق گستردگی دارد و ما وقتی از رونق صحبت میکنیم از یک صنعت حرف میزنیم. از رونق صحبت میکنیم اما نزدیک به ۷۰درصد همکاران کارگردان ما چندسال است که بیکارند. این کجایش اسم رونق دارد؟ البته تعداد زیادی از سالنهای سینما به واسطه بعضی فیلمها پرمخاطب میشود که این میشود سود صاحبان سالن ولی تعداد کمی از کارگردانان و تهیهکنندگان ما کار میکنند، حتی تعداد کمی از بازیگران ما کار میکنند. شما به فیلمها و سریالها نگاه کنید، چند بازیگر هستند که در حال حاضر مشغول به کار هستند پس بقیه کجا هستند؟
این اسمش را میتوانیم رونق بگذاریم؟
رونق بخشی ازسینماست ونه سینما به مفهوم کلی، به نظر من مسوولان لطف کنند واژه رونق را اینقدر به کار نبرند.این اعداد و فروش سالن های سینما بخش کمی از کل مجموعه سینما را شامل میشود، در صورتیکه در حال حاضر میبینیم به جای آنکه زمینهای ایجاد شود تا کورسوی امید ایجاد شود تا بقیه اهالی سینما هم بتوانند کار کنند اما جریان نظارتی به گونهای عمل میکنند که تنها بخشی از سینما فعال است و بخش زیاد دیگری غیرفعال، اینکه اسمش رونق نیست، درحالی که مزیت نسبی فرهنگی و هنری سینمای ایران با سینمای جدی و تفکربرانگیز بوده است که من معتقدم این بخش را در حال حاضر به مقدار بسیار زیادی از دست دادیم، مگر اینکه فیلمسازان با شرایط اقتصادی و روحیات خودشان فیلمی تولید کنند و در دنیا منتشر کنند که آن قسمت از سینما کارکرد خودش را دارد، ولی درخصوص فیلمسازان صاحب اصول وسبک عملازمینهای برای فعالیتشان وجود ندارد و اگر هم بخواهند فعالیت کنند، نمیتوانند چون قواعدی که در سینمای ایران در حال حاضر وجود دارد با قواعدی که آنها به آن پایبند هستند فاصله دارد و به آن تن نمیدهند.
اینجا همان جایی است که همان دو جریانی که گفتم برای از بین بردن بخش مهمی از سینمای ایران که حضورشان مزیت نسبی است همگام میشوند.امیدوارم سازندگان فیلمهای پرفروش فراموش نکنند که بخشی از امکان فعالیت مستمری که برای آنها به وجود آمده مرهون فعالیت درخشان فیلمسازان روشنفکر و متفکر است که مسیررابرای سینمای پرآوازه ایران شکل داده تا برای جریانهای مختلف محترم شمرده شود، تصور اینکه به تدریج سینمای متفکر از زیست بوم سینمای ایران حذف شود و بقیه این زیست بوم که فعلا مترادف شده با فیلمهای کمدی بتواند بار فرهنگی سینما را به دوش بکشد بسیار سادهانگارانه است.
جالب، سکوت مدیران در این باره است.
مدیران که فعلا تلاششان روی فروش بالا به هر قیمتی است و ظاهرا آنقدر پروانه ساخت فیلم کمدی صادر شده یا درخواست شده که خودشان به این موضوع پی بردند.
حتی اعلام کردند که دیگر فیلم کمدی در اولویت ما نیست و گفتند درخواست پروانه ساخت برای فیلم کمدی ندهید.
الان سینما یک مدل خاص رواج پیدا کرده است، قبل از انقلاب میگفتند مرحوم بیک ایمانوردی درسال چند فیلم همزمان با هم کار میکرد طوری که ممکن بودبا همان لباس فیلم اول سر فیلم دوم و سوم هم حاضر میشد، الان شما نگاه کنید اکثر پلان فیلمهای پرفروش خیلی شبیه هم شدهاند، (باز اینجا تاکید میکنم که این نوع فیلمها باید ساخته شود و فروش داشته باشند) ولی کیفیت هم باید داشته باشند یا نه؟ البته من بیشتراین مشکلات را از نگاه وعملکردمدیران می بینم که نگاه بلندنظرانه به اداره سینما ندارند تا زمینه ایجاد شود که فیلمسازانی که مزیت نسبی برای سینما هستند هم فعالیت کنند. غمانگیزتر آنجاست که امروز بخش رسمی سینما که تریبون دارند به بخش دیگر و ارزشمند سینما حمله میکنند. شما به فهرست چهل ساله سینمای ایران و فیلمهایی که در سینمای ایران ساخته شده، نگاه کنید ببینید از کجا به کجا رسیدیم.
اتفاقا به نکتهای اشاره کردید که مدنظر ما بود. دورهای بود که عباس کیارستمی پرچمدار سینمای ایران بود، درحالی که الان سینمای کمدی فاقد کیفیت پرفروش میشوند و مدیران از این فروش فخر میفروشند و فیلمهای کمدی پرچمدار سینمای ایران شده و جهان هم ما را با این فیلمهای کمدی رسمی میشناسد. جناب عسگرپور! نیک میدانید اگر ما به تبلیغات فیلمها در ماهوارهها ایراد میگیریم بخشهای مختلف دارد. یک بخش هم همین نگاهی است که جهان به سینمای ایران از طریق ماهوارهها دارد.
در دهه شصت زمانی که جنگ بود مدیران ما تلاش کردند ارتباطات بینالمللی برقرار کنند درحالی که ایران درگیر جنگ با عراق بود بخش فرهنگی کار خودش را بکند و ایران با فیلمهایش در جهان شناخته شود و نگاهها به سمت ایران باشد. اواخر دهه شصت بود که هفته فیلم ایران در امریکا برگزار شد و تعداد زیادی از فیلمسازان شناخته شده و معتبر فیلمهایشان در این رویداد شرکت کرد. همان زمان که مخالفان تظاهرات به راه انداخته بودند وخاطره معروف عباس کیارستمی با پرویز صیاد هست که به او گفت من بیرون سالن با پلاکارد میایستم تو به سالن برو و فیلم ببین.
میخواهم بگویم آن زمان اینگونه از سینمای روشنفکر دفاع میکردند شما درنظر بگیرید که الان هفته فیلم دراروپاوامریکا برگزار کنیم چه دستاوردی آقایان برای نمایش آثارموردعلاقهشان در این رویداد دارند؟ سینمای متفکر و روشنفکر را که از بین بردند، این فیلمهای پرفروش میشوند نماینده سینمای ایران؟ البته من معتقدم نسل جوان با استعداد زیادی داریم که میتوانند پرچمهای سینمای ایران در دنیا راهمچنان بالا ببرند اما یازمینه کار برایشان فراهم نیست یا مجبورند به سمت پول و سرمایه و دلخوشی سینماداران بروند ودرچرخه کمدیسازی مدل فعلی قرار بگیرند و این برای سینمای ایران نه تنها بد است که فاجعه است. زمانی بود که در جشنوارههای مهم خارجی هر سال فیلمی به صورت رسمی از ایران داشتیم. در حال حاضر فقط بگیر و ببند و توبیخ است که چرا فیلمها بدون مجوز در جشنوارههای خارجی شرکت میکنندو وزارت ارشاد مجبور است جلوی این فیلمها را بگیرد. درحالی که باید فضای کار برای سینماگران باز شود تا فیلمها در مسیر رسمی و بدون دعوا در چنین رویدادهای معتبری شرکت کنند. قبلا رنگآمیزی تنوع فیلمسازان در سینمای ایران زیاد بود ولی در حال حاضر بخش زیادی از سینماگران دیگر امکان فعالیت ندارند. ازطرفی غلبه نگاه امنیتی رایج دردستگاههای امنیتی برنگاه فرهنگی مدیران روزگار ناخوشایندی رابرای سینما رقم زده است.
جناب عسگرپور! نکتهای که در آخر به آن اشاره کنیم، آیا تبلیغات ماهوارهای که فروش هرچه بالای فیلمهای سینمای ایران آنهم به صورت تبعیضآمیر به دنبال دارد، باعث نفوذ تفکر سرمایهداری در سینما میشود؟ چون در حال حاضر در سینما همه چیز به پول خلاصه شده، تهیهکنندهها فیلم کمدی میسازند چون بازگشت سرمایه دارد و حرف پول در میان آنهاست، سینماداران فیلم کمدی اکران میکنند چون بازگشت سرمایه دارد، جالب اینکه فیلمسازان مدعی تفکر هم سمت ساخت فیلم کمدی رفتند، آیا رواج چنین تفکری درست است؟ نکته مهمتر اینکه آیا وقتی تهیهکنندهای از نمایش فیلمی سود هنگفت میکند آیا این دریافت هزینه نباید در سینما منتشر شود؟ یا اینکه فقط مختص به تهیهکننده است؟ از این منظر که در کشورهای خارج از سودهای کلان حاصل از فیلمهای پرفروش تهیهکننده باید دو، سه فیلم تجربی هنری بسازد و دست فیلمسازان جوان را بگیرد... در ایران انگار اوضاع فرق میکند. نظر شما در این مورد چیست؟
با توصیههای اخلاقی نمیتوان یک زیست بوم را اداره کرد، تهیهکننده و سرمایهگذار ما هم حاصل شرایط کشور هستند، با مجموعهای از دولت مواجهیم که از راههای گوناگون از مردم عوارض و مالیات و... میگیرد، هزینههای زندگی را به شدت بالا میبرد، ارزش پول ملی را به بدترین حالت میرساند و بعد توقع فرزندآوری و حال خوب و نشاط از مردم دارند. واقعا نمیدانم با چه رویی چنین توقعاتی از جامعه دارند؟ دیگر دست در جیب مردم کردن جزو ساختار کشور شده است.
تهیهکننده و سرمایهگذارونهایتا تولیدفیلم هم محصول همین شرایط است (همینجا بگویم که اغلب با سرمایهگذار در سینما مواجه هستیم تا تهیهکننده). شما به صنعت خودروسازی نگاه کنید. همین چند وقت پیش بود که رسما اعلام شد که یک شرکت خودروساز نزدیک به چند هزار میلیارد از مردم زیادی گرفته است با خودم گفتم اگر فقط همین یک مورد مدیران خودروسازی مجبور شوند پول زیاد گرفته شده از مردم را به آنها پس دهند مردم به این نتیجه میرسند که با نظامی مواجه هستند که با عدالت با آنها رفتار میکند و حقوق آنها را رعایت میکند ولی نتیجه چه شد میفهمید در یک جریانی این تبلیغات باید اتفاق میافتاد، همین و بس، اصلا مگر سابقهای از پس دادن وجود داشته که این دومیاش باشد؟ در چنین زیست بومی دیگر به سختی میشود از تعهد و اخلاق و سلامت فرهنگی گفت. وقتی هم به دستاندرکاران جدیدی که سود زیادی بردهاند از مسوولیت اجتماعی میگویی در ظاهر تایید میکنند ولی در دل پوزخند میزنند، به نظرم خیلی تقصیر آنها نیست، چراکه بیشترشان در زیست بومی که شالودهاش در عملکرد مسوولین مشخص است، رشد کردهاند.
آقای عسگرپور! به عنوان پرسش آخر با تبلیغات فیلمها در ماهواره موافق هستید یا مخالف؟
مخالفم اما به تهیهکنندهها حق میدهم وقتی در داخل با بیمهری مواجه میشوند برای بازگشت سرمایه به ماهواره متوسل شوند. وقتی صحنه کشور ما از نخبگان خالی شده، وقتی مدیران ما فهم دقیقی از اداره حوزههای فرهنگ و هنر را ندارند، وقتی میگوییم فروش بالای چند فیلم رونق کل سینما به شمار نمیرود، تازه از آنجا مساله ما با آنها شروع میشود و آنها سینماگران را به جان هم میاندازند که شما از فروش فیلم همکارانتان راضی نیستید و مساله را سخیف جلوه میدهند.
در دورهای هستیم که مخالفین سینمای متفکر ایران که مایلند شمایل غیرعمیقی از سینمای چند دهه گذشته وجود داشته باشد، با بخشی از آقایان حاکمیت در کنار هم قرار گرفتند و با هم خواسته یا ناخواسته همجهت شدهاند.
اگر نقد میکنیم باید بلافاصله تمجید هم کنیم، چون معمولا از جانب مدیران کم تسلط سطحینگر به منتقدان وضع موجود، حمله میشود که شما با موفقیت همکارانتان مخالفید و شما اساسا با موفقیت سینما مخالفید و به این نحو سینماگران را به جان هم میاندازند.
از رونق صحبت میکنیم اما نزدیک به ۷۰درصد همکاران کارگردان ما چندسال است که بیکارند، حتی تعداد کمی از بازیگران ما کار میکنند، شما به فیلمها و سریالها نگاه کنید چند بازیگر هستند که در حال حاضر مشغول به کار هستند پس بقیه کجا هستند؟
الان هفته فیلم در اروپا و امریکا برگزار کنیم چه دستاوردی آقایان برای نمایش آثار مورد علاقهشان در این رویداد دارند؟ سینمای متفکر و روشنفکر را که از بین بردند، این فیلمهای پرفروش میشوند نماینده سینمای ایران؟
معتقدم نسل جوان با استعداد زیادی داریم که میتوانند پرچمهای سینمای ایران در دنیا را همچنان بالا ببرند، اما یا زمینه کار برایشان فراهم نیست یا مجبورند به سمت پول و سرمایه و دلخوشی سینماداران بروند و در چرخه کمدیسازی مدل فعلی قرار بگیرند و این برای سینمای ایران نه تنها بد است که فاجعه است.
زمانی بود که در جشنوارههای مهم خارجی هر سال فیلمی به صورت رسمی از ایران داشتیم. در حال حاضر فقط بگیر و ببند و توبیخ است که چرا فیلمها بدون مجوز در جشنوارههای خارجی شرکت میکنند و وزارت ارشاد مجبور است جلوی این فیلمها را بگیرد. درحالی که باید فضای کار برای سینماگران باز شود تا فیلمها در مسیر رسمی و بدون دعوا در چنین رویدادهای معتبری شرکت کنند.
دیگر دست در جیب مردم کردن جزو ساختار کشور شده است. تهیهکننده و سرمایهگذار و نهایتا تولید فیلم هم محصول همین شرایط است.
بهرغم اینکه مدیران دولتی (سینما) جلسات مکرر با مسوولان رسانه ملی بگذارند و از جلساتشان عکس بگیرند و تفاهمنامه هم امضا کنند اما در عمل میبینیم این تفاهم ها اجرایی نشده کما اینکه الان تعاملات به صفر نزدیک است.
۲۲۰۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900028