کیانوشراد: اصولگرایان تک حزبی بودن را یک ایدهآل میداند/ خانجانی: کشور ما واجد شرایط نظام حزبی نیست
تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۶۱۹۲۰
رویداد۲۴-میزگرد «بررسی موانع نهادینه شدن فعالیت حزبی در ایران» سهشنبه شب در دفتر حزب کارگزاران سازندگی ایران برگزار شد.در میزگرد «بررسی موانع نهادینه شدن فعالیت حزبی در ایران» که حجتاله ایوبی، محمد کیانوشراد و جهانبخش خانجانی حضور داشتند، دغدغهها و چالشهای پیش روی احزاب در ایران و نگاه منفی و مثبت جریانهای سیاسی در ایران مورد بررسی قرار گرفتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایوبی: در ایران حزب را ماشین انتخاباتی میدانند
سخنران اول این میزگرد حجتاله ایوبی، معاون سینمایی وزارت ارشاد در دولت یازدهم بود. او در ابتدای صحبتهای خود گفت: موضوع احزاب و تحزب در جامعه ما هنوز به درستی روشن و شفاف نشده و در پردهای از ابهام مانده است. حدود ۳۵۰ حزب در وزارت کشور به ثبت رسیدهاند که از این تعداد شاید انگشتشماری از آنها البته بنا به تعریف خودشان یک حزب واقعی باشند. اینکه احزاب موجود در ایران واقعا حزب هستند یا تنها یک گروه و جمعی از فعالان سیاسی جای بحث و گفت وگو است.
وی تأکید کرد: آنچه که نظام جمهوری اسلامی ایران امروز به آن نیازمند است فقط احزاب سیاسی نیست بلکه نظام حزبی است. ما باید از حزب به سوی تحزب گام برداریم. موضوع و دغدغه اصلی است این است که حتی اگر احزاب شایستهای هم وجود داشته باشد به لحاظ کارکردی نتوانستهاند گام درستی برای پیش بردن اهداف خود بردارند. او یادآوری کرد که همه احزاب در کشورها این مرحله را سپری کردهاند.
معاون سینمایی وزارت ارشاد در دولت یازدهم از فرانسه به عنوان کشوری که تا حدودی در فعالیتهای حزبی شباهتهایی با کشور ایران دارد یاد کرد و گفت: بعد انقلاب فرانسه مردم از حزب و احزاب میترسیدند چرا که معتقد بودند حزب و فعالیت حزبی باعث تفرقه میشود. آنها طبق اندیشه روسو که مخالف فعالیت و شکلگیری حزب بود، معتقد بودند که حزب وحدت را از بین میبرد. البته در جمهوری پنجم در سال ۱۹۸۵ که پانزدهمین قانون اساسی فرانسه تصویب شد، حزب که تا آن زمان به عنوان یک انجمن، موضوع سازمانهای مردم نهاد بود به عنوان یک نظام حزبی در قانون اساسی تصویب شد.
ایوبی تاریخ ایران را یکی از چالشهای پیشروی احزاب در ایران دانست و افزود: احزاب سیاسی در دوران بدی از تاریخ وارد عرصه شدند. ثبات سیاسی در کشور وجود نداشت و هرج و مرجهایی که مردم با آن سروکار داشتند باعث شد تا احزاب خاطره خوبی از خود به جای نگذارند.
ایوبی یادآور شد: در دوران کنونی ایران که دغدغههای فعالیت برای احزاب مهم شده است باید به پاسخ این سوال دست یابیم که چرا از حزب به تحزب نمیرسیم؟ یکی از دلایل اصلی این موضوع مشکلات ساختاری است. در ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران حزب تعریف نشده است و در هیچ جا و هیچ انتخاباتی حزب مخاطب نیست. در ساختار مجلس، در انتخابات احزاب دخالتی ندارند و فعالیتهای احزاب دورهای و کوتاهمدت است.
وی تأکید کرد که در ایران حزب را ماشین انتخاباتی میدانند که بعضا قوانینی در دوران انتخابات اصلاح و اجرا می شود. قوانین و فعالیتها در ایران برای احزاب شفاف نیست و این شفاف سازی باید انجام شود.
به گفته ایوبی، بسیاری از افرادی که از سوی حزبی به عرصه قدرت رسیدند مواضع خود را با آنچه که پیش از این در حزب فعال بودند تغییر دادند و این موضوعی است که نشان از نادیده گرفتن احزاب دارد.
معاون سینمایی وزارت ارشاد در دولت یازدهم با بیان اینکه احزاب باید حضور خود را در جامعه باور داشته باشند، سال ۱۳۹۲ تاکنون را سالهای خوبی برای احزاب دانست که لیستهای بستهای برای انتخابات مجلس و شورای شهر پنجم در اختیار مردم قرار گرفت و مردم آگاه شدند که میتوان به لیست و گروهی رأی داد و احزاب هم باور کردند که میتوانند تأثیرگذار باشند.
دغدغههای مالی از دیگر مواردی بود که ایوبی از آن به عنوان یک چالش و مشکل برای احزاب نام برد و گفت: در دنیا راههای مختلفی برای تأمین منابع مالی پیش روی احزاب است. ازجمله اینکه دولت به ازای رأی، تصاحب ۱۰ کرسی و یا هر دو مورد پولی را به احزاب پرداخت میکند که اتفاقات خوبی را برای احزاب ایجاد کرده است.
به گفته وی، در اثر شفافیت مالی که برای احزاب در کشورهای دیگر وجود دارد، وقایع مجلس و سنا در آن کشور قابل پیشبینی خواهد بود و افرادی که در انتخابات شرکت میکنند به دلیل شفافیت مالی حزب میدانند که باید طبق اهداف حزب خود پیش روند. این در حالی است که افرادی که سوءسابقه دارند؛ نمیتوانند در تأمین منابع مالی حزب شریک باشند. در مقابل شرکتهای اقتصادی هم سقف معینی برای کمک به حزب دارند.
این استاد دانشگاه تأکید کرد: شفافیت مالی به سلامت جامعه میکند و باید به این نکته توجه داشت که جهان مادی، گوی رقابت را از ما میرباید که البته نباید اینگونه باشد.
کیانوشراد: میتوانیم با کار حزبی جامعه پیچیده امروز را اداره کنیم
در ادامه جلسه، محمد کیانوشراد، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت، حزب را ساخته و اندیشه بشر دانست که مانند رسانه و مطبوعات پندار بشر بوده است که اگر ساختار مناسبی نداشته باشد دچار مشکل خواهد شد.
وی افزود: حزب ریشه در جامعه مدرن دارد و پدیده وارداتی است که از غرب وارد ایران شده است با این حال نباید حزب و فعالیت حزبی در ایران را با اروپا و امریکا مقایسه کرد.
این نماینده اسبق مجلس تأکید کرد: دورانی که به سر میبریم دوره پختگی مردم، حکومت و فعالان سیاسی است اما انتظاری که از احزاب داشتهایم بنابر مواردی که پیش روست انتظار درست و مناسبی نبوده است.
کیانوشراد یادآور شد: حزب در یک سیستم دموکراتیک معنادار میشود. اگر بخشی از نظام سیاسی دچار اختلال شود قطعا حزب هم دچار مشکل خواهد شد. در نتیجه از دوره مشروطه تاکنون با دولتهایی اقتدارگرا، دیکتاتور و مستبدی مواجه شدهایم که حزب را رقیب خود میدانستند و اجازه فعالیت حزبی نمیدادند مگر حزب فرمایشی که تحت نظر این دولتها فعالیت کردهاند. اما علیرغم این در مقاطعی هم که از یک فضای سیاسی باز و نسبی برخوردار بودهایم، به دلیل مشکلی که در راه نخبگان سیاسی وجود داشته و یا مردم ذهنیت دقیقی نسبت به فعالیت حزبی نداشتند، کار حزب با مشکل مواجه شد. به عبارتی فعالان و نخبههای سیاسی نتوانستند کارکرد درستی از فعالیت حزب را به جامعه نشان دهند که باعث رویارویی حزب با بدبینی جامعه شد.
وی ادامه داد: از دوره سازندگی به بعد به دلیل تغییر شرایط اجتماعی ایران و تغییر نگاه جامعه و دولتمردان، بذر کار حزبی کاشته شد. حوادثی که در سال ۱۳۸۸ داشتیم یک مقطع جدیدی رقم زد و از سال ۱۳۹۲ فضای فعالیتهای حزبی شکل گرفت. البته در دوره اصلاحات زمانی اوضاع کمی متفاوت بود. حکومتی که خود را پاسخگو و مسئول بداند، مردم هم رشد سیاسی پیدا میکنند و این عوامل در کنار یکدیگر فضا را برای کار حزبی فراهم میکند.
این استاد دانشگاه یادآور شد که همچنان جناح اصولگرا به این باور نرسیده است و این جناح تک حزبی بودن را یک ایدهآل میداند.
وی باور نداشتن به کار حزبی را مشکل جناح اصولگرایان دانست و گفت: اساسنامه حزب مؤتلفه اسلامی نشان میدهد که تصمیمگیری این حزب تا جایی برقرار است و بعد از موقف میشود.
به گفته کیانوشراد، باید باور داشته باشیم که میتوانیم با کار حزبی جامعه پیچیده امروز را اداره کنیم و نگاه سنتی را از کار حزبی برداریم و باور داشته باشیم که حزب برنامهریز کشور است. در حال حاضر در جامعه ما نظام حزبی تا حد معین شدهای میتواند در برنامهریزی کشور سهم داشته باشد و تا حد معینی در دست یابی به قدرت دخیل باشد.
وی تاکید کرد: تحولی که بعد از سال ۱۳۹۲ رخ داده این است که فعالان حزبی نگاه واقعگرایانهتری نسبت به حوادث سیاسی پیرامون خود پیدا کردهاند که قدم بسیاری بلندی است و اتفاقا در حکومت و جناح اصولگرایان هم این تحول شکل گرفته است. از سویی دیگر فعالان سیاسی حزبی به این صرافت افتادهاند که نمیتوان رقیب را نادیده گرفت. این اتفاق هم در میان اصلاحطلبان و هم در میان اصولگرایان مشاهده میشود. در نتیجه فعالیت حزبی در دورههای اخیر قدمهای باثباتتری برداشته است و فعالیتهای حزبی در چارچوبهای قانونیتری انجام میشوند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در ادامه مثالی درون حزبی از حزب اتحاد ملت که تصمیمی گرفته و اجرا میشود را مطرح کرد و گفت: در گذشته فعالان سیاسی به گونهای قهرآمیز برخورد میکردند و گاها هم به دعوا و اختلاف میرسیدند و در مواردی هم برای ماندن در عرصه، جذب قدرت حاکمیت میشدند اما امروزه این رفتارها و برخوردها به نوع دیگری بروز پیدا میکنند؛ به طوری که همیشه راهی قانونی برای فعالیت و ماندن خود پیدا میکنند که این امر حائز اهمیت است.
کیانوش راد، در ادامه انجام و شکلگیری فعالیتهای مدنی مانند انجمنهای مردمنهاد و اتحادیههای کارگری را ازجمله مواردی دانست که میتواند در ثبات و ساختار مناسب نظام حزبی مؤثر باشد.
به گفته او، بر اساس تحقیقات صورت گرفته رابطه معناداری میان کارکرد دموکراسی و وجود نهادهای مدنی وجود دارد که در امریکا و اروپا هم وجود دارد. در ایران هم باید با آموزشهای حزبی و پرورش حزب توجه کنیم که دموکراسی و کار حزبی تنها گفتن، خواندن و یاد گرفتن نیست؛ دموکرات بودن یک روش و منش است. به عبارتی اگر دموکراسی میدانیم لزوما دموکرات نخواهیم بود.
کیانوش راد، در ادامه صحبتهای خود به آرایش سیاسی حال حاضر جامعه اشاره کرد و گفت: در نیروهای سیاسی دو جریان راست و چپ وجود دارند. افرادی که در جناح راست حضور دارند موافق وضع موجود هستند و در مقابل جناح چپ مخالف وضع موجود هستند. این تقسیمبندی همچنان مورد تأیید و برای جامعه مناسب است. این در حالی است که میانهروها در جناح راست که نزدیک به اصلاحطلبان هستند، نمیتوانند تحولات جامعه را نادیده بگیرند.
او یادآوری کرد: اعتدال محصول شرایط اجتماعی است که بعد از حوادث ۸۸ مسئولان نظام، مردم و کنشگران را به یک بازنگری مبتنی بر عقلانیت سوق داده است.
خانجانی: کشور ما واجد شرایط نظام حزبی نیست
جهانبخش خانجانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران از دیگر سخنرانان میزگرد «بررسی موانع نهادینه شدن فعالیت حزبی در ایران» بود که به گفته خود از زاویه دیگری به موضوع مورد بحث پرداخت.
وی جامعه سیاسی متعادل را دارای مشخصاتی دانست و احترام به آزادی انسان و انسانیت، دیدگاهها و اندیشههای مختلف را در چارچوب قانون اساسی به رسمیت شناخته شوند، هویتهای گوناگون فکری و اجتماعی که امکان بروز داشته باشند، قانون و حاکمیت قانون با محوریت میثاق ملی ملاک رفتار با مردم باشد، گسترش در مشارکت عمومی در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی به صورت نهادمند باشد، اقتدار حاکمیت بر مبنای تعاملهای منطقی و پذیرش عقیده مخالف استوار باشد، فرهنگ پاسخگویی شفاف جایگزین سلطه رسانهای کاذب شود، سیاست مبتنی بر بنیانهای اندیشه معنویت و فرهنگ جایگزین قهرورزی شود، را از جمله وِیژگیهای جامعه سیاسی متعادل در کشورهای توسعه یافته برشمرد و گفت: باید بررسی کرد آیا جامعه ایران جامعهای است که بتوان واجد شرایط برای نظام حزب باشد یا خیر؟
سخنگوی وزارت کشور در دولت اصلاحات افزود: من معتقد هستم که ما کشوری توسعهنیافته هستیم که واجد شرایط نظام حزبی نیستیم.
وی فقدان انضباط اجتماعی همراه با نقض یا نقص قانونگذاری، رعایت نکردن اجرای قوانین و یا بهرهبرداری خاص، تمرکز قدرت و جدایی نهادهای دولتی از جامعه، کنترل اجتماعی از سوی دولت به جای نهادهای مردمی، بهرهبرداری شخصی از اموال از روشهای قانونی و غیرقانونی را از موارد و ویژگیهای جامعه توسعهنیافته سیاسی عنوان کرد.
خانجانی همچنین وجود کشمکشهای سیاسی بیاثر و تأثیر آن بر فضای فرهنگی و اجتماعی، ناامیدی به آینده و مبهم بودن آن را ازجمله مواردی نام برد که فعالیت سیاسی در جامعه را دچار خمودگی میکند.
وی تأکید کرد که حزب باید برای آینده خود برنامهریزی داشته باشد. آینده نامعلوم و غیرقابل پیشبینی، آینده ثمربخشی برای احزاب نخواهد بود.
این فعال سیاسی اصلاحطلب معتقد است تا این اصلی اساسی درست نشود شاید امید به داشتنِ یک حزب قوی و کارآمد واهی باشد. این در حالی است که برای تقویت آن باید بررسی کرد که حزب در چه جریانی در دنیا پایدار بوده است در جناح دموکراتیک، در نظامهای مردمسالار و یا در حکومتهای غیردموکراتیک.
خانجانی با اشاره به عقبه استبدادی و سلطنتی ایران تاکید کرد که نباید به حکومت و حاکمیتها توجه کرد و باید قبول کرد که جامعهای توسعه نیافته هستیم و نباید انتظار داشت در طول صد سال حرکت سیاسی قویای در ایران شکل گیرد.
او وجود تعاریف ابهامآمیز، در حوزه مباحث سیاسی، حقوقی و فرهنگی، نظام تفسیری و وجود کرانههای تعبیرپذیر در نظامهای حقوقی کشور، ناامن بودن فراگیر شهروندان برای مشارکت سیاسی، حاشیههای پرخطر و وجود بیضابطگی به دلیل تفاسیر متعدد، وجود گروههای فشار و ذینفوذ، پراکندگی نهادهای تصمیمگیر را به عنوان عوامل محدودکننده تحزب در کشور دانست.
خانجانی تأکید کرد: اگر این محدودیتها به همین سبک ادامه یابد قطعا نباید انتظار داشت که نظام حزبی در کشور نهادمند شود.
سخنگوی وزارت کشور دولت اصلاحات در پایان بیان کرد: من معتقد هستم حزب باید تلاش کند جریان فکری و سیاسی خود را درعرصههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نشان دهد و قدرت را در دست گیرد تا بتواند جامعه را به سمت توسعه یافتگی سوق دهد.
منبع: رویداد24
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۶۱۹۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرایی پیشبینیناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیدهتر شده
فروزان آصف نخعی: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت. از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد: تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگیگرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنشگری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیمهای حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.» او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیدهتر و خطرناکتر است. زیرا در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینیناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.» او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.» فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.» ناکامی های سه تجربه بزرگ این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.» او سپس گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را عصبیتر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، ایجاد شده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.» فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار چالش جدی شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار ابرچالشهای های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.» دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن فاضلی نظرش را در باره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیتبرانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.» این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.» چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟ فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با ابرچالش ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت چالشی کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.» او افزود: «تصور من این است تا زمانی که میان جامعه و حکومت توازن قوا برقرار نشود، احتمالا جناحی در حکومت مایل است کماکان از ابزار زور استفاده کند. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت مورد نظر جناح مذکور، برای حاکمیت به صرفه نباشد. در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.» شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم به این سادگی ها، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم.». فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟ به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت میتواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.» او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.» این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.» سناریوهای آینده فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد: سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .و ... سناریوی دوم: ایجاد ناآرامی ها، و یک درگیری دیگر . سنارویوی سوم: عدم توانمندی حاکمیت در تامین هزینه های حرکت های فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد. طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود و تدبیری کارگشا برای مهار آن اندیشیده نشود، سرعت تغییرات افزایش مییابد.» بیشتر بخوانید: حال خراب سیاست های فرهنگی / قانون چیست، صدا و سیما و دولت چه می گویند، مردم چه می کنند؟/ بدون تفکیک نهادی سیاست فرهنگی نخواهیم داشت
زوال نگرانی مشترک متفکران امروز از فوکویاما و پیکتی تا عجماغلو/ فناوری الزاما موجودی معصوم نیست
انقلاب علمی خاموش و انفعال ما / پیشگامی تولید فکر نیازمند آزاداندیشی از قیدهای تحمیلی است ۲۱۶۲۱۶ برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901723