Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - وقتي بهزاد نبوي غرض تشکيل جلسه را اعلام کرد و اجازه خواست که مطالب را بگويد، حضرت امام بي فاصله و کوتاه فرمودند بنويسيد مي‌خوانم و پافشاري بهزاد نبوي تغييري در نظر امام نداد. گروه سياسي خبرگزاري تسنيم- عباس کلاهدوز و محمدعلي سافلي: قرار ديدار ما مصادف بود با ايام دهه اول ماه محرم و به همين مناسبت مصاحبه را در حسينيه آل ياسين در منزلش گذاشتيم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ميزبان ما که هميشه با روي خوش با خبرنگاران برخورد مي‌کند با وجود محروميت از بينايي اما ذهني دقيق، منسجم و بيان رسا دارد و نزديک به دو ساعت در فضايي صميمي و دوستانه به تک تک سئوالاتمان پاسخ گفت.
جانباز مجتبي شاکري متولد 1337 در تهران است. قبل از اينکه به نمايندگي از مردم تهران وارد شوراي شهر شود، بيش‌ترين وقتش صرف فعاليت‌هاي فرهنگي و هنري بود. تشکيل گروهي در بنياد جانبازان براي مبارزه با تهاجم فرهنگي به همراه چندتن از فرهيختگان جانباز از جمله تلاشهاي فرهنگي بود که از سال 71 آن را دنبال مي‌کرد و 30 اثر خلق شده رمان از جمله فعاليت وي است.
شاکري از نيمه سال 74 مديريت دفتر هنر و ادبيات ايثار بنياد جانبازان را عهده‌دار شد. با اين همه شايد کمتر بدانند که او قبل از نائل شدن به درجه رفيع جانبازي، از مبارزان پيش از انقلاب بود که همراه با شهيد محمد بروجردي در گروه توحيدي صف فعاليت مي‌کرد و در حين آموزش نظامي مجروح و درجه جانبازي مفتخر شد. او به خنده خود را جانباز 140 درصد معرفي مي‌کند و مي‌گويد مجروحيت من به فروردين 1359 بر مي‌گردد که همراه شهيد بروجردي در غرب مسئوليت آموزش را به عهده داشتم. همچنين در همکاري‌هايي که با سپاه داشتم آموزش نيروهاي افغانستاني و تجهيز آنها با سپاه بود... وقتي که مي‌خواستم يک مين ضد نفر را باز کنم از ناحيه دو دست و دو چشم مجروح شدم. چون بنياد شهيد مجروحيت بالاي 70درصد ندارد، وقتي از من سوال مي‌کنند که شما چند درصد مجروحيت داريد مي‌گويم که دو دست مي‌شود 70 درصد و دو چشم هم 70 درصد که مي‌شود 140 درصد.

مجتبي شاکري در کنار مرحوم راستي کاشاني در ديدار اعضاي جناح فقاهتي سازمان مجاهدين انقلاب با ايشان چند ماه پيش از رحلت
ارتحال مرحوم آيت‌الله راستي بهانه‌اي شد تا با اين عضو قديمي مجاهدين انقلاب و از اعضاي فعلي شوراي مرکزي جمعيت ايثارگران درباره تاريخچه سازمان و اختلافات جناح فقاهتي و جناح چپ مجاهدين به گفت‌‌وگو بنشينيم؛ گرچه خوانش و قرائت وارونه اين روزهاي طيف چپ سازمان مجاهدين انقلاب از نسبتش با آيت الله راستي و مصادره ايشان که روزگاري بيشترين معارضه و مناقشه را با او پيدا کردند، مزيد بر علت شد تا در پرونده‌اي مجزا با عنوان ماجراي چپ‌ها و راستي به تفصيل به نسبت آنها با آيت الله راستي کاشاني بپردازيم.
خبر مرتبط: چپ‌ها با آيت الله راستي چه کردند؟
متن پيش‌رو مصاحبه دو ساعته خبرنگاران تسنيم با مجتبي شاکري عضو قديمي گروه توحيدي صف است که از منظرتان مي‌گذرد:
* تسنيم: با تشکر از فرصتي که در اختيار ما قرار داديد، مبدأ مبارزه شما با رژيم پهلوي از چه زماني آغاز شد و چگونه با گروه توحيدي صف آشنا شديد؟
- شاکري: بسم الله الرحمن الرحيم. قبل از پيروزي انقلاب و در سال هاي 1356 ما با جمعي از دوستان جلساتي را داشتيم و بحثمان هم اين بود که نمي‌شود فقط در مسائل نظري مبارزه سير کرد و بايد از مباحث نظري وارد مباحث عملي بشويم اما صحنه عمل در آن زمان يک آرايش خاصي داشت که اگر به درستي بيان نشود ما نمي‌توانيم آن شرايط را درک کنيم.
در آن زمان گروه‌هاي مختلفي نظير طيف احزاب مارکسيستي مثل حزب توده، چريک‌هاي فدايي که بعدا به اقليت، اکثريت و راه کارگر تقسيم شدند،گروههاي مائوييستي، طيف احزاب ملي گرا که در قالب جبهه ملي متمرکز بودند، نهضت آزادي که از سويي به جبهه ملي و از سويي ديگر با متدينين مرتبط بود، سازمان مجاهدين خلق که در ادامه تغيير ايدئولوژي در آن اتفاق افتاد حضور داشتند. همچنين مارکسيست‌هاي آن گروه، سازمان پيکار را تشکيل دادند، متدينين آنها هم مثل شريف واقفي و صمديه لباف و ... تصفيه فيزيکي شدند و باقي مانده آنها تحت مديريت منافقيني چون رجوي، موسي خياباني، ابريشمچي سازمان را پيش بردند در آن عرصه حضور داشتند.
از گروههاي متدين نيز هيات‌هاي موتلفه اسلامي را مي‌توان در آن دوره نام برد که بعد از فضاي 15 خرداد و بگير و ببندها حضور تشکيلاتي جدي در صحنه سياسي جامعه نداشتند. گروه‌هايي چون انجمن حجتيه که اساسا سياسي و انقلابي نبودند. جماعت فرقان و آرمان مستضعفين هم با مباحث عقيدتي سرگرم بودند. روحانيون انقلابي يا در خارج از کشور بودند و يا در داخل در تبعيد و تحت کنترل به سر مي‌بردند. البته جلسات محفلي مخفي با جمعيت‌هاي خاص برقرار بود. سنگيني فضاي خفقان و دستگيري هاي مبارزين، کميته مشترک و ساواک را بر صحنه سياسي جامعه مسلط کرده بود.

ملي‌گرايان اهل مبارزه قهرآميز و تحمل زندان نبودند. توده‌اي‌ها برخي همکار رژيم شاه شدند. برخي فرار کردند و برخي ماندند و دست از مبارزه کشيدند. ضربه‌اي که مارکسيست شدن طيفي از سازمان مجاهدين خلق به مبارزه با رژيم زد، بسيار سنگين و شکننده بود. همکاري آن‌ها با مارکسيست‌ها در زندان خود رنجنامه‌اي جدا مي‌طلبد تا بتواند روايت دين گريزي و اخلاق ستيزي آن‌ها را با روحانيت انقلابي و مبارزين متعهد توصيف کند. اصطلاح مارکسيت‌هاي اسلامي رژيم شاه را در موقعيتي قرار داد تا با فضاسازي رسانه‌اي هر مبارز مسلمان انقلابي را به جرم مارکسيست بودن تحت شکنجه قرار دهند.
مارکسيسم مانند يک عَلَم نجس بود که محافل مبارزين مسلمان را در معرض تهمت قرار مي‌داد که در نوشته‌هاي عزت شاهي و احمد احمد مي‌توان لايه‌هايي از شرايط اين چنين را ديد. يعني در بين مردم، روشنفکران مذهبي، علما و بزرگان حوزه به خصوص امام خميني نسبت به سران مجاهدين خلق و مباحث فکري و ايدئولوژيک نگاه ترديد وجود داشت. نقل شد که در نجف بواسطه سفارش برخي از علماي داخل کشور چند تن از سران سازمان خدمت امام خميني(ره) رسيدند و امام با شنيدن حرف‌هاي آنان حاضر به تاييد آن‌ها نشدند و اين جلسه نقطه عطفي براي زير سوال رفتن مواضع اين سازمان و مباني فکري‌شان در بين علما و مبارزين بود.
** چگونه مسئوليت حفاظت از امام به جاي مجاهدين خلق به توحيدي صف رسيد؟
در شرايطي اين چنين، مبارزين اسلام باور و معتقد به اسلام فقاهت و حوزه‌هاي علميه در پي ايجاد تشکلي به دور از انديشه‌هاي دين گريز و التقاط بودند. ما نيز با جمعي از دوستان در کنکاش براي متصل شدن به اين گروه از مبارزين با شهيد بروجردي (معروف به ميرزا) که ارتباطات تعريف شده و سنجيده‌اي با روحانيت انقلابي برقرار کرده بود آشنا شديم. تجربيات مبارزه به ما آموخته بود که کمتر شناختن افراد گروه امکان لو رفتن تشکيلات را در شرايط دستگيري و شکنجه‌ها کاهش مي‌دهد، نوع تشکل‌هاي هياتي که هر يک نفر همه را مي‌شناسد آسيب‌هاي جدي به بسياري از تشکل‌ها وارد کرد. ما هم جز چند تن از رابطين با گروه توحيدي صف بقيه را نمي‌شناختيم و نخستين ديدار ما براي آشنا شدن با همه افراد در مدرسه علوي و رفاه بود که محل استقرار امام براي رهبري انقلاب بود. البته ماجراي ستاد استقبال از امام و نقش آفريني گروه توحيدي صف روايتي شنيدني دارد. نهايتا حفاظت از امام براي حضور ايشان در بهشت زهرا و استقرار در مدرسه علوي و رفاه به عهده بچه هاي ما قرار داده شد.
بحث‌هايي در ستاد استقبال بين بزرگان صورت گرفته بود که حفاظت از امام را به چه گروهي بسپارند و در آن جلسه گفته شد از طرف سازمان مجاهدين خلق طرحي ارائه شد که اگر ما بياييم به اين مقدار سلاح ، تجهيزات و تدارکات نياز داريم و بايد آرم ما در تمام مسير وجود داشته باشد و حضور ما اعلام رسمي بشود و... .

آيت الله طالقاني پيشنهاد مجاهدين را مطرح کردند و شهيد بهشتي گفتند که يک پشنهادي هم از گروه توحيدي صف ارائه شده که گفتند هيچ امکاناتي نمي‌خواهند و اسلحه‌مان را نيز خودمان تهيه مي‌کنيم و نمي‌خواهيم هيج اسمي از ما برده شود يعني هر شرطي که مجاهدين گذاشته بودند در مقابلش مطرح شده بود که نهايتاً طرح مجاهدين مطرح نشد و کار به دست بچه‌هاي گروه توحيدي صف سپرده شده بود.
تسنيم: شما در کدام قسمت ستاد استقبال حضور داشتيد؟
من در مسير بودم و بعد از مراسم، مدرسه رفاه براي اسکان امام مهيا شد و به مدرسه رفاه رفتم و تعدادي از بچه‌هاي گروه را که تا به حال نديده بودم ديدم. چون در گروه‌هاي مسلحانه هر چقدر ارتباطات کم‌تر و خوشه‌اي و با فاصله‌تر باشد، در زمان دستگيري اطلاعات کم‌تري هست و به خاطر نداشتن اطلاعات چيزي لو داده نمي‌شد چون اگر يک اسم را به ساواک مي‌گفتي بقيه افراد را شناسايي مي‌کردند به خاطر همين چند نفر را بيشتر نمي‌شناختم مثلا نمي‌دانستم شهيد بروجري کيست! و فقط مي‌دانستم که اطلاعات بسيار خوبي دارد و به نجف مي‌رود و مي‌آيد که من ايشان را اولين بار در همان اتاقي که در مدرسه علوي که کنار مدرسه رفاه به بچه‌ها داده بودند ديدم و بقيه افراد مثل صادقي، براتي، تحيري، صفري، ستوده، آرمين، نخلي، شقاقي، احمدي، عابدين زاده، تهراني، تهوري، عجب‌گل، کيا، استاد ابراهيم، ورکش، شامبياتي، صمدي، برادران بيک زاده، راودمند، شکوري و مصلحي را نيز همان جا ديدم.
تسنيم: در جمع حفاظت از امام چه فرد يا افرادي بيشتر نقش آفرين بود؟
سازماندهي حفاظت از امام و پيش بيني‌هاي تجهيزات نظامي را محمد بروجردي با مشورت آقا مصطفي تحيري با دقت طراحي و به اجرا گذاشتند.
تسنيم: منظورتان آقا مصطفي تحيري است؟
بله، آقا مصطفي تحيري بچه محل ما در سه راه فرح آباد، پايين تر از ميدان شوش بود و چون هيکل خاصي داشت به علي چترباز معروف بود. اسم واقعي او علي بود و اسم سازماني‌اش مصطفي. ايشان آدم قوي بنيه بود و با ابراهيم ميرزايي کنگ فوکار با هم در نيرو مخصوص زمان شاه و از سرآمدان دوره چتربازي بودند. واقعا در قدرت نمايي نظامي بسيار آدم قوي بود. بعضي مواقع ما سه، چهار نفر بر سر او مي ريختيم و مي‌پيچيديم به او چون خود ما هم ورزشکار بوديم. هم آکادمي کاراته وارسته مي‌رفتم و هم با يکي از دوستان کونگ‌فو کار مي‌کردم. وقتي آقا مصطفي با دماغش به سر ما مي‌کوبيد انگار به سر ما پتک کوبيده بودند.در آموزش‌هايي که سازمان مجاهدين انقلاب براي دوره اول سپاه در زندان اوين گذاشته شده بود آقا مصطفي خيلي اثرگذار بود که بعدا در پادگان وليعصر هم همين دوره‌ها را داشتند.
زندان اوين را از مجاهدين خلق پس گرفتيم
تسنيم: بعد از مدرسه رفاه چه اتفاقاتي افتاد؟
ابتدا کميته‌هاي انقلاب اسلامي، شکل يافتن دولت موقت، دستگيري سران رژيم سابق، مجتمع شدن چند تشکيلات نظامي در قالب سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و زمينه گفتگوي 7 گروه مبارز براي تشکيل يک سازمان فراهم شد. با مهاجرت امام از تهران به قم با مجموع دوستاني که با شهيد بروجردي کار مي‌کرديم براي تحويل گرفتن زندان اوين رفتيم. زندان اوين را مجاهدين خلق گرفته بودند و آرم خودشان را هم بزرگ بر سر در زندان زده بودند و در آنجا مستقر بودند و کل اسنادي هم که مربوط به خودشان بود را هم تخليه کرده بودند که به سختي توانستيم زندان را از آن ها تحويل بگيريم و با رايزني‌هايي که کرده بودند ساختمان‌هاي ديگري را براي خود گرفتند و ديدند که ديگر نمي‌توانند در آنجا بمانند به خاطر همين زندان را تحويل ما دادند.
تسنيم: چرا مجاهدين خلق زندان اوين را مرکزيت خودشان قرار داده بودند؟
براي بازداشت‌هايي که در آنجا صورت مي‌گرفت به لحاظ حفاظتي مکان خوبي بود و حمله به آنجا نيز امکان پذير نبود و از قبل هم تمهيداتي شده بود اما با استراتژِي که مقابل نظام انتخاب کرده بودند ديگر نتوانستند به کار خود ادامه بدهند و زندان اوين به دست گروه توحيدي صف و شهيد بروجردي افتاد.
** برخورد با فرقان از صفر تا 100 با مجاهدين انقلاب بود
بعد از اعلام موجوديت سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در 16 فروردين 1358 افرادي که از ساواک، سران ارتش، فرقان و يا خود مجاهدين دستگير مي‌شدند به زندان اوين منتقل مي‌شدند. سازمان و 7 گروه متشکل بازوي نظامي و امنيتي نظام بودند. مقابله با کودتاگران، ترورهاي فرقان، نظامي‌گري‌هاي گروهک‌هاي مارکسيست و حتي جاسوساني از نوع سعادتي وابسته به مرکزيت مجاهدين خلق جايشان در زندان اوين بود. اوايل که زندان اوين به دست سازمان مجاهدين انقلاب افتاده بود، سازمان منافقين هنوز وارد فاز مسلحانه نشده بود اما اقدامات جاسوسيشان فعال بود که سعادتي هم به خاطر همين مسائل دستگير شد. در مسئله فرقان نيز تمام اقدامات از صفر تا 100 به عهده سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بود هيچ سازمان اطلاعاتي نمي‌تواست به آن ها نفوذ بکند چون دوستان ما به جلسات آن ها مي رفتند و به نوعي در جلسات و مباحث شرکت مي‌کردند.
اعضا و هواداران اندک گروهک فرقان از بچه‌هاي دانشجو از جمله دانشگاه علم و صنعت بودند و تفسيرهاي خود راي و به اصطلاح انقلابي عنصر جذب دانشجويان به اين گروه بود.

** «محسن آرمين» کار امنيتي مي‌کرد
تسنيم: علت اينکه سازمان مسئوليت برخورد با فرقان را برعهده گرفت شناخت قبلي اعضاي سازمان از اين گروه بود؟ آيا در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي براي ضربه زدن به فرقان ستادي تشکيل شد؟ چه افرادي عضو اين ستاد بودند؟
بله؛ در سازمان براي مسائل اطلاعاتي، امنيتي و نظامي که نظام با آن مواجه بود، جلسات خاصي تشکيل مي‌شد. اداره کردن نظام نوپايي که فاقد نيروي نظامي و اطلاعاتي منسجم و آماده به کار نبود نيازمند سازماني متشکل و منسجم از بچه‌هاي انقلابي بود تا توطئه‌هاي گروهک‌ها و ياغي‌گري آن‌ها در استان هاي مختلف را مقابله کند همه اعضاي سازمان دست اندرکار نقش آفريني در رفع مشکلات نظام بودند که براي نام بردن از افراد، فهرست مطول اعضاي سازمان را مي‌توان برشمرد. مراحل شناسايي، بازجويي و تکميل پرونده براي قضاوت در اوين و... از وظايفي بود که سازمان تکليف خود مي‌دانست.
بعدا هم زندان اوين تحويل دادستاني شد ولي پيش از واسپاري کامل اوين آموزش هاي دوره نظامي و تاکتيک براي گروهي از اعضاي سازمان و تعدادي از مبارزين که براي حضور در سپاه آمادگي بيشتر داشتند اتفاق افتاد. سرعت فتنه‌هاي پياپي گروهک‌هاي داخلي با حمايت استکبار اعضاي سازمان را به کردستان، سيستان و بلوچستان، استان گلستان، خوزستان و حتي جمعي از دوستان را به افغانستان کشاند. به طور مشخص آقاي محسن رضايي و در پي ايشان جمعي از دوستان به سپاه پاسداران پيوستند و جمعي در اطلاعات نخست وزيري و... مشغول شدند و در پي اين توزيع صورت گرفته حفظ هويت 7 گروه تشکيل دهنده سازمان مطرح نبود. اخيرا مصاحبه‌اي از آقاي اکبر براتي از اعضاي گروه توحيدي صف را خواندم که حاوي اطلاعاتي از جمله درخصوص آقاي آرمين و نقش او در مسائل امنيتي بود. آرمين هم از اعضاي گروه توحيدي صف بود و به نظر من اطلاعات براتي با توجه به رابطه تنگاتنگش با آرمين قابل دقت نظر است.
** مبدأ اتحاد 7 گروه مبارز امام خميني بود
تسنيم: مبدأ اتحاد 7 گروه مبارز پيش از انقلاب از کجا شروع شد؟ گويا آقاي فدايي در مصاحبه‌اي گفته بود امام خميني فرمودند که گروه‌هاي مسلح قبل از انقلاب با هم متحد شوند و محوريت اتحاد 7 گروه امام(ره) بود.
بله؛ گفته آقاي فداي روايت درستي است. سران هفت گروه معتقد به مکتب مبارزاتي امام در آستان پيروزي انقلاب بيشتر با هم آشنا شدند در مدرسه رفاه و علوي زمينه‌هاي همکاري و وحدت با تشکيل جلساتي از سران هفت گروه پيشتر فراهم شد و طي جلسات پيوسته و طولاني بيانيه اعلام موجوديت سازمان آماده شد و 16 فروردين 58 در مراسم دانشگاه تهران اعلام موجوديت صورت گرفت. از همان زمان محوريت اصل ولايت فقيه و امامت و رهبري امام خميني (ره) هرگونه حضور و رفتار سازماني با تاييد ايشان مورد توافق جمع بود.
تسنيم: گروه فلق که از جمله دانشجويان خارج از کشور همچون تاجزاده و حسن واعظي در آن حضور داشتند، در بين گروه‌هاي 7 گانه تشکيل دهنده سازمان کمتر شناخته شده بودند و اساسا سابقه مبارزاتي قابل توجهي نداشتند، چگونه فلق به سازمان پيوست؟
بله، گروه فلق از دانشجويان خارج از کشور بودند و جمعيت شان در مقايسه با گروه صف، منصورون، بدر و... قابل قياس نبود. آنها که در داخل مبارزات انقلابي داشتند از سابقه دستگيري زندان و شکنجه برخودار بودند ولي بچه‌هاي فلق در فضاي خارج از کشور با نظام مخالفت مي‌کردند. مثلاً مصطفي تاجزاده هم يکي از اعضاي اين گروه بود که خودش در مصاحبه‌اي رفت و بازگشتش را به خارج از کشور توصيف مي‌کند که فرصت درس خواندن پيدا نکرد. بعدها پس از پيوستن در سازمان در در روابط عمومي مشغول به کار شد.
** بني‌صدر و بهزاد نبوي اجازه ندادند بچه‌هاي مجاهدين انقلاب محافظشان باشند
تسنيم: در واقع مي‌توان گفت سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي به عنوان شاخه نظامي انقلاب اسلامي در آن دوره عمل مي‌کرد؟
بله، سازمان به لحاظ فعاليت‌هاي نظامي، اطلاعاتي و امنيتي نيمه علني، نيمه مخفي و در مسائل سياسي، اقتصادي، اعتقادي و تشکيلاتي علني بود. مساله مسلح بودن سازمان از آرم آن کاملا قابل درک بود. البته بعد از خارج شدن اقليت مخالف با نمايندگي آيت‌الله راستي، آرم سازمان هم تغيير پيدا کرد ولي عناصر تشکيل دهنده آرم اوليه بسيار شبيه به آرم فعلي سپاه بود و فقط جاي اسلحه مقداري بالا يا پايين تر است. عملا جز اين امکان پذير نبود که نظام به سرعت بتواند دور و اطراف خود را جمع کند و اين همه فتنه‌هاي مختلفي که عليه نظام بود بالاخره بايد به يک گروه منسجم پا به کار که هم از لحاظ اطلاعاتي دستشان پر باشد و هم به لحاظ تحليلي و هم سويي با نظام سپرده شود که بهترين نمونه آن همين سازمان مجاهدين انقلاب بود تا تحت نظر امام امورات را سامان دهند و به نظام مستقر پيش رو بسپارند.
واقعا توزيع شدن دوستاني که عضو سازمان مجاهدين انقلاب بودند در کميته، سپاه، حفاظت از پادگان‌هاي مرزي، جزاير و حتي حفاظت از شخصيت‌ها را به عهده داشتند اتفاق افتاد که من و چند تن از دوستان مسئول حفاظت از شهيد مفتح بوديم و دوستان ديگري هم براي حفاظت از بني صدر حکم گرفتند که او نپذيرفت يا بهزاد نبوي که به دولت رفته بود هم قبول نکرد از بچه هاي سازمان محافظش باشند.

تسنيم: درست است که گروه توحيدي صف، شاخه اصفهان داشته و عطريان فر، سلمان صفوي، محمد منتظري و سيد مهدي هاشمي معدوم نيز عضو آن بودند؟
بله، عطريانفر هم عضو اين شاخه بود. شاخه اصفهان درگير برخي مسائل داخلي بود. من شاخه اصفهان گروه توحيدي صف را تا حدودي مي‌شناختم ولي ارتباط تشکيلاتي نداشتم ولي جريان سيدمهدي هاشمي و محمد منتظري و ماجرايي که به خط سوم بعدا معروف شد روايتي مفصل را مي‌طلبد که در خاطرات آقاي ري شهري و ماجراي سقوط آقاي منتظري از قائم مقامي رهبري بايد آن را دنبال کرد.
** آيت‌الله راستي چگونه نماينده امام در سازمان مجاهدين انقلاب شد؟
تسنيم: بعد از اعلام موجوديت سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي گويا اولين اختلاف بر سر برگزاري بزرگداشت براي دکتر شريعتي بود و وقتي از امام درباره اين موضوع سوال مي‌کنند، امام مي‌فرمايند که الان وقت برگزار کردن بزرگداشت نيست، برويد و کار کنيد که کشور به کار نياز دارد اما بهزاد نبوي و همفکرانش در سازمان به اين موضوع توجه نکردند و اطلاعيه دادند. شما که عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بوديد بفرمائيد پيش زمينه هاي بروز اختلافات و انحرافات عده‌اي در سازمان از کجا شروع شد و چگونه امام آيت الله راستي را به نمايندگي خود در سازمان منصوب کردند؟
7 گروهي که با هم وحدت کرده بودند در بيانيه اعلام موجوديت شفاف و روشن از نقش و جايگاه امام به عنوان ولي فقيه در سازمان و تصميمات آن سخن گفته بودند و ترديد نبود وقتي تشکيلاتي به عنوان بازوي نظام در کنار مسائل اعتقادي و سياسي به حوزه مسائل اطلاعاتي، امنيتي و نظامي هم وارد مي‌شود، براي دخالتش در حکومت و نظام نيازمند اذن ولي فقيه است. امکان پذير نبودن ملاقات‌هاي مستمر با حضرت امام و طولاني شدن قرارها، سازمان را به سوي معرفي شدن نماينده‌اي از سوي حضرت امام براي داشتن حجت شرعي در ورود به حوزه‌هاي مختلف کشيد.
بلافاصله پس از اعلام موجوديت سازمان در فروردين 58 ديدگاه‌هاي اقتصادي در بيانيه روز جهاني کارگر، بيانيه در بزرگداشت شريعتي، تحليل نهضت ملي شدن نفت و نقش دکتر مصدق و آيت الله کاشاني و در ادامه جنبه‌هاي فقهي مباحث تقسيم زمين‌ها موسوم به بند الف، ب، ج، د نياز سازمان را در حوزه مسائل سياسي و اقتصادي به ديدگاه‌هاي حضرت امام بيشتر کرد. گروههاي 7گانه پيش از انقلاب هريک به نوعي با برخي از چهره‌هاي شاخص روحانيت مرتبط با امام ارتباط داشتند.
در ماجراي سازمان، در محضر امام بحث ارتباط با ايشان مطرح شد و اينکه محدوديت‌هاي حضرت امام اجازه تشرف به هنگام را نمي‌دهد و از شخصيت‌هايي همچون آيت الله مطهري و آيت الله راستي نام برده شد که مورد مراجعه دوستان بودند. حضرت امام با شنيدن نام آيت الله راستي قريب به اين مضامين فرمودند همين ايشان به عنوان نماينده ما در سازمان باشد. هرچه نظر دادند عمل کنيد و اگر در مواردي تشخيص دادند با من مشورت مي‌کنند. به اين ترتيب مشکل ارتباط با امام با تعيين آيت الله راستي به عنوان نماينده امام حل شد.
** حصار امام در نجف را آيت‌الله راستي شکست
تسنيم: گويا امام خميني (ره) از زمان نجف با آيت‌الله راستي کاشاني آشنا بودند، اما محمد سلامتي از اعضاي چپ سازمان سال 77 در مصاحبه‌‌اي با روزنامه خرداد مدعي مي‌شود در ديداري که بچه‌هاي سازمان با امام، براي تعيين نماينده داشتند، امام اصلاً آيت الله راستي را نمي‌شناختند؟
نه، آنچه به نقل از سلامتي گفته شده خلاف واقع است. حضرت امام در جريان قيام 15 خرداد و تبعيد به نجف اشرف آغاز درس و بحث خود را با حمايت جدي آيت‌الله راستي و آيت‌الله مدني آغاز کردند. مطلعين از وضعيت حوزه ‌اي علميه نجف خوب مي‌دانند که حمايت اين چنين از حضرت امام و تعطيل شدن درس اين دو بزرگوار چه هزينه‌اي را براي رژيم شاه با اطلاع از فضاي سنگين حوزه هاي علميه نجف درست کرد. تبعيد امام را صورت داده بودند تا زندان گونه‌اي در تبعيد براي امام بسازند. نقل قولي از آيت الله راستي وجود دارد که حضرت امام خميني در بيمارستان بستري بودند، آيت الله راستي براي عيادت خدمت ايشان رسيدند که سيد احمد آقا هم آنجا بودند. امام به سيد احمد گفتند که آيت‌الله راستي بودند که ما را در نجف ياري کردند.
به اين ترتيب ادعاي آقاي سلامتي و ديگر دوستان که امام با آيت الله راستي نا آشنا بودند از مبنا غلط است. آيت الله راستي در ديداري با اعضاي سازمان فرمودند حضرت امام در نجف تمام اختياراتي که يک مجتهد جامع الشرايط مي‌تواند در امور داشته باشد به من دادند تا با نظر خودم عمل کنم.
** گزارشي که امام(ره) اجازه قرائت آن را به بهزاد نبوي و تاجزاده نداد
به ياد دارم در شرايط پر چالش اختلاف بين اکثريت شوراي مرکزي و ديگر دوستان درخصوص حدود و اختيارات نماينده حضرت امام در سازمان و ميزان دخالت ايشان در موضوعات قرار ملاقاتي با حضرت امام تنظيم شد که حدود 10 تن از طرفين اختلاف سال 59 در اين ملاقات حضور داشتند. من در شرايط بعد از مجروحيت براي ديدن حضرت امام همراه اين گروه شدم. هماهنگ شده بود در اين جلسه بهزاد نبوي گزارشي از سازمان، مسائل اختلافي و وقت گذاري آيت الله راستي را در اين جلسه مطرح کند. چون پيش بيني مي‌کردند امکان دارد حضرت امام اجازه صحبت ندهند. چکيده‌اي از مباحث را مکتوب کرده بودند تا مصطفي تاجزاده بخواند. زماني که خدمت حضرت امام رسيديم ابتدا توفيق تشرف بنده خدمت ايشان بود. از وضعيت مجروحيتمان پرسيدند و ملاطفت فرمودند.
بعد جلسه براي طرح مسائل آماده شد وقتي بهزاد نبوي غرض تشکيل جلسه را اعلام کرد و اجازه خواست که مطالب را بگويد، حضرت امام بي فاصله و کوتاه فرمودند بنويسيد مي‌خوانم. پافشاري بهزاد نبوي تغييري در نظر امام نداد. دوباره مطرح کرد که خلاصه‌اي نوشته‌ايم تا آقاي تاج زاده بخوانند. امام مجددا کوتاه فرمودند بدهيد مي‌خوانم و اجازه خوانده شدن آن خلاصه را هم ندادند و بعد شروع به صحبت کردند. نصيحت و توصيه‌هايي فرمودند و در پايان آن با تاييد آيت‌الله راستي فرمودند به ايشان مي‌گويم که بيشتر وقت بگذارند. تاکيد مي‌کنم گزارش اين جلسه با مراجعه به اسناد بيانات حضرت امام و يا گزارش آن زمان ملاقات کنندگان با امام قابل بهره‌برداري اسنادي هم هست.

وقت گذاري بيشتر آيت‌الله راستي فضاي تازه‌اي را در تشکيلات و مباحث سياسي به وجود آورد. توزيع نوارهاي مباحث اخلاقي و نهج البلاغه نماينده امام و پرسش و پاسخ هاي انتهاي آن مباحث در موضوعات متنوع از جمله مباحث اقتصادي سياسي روز و حتي مباحث تشکيلاتي مورد انتقاد اکثريتي از شوراي مرکزي قرار گرفت. آنها نوعي مرکزيت براي سازمان قائل بودند تا ورود و خروجي تمامي مباحث تحليل ها و اطلاعات از اين کانال مشخص صورت گيرد. ساختار تشکيلاتي که پيش از انقلاب تحت عنوان سانتراليزم دموکراتيک براي کنترل اعضا مطرح بود اما اين بار نماينده امام بود که مي‌خواست مباحث مطرح شده و پرسش و پاسخ ها به همه اعضاي سازمان برسد. از اين نقطه معلوم شد دوگانگي بين تقاضاي وقت گذاري بيشتر نماينده امام با انتشار و اعلام نقطه نظرات ايشان در مباحث وجود دارد و زمينه‌هاي مخالفت با نظرات ايشان شکل گرفت.
جالب اين که در جلسات طولاني شوراي هماهنگي سازمان با آيت‌الله راستي به نوعي اظهار مي‌کردند در بين روحانيت شناخته شده شما جزو کساني هستيد که دقيق ترين نظرات را درباره تشکيلات و روابط سازماني بيان مي‌کنيد که اسناد اين گفتگوها موجود است ولي احساس کاهش قدرت سازماني به نوعي تئوري پردازي در مخالفت با نمايندگي آيت‌الله راستي انجاميد که بگويند امام نمايندگي براي نظارت دادند نه دخالت. دامنه پرداختن به اين موضوع به رغم روشنگري‌هاي آيت الله راستي در اين گروه موثر نشد و به پرسش و استفساريه از حضرت امام کشيد و ايشان نظارت بدون دخالت را مردود دانستند.
از مهم‌ترين جلساتي که بعد از چالش‌هاي طولاني داخلي و بحث‌ و گفت‌و‌گو در کميته هاي تخصصي برگزار شد. جلسه بسيار طولاني بود که با حضور تمامي اعضا و دست اندرکاران اداره تشکيلات بود که از ابتدا تا انتهاي آن آيت الله راستي حضور داشتند. دسترسي به مباحث آن جلسه و شنيدن سخنان تمامي کساني که راي و نظري در مسائل اختلافي داشتند مي‌تواند راه گشا باشد. در آخر اين جلسات بهزاد نبوي گفت که عيسي به دين خود موسي به دين خود و اين که ما با شما نمي‌توانيم کار کنيم. به اين ترتيب گروه اقليتي که داوري نماينده امام را بر نمي تابيدند، از سازمان جدا شدند.
مواضع امروز کساني که روزگاري مقابل نماينده حضرت امام ايستادند نشان دهنده عمق باور آن ها نسبت به مکتب امام، اصل ولايت فقيه و اصول و ارزشهاي انقلاب است. چگونه مي‌شود با امام و شهيد مطهري وارد انقلاب شدند و با سروش همراه شدند؟ چگونه مي‌شود با امام هويت پيدا کرد و راي امام درباره منتظري را نپذيرفت؟ چگونه مي‌توان در نگاه به آمريکا و نفرت امام از استکبار تشکيک ايجاد کرد، 18 تير 78، اجراي پروژه‌هايي چون فتح سنگر به سنگر، حاکميت دوگانه، نافرماني مدني، فشار از پايين، چانه زني از بالا، تحصن براي برگزار نشدن انتخابات مجلس، نوشتن نامه جام زهر و بستن اتهام تقلب به نظام براي نشانه رفتن اصل نظام دست زد.
آنچه در نيمه اول دهه پيروزي انقلاب در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي رقم خورد تصوير شفاف تر آن را مي‌توان در نظر و عمل اين گروه با ديگر جريانات شريک يافت. با نگاه به مواضع و سخنان بهزاد نبوي، آرمين، هاشم آغاجري، حجاريان، تاج زاده مي‌توان اين انحرافات را مشاهده کرد.

تسنيم: سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي از چند کميته تشکيل شده بود؟ شما در کدام يک از کميته‌ها فعاليت داشتيد؟
سازمان در کنار کميته شناخت، کميته ولايت فقيه، کميته تشکيلات، کميته اقتصادي، کميته تاريخ معاصر، کميته آموزش، کميته نظامي،کميته دانشجويي، از کميته هاي ديگري مثل کميته مجلس و کميته دولت براي انتقال مسائل به مجلس و دولت نيز بهره مي‌برد و در مسائلي مانند غائله کردستان هم که نيازمند پيگيري مستمر بود، کميته‌اي شکل گرفت.
تمرکز من بخش آموزش نظامي بود ولي در کميته تاريخ معاصر، کميته سياسي و جلسات کميته شناخت که در محضر آيت الله جوادي آملي تشکيل مي‌شد شرکت مي‌کردم و مدتي هم با تيمي از دوستان براي حمايت و تجهيز نيروهاي مبارز افغاني تحت ماموريت سپاه پاسداران راهي افغانستان شديم. کميته‌هايي که من توفيق حضور در آن را پيدا کردم نسبتا پرچالش بود. در مباحث عقيدتي و شناخت ديدگاهي داشتن مباحث عقيدتي خاص سازمان را حسب تجربه سازمان هاي قبل از انقلاب دنبال مي‌کرد و ديدگاهي واگذاري اين مهم را به مباحث حوزه تاکيد داشت.
تسنيم: نقل شده که در کميته تاريخ معاصر سازمان، بهزاد نبوي تاريخ معاصر را به ميل خود تحليل و تفسير مي‌کرد؟ مصداقاً درمورد مشروطه و ملي شدن صنعت نفت.
در کميته سياسي و پرداختن به مقاطع مهم و تحليل جايگاه شخصيت‌ها اختلاف ديدگاه بيشتر ملاحظه مي‌شد. نهضت مشروطيت، نهضت ملي شدن نفت بحث شريعتي موضوعاتي از اين دست بود که به تقابل نظرات مي‌کشيد و به نوعي با توافق و گرفتن حد ميانه عبور مي‌شد. در کميته تاريخ معاصر محور بهزاد نبوي بود که با مطالعات قبل انقلاب و همکاري با جبهه ملي و مصطفي شعاعيان و کار در زندان به بحث مسلط بود ولي ديدگاه‌هاي خاص خود را داشت. بياد دارم در آن جلسات پوش‌نگر، واعظي، نوروزي، کمال گنجه‌اي و احتمالا هاشم آغاجري هم شرکت مي‌کردند. من عضو رسمي آن جلسه نبودم .
در مباحث کميته اطلاعات ريز و دقيق که بهزاد نبوي از اسناد و مدارک و محافلي که خود شخصا حضور داشت و اداره آن به عهده متين دفتري بود، ارائه مي‌کرد. البته جلسه تعاملي و چند جانبه بود و مباحث آن ضبط مي‌شد تا با تنظيم و تدوين مبناي ديدگاه سازمان نسبت به تاريخ معاصر قرار گيرد.
** نگاه بهزاد نبوي با ديدگاه تاريخي امام درباره شيخ فضل الله زاويه داشت
تسنيم: در جلساتي که بهزاد نبوي براي تاريخ معاصر برگزار مي‌کرد، نسبت‌ به شخصيت‌هاي تاريخ معاصر همچون شيخ فضل الله نوي يا آيت الله کاشاني چه نظراتي داشت؟
مشاهده ديدگاه تاريخي امام نسبت به مشروطيت و شيخ شهيد شيخ فضل‌الله نوري و نقد صريح امام که فرمودند جرم شيخ فضل‌اللّه‌ اين بود که قانون بايد اسلامي باشد يا نسبت به جنبش ملي شدن نفت و شخصيت مصدق و سکوت معني دار درباره شخصيت شريعتي، زاويه دار بودن ديدگاههاي تاريخي بهزاد نبوي را با اين ديدگاهها نشان مي‌داد. در بحث مصدق مي‌گفت که من از جوان‌هاي جبهه ملي بودم و به خاطر جوان بودن در جلسات آنان شرکت مي‌کردم و اطلاعاتي که در حال حاضر دارم به خاطر حضور در اين جلسات بوده است اما امام درباره‌ جريان مصدق هم بياني دارد که او اگر مي‌ماند به اسلام سيلي مي‌زد.
در بيانيه‌اي که سازمان مي‌خواست درباره نهضت ملي شدن نفت و چالش دکتر مصدق و آيت الله کاشاني بدهد اين مطرح شده بود که عکس روي جلد بيانيه که سازمان مي‌خواهد بدهد چگونه باشد؟ عکس مصدق بزرگ تر باشد يا آيت الله کاشاني که نهايتا به اين جمع بندي رسيدند که دو تا عکس هيچ تفاوت ابعادي نسبت به هم نداشته باشند و هم قد باشند و اينکه از اختلافات عبور بشود، البته اين اختلافات دوباره و سر جريان برگزاري بزرگداشت شريعتي دوباره ظهور و بروز پيدا کرد.
شريعتي براي آن ها واقعا حيثيتي بود چون نماد روشنفکري و انقلابي قلمداد مي‌شد اما ما با برخي گفته‌هاي شريعتي مخالف بوديم. مانند اينکه اگر مصدق اقتصاد بدون نفت را مطرح مي‌کند من هم اسلام بدون روحانيت را مطرح مي‌کنم و يا اگر بند ناف روحانيون اهل سنت به خليفه متصل است بند ناف روحانيون شيعه نيز به بازار متصل است -که اين عبارت بسيار سنگين بود- و يا مطرح کردن سه گانه زر و زور و تزوير که تزوير را به روحانيت تعبير مي‌کرد و يا تيغ و تسبيح و طلا هم سه گانه ديگري بود که از جانب شريعتي تکرار مي شد.
اين فرآيند نشان مي‌دهد که تحليل‌ها و ديدگاه‌هايي که در سازمان مطرح بود نيازمند داور بود. زماني که تحليل تاريخ معاصر گفته مي‌شد و يا در مناسبت هاي مختلف اعلام موضع مي‌شد بالاخره براي رفع اختلاف نياز به داور داشت. اين مسائل در داخل حل نمي‌شد و به مباحث روز هم کشيده شد.
** اقداماتي که چپ‌ها، عليه آيت الله راستي کاشاني کردند
مثلاً در ماجراي مهم تصميم نظام براي تقسيم زمين‌هاي کشاورزي موسوم به بند ج توسط جهاد باب مباحث فقهي پررنگ تر خود را نشان داد. يعني اگر قبل از آن تحليل تاريخ بود و با هم‌قد کردن عکس مصدق و کاشاني حل مي‌شد بعد از اين موضوع ديگر نوع مسائل فقاهتي شد و مباحث احکام اوليه و ثانويه که مسائل بسيار ظريفي بود مطرح شد. اينجا ديگر حوزه مطالعات و تجربه بهزاد نبوي و همفکران ايشان نبود و نسبت به اين موضوعات اطلاعي نداشت و دستش خالي بود تا با ديگران بحث بکند و با روي آوردن به فرافکني و گريز از استدلال فقهي اين موضوع را مطرح کرد که همان قدر که آقايان در مسائل فقهي مجتهد هستند ما هم در مسائل سياسي مجتهد هستيم و همان طور که ما در موضع اجتهاد فقهي آقايان ورود نمي‌کنيم، ورود آنان به حوزه اجتهاد سياسي ما هم از سوي آنان موضوعيتي ندارد.
گروه اقليتي که با محوريت امت واحده مقابل نماينده امام موضع گرفته بودند با مراجعه به ديگر شخصيت هاي روحاني که بيرون از مسائل سازمان بودند در پي ايجاد تقابل بين نظرات آنان با آيت الله راستي بودند. تقسيم بندي و تفکيک بين جامعه مدرسين و جامعه روحانيت براي اين بود که از دل اين اختلاف افکني، حرف اصلي خودشان را بزنند. ظهور و بروز پناه بردن به ديگر نظرات شخصيت هاي روحاني در جلسه 12 ساعته که در همان ابتدا در سازمان بود که مي‌شد تجلي جمله معروف شريعتي مذهب عليه مذهب را ديد که چگونه براي شانه خالي کردن از زير نظرات نماينده امام نظرات ديگران را مقابل آن مي‌چينند. اينجا روحانيت در مقابل روحانيت بود که امروزه هم از آن استفاده مي‌شود و اگر با نظر فقهي شخص روحاني مشکل داشتي به دنبال روحاني بگردي که نظر فقهي مخالف او را داشته باشد.

تسنيم: آقاي الويري در کتاب خاطرات خود بيان مي‌کند که بهزاد نبوي يکبار به ديدار امام خميني مي‌رود که امام به نبوي مي‌فرمايند که هرکس مي‌تواند با آقاي راستي همکاري کند در سازمان بماند و هر کسي که ايشان را قبول ندارد و يا تمايل ندارد با ايشان کار کند از سازمان برود، ماجراي اين ديدار چه بود؟
ما از ملاقات فردي بهزاد نبوي با امام نتوانستيم اطلاع دقيقي بدست بياوريم ظاهرا بعد از ملاقات هيات دولت خدمت امام بود که ايشان مطلب خود را شفاهي خدمت امام بيان کردند ولي پاسخ امام با تاکيد بر بي معنا بودن نظارت بدون دخالت گنگ نيست و امام به آنها گفته بود اگر نماينده من ورود نداشته باشد اصلا معني ندارد. همين تعبير نظارت استطلاعي و استصوابي را درمورد شوراي نگهبان مکرر اعلام مي‌کنند و از گذشته تا امروز بارها حضرت امام و مقام معظم رهبري استصوابي بودن نظارت شوراي نگهبان را تاييد کرده‌اند ولي دريغ از اينکه اين جماعت ديدگاه‌هاي خود را که از گذشته داشتند، اصلاح کنند.
تسنيم: ماجراي شوراي حل اختلافي که آيت الله راستي تشکيل دادند چه بود که شما هم عضو آن بوديد؟
اين شورا در شرايط قابل همکاري نبودن ديدگاههاي شکل گرفته تشکيل شد که دو طرف جمع بندي خود را انجام بدهند و در جلسه مشترکي اين جمع بندي بيان شود. نتيجه اين شد که دو طرف نمي‌توانند با يکديگر کار کنند و اقليتي نزديک به 30 نفر که نمي‌توانستند ادامه بدهند بروند به هر نحو که مي‌پسندند عمل کنند و اکثريت باقي مانده با عنوان سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و تحت نمايندگي آيت الله راستي به کار ادامه بدهند.

تسنيم: از سال 1358 تا 1361 دوره‌اي است که در سازمان دو جناح حامي نماينده ولي فقيه و مخالفان او حضور دارند و بعد از آنکه طيف مخالفان نتواستند به اهداف خود در به حاشيه بردن آيت الله راستي برسند در سال 61 37 نفر از آنان استعفا مي‌کنند. چه تعداد از اعضاي سازمان به سپاه رفتند و پس از استعفا ادامه کار سازمان چگونه شد؟
منافقين اعلام جنگ مسلحانه کردند و از کشور خارج شدند و مارکسيست ها هم مضمحل شدند. بعد از آن مقام معظم رهبري به عنوان رئيس جمهور انتخاب شدند و نسبتا شرايط دفاع مقدس و جنگ محوري ترين موضوع شد و امام دستور دادند که به جبهه هاي جنگ بپيونديم که اصلي ترين کار سازمان هم همين بود و چون دستور امام حضور در جبهه ها بود، دليلي براي ماندن نبود و شرط ورود به سپاه هم اين بود که افراد نبايد مسئوليت سازماني و حزبي داشته باشند لذا اين موجب شد که نظري آيت الله راستي از امام بگيرند که تکليف در شرايط فعلي چيست که امام پاسخ کتبي را اظهار داشتند.
حقيقتاً اقدامات غيرعلني سازمان بسيار بيشتر از اقدامات علني بود که بايد ناگفته‌ها در اين خصوص گردآوري و مستند شود. با استحکام و سامان يافتن تشکيلاتي نظام فعاليت‌هاي امنيتي و اطلاعاتي و نظامي را واگذار کرد و مقابله با گروهک‌ها را در چارچوب نظام و دستگاههاي ذيربط به پيش مي‌برد، لذا اعضاي سازمان که به کارهاي نظامي و اطلاعاتي علاقه داشتند جذب سپاه، دادستاني ، نخست وزيري و...شدند که اين حرکت، يک حرکت طبيعي براي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بود.
تسنيم: در جمع بندي اگر نکته‌اي درباره آيت الله راستي داريد بيان کنيد؟
انتخاب دقيق و سنجيده حضرت امام براي اعمال نمايندگي شان در سازماني با ابعاد فعاليت سياسي عقيدتي، اطلاعاتي، امنيتي و نظامي تجربه اي بي بديل در اداره سازمان ها و احزاب بود. اتحاد 7گروهي که ثقل وحدتشان اعتقاد به اسلام ناب و اصل ولايت فقيه بود و در بيانيه اعلام موجوديت به صراحت آن را اعلام کردند و هريک از گروهها متشکل از جواناني انقلابي و پرشور پا به عرصه دفاع از جمهوري اسلامي گذارده بودند جايگاه آيت الله راستي را در اعمال اين نمايندگي به خوبي نشان مي‌دهد. سطر سطر نکاتي که مقام معظم رهبري در پيامي بمناسبت ارتحال ايشان صادر فرمودند ابعاد وجودي آيت الله راستي را چه در زمان غربت امام در تبعيد و چه صيانت و پشتيباني از مکتب امام و اصل ولايت فقيه در دهه اول انقلاب و چه پرچمداري در حمايت از مصداق ولي فقيه بعد از حضرت امام تا زمان ارتحال خود ايشان استحکام نظر و عمل اين روحاني جليل القدر را نشان مي‌دهد .
خطاي راهبردي کساني براي مصادره اين شخصيت در راستاي اهداف جرياني خود فرصتي مغتنم را پيش رو قرار داد تا ياران صديق ايشان به بازخواني گذشته حوادث انقلاب بپردازند. بيان ناگفته‌ها و کم گفته‌ها مي‌تواند مانع هرگونه وارونه نمايي و کژراهه مي‌شود.
انتهاي پيام/

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۰۶۸۷۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قیمت جانشین کلوپ معلوم شد!‏

به گزارش "ورزش سه"، لیورپول چهارشنبه شب اولین پیشنهاد رسمی ‏خود را به باشگاه فاینورد ارسال کرده و خواهان به خدمت گرفتن آرنه ‏اسلوت، سرمربی این تیم شد. لیورپولی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که ‏بهترین گزینه برای جانشینی یورگن کلوپ این مربی هلندی است. ‏

فاینورد بعد از دریافت پیشنهاد رسمی لیورپول با آن مخالفت کرده و ‏از مدیران باشگاه انگلیسی خواهان مذاکره شد. روزنامه دیلی‌میل ‏امروز فاش کرد که فاینورد در مذاکرات سخت در حال چانه‌زنی است و ‏قصد دارد در ازای واگذاری اسلوت، مبلغ مد نظرش را دریافت کند.

 در این گزارش ادعا شده که لیورپولی‌ها اسلوت را به مبلغ 10 میلیون ‏یورو می‌خواهند ولی فاینورد بر موضع خود پافشاری کرده و حاضر ‏نیست پیشنهادی کمتر از 15 میلیون یورو را قبول کند. ‏

دیلی‌میل می‌گوید فاینورد در آخرین دور مذاکرات به لیورپول اعلام ‏کرده که حاضر است برای دادن اجازه جدایی اسلوت مبلغی حدود 11 ‏میلیون یورو دریافت کند ولی با توجه به اینکه اسلوت می‌خواهد چند ‏نفر از اعضای کادر فنی‌اش را هم به آنفیلد ببرد، فاینورد اعلام کرده که ‏برای صدور اجازه این افراد هم حدود 5 میلیون یورو از لیورپول ‏می‌خواهد. ‏

دیگر خبرها

  • دانشگاه‌های ایران اجازه ورود نیروهای امنیتی به دانشگاه را نمی‌دهد
  • نیروهای امنیتی ما در بدترین شرایط اجازه ورود به دانشگاه‌ها را ندارند
  • دانشگاه‌های ایران اجازه ورود نیرو‌های امنیتی به دانشگاه را نمی‌دهد
  • تشدید تدابیر امنیتی در اطراف سازمان‌های صهیونیستی در جهان
  • عاملان درگیری در بیمارستان کاشانی اصفهان دستگیر شدند + فیلم
  • عاملان درگیری در بیمارستان کاشانی اصفهان دستگیر شدند
  • قیمت جانشین کلوپ معلوم شد!‏
  • شروین برای مجتبی حسینی طلا شد!
  • وقوع حادثه امنیتی در جنوب یمن
  • دیپلمات ایرانی: فراموش نکنیم جنگ آمریکا علیه ویتنام را جنبش دانشجویی متوقف کرد