سرنوشت جهانگیریها
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۱۱۱۶۶۶
ایران > سیاست داخلی - همشهری آنلاین:
روایتی از زندگی اسحاق جهانگیری و چهار برادرش موضوعی بود که روزنامه شرق در گزارشی به آن پرداخت.
روزنامه شرق نوشت:
از شمالیترین مرکز شهرستان استان هرمزگان یعنی حاجیآباد باید به سمت شمال رفت و از ارزوئیه، یکی از شهرستانهای جنوبی استان کرمان به سمت جنوب، جایی در حدود مرزی استانهای کرمان و هرمزگان، جایی بین شهرستانهای بافت و جیرفت، در میان کوههای معدنی و در میان درختان بادام تلخ و زیتون، کوهی روستایی است با نام کوهشاه.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پدر خانواده، حسن جهانگیری، کارگر معدن کرومیت آبدشت بود. یکی از معادن توابع اسفندقه. زندگی در اسفندقه و کار در معدن اما تا پیش از تولد اسحاق و چهار برادر دیگرش تمام شده و خانواده جهانگیری به سیرجان کوچ میکنند. حسن جهانگیری پس از انتقال از معدن آبدشت تا پایان بازنشستگی کارمند اداره کشاورزی سیرجان ماند.
پدر خانواده جهانگیری تا همین چند سال پیش در سیرجان زندگی میکرد و درگذشت او در تیرماه سال ٨٩ یکی از مرگهایی بود که مقام معظم رهبری برایش پیام تسلیت نوشتند. ایشان در این پیام که حجتالاسلام محمدیگلپایگانی آن را ابلاغ کرد، درگذشت پدر دو شهید را تسلیت گفتند. اسحاق جهانگیری درباره پدرش اینطور میگوید: «زمانی که مسئول جهاد کرمان بودم، مسئولیت جنگ جهاد را برعهده داشتم و مدام باید به جبهه میرفتم. مادرم نگرانم بود که پس از یعقوب و محمد من هم به شهادت برسم. اما پدرم تحمل بیشتری داشت. برادر عزیزم حاجقاسم سلیمانی چند بار به من گفت خانواده شما به اندازه کافی داغدار شده است و شما دیگر نباید در جنگ شرکت کنید». رابطه نزدیک دو هماستانی - اسحاق جهانگیری و قاسم سلیمانی- برای سالهای طولانی ادامه داشته اما این نزدیکی زمانی بیشتر خودش را نشان داد و رسانهای شد که «حاجقاسم» در اولین روز سال ٩٦ به دیدار مادر خانواده جهانگیری رفت و تصویر آن در شبکههای اجتماعی بارها و بارها بازنشر داده شد. دیداری که اسحاق آن را در اینستاگرامش صمیمانه توصیف کرد و نوشت: «از مادرم پرسیدم؛ مادر چقدر سردار را دوست داری؟ با لحنی مهربان و مادرانه گفت: خیلی. رفتار مادرم با سردار مثل فرزند خود بود و به ایشان عیدی هم داد».
اولین شهید سیرجانخانواده جهانگیری پنج پسر داشت. منهای دو پسر نسبتا مشهورتر خانواده جهانگیری یعنی اسحاق و مهدی و ابراهیم که شهرت کشوری کمتری دارد، این خانواده دو پسر شهید دارد. یکی در روزهای ابتدایی جنگ به شهادت رسید و دیگری در سال ٦٣ و در عملیات بدر. اسحاق شهادت برادرش محمد را اینطور روایت میکند: «اوایل جنگ بود که برادرم به هویزه رفت و به همراه شهید چمران در جنگهای نامنظم شرکت کرد و در آبان همان سال ٥٩ در سوسنگرد شهید شد. زمانی که خبر شهادت محمد را برای من آوردند، من مسئول جهاد جیرفت بودم و خودم را بلافاصله به کرمان رساندم اما جسد محمد نیامد. ٤٠٠ روز طول کشید تا سوسنگرد آزاد شد و جسد محمد به دست ما رسید». روایت مشابه همین را هم ابراهیم جهانگیری، دیگر برادر خانواده دارد. ابراهیم که سال ١٣٩٤ رد صلاحیت مانع از حضورش در رقابت انتخاباتی برای مجلس شورای اسلامی شد، در فیلم تبلیغات انتخاباتیاش میگوید: «برادرم اولین شهید سیرجان بود. به نوعی که برای کسانی که میخواستند مراسم شهدا را برگزار کنند هم تازگی داشت که چطور باید این مراسم را برگزار کنند. در پاریز، مدیر دبستان باستانیپاریزی بودم که خبر شهادت برادرم را به من دادند. از طریق ژاندارمری سیرجان اطلاع دادند که شما باید به سیرجان بیایید. ما هم وقتی به همراه جمعی از دوستان به سیرجان آمدیم خبر شهادت برادرم را دریافت کرديم». آن سالها هنوز لشکر ٤١ ثارالله تأسیس نشده بود و رزمندههای کرمان مانند قاسم سلیمانی در گردانی تحت عنوان گردان کرمان در جبهه حضور داشتند. محمد جهانگیری در قالب همان گروه در جبهه حضور یافته بود و شهید شد. محمد فرزند چهارم از خانواده جهانگیریها بود. متولد ٤١ و سه سال کوچکتر از دیگر برادر شهید خانواده یعنی یعقوب که متولد سال ٣٨ بود و در سال ٦٣ شهید شد.
ابراهیم در آتشفرزند اول خانواده اما ابراهیم است. متولد سال ٣٦ و کمتر از یک سال بزرگتر از اسحاق. ابراهیم جهانگیری تا همین دو سال پیش شهرت چندانی نداشت و پیش از سال ٩٢ به ندرت کسی او را میشناخت. جزء اولین مدیرانی بود که پس از ریاستجمهوری حسن روحانی در استان کرمان پست گرفت. در دولت اصلاحات معاون اداره کل آموزشوپرورش کرمان بود و در زمان دولتهای نهم و دهم بازنشسته شد. تنها چند ماه پس از ریاستجمهوری حسن روحانی و حتی پیش از معرفی استاندار جدید استان کرمان، از او دعوت به کار کردند و مدیرکل آموزشوپرورش استان کرمان شد.
ابراهیم جهانگیری که به شهادت اطرافیان در میان برادران جهانگیری آرامترینشان است، در یک صحنه دیگر هم خیلی زود حضورش را قطعی کرد. سال ٩٣ و یک سال و چند ماه زودتر از انتخابات مجلس دهم بهعنوان کاندیدای رسمی اصلاحطلبان سیرجان در انتخابات مجلس از سوی شورای اصلاحطلبان سیرجان معرفی شد. ابراهیم درباره دلیل معرفی زودهنگامش برای کاندیداتوری به ماهنامه محلی عصرانه میگوید: «زیاد مایل به ورود آنچنانی به عرصه انتخابات نبودم. دوستان اصلاحطلب سیرجانی در جلسهای رأیگیری کرده بودند و اینطور که خودشان میگویند بنده بالاترین رأی را برای کاندیداتوری در انتخابات مجلس آورده بودم. خودم از طریق شبکههای مجازی از این تصمیم مطلع شدم و بعد اعتراض کردم که بهتر بود خودم را هم در جریان میگذاشتید». ماجرای کاندیداتوری ابراهیم که با این غافلگیری آغاز شد با غافلگیری ردصلاحیت او خیلی زود به پایان رسید. داستان رفتوآمد و رد صلاحیت او هم قصه پرفرازونشیبی بود. آنطور که خود ابراهیم جهانگیری میگوید هنوز خودش نفهمیده چرا صلاحیتش برای حضور در مجلس شورای اسلامی مورد تأیید قرار نگرفته است. رد صلاحیت ابراهیم برای انتخابات مجلس گره کوری بود که چند بار تا آستانه بازشدن پیش رفت. به نوعی که تا یک روز پیش از انتخابات همچنان شایعه تأیید صلاحیت ابراهیم جهانگیری دهانبهدهان چرخید و در نهایت اصلاحطلبان سیرجان از معرفی کاندیدای جایگزین غفلت کرده و رقیب جهانگیری بر صندلیهای سبز بهارستان تکیه زد.
از معیت مرعشی تا صدارت روحانیپس از ابراهیم، اسحاق دومین فرزند خانواده است. کسی که وقتی برای تحصیلات دانشگاهی از سیرجان به کرمان میرود، زندگی کاری و تحصیلیاش بهکلی تحتالشعاع فعالیتهای سیاسیاش قرار میگیرد. تحصیل در رشته فیزیک در دانشگاه کرمان، او را به جمع دانشجویان فعال سیاسی دانشگاه کرمان وارد میکند. جمعی که تحت عنوان تشکل جامعه اسلامی دانشجویان دور هم جمع شده و پیش از انقلاب به مبارزات سیاسی مشغول بودند. جمعی متشکل از جوانان مذهبی که چهرههایی همچون سیدحسین مرعشی، یدالله اسلامی، محمدعلی کریمی و اسحاق جهانگیری در میان آنهاست. ارتباط فکری و تشکیلاتی اعضای این تشکل با استاندار وقت کرمان یعنی حمید میرزاده، حسین مرعشی را به صندلی معاونت سیاسی-امنیتی استانداری کرمان در اولین سالهای پس از پیروزی انقلاب میرساند.
پس از حضور مرعشی در این جایگاه و پس از آن، تصدی کرسی استانداری کرمان، یکبهیک اعضای تشکل جامعه اسلامی سرنوشت سیاسی تازهای پیدا میکنند. کریمی به سپاه رفت، یدالله اسلامی، نماینده مردم بافت، در مجلس شورای اسلامی شد و اسحاق راه جهاد سازندگی جیرفت و نمایندگی در مجلس شورای اسلامی را طی کرد. هفت سال در مجلس شورای اسلامی ماند و وقتی غلامحسین کرباسچی از استانداری اصفهان به شهرداری تهران رفت، اسحاق استاندار دولت اول هاشمیرفسنجانی در اصفهان شد. وزارت صنایع و معادن در دولت اصلاحات دیگر تجربه اجرائی او پیش از بهقدرترسیدن محمود احمدینژاد بود. اسحاق، در میان دیگر برادران جهانگیری، سیاسیترینشان است. کسی که همین حالا و در مقام معاون اولی رئیسجمهور از شرکت در کنگره حزب کارگزاران سازندگی ابایی ندارد. او که از اولین مؤسسان کارگزاران بود، از اعضای بنیاد باران نیزهست.
از مهدی جهانگیری تا م. جمهدی جهانگیری یا م. ج، این روزها، آخرین فرزند خانواده حسن جهانگیریکوهشاهی است. او در بین همه برادران جهانگیری از همه اقتصادیتر، جوانتر و پرحاشیهتر است. یکی از مهمترین تصاویری که از مهدی در کنار اسحاق وجود دارد به سال ٩٤ و در حاشیه نشست مشترک اتاق بازرگانی تهران و معاون رئیسجمهور برمیگردد. هفتهنامه اقتصاد کرمان از صحبتهای درگوشی اسحاق و مهدی در این نشست مشترک که زیر نور متعدد فلاش دوربین عکاسان رخ داد بهعنوان مهمترین اتفاق آن نشست یاد میکند که رئیس کل بانک مرکزی و وزیر وقت صنعت، معدن و تجارت هم در آن حضور دارند. آن سخنان درگوشی از آن جهت اهمیت دارد که برادر بزرگتر نماینده دولت است و برادر کوچکتر نایبرئیس اتاق بازرگانی تهران.
ارتباط مهدی جهانگیری با مشایی به زمان ریاست اسفندیار رحیممشایی بر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری برمیگردد. وقتی که مهدی اقتصادیترین سمت سازمان میراث فرهنگی، یعنی معاونت سرمایهگذاری این سازمان را بر عهده داشت و پس از یک اتفاق مجبور به استعفا شد. در جریان مراسم افتتاح همایش «فرصتهای سرمایهگذاری در صنعت گردشگری ایران» بود که ۱۲ خانم با لباس محلی، دفزنان بر روی سن ظاهر شدند و درحالی که قرآن را در سینی گذاشته بودند آن را به قاری تحویل دادند. این نمایش با اعتراض دو نفر از مراجع همراه شد و در نهایت مهدی جهانگیری را در آبانماه سال ٨٧ مجبور به استعفا از سمت خود کرد. استعفایی که شروع ترقی اقتصادی او بود. او پس از استعفا، گروه مالی گردشگری را ایجاد کرد و پس از آن شرکت خصوصی «سمگا» (سرمایهگذاری میراث فرهنگی و گردشگری ایران) را تأسیس کرد و توانست زیرمجموعههای فراوانی برای آن ایجاد کند، زیرمجموعههایی مانند: بانک گردشگری، شرکت سرمایهگذاری میراث فرهنگی و گردشگری ایران (سمگا)، مجتمع فولاد صنعت بناب، شرکت سرمایهگذاری نگین، هلدینگ صنایع و معادن ماهان، توسعه امید افق گردشگری، شرکت افق گردشگری ایرانیان، مرکز آموزشی علمی کاربردی کاراد، شرکت باشگاه گردشگری ایرانیان، شركت کارت گردشگری پارس، شرکت توسعه فناوری اطلاعات گردشگری ایران، شرکت توسعه مجتمعهای خدماتی و رفاهی پارس زیگورات، شرکت توسعه گردشگری آریا زیگورات و تجارت بینالملل هموطا آریا.
این اندوخته مالی در کنار انتساب خانوادگی او به دولت تدبیر و امید کمکم انتقاداتی را در بین اصولگرایان برانگیخت. ابتدا وبسایت الف متعلق به احمد توکلی و پس از آن روزنامه کیهان و این اواخر علیرضا زاکانی از برادر معاون اولین رئیسجمهوری گفتند. «الف» مدعی رانتخواری مهدی جهانگیری با کمک مشایی و بقایی و البته مرتضی تمدن (استاندار وقت تهران) شد و زاکانی اردیبهشت امسال گفت: «در پتروشیمی دست دارند، بانک گردشگری برای چه کسی است؟ برای برادر محترم آقای جهانگیری است که در دولت قبل آن را گرفته است». این مواضع علیه مهدی جهانگیری در نهایت به خبر بازداشت او در کرمان منجر شد که غلامعلی ابوحمزه، فرمانده سپاه کرمان، اعلام کند جهانگیری را سپاه ثارالله کرمان بازداشت کرده است.
در همین زمینه: جهانگیری:نباید به بهانه مبارزه با فساد تسویه حساب سیاسی کرد واکنش اسحاق جهانگیری به دستگیری برادرش
منبع: همشهری آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۱۱۶۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چگونه سرنوشت یک نوجوان تغییر کرد/ پاهای هوتن شکیبا در بتن!
دریافت 18 MB
خبرگزاری مهر-گروه هنر-فریبرز دارایی؛ ایوب آقاخانی نویسنده و کارگردان تئاتر و نمایشهایی رادیویی که در فعالیتهای رادیویی خود به سراغ آثار مطرح و تاثیرگذار ادبیات و ادبیات نمایشی جهان میرود و این آثار را در قالب نمایش رادیویی کارگردانی و به مخاطب ارایه میدهد، به سراغ رمان «بیلی بتگیت» ادگار لارنس دکتروف نویسنده آمریکایی رفته است.
«بیلی بتگیت» که روایتگر ورود پسری ۱۵ ساله به یک باند تبهکاری است، برنده جایزه انجمن ملی منتقدان کتاب آمریکا و جایزه پن/فاکنر برای داستان و همچنین کاندیدای دریافت جایزه ادبی پولیتزر شده است.
در سال ۱۹۹۱ و با کارگردانی رابرت بنتون فیلمی با اقتباس از رمان «بیلی بتگیت» ساخته و اکران شد. در این فیلم بازیگرانی چون داستین هافمن، نیکول کیدمن، استیون هیل، استیو بوشمی و بروس ویلیس به ایفای نقش پرداختند.
ایوب آقاخانی علاوه بر کارگردانی، اقتباس و تنظیم برای رادیوی نمایش رادیویی «بیلی بتگیت» را بر اساس رمان دکتروف و با ترجمه احسان برکت بر عهده داشته است.
بازیگران حاضر در قسمت اول این نمایش رادیویی به ترتیب ایفای نقش عبارتند از احمد لشینی در نقش داچ شولتز، محمد شریفی مقدم در نقش میکی، هوتن شکیبا در نقش بو واینبرگ، شیرین بیده در نقش بیلی بتگیت، بابک داداشپور در نقش ایروینگ، پریسا مقتدی در نقش لولا، بهنوش ناصرپور در نقش پسربچه اول، علی زارعی در نقش پسربچه دوم، شیوا رفیعیان در نقش ربکا، محمودرضا رفیعیان در نقش هاروی پرستون.
فرشاد آذرنیا افکتور، رضا طاهری صدابردار، شهلا نیساری تهیهکننده، دیگر عوامل نمایش رادیویی «بیلی بتگیت» هستند.
در قسمت اول نمایش رادیویی «بیلی بتگیت» با مدتزمان ۱۹ دقیقه و ۵۰ ثانیه، ماجرا با دستگیری «بو» توسط «شولتز» آغاز میشود. شولتز پاهای بو را در بتن قرار داده و منتظر است تا بتن خشک شود. سپس لولا نامزد بو را میآورد تا شاهد اتفاقی باشد که سر بو آورده است. بیلی که پسربچهای در خدمت شولتز است، با خود به این موضوع فکر میکند که چرا در چنین موقعیتی قرار گرفته است.
برای مشخصشدن چگونگی قرارگرفتن بیلی در دار و دسته شولتز، بیلی خاطرات گذشته خود را به یاد میآورد.
اولین لحظه آشنایی بیلی و شولتز مربوط به زمانی است که با دوستان خود مشغول بازی است. هنگام بازی خودروی شولتز از راه میرسد و بیلی به سمت شولتز میرود تا با ترفندی یک ۱۰۰ دلار از او بگیرد. وی در این کار موفق میشود و آرزو دارد که روزی مانند شولتز پولدار و معروف شود زیرا شولتز نیز مانند بیلی، دوران کودکی سختی داشته است.
بیلی حاضر است به هر قیمتی که شده وارد دار و دسته شولتز شود.
با هم اولین قسمت از نمایش رادیویی «بیلی بتگیت» را بشنویم.
کد خبر 6092214 فریبرز دارایی