Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-04-28@23:22:03 GMT

24 سال از مرگ «حسن گل نراقي» گذشت

تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۱۵۰۸۰۴

24 سال از مرگ «حسن گل نراقي» گذشت

خبرگزاري آريا - هفته نامه صدا - رضا نامجو: «قطعه اي که دگرگونت مي کند»! اين قضاوتي است که جايش در مطبوعات نيست اما نظر خيلي هاست. نظر بسياري از افراد، يا احساس شان، بعد از اين که «مرا ببوس» «حسن گل نراقي» را مي شنوند يا با آن خاطره بازي مي کنند. برخي «آه» از نهاد بر مي آورند و برخي «آب» از ديده! اما هرچه که هست، اين قطعه حالا ديگر ماندگار شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


ماندگاري اي که، ريشه دار است و به امروز ربط ندارد اما اعجابش آنجاست که همه نسل ها با آن ارتباط برقرار مي کنند؛ هم نسل امروز که بخش اعظم شان شنونده موسيقي هاي ديگرند و هم نسل ديروز که از آن خاطره دارند؛ هم نسل مياني که بين «مدرنيسم» و «کلاسيسيسم» حيران مانده اند و هم نسل منقرض شده کلاه مخملي ها، که وقتي «مرا ببوس گل نراقي» را مي شنوند با آن «حال نزارشان»، اشک هم مي ريزند.
قطعه «مرا ببوس» بي هيچ شک و شبهه اي ماندگار است و جاويد. قطعه اي که «سوز صدا» در نهادش مانده انگار. قطعه اي که شايد زمزمه «بهار ما گذشته، گذشته ها گذشته، منم به جست و جوي سرنوشت»، آن را ماندگار کرده و جاويد. چون حرف مشترک ملتي به نظر مي رسد که سال ها در پي آينده اي هستند رويايي، آينده اي که گويا در سرنوشت آنها هنوز ننوشته و همه در پي آنند و باز تاکيد مي کند «[مرا ببوس] براي آخرين بار، تو را خدانگهدار که مي روم به سوي سرنوشت»!
داستان مرا ببوس اما بيشتر از اين است که صرفا به سرنوشت و آينده ارتباط داشته باشد. آينده اش برداشت امروزي است و شايد شخصي، اما اين قطعه از درون «خون» بيرون آمده است و ريشه در «آزادي»طلبي دارد. در آن زمان که اين قطعه به وسيله حسن گل نراقي خوانده شد، شايع بود اين تصنيف، وصف الحال پدري محکوم به «اعدام» است. پدري در واپسين روزهاي زندگي که امروز و ديروز و فردا را در مغازله اي با دختر خردسالش (که نماد «آينده» است)، به ايما مي گويد و اشاره.
همين اشارات است که حاکميت را در آن زمان درست در سنواتي که ايران، ديکتاتوري بعد از 28 مرداد 1332 را تجربه مي کرد، به واکنش واداشت و محدوديت و مشکلاتي را براي خواننده و شاعر به بار آورد.

«مرا ببوس» محصول عشق است. محصول موجودي است که چون خودش ماندگاري را بر تارک زمان دارد، هر آنچه منتسب به آن باشد هم ماندگار خواهدبود. «حسن گل نراقي» خواننده اي غيرحرفه اي بود. کودتا 28 مرداد پَکرش کرده بود. «تسلي» مي خواست و سنگ صبور! حيدر رقابي شاعر شعر آن آواز است. سال ها او هم براي همين تسلي خواهي، شعري را سروده بود. گل نراقي آن را خواند و جاودانه شد. خواند و چون صدايش از ميانه دل بر مي آمد، همين قطعه او را ماندگار کرد و ديگر هم نخواند. خودش گفته ست: «به تشويق دوستان ترانه ديگري هم خواندم، اما خيلي زود تصميم گرفتم کنار بکشم. صداي من با مرا ببوس بايد در خاطرها مي ماند!»
خواننده «يک کاره»
حسن گل نراقي، هنرمندي است که همه اعتراف مي کنند خوش صدا است. او در سال 1305 خورشيدي متولد شد. او سال ها در بازار تهران (سراي بلورفروش ها) کسب و کار مختصري داشت؛ قدي بلند و مويي سفيد. آرام و شمرده صحبت مي کرد، اما جملگي معتقدند که او درواقع، با خواندن ترانه جالب «مرا ببوس» به دنيا آمد و به عالم هنر پيوست، حسن گل نراقي دو ترانه خواند که دومي هيچ وقت به اندازه اولي شنيده نشد. با همان يک کار اما نام گل نراقي در تاريخ موسيقي نوين ايران باقي ماند.
ترانه «مرا ببوس» را، حدود يک سال و نيم پيش از اين که گل نراقي اجرا کند، خانم پروانه خواند ولي موفقيتي کسب نکرد، چون مرحوم مجيد وفادار سازنده آهنگ آن با حسن گل نراقي دوست بود و از صداي خوش و خوب او آگاهي داشت به گل نراقي پيشنهاد اجراي اين آهنگ را کرد و گل نراقي هم پذيرفت و اين آهنگ را خواند که چه خوب هم خواند و اجرا کرد، مثل بمب صدا کرد و در سراسر ايران ورد زبان مردم شد. عده اي مي گويند اين ترانه براي حسن گل نراقي از طرف حکومت و دستگاه وقت توليد دردسرهاي فراواني کرد.
«هاله» و آخرين بوسه
حيدر رقابي متخلص به هاله، «شاعر ترانه مرا ببوس» معروف است. او، در سال 1310 ه. ش در تهران زاده شد. تحصيلات ابتدايي را در دبستان نوشيروان، و متوسطه را در دارالفنون به اتمام رساند. سپس وارد دانشگاه شد. از همان دوره دانشگاه به فعاليت هاي ادبي روي آورد.
پس از کودتاي 28 مرداد، حيدر به کشورهاي آلمان و آمريکا براي ادامه تحصيل رفت. پس از چندي درجه دکترا در حقوق گرفت؛ ديگر به ايران برنگشت و در آمريکا استاد دانشگاه شد. هاله نخستين کسي است که در ايجاد و تاسيس دانشگاه ديوسي سرخ پوستان زحمت فراوان کشيد. سپس مديريت برنامه ريزي آنجا را به عهده گرفت. کتاب هاي هاله را تا 30 جلد نوشته اند که مطرح ترين آن ها عبارت اند از: «فلسفه دنياي سوم، شقايق ها، آسمان شک، خاطرات ميگون، شهرزاد و شاعر شهر شما.»
هاله بعد از انقلاب اسلامي به ايران آمد و دوباره به آمريکا برگشت و به علت بيماري در آمريکا چشم از جهان فروبست و ثابت کرد که بهار او گذشته است، گذشته نيز گذشته است.

«اکبر گلپايگاني» از خوانندگي و شخصيت حسن گل نراقي گفت
مهربانيِ فراموش شده
زينب مرتضايي فر: اکبر گلپايگاني يکي از خوانندگاني است که در عرصه آواز ايراني چهره اي مهم و فراموش نشدني است. چهره اي که در زمان فعاليت خود در ارتباط بهتر مردم کوچه و بازار با آواز ايراني نقش پررنگي داشته است. زنده ياد حسن گل نراقي خواننده ترانه معروف و به ياد ماندني «مرا ببوس» از دوستان گلپايگاني است و به همين دليل در سالگرد درگذشت زنده ياد گل نراقي، با رفيق قديمي اش گفت و گويي درباره فعاليت هاي اين خواننده فقيد انجام داديم.
زنده ياد حسن گل نراقي از خواننده هاي هم دوره شماست. آيا با ايشان دوستي و نزديکي داشته ايد؟
بله. رفقاي خيلي قديمي بوديم، خدا بيامرزدش.
ايشان چه شخصيتي داشتند؟
گل نراقي آدم خيلي خوبي بود و همين طور خواننده خيلي خوبي. رفيق عزيزم بود که هرگز فراموشش نمي کنم و آنقدر با هم خاطره داشته ايم که هميشه جايي گوشه ذهنم نام يادش زنده باشد. من و حسن گل نراقي و انوشيروان روحاني با هم روزهاي خوب زيادي داشته ايم، رفيق بوده ايم و دوره هاي زيادي داشتيم و دور هم جمع مي شديم. حسن هم هميشه برايمان «مرا ببوس» را مي خواند. آنقدر هم قشنگ مي خواند که به دل مي نشست. بارها در خانه من اين قطعه را خوانده بود و هميشه هم خودم از او مي خواستم دوباره بخواندش. از بس خوب و قشنگ مي خواند، آدم دلش نمي آمد گل نراقي را ببيند و اين قطعه را نشوند.
پس چرا موسيقي را به صورت جدي ادامه ندادند و قطعات ديگري نخواندند؟
گل نراقي در بازار کار داشت و نمي توانست شغلش را رها کند، با توجه به شغل اصلي اش نمي توانست براي موسيقي هم خيلي وقت بگذارد و براي همين هم خيلي در موسيقي مسير را ادامه نداد.

شايد بتوان ايشان را انسان باهوش يا خوش شانس هم به حساب آورد. چون ممکن بود با ادامه فعاليتشان در موسيقي نتوانند آثاري را به ماندگاري «مرا ببوس» خلق کنند و در ذهن ها ماندگار نمي شدند.
نه. اين حرف را قبول ندارم. خواننده اي که کارش را درست انجام داده باشد و در مسيري افتاده باشد که کارش ماندگار شود، تعداد کارهايش مهم نيست. بعد هم از کجا معلوم حسن کارش را ادامه مي داد، قطعات بهتري را خلق نمي کرد؟ من که فکر مي کنم اين طور مي شد. هم مرد نازنين و خوبي بود و واقعا انسان بود و هم خواننده خوبي بود. خواننده خوب اگر کارش را ادامه دهد، فرصت پيشرفت و بالاتر رفتن برايش فراهم است و به نظر من امکان رشد او خيلي بيشتر از امکان افت و فراموش شدنش است.
از نظر شما تعداد آثار يک هنرمند در شهرت و ماندگاري اش اهميتي ندارد؟ اين که هنرمند آلبوم هاي متعدد داشته باشد، کنسرت برگزار کند و با مخاطبانش ارتباط خوبي بگيرد، آيا فرصتي براي پيشرفت شخصي اش و همچنين ارتباط بهتر با جامعه نيست؟
مسلما هست. فرصتي که البته از خيلي کساني که برخلاف حسن خودشان دوست داشتند فعاليت کنند و کارهاي بيشتري در عرصه موسيقي داشته باشند، گرفته شد. نمونه هايش هم که بسيار است، خودتان مي توانيد بشماريد... اما شما فکرش را بکنيد که گل نراقي با همين يک قطعه توانسته براي هميشه در ذهن ها بماند. اين موضوع ربطي به اين ندارد که يک آهنگ خوانده است.
خيلي ها صدها آهنگ مي خوانند، چند کارشان هم زمان شنيده شدن همه گير مي شود و بعد از مدتي هم فراموش مي شود. منظور من اين است که تعداد آهنگ هايي که خواننده مي خواند ربطي به موفقيت و شنيده شدنش ندارد. موسقي مانند يک باغ بزرگ است. باغي که در آن گل هاي مختلف مي رويد. حالا يک گل مي تواند خيلي خوب شکوفا شود، رشد کند و با زبيايي اش همه نگاه ها را به سمت خود بکشاند. حسن از همين گل ها بود، اگر بيشتر کار مي کرد، مطمئنا با توجه به صداي خوبش خيلي هم بيشتر ديده مي شد و حالا جز «مرا ببوس» قطعات ماندگار و به ياد ماندني ديگري هم داشت.
از ايشان خاطره اي در ذهنتان مانده است که بگوييد؟
هميشه دوره هاي را داشتيم که هر بار خانه يکي از دوستان هنرمند برگزار مي شد. يادم است اوايل پيروزي انقلاب بود و هنوز خيابان ها شلوغ بود و با توجه به شرايطي که بود بعضي ماشين ها را کنترل مي کردند و خلاصه فضايي بود که کم و بيش همه يا از آن خبر داريم يا از ديگران شنيده ايم. در يکي از شب ها دوستان اهل موسيقي ام، خانه ما مهمان بودند. برق هم رفته بود. همه آمده بودند جز حسن. هرچه منتظر شديم نيامد. به او تلفن زدم و پرسيدم که کجاست و چرا نمي آيد.
ماجرا اين بود که او تا دم خانه ما آمده بود و برگشته بود. برق رفته بود و ماموران اداره برق آمده بودند ببينند مشکل چيست تا آن را برطرف کنند، اما حسن در تاريکي فکر کرده بود ماموران به خانه آمده اند و بهتر است تا او را هم نگرفته اند فرار کند. اين يکي از خاطره هاي جمع ما شد که هر از گاهي يادش مي افتاديم و مي خنديديم.
از جمع هاي هنري، دوره ها و شب نشيني هاي هنرمندان هم دوره تان گفتيد. اين جمع ها تا چه اندازه مفيد بودند؟
هنرمندان هم دوره ما مهربان بودند، نمونه اش همين حسن گل نراقي که انسان خيلي خوب و مهرباني بود و همه را خوب مي ديد، هيچ وقت پشت سر کسي حرف نمي زد. ما اگر مي خواستيم حرفي بزنيم، آن را واضح بيان مي کردم و پشت سر هم حرف نمي زديم. به قول معروف برنامه مان اين نبود که چوب لاي چرخ هم بگذاريم و پشت سر همديگر حرف بزنيم. وقتي با هم دوره داشتيم و رفيق بوديم، يعني با هم رک و راست حرف مي زديم و روزگار مثل حالا نبود که همه با هم بد هستند و از ديدن هم خوشحال که نمي شوند هيچ، ناراحت هم مي شوند. ما سعي مي کرديم با هم مهربان باشيم، گرفتاري هاي هم را رفع کنيم و جمع هايمان مثبت و پرانرژي بود.
مثل اين روزگار وانفسا نبود که نامهرباني بيداد مي کند و همه به هم الک لبخند مي زنند. هرچه بود واقعي بود. اگر جامعه هنري ما امروز هم افرادي مثل حسن گل نراقي را داشت که مهرباني برايشان مهم بود و براي رفاقت احترام قائل بودند، اتفاقات بهتري رخ مي داد. اميدوارم باز هم روزگاري بيايد که حال جامعه ما با داشتن هنرمندان مهربان و جمع هاي هنري مهربان بهتر از حالا باشد.
«امين الله رشيدي» خواننده و آهنگساز ايراني از دوستان گل نراقي بود
خواننده خوش صداي خوش شانس
زينب مرتضايي فر: امين الله رشيدي خواننده و آهنگساز ايراني در سال 1304 در روستاي راوند کاشان به دنيا آمده، سپس به تهران مي آيد و در همان اوايل ورود به پايتخت در کلاس هاي شبانه هنرستان موسيقي شرکت مي کند و فعاليت جدي خود را در عرصه خوانندگي آغاز مي کند. رشيدي جزو نخستين خوانندگاني است که پا به راديو مي گذارد و به گفته خودش با توجه به بودجه محدود راديو دو سال به همراه برخي ديگر خوانندگان رايگان کار مي کند. او در هنرستان موسيقي با زنده ياد حسن گل نراقي هم دوره بوده است و حرف ها و خاطره هاي بسياري از او دارد. با رشيدي درباره روزهايي که با گل نراقي در دوره هاي آواز شرکت داشته گفت و گو کرديم و درباره آنچه که از آن زمان به خاطر داشت حرف زديم.

اولين بار حسن گل نراقي را کجا ملاقات کرديد؟
يادش بخير روزگار جواني... يک روز در روزنامه اطلاعات آگهي اي ديدم که نظرم را جلب کرد. در اين آگهي نوشته بود هنرستان تهران در نوبت شبانه به صورت رايگان هنرجوي موسيقي و آواز مي پذيرد. من هم از خدا خواسته رفتم و ثبت نام کردم. هنرستان در خيابان ارفع بود، همين خيابان شهريار امروزي که تالار وحدت در آن واقع شده است. آن وقت ها تهران مثل حالا اين همه بي در و پيکر و بزرگ نبود، آنقدر کوچک بود که مي شد يکسري مسيرها را پياده بروي و بيايي.
من هم پياده به هنرستان مي رفتم و در کلاس هاي شبانه شرکت مي کردم. در همين کلاس ها هم بود که با خيلي ها آشنا شدم. حسن خدا بيامرز هم يکي از هم دوره هايم بود که هر شب با هم پياده روي و تمرين آواز و شوخي و خنده داشتيم. از آن به تهروني هاي اصيل و شوخ طبع بود و هميشه همه چيز را به طنز مي گرفت و ما کلي مي خنديديم. با او که بوديم روحيه مان عوض مي شد.
به خاطر داريد استادها و هم دوره هايتان چه کساني بودند؟
استاد تار من آقاي موسي معروفي، پدر جوان معروفي و استاد آوازم دکتر مهدي فروغ بود. او رييس دانشکده هنرهاي دراماتيک هم بود. آموزش هاي فروغ، سنتي نبود؛ مثلا نمي گفت شور را بخوان، حالا ماهور را و... او به طور علمي آموزش مي داد که چگونه بخوانيم. با تحرير زياد هم موافق نبود. بعضي از همشاگردي هايم را هم به ياد دارم؛ آقايان مشروطه، معنوي و حسن گل نراقي. يکي هم نصرت الله خا ن که از بچه هاي جنوب شهر بود، تسبيح به دست مي گرفت و بسيار بامرام بود. دو تا دندان طلا هم داشت.
فکرش را مي کرديد از جمعتان يک هنرجوي شوخ طبع با يک ترانه اينقدر ماندگار شود؟
(با خنده) راستش نه. من اهل تصنيف بودم و حسن گل نراقي همان طور که گفتم اهل طنز و شوخي بود، او همين يک ترانه «مرا ببوس» را خواند. اين را هم بگويم که هزاران افسانه براي اين ترانه آورده اند که همه اش نادرست است. اين ترانه را دکتر حيدر رقابي براي معشوقه اش ساخته بود.
هيچ وقت نشنيديد چيز ديگري هم بخواند؟
گفتم که گل نراقي بسيار شوخ بود، به جز «مرا ببوس» يک چيز ديگر هم مي خواند. آن زمان پل تجريش گردشگاه اشراف بود. هر کسي نمي آمد. تابستانش با پالتو مي رفتيم حالا فکر زمستانش را بکنيد. چقدر سر مي شد. آنجا دل و قلوه و جگرفروشي بود. بعضي کاسب ها جنسشان را با آواز ارائه مي دادند. حسن گل نراقي از آنها ياد گرفته بود و آوازهايشان را مي خواند. يعني شب ها که از کلاس بيرون مي آمديم، مي خواند. خيابان ها آنقدر ساکت بود که ما تمرين آواز مي کرديم. مثل حالا نبود که تهراني ها شب و روز ندارند. شهر ساکت ساکت بود. من درآمد مي خواندم و معنوي سه گاه و گل نراقي هم آوازهاي جگرکي ها را. اما با همين يک «مرا ببوس» براي هميشه ماند.
چرا؟ اين ترانه چه ويژگي اي داشت؟
بعضي خواننده ها شانس مي آورند و يک جايي کارشان گل مي کند. کار حسن هم با همين يک قطعه گل کرد.
موفقيت اين قطعه تا چه حد به خوانندگي حسن گل نراقي بستگي داشت؟
هيچ کاري با داشتن خواننده خوب، آهنگساز و ترانه سرا به تنهايي موفق نمي شود. همه اينها بايد در کنار هم حداقل استانداردهايي را داشته باشند تا کار موفق شود. حسن کار را خوب خواند اما ترانه هم از آن جنس ترانه هايي است که اين قابليت را دارد که همه نسل ها دوستش داشته باشند، موسقي هم مثل موسيقي هاي امروز سر و صداي الکي و جار و جنجال غيراستاندارد نيست. يک موسيقي خوب و دقيق با تعريف آن زمان است. استادان بزرگ موسيقي مي خواستند موسيقي را هر چند ايراني نگه دارند، اما به روز هم بکنند تا از موسيقي هاي مدرن جا نمانيم.
همان طور که اشاره کردم دکتر فروغ به ما آواز را کاملا علمي درس مي دادند و چنين چارچوب هايي در همه کارها رعايت مي شد. وقتي همه اينها کنار هم باشد و هر کدام به طور متوسط در يک سطح خوبي قرار بگيرد، مي توان انتظار داشت که کار بعد از زمان شنيده شدنش هم کهنه و خسته کننده نشده باشد. ما امروز خواننده خوب داريم اما کو آهنگسازي که علم اين را داشته باشد که چگونه براي او آهنگ بسازد تا همه چيز استاندارد پيش برود، نمي گويم چنين آهنگسازاني نداريم اما تعدادشان کم است. با اين حال فکر مي کنم در ميان نسل جوان امروز اتفاقات خوبي در حال رخ دادن است و مي شود به آنها اميدوار بود.
اجازه بدهيد سوالم را صريح تر بپرسم؛ گل نراقي خواننده خوبي بود يا بيشتر مي توان گفت خوش شانس بود؟
در زندگي تلاش سر جاي خودش اما شانس سهم بزرگي در موفقيت هاي ما دارد. نمي شود اين را انکار کرد. من اين عقيده را دارم و به نظرم حسن هم هر چند خواننده خوبي بود، اما خيلي هم شانس آورد و بخت با او يار شد. ترانه اي را خواند که داراي ويژگي هايي بود که هر نوع شنونده اي بتواند با آن ارتباط برقرار کند. شايد اگر حسن به جاي اين کار، يک تک ترانه ديگر را خوانده بود و همين روند را تکرار کرده و خوانندگي اش را ادامه نداده بود، حالا نامي از او نبود. نمي گويم که قطعا اين طور مي شد، اما به نظرم اين احتمال را هم نبايد ناديده گرفت.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۵۰۸۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

(تصویر) وقتی علی دایی خواننده شد!

دو بازیکن مطرح و فراموش‌نشدنی پرسپولیس با حضور در استودیو به ضبط آهنگ اختصاصی این باشگاه کمک کردند.

از اواسط سال ۱۳۸۸ قرار بر این شد که آهنگ اختصاصی باشگاه پرسپولیس ساخته شود و اتفاقا برای تکمیل پروژه مذکور گروهی از بزرگان این باشگاه دعوت شدند تا بخش‌هایی از آهنگ مورد نظر با صدای آن‌ها ضبط شود. حرکتی که چند ماه به طول انجامید و بسیاری از بزرگان پرسپولیس برای تکمیل پروژه مذکور به استودیو رفتند و اجرا کردند.

خبرورزشی هم هفتم اردیبهشت سال ۱۳۸۹ گزارشی اختصاصی از حضور علی دایی و مهدی مهدوی‌کیا در استودیوی محل ضبط این سرود منتشر کرد و در مورد علی دایی و مهدی مهدوی‌کیا که برای شرکت در پروژه مذکور به استودیو رفته بودند،  نوشت. علی دایی قسمتی از این سرود را خواند و مهدوی‌کیا هم در دکلمه آن مشارکت داشت. سرودی که هم اکنون در اینترنت موجود است و ماندگار شد.

 

منبع:‌خبر ورزشی

tags # علی دایی سایر اخبار اتفاق عجیب که همزمان با انقراض دایناسورها در زمین رخ داد! آیا قدرت‌های فوق‌بشری واقعیت دارند؟ چطور انسان به این قدرت‌ می‌رسد؟ شهاب سنگی که دایناسورها را منقرض کرد به کجای زمین خورد و آن روز چه اتفاقی رخ داد؟ (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟

دیگر خبرها

  • چه کسانی در معرض بیماری ترانه علیدوستی هستند؟ (فیلم)
  • (ویدئو) چه کسانی در معرض بیماری ترانه علیدوستی هستند؟
  • علی دایی و مهدی مهدوی‌کیا خواننده شدند!
  • عکس| تصاویری از کنسرت خواننده عصر جدید در کشورهای عربی/خوانندگی احسان یاسین در تونس
  • آخرین وضعیت بیماری ترانه علیدوستی
  • (عکس‌) علی دایی و مهدی مهدوی‌کیا خواننده شدند!
  • نراقی: فردا دانشجویان ایران در حمایت از خیزش دانشگاهیان آمریکا و اروپا تجمع می‌کنند
  • (تصویر) وقتی علی دایی خواننده شد!
  • اتفاق عجیب درباره ترانه علیدوستی، مردم را گیج کرد
  • (ویدئو) اجرای دیالوگ ترانه علیدوستی به زبان کره‌ای توسط بازیگر زن «نون خ»