«رستوران آخر جهان»؛ داگلاس آدامز؛ ترجمهی آرش سرکوهی؛ چشمه روایت عجیبی از سفرِ توریستهایی بیرون از مرزهای جغرافیایی سیارهای به نام زمین!
تاریخ انتشار: ۲ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۲۱۸۵۳۵
«رستوران آخر جهان»
نویسنده: داگلاس آدامز
ترجمه: آرش سرکوهی
ناشر: چشمه؛ چاپ اول 1395
220صفحه؛ 16 هزار تومان
***
«رستوران آخر جهان» عنوان دومین مجلد از اثر پنج جلدی مشهور داگلاس آدامز، نویسندهی بریتانیایی است. این مجموعه از موفقترین و مهمترین آثار علمی تخیلی دههی 80 و 90 قرن بیستم به حساب میآید که برای نویسندهاش اعتباری گران به همراه آورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این کتاب اول بار در سال 1978 به عنوان نوعی کمدی در رادیو بی بی سی پخش شد. طولی نکشید که از آن یک سریال، چند اثر نمایشی، یک بازی رایانهای و البته یک فیلم تهیه شد. البته از آنجایی که داگلاس آدامز در سال 2001 درگذشت بخشی از موفقیتهای این کتاب را به چشم ندید.
داستان «راهنمای کهکشان برای اتواستاپزنها» (این عنوان، نام نخستین جلد و اثر 5گانه داگلاس آدامز است) آغازی شیرین و کمیک دارد. قرار است ماموران راه و شهرسازی خانهی آرتور دنت را به دلیل قرار گرفتن در سر راه یک کمربندی ویران کنند، او مقابل لودر راه و شهرسازی میخوابد و اجازهی این کار را نمیدهد. بعد سروکلهی رفیقش فورد پریفکت پیدا میشود که تا آن موقع آرتور فکر میکرد از نسل میمون است و اهل گیلدفورد. اما او اهل سیاره کوچکی در نزدیکی بتلگویس است. به قول آدامز خب «این فکر هزار سال سیاه هم به ذهن آرتور نمیرسید.» به هر روی فورد از راه میرسد و میگوید بلند شو برویم یک نوشیدنی بخوریم که باید مطلب مهمی را در میان بگذارم، و آن مطلب چیزی نیست جز اینکه تا 10 دقیقه دیگر گروهی آدم فضایی موسوم به وگونها کرهی زمین را ویران خواهند کرد. وگونها دستور داشتند که زمین را که سر راره یک بزرگراه کمربندی ماوراء مکانی است، نابود کنند، و به این شکل داستان با نابودی زمین آغاز میشود.
در جلد دوم سفر پرماجرای آرتور دنت و فورد پریفکت در کهکشانها روایت میشود. روایتی مملو از دیالوگهای خنده دار و رویدادهای پرجاذبه که داستان را به اثری خوش خوان و جذاب تبدیل کرده است. با این که نوشتن داستانهای علمی تخیلی در زادگاه داگلاس آدامز، کار چندان نویی نیست اما بی شک این نویسنده بریتانیایی در ژانر علمی تخیلی توانسته است اثری منحصر به فرد و متفاوت خلق کند.
در کتاب «راهنمای کهکشان برای اتواستاپزنها» کامپیوتری هست که در پاسخ نهایی به سوال بزرگ دربارهی زندگی، جهان و همه چیز عدد 42 را نشان میدهد. این کامپیوتر بعد از هفت و نیم میلیون سال به این عدد میرسد؛ عددی که بعد از نگارش این مجموعه توسط داگلاس آدامز به یکی از مشهورترین اعداد بدل شد. کافی است همین عدد را در گوگل جست و کو کنید تا متوجه این مسئله بشوید. داگلاس آدامز در این کتاب دنیایی سراسر نوآفریده است که حتی برای مخاطبان داستانهای علمی تخیلی اثری بدیع خواهد بود. او در جلد دوم این کتاب یعنی «رستوران آخر جهان» دو کاراکتری را راهی سفر کهکشانی میکند که در عین حال که آدمهای بانمکی هستند، حرفهای تامل برانگیزی هم میزنند. در این کتاب میتوانید تفسیر کمیک مردی که جهان را در ید قدرتش دارد، از تاریخ سیارهی زمین بشنوید. مردی که آرتور و فورد به دیدنش میروند تا سخن نهایی او را درباره زمین بشنوند. تاویلهای بسیاری از مهمترین اثر داگلاس آدامز از سوی منتقدان ارائه شده است و در همهی این تفاسیر به تفکربرانگیزیِ شِمای عجیبی که نویسنده از جهان در این کتاب طراحی کرده، اشاره شده است.
ذهن خلاق داگلاس آدامز موجب شده است که شما تقریبا در هر صفحه از کتاب «رستوران آخر جهان» با رویدادی غیرمنتظره، عجیب و به شدت خیالی مواجه شوید، به طوری که بعد از خواندن بخش قابل توجهی از این رمان این سوال برایتان پیش میآید که به راستی نویسنده این همه اتفاق را از آستین کدام شعبده باز بیرون کشیده است. شاید به همین خاطر است که بسیاری از خرده روایتها و رویدادهای داستان داگلاس آدامز اکنون جزو فرهنگ عامیانه مردم بریتانیا و همین طور آمریکا شده است.
جلد اول این رمان پنج گانه در تابستان سال 94 از سوی نشر چشمه و با ترجمه آرش سرکوهی منتشر شد و مجلد دوم این کتاب با عنوان «رستوران آخر جهان» در بهار سال گذشته روانه بازار کتاب شد. مخاطبان آثار علمی تخیلی و کمیک به یقین از این کتاب خوششان خواهد آمد. از طرفی این کتاب را میتوان به مخاطبان ادبیات داستانی امروز جهان نیز معرفی کرد. داگلاس آدامز از نویسندگانی است که آن طور که بایسته است در ایران شناخته شده نیست. با خواندن این کتابِ مهم داگلاس آدامز، یکی از مهمترین نویسندگان دههی هشتاد و نود میلادی در بریتانیا را شناختهاید.
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۲۱۸۵۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بحران ادبیات داریم
مریم حسینیان با تأکید بر اینکه بحران ادبیات داریم، میگوید: مسئله نقد ادبی، کارگاههای ادبی و خاموششدن چراغ جایزههای معتبر را از دلایلی میدانم که در فضای ادبی ما بحران، ایجاد کرده و این تقصیر مخاطب نیست.
این نویسنده در گفتوگو با ایسنا درباره مسئله مخاطب اظهار کرد: در واقع بحران ادبی است که سبب ریزش مخاطب میشود یا باعث میشود مخاطب سخت سراغ خواندن کارهای جدید برود؛ نباید همیشه توپ را در زمین مخاطب بیندازیم. به نظرم مخاطب خیلی باهوش است.
او با اشاره به تغییرات سیستم اطلاعرسانی و معرفی کتاب، گفت: زمانی رسانههای معتبری چون مجلات ادبی و مطبوعات و خبرگزاریها که منابع محدود و مشخصی بودند به مخاطب برای انتخاب کتاب کمک میکردند و تکلیف مخاطب روشن بود؛ اما حالا هر کسی میتواند یک رسانه برای پیشنهاد کتاب باشد که این موضوع به سردرگمی مخاطب منجر میشود. همچنین با رشد ناشران خصوصی تعداد عنوانهای کتاب افزایش پیدا کرده است و ما با دریایی از انواع کتابها با ژانرهای مختلف مواجه هستیم و نمیدانیم کدام را انتخاب کنیم.
حسینیان خاطرنشان کرد: در یک دهه گذشته کثرت کارگاههای آموزشی به ادبیات آسیبزده است؛ در واقع این موضوع باعث شده نویسندگان جدید با رزومه پروپیمان نداشته باشیم. از هر کارگاهی که در تهران یا شهرستان برگزار میشود، دو یا سه نفر کتاب منتشر میکنند، در واقع بحران ادبی دقیقاً اینجاست.
او ادامه داد: زمانی که برای انتشار کتاب سختگیری خاصی وجود نداشته باشد و فردی که دوسه سال است شروع به نوشتن کرده با فیلتر کارگاهی که از آن بیرونآمده رمان یا مجموعه داستانی مینویسد و ناشران نیز کارشناسی سختگیرانهای در ادبیات داستانی نداشته باشند، این موضوعها باعث میشود کتاب درجه یک مخصوصاً در ادبیات داستانی نداشته باشیم. در این سالها عنوانهای گردنکلفت نداشتیم.
این داستاننویس یادآور شد: در این سالها بحث معرفی کتاب پررنگ بوده؛ اما بحث نقد ادبی کمرنگ شده است. مخصوصاً بعد از دوره کرونا و رشد فضای مجازی، هر کسی در صفحه خود کتابی را مطابق سلیقه شخصیاش معرفی میکند و معیارهایی که قبلاً برای معرفی کتاب وجود داشت، دیگر وجود ندارد. همچنین خاموششدن چراغ جایزههای ادبی معتبر نیز در بحران ادبیات مؤثر بوده است؛ بههرحال کتابها از چند مسیر داوری عبور میکردند که همه اینها فروکش کرده است.
او با بیان اینکه باتوجهبه قیمت بالا کتاب، کتاب کالای تجملی محسوب میشود، گفت: قبلاً مخاطب سه عنوان کتاب که اسمش را شنیده بود میخرید و شاید از دوتایش خوشش میآمد؛ اما حالا فیلتر مخاطب باتوجهبه قیمت بالای کتاب، مقداری دقیقتر شده و میخواهد کتابی را بخرد که مطمئن باشد کتاب خوبی است. در سالهای اخیر منابع کمک به مخاطب برای انتخاب کتاب، کمتر شده است و به همین دلیل ریزش مخاطب را داشتیم.
حسینیان خاطرنشان کرد: در طول چند سال گذشته عنوانهای متعدد در ادبیات داستانی دارد منتشر میشود اما کتابها کمفروغ هستند. البته این موضوع به نسلهای مختلف داستاننویسی نیز بر میگردد و قرار نیست یک جمعیت چند هزارنفره همه نویسنده باشند، از میان آنها شاید ۱۰ نویسنده ماندگار باقی بماند. الان ما با این مسئله مواجه هستیم که به نظرم بحران قابل تأملی است و نامش را بحران ادبیات میگذارم و همین باعث میشود احساس کنیم بحران مخاطب داریم.
او درباره اینکه گاه اینطور برداشت میشود که نویسنده برای مخاطبان خاصی مینویسد و به مخاطب وسیع فکر نمیکند، جایگاه مخاطب نیز اظهار کرد: همانطور که ادبیات سطحبندی شده است، مخاطب نیز سطحبندی میشود. هر کتابی برای هر مخاطبی نوشته نمیشود. ما سبکهای مختلف نوشتن داریم؛ مخاطبی که کتاب رئالیستی دوست دارد، کتاب رئالیسم جادویی و فانتزی دوست ندارد؛ زیرا مخاطب این اثر نیست. این موضوع نه به معنای پایینبودن سطح مخاطب است نه ضعیفبودن اثر.
نویسنده «بهار برایم کاموا بیاور» و «ما اینجا داریم میمیریم» ادامه داد: گاه منِ مخاطب از ناداستان اطلاعی ندارم و زمانی که یک ناداستان میخوانم شاید درک درستی از آن نداشته باشم و بگویم کتاب بدی بود. یا ممکن است مخاطبِ ادبیات عامهپسند بودم و بعد کتابی از یک نویسنده صاحبنام بخوانم و ناگهان با جهانی مواجه شوم که تابهحال با آن مواجه نبودم. برخی از نویسندهها سبک خاصی دارند و نمیشود گفت نویسنده به مخاطب توجه ندارد. شخصاً این را قبول ندارم و به نظرم در هر ژانر از نویسنده اثر قابل تأملی خلق کند، اثر حتماً خوانده میشود.
این داستاننویس خاطرنشان کرد: بهشدت معتقدم اثر خوب هنوز هم سینهبهسینه و از طریق خود مخاطب کشف میشود. اگر کار قابلتأمل باشد، فرق نمیکند از یک کارگاه ادبی بیرون بیاید یا اتاق شخصی یک نویسنده حرفهای، خوانده میشود. گاه در کارگاهها اثر شگفتانگیزی نوشته میشود که نشان میدهد نویسنده خوبی است؛ اما نویسنده حرفهای هم داریم که کتاب چهارم و پنجمشان کمرمق و اثر ضعیفی است. اگر اثر ضعیف باشد مخاطب درک میکند. هر ژانر مخاطب خود را دارد و اگر خوب باشد، حتماً دیده میشود.
مریم حسینیان ارتباط خود با مخاطب را عالی میداند و با بیان اینکه صفحات مجازیاش کاملاً خصوصی است، گفت: در دوران کرونا دو کتاب «بانو گوزن» و «نئوهاوکینگها» منتشر کردم، دو کتاب با دو سبک متفاوت؛ خب دو سال است درگیر بیماری بودم و «نئوهاوکینگها» هم روایت این بیماریام است و در این دو سال نمیتوانستم در جلسهای حضور فیزیکی داشته باشم و همه ارتباطهایم مجازی بود و ارتباط خوبی با مخاطبان خود گرفتم. من برای همه مخاطبانم احترام قائلم و جز نویسندههایی هستم که پاسخ تمامی پیامها را میدهم. واکنش مخاطبانم برایم مهم است. برایم مهم است که مخاطبانم درباره کتابهایم چه نظری دارند و از جمعبندی نظرها استفاده کردهام.
انتهای پیام