Web Analytics Made Easy - Statcounter

سیاست > احزاب و شخصیت‌ها - شرق نوشت:بهزاد نبوی در گفت‌وگو با سایت امتداد به روایت خاطرات و نحوه آشنایی و برخورد خود با آیت‌الله راستی‌کاشانی پرداخته است.

بخشی از اظهارات نبوی را می خوانید:

*آشنايي من با مرحوم آيت‌الله راستي‌کاشاني بعد از تشکيل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بود. پس از اينکه در سازمان اوليه احساس نياز مي‌شد که ما به‌طور مداوم و در فواصل کوتاه با امام ارتباط بگيريم، درباره مسائلي که مي‌خواستيم نظر ايشان را بدانيم، به اين نتيجه رسيديم که نمي‌شود هر روز برويم ديدار امام، پس خوب است از امام بخواهيم فردي را تعيين کنند براي سؤال‌هاي شرعي که براي سازمان و اعضا پيش مي‌آيد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سؤال‌هاي آن روز ما ممکن است امروز خيلي براي شما معنا نداشته باشد. سر مسائل جزئي و عجيب و غريب؛ مثلا اينکه اشکالي ندارد وقتي آقايان سوار موتور مي‌شوند، همسرشان پشتشان سوار شوند؟


* يکي از دوستان گروه منصورون که با ما همراه بودند، اسم آقاي راستي را بردند و امام گفتند ايشان فرد مهذبي هستند، با ايشان مي‌توانيد در ارتباط باشيد... وقتي بحث آقاي راستي مطرح شد، احساس کرديم شايد نتوانيم نظرات سياسي امام را به‌طورکامل از طريق ايشان دريافت کنيم و بايد به نظرات فقهي امام بسنده کنيم.


*به تأييد بسياري از فضلا ايشان به‌لحاظ فقهي بسيار فاضل بودند. باز هم به گفته فضلايي که با ما در ارتباط بودند، ديدگا‌ه‌هاي‌ ايشان، فقهي سنتي بود، به‌همين‌دليل در آن زمان به‌لحاظ فقهي اختلاف‌نظرهايي با علمايي مانند مرحوم موسوي‌اردبيلي و مرحوم هاشمي و به عبارت ديگر با علماي تهران داشتند.


*به‌لحاظ اخلاقي مرحوم راستي را بسيار مهذب، وارسته، شجاع و آزاده مي‌شناختيم. وارستگي ايشان و ‌وابستگي‌نداشتن به مسائل دنيوي از ويژگي‌هاي بارز ايشان بود.

*برايتان مثالي مي‌زنم؛ همان‌طور‌که پيش‌تر گفتم در سازمان همه اعمال و افعالمان زیر نظر همه‌ اعضا بود.همسر من قبل از ازدواج حجاب نداشت؛ ما با هم صحبت‌هاي مفصلي کرديم و بالاخره قرار گذاشتيم ايشان درباره حجاب بيشتر بررسي کند و اگر به نتيجه رسيد، حجاب بگذارد که خوشبختانه اين بررسي خيلي زود به نتيجه مثبت رسيد و به ياري خدا، ايشان محجبه شدند. پيش از مرحله اخير عده‌اي از اعضاي سازمان به ملاقات آقاي راستي رفته و موضوع را گزارش کرده بودند. آقاي راستي در پاسخ گفته بود اولا گناه هيچ‌کس را به اسم ديگري نمي‌نويسند، اگر همسر ايشان بي‌حجاب است، به ايشان ربطي ندارد. اين موضع خيلي مترقي بود، آن‌هم براي فردي که از نظر ما ديدگاه‌هاي سنتي داشت. ثانيا اگر بتواند فردي را که به حجاب اعتقاد ندارد، به خانم محجبه‌اي تبديل کند که کار خيلي‌ خوبي است. همين مثال مشي اخلاقي ايشان را نشان مي‌دهد. در ايامي که از نظر فکري مواضع من را قبول نداشتند، دراين‌باره که از سوی بسياري از مخالفان فکري، مرتب از او سوءاستفاده می‌شد، آزادمنشانه و شجاعانه از من دفاع کردند.


*شايد بتوان گفت اختلاف‌هاي ما با ايشان عمدتا بر سر مواضع فکري و عملکردهاي اجرائي ما بود. خصوصا از زماني که من و آقاي سلامتي در دولت شهيد رجايي به‌عنوان وزراي ايشان حضور پيدا کرديم، اختلاف‌ها تشديد شد يا شايد حتي بتوان گفت، ايجاد شد.


*دليلش هم حضور من در رأس ستاد بسيج اقتصادي و اعمال سياست‌هاي سهميه‌بندي کالا بود که در آن زمان عليه آن به‌شدت تبليغ مي‌شد. آقاي سلامتي وزير کشاورزي وقت هم به‌دليل اجراي قانون اصلاحات ارضي مصوب شوراي انقلاب، مورد انتقاد هم‌فکران آقاي راستي بود. در واقع اختلاف‌ها از اين نوع بود. به‌طورکلي نگاه ما به عدالت اقتصادي با نگاه آن مرحوم متفاوت بود. ايشان درباره عدالت معتقد بود اگر به همه آنچه در احکام فقهي اسلام آمده عمل کنيم، عدالت حاکم مي‌شود و کار اضافي لازم نيست. نظر ما اين بود که براي استقرار عدالت، هر اقدامي که خلاف شرع نباشد، مي‌توان انجام داد. اختلاف‌نظر عمدتا بر سر اين‌ نوع مسائل بود.


*چون آقاي راستي نماينده امام در سازمان بودند و از جناح راست سازمان حمايت مي‌کردند و موضع مخالف نسبت به موضع ما داشتند، من و هم‌فکرانم تصميم گرفتيم از امام براي استعفا از سازمان اجازه بگيريم و در نهايت، پس از عدم مخالفت با اين امر از سازمان استعفا داديم. تاآنجاکه به ياد دارم در اين سال‌ها يک ‌بار ديگر گويا در مجلس ترحيم يکي از بستگان آقاي محمد صدر در مسجد الجواد با آقاي راستي روبه‌رو شدم. ايشان محبت‌آميز و گرم با من برخورد کردند. برخورد کوتاه بود، اما احساس بسيار خوبي در من ايجاد کرد.


*مرحوم راستي در سال ۸۴ به اتفاق برخي از مدرسان از نامزدي آقاي هاشمي براي رياست‌جمهوري حمايت کرده بودند. اين موضوع براي ما مهم بود؛ چون تاآنجاکه مي‌فهميديم مرحوم راستي با مرحوم هاشمي نه ‌فقط در مسائل فقهي بلکه در مسائل سياسي هم اختلاف‌نظر و زاويه ديد داشتند، به‌همين‌دليل حمايت ايشان براي ما قابل‌توجه بود. بعد از سال ۸۸، وقتي زندان بودم، در روزنامه‌ها خواندم که پس از ردصلاحيت آقاي هاشمي، ايشان بيانيه شديد‌اللحني نوشته بودند. پس از اين نامه بود که من احساس کردم در مسائل سياسي ديگر زاويه و اختلافي با هم نداريم. مسائلي که سبب اختلاف مي‌شد، عموما مربوط به دهه ۶۰ بود. ما هم بعد از آن دوره که در کار اجرا و اداره کشور پيش رفتيم، به نتايج جديدي رسيديم و شايد ايشان هم در زمينه‌هاي ديگري به نتايج جديدي رسيده بودند.


*من موضع‌گيري آقاي راستي درباره آقاي هاشمي در سال ۸۴ را ناشي از حريت و آزادگي ايشان مي‌دانم که با وجود اختلافات فقهي و فکري با آقاي هاشمي، صلاح ملک و ملت را در حمايت از ايشان دانستند. بعيد مي‌دانم تغيير ويژه‌اي در نظرات فقهي آقاي راستي به‌وجود آمده بود. ايشان در آن سن‌و‌سال به درجه‌اي از اجتهاد رسيده بودند و تغيير چنداني در افکارشان به‌وجود نمي‌آمد، اما وضعیت کشور، ايشان را به حمايت از آقاي هاشمي در برابر رقبا در سال ۸۴ وادار مي‌کرد. يا در سال ۹۲ که به‌دليل ردصلاحيت آقاي هاشمي بيانيه دادند، با اين اقدام علاوه‌ بر آزادگي، نشان دادند که نمي‌خواهند هيچ حقي از کسي تضييع شود. اقدام فوق درعين‌حال نمايانگر شجاعت ايشان هم بود. اين يکي از ويژگي‌هاي برجسته اخلاقي مرحوم راستي بود. منافع ‌و ‌مصالح کشور و ملت را بر همه‌چيز مقدم مي‌دانست.


*از وقتي از زندان آزاد شدم، به دنبال ديدار با ايشان بودم. ۳۵ سال بود که فرصت گفت‌وگو با ايشان را نيافته بودم. مواضع ايشان در سال‌هاي دهه ۸۰ و ۹۰ مرا بيشتر تشويق به ديدار مي‌کرد. ضمنا بالا‌بودن سن هردو ما و اينکه ممکن است فرصت اين ديدارها از دست برود، عامل مهم ديگري بود.


*اوايل سال ۹۵ با آقاي جواد امام، به‌واسطه دوستي ايشان با فرزند آقاي راستي، درخواست ديدار را مطرح کردم، ايشان هم پذيرفتند و خيلي زود اين ديدار انجام شد. در اين ديدار آقايان عرب‌سرخي و امام هم حضور داشتند. ديدار خوب و پرخاطره‌اي براي من بود و فضاي آن هنوز برايم زنده است. گرچه ايشان به دليل کسالت، از نظر جسمي خيلي ضعيف‌تر از ۳۵ سال قبل بودند، اما از نظر فکري همچنان قوي و به‌روز بودند.


* ايشان گفتند تمام مدتي که شما زندان بوديد، من براي شما دعا مي‌کردم. همه مي‌دانند که مرحوم راستي اهل مداهنه نبودند و دليلي هم براي مداهنه براي يک زنداني تازه‌آزادشده نداشت، بنابراين ابراز لطف و محبت ايشان را خالصانه و صميمانه يافتم. درباره مسائل کشور هم درددل کرديم، در انتهاي سخنان و زمان خداحافظي به ايشان گفتم: «ما اختلافات فکري با هم داشتيم، اگر بر اثر اين اختلافات فکري احيانا زماني برخوردهاي من غيراخلاقي بوده است، عذر خواسته و حلاليت مي‌طلبم». پسر ايشان هم در حضور خودشان گفتند «اتفاقا حاج‌آقا چندبار از من خواسته که اگر ايشان در مجلسي بوده و عليه شما سخني گفته‌ شده و ايشان سکوت ‌کرده‌اند، از شما حلاليت بطلبم».


17302

کلید واژه‌ها : بهزاد نبوی -

منبع: خبرآنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۳۰۸۴۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...

مرتضی مطهری یک شخصیت تمام نشدنی در گذر زمان است و تا امروز معادلی که جامعیت او را داشته باشد بر افکار عموم و خصوص رخ نکشیده!

من اولین بار نامش را از پدرم شنیدم که با او از سالهای درسهای فقه واصول امام خمینی آشنا بود و در دهه چهل متواضعانه گاه بیگاهی درتهران پای سخنرانی آن بزرگوار حاضر میشد و به یاد دارم مرا که در سن کودکی بودم به سالن سخنرانی او بُرد تا حضرت مطهری را ببینم.

ارتباط مرموزی بین من و استاد مطهری ایجاد شده بود تا سال ۶۰ که با کتاب داستان و راستان او آشنا شدم و در سال های بعد در حد توان ناچیز فکری خود با دیگر آثار استاد شهید آشنا شدم و یک به یک نوشته هایش را غذای مغز و روح خویش نمودم و این سفره فکری و اطعام معرفتی تا امروز ادامه داشته و دارد و خلاصه؛ "با مطهری زندگی میکنم" و حاضر به جایگزین کردن دیگری و دیگران بجای او نیستم چون تا کنون جایگزینی برای مطهری -خداراشاهدمیگیرم- که پیدا نکرده ام!

مطهری که من شناختم با توجه در آمیختگی بیش از سی ساله افکارم با آثارش، کلید شخصیتش؛ در "فهم عمیق او از دین ، و درک درست جامعه ، و عرضه خوبِ یافته هایش" است.

توضیح این ادعا چنین است؛

۱ - شهید استاد مطهری یک شخصیتِ جامعِ علمی بودکه دگراندیشان را تحمل میکرد. او گذشته از اینکه یک فیلسوف بود و فلسفه را هضم کرده بود، در فقه یک فقیه بود، و مهمتر ؛ با آثار نویسندگان دنیای خود ، حتا با دگر اندیشان آشنا بود ودر مواجه با نام یک نویسنده غربی و یا دگراندیش حیرت زده نمیشد.

این جمله شگفت آور که هیچ گاه عملی نشد ، از اوست؛ " می‌باید دانشکده الهیات به هر قیمتی شده فردی مارکسییسم رادر این دانشکده دعوت کندتامسائل مارکسیسم را تدریس کند. بعد ما هم می‌آئیم و حرف‌هایمان ‌را می‌زنیم. هیچ کس هم مجبور نیست‌ منطق ما را بپذیرد."

و میگفت: "من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است وآزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها."

۲ - آیت الله مطهری به عمقِ "دین" سفرِ علمی کرد. عمقِ دین بمعنای فهم و اجتهاد در فقه نیست .

اجازه دهید سخنی از استادبزرگوارم آیت الله وحید خراسانی که در درس داشتند تقدیم کنم که فرمودند: "تفقه در دین ؛ متفاوت از تفقه در ابواب فقه، طهارت تا دیات است ، این یک قسمت از دین است نه تمام دین؛ بعض الشیء لیس بالشیء»

در مورد "فقه مطهری" دامنه سخن وسیع است. خلاصه آن این است که او میگفت : "تمام مطالب دو جلد کفایه الاصول را در مشت دارم" ، و در درسهای عمومی آیت الله بروجردی و درسهای خصوصی امام خمینی توانست به رتبه بالای "اجتهاد" برسد و فقیه شود،  ولی نه یک فقیه متعارف مانند دیگران که حداکثر یک حاشیه بر "عروةالوثقی" و یا "مکاسب شیخ انصاری" اضافه کند، بلکه وی فقیهی بود که باید تفقه او درچگونه باز کردنِ گره های کور را از زندگی فردی و اجتماعی مسلمین دیدکه درآثارش مانند؛ کتاب "حجاب" و نیز "نظام حقوق زن" و یا "اسلام و مقتضیات زمان" رصد کرد. او از خاستگاه فقه سنتی با بازاندیشانه، پیوند بین نص و زندگی را رقم زد.

۳ - استادمطهری از تحجر فاصله داشت.

اوتوانست بااین روش درست مراجعه به متون اصیل دینی وعدم دخالت حب و بغض ها، از تحجر و دگم اندیشی وسنت گرایی های نامعقول دور شود.

آقای مطهری بر بافت فرسوده؛ بنایِ فقه و فلسفه و تفسیر بنا نکرد. استاد عزیز آیت الله جوادی در درس میفرمود: "در تمام رشته ‌ها ما تا نقشه جامع علم آن رشته را نداشته باشیم، هر فتوایی که در درون آن بدهیم به صورت بافت فرسوده است؛ مثل کسی که شهر را بخواهد اداره کند، تا نقشه جامع شهر را نداشته باشد، هرگونه ساخت و سازی داشته باشد طولی نمی‌کشد که بافت فرسوده می‌شود." مطهری نقشه جامع "شهرعلم" را داشت.

مطهری عزیز، در حد میسور بین علم و دین را آشتی میداد و عامل همبستگی عالمان و دانشمندان بود. علوم انسانی و تجربی را احترام میگذاشت همانطور که علوم اسلامی را ارج مینهاد تاجاییکه واجب علی کل مسلم  را به تمام علوم بشری سرایت میداد ودر عین اینکه به آداب و فرهنگ و دانش خودی باور داشت، اما هیچ گاه این باور باعث تمسخر و یا بی اعتنایی به ره آور غرب نمیشد. اوهیچ گاه شبهه وشبهه دار را رمیِ به بی دینی نمیکرد و هیچ گاه در مثل تریبون دینی نمازجمعه آنان راتهدید به ارهاب -ترور- نمیکرد.

امروز؛ مادربرابر دوگانگی سازی بین دین و هرچیزی که نیاز بشر است قرار گرفته ایم! مانند علم ویا فلسفه ویا بهداشت ویا تکنولوژی ودانش درغرب .. و نیزازسوی دیگر مواجه با تغییر در مفاهیم بدیهی مانند؛عدالت،عصمت،قدرت و.. هستیم‌!

بگمانم؛اگر مطهری ومبارزه اوباتحجر ادامه داشت، شرائط متفاوتی داشتیم.

۴ - آیت الله مطهری از محو شدنِ در شخصیتها بر حذر  بود و شخصیت پرست نبود. او نه وابسته به فرد، و نه وابسته به هیچ تشکیلات سیاسی و غیر سیاسی بود. او درعین اینکه به امام خمینی عشق داشت و از بردن نام او اشک می ریخت و وابسته عاطفی و تحصیلی به او بود اما وابسته فکری نبود که سرسپرده باشد، مطهری نه تنها خود اهل دست بوسی و پا بوسی نبود ، بلکه ؛ بسی پهلوانانه بر سرسپردگی ، چاکری ، تعصب و اطاعت بی چون و چرا  ، چنان تیغ نقد میکشید که آه از دل مریدبازان به آسمان بلند می شد.

او در نقدِ عالمانه ی دو بخش کوشا بود ، یعنی ؛ نقد "ارباب قدرت"  و نقد "ارباب دیانت".

استاد شهید مطهری چه زیبا گفت: "مقام حکومت، ملازم با مقام قدسی نیست و هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام، من مانند عوام فکر نمی‌کنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه و فسق است."

۵ - استاد مطهری در پیدایش انقلاب بهمراه همراه امام خمینی نقش موثر یک مجاهد و نیز یک ایدئولوگ را داشت ، اما این ، باعث نمیشد که چشم بر حقائق و یا نارسائی ها و یا حقوق مردم ببند و مدافه جریان حاکمیت باشد.

او چنین میگفت :

"این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد، که قطعاً مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولت‌های آینده واقعاً و کلاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکاف‌های طبقاتی اقدام کنند. تبعیض‌ها را واقعاً از میان بردارند .. من تأکید می‌کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد."

استاد مطهری دم از معنویت بدون عدالت نمیزد چون بر این اندیشه بود که ؛ "نبود عدالت در جامعه؛ پایه معنویت را متزلزل خواهد کرد و چون باعث محرومیت‌ میشود ، محرومیت عامل ایجاد عقده‌های روانی است و عقده‌های روانی تولید انفجار خواهد کرد!"

شهید مطهری برای حق به هرگونه رفتار ناروایی که با متن دین و حقوق مردم در تضاد بود را ممنوع میدانست ، چون بر این باور بود: «برای حق باید از حق استفاده کرد و اگر من بدانم که با یک دروغ، امشب همه گناهکارانِ شما توبه میکنند و نمازِ شب خوان میشوند، اسلام به من اجازه چنین کار [دروغی] را نمیدهد.»

بعد از ملاحظه مطالب پنج گانه تقدیم شده ، آیا به نظر شما "مطهریِ امام خمینی" تکرار شد؟

 

دیگر خبرها

  • اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...
  • مطهری امام
  • روایت هجرت اجباری ابوالرضا(ع) از مدینه به عراق
  • پاسخ آیت الله نوری همدانی به سوالی درباره طرح عفاف و حجاب پلیس (طرح نور)
  • مناظره در باره نقش مردم در حکومت در دیدگاه های آیت الله مصباح یزدی و آیت الله مرتضی مطهری
  • هشدار نارنجی هواشناسی برای استان کرمان
  • «طرح نور» نیروی انتظامی مورد حمایت است
  • انتقاد یک مداح بودجه سنگین نهاد‌های فرهنگی در موضوع حجاب
  • روایت سیمین دانشور از دیدار با امام خمینی(ره)
  • آیت‌الله جاودان: با مراقبه و محاسبه اعمال به رحمت الهی می‌رسیم