کورش تمدنی کورش سیاسی
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۳۹۳۹۸۷
به گزارش جهان نيوز؛ عبدالله گنجی مدیر مسئول روزنامه جوان طی یادداشتی در این روزنامه نوشت: فضای چند روز گذشته زمینهای شد تا موضوع باستانگرایی به رسانهها کشیده شود. از آنجا که در رساله دکتریام به رابطه اسلام و ناسیونالسیم (ملیگرایی) در ایران پرداختهام، فراتر از ژورنالیسم رسانهای چکیدهای از آنچه یافتهام را تقدیم خوانندگان محترم مینمایم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در آن رساله به این موضوع پرداختهام که اسلام و ناسیونالیسم (ناسیونالیسم به معنی ایدئولوژی حکومت نه یک دستگاه معرفتی) در ایران معاصر چگونه با هم مواجه شدند و تأثیر این مواجهه بر منافع ملی چه بوده است؟
سه الگوی رابطه اسلام و ناسیونالیسم در ایران معاصر داشتهایم که عبارتند از:
1- غلبه ناسیونالیسم بر اسلام ۱۳۲۰- ۱۲۸۵
2- تفکیک اسلام و ناسیونالیسم ۱۳۵۷- ۱۳۲۰
3- سازگاری اسلام و ناسیونالیسم پس از انقلاب اسلامی.
سؤال اساسی این است که کدام الگو و در کدام زمان منافع ملی ما را تأمین نموده است؟
الگوی اول باعث شد در دو جنگ جهانی تسلیم و نابود شویم و قحطی ۱۰ میلیون ایرانی را نابود کرد. کودتا روش تغییر حاکمیت شد و ارتش ملی پهلوی اول در شهریور ۱۳۲۰ طی سه روز فرو پاشید و... .
در زمان حاکمیت الگوی دوم کودتای ۱۳۳۲ اتفاق افتاد؛ ملیگرایی مصدق و ناسیونالیسم باستانگرای پهلوی با هم سازگار نشدند، بحرین از ایران جدا شد و مستشاران امریکایی تا سقف ۴۳ هزار نفر ایران را قبضه کرده بودند.
در ۲۵ سال حکومت پساکودتا، ایران عملاً مستعمره و ژاندارم بود و تا مرز کاپیتولاسیون پیش رفت.
پس نتیجه اینکه ناسیونالیسم باستانگرا ظرفیت و قدرت حفظ منافع ملی ایرانیان را نداشت. بدون تردید حملات غربگراها و ناسیونالیستها به اسلام که اندکی قبل از مشروطه شروع شد و تا انقلاب اسلامی ادامه داشت با واکنش ایرانیان مواجه شد و انقلاب اسلامی - بدون تردید- اعتراض به ناسیونالیسم افراطی و غربگرایی وابسته در ایران بود.
اما در الگوی سوم، جمهوری اسلامی، ملیت و ملیگرایی مثبت را در اکثر حوزهها به رسمیت شناخت و تعامل اسلام و ناسیونالیسم، منافع ملی را به صورت حداکثری تأمین نمود.
تعامل اسلام و ناسیونالیسم در ایران در حوزههای زیر قدرتمندانه عمل نموده و اسلام عناصر مثبت ملی را در صدر نشانده است.
1- جنگ تحمیلی، ۲- صداوسیما (مستندهای آثار تمدنی و تاریخی ایران و فرهنگ اقوام و ...)، ۳- مسئله خلیج فارس، ۴- انرژی هستهای، ۵- ورزش، ۶-گرامیداشت مفاخر ملی و تاریخی ایران از جمله میدانهای همسویی ملیگرایی و اسلامگرایی است.
انرژی هستهای، ورزش و خلیج فارس به خودی خود مسئله ملی هستند، اما دین نیز با آن همسو شد و این الگو نه تنها باعث حفظ و حراست از تمامیت ارضی ایران شد بلکه ایران را در تراز قدرتهای برتر جهان قرار داد. قدرتهایی که در شهریور ۱۳۲۰ با حضور در تهران مشغول تقسیم ایران بین خود بودند، امروز همگی در مقابل ایران به جلسه مینشینند و به معامله و مذاکره روی میآورند و تحکم را بیفایده میدانند. پس نشان میدهد اسلام عناصر مثبت ملیگرایی در ایران را تقویت کرد.
در اسلام وطندوستی بسیار محترم است، اما با وطنپرستی متفاوت است. ریشه تاریخی، موجب افتخار است اما نژادپرستی و برتریطلبی نژادی بسیار مذموم است.
جالب این است که نفی نژادپرستی و وطنپرستی که در اندیشه دینی پررنگ است در غرب جدید هم پررنگ است و هر جا نژادپرستان غربی (مثل آلمان) ظهور میکنند، اروپا یکپارچه علیه آنان موضع میگیرد.
در ایران هیچکس مخالف کورش نیست، آثار تمدنی عصر کورش از نگاه مقام معظم رهبری «قابل تحسین» و «موجب افتخار» است، اما کورش نه زیارتگاه است، نه شفا میدهد، نه معنویت تزریق میکند و نه مانند سعدی و حافظ تفریحگاه است و نه اصلاً آنجا مقبره کورش است.
آنچه امروز و در دو، سه سال اخیر میبینیم یک حرکت اجتماعی یا واگرایی هویتی نیست، بلکه یک رفتار سیاسی است که سلطنتطلبان به کمک شبکههای اجتماعی علیه نظام جمهوری اسلامی سامان دادهاند، به همین دلیل است که حکومت و دولتی که برای کورش گرامیداشت برگزار کرد و حتی به شکل افراطی بر گردن آن چفیه میانداخت، چنین مراسمی را قبول ندارند.
بزرگترین ظلم به کورش این است که سلطنتطلبان پشت وی مخفی شوند و بخواهند این میراث ملی را با ناکامیهای خود به کامروایی تبدیل کنند.
درگیر کردن هویت ملی با هویت دینی و برعکس، بازی باخت- باخت به هویت غربی است که ساماندهندگان این درگیری از آبشخور غرب تغذیه میشوند؛ البته ملیگراها در ۱۵۰ ساله گذشته از مبانی معرفتی غرب سیراب شدهاند نه مبانی معرفتی ایرانی- اسلامی...
آنچه قطعی و حتمی است و بر سر آن اختلاف وجود ندارد، این است که تاریخ باستان ایران در همین ۲۰۰ سال اخیر به دست مستشرقین و پشتیبانی پارسیان هند (جریانی که حاضر به پذیرش اسلام نشدند و از ایران به هند مهاجرت و دین و زبان خود را حفظ کردند) نوشته شد و مستشرقین با زیرکی عناصری ملی - باستانی را که میتوانست به انشقاق هویتی ایران و اسلام منجر شود، در آن نهادینه کردهاند، بنابراین تاریخ کورش 2 هزار و ۳۰۰ سال بعد از تحقق آن ثبت شده است و قابل استناد قطعی نیست، به همین دلیل هر کس از کورش صحبت میکند واژه «احتمالاً» را از نظر دور نمیدارد.
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۳۹۳۹۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا کشوری مثل مصر سریال "حشاشین" را ساخت؟
به گزارش تابناک به نقل از تسنیم، نشست نقد و بررسی سریال حشاسین با حضور حجتالاسلام مهدی فرمانیان استاد تمام دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی، حجتالاسلام سید علی بطحایی مدیر کل پژوهش دانشگاه ادیان و مذاهب، فرقهشناس و پژوهشگر جریانهای اسلامی و مهدی علمی دانشور استادیار ادیان شرق دانشکده ادیان و مذاهب برگزار شد.
بطحایی بحث خود را با موضوع جریان های فکری مصر آغاز کرد و گفت: سریال حشاشین نسل جدید را درگیر کرده است. نسل جدید بر خلاف ممانعتها این سریال را دیدند. نظر کلی بنده از سریال همان ضرب المثل معروف است که گفت «بعضیها کج گفتند، اما رج گفتند.» کج گفتنش با آقای دکتر فرمانیان و دانشور است و رج گفتنش با من. رج گفته یعنی برنامه و هدف دارد و کار او روی حساب است. روی جریانهای فکری، این سریال را ارائه داده است. این سریال را در قد و قواره سریال تاریخی نبینیم بلکه این فیلم، یک نبرد جریانی است که صحنۀ آیندۀ جهان اسلام را تشکیل میدهد. نبرد جریان های فکری در این اتفاق رخ میدهد. به چه معنا؟ جریان شناسی جهان اسلام حوزه مغفولی است. آینده پژوهیِ آن، مغفول تر است و از همه مغفول تر، نبرد بین جریانهاست که صحنه آینده جهان اسلام را شکل میدهد. در مصر و تونس و مغرب و ترکیه همین گونه است. تلاقی جریان ها صحنه آینده جهان اسلام را می سنجد.
وی افزود: اسلام سنتی خیلی در تلاقی با جریانات وارد نمیشود و حاشیه امنی برای خود دارد. روشنفکری هم بدنهی مردمی ندارد و حضور اجتماعی هم نمیتواند داشته باشد؛ منتها سه جریانِ اسلام سلفی با قرائت جامعی که دارد و نیز اسلام سیاسی و اسلام سکولار صحنهی آینده جهان اسلام را میسازند که باید در حوزه آیندهپژوهی به آن توجه کنیم تا به مشکلی برنخوریم.
سریال حشاشین به نزاریان شام ارتباط دارد
بطحایی گفت: باید به نکته ای توجه شود؛ اگر توجه نکنیم، بقیه تحلیلها فایده نخواهد داشت. چون بعضی می گفتند این سریال آمده تا ولایت فقیه یا مهدویت را بزند، اما سرحلقه این سریال این است که چرا مصر این دغدغه را داشت؟ چون نزاریان ارتباطی به مصر ندارد. نزار پس از اینکه از خلیفه نهم عزل می شود، مدت کوتاهی به اسکندریه مصر میرود و مدتی در آنجا میماند. برای اینکه نشان دهد من حکومت دارم، سکهای ضرب میکند که ظاهراً در موزه آقاخان تورنتو نگهداری میشود. مدت کوتاهی حکومت میکند و بعد لشکری میآید و او را میکشند. بنابراین این سریال به مصر مربوط نیست به لوئانته یا نزاریان شام ارتباط دارد و عمدۀ آن به ایران مرتبط است. مصر به خاطر مصرف داخلی و مخالفت با اسلام سیاسی و آمادگی جهان اسلام به این سریال پرداخت. بعید هم نیست در آینده به دیگر جریانها و فرقهها بپردازند و ما با اسلام سیاسیهراسی مواجه شویم. پنج قسمت اولش است که به اسلام سیاسی بر خورده است.
مصر لیدر جریان فکری جهان اسلام است
وی با طرح این سؤال که در مصر چه اتفاقاتی افتاد، گفت: باید موجهای تاریخی مصر را یک مرور کنیم و بعد ببینیم اسلام سنتی و سایر جریانهای فکری چه واکنشی نسبت به این موجها داشتند. از 226 سال قبل در 1213 قمری یا 1798 میلادی که ناپلئون حمله میکند و میگویند توپهای ناپلئون مسلمانان را بیدار کرد، تقریباً 6 موج مصر را فرا گرفت. مصر با بقیه کشورهای عربی تفاوت دارد. کشورهای عربی پول دارند، اما مصر پول ندارد.
بحطایی ادامه داد: کتابی با نام «مصر از زاویهای دیگر» از خانم جمیله کدیور منتشر شده است. سفرنامه 300 صفحهای جریانات فکری را در آن بازه زمانی خوب ریشهکاوی کرده است. مصر مهم است. شناخت مصر مهم است. این سرزمین، لیدر جریان فکری جهان اسلام است. از 226 سال قبل تا الان جریان اول که تاکنون ادامه دارد، محمدعلی پاشا و طهطاوی بود. کتابی با عنوان «تخلیص الابریز فی تلخیص باریز» نوشته شد. یعنی پاکسازیِ آب را بیاور تا چهره مشعشع پاریس را نشان دهیم. در این کتاب اولین واکنشهایی که اسلام نسبت به مدرنیته و حمله ناپلئون دارد و علت عقب ماندگی اسلام را خوب تحلیل کرده است. اینها نسل اول هستند که با سختافزارهای غرب مواجه می شوند که چرا غرب از جهتهای مختلف جلوتر از ما است. این جریان شکست می خورد.
این پژوهشگر فرقهها گفت: نسل دوم امثال سید جمال است که بیداری اسلامی را مشخص میکند و عبدُه که اسلام انقلابی و بیداری را مطرح میکنند. نسل سوم، با جنگ جهانی اول مواجه می شود که سعد زغلول است. در این دوران بریتانیا جدا میشود.
روح فرهنگیِ حاکم بر مصر را تفکرات سکولار شکل میدهد
وی با اشاره به اینکه از کنار نسل چهارم و پنجم سه جریان شکل میگیرد،افزود: یکی پان عربیسم است به سردمداری جمال عبدالناصر. او ناسیولانیست دیکتهای و دیکتاتوری است. دوم، حسن البناء است که در همین دوران، شکلگیری اسرائیل را شاهدیم. پانعربیسم در مصر خودش را خوب نشان میدهد. در کنارش طه حسین است که نباید آن را متعلق به گذشته بدانیم. دقیقترین بستهای که درباره سکولاریزم و لیبرالیسم در مصر ارائه میشود، متعلق به اوست. در کتابهای «فی الأدب الجاهلی»، «فی التاریخ الجاهلی» و «مستقبل الثقافة فی مصر» اندیشه خود را میگوید. تکلیف خودش را مدرنیته مشخص می کند. به جهان اسلام نسخه میدهد که چه قسمتهایی از فرهنگ غرب را بگیریم. وزیر امروزین مصر میگوید روح فرهنگیِ حاکم بر مصر، طه حسین است.
بطحایی گفت: الان در مصر دوئلی بین اسلام سیاسی و اسلام سکولار است. تقریباً اسلام سنتی جمع شده است. تنها یکی از مشاوران احمد الطیب گفته بود سریال حشاشین به فرقهگرایی منتج میشود. اسلام سنتی در مصر اسلام کاملاً کنترل شده است. در هر صورت الأزهر واکنش مطلوبی ندارد. اما میداندار در تمام این صحنهها، خالد منتصر و عکاشه است. اینها افراد تأثیرگذاری هستند. پزشک خالد در خیلی از حوزهها وارد شده و سکولاریزم است. او دو سفر به آلمان و هلند میرود. میگوید واکنشها را نسبت به حشاشین میدانم. با مسلمانان هلند که صحبت کردم، از لحاظ لهجه انتقاد کردند، اما از نظر جریانی میگویند، به نظر ما بهترین فیلمی است که توانسته اسلام سیاسی و تکفیریها را منکوب کند.
وی با تصریح بر اینکه خوراک این فیلم کاملاً جریانشناسانه است و تاریخی نبینیم، در بیان راهکار گفت: اما چکار کنیم؟ به ذهنم میآید اسلام سنتی و مراجع تقلید باید سکوت کنند، همچنان که خود اسماعیلیها سکوت کردند. صحبت درباره نزاریان باید متولی داشته باشد. ایران جزو تاریخش است، اما درباره حشاشین که مقداری مسئله دارد، نمیتواند صحبت کند. باید امثال آقاخان صحبت کنند. ما انتظار داریم وارد صحنه شود. البته آقای داریوش محمدپور از مؤسسه اسماعیلیه واکنشی داشت.