Web Analytics Made Easy - Statcounter

38 سال از تسخیر سفارت امریکا در تهران گذشته است؛ با این حال ١٣ آبان ماه، همچنان در تاریخ انقلاب اسلامی از مهم‌ترین روزهای تاریخی و سرنوشت‌ساز تلقی می‌شود. در طول این چهار دهه بارها از جوانب مختلف و با نگاه‌های متفاوت به آن پرداخته شده است اما گویی هنوز هم زوایای ناروشنی در آن هست که هر ساله می‌طلبد طرحی نو درباره آن افکنده و بازخوانی دیگری از آن روایت شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

محسن آزموده

ایران آنلاین / ما نیز به سهم خودمان سعی کردیم نگاهی دوباره به آن روز تاریخی و سرنوشت ساز بیندازیم و حتی‌الامکان ماجرا را از دو نگاه کاملا متفاوت دنبال کنیم. ١٣ آبان ماه سال ١٣٥٨ مانند هر روز دیگری که در تاریخ از اهمیت تعیین‌کننده‌ای برخوردار است محل تامل و اختلاف ناظران و تحلیلگران قرار دارد. برخی تمام‌قد از همه ابعاد و وسعت آن دفاع می‌کنند و معتقدند که در آن مقطع منافع ملی ما جز از این رهگذر تامین نمی‌شد و در غیر این صورت اساسا حیات انقلاب به خطر می‌افتاد. اما برخی دیگر با نگاهی متفاوت معتقدند که می‌توانست برخی ابعاد این مساله شکل دیگری پیدا کند و در مواردی از آن طور دیگری رفتار شود.

عباس سلیمی نمین به گروه اول و مجید تفرشی به گروه دوم تعلق دارد. سلیمی نمین و تفرشی هر دو نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر کشورمان هستند که در این شماره هر کدام از خواستگاه خود به تحلیل واقعه ١٣ آبان ماه سال ١٣٥٨ پرداخته‌اند. طبیعی است که اظهارات آنها لزوما بیان‌کننده نظر روزنامه نیست و اساسا مسائل تاریخی مهم‌تر و حساس‌تر از آن است که بتوان با یک یا دو تحلیل، حکمی کلی و نهایی برای آن صادر کرد.

بنابراین واقعه تسخیر سفارت امریکا همچنان می‌تواند محل بحث باشد و «سیاستنامه» این آمادگی را دارد که ضمن استقبال از نظرات صاحب نظران به انتشار و انعکاس دیدگاه‌های مختلف بپردازد.

 مجید تفرشی مورخ و سندپژوه به درستی معتقد است که رویداد تسخیر سفارت امریکا در آبان‌ماه سال ١٣٥٨ خورشیدی هنوز به تاریخ به این معنا نپیوسته که بتوان به سادگی درباره علل و انگیزه‌ها و پیامدهایش صحبت کرد و همچنان هر گونه اظهارنظری درباره آن باعث واکنش‌های مثبت و منفی دیگران می‌شود. با این همه او از منظر مورخی که مراجعه مستقیم به اسناد می‌کند و مدام با اسنادی از مناسبات ایران با سایر کشورها سر و کار دارد و مسائل بین‌المللی را تحلیل می‌کند، در گفت‌وگوی حاضر خطر کرده و دیدگاه‌هایش را درباره این واقعه بیان می‌کند. از دید او نفس گروگانگیری مساله بدون سابقه‌ای نبود و حتی انتظار آن می‌رفت، اما مساله اصلی تداوم آن است که موجب شد این واقعه به رویدادی بی‌نظیر با پیامدهای بلندمدت بدل شود.

 در مورد انگیزه‌های رویداد تسخیر سفارت امریکا دیدگاه‌های متفاوتی مطرح شده است، شما در این باره چه نظری دارید؟

من در مورد ماجرای اشغال سفارت امریکا در ١٣ آبان ١٣٥٨ یا ٤ نوامبر ١٩٧٩ بسیار گفته‌ام و نوشته‌ام. متاسفانه مثل خیلی از موضوعات مختلف تاریخ معاصر ایران، مساله گروگانگیری و اشغال سفارت امریکا در تهران هم هنوز یک موضوع کاملا جدا و بری از مسائل سیاسی روز نشده است و به تاریخ نپیوسته که بدون عصبیت و احساسات و خشم و عشق و نفرت بتوان راجع به آن سخن گفت و مورخ و تحلیل‌گر هر موضعی اتخاذ کند، عده‌ای او را متهم می‌کنند که نسبت به مسائل روز نگاه خاصی دارد و حتی اتهامات سیاسی و امنیتی به او می‌زنند. بنابراین فراتر از یک بحث علمی بحث راجع به این واقعه همچنان داغ است و ابزار سیاسی برای آبروبری و آبروخری تلقی می‌شود. اما بحث من فراتر از یک بحث ساده تاریخی است، زیرا مجال این را داشتم که اسناد محرمانه بین‌المللی ماجرای گروگانگیری و ریشه‌ها و تبعات آن را ببینم و به نظرم می‌رسد که اهمیت این موضوع از حیث تاریخی بسیار زیاد است، زیرا یکی از نقاط عطف و تاثیرگذار در تاریخ روابط سیاسی ایران با غرب است که پیامدهای ملی و منطقه‌ای و بین‌المللی گسترده‌ای داشته است. اگر سوگیرانه و با اغراض سیاسی به این واقعه بنگریم، به هیچ‌وجه نمی‌توانیم با مسائل جدی و موثر در این واقعه به صورت کاملا منصفانه و بی‌رحمانه برخورد کنیم. باید در نظر داشت که در دوران انقلاب و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، باور بسیاری در ایران این بود که امریکا حامی و مقصر اصلی عملکرد شاه بوده است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دولت‌های غربی به طور کلی و به خصوص امریکا و بریتانیا از رفتن شاه ناراحت بودند، زیرا با وجود اختلافات جدی با شاه، هیچ کدام از آنها علاقه‌مند سرنگونی او نبودند، اما در ابتدا به هیچ‌وجه هم علاقه‌مند به مقابله آشکار با انقلاب اسلامی نبودند، زیرا تصور کشورهای غربی این بود که حادثه‌ای در ایران رخ داده و باید با جمهوری اسلامی مذاکره کرد، ضمن آنکه یکی از مسائل اصلی آن زمان بحث جنگ سرد است و خطر اتحاد جماهیر شوروی مهم است. بنابراین هم امریکا و هم دولت‌های اروپایی در وهله نخست نظرشان این است که با تن دادن به واقعیت پیش آمده سرنگونی بزرگ‌ترین متحد منطقه‌ای خود، به نوعی با ایران تعامل کنند و واقعیت را بپذیرند و با ایران رویارویی مستقیم نداشته باشند، ضمن اینکه شرایط ایران را مطلوب نمی‌دانستند و می‌خواستند خیلی جدی جلوی گسترش انقلاب ایران به کشورهای منطقه به خصوص کشورهای حوزه خلیج فارس را بگیرند. از سوی ایران نیز این مساله مطرح است که شاه حق ندارد به انگیزه یا بهانه درمان به امریکا برود. همچنین نیروهای موثر در انقلاب ایران در یک مسابقه سیاسی می‌پرداختند برای اثبات ضدامریکایی و ضدامپریالیست بودن خودشان، یعنی گروه‌هایی مثل سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، حزب توده، سازمان‌های چریک‌های فدایی خلق و دیگر گروه‌های سیاسی اسلامی و ملی رقابتی داشتند برای اینکه نشان بدهند که از دیگر گروه‌ها ضد امریکایی‌تر هستند و دولت مهندس بازرگان و حتی حزب جمهوری اسلامی در این میان از سوی این گروه‌ها در مظان اتهام بودند که با امریکا مماشات می‌کنند یا حتی به تعبیر برخی گروه‌های افراطی امریکایی هستند. بنابراین این گروه‌ها نیز برای اینکه خود را از این اتهام مبرا کنند، مدام شعارهای ضد امریکایی می‌دادند. در این میان باید به مساله مهمی اشاره کنم که شاید در گروگانگیری نقش داشت و آن مساله انتخاب سفیر جدید امریکا در ایران، والتر کانلو بود. به این فرد رسما و صریحا توسط دولت ایران اجازه ورود به ایران داده نشد. از نظر دولت مهدی بازرگان و ابراهیم یزدی وزیر خارجه، اتهام کاتلر این بود که قبلا در زئیر سفیر بوده و سابقه اقدامات استعماری در جهت منافع امریکا داشته است. به هر حال دولت بازرگان با انتخاب این فرد مخالفت جدی کرد.

این عدم پذیرش چه پیامدهایی داشت؟

برای امریکا که با وجود حمایت کامل از حکومت قبلی ایران حداقل اعلام می‌کند که با حکومت جدید قصد مماشات دارد و ادعا می‌کند که اصل انقلاب را به رسمیت شناخته و واقعیت تغییرات سیاسی ایران را قبول دارد، عدم پذیرش سفیر جدید ضربه بزرگی به این مناسبات است. اما به هر حال ضربه نهایی نبود. اما علت اصلی رد کردن سفیر جدید امریکا در تهران از سوی دولت ایران در واقع این نبود که دولت مهندس بازرگان و وزارت خارجه به طور جدی این فرد را می‌شناختند و می‌خواستند به امریکا و روابط ایران و امریکا ضربه بزنند.

پس علت چه بود؟

علت اصلی حضور در مسابقه امریکایی‌ستیز و جو ضدامپریالیسم اول انقلاب بود که می‌خواستند با حزب توده، مجاهدین خلق و برخی اسلامی بگویند که ما نیز به اندازه شما با امریکا در ستیز هستیم و فکر نکنید که ما طرفدار امریکا هستیم. در واقع نوعی ژست امریکایی‌ستیزی بود که مثل بقیه مناقشات داخلی لطمه منطقه‌ای و بین‌المللی به مناسبات ایران با کشورهای دیگر زد. در واقع مناسبات دیپلماتیک ایران و امریکا در این مرحله، قربانی مسابقه تظاهر به امریکاستیزی در بین دولت موقت و منتقدانش شد. درست است که اکثر قریب به اتفاق دانشجویانی که به سفارت امریکا حمله کردند، دانشجویان مسلمان انقلابی منتقد دولت مهندس بازرگان بودند و کسانی بودند که از موضع اسلامی با دولت امریکا مخالف بودند، اما در واقع می‌خواستند به گروه‌های چپ، مجاهدین خلق و گروه‌های سکولار ضد امریکایی نشان بدهند که اگر شما در شعارها و اعتراضات خودتان به امریکا حمله می‌کنید، ما هم سفارت امریکا را می‌گیریم و شما در موضوع مبارزه با امپریالیسم جدی‌تر و کوشاتر هستیم.

آیا این دانشجویان خودجوش چنین تصمیمی گرفتند؟

من واقعا نمی‌توانم بگویم که این ماجرا خودجوش بوده است یا با همراهی مقامات و جریان‌های دیگر رخ داده است، اما به هر حال نتیجه رقابتی برای سبقت گرفتن از گروه‌های ضد امریکایی دیگر بوده است تا بگویند ما هم به اندازه شما و بلکه بیش از شما ضدامریکایی هستیم. اول انقلاب اگر خاطرتان باشد گروه‌هایی که خودشان را منتسب به سازمان چریک‌های فدایی خلق می‌دانستند، سفارت امریکا را اشغال کردند، اما اقدام‌شان با مخالفت شدید رهبر انقلاب و دکتر یزدی، معاون نخست‌وزیر مهندس بازرگان مواجه شد و آنها را از سفارت امریکا بیرون کردند و موضوع تمام شد.

البته در مورد حمله چریک‌های فدایی فرخ نگهدار از اعضای این گروه نیز مدعی است که این اقدام کار این گروه نبود.

بله، کسانی که حمله کردند خودشان را منتسب به سازمان چریک‌های فدایی می‌دانستند، اما سازمان چریک‌ها به خصوص شخص آقای نگهدار لیدر این گروه معتقد است که این افراد وابسته به ما نیستند و از آنها اعلام برائت کرد. صحبت من این است که حداقل این افراد خودشان را منتسب به این سازمان می‌کردند و هوادار آنها بودند. به هر حال در اینکه هوادار چریک‌ها بودند تردیدی نیست. اما اینکه اجازه یا اراده‌ای از سوی سازمان چریک‌های فدایی خلق داشتند را مطمئن نیستم و اصراری نیز در این زمینه ندارم. به هر حال این گروه‌های تندرو معتقد بودند که باید نشانه حملات را به سمت امریکا گرفت و مبارزه با امپریالیسم را هدف اصلی انقلاب می‌دانستند، نه مبارزه با نیروهای استبدادی و دیکتاتوری.

تفاوت اشغال سفارت امریکا در ١٣ آبان ١٣٥٨ با اشغال قبلی در چه بود؟

در اشغال و گروگانگیری روزهای نخست انقلاب و همین طور اشغال کمتر شناخته شده سفارت بریتانیا، دولت و حکومت رسما موضع منفی گرفت و با اشغالگران برخورد کرد. در گروگانگیری اصلی در ١٣ آبان ١٣٥٨ چند مساله مهم رخ داد. نخست اینکه در همه دنیا اشغال سفارتخانه‌های خارجی نمادی برای اعتراض به سیاست آن کشور است. سفارت ایران هم در کشورهای مختلف از جمله لندن و امریکا بارها مورد حمله قرار گرفته است و اشغال شده است و این موضوع فی‌نفسه امر عجیب و جدیدی نیست. اما چند موضوع سبب شد که این ماجرا به یک حادثه تاریخ‌ساز و تاثیرگذار حتی تا به امروز بدل شود.

یعنی حمله به سفارتخانه‌ها امری رایج بوده است. زیرا برخی مثل آقای اصغرزاده مدعی شده‌اند که اشغال سفارتخانه‌ها به خصوص در آن زمان امری معمول بود.

بله، اشاره کردم که سفارت خود ایران در لندن از قبل از انقلاب تا به امروز بارها مورد حمله قرار گرفته است. اما این حمله خاص در ١٣ آبان ١٣٥٨ چند ویژگی داشت که با این حمله‌ها متفاوت است و نشان می‌دهد مطلبی که از قول آقای اصغرزاده گفتید، مغلطه و کاملا نادرست است. تفاوت تسخیر سفارت امریکا در سال ١٣٥٨ با بقیه موارد مشابه دست کم در سه وجه است: اول اینکه اقدام اشغال امری مقطعی و کوتاه‌مدت است. معمولا یک یا چند ساعت و در نهایت دو، سه روز بیشتر به طول نمی‌انجامد و تمام می‌شود، یعنی چیزی نیست که یک سال و اندی ادامه پیدا بکند و در هیچ کجای دنیا سابقه ندارد که این اقدام تا این زمان ادامه پیدا کند.

این ویژگی چه اهمیتی دارد؟

طول کشیدن ماجرا به این معناست که دولت با این اقدام غیرقانونی مماشات می‌کند، یعنی یا ناتوان از جلوگیری از آن است یا با اشغال‌کنندگان همدست است. در هر دو صورت این اقدام خطاست زیرا نقض مشخص و آشکار قوانین بین‌المللی است که دولت یا با آن مماشات کرده یا با آن همکاری کرده است. نکته دوم که مهم‌تر است این است که اینکه چند دانشجو از دیوار وارد یک سفارت بشوند، چنان که اشاره شد، امری جدید نیست، اما حادثه‌ای که آن را مهلک و خطرناک می‌کند، رسمی شدن آن است. در همه کشورهای دنیا دولت‌ها می‌گویند یک عده دانشجوی خودسر می‌روند به داخل یک سفارت و در را پشت سر بسته‌اند و آن را اشغال کرده‌اند، ما متاسفیم و سعی می‌کنیم مشکل را حل کنیم. اما وقتی مساله به شکلی رسمی جدی می‌شود و با کشوری که سفارتش اشغال شده رسما مذاکره می‌شود که اگر این کار را بکنید که گروگان‌ها آزاد شوند و نه فقط پنجاه و اندی نفر در داخل سفارت بلکه ٦ دیپلمات ارشد در وزارت خارجه حبس شوند، آنگاه این حادثه خسارتبار و خسارت آن ملی می‌شود و دیگر بحث چند دانشجو مطرح نیست، بلکه حکومت و دولت مسوول این اقدام هستند. به عبارت دیگر رسمی شدن گروگانگیری مهم‌تر از اصل آن است. به این دو دلیل گروگانگیری سفارت امریکا در ایران بی‌نظیر در تاریخ معاصر جهان است.

ویژگی سوم این واقعه که به نظر شما آن را از موارد مشابه متمایز می‌کند، چیست؟

برای نخستین بار در تاریخ بعد از انقلاب شاهد این هستیم که بعد از گروگانگیری کشورهای غربی بعد از کنفرانسی بین‌المللی که در ناپل ایتالیا تشکیل شد و من اسناد آن را کاملا در اختیار دارم، جامعه غرب یعنی اروپا و امریکا و کانادا به طور کامل علیه ایران متحد می‌شوند. یعنی ما با دست خودمان اقدامی انجام می‌دهیم که کشورهای بزرگ غربی را علیه خودمان متحد می‌کنیم. تا قبل از این هیچ‌وقت کشورهای غربی موضع واحد و یکسانی علیه ایران و منافع ملی و مصالح ایران و جمهوری اسلامی تازه تاسیس نداشتند. اما گروگانگیری باعث متحد شدن غرب علیه ایران شد، هم از جهت استراتژیک، هم از حیث اقتصادی و هم از جنبه منطقه‌ای و مذاکراتی که برای حل و فصل مسائل منطقه‌ای برای مقابله با ایران رخ داد. می‌دانید که تا قبل از گروگانگیری با وجود اینکه دولت بختیار و بعد دولت موقت اعلام کرده بودند که ما می‌خواهیم از پیمان نظامی منطقه‌ای سنتو خارج شویم، اما هم امریکا و هم بریتانیا و هم ترکیه و پاکستان که هم‌پیمانان ایران در سنتو بودند، اصرار داشتند که با وجود پیروزی انقلاب اسلامی، ایران در این پیمان باقی بماند، اما ماجرای ١٣ آبان و دولتی شدن آن باعث شد که ایران از مدار و محور هر گونه مذاکره و مماشات جامعه بین‌المللی خارج شود. مساله بعدی گروگانگیری که بسیار اهمیت دارد این است که در بعد بین‌المللی، مساله گروگانگیری ایران به نوعی آغاز هجمه بین‌المللی به ایران بود، به عنوان کشوری که معاهدات و تعهدات بین‌المللی را نمی‌پذیرد و قابل اطمینان و قابل تعامل و مذاکره نیست. به عبارت دیگر این اقدام به نوعی آغاز انزوای سیاسی ایران است. آخرین موضوعی هم که می‌خواهم به آن اشاره کنم و البته بسیار مهم است این است که تا قبل از ١٣ آبان می‌بینیم به دلایل مختلفی مثل بهانه جویی یا واقعیت‌هایی که وجود داشت دولت عراق و حکومت صدام حسین اصرار به حمله به ایران داشت. تا قبل از ١٣ آبان گزارش‌هایی هست که آقای مارک گازیوروفسکی منتشر کرده در مورد اینکه امریکا به ایران هشدار داده بودند که نقشه حمله نظامی عراق به ایران در حال وقوع است. یکی از تبعات مستقیم ماجرای گروگانگیری این بود که دولت امریکا به عراق چراغ سبز نشان داد یا حداقل ممانعتی برای عراق در زمینه حمله به ایران ایجاد نکرد و بعدا نیز در عمل از آن حمایت کرد. به نظر من حادثه گروگانگیری یکی از مقدمات بدیهی و اصلی حمله عراق به ایران شد.

آیا گروه یا گروه‌هایی در آن زمان با تسخیر سفارت امریکا مخالفت نکردند؟

در بدو امر تا جایی که من مطالعه کرده‌ام، تقریبا هیچ گروه سیاسی غیر از اپوزیسیون خارج از کشور با آن مخالفت نکردند. آن زمان ایران دو اپوزیسیون خارج از کشور داشت، یکی گروه شاپور بختیار و دیگری گروه ارتشبد غلامعلی اویسی که هر دو به طور موازی ولی گسترده با صدام حسین تعامل داشتند. اما گروه‌هایی که داخل کشور بودند، تقریبا در بدو امر مخالفت آشکار و جدی با این ماجرا نداشت. حتی ابوالحسن بنی صدر و طیف هوادارانش که بعدا در انتقاد به گروگانگیری مرتب نوشته و گفته‌اند، در ابتدای کار در روزنامه انقلاب اسلامی کاملا مدافع اشغال سفارت بود. اما در ادامه که موضوع فرسایشی می‌شود و به درازا می‌انجامد و مساله به تدریج از دست دانشجویان خارج می‌شود و در عمل به ابزاری برای کشمکش سیاسی داخلی جناح‌های مختلف تبدیل شد، مخالفین به تدریج اعتراض می‌کنند که ماجرا باید حل شود زیرا تبدیل به پاشنه آشیل حکومت شده و به نظام و ایران خسارت وارد می‌کند. در واقع در میان مدت و دراز مدت اشغال سفارت امریکا در تهران از یک فرصت ابراز مخالفت با امریکا به چالش و مانع مهمی علیه منافع ملی ایران مبدل شد./ اعتماد

 

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۴۵۲۷۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بازار سیاه مهاجرت با ویزای جعلی

افزایش متقاضیان مهاجرت قانونی و غیرقانونی از ایران، بازاری ساخته که حالا به هزارتویی پیچیده تبدیل شده و هرقدم آن کسب‌وکاری جداگانه دارد؛ از خرید مدرک آیلتس تا پذیرش تحصیلی، ویزای توریستی و پیشنهاد شغلی جعلی.

به گزارش هم‌میهن، یک جست‌وجوی ساده هم شما را به کسانی می‌رساند که خودشان را وکیل مهاجرت معرفی می‌کنند و البته ساکن ایران هم نیستند و همه راه‌های پناهندگی را به شما معرفی می‌کنند.

دلال ویزا دعوتنامه جور می‌کنه؟

بله. از همه راحت‌تر هم ویزای ایتالیاست.

چقدر می‌گیره؟

۸ هزار (یورو)؛ سه هزار پیش، مابقی هم موقع گرفتن ویزا.

این مکالمه کوتاه را در گروه‌های مهاجرت از راه پناهجویی دنبال می‌کنیم؛ گفت‌وگویی عادی بین کسانی که دنبال دلال ویزا هستند تا برایشان ویزای توریستی یا تحصیلی جعلی صادر شود و خودشان را به کشور دیگری برسانند، بعد هم به سمت پناهندگی بروند. دلالی ویزا، توریستی و تحصیلی، تنها بخشی از بازار سیاه نه چندان جدید، اما پرسود و البته مبهم مهاجرت است که هرگز نمی‌توان گردش مالی آن را پیدا کرد.

افزایش متقاضیان مهاجرت قانونی و غیرقانونی از ایران، بازاری ساخته که حالا به هزارتویی پیچیده تبدیل شده و هرقدم آن کسب‌وکاری جداگانه دارد؛ از خرید مدرک آیلتس تا پذیرش تحصیلی، ویزای توریستی و پیشنهاد شغلی جعلی. یک جست‌وجوی ساده هم شما را به کسانی می‌رساند که خودشان را وکیل مهاجرت معرفی می‌کنند و البته ساکن ایران هم نیستند و همه راه‌های پناهندگی را به شما معرفی می‌کنند.

ماجرای مسیر‌های قانونی و غیرقانونی مهاجرت و بازاری که در سایه آن شکل گرفته را سه نفر روایت می‌کنند؛ ابراهیم، فرهاد و لاله که قصد داشتند از طریق ویزای تحصیلی، پیشنهاد شغلی از ایران مهاجرت کنند و هرکدام با بخشی از این جریان پیچیده سروکار داشتند.

روایت اول: ۱۵ هزار یورو برای پذیرش تحصیلی جعلی

«ابراهیم» حدود ۶ سال است که برای مهاجرت از ایران تلاش می‌کند و تقریباً تمام مسیر‌های هوایی، زمینی و حتی دریایی را امتحان کرده است. آخرین تلاش او برای خروج از ایران به حدود یک‌ماه پیش برمی‌گردد که تلاش کرد ویزای توریستی یا پذیرش تحصیلی جعلی دریافت کند تا به‌واسطه آن بتواند از کشور مورد نظرش ویزا بگیرد و بعد پناهنده شود. مقصد پناهندگی او انگلیس است؛ جایی که به قول خودش، بهترین کشور‌های اروپا برای پناهندگی است.

او تصمیم گرفته بعد از رسیدن به مقصد اول، خودش را به فرانسه برساند و بعد در انگلیس پناهنده شود. او تا قبل از اینکه آشنای تازه‌ای برای خرید ویزای تحصیلی جعلی پیدا کند، بسیاری از این واسطه‌ها را در فضای مجازی یافته بود: «چند سالی می‌شود برای مهاجرت از ایران تلاش می‌کنم و اولین‌بار است که از طریق هوایی اقدام می‌کنم، چند روز دیگر وقت سفارت دارم. شما نمی‌توانید از روند کاری آن‌ها باخبر شوید.

آنقدر بین شما و آن‌ها واسطه وجود دارد که درنهایت هم متوجه نمی‌شوید چه رابطه‌ای با سفارت دارند و آیا آن‌ها هم سودی از این کار می‌برند یا خیر؟ اگر سفارت با آن‌ها همکاری نداشته باشد، همه کیس‌هایی مشابه من باید ریجکت شوند، اما کسی که برای من پرونده تحصیلی صوری ساخته، ده‌ها پاسپورت جلویم گذاشت که موفق شده بودند ویزا بگیرند.»

دلال برای ابراهیم یک پرونده و دعوتنامه تحصیلی جعلی از ایتالیا ساخته و توصیه کرده که به جزئیات این پرونده که به زبان انگلیسی نوشته شده، مسلط باشد تا بتواند در مصاحبه سفارت به سوالات پاسخ دهد: «طبق پرونده تحصیلی که برای من ساخته بودند، ظاهراً من دانشجوی دکترای یک رشته مهندسی هستم و از کشوری اروپایی دعوتنامه گرفته‌ام. هنوز هم نمی‌دانم آن‌ها سر سفارت کلاه می‌گذارند یا با هم همکاری دارند؟ اگر با همین پرونده تحصیلی به من ویزا بدهند، مطمئن می‌شوم که یک‌نفر را در سفارت دارند. خودشان می‌گویند روال کارشان قانونی است.»

ابراهیم ادامه می‌دهد: «این واسطه‌ها راه دیگری هم برای دریافت ویزا معرفی می‌کنند. برخی از این واسطه‌ها از طریق کسانی که آیدی‌کارت یا گرین‌کارت دارند یا افرادی که در کشور‌های اروپایی ساکن هستند، اقدام و برای فرد متقاضی دعوتنامه دریافت می‌کنند.»

او پیش از اینکه پیشنهاد مهاجرت از طریق پذیرش تحصیلی را دریافت کند، یک راه دیگر هم پیش‌رو داشت که موفقیت‌آمیز نبود. قرار بود فروردین‌ماه امسال همراه با چند نفر دیگر از یک کشور اروپایی ویزای توریستی بگیرند تا بعد از آن، به مقصد دوم دیگری بروند: «قرار بود در تعطیلات عید از راه توریستی من و چند نفر دیگر را به اسپانیا بفرستند. در این روش، یک زن و مرد در قالب زوج با چند شرط مانند تمکن مالی مشخص و... با ویزای توریستی به کشور مقصد فرستاده می‌شوند. آن‌ها می‌گویند این کار دوپروازه انجام می‌شود؛ یعنی ابتدا به کشور اسپانیا فرستاده می‌شوید و بعد هم با یک پرواز دیگر به کشور ثالث، مانند فرانسه. دراین شرایط به‌طور رسمی وارد خاک اسپانیا نشد‌ه‌اید و اگر مشکلی برای شما ایجاد شود و در کشور ثالث پذیرفته نشوید، دوباره به اسپانیا برگردانده می‌شوید، تا لحظه آخر هم متوجه نمی‌شوید که مقصد کجاست؟»

او با فرد واسط قراردادی به مبلغ ۱۲ هزار و ۵۰۰ یورو بسته و قرار است بعد از دریافت ویزا آن را پرداخت کند، البته همه‌چیز به همین سادگی پیش نمی‌رود: «خودشان می‌گویند اگر معرف داشته باشی، پول به همین شیوه دریافت می‌شود، اما تهدید کرده‌اند که اگر ویزا را دریافت کنی و پول را نپردازی، کاری می‌کنیم که دیگر نتوانی از کشور خارج شوی.»

او تا قبل از اینکه پذیرش تحصیلی به دستش برسد، اطلاعی از جزئیاتش نداشت: «آن‌ها به ما نمی‌گویند این پرونده تحصیلی را برای کدام کشور درست می‌کنند. یک دعوتنامه جعلی از طرف یک استاد ساخته و بعد مشخصات پرونده را به من دادند. حتی نمی‌دانم این مشخصات واقعی است یا جعلی. به من متنی درباره مشخصات دانشگاه و پرونده تحصیلی دادند که باید حفظ کنم و بعد به سفارت بروم. سطح زبان من بالا نیست و اگر سفارت هماهنگ نشده باشد، باید متوجه شوند که وقتی به‌عنوان دانشجوی دکترا می‌روم باید سطح مقدماتی زبان را بلد باشم.

اگر ویزا ندهند، به غیر از آمریکا که رویای همه پناهندگان است، معمولاً اولویت پناهجویان انگلستان و بعد از آن هم آلمان است که شرایط بهتری برای پناهندگان دارند. ایتالیا و فرانسه برای پناهندگی خوب نیست؛ چون هم زبان سخت‌تری دارد و هم کار کمتری در آنجا پیدا می‌شود. هدف ما این است که پایمان به اروپا برسد. بعد از آن هم با هر وسیله‌ای که شد به کشور موردنظرمان می‌رویم.»

ابراهیم از تجربه خودش درباره پیدا کردن واسطه برای شکل‌های دیگری از مهاجرت می‌گوید: «برخی از آن‌ها در فضای مجازی فعالیت می‌کنند و برخی را آشنایان معرفی می‌کنند. معمولاً هم افراد را به اروپا می‌فرستند. هر دو طرف در این مسیر بر سر مبلغی توافق می‌کنند که کمتر از ۱۰ هزار یورو نیست و حتی به ۲۰ هزار یورو هم می‌رسد. این هزینه هم مورد به مورد متفاوت است؛ اگر با شما آشنا باشد هزینه کمتری می‌گیرد.

و بعد از صدور ویزا پول را پرداخت می‌کنید، اما قاچاق‌بر‌ها ۱۰ صرافی معرفی می‌کنند و می‌گویند که پول را در چند بخش به این صرافی‌ها واریز کنید و بعد پول همان‌جا بلوکه می‌شود. وقتی به مقصد رسیدی، پول را برای آن‌ها می‌پردازی. یکی دیگر از این راه‌ها از طریق سرمایه‌گذاری جعلی است. یعنی برای متقاضی پرونده‌هایی درست می‌کنند و او را به‌عنوان مدیرعامل یک شرکت یا موردی مشابه معرفی می‌کنند تا بتواند ویزا دریافت کند.»

روایت دوم: پیشنهاد شغلی جعلی

«فرهاد» برای مهاجرت از ایران شیوه دیگری را انتخاب کرده بود. او دو سال پیش تصمیم به مهاجرت گرفت و به‌واسطه یک شرکت کاریابی، از کشور آلمان پیشنهاد شغلی گرفت تا بتواند از این کشور ویزای کاری دریافت کند؛ مسیری که تقریباً ۱۵ هزار یورو برایش هزینه داشت و درنهایت چهارماه بعد از سفر به آلمان به ایران بازگشت: «یکی از دوستانم این شیوه از مهاجرت را معرفی کرد و هزینه آن هم ۱۵ هزار یورو بود، بخش زیادی از آن به کارفرمایی می‌رسید که پیشنهاد کار در کشور مقصد از طرف او اعلام شده بود. در کشور‌های دیگر برخی شرکت‌ها وجود دارند که این کار را انجام می‌دهند که معمولاً یا ترکیه‌ای هستند، یا ایرانی یا مالک آن اهل اروپای شرقی است. این پیشنهادات شغلی از سوی این شرکت‌ها به اداره کار کشور مقصد اعلام می‌شود تا مجوز استخدام نیرو را دریافت کنند و معمولاً هم برای مشاغل کوچک انجام می‌شود.»

شرکت‌های کاریابی در داخل یا خارج از ایران به این شرکت‌ها کمک می‌کنند تا متقاضی را به کارفرما وصل کنند؛ کارفرمایی که نیاز به نیرو ندارد: «این روند در هر دو سمت قانونی است و با مجوز انجام می‌شود. گفته می‌شود فعالیت این شرکت‌ها کاریابی است، اما در عمل پیشنهاد شغلی جعلی پیدا می‌کنند. آلمان برای کسی که این پیشنهاد شغلی را دریافت کرده، معمولاً یک ویزای شش‌ماهه صادر می‌کند، درعین‌حال اداره مهاجرت هم در جریان این موضوع قرار دارد و به همین دلیل، ۶ ماهه ویزا می‌دهد. فردی که با این ویزا به این کشور سفر کرده، باید در این مدت هزینه بیمه و مالیات را از جیب بپردازد و در این مدت هم در کشور مقصد به دنبال کار می‌گردد. این شغل باید در حوزه‌ای باشد که فرد پیشنهاد شغلی دریافت کرده، بنابراین نمی‌تواند در زمینه‌ای جز تخصص خود، شغلی انتخاب کند.»

مهاجری که توانسته از کشور آلمان اقامت ۶ ماهه دریافت کند، می‌تواند سه دوره ۶ ماهه ویزای خود را تمدید کند. در تمام این مدت هم باید بیمه و مالیات خود را هم بپردازد. بعد از این سه دوره، مدت اقامت او در آلمان بیشتر می‌شود: «بعد از اینکه سه‌بار اقامت ۶ ماهه شما تمدید شود، اقامت یک تا یک‌ونیم ساله دریافت می‌کنید. اگر کار پیدا نکرده باشید هم همچنان باید بیمه و مالیات بپردازید. کشور‌های مقصد در جریان این اتفاقات قرار دارند، اما، چون فرد مهاجر مالیات می‌پردازد و پناهنده نیست، موضوع پیگیری نمی‌شود. من حدود چهارماه در این کشور بودم و در تمام این مدت هم دنبال کار گشتم، اما موفق نشدم و درنهایت به ایران برگشتم. افراد زیادی بودند که به همین صورت اقامت دائم گرفتند.»

هزینه دریافت پیشنهاد شغلی از یک کشور اروپایی به میزان آشنایی شما و فرد واسط بستگی دارد و متفاوت است. فرهاد برای همه مراحل مهاجرت، حدود ۱۵ هزار یورو در چند قسط پرداخت کرده، اما می‌گوید که این کار بین ۳۰ تا ۴۰ هزار یورو هزینه دارد؛ یعنی حداقل دو میلیارد تومان. برخی واسطه‌ها هم بین ۶ تا ۱۰ هزار یورو از فرد متقاضی پول می‌گیرند.

دریافت پیشنهاد کار از کشور کانادا بین ۸۰ تا ۹۰ هزار دلار هزینه دارد: «معمولاً پرداخت هزینه را قسط‌بندی می‌کنند؛ بعضی از هزینه‌ها برای معادل‌سازی مدرک یا انجام روال اداری از طرف یک وکیل برای کار‌های اداری و... است و درمجموع هزینه در چند قسط پرداخت می‌شود. ازطرف‌دیگر پیشنهاد کاری که برای فرد دریافت می‌شود، می‌تواند غیرتخصصی هم باشد. رزومه من واقعی بود و پیشنهاد کاری که دریافت کردم مربوط به تخصص و تجربه‌ام بود، اما برای بسیاری از متقاضیان رزومه غیرواقعی ساخته می‌شود؛ چون ممکن است شغل و رزومه خاصی نداشته باشد. تا دوسال پیش هم سفارت، فهرست بیمه نمی‌خواست و اگر یک سربرگ مهرشده یا توصیه‌نامه می‌بردید که نشان می‌داد در یک محیط کاری فعال بوده‌اید، کفایت می‌کرد؛ چون فقط می‌خواستند بدانند در سه‌سال آخر کجا کار کرده‌اید.»

روایت سوم: ۵۰ تا ۲۰۰ دلار برای خرید وقت سفارت

سال گذشته گزارش مفصلی درباره یکی از کسب‌وکار‌های غیرقانونی مرتبط با مهاجرت نوشته شد و از بازار سیاهی گفت که برای دریافت نوبت ویزای سفارت در ایران پیدا شده و گردش مالی کلانی دارد. دلالان از متقاضیان بین ۵ تا ۳۰ میلیون تومان دریافت می‌کردند تا برای آن‌ها از سفارت وقت رزرو کنند. دریافت نوبت هم انواع مختلفی داشت: ویژه و عادی که قیمت آن‌ها با هم متفاوت بود.

این بازار سیاه همچنان مشتریانی دارد که نیاز به وقت فوری سفارت دارند؛ مهاجرانی مانند لاله که حدود دوسال قبل تصمیم گرفته بود از کشور سوئد پذیرش تحصیلی بگیرد و کشور ایتالیا را هم به‌عنوان مقصد دوم تعیین کرده بود، اما دریافت وقت از سفارت این کشور زمان‌بر است و او برای حل مشکل از یک شرکت خدمات مهاجرتی کمک گرفت: «از دوسال پیش، این مسئله تشدید شده و حتی شنیده می‌شود که برخی از سفارت‌ها مانند هلند می‌خواهند سفارت خود را در ایران ببندند.

الان هم دریافت نوبت از سفارت ایتالیا خیلی سخت شده و گفته می‌شود که یا نوبت نمی‌دهند یا دریافت آن، بسیار زمان‌بر است. زمانی که با یک‌دفتر مهاجرتی قرارداد بستم و می‌خواستم به‌عنوان مقصد دوم به ایتالیا بروم، در عرض یک‌هفته برای من وقت سفارت گرفتند.

من به آن دفتر حدود ۴۵۰ یورو داده بودم و بخشی از این‌پول برای تعیین وقت ویزا بود. باتوجه به اینکه برنامه مهاجرت من برای تحصیل در دانشگاه سوئد با موفقیت پیش نرفت، به من پیشنهاد دادند، به‌صورت پناهندگی به ایتالیا و بعد به سوئد بروم. بعد از اینکه به سفارت ایتالیا مراجعه کردم که دلایلم را برای لغو نوبت سفارتم توضیح دهم، متوجه شدم واقعاً این‌نوبت برای من رزرو شده بود.

او می‌گوید: «کسی که این نوبت را برای من گرفت، گفته بود ما کسی را داخل سفارت داریم که دقیقاً می‌داند چه زمانی، نوبت‌دهی سفارت باز می‌شود و بلافاصله در کمترین زمان ممکن درخواست‌های ما را ثبت می‌کند، ما هم هزینه‌ای را به او پرداخت می‌کنیم. درمجموع آن‌ها حدود ۵۰ تا ۲۰۰ یورو برای این موضوع می‌گرفتند.»

مؤسسه‌ای مهاجرتی که لاله به آن اشاره می‌کند، این روز‌ها برای وقت فوری سفارت ۱۰ میلیون تومان دریافت می‌کند و علاقه‌ای ندارد کارشان را مشابه دلالان روبه‌روی سفارتخانه‌ها بدانیم. کارشناس این مؤسسه مهاجرتی می‌گوید که برای این‌کار باید تصویر پاسپورت، واریزی سفارت، شماره شبا و کارتی که واریز با آن انجام شده را بفرستید. ۲۴ ساعت بعد از واریزی هم وقت را ثبت می‌کنیم؛ چون (این مبلغ) باید به حساب سفارت بنشیند.

این عدد‌ها در کانال‌های تلگرامی که وقت فوری سفارت می‌گیرند، متفاوت است؛ مثلاً برای وقت سفارت آلمان نفری دو میلیون تومان و برای وقت سفارت آمریکا در کشور‌های اطراف مانند دوبی ۲۴۰ دلار دریافت می‌شود؛ این مبلغ پس از رزرو وقت، دریافت می‌شود. این کانال‌ها پکیج‌های مشاوره هم دارند که انواع مختلفی دارد: هزینه یکی از این بسته‌ها برای یک جلسه مشاوره دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان، برای دوجلسه پرسش و پاسخ و ماک، پنج میلیون و ۵۰۰ هزار تومان، برای سه جلسه پرسش و پاسخ، راهنمایی تکمیل فرم مخصوص، تعیین استراتژی جواب دادن به سوالات و پیدا کردن دلیل ریجکتی و ماک همراه با گروه مشاوره تا شب سفارت، هفت‌میلیون و ۵۰۰ هزار تومان هزینه دارد.

روند صعودی مهاجرت

اگر آمار‌های رصدخانه مهاجرت درباره تعداد پناهجویان و مهاجران ایرانی و درخواست ویزا از طرف آن‌ها را بررسی کنیم، مشخص می‌شود که چرا این بازار برای دلال‌ها جذاب است؛ رصدخانه مهاجرت جمعیت پناهجویان ایرانی را در جهان تا سال ۲۰۲۲ نزدیک به ۶۹ هزار و ۲۰۰ نفر برآورده کرده بود که نسبت به جمعیت ۶۸ هزار و ۹۴۰نفری سال قبل از آن افزایش یافته است.

در سال ۲۰۲۲ میلادی، ۱۳ هزار و ۸۴ ایرانی در وضعیت پناهجویی در ترکیه بوده‌اند که نسبت به سال قبل تقریباً ۳۱ درصد کاهش یافته است. طی سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، تعداد ایرانیان در وضعیت پناهجویی در ترکیه در تراز سه‌هزار نفر قرار گرفت، اما پس از آن تعداد پناهجویان در ترکیه افزایش یافت. روند تعداد ایرانیان در وضعیت پناهجویی در ترکیه در سال ۲۰۱۶ به تراز ۲۴ هزار نفر و در سال ۲۰۱۸، به بالاترین حد خود (تقریباً ۳۰ هزار نفر) رسید.

بیشترین سهم ایرانیان از مهاجران غیرقانونی شناسایی شده با ۲/۵ و ۲/۳ درصد به‌ترتیب مربوط به سال‌های ۲۰۱۹ و ۲۰۲۱ میلادی است. از سال ۲۰۰۹ تا مارس ۲۰۲۳، ایرانی‌ها به‌طور متوسط سهم یک درصدی از مهاجران غیرقانونی شناسایی‌شده در مرز‌های اتحادیه اروپا داشته‌اند. روند جمعیت ایرانیان در برخی مقاصد اصلی شامل آمریکا، کانادا، اتحادیه اروپا، بریتانیا، استرالیا و ترکیه نشان می‌دهد، در میان این کشور‌ها در سال ۲۰۲۱ به‌ترتیب آمریکا، کانادا، آلمان، ترکیه، سوئد، استرالیا، هلند و فرانسه دارای بیشترین جمعیت ایرانیان بوده‌اند. در آمریکا جمعیت ایرانیان طی سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۱ میلادی ۱۱/۵ درصد رشد داشته، طی همین سال‌ها جمعیت ایرانیان در کانادا ۷۷ درصد بالا رفته است.

اقتصاد زیرزمینی مهاجرت

اقتصاد زیرزمینی مهاجرت پررونق است؛ این را یکی از کارشناسان مهاجرت می‌گوید. به گفته او، این اقتصاد را قاچاق‌بر‌ها و کسانی که خریدوفروش نوبت سفارش انجام می‌دهند و مدارک جعلی صادر می‌کنند، راه انداخته‌اند؛ آن‌ها حتی مدارک اصلی هم صادر می‌کنند، اما، چون از طریق راه‌های غیرمشروع است، در گروه اقتصادزیرزمینی شناخته می‌شود: «تحلیل من این است که این اقتصاد در یک‌دهه اخیر و به‌طور خاص از پنج سال گذشته گسترده‌تر شده است؛ به‌ویژه اینکه مشاوران مهاجرتی نسبت به دهه گذشته افزایش داشته‌اند. دولت هم به‌واسطه رشد تمایل به مهاجرت در کشور، درآمد بیشتری داشته است.» او که نخواست نامش در گزارش بیاید، می‌گوید: «روند مهاجرت در کشور به یک اکوسیستم تبدیل شده است که همه بازیگران دست‌به‌دست هم می‌دهند و در این اکوسیستم مشارکت می‌کنند تا یک‌نفر از کشور خارج شود.»

او می‌گوید: «مدرسان و مؤسسات زبان و گردشگری که تور‌های زبان و وبینار‌های مهاجرتی و تحصیلی برگزار می‌کنند را باید در سمت بازیگران غیردولتی در چرخه مهاجرت قرار داد. وکلا، مؤسسات و مشاوران مهاجرتی هم بزرگترین بازیگران بخش غیردولتی اقتصاد مهاجرت هستند. در چندسال اخیر هم که خرید خانه در کشور ترکیه اوج گرفته، مشاوران املاک درآمد‌هایی از این راه به‌دست می‌آورند و آن‌ها هم به بخشی از این چرخه تبدیل شده‌اند.»

دیگر خبرها

  • بارها گفته‌ام مخالف هرگونه رابطه ناسالم و پارتی‌بازی در همه ادارات هستیم
  • لاپید: نتانیاهو باید استعفا دهد
  • مهاجرت با ویزای جعلی
  • امریکا : به اسرائیل کمک می‌کنیم تا با حملات ایران مقابله کند
  • بازار سیاه مهاجرت با ویزای جعلی
  • جریان مقاومت، دل‌های مردم جهان را تسخیر کرده است
  • مخالف آشکار دولت رئیسی با تعطیل شدن روز شنبه /از مجلس تعجب می کنیم!
  • پخش مستند «نیمه شب ۲۴ آوریل» از شبکه دو سیما
  • اعتراف اپوزیسیون به توانمندی و پیشرفت نظامی ایران + فیلم
  • دانشگاه‌های آمریکا در تسخیر معترضان به جنایات اسرائیل