جريان اصلاحات پايگاه اجتماعي دارد اما سازمان اجتماعي ندارد
تاریخ انتشار: ۱۵ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۴۶۲۸۰۵
گذر از گردنه تنگ سياستورزي جريان اصلاحات در دولت دهم منتهي به تغيير ژرفي در جغرافياي سياست ايران شد. با اين حال ويژگيهاي پيشيني آن در دولتهاي گذشته و خواست بدنه اجتماعي نيز در شكلگيري اين تغيير بيتاثير نبود؛ تغييراتي كه اگرچه نمود و بروزش در عرصه سياست بود اما در اصل برخاسته از رفتارهاي كنش و واكنشي بدنه اجتماعي بود كه الزاما رايشان در هر انتخابات زير پرچم دو جريان اصلاحطلب و اصولگرا نبود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش صدای ایران،حالا حسن روحاني پس از يك دوره چهارساله دوباره سكان اجرايي كشور را در دست دارد اما اينبار تيغ نقدها و فرياد اعتراضها بلندتر است. صدا از دانشگاه و زنان و اقوام شنيده ميشود. اما آيا روحاني تغيير كرده يا به راست پيچيده است؟ احمد پورنجاتي كه چند ماه گذشته را به سكوت گذرانده بود حالا در اين باره به هشدار رسيده و ميگويد دميدن در احساس يأس، خطاي مكرر است. او به آيندهاي كه در آن روحاني شكست خورده باشد هيچ اميدي ندارد و اوضاع را بدتر از روي كار آمدن يك احمدينژاد ديگر پيشبيني ميكند.
با نظر به ماههايي كه از انتخابات و روي كار آمدن دولت دوم آقاي روحاني گذشته شما بين روحاني آبان ماه ٩٦ با روحاني ارديبهشت ٩٦ يعني پيش از انتخابات تفاوتي ميبينيد؟
من يك برداشت كليتر دارم. متاسفانه در جامعه ما و در گستره افكار عمومي و حتي خواص به مفهوم كنشگران سياسي و جريانهاي فعال در عرصه سياست كشور، هميشه كم و بيش خطاي محاسبه يا اشتباه اندازهگيري وجود داشته و دارد. اين خطا يا اشتباه به اين برميگردد كه آدمها و مشخصا سياستمداراني را كه در عرصه سياست كشور نقشآفريني ميكنند، چه مرحوم آقاي هاشمي و چه آقايان خاتمي يا احمدينژاد، به عنوان يك پديده حداكثر دووجهي ميبينند، يعني نه حتي يك حجم بلكه دو خط كه كنار هم زاويهاي را تشكيل داده و به اين صورت محاسبه و قضاوت ميكنند. مواضع، ديدگاهها، رويكردها، شعارها و بيان يك شخصيت با عملكردش پس از اينكه در موضع قدرت قرار گرفت، زاويه ميسازد. اين زاويه برخي اوقات يك زاويه حاده كوچك و برخي اوقات يك زاويه منفرجه و بزرگ است. ما بايد تامل مجددي كنيم. امروز نه نگاه به پديدههاي اجتماعي و واقعيتهايي كه در گذر زمان در عرصههاي مختلف اجتماعي و سياسي اتفاق ميافتد و نه آدمها اينطور نيستند و به هر حال دستكم يك منشور هستند. تازه اگر نگوييم كه الان ميشود به جاي ابعاد چهار يا شش گانه، ابعاد دههاگانه درنظر گرفت. نكتهاي وجود دارد كه بسيار مهم است. وقتي يك شخصيت را ارزيابي كرده يا مورد توجه قرار ميدهيم در عين اينكه ويژگيهاي آشكار و پنهان چند وجهي و مقتضيات زمان و مكان را بايد در نظر بگيريم، بيترديد يك مختصات محوري از شخصيت آن فرد را بايد بشناسيم. بايد بدانيم آن ويژگيهاي محوري كه به تعبير روانشناسها پيشنويسهاي كاراكتر فرد است و در اثر روانكاوي بايد معلوم شود كه چه زماني شكل گرفته است، چيست. اگر ويژگيهاي فرد را تا حدودي بشناسيم، نه دچار شگفتي ميشويم و نه شعف بيجا، حسرت و اندوه ونوستالژي غمانگيز از راه باز ماندن. هر كدام از اين ويژگيها را كه اشاره ميكنم، نظر به آدمهاي خاص در تاريخ معاصر ايران دارم. بسياري از شخصيتهاي سياسي دستكم از بعد از كودتاي رضاخان و آغاز دگرديسي قاجار به پهلوي را تا امروز در ذهن دارم.
از منظر يك اصلاحطلب اين موضوع را چگونه در مورد روحاني ارزيابي ميكنيد؟
امروز كه در مورد آقاي حسن روحاني صحبت ميكنيم در چنين كانتكسي به عنوان يك شخص اظهارنظر ميكنم. من تعلق خاطر به روند اصلاحطلبي در جامعه ايران دارم و به نوعي به جريان اصلاحطلبي كه پس از روند كلي اصلاحطلبي در كشور شكل ميگيرد و كوچكتر از آن است، باور دارم. به عنوان يك شهروند اظهارنظر ميكنم كه آن پارامترها يا عناصر بنيادين شخصيت آقاي حسن روحاني تغيير عمده و اساسي نه تنها نسبت به دوره قبل و نه تنها نسبت به زمان تبليغات انتخابات بلكه حتي نسبت به سالهاي ٥٨ و ٥٩ نداشته است. به فكتهايي ميتوان اشاره كرد كه خيال همه راحت شود. بايد بگويم كه آن اشتباه محاسبه و خطا در ارزيابي و گاه عوضي گرفتن يا حتي احساس عوضي گرفتنها از همين جا ميآيد. از نظر من مهمترين ويژگي آقاي روحاني عملگرايي همراه با چشماندازها، افقها و دورنماهاي يك مديريت بر مبناي قاعده بازار است. در قاعده بازار شما ابتدا محاسبه هزينه و فايده ميكنيد و براي رسيدن به يك هدف مشخصي كه به هر حال انباشت سرمايه و ارزش افزوده بيشتر است، قدم بر ميداريد و در اين راه از روشهايي كه حالا در اين مورد ميتوانيم بگوييم شرافتمندانه و قاعدتا بايد منطبق بر پرنسيبهاي پذيرفتهشده، باشد، فعاليت خود را به پيش ميبريد. با اين حال هدف اين نيست كه جهان را نجات دهيد و همه مسائل روي ميز جامعه را لزوما حل و فصل كنيد. هدف اين است كه چيزي به عنوان فعاليت سودبخش براي رسيدن به يك موقعيت را محقق كنيد. افراد ميتوانند از يك منظر خارج از تعلقات به نظام، آن را نگرشي ماكياولي بدانند. در اين صورت بيپرده ميگويند كه از هر وسيلهاي براي اينكه قدرت حاكميت و قدرت دولت و موقعيت دولت محفوظ بماند، استفاده ميشود. يعني اگر لازم باشد، تندترين شعارها را ميدهد و بعد در عمل با «نشد انجام بدهيمها» و «خواستيم نگذاشتندها» يا «تلاش كرديم بيش از اين نتوانستيمها» و هر چه از اين دست توجيه ميشود. ميتوان چنين تفسيري داشت كه البته من چنين تفسيري را قبول ندارم.
شما از روحاني و ويژگيهاي محوري شخصيتي او در اين دوره چه برداشت و پيشبينياي داريد؟
از نظر من واقعيترين برداشت با توجه به كانتكست و زمينهاي كه روحاني در سال ٩٢ از آن بركشيده شد، اين است كه بايد پيش از او نوعي سكته را در روند كشور ببينيم؛ سكتهاي كه در فرآيند آغاز شده از دوره اول رياستجمهوري آقاي هاشمي و بعد از جنگ كه تاكيدها در عرصههاي عمدتا زيرساختي جامعه در حوزه اقتصاد و حلوفصل مشكلات معيشتي بود و در دوره آقاي خاتمي با وجود برجستهتر شدن كاملا محسوس حوزههاي سياسي و فرهنگي و به خصوص توسعه سياسي، آن فرآيند و بنيان ادامه پيدا كرده بود، پديد آمد. در دولت آقاي احمدينژاد اين فرآيند دچار يك وقفه و سكته تاريخي شد. حالا بعد از پايان دولت احمدينژاد كه آثار و پيامدهايش كموبيش وجود دارد، در سال ٩٢ يك پرانتز باز شده است. بايد توجه داشت كه يك اتصال تاريخي به روند گذشته صورت نگرفته است. آقاي روحاني پيوند دوباره همان روندي نيست كه در دوره آقاي احمدينژاد قطع شده بود. در برداشت اوليه مثل اين است كه بگوييم كه يكي از عروق اصلي قلب مسدود شده و فرد سكته كرده است و حالا «بايپس» كرده و دوباره راه افتاده است. من چنين برداشتي از دوران رياستجمهوري آقاي روحاني ندارم. من معتقدم كه در دوران آقاي احمدينژاد بيمار دچار كلپس شده و سكته كرده در آي سي يو رفت. بعد از بازيابي؛ احيا و فرستادن فرد به بخش دو دوره است؛ اين دو دوره همان دولتهاي اول و دوم آقاي روحاني است. يعني مريض سكته كرده و حالا از آي سي يو به بخش آمده و تازه هنوز هم تلوتلو ميخورد. اين را يادمان نرود كه دولت روحاني پرانتز است. خودش اين را ميدانسته. ممكن بود از اين حرف من تفسير سياسي شود اما برداشت من اين بود كه دولت روحاني به عنوان نخستين دولت تكدورهاي خواهد بود. فقط از سوي جريانهاي رقيبش يا جريانهاي بازمانده از قبلش چنين چيزي را نميگويم. البته امروز خيلي نام اصولگرا و اصلاحطلب و اعتدالگرا به نظر من به كار نميآيد. اگر اين تئوري را بپذيريم كه واقعا فرم محتوا را تعيين ميكند چون من خيلي اصالت- ماهيتي نيستم، بنابراين احساس ميكنم كه دولت آقاي روحاني يك تنفسگاهي خواهد بود. همه آن را تنفسگاه ميدانستند. برداشت خود من هم كه فكر ميكنم راه چاره كشور اصلاحات است، اين بود كه دولت آقاي روحاني يك تنفسگاه است. در همان چهار سال بايد روند آي سي يو و بخش مريض را جمع و جور كند و فرصت فراهم شود تا روند اصلاحطلبي كمكم بتواند خودش مستقلا صورت بگيرد.
اين نگاه در ميان ساير جريانها هم حاكم بود؟
حتي اصولگرايان هم فكر ميكردند كسي قرار است بيايد كه كشور را از تنگناي مشكلات بيرون بياورد و از آنجايي كه قابليتهايي هم، در حوزه سياست خارجي دارد، مسائل را رفع كند و آنها را ادامه دهد اما اينبار نه با الگوي آقاي احمدينژاد بلكه با الگويي ديگر مسيرشان را ادامه دهند. اجماع ناگفتهاي وجود داشت. درست است كه اصلاحطلبان به دلايل خاصي اينطور عمل نكردند. دليل هم اين بود كه آقاي روحاني كارش ناتمام مانده است. اصلاحطلبان شرايط را سنجيدند كه برخلاف پيشبينيها و محاسباتشان خيلي از مسائلي كه فكر ميكردند قاعدتا بايد در دوره اول اتفاق ميافتاد، در حوزه سياسي اتفاق نيفتاد. بنابراين از نظر من آقاي روحاني به عنوان يك سياستمدار با تمام اين گوناگونيها و با تمام اين «هر لحظه به رنگي بت عيار درآمد»ها، اين همه زحمت كشيده است. اين همان آقاي روحاني قبل است. آقاي روحاني همان است كه قبلتر بوده و بعدا خواهد بود. البته نميخواهم بگويم كه هيچ تغييري نكرده و تاثيري نگذاشته است. افراد كه سنگ نيستند. نميخواهم بگويم در دوره دوم آقاي روحاني نوعي كشيدن ترمز دستي يا حتي شايد نگاه به دنده عقب نميبينيم. اينها وجود دارد و گلايهها سر جاي خود هستند اما نكته مهم اين است كه اگر كسي احساس فريب خوردگي يا اغواي سياسي كند، بدون اينكه بخواهم راجع به كسي از موضع دفاع حمايت كنم يا قضاوت خاصي داشته باشم، ميگويم كه شما معيار اندازهگيريات را يك بار بررسي كن شايد ترازويت خراب است. اگر چنين تلقي داريم در گذشته درست اندازه نگرفته بوديم. كسي كه احساس فريبخوردگي دارد اين بستهاي كه به نام روحاني انتخاب كرده را درست اندازه نگرفته و كم و كيفش را درست نشناخته بوده است. همه سخنان و گفتهها اظهارنظرهايش هم در اين بستر بايد ارزيابي كرد. از نظر من روحاني همان روحاني است و با همين روش البته در اشلهاي كوچكتر خوشبختانه از بعد از انقلاب ردپاي همين شخصيت با همين رويكرد در بزنگاههاي مهمي در مقياس خاص آن پديده و سوژه، اثر سازنده و تاثيرگذار و مهمي داشته است.
اگر گستره احساس ياس بيش از امروز بشود، آيا پايگاه و بدنه اجتماعي جريان اصلاحات را به مخاطره نمياندازد؟
مشكل جريان اصلاحات اين است كه پايگاه اجتماعي دارد اما سازمان اجتماعي ندارد. يكي از بنياديترين كاستيهاي جرياني كه به نام اصلاحات شناخته ميشود و از يك طيفبندي گسترده و گوناگوني هم برخوردار است، اين است كه پايگاه اجتماعي دارد اما سازمان اجتماعي ندارد. طيف بندياي كه در آخرين نمودش يعني انتخاب آقاي وزير علوم ميتوان ديد. با اينكه بخشي از جريان اصلاحطلبي از اين انتخاب دفاع ميكند كه اتفاقا جريان آكادميك و استخوانداري است، بخش ديگري از آن نيز به عنوان يك خيانت و سازش سياسي و معامله سياسي ياد ميكند. دليل اين كاستي اين است كه حزب و گروه گسترده ندارد چون نميگذارند پا بگيرد. اينها درست است اما از آن مهمتر اين است كه جريان اصلاحات كه تبارش به جريان چپ خط امامي ميرسد و هم از سال ٧٦ به بعد به عنوان يك جريان با اين نام متولد شده، معتاد يك شرايط حضور در قدرت براي حفظ موجوديت شده است. هميشه ديدگاه من اين بوده كه ملازمه بين بقاي يك جريان با حضورش در قدرت به خصوص براي يك جريان پيشرو كه ميخواهد تغيير و تحول معناداري را در جامعه به وجود بياورد، يك پاشنه آشيل است. بنابراين اينكه اشاره ميكنيم كه آيا باعث ضربه خوردن به پايگاه اجتماعي جريان اصلاحطلب ميشود يا نه، از اين منظر بايد پاسخ داد. از يك منظر خوشبختانه چون خواست اصلاحطلبي فراتر از جريان اصلاحطلب در جامعه است، اين خواست اينقدر دروني و بنيادين است كه در يك تحليل حتي شايد خيلي حرف من مضحك به نظر برسد. اينكه به نظر من حتي رويكرد انتخابات ٨٤ و بخشي از انتخاب آقاي احمدينژاد را برخاسته از مطالبه اصلاحطلبي ميدانم. نه از وجه سياسي اصلاحطلبي بلكه از وجه دگرگونسازي بسياري از روندهاي جاافتاده در نظام اين انتخاب صورت گرفته است. واقعا هر كسي بشنود ميگويد اين حرف خندهدار است و بپرسند كه آيا مردم به احمدينژاد از موضع اصلاحطلبي راي دادهاند. من نميگويم همگان اما اين ماده مستعدي كه باعث ميشود در انتخابات مجلس در سال ٩٤ و بعد از آن شوراي شهر و حتي در جنوب تهران به اصلاحطلبان راي دهند، بخشي از پايگاه اجتماعي احمدينژاد است. همهاش به خاطر اين نيست كه احمدينژاد از نظام فاصله گرفته و به آن پشت كرده است، برخي جنبه اعتقادي آنچناني ندارند اما احساس كردند كه تحولي كه ميخواستند در دوره احمدينژاد اتفاق بيفتد، رخ نداده است. فساد ١٠ برابر شد درحالي كه او آمده بود فساد را از بين ببرد. همانها قبلش به خاتمي راي داده بودند. ٧٠ درصد راي خاتمي از همينجا آمده بود. بعد از پايان دولت خاتمي در مواجهه خاتمي و احمدينژاد، دوباره به كسي برگشتند كه ميخواهد اصلاحات مدنظر آنها را عمل كند. ما بر آن لايهها نامي نميخواهيم بگذاريم اما به هر حال سياست خيلي برايشان اصل نيست. بنابراين حتما اگر با نگاه نادرست و اشتباه محاسبه ارزيابي شود، به پايگاه اصلاحطلبان ضربه ميزند. كمااينكه ميبينيم دميدن در فضاي واگرايي و نااميدي و احساس باخت از راي به روحاني، اشتباه مكرر است. به فرض اينكه اينها درست هم باشد. تكرار همان خطاي محاسبه است.
چقدر اين فضا و فرم را شبيه دوره دوم آقاي خاتمي ميبينيد؟ ممكن است همان خطر دوباره جريان اصلاحات را تهديد كند؟
بدتر از آن است. آن خطا يا ايدهآلگرايي بيپايه يك بار اتفاق افتاده است و بعد از آن دورهاي از عقلانيت اجتماعي و سياسي هم در جامعه و هم به خصوص در بطن بدنه اصلاحطلبي ديده و تجربه شده است. اينبار ميگويند آن دوره را كه تجربه كرديم، اين دوره را هم كه ديديم؛ عقلايي و آسه برو آسه بيا رفتار كرديم؛ يقهگيري نكرديم؛ ساختارشكنياي اصلا نداشته و نداريم اما باز آخرش مناسب نبود. اينبار اصلا واهمه از اين نيست كه جريان رقيب ميآيد. حتي واهمه از اين نيست كه احمدينژاد ديگري ميآيد، تلقي من اين است كه الان اين احساس باخت منجر به نوعي وادادگي فراگير به صورت اپيدميك در جامعه شود و عوامل بيرون و برون ساختاري نظام در رقم زدن سرنوشت كشور غلبه كند. اينها هميشه بايد در محاسبات ديده شود. ممكن است كه نوعي تشتت يا از هم گسيختگي كمسابقه در تاريخ ايران پيش روي جامعه ايران قرار بگيرد كه آن وقت تنها راهحلش يك منجي مقتدر است كه فقط اين مملكت باقي بماند. يعني به نظر من ديگر فوبيا جريان رقيب و احمدينژاد نيست؛ بحث ترساندن هم نيست. بحث نتيجه يك فرآيند است. جامعه ايران بايد بداند طولانيتر كردن پرانتز الگوي روحاني تا حد امكان، اگر منجر به اين شود كه آن بخشهاي اصلي و آسيبپذير ثبات سياست در كشور از بين برود، اين براي توقع از روحاني كفايت ميكند. معني اين حرف به هيچوجه خود سانسوري نيست. به هيچوجه عدم مطالبه جويي و كنترل زبان انتقاد از آنچه خواسته ميشود، نيست. در همين پرانتز روحاني بايد نقاط مهم ساختاري و كاستيهاي جريانهاي اصلاحطلبي رفع شود. يعني همان نقطه ضعف كه به سازمان اجتماعي اشاره كردم. جريانهاي اصلاحطلب آسان خور سياسي نبايد باشند. كجاي دنيا سراغ داريد رخدادي مثبت به نفع گسترش برخورداري از حقوق شهروندي اتفاق افتاده باشد كه بدون اينكه جامعه مدني مربوط به آن موضوع تا خرخره گرفتار فعاليت و جان كندن و تلاش نبوده باشند. در همين امروز مدعيترين كشور دموكراتيك در دنيا كه امريكا است نيز چنين است كه البته واقعيترينش نيست چون اروپا به اين لحاظ بهتر بوده است. مساله اين است كه اين را به همه عرصهها تعميم دهيم. در حوزه دانشگاه و فرهنگ و هنر و موسيقي، روندي كه در مورد برگزاري كنسرتها اتفاق ميافتاد، چه تلاشي از طرف اهالي آن شكل گرفت؟ كل اين مجموعه انگار همه نامه نوشتهاند يا يك لايحه تهيه كردهاند و اين را روبه روي كسي كه كانديداي رياستجمهوري شده به نام حسن روحاني گرفتهاند و گفتهاند اينها را ميخواهيم. او هم سري تكان داده و مشتي بلند كرده كه ما براي هنرمندان ارزش قائل هستيم. ما چرا نبايد بگذاريم، هنر در اين كشور پا بگيرد. شعارهايي كلي داده شده و بعد همه كف زدهاند و خرسند از اينكه ان شالله قرار است ماشاالله شود. اينطور كه نميشود. من نميخواهم بگويم يك شورش عمومي اتفاق بيفتد. تازه اگر حتي فضاي تبليغات و قول و وعدهها را كنار بگذاريم كه بطور طبيعي شعار هم دارد، بايد متوجه ميبودند كه در دنيا نه سياه پوستها با شعارهاي آقاي كندي و نه زنان به اين صورت به حقوقشان رسيدند و نه هيچ كس ديگري. هنوز كه هنوز است بر سر قضيه سن ازدواج دختران در امريكا فعاليتهاي مدني صورت ميگيرد تا چيزي را عوض كنند. واقعا اين را نبايد ناديده بگيريم. به جامعه راست بگوييم و آن را به ارزيابي بكشيم. من نميخواهم جامعه را متهم كنم. عدهاي ميگويند كه اين مردم شريف همه جوره مايه گذاشتند و ديگر چه كار كنند؛ آنها راي دادند. اينها يك فهرست بلند بالاي تاريخي شدهاي از خشت كجي است كه گذاشته شده است. بسياري از اين ماجراها به صورت سيستمي، ساختار و سياست كشور را معتاد الگوي خاصي كرده كه دولت تبديل به يك بنگاه شده است كه در كنار بنگاههاي ديگر است. فقط شانسش اين است كه سرمايهاش را از طريق منابع عمومي ميگيرد كه اين البته بدتر هم است. زماني آقاي مهندس موسوي به آقاي خاتمي ميگفت دولت مجري است و قدرت بسيار زيادي دارد و تمام دستگاهها به اعتبار اينكه بايد بودجهشان را از دولت بگيرند نيازمند آن هستند. بنابراين ميتواند ساماندهي و برنامه خود را به آنها تحميل كند و آنها را همراه كند. تازه اين حرف زماني بود كه البته دولت مقداري محدود شده بود. روي خيالات دولت دوران جنگ كه تازه همان موقع هم به گواهي متن استعفانامهاي كه داده بود، معلوم ميشد كه دولت آنقدر قوي نيست. بنابراين به اين صورت به اشتباه محاسبه در همه جا و همهچيز ميرسيم. اصلا توصيه به خيزش نميكنم اما توصيه به كنش ميكنم. اين به معني دلسرد كردن و نااميد شدن و ابراز غلط كردن نيست.
سال ٩٢ شما ميگفتيد روحاني را براي يك دوران گذار ميخواهيم. به تعبيري همان پرانتز را آن موقع هم ميگفتيد. اين پرانتز با پايان دولت روحاني بسته ميشود يا همچنان در دوران گذار خواهيم ماند؟
بستگي به اين دارد كه در اين كمتر از چهار سال باقي مانده بازنگري جدي و فوري در نوع نگاه و زاويه ديد و معيار سنجش و اندازهگيري مشخصا جريان اصلاحطلب و با واسطه مديا، در ارزيابي واقعيت كشور از همه جهات و تعيين اولويتها داشته باشيم. واقعا احساس ميكنم اولويتها شخصي است و اولويت اجماع عمومي كم است؛ مگر اينكه حادثه يا خطري پيش بيايد كه آن هم به صورت فيگوري اجتماعي نمايش داده ميشود. ترامپ حرف مفتي راجع به خليجفارس ميزند و همه واكنش نشان ميدهند. يا مشابه آن در مورد سپاه اتفاق افتاده است. در فهرست اولويتها بايد بازنگري واقعگرايانه و دقيقي انجام شود. من با محدود كردن آقاي موسوي و كروبي مخالف بودم و بخش عمدهاي از اينها را مضر به اهداف انجامدهندگانش ميدانم. بسيار دوست داشتم و علاقهمند بودم كه به هر نحوي اين وضعيت تمام ميشود. من در ستاد آقاي موسوي و كنارش بودم، از نظر انساني بسيار ناراحت هستم كه اين افراد در اين شرايط هستند اما از نظر خودم فكر نميكنم كه نخستين و مهمترين پيششرط و حتي نخستين آزمون راستيآزمايي روحاني حتي در دوره اولش اين باشد كه مشكل حصر را حل كند. اگر ميشد خيلي خوب بود. قول دادن آقاي روحاني در اين مورد به همان اندازه ذهني بود كه مطالبه درخواستكنندگان. موضوع يك به يك است.
حدود دو سال ديگر انتخابات مجلس شوراي اسلامي است و دوباره انتخابات رياستجمهوري در راه است. آيا هيچوقت به بازخواني با غيرفوريتي كه شما ميگوييد نخواهيم رسيد؟ همه تا از انتخاباتي فارغ ميشويم، تبعات انتخابات با ما ميآيد. بنابراين هيچوقت فرصت سامانيابي نداريم. الان هم قرار است كه اين موفقيتهاي نيمبند شوراي عالي سياستگذاري با همين سازوكار ادامه دهيم و به همين صورت بايد جلو برويم؟ در اين كيسه چند سكه ديگر باقي مانده است كه از اعتبار يك آدم يا جريان خرج كنيم؟
اين حرف تازهاي نيست كه ميگويم و مساله كهنهاي است. مجموعه جرياني كه به نام اصلاحطلبي فعاليت ميكند، بايد اين توانايي را داشته باشد. اگر ندارد بايد بپذيرد كه در اين حد است و حد و اندازهاش با موقعيتهاي مقطعي يا استفاده از حيثيت يك آدم تعيين نميشود. بايد بپذيرد كه به لحاظ سازماندهي بدنه اجتماعياش خيلي كاستي دارد. يعني يكي از دلايل آن اين است كه انگار نوعي برخورد شرمگينانه نسبت به چيزي دارد كه بدنه اجتماعياش را وعده داده يا توقع آن را تاييد كرده است. رو راست بايد تلاش كند كه اين واقعگرايي نه از موضع تسليم به وضع موجود بلكه واقعگرايي مبتني بر يك رويكرد هدفمند را تبديل به يك گفتمان پذيرفته شده كند. يعني پيشران جريان اصلاحات، نه به عنوان ترمز بلكه به عنوان يك هدايتگر بتواند بدنه اجتماعي را متوجه كند كه اينها نياز به تلاش و كار دارد. با برگزاري كنگره يك حزب همهچيز تمام نميشود. من امروز چالشهاي كلي براي كل نظام و كشور را ميبينيم. نظام را به عنوان ساختار سياسي نميبينيم و به عنوان كل كشور آن را ميبينيم. الان گره خوردگي اينها به حدي است كه نميتوان آن را از هم جدا كرد. زماني به راحتي ميشد گفت كه يك ايران و يك رژيم داريم. به قول آقاي هاشمي نظامها آمدهاند و رفتهاند و ممكن است ما برويم و نظام ديگري به جاي ما بيايد. مساله اساس كشور است. در بازنگري بايد از حالت بيوزني و پرواز با بالهاي تصنعي و ساختگي كه با سر زمين ميخوريم دوري كنيم. تغيير نگرش و واقعگرا كردن بايد صورت بگيرد. متاسفانه هنوز ارتباط جريان اصلاحطلبي با بخش مهمي از جامعه به صورت برههاي در انتخابات و به صورت احساسي و عاطفي است.
عقلاني و منطقي نيست؟
بله، مستند نيست. يعني دل دادن به مسائل و مشكلات جامعه كارگري و جامعه فرهنگي فقط از اين موضع نيست كه دستگيري فعاليت كسي كه در صنفي بوده پررنگ بكند؛ بايد پيگيري و دنبال كند و با آنها برود و چه بسا بخشي از مطالبات بيربط به معني ظرف زمان و مكان را تعديل كند. نوعي نقش كاتاليزوري مثبت و البته به سمت تحقق خواستههاي واقعي و درست را پيش ببرد و زحمت بكشد تا بدنه اجتماعي بپذيرد كه كلاه سرش نرفته كه روحاني را براي اين دوره انتخاب كرده است. من اطلاع ندارم جريان اصلاحات چقدر براي حل مشكلات صنفي اهالي رسانه جريان اصلاحطلب تلاش كرده است. در مورد بحث ناتواني دولت در پرداختهاي خودش به پيمانكاريهاي مختلف، نهايتا مشكل اين است كه پول ندادهاند به كارگران ميگويند پول نميدهند. به صورت پيگير و سازمانيافته آيا چيزي وجود دارد كه واحد كارگري يك NGO با اين رويكرد باشد و وجه سياسي رو به ساختارشكني نداشته باشد؟ آيا چنين NGO در اين زمينه فعاليت ميكند كه فشاري روي دولت و يك ارتباط فعال با بدنه داشته باشد؟ چنين چيزي وجود ندارد. ما الان مشكلات بسياري داريم كه مردم به طور ملموسي احساسش ميكنند و خود دولتيها هم كم و بيش از آن اطلاع دارند. تازه بخشي از اين اقيانوس ديده ميشود. خيلي چيزها هوش از سر ميپراند و ما را از خماري درميآورد.
در اين ميانه روحاني كجاست و چه بايد بكند؟
حسن روحاني براي خودش با آن كاراكتري كه گفتم برنامه دارد و نميشود او را شماتت كرد كه محاسبه شخصي به معناي كاراكتر سياسياش داشته باشد، هر چه هست از نظر من با آن رويكرد عملگرايانه چيز مضري براي كليت كشور نيست و بلكه مفيد است. اين را به گواهي اتصال نقطههاي مختلفي كه خطي از اين آدم را در ذهنم تصوير ميكنم، ميگويم. نقش او در پايان جنگ در كنار آقاي هاشمي و نقش او در مذاكرات اوليه هستهاي زمان خاتمي را ميبينيم. آيندهنگري آقاي روحاني بعد از ٩٢ در همين راستا است. احتمالا تمام اين مشت خوردنهايش از همه طرف، تحمل و سكوت كردنهاي آقاي روحاني و پاپس كشيدنهايش برنامهاي دارد. من نميگويم اين برنامه معجزهآسا است و شبيه چيزي است كه آقاي خاتمي و اصلاحطلبان ميگويند ولي احساس بدي ندارم. بلافاصله سراغ اين ميرويم كه خواستههاي اجتماعي چه ميشود و من پاسخ ميدهم كه بايد به طور جد دنبال شود. به همين دليل از نظر من حاصل جمع عملكرد حسن روحاني امروز و مطالبهگري و انتقاد جامعه اصلاحطلب مدني از او به گمان من اگر به نفع پايدار كردن وضعيت ثبات سياسي در كشور از يك طرف و تا حدودي اصلاح روندهاي غلط گذشته از طرف ديگر باشد، مثبت است و هر دو بايد در سفره ما باشد.
منبع: صدای ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۴۶۲۸۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نگاهی به تمام جنجالهای کریمی قدوسی | گاف تاریخی نماینده مشهد چه بود؟
یکی از عجیبترین مناقشههای کریمی قدوسی با حسن روحانی ادعای او درباره جاسوسی و بعد عقبنشینی از این ادعا بود. در یک فایل ویدئویی مدعی شده بود حسن روحانی، رییس جمهور ایران، از سرویس امنیتی و اطلاعاتی انگلستان دستور میگیرد! سخنگوی سپاه ادعای این نماینده مجلس مبنی بر اقدام سازمان اطلاعات سپاه در نشاندادن شنود تلفنی یکی از مقامات کشور با مامور MI۶ به وی را تکذیب کرد.
روزنامه اعتماد در گزارشی نوشت:
اصرار محمدجواد کریمی قدوسی، نماینده مجلس یازدهم که از راهیابی به مجلس دوازدهم هم باز مانده است بر ارایه بازه زمانی در ارتباط با دستیابی ایران به سلاح هستهای واکنشهای داخلی و خارجی زیادی را در پی داشته است. این البته نه نخستینبار است که نام کریمی قدوسی با خبرهای هستهای گره میخورد و نه احتمالا آخرین بار.
او در چهار دوره حضور خود در مجلس- از دوره هشتم تا یازدهم- بارها درباره موضوعات هستهای اظهارات عجیبی را مطرح کرده است. درست مثل همین چند روز پیش که در توییتی نوشت که «در صورت صدور اذن تا انجام اولین آزمایش یک هفته فاصله میباشد.»بلافاصله پس از انتشار این توییت، فعالان سیاسی و رسانهای از این نماینده مجلس انتقاد کردند اما، او بازهم در توییت با هشتگ اقتدار ایران نوشت: «در صورت اذن تا انجام اولین آزمایش ارتقاء برد موشکی به ۱۲ هزار کیلومتر یک هفته فاصله میباشد.»
این اظهارات به صورت غیرمستقیم باعث واکنش رافائل گروسی شده و هشدار داد که «ایران چند هفته با ساخت سلاح هستهای فاصله دارد.»
مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی با بیان اینکه « غنیسازی اورانیوم توسط ایران و نبود دسترسی بازرسان بینالمللی به تاسیسات اتمی آن، به نگرانیها درباره فعالیتهای هستهای آن دامن میزند»، تاکید کرده است که ایران «چند هفته، نه چند ماه» با در اختیار داشتن اورانیوم غنیشده کافی برای ساختن یک بمب اتمی فاصله دارد. او همچنین گفته است که «این اتفاق به معنای این نیست که ایران سلاح اتمی دارد یا در این بازه در اختیار خواهد داشت.در حالی که غنیسازی اورانیوم در سطح نظامی نگرانکننده است، نمیتوان بر اساس این نتیجه گرفت که ایران در حال حاضر یک سلاح اتمی دارد. اهداف ایران در این زمینه مشخص نیست و تنها میتوان درباره آن گمانهزنی کرد».
علی قلهکی فعال رسانهای اصولگرا در پاسخ به این نماینده مجلس در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «موشک قارهپیما با برد ۱۲هزار کیلومتر، فقط برای حمل کلاهک هستهای است، اینکه دانش ساخت آن را داریم یا نه به کنار، ولی تمامی مواضع اخیر شما پیوست گزارش آژانس انرژی اتمی علیه کشور میشود! چه اذنی بیاید چه اذنی نیاید».
حشمتالله فلاحتپیشه، نماینده ادوار مجلس، در رابطه با اظهارات اخیر کریمی قدوسی نیز گفت که اساسا رویکرد جمهوری اسلامی ایران هستهای و اتمی نیست با اینکه در این رابطه کشور توانمند است.او در گفتوگو با منیبان، افزود: اگر ایران و اسراییل وارد فضای جنگ تمامعیار شوند ایران مجبور است به سمت بمب اتم حرکت کند تا توازن ایجاد شود اما مجموعه تحولات نشان داد بعد از تقابل اخیر ایران و اسراییل، این رژیم به تنهایی نمیتواند علیه ایران اعلام جنگ کند.
اظهارات کریمی قدوسی حتی صدای ارگان رسمی مطبوعاتی دولت رییسی را نیز درآورد. روزنامه ایران در این باره با بیان اینکه «کریمی قدوسی، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، در اظهاراتی دوپهلو مدعی شده است که در صورت صدور اذن تا انجام اولین آزمایش یک هفته فاصله میباشد» نوشت: «این درحالی است که رژیم صهیونیستی، امریکا و کشورهای غربی به دنبال متهم کردن ایران هستند و با توجه به رویارویی اخیر ایران و رژیم صهیونیستی، این تلاشها بیشتر هم شده است.چه عاملی باعث میشود تا نمایندهای که از قضا عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس است و باید به دنبال تأمین منافع ملی باشد، با اظهارات نسنجیده و خارج از مسوولیت برای کشور هزینه تراشی میکند؟».
هیچ یک از این واکنشها اما باعث عقبنشینی کریمی قدوسی نشد و او در ویدئویی دوباره بر مواضع قبلی خود تاکید کرد و گفت: «بعد از انجام عملیات وعده صادق و صحبتهایی که از سوی رژیم صهیونیستی و حامیانش میشد این بود که رژیم صهیونیستی به مراکز هستهای جمهوری اسلامی حمله کند و سایتهای فردو و نطنز را منهدم کند. اینجا فرمانده حفاظت از مراکز هستهای موضعی گرفت که حمله به مراکز هستهای یعنی عبور از خط قرمزهای جمهوری اسلامی در تولید سلاح هستهای و احتمال داد که اگر دشمن دست به چنین اقدامی بخواهد بزند، فتوا تغییر کند.»
کریمی قدوسی ادامه داد: «اما از نظر فنی آیا ایران قدرت تولید سلاح هستهای را دارد؟ بنابر نقد کارشناسان حتی اطلاع فنی که آژانس دارد و قانون مجلس به نام لغو راهبردی تحریمها که غنای اورانیوم تولیدی را به ۶۰ درصد رساند، کارشناسان به ما گفتند که ما نصف روز زمان لازم داریم که چند آبشار غنیسازی را سری کنیم و غنای اورانیوم تولیدی را از ۶۰ به ۹۰ درصد برسانیم. این چیز خاص و سری نیست و آژانس هم مطلع است. از نظر فنی هم یک امر شدنی و خیلی راحت است؛ بنابراین به لحاظ تولید اورانیوم ۹۰درصد که سوخت اصلی کلاهک هستهای است، جمهوری اسلامی یک نصف روز زمان لازم دارد، حالا بگوییم یک هفته.
او در بخشی دیگر از اظهارات میگوید؛ «همچنان در فتواهای مقام معظم رهبری، تولید و بهکارگیری سلاحهای هستهای امری غیرقابل قبول است، اما اگر زمانی ایشان تشخیص بدهند، فرمودند که در هر سطحی ما را تهدید کنند، در همان سطح تهدیدشان میکنیم. یعنی اگر دست به تهدید هستهای بزنند، با تهدید هستهای جوابشان را میدهیم. اینجا که دیگر با موشک کاتیوشا نمیتوان جوابشان را داد.»
این اظهارات کریمی قدوسی با واکنش جلال رشیدی کوچی، عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس شورای اسلامی روبهرو شد که با کنایه به او نوشته است؛ « ول کن تو را به علی. الان اومدی ابروش رادرست کنی زدی چشمشم کور کردی که! از یک هفته رسیدی به نصف روز؟ بازم برای توجیه رفتار غلطت از رهبری هزینه کردی!! شنیدم جایی گفته بودی رشیدی نفوذی اسراییله! آورنده خبر آدم موثق و خداترسی بود، اما همینجا میگم، من حلالت کردم، ولی خدا جای حق نشسته.»
متولد مشهد، وفادار به مشی پایداریهمان اندازه که از دوران نمایندگی کریمی قدوسی اطلاعات مختلفی وجود دارد چرا که او هر روز با یک ادعای جدید در صدر اخبار قرار میگرفت، از دوران زندگی او پیش از نمایندگی، اطلاعات کمی در دست است. بر اساس بیوگرافی کوتاهی که از کریمی قدوسی در سایت جماران منتشر شده او در دیماه سال ۱۳۳۴ در مشهد و در خانوادهای مذهبی متولد شده است، او ۶ خواهر و برادر دارد، و دوران جوانی و نوجوانیاش را همراه با پدر در حرفه خیاطی سپری کرده است. او دارای مدرک کارشناسی ارشد حقوق بوده و به زبان عربی مسلط است. در ۲۳ سالگی از اعضای فعال سپاه پاسداران خراسان بوده و در طول سالهای دفاع مقدس فرماندهی سپاه استان سمنان را با تشکیل تیپ ۱۲ قائم برعهده داشت، همچنین مسوول اعزام نیرو بود.
بعد از پایان جنگ، از مدیران عالی بسیج در استانهای خراسان بزرگ، اصفهان، فارس، خراسان رضوی بود و در تشکیل نیروهای مقاومت بسیج در این استانها نقش موثری ایفا کرد. وی در انتخابات مجلس شورای اسلامی در خرداد ماه سال ۱۳۸۷ به عنوان نماینده مردم مشهد و کلات راهی مجلس هشتم شد، حضوری که تا پایان دوره یازدهم هم تمدید شد. از کریمی قدوسی عموما به عنوان عضو جبهه پایداری نیز یاد میشود.
ام.پی.تی یا ان.پی.تی؛ مساله این است!آبانماه سال ۱۳۹۲ وقتی یک طرح دو فوریتی توسط جواد کریمی قدوسی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس وقت تهیه و به هیات رییسه مجلس ارایه شد، دو بار به معاهده «ان پی تی» که مهمترین مبحث حقوق بینالملل در بحث انرژی اتمی است، اشاره و عجیب آنکه هر دوبار هم به زبان انگلیسی و هم به زبان فارسی نام این معاهده «ام پی تی، mpt» درج شد. یک بار در عنوان طرح ۵ صفحهای و یک بار در متن آن به زبان انگلیسی.
این طرح ۵ صفحهای که با خط خود کریمی قدوسی توسط اداره قوانین مجلس تکثیر و در اختیار خبرنگاران قرار گرفت و بعد هم در فضای مجازی منتشر شد در کادر مربوط به عنوان طرح این عبارت را با خود دارد: «الزام دولت به حفظ حقوق مسلم هستهای و مصادیق آن در چهارچوب معاهده «ام پی تی» « در مذاکرات هسته ای».
در بند نهم این طرح نیز چنین نوشته شده بود: «هرگونه موافقت با خواستههای طرف مقابل نباید خارج از معاهده «mpt» باشد».
«ان.پی.تی» مخفف نام انگلیسی «معاهده منع گسترش هستهای» (Nuclear Non- Proliferation Treaty) است.
عجیبتر از اشتباه کریمی قدوسی امضای ۱۱۰ نماینده مجلس وقت پای این طرح بود که به این معنی بود که یا این ۱۱۰ نفر هم نام درست مهمترین معاهده هستهای جهان را نمیدانستند یا اینکه این طرح را چشم بسته امضا کردند.
نام جاویدان در قائله دوتابعیتیها؛ از اتهام زننده تا متهمجواد کریمی قدوسی در شهریور سال ۱۳۹۷ در مجلس دهم در جلسه سوال از محمدجواد ظریف، وزیر وقت امور خارجه، در مجلس مستندی را پخش کرد که عنوان میکرد برخی از اعضای هیات ایرانی در مذاکرات هستهای با قدرتهای جهانی دوتابعیتی بوده و «جاسوس» بودند. طرح چنین ادعایی باعث شد علیرضا رحیمی، عضو وقت هیات رییسه مجلس در سوالی از وزیر دفاع این مساله را مطرح کند که چنین اطلاعاتی بر فرض صحت چگونه به دست کریمی قدوسی رسیده است.امیر حاتمی، وزیر دفاع دولت روحانی، روز دوشنبه، ۳۱ تیر همان سال، در جلسه علنی مجلس دهم در پاسخ به این سوال گفت: «طبق اعلام سپاه پاسداران فیلم دوتابعیتیها که در کمیسیون امنیت ملی و صحن مجلس پخش شده به لحاظ موضوعی مشابهت دارد، اما به لحاظ اصالت فیلمی که در صحن مجلس پخش شده فاقد سندیت و اعتبار رسمی است.»
رحیمی در جلسه سوال خود از وزیر دفاع همچنین گفت: «به رییسجمهور اتهام زدند که دوتابعیتی است و این اتهام در سراسر کشور پخش شد، اما تکذیب آن پخش نشد. اگر چنین اتهامی به رییس قوه قضاییه میزدند دادستان سکوت میکرد؟»
بعد از طرح این سوال ۲۹ نماینده مجلس دهم که اکثرا عضو جبهه پایداری و از دوستان و حامیان کریمی قدوسی بودند اما طرح این سوال توسط علیرضا رحیمی را حمله به سپاه پاسداران خوانده و خواستار برکناری او از هیات رییسه مجلس شدند.کریمی قدوسی در جلسه علنی بعد گفت که موضوع «دوتابعیتی» بودن حسن روحانی را او مطرح نکرده اما تهدید کرد که فهرست مدیران «دوتابعیتی» جمهوری اسلامی را منتشر خواهد کرد.
ابوالفضل ترابی، عضو کمیته تحقیق و تفحص مجلس از مدیران دوتابعیتی، یکماه بعد در مرداد ۹۷ دوباره بر آتشی که کریمی قدوسی به راه انداخته بود دمید و گفت که یکی از مقامات «بسیار مهم و تراز بالا» در دوران تحصیل در اسکاتلند تابعیت بریتانیا را کسب کرده و هنوز این تابعیت را دارد. اظهاراتی که به نظر میرسید با توجه به تحصیل حسن روحانی در اسکاتلند خطاب به او بیان شده بود.محمود واعظی، رییس دفتر وقت رییس دولت دوازدهم اما این ادعا را تکذیب کرد.داستان دوتابعیتیهایی که کریمی قدوسی و نزدیکانش علیه حسن روحانی به راه انداخته بودند اما به یکباره وارد فصل جدیدی شد و چنین اتهامی علیه خود او نیز مطرح شد.
جلیل رحیمی جهانآبادی نماینده مجلس دهم در جلسه علنی مدعی شد که کریمی قدوسی به مردم حوزه انتخابیهاش گفته برای ردصلاحیتش امضا جمع کنند، ادامه داد: طالبان یک قیف داشت که بر ریش مردان میگرفت ببیند اندازه ریش آنها استاندارد است یا نه! مردم را کتک میزد اگر ریش با آن قیف طالبان استاندارد نبود. شما چکاره مملکت هستید که به وزیر، به رییسجمهور و حالا به نماینده مردم در مجلس میتازید و ما را غیرانقلابی مینامید و خطاب میکنید؟! چه کسی به شما شناسنامه ایرانی داده است، چه کسی به شما اجازه داده است به ارکان نظام بتازید، چند روز سابقه جبهه دارید، چندتا عملیات شرکت کردهاید که به درجه سرداری رسیدید؟ از کی شما ایرانی شدید که ما ایرانی نبودیم. زمانی که اجداد شما از افغانستان به ایران حمله میکردند، ما از ایران دفاع میکردیم. چه کسی به شما شناسنامه ایرانی داده است؟»
این اظهارات با واکنش کریمی قدوسی در جلسه علنی بعدی مجلس همراه شد اما رحیمی جهانآبادی فراتر رفت و حتی گفت که کریمی قدوسی به سوال او درباره اصلیت خانوادهاش و دوتابعیتی بودن پاسخی نداده است.
جواد کریمی قدوسی در جلسه روز سهشنبه مجلس همچنین سخنان نماینده تربت جام درباره «تابعیت افغان» خود را رد کرد و گفت: «یک سند مبنی بر اینکه یکی از اجداد من ولو هفت نسل قبل از افغانستان آمده است هم دارند، ایشان باید در صداوسیما این سند را پخش کند، و الا صداوسیما باید همین مذاکرات من را پخش کند؛ در غیر این صورت اگر این کار را نکردند من از دولت افغانستان میخواهم که آنها بررسی کنند که اگر ما رگ و ریشهای در طول تاریخ در اقوام آنجا داشتیم به ما بگویند که به خدمت آنها برویم.»
دلواپس همیشگی علیه روحانیکریمی قدوسی پس از تأیید صلاحیت کاندیداها و آغاز رقابت انتخاباتی در خرداد ۹۲، چند روز پیش از روز انتخابات خواستار رد صلاحیت حسن روحانی شد. این درخواست همزمان با بالا رفتن آراء روحانی در نظرسنجیها صورت گرفت.با آغاز به کار دولت یازدهم، جواد کریمی قدوسی، همواره در صف اول مخالفان عملکرد این دولت محسوب میشد.
در نخستین سالگرد آغاز به کار دولت یازدهم، کریمی قدوسی در اظهارنظری روحانی را متهم به «دادن اطلاعات مهم فقهی به انگلستان» کرد. همچنین او بودجه رسانههای حامی روحانی را بالغ بر «صدها هزار میلیارد تومان» عنوان کرد. او یکی از چهرههای شاخص همایش «دلواپسیم» بود که در نقد سیاستهای هستهای دولت یازدهم برگزار شد.
کریمی قدوسی در سالهای اولیه دولت نخست روحانی در مهدیه مشهد، دولت را به براندازی متهم کرد و گفت «رمزگشایی از شعار اعتدال امر مهمی است چرا که اعتدال پوششی برای براندازی نظام است.» و «اسرار پشت صحنه جریان اعتدال چیزی است که هماکنون ما به چشم میبینیم و اگر جریان اسفناک فتنه اتفاق افتاده است، هماکنون شعار اعتدال با هدف براندازی نظام، عناصر فتنهگر را به مناصب حکومتی گماردهاند.»
یکی از عجیبترین مناقشههای کریمی قدوسی با حسن روحانی ادعای او درباره جاسوسی و بعد عقبنشینی از این ادعا بود. در یک فایل ویدئویی مدعی شده بود حسن روحانی، رییس جمهور ایران، از سرویس امنیتی و اطلاعاتی انگلستان دستور میگیرد! سخنگوی سپاه ادعای این نماینده مجلس مبنی بر اقدام سازمان اطلاعات سپاه در نشاندادن شنود تلفنی یکی از مقامات کشور با مامور MI۶ به وی را تکذیب کرد.کریمیقدوسی چندی بعد از این ادعا در توییتر خود نوشت: «هیچ نمایندهای مدعی ارتباط مستقیم MI۶ (سرویس امنیتی انگلستان) با رییسجمهور آقای روحانی نبوده است. ما نیز با پاسخ سپاه در این باره همنظر بوده و ارتباط مستقیم سرویسهای جاسوسی با رییسجمهوری را قویا تکذیب میکنیم. تحریف حق و جعل باطل همیشه در اولویت رسانههای زرد و نارنجی بوده است».
کریمی قدوسی هنوز هم روحانی را رها نکرده است. در جریان رد صلاحیت روحانی برای انتخابات خبرگان سال گذشته کریمی قدوسی نوشت: «کسی که استعداد و اراده سقیفه سازی را داشت توسط شورای محترم نگهبان رد صلاحیت شد.»
میداندار اخبار عجیب در اعتراضات سال ۱۴۰۱در بحبوحه اعتراضات سال ۱۴۰۱ کریمی قدوسی با چند اظهارنظر عجیب واکنشهای زیادی را بر انگیخت. مدعی شده بود: «در طی شصت روز آمار حضور اغتشاشگران در خیابان، ۵۰۰ هزار نفر بوده است. البته اگر یک نفر ۱۰بار هم آمده ۱۰بار در آمار وارد شده. اوج این حضور در یک روز ۴۵هزار نفر بود. (طبق آمار غیر رسمی ۳۱۰ هزارنفر کل جمعیت اغتشاشگران بودند که میشود) گفتند نمادهای حاکمیتی باید سقوط کند. یکی از نمادها مشهد است. قرار بود برای یکی از سران قوا در مشهد حادثه هفتتیر ۶۰ تکرار شود. آخرین مرحله هم ورود پنتاگون بود. در سال ۸۸ هم نقشه همین بود. مرحوم فیروزآبادی در سال ۸۸ در کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت خاتمی در فتنه ۸۸ با فرمانده ناتو دیدار داشت و از آنها خواستند کار ما در داخل که جلو رفت شما وارد شوید. اکثر دستگیرشدگان یک یا دو شب نگهداری شدند بعد با تعهد والدین آزاد شدند. اما از میان بازداشتیهای هدفمند که ادامه هم دارد ۱۸٪ آنها آموزش دیدهاند. تمام این ارتباطات به دست آمده که به عنوان مستندات بیانیه دو دستگاه اطلاعاتی در آینده منتشر میشود. ۷۰درصد دستگیرشدگان دیپلم و زیر دیپلم بودهاند. ۶۷ درصد اهل شرب خمر بودهاند. از این شاربان خمر ۴۷ درصد دایمالخمر بودند. اکثر اینها معتاد به موارد مخدر گل بودند. درصدی از زنان بازداشت شده اهل فحشا بودند. همانکس که خودکشی کرد یکی از همین افراد بود. ۸۰ درصد اینها خارج از کشور را بهشت میدانند».
عجیبترین ادعای کریمی قدوسی اما در بخش دیگری از این گفتوگو مطرح شد: « خانم مولاوردی معاون روحانی طرحی داشت و میخواست فاحشهها را بیمه کند.»
کریمی قدوسی البته هیچ رخدادی را از قلم نمیانداخت و پس از آتش گرفتن بخشی از زندان اوین در سال ۱۴۰۱ مدعی شد: «فردی با چاقو خود را به بند مهدی هاشمی رفسنجانی میرساند و درصددکشتن او برمیآید، اما مهدی هاشمی از دو روز قبل به درخواست خودم از آن بند جابهجا شده بود!»
پایان دوره نمایندگیدر انتخابات مجلس دوازدهم نصرالله پژمانفر، میثم ظهوریان، علیاصغر نخعیراد و احسان عظیمیراد در مرحله اول در انتخابات مجلس شورای اسلامی در مشهد مستقیم وارد مجلس شورای اسلامی شدند. برای کرسی پنجم شهر مشهد نیز، کاظم معتمدیفرد و حسنعلی اخلاقی که حائز بیشترین آرا پس از ۴ نفر اصلی راهیافته به مجلس شده بودند، راهی مرحله دوم میشوند.جواد کریمی قدوسی در رتبه بعدی بیشترین آراء ماخوذه قرار گرفت و از راهیابی به مرحله دوم بازماند. با توجه به بافت سیاسی رایدهندگان در شهر مشهد و اینکه بعد از ۴دوره نمایندگی، کریمی قدوسی نتوانست حتی از این بدنه اجتماعی و سیاسی رای لازم برای حضور در پارلمان را کسب کند، به نظر میرسد پیام رایدهندگان مدافع سیاستهای اصولگرایی نیز به کریمی قدوسی روشن است. پیامی که با توجه به رفتارهای اخیر کریمی قدوسی از موضوع اعلام زمان حمله نظامی ایران به اسراییل تا داستان سلاح هستهای گویی به گوش او نرسیده است.