گوشِ رئيس جمهور و وزير بدهکار نيست؛ نامهاي به مقام معظم رهبري مينويسم
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۵۶۹۴۴۶
خبرگزاري آريا - علي رهبري شايد تنها رهبر ارکستر ايراني باشد که در سطوح بالاي رهبري ارکستر در جهان فعاليت کرده است، او شايد بهترين گزينه براي سخن گفتن دربارهي اصول رهبري ارکستر باشد. خبرگزاري تسنيم - هرچند ارکستر سمفونيک تهران در طول دهههاي گذشته بارها تعطيل شده و فعاليتش با فراز و فرودهاي بسياري همراه بوده است، اما به هر روي ارکستر سمفونيک در ايران سابقهاي 80 ساله دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در هفتههاي گذشته حضور مهدي وجداني به عنوان رهبر مهمان در ارکستر ملي حاشيههاي بسياري داشت و موجب اعتراض بسياري از اهل موسيقي شد. وجداني در حالي به عنوان رهبر مهمان ارکستر ملي انتخاب شد که هم زمان مدير روابط عمومي معاونت هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي هم هست.
اين حضورِ وجداني در ارکستر ملي شايد لزوم شناخت اصول رهبري ارکستر در ميان جامعه را بيش از هر زمان ديگري نشان داد. شايد زمان آن فرارسيده که رهبر حرفهاي و غير حرفهاي ارکستر براي مردم شناسانده شود.
براي روشن شدن اين موضوع سراغ علي رهبري رفتيم. رهبر ارکستري که بعد از 40 سال کار، هنوز سفت و سخت در اين رشته فعال است و به عنوان تنها رهبر از خاورميانه، نه تنها دارنده مدال نقره در مسابقات جهاني سوييس و مدال طلا در فرانسه است بلکه در بازار بين المللي نيز داراي بيش از 250 آلبوم موسيقي کلاسيک است. رهبر ارکستري که به بيش از 120 ارکستر در تمام قارهها دعوت شده و سالها مديريت ارکسترهاي سمفونيک در شهرهاي بروکسل، پراگ، زاگرب و مالاگا را به عهده داشته است.
علي رهبري در سي و يک سالگي براي رهبري به ارکستر فيلهارمونيک برلين دعوت شده و در 32 سالگي، دستياري آقاي هربرت فون کارايان، رهبر مشهور آلماني در فستيوال مشهورسالزبورگ در کشور اتريش بود. او در کارنامه هنرياش دريافت بالاترين نشانهاي هنري کشورهاي بلژيک، اسپانيا، چک و اسلوواکي راثبت کرده است.
در ادامه حاصل گفتوگو با علي رهبري را ميخوانيد که در آن سعي شده زواياي مختلف رهبري ارکستر را به زبان ساده بازگو کنيم:
تسنيم: رشته رهبري ارکستر براي اغلب مردم و حتي برخي از مسئولان حوزه فرهنگ و هنر، رشتهاي ناشناخته است. شايد بسياري از مخاطبان ما به اين موضوع علاقهمند باشند و بخواهند به زباني ساده اطلاعاتي دربارهي رهبري ارکستر داشته باشند.
اگر رشته رهبري ارکستر را با رشته پزشکي مقايسه کنيم راحتتر ميشود به مشکلات اين رشته و فرق بين رهبران مختلف پي برد. هرشخصي در هر شرايطي، به خصوص اگر چند بار مريض هم شده باشد، ميتواند با تجربهاي که پيدا کرده، براي هر شخص ديگري نسخهاي بنويسد و حتي نسخه او موثر هم واقع شود. تا روزي که ديگران متوجه شوند، ايشان دکتر واقعي نيست و تجربهاش فقط درمورد بيماري خودش و با شرايط خودش بوده است.
در رشته رهبري ارکستر هم هر شخصي ميتواند با آشنايي ناچيز و حتي بدون آشنايي با موسيقي ارکستري، چوبي در دست بگيرد و گروهي راکه مشغول نوازندگي هستند رهبري کند. براي مثال اين روزها بحثهاي زيادي در مورد قطعه «ني نوا»ي دوست عزيزم استاد عليزاده و رهبري مهدي وجداني، با ارکستر ملي، مطرح شد. ولي در اين بين فراموش شده که رُل اصلي قطعه «ني نوا» را در حقيفت 2 نوازنده پر مهارت حرفهاي ني به عهده داشتهاند ودر اين شرايط هر موزيسين متوسطي هم ميتوانست اين قطعه را رهبري کند. آقاي مهدي وجداني رهبري مبتدي هستند و اشکالشان فقط در اين بود که نميبايستي از مقام خودشان(سرپرست روابط عمومي معاونت هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي) استفاده ميکردند و جاي رهبران جوان ديگر ايراني را ميگرفتند. وگرنه شايد بتوان گفت که سطح کار رهبري ايشان از آقاي شهبازيان هم به مراتب حرفهايتر بود.
بيشتر بخوانيد: علي رهبري: «تحريم اسرائيل» تصميم بزرگ من است
تسنيم: مهدي وجداني با حضورش در ارکستر ملي جاي کدام رهبران ارکسترِ شايسته را گرفت. اصلا برايمان از رهبران ارکستري بگوييد که ايراني هستند و در خارج از ايران درس ميخوانند يا مشغول فعاليتند و در ايران چندان شناخته شده نيستند. ليستي از اين رهبران ارکستر داريد که برايمان نام ببريد.
لطفا اين ليست 22 نفرهي رهبر ايراني را که من يادداشت کردهام (که البته تعداد واقعي آنها بيش از اين است و من نام همه را الان به خاطر ندارم) و ميخواستيم در زماني که مدير هنري ارکستر سمفونيک تهران بودم، از آنها به صورت مرتب، به عنوان رهبر ميهمان دعوت به عمل بياورم، ملاحظه بفرمائيد.
حسين پيشکار، ايرج صهبايي، منوچهر صهبايي، هومن خلعتبري، برديا کيارس، باربد بيات، فرهاد ماهاني، پيمان منصوري، ميلاد عمرانلو، نادر مشايخي، نصير حيدريان، سهراب کاشف، فرنوش بهزاد، نادر مرتضيپور، اسماعيل تهراني، پرويز يهيوي، خانم نازنين آقاخاني، پژمان معمار زاده، مازيار حيدري، کاظم عالمي، مازيار يونسي و مهرداد فريد.
اکثر اين رهبرهاي ايراني در اين رشته تحصيل کردهاند و تجربه واقعيشان با ارکستر، به مراتب بيشتر از آقاي وجداني، شهبازيان و حتي شهداد روحاني بوده و ميبايست به صورت منظم، مانند تمام کشورهاي ديگر، به اين 2 ارکستر دعوت ميشدند.
انتظار ما اين بود که وزارت فرهنگ و ارشاد هم ميبايست از اين امر حمايت ميکرد که نميکند. البته اگر آقاي وجداني، که مدير روابط عمومي معاون وزير است، بعد ا ز اينها دعوت ميشدند هيچ مانعي نداشت. اما نه اينکه اول بسم الله با خودشان شروع کنند.
بيشتر بخوانيد: علي رهبري «مادرم ايران» را به حسين دهلوي تقديم ميکند
تسنيم: بيشک رهبر ارکستر براي رسيدن به اين جايگاه کار دشواري در پيش دارد. رهبري ارکستر را بايد از کجا شروع کرد و لازمهاش کدام تخصصهاست.
اغلب رهبران خوب و موفق دنيا، اول نوازندگي يک يا چند ساز را ميآموزند، سپس از دانشگاهها و يا کنسرواتوارهاي موسيقي، فارغ التحصيل رشته رهبري ارکستر ميشوند. بعد از آن تازه با شرکت در مسابقات رهبري ارکستر و از راههاي ديگر، به رهبري ارکسترهاي مختلف راه پيدا ميکنند و از آن به بعد، ديگر موفقيتشان به کيفيت کارشان ارتباط دارد. تحصيل و برنده شدن در مسابقات هم فقط شما را جلوي ارکستر ميبرد و بعد از ان ديگر بستگي به استعداد و توانايي واقعي شما دارد که آيا قادريد که سالها در اين رشته بمانيد و يا اينکه شما را اخراج ميکنند. يک رهبر خوب ارکستر را در کشورهاي مختلف روي دست ميبرند و به او دستمزدهاي بسيار بالا ميپردازند. يک رهبر خوب حرفهاي، داراي رپرتواري بسيار بزرگ از آثار سمفونيک و اپرائي است. بزرگترين مشکلي که امروز رهبران ارکستر سمفونيک و ملي در ايران دارند و مسئول مستقيم ان هم معاونت هنري وزارت ارشاد استف اين که؛ اين دو رهبر ارکستر(شهرداد روحاني و فريدون شهبازيان)، هر دو، با وجود داشتن سني بالا، نه در اين رشته تحصيل کردهاند و نه تجربهشان در اين رشته بوده است. يکي آرانژمان موسيقي سبٍّک ميکرده و ديگري ترانهنويسي. به همين دليل هم هيچکدام رپرتوار کافي براي اداره يک ارکستر حرفهاي را ندارند. به بهانههاي مختلف هر دو ارکستر ملي و سمفونيک اغلب در حالت نيمه تعطيلي به سر ميبرند. اين در صورتي است که، در کشور همسايه ما ترکيه، 22 ارکستر سمفونيک دولتي حرفهاي وجود دارد که هر هفته با يک رهبر ديگر، رپرتواري تازه به مردم ارايه ميدهند. سابق ميگفتند که در ايران داشتن چنين ارکستري غير ممکن است. ولي 85 نوازنده ارکستر سمفونيک تهران 12 ماه تمام در سال 1394 ثابت کردند که حتي در شرايطي بسيار نامطلوب و رفتار بسيار غير عادلانه وزارت ارشاد هم ميتوانند، حداقل مانند يکي از ارکسترهاي ترکيه، هر روز به موقع سر کار بيايند و ظرف 3 يا 4 روز يک برنامه تازه ارايه کنند. امروز ارکسترها، يک درصد کار ارکستر سال 94 را هم انجام نميدهند.
ضمنا فراموش نشود که اکثر رهبران ارکستري که از خارج به ايران آمدهاند و سنگ وطن را مرتب به سينه ميزنند، از افرادي هستند که تمام سعيشان را براي رسيدن به موفقيت در خارج از ايران به عمل آوردند و هنگامي که به جائي نرسيدند، آن موقع به رزومههاي عجيب و غريب پناه بردند.
تسنيم: شما به چه کسي رهبر حرفهاي ارکستر ميگوييد و ما از کجا بفهميم رهبر حرفهاي کيست؟
يک رهبر حرفهاي نه تنها بايد در اين رشته واقعا تحصيل کرده باشد، بلکهبايد حداقل رپرتوارهايياز آثار هايدن، موتسارت، بتهوون، برامس، بروکنر، مالر، واگنر، راول، دبوسي، استراوينسکي، شوستاکوويچ و دهها اثر کلاسيک ديگر باشد و دهها اپراهاي مختلف را رهبري کرده باشد. از همه مهمتر اين است که يک رهبر حرفهاي از اين راه امرار معاش ميکند و براي رهبري ارکسترها به ايشان دستمزدي پرداخت شده باشد. يعني اگر با رهبر ارکستري رو برو شديد که ادعاي رهبري ارکستر در خارج از کشور را داشت، از ايشان بپرسيد آخرين باري که خارج از ايران دستمزدي بابت رهبري ارکستري دريافت کردهاند چه زماني بوده است. به اين ترتيب رهبراني که بالاي 30 سال دارند ميبايستي جوابي بسيار طولاني داشته باشند.
تسنيم: دستمزد رهبران حرفه اي ارکستر چگونه است. آيا اين دستمزدها تقسيم بنديِ خاصي دارد.
بنده ميتوانم تجربه 40 ساله خودم را مطرح کنم. دستمزد رهبران ارکستر در دنيا تقريبا به 4 قسمت ( کاتگوري) تقسيم شده است.
قسمت اول حدود 20، تا 30 هزار يورو ( بستگي دارد به کشور) براي يک شب ولي اين دستمزد واقعا براي چند رهبر انگشت شمار به قول معروف سوپر استار پرداخت ميشود.
قسمت دوم بين 15 تا 20 هزار يورو ( که بنده از همان اوايل جزو اين گروه بودهام)
قسمت سوم بين 5 تا 10 هزار يورو
قسمت چهارم 1500، تا 3000 يورو
البته رهبران ارکستري هستند( بخصوص ايراني) که ارکسترها را با پرداخت مبالغ هنگفتي براي رهبري اجاره ميکنند.
تسنيم: در رشتهي رهبري ارکستر هم ميشود کلاهبرداري کرد و اين موارد آيا ديده شده است؟
بله، صد در صد. بخصوص در ايران و کشورهايي که مسئولانش آشنايي زيادي با اين فرهنگ ندارند. البته در رشته پزشکي احتمال پي بردن به حقه بازي، بسيار بالاتر است تا در رشته رهبري ارکستر که خدا را شکر مرگ و ميري هم ندارد.
بله، در ايران رزومههاي قلابي فراواني را، با مهارت زياد، سر هم کردهاند. مثلا شخصي سالها خودش را به عنوان مدير هنري ارکستري در امريکا معرفي کرده است که اصلا اين ارکستر وجود خارجي ندارد و يا گفته است چندين ارکستر بزرگ امريکا او را به عنوان رهبر ميهمان دعوت کردهاند که هيچکدام از اين ارکسترها اين خبر را تاييد نکردهاند و اين اخبار حقيقت نداشتهاند. يا اينکه شخص ديگري ادعا کرده که سالهاي سال در اروپا رهبري ارکستري را به عهده داشته که با تحقيق دانشجويان رشته موسيقي روشن شده است که اين خبر هم کاملا نادرست است. اين سبک دروغگويي آنقدر در ايران مرسوم شده است که در سال 1394 روزي در دانشگاه هنر خدمت آقاي مختاباد در جلسهاي بوديم که تقريبا بسياري از استادان موسيقي ايران و گروهي از اهالي هنر و فرهنگ اتريش حضور داشتند. در اين جلسه يکي از رهبران مسنترما، در حضور همه ما، به اين گروه گفت؛ من سالها در اپراي شهر وين شما کار کردهام. من که از اين حرف دروغ جا خورده بودم، براي حفط ابروي خودمان خودم را کنترل کردم. چون من ميدانستم که ايشان حتي يکبار هم به اين اپرا دعوت نشدهاند. اين اعمال نادرست، که جلوي چشم و نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد انجام ميشوند، بزرگترين ضربه را به جوانان زدهاند. البته نکته غمگينِ ايرانيِ اين داستان در اين است که عده زيادي از اين عمل آگاهي دارند ولي ميگويند من با تو کاري ندارم تا وقتي که تو هم با من کاري نداشته باشي. اين راهي است که خيلي از سياست مداران دنيا در پيش گرفتهاند اما نه اين که هنرمندان هم اين راه را بروند. براي سياستمداران، که اغلب با رفاقت و پارتي بازي و يا خداي ناکرده رزومههاي نادرست به مقامي رسيدهاند، اين مسايل آنقدر هم زشت جلوه نميکند. ولي ضررهاي آن براي جوانان جبران ناپذير است. البته امروزه با وجود اينترنت اين کار سختتر شده و اميدوارم با همکاري هرچه بيشتر رسانههاي محترم از کشور ما ريشه کن شود.
تسنيم: چطور ميشود به درستي و يا نادرستي رزومه يک رهبر پي برد؟
بسيار ساده، اولين قدم را ميتوانند رسانهها بردارند، که البته در ايران، متاسفانه تاکنون، در اين امر کوتاهي شده وپيگيري کافي به عمل نيامده است. اغلب رهبراني که از خارج به ايران آمدهاند به خصوص در 20 سال گذشته که اينترنت هم وجود نداشته، از آنجايي که ميدانستند رزومه يک رهبر حرفهاي، بسيار مهم است و رزومه رهبران مهم و مشهور دنيا را ديده بودند؛ رزومه خودشان را با مهارت به صورتي ترتيب دادهاند که اگر مخاطب به دنبالش نرود وسوالهاي چرا؟ ازکجا؟ براي چه؟ و يا مدرکش کو؟ را مطرح نکند، اين رزومهها سالها باعث فريب کاري مردم و مسولان ميشود و در نتيجه لطمه بزرگي به جواناني ميزنند که رزومهشان واقعي است. امروزه ميشود فورا در گوگل تحقيق کرد و هنرمند را سوال پيچ کرد. نه اينکه هرچه که ميگويد، براي صدها هزار مخاطب، به نادرستي منتشر شود.
براي مثال چند هفته پيش، اقاي حسين پيشکار يک رهبر جوان ايراني، در 29 سالگي جايزه مهمي در رشته رهبري ارکستر در آلمان برده است. با تجربهاي که بنده خودم داشتهام، ميدانم که اکنون کشورهاي مختلف به اين جوان هنرمند، نزديک خواهند شد و با ايشان تماس خواهند گرفت و قدر و ارزش هنر او را خواهند شناخت. ولي چرا هيچکدام از رهبران ارکستر شاغل در ايران، که سنِ پدر و پدربزرگ اين جوان را دارند، تبريکي براي ايشان ننوشتند. چرا وزير، معاونت هنري و يا دفتر موسيقي نخواستند که به او تبريک بگويند؟ راستي چرا آقاي مهدي وجداني، که مدير روابط عمومي معاونت هنري وزارت ارشاد هستند و در ضمن خودشان هم رهبر ارکستر هستند، اين موفقيت را به اطلاع اطاق نزديکشان، دفتر موسيقي يا بنياد رودکي و رسانهها و رييسشان نرساندند. ببينيد کار از کجا فاسد است. مگر وظيفه معاونت هنري و دفتر موسيقي فقط گفتن تسليت است؟ اينها عادت کردهاند فقط از رُفقايشان حمايت کنند، تا براي منافع رفقا خطري ايجاد نشود...
وزارت فرهنگ و ارشاد براي فوت هوشنگ استوار آهنگساز بزرگ ايران حتي تسليت هم نفرستاد. چونکه ايشان جزو گروه مافيايي اين وزارتخانه نبودند. ما هنرمندان بزرگي در خارج از ايران داريم که اين گروه مافيايي سالهاست در ايران از اين هنرمندانِ خارج از کشور حرفي به ميان نميآورد. چونکه ترس دارند يواش يواش رزومههاي قلابي خود و دوستانشان بر ملا شود.
اين روزها براي اولين بار در تاريخ موسيقي ايران بعضي رسانهها موشکافي در اين موارد را شروع کردهاند. اين علامت خوبي است.
بيشتر بخوانيد: جشنواره موسيقي جوان؛ سراب يا واقعيت / جوانان در چنگال هشتپا
تسنيم: شما هميشه انتقاد ميکنيد که مسئولان ما از هنرمندان موفق ايراني در خارج از کشور حمايت نميکنند، فکر ميکنيد دليلش چيست؟
هماطوريکه در پاسخ سوال قبلي اشاره کردم، دليلش وجود همان افرادي است که با رزومههاي قلابي جاي جوانان موفق ايراني را گرفتهاند. افرادي که معاونت هنري وزارت ارشاد را عملا در دست دارند و براي حفظ منافع خود و دوستانشان از ورود هر موزيسيني وحشت دارند.
تسنيم: ممکن است کمي روشن تر صحبت کنيد؟
ما در خارج از ايران نوازنده، اهنگساز، رهبر ارکستر و موسيقيدانهاي موفقي داريم که بر خلاف اغلب کشورهاي پيشرفته، وزارت فرهنگ کشور ما آنان را فراموش کرده است. در صورتي که کشورهاي ديگر براي بالا بردن چهره مملکتشان به دنبال هموطنان موفق خارج از کشور ميگردند. چرا؟ چونکه افرادي که اطراف وزير فرهنگ وارشاد، قدرت تصميم گيري در موسيقي و سرنوشت موسيقيدانها را دارند، يا بيسوادند و يا سوادشان با مسوليتي که دارند مطابقت نميکند. اگر شما به اين ليست توجه بفرماييد متوجه خواهيد شد چرا وضع ما به اين روز کشيده شده و چرا به خاطر طولاني بودن اين ليست زنجيري، وزير هم جرات و قدرت دست زدن به آن را ندارد.
افراد زير نه تنها تصميم گيرندهي اغلب تصميمات مهم داخلي هستند، بلکه در اکثر فعاليتهاي هنري خارج از کشور نيز،حتي از وزارت خارجه پر قدرتترند.
براي مثال ملاحظه بفرماييد چه افرادي امروز براي ارکستر سمفونيک تهران و سرنوشت نوازندگان حرفهاي تصميم ميگيرند.
1، علي اکبر صفي پور، مدير عامل بنياد رودکي ، شخصي که هيچگونه نزديکي، تجربه و تحصيلي در اين رشته نداشته است.
2، فرزاد طالبي، مدير کل دفتر موسيقي، و تصميم گيرنده اکثر تصميمات مهم در موسيقي مملکت. بدون هيچگونه نزديکي و تجربه در اين رشته و داشتن پايه فرهنگي لازم.
3، بهرام جمالي، نوازنده متوسط سه تار، مدير عامل انجمن موسيقي و مدير عامل مستعفي بنياد رودکي و مسئول اين بي سروسامانيها در بنياد رودکي.
4، حميد رضا نوربخش، خواننده موسيقي سنتي، بدون هيچگونه تجربه تحصيل در موسيقي کلاسيک.
5، محمد سرير، ترانه ساز و بازنشسته وزارت خارجه.
5، داود گنجهاي، نوازنده کمانچه.
6، علي مرادخاني، مسول و گرداننده اين گروه.
تمام اين افراد، سطح موسيقياييشان از ضعيفترين نوازنده ارکستر سمفونيک نيز پايينتر است. اين در حالي است که ما در ايران امروز دهها شخصيت لايقتر از اين افراد داريم. آيا اين خجالت آور نيست؟ حالا چطور ميخواهيد اين افراد اگر هم بخواهند و حسن نيت هم داشته باشند به دنبال کيفيت، براي تنها ارکستر سمفونيک مملکت باشند؟
بنده سعي کرده ام خدمت رييس جمهور و وزراي فرهنگ وارشاد اين مشکل بزرگ را گوشزد کنم. ولي متاسفانه مثل اينکه تا به حال نتوانستهاند اين مشکل مملکتي را حل کنند.
بعد از تمام اين تلاشها تنها راهي که براي بنده به عنوان کارشناس باقي مانده، نوشتن نامهاي مستقيم به دفتر مقام معظم رهبري، براي تقاضاي کمک است. تقاضا کنم که واقعا به اين مشکل هنري مملکتي در جهت حمايت از نسل هنرمند جوان، رسيدگي جدي بشود.
انتهاي پيام/
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۵۶۹۴۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اشتیاق برای دیدن رئیسجمهور و ابراز احساسات شدید به رهبری در سفر خارجی رئیسی
به گزارش همشهری آنلاین حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه کشورمان در حساب رسمی خود در برنامه ایکس نوشت: در سفر رئیس جمهور کشورمان به سریلانکا (در چارچوب سیاست نگاه به آسیا)، پروژه چند منظوره سد و نیروگاه «اومااویا» که توسط مهندسان ایرانی ساخته شده است، با حضور روسای جمهور و مقامات دو کشور افتتاح شد.
وی ادامه داد: پیش از آن رئیس جمهور محترم در شهرهای تاریخی لاهور و کراچی (مراکز فرهنگی و اقتصادی پاکستان) با اقشار دانشگاهیان، فرهیختگان، تجار و فعالین اقتصادی دیدار و گفتوگو داشتند.
وزیر امور خارجه تصریح کرد: اشتیاق گسترده مردمی، علیالخصوص در میان جوانان، در ابراز محبت و احساسات به مقام معظم رهبری و اشتیاق دیدار رئیس جمهور کشورمان، در خیابانها و میادین شهرهای سریلانکا و بطور خاص در فضای مجازی به شکل کم سابقه ای مشهود بود.
کد خبر 847166 برچسبها خبر ویژه سید ابراهیم رئیسی