طریقت و شریعت در عرفان شیعی اینهمانی دارند
تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۷۲۹۱۳۳
ایکنا نوشت:
حجتالاسلام والمسلمین سیداسحاق حسینیکوهساری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در پاسخ به این پرسش که ممیزه اصلی تفسیر عرفانی قرآن چیست؟ گفت: تفسیر بعضی از آیات قرآنی، بستگی به حس انسان دارد، یعنی مثل مسئله اینکه زمین آسمان، کوهها، چشمهها و ... مربوط به حس و تجربه است. این آیات تفسیرشان تفسیر علمی است، اینکه چگونه ابرها متراکم و تشکیل میشوند، باران میآید و قطرات باران به چشمه و رود میشود و مسئله آیاتی را که معروف به آیات کیهانشناسی، زمینشناسی و .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کوهساری افزود: یک سلسله آیات با حس بشر سر و کار ندارد، با تعقل و تفکر بشر سر و کار دارد، آیاتی مانند «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ: آيا از هيچ خلق شدهاند يا آنكه خودشان خالق [خود] هستند»(طور، ۳۵) یا «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا: اگر در آنها [=زمين و آسمان] جز خدا خدايانى [ديگر] وجود داشت قطعا [زمين و آسمان] تباه مىشد» (انبیا، ۲۲) که با تفکر بشر سر و کار دارد و آیات قرآنی در این خصوص در فلسفه جایگاه دارد و برای مثال با برهان امکان و وجوب در ارتباط است که باید تفسیرعقلانی شود.
وی ادامه داد: آیاتی هست که نه با حس و نه با تعقل ارتباط ندارند، بلکه با تجربههای شخصی افراد سر و کار دارد آیاتی مانند «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا؛ و هر كس از خدا پروا كند [خدا] براى او راه بيرونشدنى قرار مىدهد»(طلاق، ۲) یا «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا؛ و هر كس از خدا پروا دارد [خدا] براى او در كارش تسهيلى فراهم سازد» (طلاق، ۴) این که آیات میگوید اگر کسی رزق لایحتسب میخواهد یا کسی میخواهد راهها بر او باز شود، قرآن در این این آیات نگفته است بروید و تعقل و تفکر کنید.
کوهساری تصریح کرد: مسئله تقوا امری تجربی است و تا تجربه نکند آیه برای او معنا نمییابد. این آیات عرفانی هستند. ممیزه آیات عرفانی این است که نه تجربه حسی است و نه تجربه عقلی و از نوع سیر و سلوک است، اگر کسی این مسیر را طی بکند در نهایت به علم یقین میرسد از جهیم در میگذرد. اینکه انسان در مراتب علمی به مرحله یقین برسد، با دانشگاه و آکادمی حل نمیشود و با سیر و سلوک است.
نویسنده کتاب «مبانی تفسیر عرفانی» ادامه داد: ممیزه تفسیر عرفانی این است که انسان در زندگی خودش باید سر و سلوک کند، خودش باید بیابد و در تعبیری مرحوم چمران داشته است اگر سی سال شناخت را تماشا کنید کافی نیست و باید به آب زد.
وی افزود: قرآن روش سیر و سلوک را داده است. ما عرفانی بشری و عرفانی الهی داریم. مرتاضان هندی هم سیر و سلوک دارند که ما آنها را نمیخواهیم. سیر و سلوک ما در میان واجبات و مستحبات است. یعنی واجبات حداقل سیر و سلوک است، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) چه کار میکردند؟ به واجبات و مستحبات عمل کرده و از محرمات و مکروهات دوری میکردند.
کوهساری ادامه داد: روش سیر و سلوک به ما آموخته شده است. برای مثال گفته شده است اگر شما میخواهید تقوا بگیرید روزه بگیرد. راه سیر و سلوک مشخص است. فرق بین عرفان ما با عرفان دیگران را مرحوم سیدحیدر آملی بیان کرده است، ایشان در ذیل بحث طریقت، شریعت و حقیقت میگویند در عرفان شیعی طریقت ما عین شریعت و شریعت ما عین طریقت ماست و میفرمایند حاشا و کلا که راهی نزدیک و آسانتر برای رسیدن به خدا وجود داشته باشد که پیامبر(ص) و ائمه(ع) ندانسته باشند و اگر دانسته باشند به ما معرفی نکرده باشند.
وی افزود: ما باید ببینیم مسیر عرفانی را امام علی(ع)، امام صادق(ع) و امام باقر(ع) چگونه طی کردهاند، فرق عرفانی که امام خمینی(ره)، مرحوم میرزا جواد آقای تبریزی و دیگران با عرفان صوفیانه داشتند در همین است که مراجع ما میگویند، مسیر همین مسیری است که امامان ما میگویند.
نویسنده کتاب «مبانی تفسیر عرفانی» در پاسخ به این پرسش که نسبت عرفان شیعی با عرفانهای دیگر در سنت اسلامی چیست؟ گفت: ما در کتاب مبانی تفسیر عرفانی، شرح احوال بزرگان عرفا را در میان اهل سنت را آورده و روش کاری و اشتباهاتشان را بیان کردهایم. اکثر ایشان قطب را امیر مؤمنان یا امام رضا(ع) میدانند، اما در عمل چقدر متعبد و متشرع بودند و چه نقاط مثبت و منفی دارند، در آن کتاب بیان کردهایم.
کوهساری در این خصوص که انسان جدید چه استفادهای میتواند از تفسیر عرفانی بکند، گفت: ما در دوران پست مدرن هستیم که فلسفه، تجربهگرایی و علم تجربی در غرب به بن بست رسیده و مسئله بازگشت به عرفان خیلی رایج است اما مشکلی که آنها دارند چون عرفان مسیحیت نمیتواند ایشان را اقناع کند و با کمال تاسف باید گفت که چون اینها عرفان الهی ندارند، سر از عرفان انسانی در آوردهاند. اگر ما بخواهیم این انسان تشنه عرفان را سیراب کنیم باید به ایشان آب را معرفی کنیم تا از سراب نجات پیدا کنند. انسان تشنه به دنبال آب است اگر آب نباشد به دنبال سراب میرود. انسان امروز به دنبال عرفان دروغین رفته است. در کشور ما نیز بر اساس عرفانهای بدلی که در غرب است رایج میشود.
وی در پایان گفت: ما باید عرفان الهی را به معنای واقعی به ایشان معرفی کنیم. قرآن و صحیفه سجادیه به عنوان دو نسخه شفابخش عرفان الهی است منتهی ما باید این معارف را بازپروری کنیم و از آن محصولات جدیدی برای انسان امروز استخراج کنیم.
منبع: فرارو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۷۲۹۱۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شخصیت و جایگاه حضرت حمزه سید الشهدا(ع) و عزاداری برای او به دستور رسول الله(ص)
حمزه(ع) یکی از شخصیتهای بزرگ تاریخ اسلام است. ایثار، جهاد، هجرت و دفاع جانانهاش از پیامبر (ص) در مکه بیبدیل است و از نظر مفسران اسلامی آیاتی در قرآن در شأن آن حضرت نازل شده است. از جمله «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّه، وَالَّذِینَ آوَوا وَنَصَرُوا أُوْلَئِکَ هُمْ الْمُؤْمِنُونَ حَقّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ» در شأن او و جمعی دیگر از مخلصان اصحاب پیامبر(ص) است. آیات زیادی در قرآن در شأن اوست که مفسرین ذیل آیات اشاره نمودهاند اما آیه السابقون السابقون اولئک المقربون و چند آیه دیگر به تصریح برای تبیین شخصیت حمزه(ع) کافی است که چه نقش بزرگی در دین در دوره دعوت و استقرار و دفاع از حریم رسول الله(ص) ایفا کرد.
آیات ایمان در شأن او و حضرت علی(ع)
حمزة بن عبدالمطلب را در رأس مؤمنان حقیقی مشاهده میکنیم. ایمان آوردن در وضعیت سخت، یاریکردن و پناه دادن به رسول خدا(ص) در مقابل دشمنان آنگاه که همه مشرکان و دشمنان علیه او بسیج شده بودند و در آیه شریفه «لاَیَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قَاتَلَ أُوْلَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنْ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا»، حمزه در اول این صف از مؤمنان است که قبل از فتح، جان خویش را در طبق اخلاص گذاشت.
حضرت حمزه (ع) با دشمنان به قتال و جهاد پرداخت و به خیل اولین شهدای اسلام پیوست. قتال و شهادتی که با مثله و قطعه قطعه شدن اعضای بدنش توأم شد و علفهای بیابان بر پیکر خونینش کفن شدند. البته آیات متعدد دیگری هست که سیدالشهدا، حمزه مصداق روشن و نمودار بارزی از این آیات است.
اولین عزاداری در اسلام برای حمزه بود
پس از ایمان حمزه به پیامبر(ص) و در آمدن به جرگه دعوتشدگان، اسلام قدرتی گرفت و بسیاری به جهت ایمان حمزه به سوی اسلام گرویدند. شهادت او نیز برای اسلام گران بود، چون هیبتی داشت که دل دشمن را به ترس و اضطراب میانداخت. حمزه کسی است که پیامبر(ص) پس از شهادتش بر او بسیار گریست و زنان انصار و مهاجرین را فرمود تا برای او اقامه عزا و گریه کنند و این اولین عزاداری در اسلام برای عزیز پیامبر (ص) بود.
شهادت او فقدانی برای اسلام بود و برای پیامبر غمی جانکاه بود که هرگز جبران نشد. شیخ صدوق در ضمن حدیث مفصلی از سلمان نقل میکند: «در ایام بیماری رسول خدا(ص) در روزهای آخر زندگی، حضرت فاطمه زهرا(س) وقتی ضعف شدید را در پدر بزرگوارش دید گریست. رسول خدا(ص) برای تسلی و آرامش دخترش از عنایات و برکات خداوند بر اهل بیت (ع) سخن گفت.
حمزه سیدالشهدا اول است
در اسلام دو سید الشهدا هست یکی حمزه(ع) و دومی امام حسین(ع) هر یک از این دو شهید در حیات اسلام به نوعی نقش تعیین کننده دارند. پیامبر اکرم(ص) در گفتگو با دخترش فاطمه زهرا(س) بخشی از نعمتهای خدا را که بر این خاندان ارزانی داشته است برشمرد تا بدین جا رسید: دخترم! ما اهل بیتی هستیم که خداوند 6 صفت و ویژگی را بر ما عطا کرده است که بر هیچ یک از گذشتگان و آیندگان عطا نکرده است. زیرا پیامبر ما سید انبیا و مرسلین است و آن پدر تو است و وصی ما سید اوصیا است و آن همسر تو است و شهید ما سیدالشهدا است و آن حمزة بن عبدالمطلب عموی پدر تو است. فاطمه(س) گفت: ای فرستاده خدا، آیا او فقط سید شهیدانی است که با وی به شهادت رسیدهاند؟ پیامبر فرمود: نه، بلکه او سید شهدای اولین و آخرین، به جز انبیا و اوصیا است.
و در ادامه فرمود: ما فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشتیم. رسول الله، حمزه سیدالشهدا، جعفر ذوالجناحین، علی، فاطمه، حسن، حسین و مهدی (عج)، با اینکه پیامبر (ص) بیش از هفت عمو داشت، اما عمویی چون حمزه و ابوطالب نداشت، ابوطالب در دوره حیات خود و با تقدیم فرزندان خود به محضر پیامبر از دین حمایت کرد تا او زنده بود، کسی جرأت اذیت حضرت را نداشت. به همین خاطر سال وفاتش عام الحزن پیامبر بود. حمزه پس از ابوطالب بزرگترین پشتیبان پیامبر (ص) بود، لذا فرمود: «اَحَبّ اِخوانی اِلَیَّ علّی بن أبیطالب و أحَبّ أعْمامی اِلیَّ حَمْزَة»؛ محبوبترین برادرانم علی بن ابیطالب و محبوبترین عموهایم حمزه است.
نام حمزه محبوبترین ها
یکی از اصحاب پرسید: یا رسول الله! خداوند فرزندی عنایت کرده نامش را چه بگذارم. فرمود: «سَمِّهِ بأحَبِّ الأسماء اِلیّ حَمْزه»، نام او را که همنام محبوبترین نامها نزد من است بگذار و آن حمزه است. ابن حجر عسقلانی نقل میکند که رسول خدا(ص) چون در کنار جسد مُثله شده عمویش حمزه نشست، خطاب به وی چنین فرمود: «رَحِمکَ اللّه أی عمّ، لَقَدْ کُنتَ وَصُولاً لِلرَّحِمِ فَعُولاً لِلْخیرات»، ای عمو! خدای رحمت کند تو را که در صله رحم و انجامدادن کارهای نیک فعال و کوشا بودی.