حقیقتی که ۲ سال به مردم گفته نشد
تاریخ انتشار: ۴ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۸۰۰۸۰۷
فارس نوشت :
به نظر میرسد فراکسیون امید اصلاحطلبان در مجلس شورای اسلامی که با «مارش پیروزی» کارش را آغاز کرد، اینک و در نیمه عمر مجلس به آخر خط رسیده است...
این فراکسیون هیچگونه تأثیرگذاری خاصی در مجلس ندارد و مردم طی 2 سال گذشته غیر از 3 مقوله «تقلا برای تصویب قانون زندان برای منتقدان دولت»، «سلفی حقارت» و «اقدام برای تصویب طرح خروج بانوان از کشور بدون اذن ولی» فعالیت و اخبار دیگری در پیرامون فراکسیون اصلاحطلبان مجلس ندیده و نشنیدهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
میزان انتقادات از عملکرد «محمدرضا عارف» رئیس این فراکسیون نیز از جانب ستادیهای اصلاحطلب بالا گرفته و آنها صراحتا از این میگویند که عارف ضعیف عمل میکند. (مسئلهای که البته بیشتر نوعی انتقامگیری از عارف به نظر میرسد زیرا فراکسیون امید به اثبات عملکرد و البته آمار، در اقلیت مجلس است و حتی با مدیریت قوی هم نمیتواند کاری از پیش ببرد.)
به تازگی نیز اخباری مبنی بر تفتیش عقاید اعضای فراکسیون امید و یا تهدید به اخراج برخی از اعضا از این فراکسیون منتشر شده است.
در همین حال، ناصر قوامی، از نمایندگان مستعفی مجلس ششم و از فعالان اصلاحطلب نیز به تازگی در یک مصاحبه گفته است:
«به نظر من بهترین راه این است که آقای عارف فراکسیون امید را منحل کرده و یک فراکسیون اصلاح طلبان تشکیل دهند. در این صورت مشخص خواهد شد که چه کسانی به اصلاحطلبان وفادار هستند.»
او با تاکید بر اینکه فراکسیون امید در این مدت بسیار ناتوان بوده، میافزاید: مشکل این فراکسیون آن است که از ابتدا راه را اشتباه رفتند...
جالب آنکه مدتی قبل هم نایب رئیس فراکسیون مستقلین که خود با لیست امید وارد مجلس شده بود به نکاتی اشاره کرد که حاکی از ضعفها و شکافهای جدی در فراکسیون امید بود. غلامعلی جعفرزاده با اشاره به برخی انتقادها نسبت به عدم همراهی تعدادی از اعضای «لیست امید» با این فراکسیون در مجلس دهم و تاسیس فراکسیونی به عنوان «مستقلین» اعلام کرد، واقعیت این است که از همان روز نخست که وارد مجلس شدیم، احساسمان این بود که قول و قراری که در انتخابات با مردم داشتیم، با این فراکسیون امید محقق نمیشود.
*عاقبت نواختن مارش پیروزی برای شکست/ «درست است که بعد از سال 84 دیگر به جایی نرسیدیم ولی...»
تمام این اظهارات اما در حالی است که جریان سیاسی چپ، طی 2 سال گذشته تلاش کرد شکست اکثریتی خود در انتخابات مجلس دهم را پیروزی جلوه دهد و مارش پیروزی بنوازد.
چپها در اسفند 94 و پس از پیروزی فهرستشان در انتخابات مجلس دهم در تهران، بلافاصله با ژست پیروزی به میدان آمدند و این خردمندی را به خرج ندادند که صبح فردا و هنگام انتخابات رئیس مجلس و تأثیرگذاری فراکسیونی است که پیروز اصلی خود را به رخ مردم خواهد کشید.
همانطور که بدون حتی یک خط بیانیه رسمی هم طی 6 سال گذشته از رئیسجمهور روحانی حمایت کردند و از این گفتند که ما «فدائیان دولت و دستبوس ظریف و روحانی» هستیم اما حالا در یک نمایش کمدی میگویند مسئول عملکرد دولت روحانی نیستیم، ائتلاف و توافقی با او نداشتیم و بخاطر مردم است که از روحانی نمیگذریم!
اصلاحطلبان پس از پیروزی در انتخابات مجلس دهم حتی به صورت تلویحی، مردمانی که به آنها رأی ندادهاند را «عقبمانده سیاسی» لقب دادند و طی 2 سال گذشته بارها از این گفتند که «مردم به تندروی رأی ندادند»!
بله! درست است... مردم به تندروی رأی ندادند و برای همین است که اصلاحطلبان در مجلس اقلیت شدهاند و خودشان گاهی بصورت درگوشی در این باره سخن میگفتند.
کما اینکه چندی قبل «سعید حجاریان» تئوریسین جریان چپ در بخشی از مصاحبه خود با روزنامه اعتماد گفته بود: براساس قانون، جبهه دوم خرداد میتواند مجلس را بگیرد، شورا را بگیرد، ریاست جمهوری را بگیرد.
او سپس در پاسخ به سؤال خبرنگار اعتماد که پرسید: «ولی بعد از دوران آقای خاتمی، اصلاحطلبان دیگر هیچوقت نتوانستند به آن قدرت و جایگاه بازگردند، نه در مجلس، نه در دولت و...» تصریح کرد: «درست است ولی الان بالاخره اوضاع خیلی با قبل تفاوت دارد!»
*روزهایی که اصولگرایان برنده بودند اما به شادی تخیّلی و کوتهبینی متهم میشدند!/ همه ناواقعیتهایی که اصلاحطلبان گفتند
از جمله زوایای پنهان نواختن مارش پیروزی برای یک شکست توسط اصلاحطلبان، میتوان به اظهارات آن روزهای «مرتضی مبلغ» فعال اصلاحطلب و معاون سیاسی وزیر کشور در دولت اصلاحات اشاره کرد.
او در همان روزها و در بخشی از اظهارات خود که سایت حزب ندای ایرانیان آنها را منتشر کرد، با اشاره به نتیجه انتخابات مجلس دهم گفته بود: باور نتیجه به دست آمده در انتخابات برای اصولگرایان سخت است که نتوانستند به توفیق مجانی دست پیدا کنند و طبیعی است که حالا دچار نوعی سردرگمی و حیرت شدهاند و در اثر شوک وارد شده، نمیتوانند منطقی فکر کنند!
عباس عبدی، فعال اصلاحطلب که قبل از انتخابات اسفند 94 طی اظهاراتی اصولگرایان را «فرصتطلب» و «افراطی» خوانده بود، پس از انتخابات نیز طی مصاحبهای که سایت حزب ندای ایرانیان آن را منتشر کرد؛ اصولگرایان را «کوتهبین» و دچار «تنفّر مردم» از چیزی به نام تندروی که مدعی شد در میان جبهه اصولگرایی وجود دارد، خواند!
احمد مسجدجامعی، عضو اصلاحطلب شورای شهر تهران هم طی اظهاراتی که در کنایه به مردمان سایر شهرهای ایران تلقی میشد، گفته است: «-انتخابات مجلس- نشانگر رشد و اعتلای فهم سیاسی جامعه و قدرت مدنی شهروندان تهرانی بود که پشتوانه آن 100 سال قانونگذاری پر فراز و فرود است»!
و روزنامه شرق نیز در همان روزهای پساانتخابات، عبارت «کندن علف هرز با لودر»! را به عنوان تیتر اصلی خود انتخاب کرد.
اکنون اما مشخص نیست این افراد و این رسانهها در قبال بیتأثیری فراکسیون امید، اقلیتبودن اصلاحطلبان در مجلس و زمزمههای انحلال فراکسیون چه توضیحی برای مردم دارند؟!
آیا این مسئله نیز همانند تقلّب، پلاسکو، املاک نجومی، بورسیههای غیر قانونی و ائتلاف نداشتن با روحانی به فهرست آرشیو بدهکاریهای اصلاحطلبان به مفهوم عذرخواهی و به مردم ایران اضافه خواهد شد...؟!
منبع: اکوفارس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ecofars.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اکوفارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۸۰۰۸۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اولین واکنش یک روزنامه اصولگرا به موضوع مهدی نصیری: او مهره تاج زاده است
روزنامه اصولگرای جوان در مطلبی به انتقاد از مهدی نصیری پرداخت و او را مهره تاج زاده دانست.
این روزنامه نوشت: مهدی نصیری «باطن» اصلاحطلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاحطلبان که سالهاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبهرو شدهاند، از اینکه یک تازهوارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، بهشدت دلخور و هراسان شدهاند و در اقدامی سیستمیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده میگیرد.
اصلاح طلبان چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شدهاند، اما حالا که یکباره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابیگری محض زده است، دیگر کسی از اصلاحطلبان نمیپذیرد که نصیری را از خود ندانند.
دیروز غلامحسین کرباسچی گفته: «من اصلاً ایشان [نصیری]را آدم متعادلی نمیدانم که بخواهد طرح و رویکردی بدهد. ایشان یک زمانی شاگرد آقای شریعتمداری در کیهان بود، آنقدر فحاشی و ناسزا به همه اصلاحطلبان و شخصیتهای محترم از جمله مرحوم آقای هاشمی، آقای خاتمی و همین آقای تاجزاده و امثال آقای تاجزاده کرد و حالا آدم باید چه روحیه و رویی داشته باشد که حالا با این حد از افراط یکمرتبه این طرف صفحه بیاید.
آقای نصیری یک آدم افراطی است که نه آن طرف حرفهایش درست بود و نه این طرف حرف صحیحی زده که بخواهد نمایندگی کسی از اصلاحطلبان را برعهده داشته باشد. در آن طرف هم، اگر مخالفان نظام سوابق ایشان را بررسی کنند، میفهمند که ایشان آدم متعادلی نیست.»
صرفنظر از اشتباهی که کرباسچی درباره نسبت نصیری با مدیرمسئول فعلی کیهان داشته است، و نشان از عادت توسل به مزخرفات در مواقع لزوم است، این همه واهمه از ثبت نصیری در جایگاه یک اصلاحطلب جای تأمل دارد.
محمدعلی ابطحی، رئیسدفتر وقت خاتمی نیز دو روز قبل عین همین عبارات را برای نصیری بهکار برده و نوشته بود: «آقای مهدی نصیری سوپر افراطی حزباللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزوسیون امروز شود. اما هم برای دیروزش و هم برای امروزش توهم مضر است.
نه بولتننویسی و اظهارنظرهای تند حزباللهیاش در گذشته توانست ریشه اصلاحطلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزیسیونیاش مورد قبول اپوزیسیونی قرار میگیرد که چهل سال است در تلاش براندازی هستند و نیازی به تازه وارد از راه دور آمده ندارند. گفتهاند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش میداند نه شاهزاده میتواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقهمند به همکاری با شاهزاده است.»
اکنون پرسشهای مهمی پیش روی ماست. چطور ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ یعنی درست در ابتدای ماجرای مهسا، روزنامه اعتماد با «مهدی نصیری، روزنامهنگار، نواندیش دینی و فعال سیاسی» درباره حجاب مصاحبه میکند و او را شخصیت و فرصت مناسبی برای ریختن بنزین روی آتش آن ماجرا تشخیص میدهد، اما الان اصلاحطلبان تجمیع شدهاند که بگویند «نصیری خلوچل است و افراطی و نامتعادل»؟!
چگونه است که روزنامه شرق در ۱۵ دی ۱۴۰۲ «گفتوگویی تاریخی با مهدی نصیری روزنامهنگار، نویسنده و فعال سیاسی» انجام میدهد و او را تبلیغ و مانند یک قهرمان معرفی میکند، اما حالا شده است افراطی نامتعادل؟!
چرا شبکه رسانهای «هممیهن» متعلق به همین آقای کرباسچی تریبون سخنان نصیری با رسانههای مختلف شده بود و حتی هرچیزی را که نصیری در کانال تلگرامی خودش منتشر میکرد، بازتاب میداد، آنهم در مذمت اصولگرایان (مهدی نصیری: آقایان اصولگرا تحویل بگیرید! زلنسکی، قهرمان بود نه «دلقک» / تیترهای آمادهتان برای پیروزی پوتین، خاک میخورد/ دیپلماسی ما هم به دام افتاد)، اما حالا شده نامتعادل ناسزاگو به خاتمی و هاشمی؟!
مگر عباس عبدی سرمقالهنویس و مشاور هممیهن و اعتماد از مواضع مثبت و حمایتی این دو روزنامه از نصیری بیخبر بوده است که حالا تقصیر نصیری را به گردن اصولگرایان میاندازد و میگوید: «مشکل نصیری این است که احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزارههای اعلامشده ایشان همدلی کنند.»! یعنی تا پیش از این که شما تریبون او بودید، با ایشان همدلی وجود داشت؟!
اینکه روزنامه سازندگی از قول محمد عطریانفر در مهر ۹۹ بنویسد: «مطالبی که اخیراً از زبان استاد مهدی نصیری چهره سنتگرای نواندیش مطرح شده این است که...»، ولی روز گذشته بعد از سخنان کانادا تیتر و عکس تمامصفحه خود را به نصیری اختصاص و «توهم اتحاد» را به او نسبت بدهد، عجیب و غیرمعمول نیست؟!
اگر نصیری اکنون از کانادا شعار اتحاد «تاجزاده با شاهزاده» را میدهد آیا به این علت نیست که تاجزاده در مرخصی به اصلاحطلبان گفته بود «باید مواضع نصیری و امثال او را به شکل وسیع بازتاب بدهیم»؟! و اگر ندای براندازی میدهد آیا مانند بهزاد نبوی که چندی پیش در گفتوگویی با اشاره به آشوب پاییزی گفته بود «استنباط من این است که برخی اصلاحطلبان در یک سال گذشته نتیجه گرفتند که کار نظام تمام است و میخواستند سرشان بیکلاه نماند»، براندازی را از باطن اصلاحطلبان نیاموخته است؟!
اشتباه نصیری آنجاست که نبوی در گفتگو با «آگاهینو» «برخی مجموعههای اصلاحطلب» را متهم به داشتن «مرضبچگانه» و «لوچبودن» کرد تا ضمیر براندازانه اصلاحطلبان را نشان دهد، اما نصیری بهجای درسگرفتن از این سخن، همان لوچی و مرض بچگانه را سرلوحه قرار داده است!
این همه ریاکاری و فریب البته از اردوگاه اصلاحطلبان عجیب نیست، اما ظاهرسازی جواب نمیدهد. نصیری عین اصلاحطلبان است، بلکه خود اصلاحطلبان است. باطن ظهوریافته شماست. همان حرفهای پشتصحنه را که از او میپسندیدید، به تریبون کانادا آورده است. تنها درسی را که از شما نیاموخته همین است که نباید این قدر صریح بود. این را هم آرام آرام میآموزد و نیازی نبود که یک مهره سفارششده تاجزاده را به این زودی بسوزانید!
شما اکنون ترسیدهاید و یک بهیک به صحنه میآیید و نصیری را تکفیر میکنید. اما مگر میشود سابقه خود را در «استاد نواندیش و متفکر دینی و روزنامهنگار برجسته» خواندن او به این آسانی پاک کنید؟! پس اگر تکفیر میکنید خودتان را تکفیر میکنید که نصیری باطن ظهوریافته شماست.
سرنوشت نصیری عبرتی است برای کسانی که به امیدی و طمعی از سابقه خود میبرند و به اردوگاه اصلاحطلبی میزنند. نمیدانند که آنجا اگر خبری از عهد و وفا بود، سرنوشتی چنین مغموم پیدا نمیکردند که از آن دولت و حمایتها به جایی برسند که اکنون حرف مشترکشان نداشتن پایگاه اجتماعی باشد! و یک نصیری بهتعبیر آنان نامتعادل و متوهم چنین آبی در خوابگه مورچگان اصلاحات بریزد!