Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - روزنامه آسمان آبي - سجاد صداقت: دختري نوجوان و دبيرستاني خودکشي کرده است. در حالي‌ که همه دبيرستان درگير اين اتفاقات هستند، مشخص مي‌شود او هفت نوار کاست ضبط کرده که در آن‌ها 13 دليل خودکشي خود را بيان مي‌کند. همين يک خط داستاني و ايده کافي است تا مخاطب را مجذوب اين سريال کند.
«13 دليل براي اين‌که.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..» ويژگي‌هاي متفاوتي دارد که مي‌توان آن را به همين دليل يکي از پديده‌هاي بزرگ سال 2017 دانست؛ سريالي که شبکه «نت‌فليکس» آن را مانند اغلب سريال‌هايش يک‌جا منتشر کرد و تا همين لحظه با واکنش‌هاي متفاوتي روبه‌رو بوده است. از يک سو در دنياي واقعي بسياري از کارشناسان، والدين و معلمان از پخش چنين سريالي براي نوجوانان دبيرستاني ابراز نگراني کرده‌اند و از سوي ديگر بسياري از دانش‌آموزان پس از ديدن آن تحت‌تأثير قرار گرفتند. اما داستان در «13دليل براي اين‌که» فارغ از تأثيراتي که بر بسياري از مخاطبان خود داشته است، همچنان مي‌تواند در قامت جزئي از صنعت سرگرمي بررسي شود. تحليلي که به‌خوبي نشان مي‌دهد مي‌توان از زواياي مختلفي در برابر اين پديده قرار گرفت؛ زوايايي که نشان از روبه‌رو بودن با يکي از پديده‌هاي سال دارد.

1. «13 دليل براي اين‌که...» يکي از پديده‌هاي دنياي سريال‌هاي تلويزيوني بود؛ به‌اين دليل که داستان دختري را از زبان خود او بازگو مي‌کرد. سريال با روايت هانا بيکر (با بازي کاترين لانگفورد) از زندگي‌اش آغاز مي‌شود. از همان ابتدا تماشاگر متوجه مي‌شود که قرار است داستان زندگي هانا را که خودکشي کرده است بشنود. اما چرا از زبان او؟ شخص دومي که در اين بين در متن ماجرا قرار مي‌گيرد کلي جنسن (با بازي ديلان مينت) هم‌کلاسي و همکار هانا است؛ پسري از جنس پسرهاي آرام و ساکت دبيرستان که مشخصا تحت‌تأثير مرگ هانا قرار دارد. اما داستان از همان قسمت اول با تماشاگر به‌گونه‌اي رفتار مي‌کند که بايد متوجه ضرورت‌هاي آن بود. «13 دليل براي اين‌که...» به‌طور مشخص از لحظه‌اي آغاز مي‌شود که نوارهاي هانا به دست کلي مي‌رسد.
قرار است تماشاگر براي فهميدن دلايل مرگ هانا با کلي همراه شود و اين درست‌ترين انتخابي است که سازندگان سريال آن را در اختيار مخاطب گذاشته‌اند. به‌تدريج متوجه مي‌شويم هانا در هر طرف کاست‌هاي خود داستان يکي از دانش‌آموزان دبيرستان را روايت مي‌کند و آن‌ها را يکي از دلايل خودکشي خود مي‌داند. نوارها دست‌به‌دست بين کساني که هانا آنان را دليل خودکشي‌اش دانسته، چرخيده و اکنون به دست کلي رسيده است.
به اين ترتيب، ما با پسري روبه‌رو هستيم که او نيز جزئي از داستان است، اما هر چه در زندگي کلي پيش مي‌رويم کمتر مي‌توانيم باور کنيم او يکي از اين دلايل باشد. به هر ترتيب، داستان قرار است راوي دلايل مرگ يک دختر دانش‌آموز باشد. اما اين پايان‌دادن به خود به‌تدريج در هانا شکل مي‌گيرد و اين همان لحظه‌اي است که سريال را به پديده‌اي بزرگ تبديل مي‌کند.
2. «13 دليل براي اين‌که...» يکي از پديده‌هاي دنياي سريال‌هاي تلويزيوني بود؛ به اين دليل که به شما حق انتخاب مي‌داد چگونه مراحل رسيدن يک دختر دانش‌آموز به خودکشي را تماشا کنيد. تماشاگر به طرز عجيبي در ميانه يک انتخاب قرار مي‌گيرد. مانند هانا، کلي، 11 نفر ديگر که دليل خودکشي معرفي شده‌اند و تمامي دانش‌آموزان دبيرستان و والدين آن‌ها. قرار است شما انتخاب کنيد که اين سريال را چگونه تماشا مي‌کنيد. سريال از يک تئوري مشخص سخن مي‌گويد؛ تئوري اعجاب‌آوري که همانند خود داستان زمان تماشاي آن را هم به عهده مخاطب مي‌گذارد. کلي، بر خلاف ساير کساني که نامشان در نوارها آمده است، واکنش متفاوتي دارد.
او با شنيدن داستان هر نفر (هر طرف يک نوار کاست) که اپيزودهاي سريال نيز بر اساس آن طراحي شده است، لحظات زندگي هانا را زندگي مي‌کند؛ به مکان‌هايي که او در نوارها آن‌ها را روايت مي‌کند سرمي‌زند و در جواب اين سوال که چرا اين‌قدر کند پيش مي‌رود، از ناتواني‌اش سخن مي‌گويد. اين دقيقا همان حالتي است که براي تماشاگران اتفاق مي‌افتد. سريال کاملا در دسترس مخاطب قرار گرفته است. مي‌توان مانند آدم‌هايي که در سريال به آن‌ها ارجاع داده مي‌شود، کل اپيزودها را پشت سر هم ديد يا اين‌که مانند کلي با لحظات زندگي هانا زندگي کرد. آن‌گاه است که عمق خراشي را که داستان به روح وارد مي‌کند نمي‌توان به‌سادگي پشت‌سر گذاشت.

انتخاب درست رنگ‌بندي‌ها و چرخش‌هاي دوربين در تدوين موازي بين قبل و بعد از مرگ هانا به اين رويکرد کمک شاياني مي‌کند. در اين بين کلي در همان قسمت اول تصادف مي‌کند و زخم روي پيشاني او به معياري براي داستان هانا و داستان کلي تبديل مي‌شود. سُر خوردن در داستان «13 دليل براي اين‌که...»، ساخته‌شده براساس رماني به همين نام، نوشته جي اشر، اين فضا را براي مخاطب به وجود مي‌آورد که تجربه‌اي از زندگي به مرگ را تجربه کند؛ تجربه‌اي دردناک که به اين زودي‌ها از خاطر نخواهد رفت.
3. «13 دليل براي اين‌که...» يکي از پديده‌هاي سريال‌هاي تلويزيوني بود؛ اما اين پديده با توجه به آن‌چه در کتاب مي‌گذرد، مانند اکثر تئوري‌هاي سال‌هاي اخير هاليوود، پاياني درخور نداشت. هرچند مشخص است سريال در نقطه‌اي به پايان رسيده که مي‌تواند فصل دومي هم داشته باشد، اما مانند بسياري از فيلمنامه‌هايي که در سينماي بدنه اتفاق مي‌افتد قرار نيست داستان، همچون رمان، با کشف حقيقت از سوي کلي جنسن به پايان برسد.
معمولا در صنعت سرگرمي، با وجود همه سنت‌شکني‌هاي شبکه «نت‌فليکس»، چندان قابل‌قبول نيست که داستان با اين درجه از دردناکي (صحنه خودکشي به‌طور کامل و با جزئيات در قسمت آخر سريال نشان داده مي‌شود) و هشداري که براي نوجوانان دارد، همين‌گونه پايان يابد.
هرچند کلي مي‌خواهد داستان مرگ هانا و مقصران آن را به هر شکلي که شده فرياد بزند، او بر خلاف ساير هم‌کلاسي‌هايش در مقابل دوربين تحقيقات مرگ هانا قرار نمي‌گيرد. جلسه‌اي که وکيل خانواده هانا برپا کرده است و هريک از افراد حاضر در نوارها درباره هانا سخن مي‌گويند، نوع واکنش آن‌ها و حرف‌هايي که مي‌زنند داستان را تلخ‌تر از گذشته مي‌کند و خودکشي يکي ديگر از کساني که در اين ماجرا نقش داشته‌اند بر تلخي سريال مي‌افزايد.
اما سريال مجبور است درنهايت عشق تازه‌اي براي کلي به ميان آورد و در ميان موسيقي و فضاي سنتي، کلي را روانه آرمانشهري کند که فضايش روشن‌تر از روزهاي پيشين باشد. «13 دليل براي اين‌که...» مانند همه آن‌چه در سينماي بدنه مي‌تواند بگذرد، ضمن شکستن بخش مهمي از کليشه‌هايي که در فيلم‌ها و سريال‌هاي دبيرستاني از آن سراغ داريم، به پاياني اميدبخش در جامعه فردا بازمي‌گردد. در طول سريال به جاي تصوير کردن محيط دبيرستاني شاد و پرزرق‌وبرقي که در اين ژانر سراغ داريم، دائما درباره دوران عجيب دبيرستان سخن گفته مي‌شود؛ ماجراهايي که در پايان بايد به گونه‌اي از آرامش برسد و سريال اين کار را انجام مي‌دهد.
درنهــايت مــي‌تــوان گفــــت «نت‌فليکس» با سريال «13دليل بــراي اين‌که...»، مانند همه سريال‌هايي که در سال‌هاي اخير روانه بازار صنعت سرگرمي کرده است، پديده‌اي تازه را مقابل مخاطب قرار مي‌دهد؛ مجموعه‌اي از اتفاق‌هاي تلخ و دنياي خاکستري که مي‌تواند نشان تازه‌اي از دوران تازه‌اي باشد که مي‌توان در آن حرف‌هاي تازه زد و دنياي رمان‌هاي هشداربرانگيز را به‌طور جدي‌تر در قالب سريال‌هاي تلويزيوني نمايش داد. «13 دليل براي اين‌که...» با ترکيبي از بازي‌هاي چشم‌نواز و موسيقي فوق‌العاده‌اش يکي از نمونه‌هاي مهم دنياي سريال‌سازي است و شايد به همين دليل باشد که مي‌توان آن را اتفاقي تازه با بازيگران نوجوان و انبوه اتفاقات هشدار‌دهنده دانست؛ داستاني درباره مرگ، خودکشي و البته زندگي در دنيايي که مرده و زنده آن چندان مشخص نيست.

گفت‌وگو با برايان يورکي، نويسنده و طراح سريال «13 دليل براي اين‌که...»
بيان بي‌پرده مشکلات وظيفه ماست
شبکه «نت‌فليکس» اين‌بار با سريال درام «13 دليل براي اين‌که...» دوربين‌هايش را رو به دوران نوجواني و غم‌هاي دوران بلوغ در قرن 21 چرخانده است. اين درام نوجوانانه از رمان جِي اَشِر با همين نام گرفته شده و داستان هانا بيکر 17ساله را روايت مي‌کند که بعد از متحمل شدن بلاياي متعدد از جانب همکلاسي‌ها و دوستانش دست به خودکشي مي‌زند. بيکر 13 نوار کاست از خود به جاي مي‌گذارد که در آن نقش کساني را که او را در تصميمش مصمم کردند، شرح مي‌دهد.
اين درام به وقايعي مي‌پردازد که به مرگ هانا منجر مي‌شود و به مسائل اجتماعي‌اي که در جهان امروز نمود دارند: مثل آزار و اذيت در مدرسه، تهديد و تجاوز. يورکي به «هاليوود ريپورتر» گفته است: «ما نگاهي بيرحمانه به مسائل بسيار سختي که نوجوانان با آن دست به گريبان هستند انداخته‌ايم.» 13 کاستي که هانا از خود به جاي گذاشته به اضافه نقش‌هايي که دوستانش پيدا مي‌کنند، راهگشاي داستان زندگي هانا هستند. در گفت‌وگوي «هاليوود ريپورتر» با يورکي، او درباره مسئله خودکشي نوجوانان، علت مهم بودن اين پروژه براي سلنا گومز، خواننده و بازيگر مشهور هاليوودي و پيام اخلاقي‌اي که اين کارگردان اميدوار است نوجوانان از سريالش دريابند، صحبت کرده است.

چطور کتاب را به فيلمنامه‌اي مناسب تلويزيون تبديل کرديد؟
مي‌خواستم تا آن‌جا که بشود به کتاب وفادار بمانم، اما مي‌دانستم هر اقتباس موفقي بالاخره دست به ابتکاراتي هم مي‌زند. ما زمان بيشتري براي داستان عاشقانه کلِي و هانا گذاشتيم. چيزي که مرا بسيار شيفته کتاب مي‌کند اين است که کلِي داستانگويي نيست که بشود تماما به او اعتماد کرد چرا که جمله آغازين کتاب را اين‌گونه مي‌نويسد: «من دختري را مي‌شناختم به نام هانا.» در انتهاي کتاب مخاطب متوجه مي‌شود که او در واقع عاشق هانا بود و دلش مي‌خواست زندگي‌اش را با او بگذراند. اين يک داستان عاشقانه‌اي است که مي‌تواند يک فصل تمام را به خود اختصاص دهد. اين نخستين نکته قابل توجهي است که فيلمنامه را از کتاب جدا مي‌کند. ما وقايع روزهاي بعد از مرگ هانا را بسط داده و حال بچه‌هايي را که به اين کاست‌ها گوش مي‌دادند نشان داديم که با نقش خود در خودکشي هانا مواجه مي‌شدند.
هانا و کلِي شخصيت‌هاي اصلي هستند، اما شما زمان زيادي صرف معرفي شخصيت‌هاي مکمل کرديد. چقدر روايت داستان زندگي آن‌ها برايتان مهم بود؟
پيامي که جِي در کتابش منعکس مي‌کند، اين است که اتفاقاتي در زندگي آدم‌ها مي‌افتد که ما اصلا از آن‌ها آگاهي نداريم. تيم ما به اين نتيجه رسيد که اين فرصت مناسبي است که در واقعيت اين پيام را نشان دهيم و زندگي هر کدام از شخصيت‌ها را روايت کنيم. به نظر مي‌رسيد تا به حال تعداد کمي دست به چنين کاري زده‌اند. اميدوارم در انتهاي فصل مخاطب به شخصيت‌هاي داستان توجه نشان دهد. هرچند که به نظر مي‌رسد بعضي از آن‌ها لاابالي هستند. کاراکترهايي در اين سريال هستند که به هيچ عنوان نمي‌توان از آن‌ها دفاع کرد، اما اميدوارم بتوانيم انسان بودن آن‌ها و انساني بودن شرايط آن‌ها را به مخاطب نشان دهيم.
کيت والش (بازيگر درام تلويزيوني «درمانگاه خصوصي») در اين سريال نقش مادري سوگوار را بازي مي‌کند. شما به او توضيحات خاصي داده بوديد که چطور بايد از پس نقشش بربيايد؟
او برايش مهم نبود که زيبا ديده شود يا نه. او با والديني که فرزندانشان را بر اثر خودکشي از دست داده بودند صحبت کرد. ما، هم قبل و هم بعد از سريال زياد درباره نقش خانم بيکر صحبت کرديم. اين‌که چطور تأثير اين اتفاق را بر زندگي‌اش نشان دهيم و اين‌که چطور زندگي‌اش دستخوش تغيير مي‌شود. فکر مي‌کنم والش براي هميشه تغيير کرده باشد. روح آدم جريحه‌دار مي‌شود. در کتاب به والدين هانا فقط اشاره‌اي گذرا مي‌شود، اما ما مي‌دانستيم اگر قرار باشد اقتباسي از اين کتاب صورت بگيرد بايد وقايع قبل و بعد از خودکشي هانا را بررسي کنيم و اين به اين معني بود که بايد شناخت کافي از والدين هانا به دست مخاطب مي‌داديم.
چطور شبکه پخشي مثل «نت‌فليکس» زمينه را براي طرح مسائلي تلخ مثل خودکشي آماده مي‌کند؟
ما جايگاه خاصي در «نت‌فليکس» داشتيم تا بتوانيم اين داستان‌ها را صادقانه بيان کنيم. درام‌هايي که براي جوانان ساخته مي‌شود به هر دليلي از آن بازمانده‌اند. شايد براي اين‌که مي‌خواستند در شبکه پخش خاصي باشند و کمتر مورد انتقاد قرار بگيرند. ما خود را مرهون برنامه‌هايي مثل «مثلا زندگي من» و سريال «ديوانه‌ها و مخ‌ها» مي‌ديديم که به يک استانداردي براي برخورد صادقانه با کودکان رسيده بودند. ما فکر کرديم بايد برخوردي صريح با مسائل و سختي‌هايي داشته باشيم که نوجوانان تجربه مي‌کنند. اين مسئوليت بر عهده ما بود که از سريال‌هايي که توان بيان اين مسائل را داشتند ولي از اين وظيفه سر باز زدند، بي‌پرده‌تر مسائل را نشان دهيم. ما بايد در مورد اين مسائل صادق باشيم و نشان‌شان دهيم.
شما اميدواريد سريال چه گفتماني را در مورد آزار، تمسخر، افسردگي و ديگر مسائل جدي ميان نوجوانان آغاز کند؟
اميدوارم گفت‌وگوهايي ميان نوجوانان شکل بگيرد، به‌ويژه ميان نوجوانان و والدينشان. اتفاقاتي که در سريال مي‌افتد هر روز براي نوجوانان در سراسر دنيا مي‌افتد و مطمئنا ايالات متحده مستثنا نيست. کمک خواستن کاري است که براي نوجوانان بسيار سخت است، صحبت کردن درباره احساساتشان و حتي گزارش دادن چيزهايي که بر سرشان آمده هم سخت است. ما اميدواريم مردم به تکاپو بيفتند. رسالت برنامه تلويزيوني خوب بايد چنين باشد. اگر مردم مي‌توانند درباره اتفاقاتي که بر سر هانا و جسيکا که هر دو مورد آزار قرار گرفتند صحبت کنند و موضوع بحث‌شان اتفاقاتي باشد که بر سر اين نوجوانان مي‌آيد، پس مي‌توانند درباره اتفاقاتي که در زندگي خودشان مي‌افتد هم صحبت کنند. قبل از هر چيز بايد گفت‌وگو شکل بگيرد تا تغييري صورت پذيرد.
قسمت‌هايي در اين سريال بود که شبيه به اعلان خدمات عمومي بود. چرا برايتان آن‌قدر مهم بود که چنين پيام‌هايي را در سريال بگنجانيد؟
يکي از اپيزودها نامش «فراي دلايل» بود که تعدادي از ما که اين سريال را ساختيم- بازيگران در کنار دکترها، حاميان و روان‌شناساني که ما با آن‌ها مشورت مي‌کرديم- به گفت‌وگو نشستيم که چطور اين سريال رگه‌هايي از زندگي حقيقي مردم را نشان مي‌دهد.
اين قسمت درست بعد از اپيزود آخر داستان پخش شد. ما اميدواريم که مخاطبان بعد از ديدن اين قسمت اطلاعات دقيقي درباره نحوه درخواست کمک به دست بياورند تا بتوانند به خودشان يا به کسي که مي‌شناسند که درگير چنين اتفاقاتي است ياري برسانند. سلنا گومز هم در اين‌جا نقش پررنگي داشت و اين نقطه قوتي براي ما بود چرا که او هم کمي از تجربيات شخصي‌اش گفت. من واقعا به اين قسمت افتخار مي‌کنم. اين بخش تقريبا نيم ساعت طول مي‌کشد و حتي اگر مخاطب در شرايط بحراني نباشد اطلاعات خوبي دستگيرش مي‌شود و راه خوبي پيش پاي مخاطب مي‌گذارد تا جلوي چنين اتفاقاتي گرفته شود.
سلنا گومز چقدر در اين سريال درگير بود؟
من براي شروع ساختن اين سريال با سلنا صحبت کردم. ما با هم درباره اين‌که چرا مي‌خواهيم چيزي بسازيم که توجه نوجوانان را به خود جلب کند و ضرورت ساخت چنين سريالي با هم صحبت کرديم. سلنا بين ميليون‌ها نوجوان محبوب است و به کيفيت زندگي اين نوجوانان اهميت زيادي مي‌دهد. براي ما داشتن چنين پشتيباني در کنارمان دلگرمي خوبي بود، چرا که «13دليل براي اين‌که...» چنان براي سلنا مهم بود که نمي‌توانست به راحتي از کنار چنين مسائل مهم و چالش‌برانگيزي بگذرد.
سلنا سنش بالاتر از آن بود که بتواند در اين سريال نقش‌آفريني کند، ولي باز هم ترجيح داد در پروسه ساخت شرکت کند و اين براي ما بسيار لذت‌بخش بود. اگر ما بتوانيم چيزي بامفهوم بسازيم و سلنا با محبوبيتش بتواند توجه مخاطبان را به آن جلب کند، ما شانس آن را خواهيم داشت تا سريال را به دست مخاطبان بيشتري برسانيم. اين هميشه انگيزه ما بوده. در قسمت «فراي دلايل» سلنا درباره تجربيات نوجواني‌اش حرف مي‌زند و اين‌که چرا ساخت چنين سريالي او را چنان جذب کرده است. سلنا و مادرش درباره روابط‌شان با هم و نوع ارتباط‌شان با هم نيز صحبت مي‌کنند.

صحنه خودکشي هانا به لحاظ بصري خيلي تند بود. چطور توانستيد ديگران را متقاعد کنيد تا بتوانيد صحنه خودکشي را با چنان جزئياتي نمايش دهيد؟
فيلمبرداري اين صحنه خيلي دشوار بود حتي متقاعد کردن ديگران براي فيلمبرداري اين صحنه با چنان جزئياتي سخت بود. ما با جزئيات کامل اين صحنه را تصوير کرديم. به‌نظر خيلي دم‌دستي مي‌آمد که خودکشي هانا را باشکوه و آرام به تصوير بکشيم. کاترين لنگفورد (بازيگر نقش هانا) يکي از زيباترين آدم‌هاي اين کره خاکي است. خيلي راحت مي‌شد مرگش را با تکنيک‌هاي سينمايي زيبا و تراژيک نشان داد. حتي دم‌دستي‌تر از شکوهمند جلوه دادن خودکشي‌اش، مي‌شد به راحتي با نشان دادن جرقه‌هاي شکل‌گيري خودکشي تصوير را آرام سياه کرد.
ما مي‌خواستيم نشان دهيم خودکشي کثيف و زشت است و درد بسيار دارد. هيچ چيز شکوهمند و زيبايي در اين‌باره وجود ندارد. چنين تجربه‌اي دردناک است و از آن دردناک‌تر آدم‌هايي است که مجبورند با غم خودکشي يکي از عزيزانشان دست به گريبان شوند. مي‌خواستيم اين داستان را صادقانه به تصوير بکشيم. در واقع تماشاي چنين صحنه‌اي همان‌قدر بايد تلخ و سخت باشد که در واقعيت چنين است. اگر از لحاظ بصري ديدن چنين تصويري را آسان مي‌کرديم، ديگر چيزي که مي‌خواستيم ارائه کنيم ارزش نداشت.
آيا پايان اين فصل راه را براي گفتن داستاني فراي فصل اول باز مي‌گذارد؟
ما اميدواريم که فرصتي در اختيارمان قرار بگيرد تا بتوانيم اين داستان‌ها را بگوييم. خيلي چيزها ناتمام باقي مانده‌اند. همه اين کاراکترها هنوز با اندوه از دست دادن و پذيرفتن اين واقعه کنار نيامده‌اند. هنوز دادگاه والدين هانا که از مدرسه شکايت کرده‌اند مانده، داستان شکايت والدين از مدارس بيشتر از آن‌که فکرش را بکنيد اتفاق مي‌افتد.
اين‌که چه کسي در تصميم هانا به خودکشي مقصر است داستان جالبي است. اين مسئله هم وجود دارد که متجاوزي در اين مدرسه حضور دارد که هنوز شناخته نشده و عدالت در مورد او برقرار نشده است و يکي از قربانيانش که ما از وجودش خبر داريم، هنوز زنده است و با اين واقعيت مواجه شده که يکي از نجات‌يافتگان تجربه تجاوز است. اين هم يک داستان مهم ديگر براي روايت است. دوست دارم وقت بيشتري براي اين کاراکترها بگذارم.
آيا کاراکتر هانا باز هم بخشي از اين داستان خواهد بود؟
فکر مي‌کنم. خيلي از چيزهايي که الان برشمردم حول داستان هانا مي‌چرخد. يکي از عناصر اصلي اين سريال تقابل بين گذشته و حال است. داستان هانا هنوز به پايان نرسيده. هانا شخصيت اصلي و محوري هر داستاني است که در فصل آينده خواهد گذشت.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۸۷۶۷۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تنیسور‌های حاضر در مرحله نیمه نهایی تور جهانی مشخص شدند

  به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری صدا و سیما به نقل از فدراسیون تنیس، در جریان برگزاری رقابت‌های تور جهانی جوانان که در زمین‌های تنیس آسایش مازندران در حال برگزاری است، بازیکنان راه یافته در مرحله یک چهارم نهایی برای رسیدن به جمع ۴ تنیسور برتر با هم دیدار کردند.   در بخش انفرادی پسران، پارسا اشجاری، دانیال مشتاقی فر، کیارش حنیفی و سام پازوکی با شکست حریفان خود به نیمه نهایی رسیدند و در بخش دختران نیز یاسمن یزدانی، کیمیا ثاقب تهرانی، ملینا عباس زاده و هانا سلطانی جواز حضور در این مرحله را کسب کردند.   در بخش دونفره نیز تیم‌های پارسا اشجاری – کیارش حنیفی و مهراد منصوری- بردیا شریفی به فینال دونفره رسیدند و در بخش دختران کیمیا ثاقب تهرانی- یاسمن یزدانی به همراه بایلان از ترکیه – هانا سلطانی به این مرحله راه یافتند.   این مسابقات از یکم اردیبهشت در زمین‌های تنیس آسایش مازندران آغاز شده است و ۱۴ اردیبهشت با معرفی نفرهای برتر به پایان می‌رسد. سرداوری این دوره از مسابقات بر عهده مجید گلچین سرداور نشان سفید کشورمان است و امیر مهذب نیا مدیریت بازی‌ها را بر عهده دارد.

دیگر خبرها

  • تصاویری از اجساد سالم؛ راز مومیایی خود به خود مردگان در یک منطقه چیست؟ (۱۶+)
  • بهترین انیمه‌های سریالی که در بهار امسال نباید از دست بدهید
  • کشف «گذرگاه مردگان»
  • «رخنه» توان علمی و دفاعی کشور در صنعت هوافضا را به رخ می‌کشد
  • اشجاری و یزدانی قهرمان تور جهانی تنیس جوانان شدند
  • حکایت آمریکایی که دیگر «آمریکا» نیست
  • ماجرای بازیگرانی که مهاجرت کردند | وضعیت رفتگان اغتشاشات ؛ از تاکسی اینترنتی تا بازی تنها در حد چند دقیقه رقص!
  • تنیسور‌های حاضر در مرحله نیمه نهایی تور جهانی مشخص شدند
  • کتابِ «حکایت زخم‌ها» به چاپ دوم رسید
  • کتابِ «حکایت زخم ها» به چاپ دوم رسید