رهرو خمینی نمیتواند بنشیند و ببیند در آن سوی دنیا مسلمانان در زیر شکنجه هستند
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۹۷۷۰۶۲
شهید ابراهیم خلیلی در فرازی از وصیت نامه خود آورده است: من به عنوان شیعه علی(ع) به عنوان پیرو حسین(ع) به عنوان رهرو خمینی نمیتوانم راهت بنشینم وشاهد باشم در آن سوی کوه ها و دریایها برادران مسلمانم در زیر شدید ترین شکنجه ها باشند
به گزارش گروه پایداری خبرگزاری ایمنا، شهید «ابراهیم خلیلی نوگورانی» در اول مهرماه سال 1338 درایذه چشم به جهان گشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
چرا در راه خداجهاد نمی کنید در صورتی که جمعی مستضعف از مرد و زن و کودک شما که اسیر ظلم کفار و ابر جنایت کاران می باشند که آنها دایم فریاد میزنند بار خدا یا ما را از این شهر و دیارکه مردمش ستم کارند بیرون آور و ازجانب خود برای ما بیچارگان رهبرو یاوری فرست(سوره نسا آیه 75)
بر آن شدم در آخرین از روزهای زندگیم مقداری با خدای خودم راز و نیاز کنم و چند کلمه ای با برادران و خواهرانم در میان گذارم خدایا تو را شکر میکنم که به من قدرت و اراده دادی که بتوانم در راه تو به جهاد برخیزم و بتوانم با خونم اسلام عزیز را در این مقطع از زمان یاری کنم.
بار الها تو را شکر میکنم که من را در این مرحله از زمان آفریدی تا بتوانم نسبت به مسئولیتی که داشتم انجام وظیفه نمایم پروردگارا من به عنوان شیعه علی(ع) به عنوان پیرو حسین(ع) به عنوان رهرو خمینی نمیتوانم راهت بنشینم وشاهد باشم در آن سوی کوه ها و دریایها برادران مسلمانم در زیر شدید ترین شکنجه ها باشند پس اولین گام را برای نجات مسلمین از عراق شروع میکنیم و انشاالله با آزاد کردن مردم مسلمان و مستضعف عراق جای پای برای گام های بعدی باز می کنیم.
برادران و خواهران مسلمانم ما چطور میتوانیم آرام باشیم و فریادهای مسلمانان در فلیپین، افغانستان، لبنان، اندونزی و عربستان و جاهای دیگر را نادیده بگیریم؛ برادرانم الان اسلام احتیاج به گذشت و ایثار دارد ما باید در این جنگ پیروز شویم و خونمان ضامن پیروزیمان است خون های من و توست که فردای درخشان را تضمین میکند پس به سوی جبهه ها بشتابیم که این خود نعمتی است که به بندگان خواص خود می دهد و شاید من و او هم مورد لطف و کرم خدا قرار گیریم و بتوانیم عقیده مان که همان اسلام است با خون هایمان و شهادتمان از شهر امپریالیسم و منافقان نجات دهیم که امروزه تمام کفر علیه اسلام قیام کرده است و باید امروزه مبارزه سنگینی را آغاز کنیم تا نسل فردا ثمره این مبارزه را با سرافرازی اسلام و مسلمین ببینند بایدیک قشر از این مملکت فدای اسلام واین انقلاب مقدس شود پس از خدا بخواهیم که مارا از این قشر قرار دهد که مرگ در راه خدا شیرین تر از همه چیز است و فقط علی (ع) بود که مرگ در راه معشوق را آنچنان که باید شناخت.
و اما پدر و مادرم اگر خداوند توفیق شهادت نصیبم کرد در مرگ من گریه نکنید که این خواست دشمنان اسلام است شما باید چون کوه استوار باشید و با استواریتان و با صبر و مقاومتتان دنیا را به تعجب وادارید که اسلام چنین انسان هایی را میسازد خوشحال باشید که توانست اید فرزندی تقدیم اسلام کنید و از درگاه خداوند متعال بخواهید که این قربانی را ازز شما بپذیرد.
و اما خواهرانم شما زینب های تاریخ هستید پس رسالت خود را فراموش نکنید و برادرانم از شما میخوام که راهم را ادامه دهید و از خون شهدای اسلام حراست نمایید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
منبع: ایمنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۹۷۷۰۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دعای خیر عباسمیرزا در حق ناصرالدینشاه یکساله: پنجاه سال خوشیها ببیند
یکصد و بیست و هشت سال پیش در چنین روزی، ناصرالدین شاه قاجار در آستانهی مراسم پنجاهمین سال تاجگذاری در سال ۱۲۷۵ خورشیدی (برابر با ۱۷ ذیقعدهی ۱۳۱۳ هجری قمری) به دست میرزا رضا کرمانی در حرم شاه عبدالعظیم در شهرری مضروب و مقتول شد. یادداشت زیر اشارهای به دوران طفولیت او و دعای خیر پدربزرگش، عباسمیرزا برای سلطنت پنجاهساله او است.
آقا محمدخان، پادشاه بلاعقب قاجار، پیش از مرگ نابهنگام خود، برادرزادهاش باباخان یا همان فتحعلیشاه را به ولیعهدی انتخاب کرد. او در زمان حیاتش، علاوه بر تعیین ولیعهدِ خود، جانشین برادرزادهاش را هم برگزید؛ آقا محمدخان، دختر فتحعلیخان قاجار دولّو را که قبلا برای برادرزادهاش باباخان خواستگاری کرده بود، به عقد ازدواج وی درآورد. هدف آقا محمدخان از این وصلت ایجاد التیام میان دو تیرهی قاجارها، یعنی قوانلوها و دولوها بود. با اینکه فتحعلیشاه فرزندان زیادی داشت، لیکن پسر چهارم او، عباسمیرزا را که حاصل همین وصلت بود بر فرزند ارشد او، محمدعلی میرزا دولتشاه، ترجیح داد و به ولیعهدی منصوب کرد. بدینترتیب مطابق سنتی که آقامحمدخان بنیان نهاده بود، عباسمیرزای جوان، به عنوان ولیعهد بر حکومت آذربایجان منصوب شد و همراه میرزا عیسی قائممقام فراهانی (مشهور به قائممقام اول) راهی دارالسلطنهی تبریز شد. زندگی کوتاه اما پر فراز و نشیب عباسمیرزا عمدتا در جنگهای طولانی با روسیهی تزاری و تثبیت مرزها در خراسان بزرگ سپری شد. او که از نوجوانی گرفتار بیماری بود، همواره نگران این موضوع بود که مرگ زودهنگامش (پیش از درگذشت فتحعلیشاه) موجب خروج سلطنت از خاندان او وراثت سایر فرزندان شاه شود از این رو در مکاتبات متعدد به خصوص در نامههایی که در سال پایانی عمرش برای شاه یا فرزندش محمدمیرزا نوشته، از این موضوع سخن گفته و فتحعلیشاه هم در پاسخ به او اطمینان داده که ولیعهدی از خاندان او خارج نخواهد شد. اما در این میان، چند نامهی غیر رسمی از او بهجامانده که خطاب به عروس ارشدش (مهدعلیای آینده و مادر ناصرالدینشاه) نوشته است. او در این نامهها ضمن احوالپرسیهای رایج، در حق «نور چشم» و نوهاش ناصرالدین میرزا دعا کرده که پنجاه سال سلطنت کند!
او در دستخطی به ملکه جهان مادر ناصرالدینشاه (مهدعلیا) چنین مینویسد: «نور چشم عزیزم ملکه جهان گلین خانم کاغذ شما رسید. از سلامت شما خوشوقت شدم. از نور چشمی ناصرالدینمیرزا نوشته بودید ملاحظه شد خداوند نگاهدار او باد امیدوارم با عزت و شوکت زندگی کند. سادات را محترم بشمارد، رعیت را احترام کند حقوق و خدمات همه نوکران را منظور داشته باشد. به محمدمیرزا هم آنچه نوشته بودم نکند در دنیا گرفتار، آخرت هم نخواهد داشت... زیاده فرمایشی نیست. والسلام.» (ثبت به شماره ۲۹۶ - ۱/۷۲۴/۱ - کتابخانه ملی ایران)
عباسمیرزا در دستخط دیگری که از مشهد برای مهدعلیا فرستاده، ضمن احوالپرسی، دعا میکند که ناصرالدینمیرزای یکساله (در زمان نگارش نامه) پنجاه سال سلطنت کند: «در خراسان تحت قبه حضرت امام ثامن ضامن علیهالصلوت والسّلام که دعا مستجاب است دعا میکنم خیرها و خوشیها و کامرانیها کند و از پدرش پنجاه سال خوشوقتیها ببیند با نصرت و عزت؛ به شرط آنکه تمام وصایای مرا رفتار کند...». (لاچینی، ابوالقاسم (۱۳۲۶): احوالات و دستخطهای عباس میرزا قاجار نایبالسلطنه، تهران، بنگاه مطبوعاتی افشاری صص ۵۵-۵۶)
او در دستخط دیگری به محمدمیرزا که در همین ایام نوشته، مجددا همین عبارتها را تکرار میکند: «در آستان حضرت رضا صلوتالله علیه استدعا کردم که دومرتبه آنجا شرفیاب شوم و مسئلت عزت و بقای شما و اولاد شما را کردهام... ایندفعه دعا میکنم که سالها شما راحت و با عزت و ناصرالدینمیرزا در سایه شما سلامت بوده، پنجاه سال بعد از شما خوشیها بیند...». (لاچینی، ص ۵۷)
درواقع منظور عباس میرزا از عبارت «پنجاه سال بعد از شما خوشیها بیند» جانشینی ناصرالدین میرزا به جای پدرش در مقام سلطنت است و همانطور که او خواسته بود، شاه آینده، نیم قرن بر تخت سلطنت نشست و نهایتا مصادف با جشن پنجاهسالگی سلطنتش به ضرب گلولهی میرزارضا کرمانی جان باخت.
۲۵۹57
*پژوهشگر تاریخ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901708