سخنگوی جبهه پایداری: هیچ صنمی با احمدینژاد نداریم
تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۶۰۲۵۳۷۷
پایداری تا قبل از اعلام موجودیت جمنا تشکلی بود که درباره موضوعات مختلف سیاسی همواره سعی می کرد بدون محافظه کاری موضع شفاف اتخاذ کند زیرا معتقد بود یک جریان فکری تا زمانی که موضع داشته باشد و موضعش را هم شفاف بیان کند، زنده است اما وقتی دائم در موضعگیری هایش احتیاط کند، کم کم دچار میرایی می شود.
اما جبهه پایداری این روزها دیگر پایداری سابق نیست، ماهها از انتخابات ریاست جمهوری می گذرد اما این تشکل بیشتر نظارهگر تحرکات و تحولات حوزه سیاسی کشور است، برخی تحلیلگران و صاحب نظران بر این باورند که پایداری چون حرفی برای گفتن ندارد سکوت کرده، در مقابل مجید متقیفر سخنگوی جبهه پایداری دیدگاه یادشده را رد می کند و به خبرآنلاین می گوید: مسئله اصلی پیگیری معیشت مردم است الان بیشترین حرف را ما می زنیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مشروح اظهارات سخنگوی جبهه پایداری در گفتگو با خبرآنلاین را در ادامه بخوانید.
****
آقای متقی فر! چرا جبهه پایداری کم سر و صدا شده است؟
خیر، درباره بی سر و صدایی پایداری، واقعیت آن است که از دیگران هم سر و صدایی نمی شنویم. منتها اینکه حساسیت است پایداری چه کار می کند؟ این کنجکاوی را برخی دوستان و رسانه ها دارند، برای این است که به جبهه پایداری علاقه دارند ولی به دیگران لابد این علاقه را ندارند یا به حرف زدن پایداری علاقه دارند.
به نظر شما چرا برخی به حرف زدن و اعلام موضع پایداری علاقه دارند؟
شما تحلیل دارید، شما باید بگویید چون علت زنگ زدن به پایداری را می دانید. ما که از دل شما خبر نداریم.
آقای محبیان اخیرا گفته بود پایداری حرف نمی زد، چون حرفی برای گفتن ندارد، آیا این طور است؟
غیر این بگوید باید تعجب کرد.
حالا به مصداق گوینده این صحبت کاری نداریم اما واقعا این طور است که چون پایداری حرفی برای گفتن ندارد، حرفی نمی زند؟
خیر، بحث این است، مصاحبه ای که پایداری دوست دارد درباره حل مشکلات کشور و مردم است اما آنچه رسانه ها علاقه دارند از جنس اختلاف است و اینکه پایداری چه کار می کند؟ الان بیشترین حرف را ما می زنیم. شخصیت های پایداری مدام در حال سخنرانی در جاهای مختلف هستند. منتها ما اینها را خرج پایداری نمی کنیم. نگاه آن کسی که از او نام بردید و دیگران این نیست.
آنها کار سیاسی را به نفع خودشان تمام می کنند. ما تلاش مان این است که کار سیاسی به نفع نظام و ارزش ها و انقلاب باشد. خبرنگار سئوالی از من می پرسد که کلیک خورش زیاد باشد. مثلا زاویه پایداری با فلان جریان به کجا رسید؟ اصلا زاویه دارد یا ندارد؟ این سئوالات از جنس مصاحبه های مفید نیست. آخرش این می شود که از پایداری یک نکته و از دیگری هم نکته ای بگیرند تا بازار اختلافات گرم شود و مردم سرگرم اینها باشند. این کار که مصلحت نظام نیست. مسئله اصلی پیگیری معیشت مردم است. باید دید سرنوشت وعده هایی که به مردم دادند به کجا رسید؟ آیا وعده و اقدامات با هم همخوانی دارد؟ وقتی زلزله شد یکی از دوستان رسانه ای اصلاح طلب یک روز بعد از زلزله زنگ زد، نظیر همان سئوال ها را پرسید. به او گفتم خانم محترم زلزله شده است مردم نان، آب، امنیت، سلامتی، مداوا و کمک می خواهند، چرا اینها را پیگیری نمی کنید. رسالت رسانه ها پیگیری مشکلات مردم است یا پیگیری اینکه آیت الله مصباح چه کار می کند؟ پایداری چه کار می کند؟ چه زمانی ملاقات داشتند؟ چه گفتند؟ نقشه و برنامه پایداری چیست؟ تصور می کنند ما نشستیم همه اش علیه دیگران نقشه می کشیم. به او گفتم ما نیز مثل همه مردم موضوع زلزله را پیگیری می کنیم که چه اقداماتی شده است؟ نهایتا آخرش دعوایمان شد. حالا آیا شما نیز همین نکته را می خواهید پیگیری کنید یا فقط می خواهید بدانید گروه های دیگر چه کار می کنند؟
در واقع شما می گویید پایداری حرف برای گفتن دارد و حرفش نیز پیگیری موضوعات اصلی کشور است؟
بله، مسئله قدس برای ما الان موضوع اول است. انتظار داریم دستگاه دیپلماسی فعال تر برخورد کند. انتظار داریم مردم شفاف بدانند وزیر خارجه انگلیس برای چه آمده بود و چه کار کرد و رفت؟ البته تلویزیون خلاصه صحبت ها را پخش کرد اما ما متوجه نشدیم او آمد و رفت برای چه بود. کسی سابقه او را باید درآورد، متوجه می شود این آدم در شهرداری و دوره نمایندگیاش فاسد و جاسوس بوده، از برخی محافل سیاسی نیز طرد شده است. حال چنین آدمی که جرثومه فساد است و از یک مرکز فساد بلند شده به ایران آمده، برای چه بود؟ خودمان می دانیم انگلیسی ها و فرانسوی ها دنبال مذاکره درباره موشک هستند تا تکمله به برجام بزنند. بله پایداری درباره اینها حرف دارد. ما حرف هایی می زنیم که آمریکا بدش بیاید و دوستان خوششان بیاید.
شما بر شفاف سازی تأکید دارید، مثلا مردم انتظار داشتند که پایداری در موضوع بست نشینی آقای احمدی نژاد و مقابله با جریان انحرافی موضع شفاف بگیرد ...
مردم چنین انتظاری ندارند. این انتظار گروه هاست. گُنده کردن موضوع احمدی نژاد به نفع نظام نیست. همه هم می دانند پایداری با احمدی نژاد هیچ صنمی ندارد. اصلا پایداری درست شد که خط رهبری را پیگیری کند. پس بنابراین این موضوعاتی است که هیچ منفعتی ندارد. حالا یک کسی یک جایی دعوای شخصی راه می اندازد، آدم بیاید این را مسئله عمده کشور کند، این کار به چه درد می خورد.
شما گفتید مردم دغدغه اصلی پایداری هستند، امروز اصلاح طلبان نیز بیان می کنند که چون مشکلات کشور زیاد است و باید به وضعیت زندگی مردم اعم از اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رسیدگی شود بنابراین تمایل دارند و استقبال می کنند که درباره حل و رسیدگی به مسائل اصلی کشور با جریانات رقیب گفتگو کنند، آیا پایداری حاضر است با اصلاح طلبان بنشیند و گفتگو کند؟
هر کسی که دغدغه های اصلی نظام و رهبری را سرلوحه کار خودش قرار دهد استقبال می کنیم و مشکلی نیست. تلقی از دغدغه باید نقطه مشترک باشد یعنی هر کسی برای خودش دغدغه نسازد و بخواهد آن را ملی کند بنابراین اصلاح طلبان موضوعاتی را که می خواهند با پایداری یا هر جریان دیگر به گفتگو بنشینند، اول مطرح کنند.
یعنی اگر اصلاح طلبان درباره محیط زیست، بحران آب و ریزگردها بخواهند صحبت کنند پایداری با آنها به گفتگو می نشیند؟
اصلاحطلبان اول موضوعات مدنظر برای گفتگو را مطرح کنند. درست است که محیط زیست دغدغه رهبری و نظام محسوب می شود اما اولویت بندی نیز اهمیت دارد. به اعتقاد پایداری اولویت الان اقتصاد مقاومتی است. با توجه به فشار دشمن و ناکامی در برجام، لاجرم نسخه علاج و برون رفت از مشکلات اقتصاد مقاومتی محسوب می شود بنابراین براساس اولویت بندی باید پیش رفت و یک مرتبه اولویت پنجم را اولویت اول نکنیم.
در واقع می گویید اگر اصلاح طلبان بخواهند در موضوع اقتصاد مقاومتی با پایداری صحبت کنند شما حاضرید با اصلاح طلبان به گفتگو بنشینید؟
اشکال ندارد. اصلاح طلبان نیز می گویند ما رهبری را قبول داریم تا حالا ندیدم اکثر اصلاح طلبان بگویند ما رهبری را قبول نداریم، ممکن است برخی شان خلاف این نظر را داشته باشند اما به هر حال در بیان و اعلام نگاه می گویند رهبری را قبول دارند. پایداری نیز می گوید رهبری را قبول دارد. پس نقطه مشترک پیدا شد و دغدغه ها را از آنجا می گیریم و اولویت بندی می کنیم. آنها یک فهرستی از اولویت های مدنظرشان اعلام کنند و ما نیز فهرستی از اولویت های مان اعلام می کنیم بعد نقاط مشترک را می گیریم. ما از وحدت پایدار که مبنای صحیح داشته باشد استقبال می کنیم اما باید مراقبت کرد که اولویت بندی ها رنگ و بوی سیاسی پیدا نکند. اگر واقعا هر فردی دلسوزانه بخواهد پیگیری کند همه فشار بیاورند اقتصاد مقاومتی اجرایی شود، اجرای اقتصاد مقاومتی همسنگ جهاد در جبهه است. در جنگ دیدیم که همه برای دفاع از کشور آمدند و بحث گروه بندی سیاسی مطرح نبود. الان نیز همین طور است ما متحجر که نیستیم، می خواهیم یک اتفاق میمون و مبارکی بیفتد تا همه مردم استفاده کنند و منتفع شوند، نه گروه و دسته خاصی.
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۰۲۵۳۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد
این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلیهایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدتهای خود را در عملیات غرورآفرین الی بیتالمقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه در ادامه میآید ماحصل همکلامی ما با محترمالسادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.
بیقرار رفتن بود
سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم میکرد. خدمت سربازیاش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش میگوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک میکرد. همیشه نماز را اول وقت میخواند و من بلافاصله پشت سرش میایستادم. نمازهای جماعتمان را هیچگاه از یاد نمیبرم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی میکردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار میداد. جمعیت به پادگان نزدیک میشد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضیها میگفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما میکشاند.» چند روز بعد پادگانهای ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوبارهای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.
خبر تولد فاطمه
خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش میگفتند: یکی از بچهها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی میخواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی میگذاشت. بعضیها از دور میگفتند:مبارکه! عدهای هم میپرسیدند:اسم دخترت را چی میگذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!
فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچهها میخواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات میمانم.
شهادت در بیت المقدس
همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپارهای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای نالهای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. میدانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی میخواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه میگوید وقتی به شهادت رسید کوچکترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهرهاش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.
بدرقه با دعای خیر
قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالیکه سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه میخواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمیبینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!
فاطمه و شهادت پدر
خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیتالمقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه میکرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.
از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامهای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایتمدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیههایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.
منبع: روزنامه جوان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی